یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


شعر نو روی نت


شعر نو روی نت
همنشینی شعر و موسیقی را نمی توان مختص به کشور یا مردمی خاص دانست. به نظر می آِید، ترکیب این دو هنر از گذشته ای دور در تمام کشورها به چشم می خورد؛ هر کجا که شعر است، موسیقی نیز دیده می شود و برعکس. برای مثال، آثار «اپرایی» جهان نیز براساس یک نظم و منطق شعری بنا شده است. البته، حضور و تأثیر شعر نه تنها در موسیقی بلکه در بیشتر هنرها دیده می شود. شعر از چارچوب خاص خود پیروی می کند و در بیشتر مواقع موسیقی را به همراه خود می کشد. اما همین شعر با تمام چارچوب هایش، زمانی که با موسیقی همنشین می شود، یک اثر خارق العاده پدید می آورد. از طرفی، موسیقی نیز در درک بهتر شعر به مخاطب کمک می کند. با وجود آمدن وسایل و هنرهای جدید، موسیقی و شعر هنوز فضای بیانی خودشان را دارند و وقتی در کنار هم قرار بگیرند بیان آنها قوی تر و زیباتر می شود. باید گفت شعر در کنار موسیقی هنوز هم بسیار زیباست.
شعر در موسیقی، مخصوصاً موسیقی ایرانی از جایگاه ویژه ای برخوردار است و تأثیر آن بر موسیقی با شعر همراه است، از گذشته های بسیار دور با هم همراه شده اند و همانطور که گفته شد، این کار مربوط به شخص یا گروهی خاص نیست، بلکه از درون انسان برخاسته و در طی زمان از فرهنگ و زندگی مردم شکل گرفته و همراه با دیگر هنرها سینه به سینه و زبان به زبان از گذشته به امروز رسیده است. البته، در گذر زمان و با تغییرات ایجاد شده در شعر، موسیقی نیز دچار تغییر شده است و برعکس.
همنشینی موسیقی و شعر در ایران نیز قرنها پیش اتفاق افتاده است و تا امروز ادامه دارد. اگر چه بسیاری از شاعران امروز چندان با موسیقی آشنا نیستند و موسیقیدانان نیز با شعر الفت چندانی ندارند، اما در گذشته شاعران ایرانی نه تنها موسیقی زمان خود را به خوبی می شناختند و شعرهای خود را همیشه آهنگین می سرودند، بلکه بسیاری از آنها، خود نوازنده بودند. از آن جمله می توان به رودکی (۳۲۹ هجری قمری) اشاره کرد. در مورد هنر رودکی در ترکیب شعر و موسیقی حکایتی آورده اند که شنیدن آن خالی از لطف نیست. روزی «نصر بن احمد» پادشاه سامانی برای گردش به بادغیس از نواحی هرات رفت. وی چنان از این سفر راضی و خوشحال بود که مدت مدیدی در مکانی که چادر زده بود باقی ماند و با تمام اشتیاقی که همراهان وی برای بازگشت به بخارا داشتند از بازگشت خودداری می نمود. هیچ کس نتوانست او را راضی کند که به بخارا بازگردد. همراهان او در اوج ناتوانی و درماندگی به رودکی روی آوردند و از او خواستند وی را به بازگشت به شهر خویش راضی نماید رودکی قبول کرد... «قصیده ای بگفت، و به وقتی که امیر صبوح کرده بود درآمد و به جای خویش بنشست و چون مطربان فرو داشتند، او چنگ برگرفت و در پرده عشاق این قصیده آغاز کرد:
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی...
چون رودکی بدین بیت رسید امیر چنان منفعل گشت که از تخت فرود آمد و بی موزه (چکمه) پای در رکاب خنگ نوبتی آورد و روی به بخارا نهاد...» (چهار مقاله عروضی، مقاله دوم شعر).
همراهی شعر و موسیقی در ایران آن قدر زیاد بوده است که می توان نام بسیاری از سازها و آهنگهای قدیمی را از میان اشعار شاعران کلاسیک مانند«حافظ» یا«خواجوی کرمانی» به دست آورد. اکنون ۸۰ سال است که گونه ای شعر با عنوان شعر آزاد (نیمایی، نو) در ادبیات ایران پیدا شده است که با موسیقی سنتی ایران چندان هماهنگ نیست و به نظر می آِید موسیقی تازه ای می طلبد. بسیاری بر این باورند که این گونه شعری می تواند موسیقی ایرانی را متحول و زیبایی های آن را دوچندان کند. آیا به راستی شعر نو ،موسیقی ایرانی را متحول خواهد کرد؟ تأثیر شعر نو فارسی بر موسیقی تا چه حد است؟ خوانندگان معاصر تا چه حد با شعر نو ارتباط برقرار کرده اند؟ و...
«شهرام ناظری» از جمله نخستین خوانندگان نامدار فارسی زبان، که به خواندن شعر نو با موسیقی پرداخت، ارتباط خواننده و موسیقیدان با شعر را بسیار مهم می داند و معتقد است، خواننده باید شعری را که می خواند بفهمد و بدون ارتباط با آن اقدام به اجرای آن نکند.
وی می گوید: این که فکر کنیم که با خواندن شعر خوب می توان اثری خوب خلق کرد، اشتباه است. شعر هر چقدر هم خوب باشد، خواننده باید توانایی خواندن آن را داشته باشد.
ناظری زمان ورود شعر نو به عرصه موسیقی را دهه چهل به بعد می داند و می گوید: در ابتدا چون جامعه، شعر نو را نمی پذیرفت و آن را طرد می کرد افراد زیادی به اجرای آن اقدام نکردند. من نیز برای اجرای شعر آزاد ابتدا آن را به صورت آواز آزاد به اجرا درآوردم. حدود ۲۰ سال پیش نیز شعر نو را همراه با موسیقی به اجرا درآوردم. اولین شعر نویی را که من با آواز خواندم زمستان سروده « مهدی اخوان ثالث» بود. در سالهای گذشته نیز برای اولین بار به همراه گروه آذرسینا شعر آزاد را در ردیف به اجرا درآوردم.
او پس از سالها تلاش در عرصه موسیقی، به اهمیت شعر در موسیقی به خوبی آگاه است و نظرش را چنین بیان می کند: بدون شک شعر نو در حرکت موسیقی تأثیرگذار است. شعر امروز از حالت عاشقانه خارج و به اجتماع وارد شده است. یعنی شعر نو و نیمایی بیشتر به مسائل اجتماعی می پردازد و این برخلاف شعر کلاسیک است که بیشتر به عشق و درون می پردازد.
«مهدی آذرسینا» موسیقیدان، نیز با اشاره به توجه انسان به نوآوری، می گوید: هر کسی که در زمینه موسیقی فعالیت دارد سعی می کند به کار خود شکلی نو و تازه بدهد و از درجا زدن در عرصه موسیقی دوری کند. البته، نوآوری نیما یوشیج در شعر نه تنها بر شعر، بلکه بر تمامی هنرها تأثیرگذاشت، به گونه ای که نمایشنامه نویسی، ادبیات کودکان، نقاشی، سینما و موسیقی نیز از آن بی بهره نماند. البته این تأثیر بیشتر در نوع اندیشه و نگاه بوده است تا شکل و فرم ظاهری آثار. در همین راستا، آهنگسازان فکر می کنند می شود همان راهی را که نیما در شعر رفت، در موسیقی نیز تکرار کرد. عده ای از خوانندگان اقدام به خواندن شعر نو با موسیقی سنتی می کنند. این حرکت پرسشی را در ذهن به وجود می آورد که آیا موسیقی سنتی ما می تواند با شعر نو هماهنگ شود؟
آذر سینا معتقد است: آهنگسازی برای شعر نو و خواندن آن بسیار دشوار است و نمی توان همین طوری با یک موسیقی سنتی و معمولی اقدام به خواندن شعر نو به صورت آواز کرد. البته، موسیقی ما (ردیف) به حدی از نظر ریتم و متر گسترده است که اگر شناخت درستی درباره آن صورت گیرد، هماهنگی های زیادی با شعر نیمایی و سپید دارد. من ۱۵ سال پیش آهنگسازی و اجرای موسیقی با شعر نیمایی و نو را تجربه کرده ام. در آن کنسرت که به همراه آقای«شهرام ناظری» برگزار شد تمام شعرهایی که خوانده شد شعر نیمایی و سپید بود.
آذرسینا تأثیرپذیری از گذشته و تجربیات استادان قدیم موسیقی در نوآوری را لازم و ضروری می داند. کسی که می خواهد در این کار موفق شود باید ابتدا موسیقی سنتی را بشناسد و در ادامه با شعر و ظرفیت های آن آشنا باشد. هنگام استفاده از شعر نو در موسیقی تمام فضاهای موجود تغییر می کند. هر شعری ارزش خواندن به صورت موسیقی را ندارد و باید شعری که خوانده می شود قابلیت های ادبی و هنری داشته باشد.
«هوشنگ کامکار» آهنگساز و نوازنده گروه کامکارها نیز دیدگاههای نسبتاً مشترکی با آذرسینا دارد، می گوید: البته، تنوع در موسیقی را می توان در شعر کلاسیک هم به وجود آورد. ایجاد تنوع در موسیقی به آهنگساز بستگی دارد و او باید این کار را انجام دهد. اما در مورد شعر نو باید توجه داشت که شعر نو به خاطر وزن های نامنظم، ملودی تازه ای می طلبد. خواندن اشعار نو و نیمایی با یک تنبک و سنتور چندان درست به نظر نمی آید. این کار موفق نخواهد بود و کاملاً اشتباه است. هیجانات موجود در شعر نو را نمی توان با گوشه ها و ردیف های سنتی اجرا کرد. شعر نو، موسیقی نو و ویژگی های نویی را می طلبد. شعر ما جلوتر از موسیقی است. با تولد نیما شعر متحول شد و بعد از او نیز شاعران بزرگی متولد شدند. این اتفاق در موسیقی نیفتاده است و ما هنوز نیمایی در موسیقی نداریم.
او از جمله موسیقیدانانی است که شعر و موسیقی را می شناسد و از اهمیت همنشینی این دو هنر نیز به خوبی اطلاع دارد، می گوید: کسانی که در گذشته روی شعر، موسیقی می نوشتند، به تلفیق شعر و موسیقی توجه نداشته اند. گاهی این تلفیق برای آنها چندان اهمیت نداشت، به همین دلیل می توان در اشعار این آثار لغاتی را دید که هیچ مفهومی ندارند و تنها برای تکمیل کردن ملودی است. اما در سالهای اخیر توجه به تلفیق موسیقی و شعر از اهمیت خاصی برخوردار شده است و بسیاری از آهنگسازان در این زمینه کار کرده اند.دکتر «امیر اشرف آرین پور» موسیقیدان و استاد دانشگاه، خوانندگان را به استفاده از شعر نو در موسیقی تشویق می کند و می گوید: خوانندگان باید از شعر نو بیشتر استفاده کنند و به وسیله هماهنگ کردن آن با موسیقی، یکنواختی و خسته کننده بودن موسیقی را از بین ببرند. پس از سالها تکرار، موسیقی ما یکنواخت و خسته کننده شده است و شعر نو می تواند این یکنواختی را از بین ببرد. موسیقی ایرانی نیاز به تحول دارد. بعضی خواننده ها وقتی یک غزل را می خوانند با توجه به وجود وزن های یکدست در آن، مدام یک ملودی را تکرار می کنند. این تکرار باعث یکنواختی و خستگی می شود. در شعر نو به دلیل کوتاه و بلند بودن مصراع ها، تکرار از بین می رود و برای خواننده و موسیقیدان آزادی بیشتری وجود دارد. اگر در موسیقی تحول ایجاد نشود، مردم از آن می گریزند و موسیقی مخاطب خود را از دست می دهد.
او از پدید آمدن شعر نیمایی و آزاد اظهار خوشحالی می کند و آن را ناجی موسیقی می داند، می گوید: ۷۰ سال است شعر تازه ای آمده است در کنار شعر غنی و سنتی ما خودنمایی می کند. این نشان از نیاز به تحول است. پس باید در هنر تحول ایجاد شود. این تحول در موسیقی نیز لازم است. امروز، روز سهراب سپهری، اخوان و دیگر شاعران معاصر است و باید اشعار آنها در موسیقی دیده شود. البته برای خواندن این آثار باید موسیقی هماهنگ با آنها را ساخت. من فکر می کنم شعر نو می تواند در این زمینه تأثیرگذار باشد و از درجا زدن موسیقی جلوگیری کند.
«حسین دهلوی» موسیقی دان، محقق و مؤلف کتاب پیوند شعر و موسیقی آوازی این گونه اظهار نظر می کند: موسیقی گذشته ایران یک موسیقی آوازی ست و بدون شک در این موسیقی شعر تأثیر زیادی گذاشته است .به همین دلیل خواننده و آهنگساز ایرانی باید شعر را بشناسد و بداند که ملودی از دل شعر بیرون می آید. یعنی، وقتی که شعر به صورت آواز خوانده می شود، می توان ملودی را از خودش به دست آورد.
در تحول یک هنر افراد و گروه های بسیاری نقش دارند، اما نقش هنرمند متخصص بیشتر از دیگران است. متخصصی که به تمامی هنرهای مربوط به هنری که می خواهد در آن تحول آشنا و آگاه باشد. دهلوی پس از سال ها تحقیق و بررسی این نکته را اینگونه مطرح می کند: با توجه به عدم آگاهی درست جامعه در مورد موسیقی و معلومات پایین اهالی موسیقی از این هنر، مشکل می توان در موسیقی تحول ایجاد کرد. بسیاری از موسیقی دانان و خوانندگان بدون اطلاع و آگاهی از شعر کلاسیک و قابلیت های آن می خواهند شعر آزاد را در موسیقی به اجرا در آورند. این نمی تواند موفقیت آمیز باشد. این کار نیاز به یک برنامه ریزی دارد. اگر موسیقیدان و خواننده نتوانند بین شعر و موسیقی پیوند ایجاد کنند، اثری که اجرا می شود نمی تواند با مخاطب ارتباط برقرار کند.
به نظر می آید موسیقی های اجرا شده همراه با شعر آزاد و نیمایی در سال های اخیر هنوز نتوانسته با مخاطب ارتباط قابل قبولی برقرار کند. دهلوی نیز با این حرف موافق است و می گوید: کارهایی که انجام شده توفیق چندانی نداشته است و این نشان از عدم هماهنگی بین شعر و موسیقی است. برای مثال وقتی شعر «نیما» به صورت دشتی اجرا می شود، کار قابل قبولی به دست نمی آید. فضای شعر نیما برای خواندن به صورت دشتی مناسب نیست. وقتی کسی این کار را می کند یعنی نتوانسته بین فضای شعر و موسیقی هماهنگی ایجاد کند. مسأله مذکور از نکات ظریف در عرصه موسیقی است که متأسفانه بسیاری از خوانندگان ما به آن توجه نمی کنند. هنر، بازتاب زندگی اجتماعی است و باید به زندگی روز بپردازد همان طور که شعر تغییر کرده است، باید موسیقی هم تغییر کند. باید آنچه را از کشورهای دیگر گرفته ایم، با فرهنگ خود هماهنگ و به جامعه ارایه نماییم. این اتفاق در مورد شعر آزاد نیز افتاده است و ما آن را از غرب گرفتیم و با فرهنگ خود هماهنگ کردیم.
دکتر «دره دادجو» استاد زبان و ادبیات فارسی و مولف کتاب موسیقی در شعر خواجوی کرمانی با اشاره به نقش مهم موسیقی در حفظ شعر می گوید: جدایی موسیقی از شعر، اشعار عامیانه را به سایه برد. یکی از دلایل از بین رفتن شعرهای زبان فارسی پیش از اسلام جدایی موسیقی از شعر است. زمانی که شعر از موسیقی جدا شد بسیاری از اشعار عامیانه که به صورت آهنگین توسط خوانندگان و مردم به صورت شفاهی و سینه به سینه حفظ و انتقال یافته بود از یادها رفت. موسیقی ایرانی بیشتر یک موسیقی همراه بوده است، یعنی شعر با موسیقی در کنار هم اجرا می شود. در گذشته ایرانیان بیشتر شعرهای خود را به صورت شفاهی و با موسیقی و آهنگ حفظ می کردند.
این استاد دانشگاه که خود نیز در زمینه موسیقی و شعر فعالیت دارد آشنایی موسیقی دانان معاصر را با شعر نو ناکافی می داند و می گوید: در گذشته موسیقی دانان شعر را می شناختند و آن را درک می کردند و شاعران نیز با موسیقی آشنایی کامل داشتند، این نکته را می توان در معرفی و اشاره به آلات موسیقی در اشعار شاعرانی چون خواجوی کرمانی و حافظ مشاهده کرد.
«محمد علی بهمنی» شاعر و ترانه سرا نیز توجه به شعر آزاد را یکی از راه های خارج کردن موسیقی از یکنواختی می داند و می گوید: شعر آزاد توانایی های زیادی برای موسیقی شدن دارد و می تواند به آهنگسازان کمک کند تا موسیقی را از یکنواختی آن خارج کنند.
وقتی دو هنر مانند شعر و موسیقی در کنار هم قرار می گیرند، بدون شک از هم تأثیر می گیرند. زمانی که کلام از نظر تصویر، ساختار، مفهوم و دیگر هنرهای لازم برای سخن گفتن خوب باشد و موسیقی دان بتواند به خوبی از آن استفاده کند کلام و موسیقی تأثیر بیشتری روی مخاطب می گذارد و اثری هنری و همه پسند پدید می آید.
حتی بهمنی که بیشتر به عنوان شاعری غزل سرا شناخته شده است شعر آزاد و نیمایی را دارای ظرفیت های زیادی برای «تصنیف» شدن می داند، می گوید: استفاده از شعر آزاد و نیمایی چندان آسان نیست. این کار پیش از این توسط خوانندگان و موسیقی دانان بزرگ انجام شده است و همگی به دشواری های آن واقف هستند. آهنگسازی که می خواهد روی شعر سپید کار کند باید با شعر آزاد و نیمایی آشنایی کامل داشته باشد. باید تحولات شعری در عصر معاصر و گذشته را بشناسد. آشنایی نداشتن آهنگساز با شعر باعث می شود تحت تأثیر شعر کلاسیک قرار بگیرد و موسیقی یکنواخت بسازد. یکی از دلایل یکنواختی در موسیقی غزل است. چون غزل شعری موزون و دارای مصرع های هم وزن است، می تواند خواننده و موسیقی دان را دچار یکنواختی در خواندن و آهنگسازی کند. اما کوتاه و بلند بودن مصرع در شعر نیمایی و آزاد می تواند این یکنواختی را از بین ببرد و موسیقی را متنوع کند.
«مهدی نامدار» موسیقی دان و سرپرست گروه موسیقی هم آوا با اعتراض به سواد بعضی از موسیقی دانان در زمینه شعر می گوید: شعر و موسیقی لازم و ملزوم هم هستند. اگر موسیقی دان شعر را نشناسد و نتواند آن را درست تلفظ کند، چگونه می خواهد بر اساس آن آهنگسازی و آن را به اجرا در آورد. بدون شک استفاده از شعر خوب در موسیقی بسیار مهم است. همان طور که گفته اند، سخن زیبا همیشه دلنشین است، اما وقتی این سخن از زبان انسانی دانا مطرح شود، زیباتر و تأثیرگذار تر خواهد بود. شما وقتی شعر حافظ و سعدی را می خوانید تأثیر زیادی روی شما می گذارد. وجود پند و اندرز و هنرهای شاعرانه در آن بسیار زیباست. حالا اگر این سخنان با موسیقی خوب همراه شود یک هنر زیباتر و تأثیرگذارتر پدید می آید. همان طور که خواننده و موسیقی دان باید شعر را بشناسند، دانستن موسیقی برای شاعر نیز لازم است. شاعری مانند «حافظ» موسیقی را می شناسد و وقتی به شعرش مراجعه می کنیم می بینیم سرشار از موسیقی است و موسیقی از آن تراوش می کند.
انتقال پیام بدون هماهنگی موسیقی و شعر کارساز نیست. موسیقی دان وقتی شعر را بشناسد و با آن آشنا باشد، بدون شک آهنگ مناسبی برای آن خواهد ساخت. شعر خوب نیاز به آهنگ خوب دارد و آهنگ خوب نیاز به شعر خوب و انجام این کار بدون شناخت این دو هنر ممکن نیست.
در پایان باز هم باید گفت: با به وجود آمدن وسایل و هنرهای جدید، موسیقی و شعر هنوز فضای بیانی خودشان را دارند و وقتی در کنار هم قرار بگیرند بیان آنها قوی تر و زیباتر می شود؛ و باید گفت: شعر در کنار موسیقی هنوز هم زیباست.
پوریا گل محمدی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید