سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
مجله ویستا
گرایش به فرهنگ خودی
از نوع شکلگیری و نگارش این متن شروع کنید.
حدود سه سال پیش دوست عزیز و هنرمندم، رضا فیاضی از من خواست تا یکی از آثار آنتوان چخوف را به شعر درآورم تا به صورت موزیکال اجرا کند. من نمایشنامهٔ خواستگاری را انتخاب کردم و آن را به فضای شمال ایران نزدیک و با بهرهگیری از فرهنگ ایرانی، به صورت نمایش موزیکال تنظیم کردم. رضا فیاضی هم تلاش خود را برای به اجرا درآوردن این متن انجام داد که متأسفانه یا بودجهٔ کافی در اختیار او قرار داده نشد و یا به تصویب شورای نظارت نرسید. تا اینکه مرکز هنرهای نمایشی با همکاری خانهٔ تئاتر صدمین سالمرگ آنتوان چخوف را تحت عنوان هفتهٔ چخوف ـ برای پاییز سال ۸۳ ـ برگزار کرد که در آن شش نمایشنامه از آنتوان چخوف توسط شش کارگردان در تالار سایهٔ تئاترشهر اجراء شد یکی از آن شش نمایشنامه همین خواستگاری بود.
اجرای تالار سنگلج با اجرایی که در تالار سایه داشتید فرقی هم کرده یا بدون هیچ تغییری اجرا میکنید؟
مسلماً تغییر کرده. همانطور که اطلاع دارید اجرایی که برای جشنواره در نظر گرفته میشود، اجرایی شتابزده و بدون امکانات خواهد بود. ما تنها یک روز اجراء داشتیم و نسبت به امکانات جشنواره، توقع خودمان را هم پایین آوردیم.
متنی را که در «سایه» اجرا کردید همان متن اولیه بود یا تغییری دادید؟
همانطور که قبلاً گفتم این متن تماماً به شعر نوشته شده بود و بنا بود یک اپرت ایرانی باشد. اما با توجه به امکانات موجود به این نتیجه رسیدم که آن متن را کنار بگذارم و متنی جدید بنویسم که زبان آن بحر طویل باشد که هم به شعر نزدیک است و هم به دیالوگ.
چرا بحر طویل؟
اینجا بد نیست یک توضیحی بدم. من فکر میکردم اجرای عمومی من هم در تالار سایه خواهد بود نه سنگلج ـ از این رو این متن را برای صحنهای تنظیم کردم که «سن» نداشته باشد و تمام بازی روی صحنهٔ گرد که تماشاگر دور آن نشسته باشند به تماشا بنشینند بر همین اساس از شیوهٔ تعزیه بهره جستم.
بله، شما در بروشور هم یادآور شدید که از «تعزیه، تخت حوضی و نمایش موزیکال» بهره بردید. دوست دارم بیشتر روی این مشخصهها صحبت شود.
اولاً از نظر نگارش، این متن تحت تأثیر نسخه تعزیه است که از همهٔ عناصر نسخهٔ تعزیه، یعنی: شعر، چهارپاره، مصرعگویی و بحر طویل در این متن استفاده شده است.
میتوانید مثالی بزنید؟
بله. مثلاً بهکارگیری چهارپاره، در نمایش خواستگاری و تعزیهٔ بازار شام را ذکر میکنم.
این قسمتی از گزارش شمر به یزید است.
شمر: آوردهام خبر
یزید: از کجا
شمر: از دشت کربلا
یزید: فتح است یا شکست
شمر: فتح
یزید: کشته شد حسین؟
شمر: آری، به خون تپید
یزید: یارش که بود؟
شمر: برادرش عباس باوفا
یزید: عباس کشته شد؟
شمر: به اقبال و بخت ما
یزید: جنگش چگونه بود؟
شمر: دلیرانه
یزید: وصف کن
شمر: زد بر سپاه
یزید: تیر؟
شمر: نه. مثل اژدها.......
و حالا چهارپاره در نمایش خواستگاری
غلامحسین: خوبه امروز به این امر نگشتی روانه
گلآقا: اتفاقاً بگشتم
غلامحسین: چی؟ بگشتی؟
گلآقا: که من از روی نیاز آمدم اینجا
غلامحسین: چه نیازی؟
گلآقا: تو مگر خویش نگفتی؟
غلامحسین: چه بگفتم
گلآقا: که مثالی بزدی...
غلامحسین: چه مثالی؟
گلآقا: خواستگاری
غلامحسین: اون مَثَل بود. نه اینکه تو بگویی
گلآقا: که مرا قصد همین است
غلامحسین: نه بابا؟
از نمونهٔ بحر طویل هم بفرمایید.
رایجترین بحر طویل در تعزیه، در وزن افاعیل رمل مخبون است برای مثال توجه بفرمایید به قسمتی از بحر طویل حضرت عباس(ع) در مقابل شمر که میفرماید: ..........«بشنو از صفت لشکر شاهنشه دوران، همه چون کبک خرامان، همه چون بدر نمایان، همه چون ماه درخشان، همه چون سرو به بستان، همه خوشرو همه خوشخو همه گوشگو همه بر سر زده ابلق همه از جان شده مطلق، همگی رو به سوی حق...» و حالا بحر طویل در نمایش خواستگاری، جایی که ماهبانو به گلآقا نهیب میزند و میگوید: ... همهٔ طایفه و ایل و تبارم، ز همین خالهٔ خوبم و پدر جان گرامی و دگر عمه و چندین تنِ دیگر که همه سالم و در قید حیاتاند همگی مالک مال و حشمی برده ز دنیا و نیازی نبوَد تا که ز دستانِ پر از لرزش و تبدار شما جمله ستاند صدقاتی...
مسلماً اشعار به کار گرفته شده در نمایش هم به همین روال خواهد بود. اما علاوه بر تأثیر نسخهٔ تعزیه در متن شما، راجعبه تأثیر شکل اجرایی تعزیه در نمایش خواستگاری صحبت کنید.
همانطور که قبلاً اشاره کردم، این نمایش بر روی سکوی گرد به همانند تعزیه اجرا میشد، و آغاز آن هم شبیه آغاز تعزیه، با یک پیشخوانی که کلّ ماجرا را به تماشاگر ارائه میکرد صورت میگرفت و در نهایت از همهٔ الهمانها و نشانهها و نمادها استفاده میشده است، و حتی از تعزیهٔ مضحک هم بهره گرفته و در نمایش استفاده کردیم. در مجموع، این نمایش با یک نور تخت و صحنهای بدون دکور به اجرا درآمد و خوشبختانه این شکل از اجرا، در سالن سایه خوب، جواب داده است.
شما سالها بود که در زمینهٔ تعزیه تحقیق و پژوهش و اجرا داشتهاید حتی اخیراً کتابی تحت عنوان «سه مجلس تعزیه» به چاپ رساندید، و شاید بتوان گفت که پس از دورهٔ قاجار، این شاید اولین بار باشد که نسخهای جدید از مجالس تعزیه به چاپ میرسد. حالا چطور شد که از تعزیه به نمایش کمدی روی آوردید؟
باید بگویم که من از سال ۱۳۵۴ در فرهنگ و هنر سابق، تئاتر کار میکردم و اساساً کارم تئاتر بود نه تعزیه و تا سال ۱۳۵۹ بهعنوان کارمند ادارهٔ تئاتر سمنان در ادارهٔ ارشاد، مشغول به کار بودم.
شما سمنانی هستید؟
خیر
رشتی؟چرا رشتی؟
چون نمایش خواستگاری به گویش گیلکی است.
نخیر من شخصاً به فرهنگ و بهخصوص موسیقی مقامی علاقهٔ خاصی دارم. حتی نمایش قبلی من که در تالار مولوی اجرا شد با بهرهگیری از فرهنگ و گویش و مراسم ایل بختیاری بوده.
برگردیم به صحبت قبلیمان.
بله. داشتم میگفتم تا سال ۱۳۵۹ مرتباً تئاتر کار میکردم. اما از سال ۱۳۶۰ تاکنون به مدت ۲۴ سال است که بخش عمده از فعالیت خودم را بر روی متن و شیوهٔ تعزیه متمرکز کردم و از این شیوه بسیار آموختم.
آیا تمرکز شما فقط روی اجرای تعزیهٔ سنتی است یا سعی کردید به شکل مدرن هم کار کنید.
تعزیه اساساً در قالب سنّتیِ آن قابل تعریف است. اما برای بهرهگیری از شیوهٔ تعزیه، به نظر من اول باید همان تعزیهٔ سنتی را کار کنی، شناخت کامل به دست بیاوری آنگاه بتوانی از آن بهره ببری. فقط از روی مطالعه و کتاب نمیشود یک تعزیهشناس شد.
و اما تعزیه به شکل مدرن را من قبول ندارم. همانطور که اشاره کردم تعزیه باید در همان قالب سنتی خود در جای خود باقی بماند. آنچه ما میتوانیم انجام دهیم، بهرهگیری از این شیوه است نه دگرگونی آن. ما نباید آیین گذشتهٔ خود را دستکاری کنیم و آن را از بین ببریم. از این رو من هر آنچه در موسیقی و اشعار و شیوهٔ اجرایی تعزیه استفاده کردم نام «تعزیه» را حذف و نمایش تعزیهگونه را جایگزینش کردم تا اصل و حرمت نام «تعزیه» از بین نرود. از طرفی من به جنبهٔ موزیکال تعزیه بیشتر توجه داشتم و سعی کردم از این بخش تعزیه نهایت بهره را در کارهایم ببرم.
مثل اینکه مجدداً رسیدیم به دنبالهٔ بحث خودمان. همانطور که اشاره کردید راجع به بخش موزیکال نمایش خواستگاری صحبت کنید. این ملودیهای جاری در نمایش که به گویش گیلکی اجرا میشود و اینکه اصلاً چرا فضای شمال کشور را در نظر گرفتید؟
من با یک مقدمه شروع میکنم که اصل و اساس این متن برگرفته از متن آنتوان چخوف روسی است. مطلبی را هم که عنوان میکند به نوعی با فرهنگ ایران ما هم مشابهت و مطابقت داشته و دارد. شاید همین وجه مشترک باعث ارتباط خوب تماشاگر با متن باشد. ضمن اینکه من سعی کردم از ملودیهایی استفاده کنم که هم شاد باشد و به فضای نمایش کمک کند و، هم ترانههایی باشد که جزء فرهنگ و حتی نوستالژی خطهٔ گیلان باشد. از این رو این ترانههایی که در نمایش به گویش گیلکی خوانده میشود حدود ۴۰ سال گذشته توسط احمد عاشورپور در رشت اجرا شده و به صورت نوار کاست درآمده است. اما جالب است بدانید از چهار نوار ترانهٔ موجود، ملودیهایی را استفاده کردم که ریشهٔ روسی دارد و وارد فرهنگ گیلان شده و دیگر آنکه مسئلهٔ زمین و آب که بسیاری از مسائل سیاسی و اجتماعی ایران از جمله مسئلهٔ خان و خانبازی و ارباب و رعیتیـ که از دیرباز در کشور ما تراژدی آفریدهـ دستمایهٔ بسیاری برای شاعران، قصهنویسان، فیلمنامهنویسان و دیگر شاخههای هنری بوده است و از همه مهمتر مسئلهٔ شالی و برنجکاری که بیشتر در شمال ایران متمرکز است و تقریباً نزدیکترین فرهنگ به بخشی از کشور شوروی سابق همان خطهٔ گیلان است... همه و همه موجب شد تا تصور من این شود که برای آداپته کردن این متن، فضای گیلان بهتر از دیگر فرهنگها در ایران، جواب خواهد داد.
همانطور که در بروشور اشاره کردید شما از جنبههای نمایش موزیکال، تعزیه و تختحوضی استفاده کردید. اما احساس میشود اثر نمایش تختحوضی کمتر به چشم میآید. این نمایش جا داشت تا کمدیتر شود اما ردّ پای کارگردان در کار کاملاً مشهود است زیرا همین که نمایش میخواهد به کمدی نزدیک شود، جلویش گرفته میشود. آیا این عمدی است؟
بله. نمایش خواستگاری چخوف هم یک اثر طنز به شمار میآید و من میخواستم حرمت خواستگاری چخوف هم در برگردان آن به فارسی با آن طنز ظریفش حفظ شود و نمایش بیشتر در قالب طنز نفس بکشد تا کمدی از نوع تختحوضی. این است که سعی کردم از تختحوضی به صورت نمادین بهره ببرم و اگر خوب توجه کنید از تعزیه و نمایش موزیکال هم در همین حدّ استفاده شد.
چرا انعکاس این کار این اندازه ضعیف است؟
جالب است بدانید در جدول هفتگی مطبوعات که از نمایشهای روی صحنهٔ تهران به چاپ میرسانند، همهٔ اجراها از بولینگ عبدو گرفته تا تئاترشهر حضور دارند اما از نمایش خواستگاری که در قدیمیترین تالار نمایش ایران در حال اجراست، هیچ خبری درج نمیشود، و جالبتر اینکه برای همهٔ مطبوعات این خبر فاکس شده است ضمن اینکه در سایت ایران تئاتر هم موجود است و از طریق روابط عمومی مرکز هنرهای نمایشی هم به انحاء مختلف برای مطبوعات ارسال شده است. اما انگار یک عزم ملی در میان خبرنگاران به کار گرفته شده است که این نمایش مطرح نشود. تا زمانی که تالار سنگلج بسته بود، تماماً مینوشتند که چرا این تالار قدیمی باید بسته باشد. حالا که باز شده است، هیچ اشارهای به فعّال بودن آن نمیکنند. این نشاندهندهٔ این است که عدهای فقط میخواهند جایی نقصی داشته باشد تا آن را بزرگ کنند و وقتی که یک نقصی برطرف شده، این مسئله بیشتر آنان را ناراحت میکند، چرا که دیگر خبرساز نیست. به هر حال این ضعف و بیظرفیتی در مطبوعات ما هم دیده میشود که ما دقیقاً این مسئله را حس کردیم.
علیرضا احمدزاده
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست