دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا
شاعری در کشاکش دیروز و امروز
دکتر شفیعیکدکنی پژوهنده توانا و ادیب ناموری است. پژوهشهای او در زمینه ادب و فرهنگ ایران، تصحیح متون و ترجمه آثار عربی به زبان فارسی امتیاز خاص دارد و تحقیقات ادبی این استاد مانند <صور خیال> و <موسیقی شعر> بسیار غنی و دقیق است. شفیعیکدکنی از نوادر ادب معاصر ماست. او و دانشورانی مانند دکتر یارشاطر و دکتر جعفر مویدشیرازی در راهی گام نهادهاند که پژوهشگران کلاسیک معاصر مانند ملکالشعرای بهار، محمد قزوینی، جلال همایی و بدیعالزمان فروزانفر آن را گشوده بودند و در این راه نمایندگان ممتازی مانند خانلری، صفا و زرینکوب نیز به میدان آمدند و کارهای نمایانی کردند. به هر حال دکتر شفیعیکدکنی اکنون در صف مقدم پژوهشگران ما قرار دارد و آثارش نیز در ایران و در خارج از ایران دارای اعتبار و اهمیت ویژهای است.
درباره اشعار شفیعیکدکنی باید بگویم با وقت اندکی که به من دادهاید، بار گرانی به دوش من مینهید، زیرا از او چند دفتر شعر و گزیدههای اشعار به چاپ رسیده است که نقد و سنجش آنها آسان نیست. بین نقدهایی که درباره اشعار شفیعیکدکنی نوشتهاند، به نظر من آنچه آقای مهدی برهانی نوشته است، دقیقتر و بااسلوبتر است.
به گمان من شفیعیکدکنی از آخرین جرقههای ادبیات کلاسیک فارسی است که کوشش دارد در فضای مدرن هنرآفرینی کند. در مقدمهای که برگزینه اشعار این شاعر نوشتهاند، (انتشارات مروارید، چاپ ۱۳۸۵) شعر او را نو نامیدهاند. اگر مراد نویسنده از کلمه نو، مدرن باشد، گفته یاد شده درست نمینماید. این گفته درست است که شفیعیکدکنی بر ارثیه عظیم فرهنگ و ادب فارسی و ظرایف هنری آثار منثور و منظوم آن اشراف زیادی دارد و این تسلط و اشراف در همه اشعار او نیز دیده میشود، ملکالشعرای بهار و اخوان نیز همین احاطه را به ادب کهن داشتند اما نیک که بنگریم تاثیرپذیری بهار، اخوان و شفیعیکدکنی از ادب کهن به اندازهای است که سخن او را رنگ قدیمی میدهد و باده باستانی در جام نو آنها همچنان روان و درخشان است. این واقعیت نه فقط در عناصر تشبیهی و استعاری بلکه در فرم کار، وزن و به خصوص در جهاننگری بهار، اخوان و شفیعی جاری و ساری است. اشعار نخستین شفیعیکدکنی، توصیفی لیریک (غنایی)، با تصاویر ساده است. در این اشعار اشارههای سیاسی هم دیده میشود اما این اشارههای سیاسی که در دهههای ۳۰ تا ۵۰ حجم عظیمی از اشعار ما را در خود گرفت و نمایندگانی مانند سلطانپور، کسرایی یا کوشآبادی پیدا کرد، غالبا شعارهای بیدوامی بیشتر نبود. در اشعار آغازین شفیعیکدکنی هم همین عناصر و حال و هوا وجود دارد.
<کبریتهای صاعقه
پیدرپی
خاموش میشود
شب همچنان شب است.>
در زمینه اوصاف عناصر مجازی شعر او هم غالبا تازگی ندارد و پیداست که شاعر در آغاز کار بسیار زیر تاثیر فرخیسیستانی، فریدون توللی و اشعار ساده غنایی شاعران نئوکلاسیک است و همچنین زبان شعر و گویش خراسانی همچنان که خود تاکید کرده است، در رگهای شعرش جاری است. من در این اشعار تاثیر تعزلهای اخوان و م. آزاد و <افسانه> نیما را نیز میبینم. او در مثل میگوید:
<من و تو بیدار/ و محو دیدار/ سبکتر از ماهتاب/ و از خواب/ روانه در شط نور و نرما.>
و جای دیگر میگوید: <ای آنکه غمگنی و سزاوار/! در انزوای پرده و پندار.> که شعر رودکی را به یاد میآورد.
این زبان و گویش و تعبیرات تا شعرهای سالهای ۶۰ و ۷۰ شاعر نیز میشود دید؛ مانند <چه کیمیاکاریی است/! که خاک و خارا و خار/ قدم به زر میشود.( >سروده شده در سال ۱۳۷۶.) برخی از این اشعار، مضمونسازی از قضایا یا سخنان باستانی است، حتی شاعر گاهی از اخبار زرتشتی، مهرآیینی و اسلامی بسیار بهرهگیری میکند؛ مانند شعر <نکوهش> که با این عبارت شروع میشود: <کردید و نکردید> و در همین شعر مطالبی میآید که کاملا کلاسیک است و هیچ پیوندی با فضای مدرن ندارد: <با این همه آن شعله فزاینده و زنده است/ چون بوی بهاران به همه دهر وزنده است/ در جمله شمایید و / شمایید/ که مردید.>
با توجه به مثالهایی که آوردیم، شمار اینگونه اشعار در دفترهای شفیعیکدکنی کم نیست، اما از نظر تحقیقی این قسم اشعار سخنوری (رتوریک) است نه هنرآفرینی (پوئتیک.) تفاوت هنرآفرینی با سخنآفرینی در این است که در سخنوری عنصر بنیادی کار بر اغراء و ترغیب استوار است و سخنور میخواهد خواننده و شنونده شعر را به کاری ترغیب کند مانند اشعار ناصرخسرو، بنابراین وقتی که حافظ میگوید: <سالها دل طلب جام جم از ما میکرد> و سعدی میگوید: <خرما نتوان خورد از این خاک که کشتیم>، شعر نگفتهاند و اینها شعر نیست، بلاغت و سخنوری است، هر چند بسیار رسا، با معنا و خوشایند نیز هست.
این قطعه نیز سخنوری است: <به پایان رسیدیم اما/ نکردیم آغاز/ فروریخت پرها/ نکردیم پرواز.>
چنانکه میبینیم ارجاع شاعر در اینجا به خارج است. متاسفانه بسیاری از اشعار شاملو و اخوان نیز به دلیل جو سیاسی دهههای ۳۰ و ۴۰ همین ویژگی را دارد. در این اشعار آنچه چیره است مفاهیم کلی مانند آزادی، عدالت و عشق همه بر اساس آنتولوژیهای پیشامدرن بنا شده است. مقدمهنویس <آواز باد و باران> درست مینویسد که شفیعیکدکنی به شهادت همه دفترهای شعرش در مقام شاعری متعهد و حساس نسبت به اوضاع اجتماعی به جامعه و حال و روز مردم و شیفته حق و عدالت آن درون پیر باغ و باران و اشراق را در خدمت تصویر و توصیف بیرون ظلمانی گذاشته است تا شاید به نیروی آن این بیرون را تغییر دهد و به هیئت و به جلوه و جمال درون درآورد. تحقق چنین آرزویی مشروط به حصول آزادی است و همه کوشش انسان، پیدا و ناپیدا رو به واقعیت دادن این آرزو دارد.
چنانکه ابر گره خورده با گریستنش
چنانکه گل همه عمرش مسخر شادیست
چنانکه هستی آتش اسیر سوختن است
تمام پویه انسان به سوی آزادیست
شعر آرمان زیبا اما کهنی را بازمیگوید و خبری به ما میدهد اما مقدمهنویس به ما نمیتواند بگوید آزادی چیست و از کجا معلوم که همه کوشش انسان پیدا و ناپیدا رو به سوی واقعیت دادن این آرزو دارد. آنچه در این ابیات آمده آرمانی دلپذیر، گوشنواز و بلیغ است اما متاسفانه شعر یعنی هنرآفرینی نیست.
شفیعیکدکنی مانند بهار و اخوان غرق در باستانگرایی است. اشعار او مانند اشعار شاعران خراسان فصاحت و بلاعت دارد. فصاحت یعنی روشنی و پاکیزگی کلام، از عناصر اصلی شعر شاعران خراسانی است. اشعار شفیعیکدکنی نیز بسیار فصیح و روشن است، مانند این دو سطر:
صبح دلاویزیست، در ماهان
صبحی میان سایهروشنها
یا در قصیدهای که <خروس> نام دارد میخوانیم:
یا در بهار، از پس باران، در آفتاب
باغیست پر شقایق و مینا و لادنش
آواز او نشان عبور فرشته است
از ساحت سرای سوی کوی و برزنش
اینگونه قطعهها گرچه دلپذیر است اما کاملا مضمونسازی است که نمونههای بسیاری از آن را در دیوان ملکالشعرای بهار، دهخدا و دکتر حمیدیشیرازی نیز میبینیم. نکته دیگر که در اشعار شفیعیکدکنی دیده میشود مفهومهای آزادگی و رندی و زندیقیگری است. همان مطالبی که روز و روزگاری راوندی، خیام، رازی و در برخی موارد حافظ و مولوی به میان آوردند و به تصریح یا تلمیح از اندیشههایی پرده برداشتند که قدیمیهای ما میگفتند بایست آنها را مسکوتعنه گذاشت. اما شاعر که نمیتواند آن دنیای به عمد نادیدهگرفتهشده را نادیده بگیرد و ناچار غرق در جذبه شاعری میسراید: اسرار ازل را نه تو دانی و نه من (خیام)
یا: دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم
با کافران چه کارت گر بت نمیپرستی؟ (حافظ)
بعضی اشخاص ناآشنا به شعر برای اینگونه اشعار تاویلهای دور و دراز ترتیب دادهاند تا نوک تیز کلک شاعر را کند کنند، اما شعر ابلغ منالتصریح و از آفتاب روشنتر است. قهرمان این میدان البته خیام و حافظ بودهاند اما جرقههایی از این بیرون رفتن از دایره عادتها و رسمها در بهار و اخوان نیز دیده میشود. در مثل بهار در قصیده <خورشید برکشید سر از بارهی بره>، به مفهوم حقیقت اشاره دارد، همه خود را به نظر او حقیقتمند میشناسند و سخن خود را حقیقی میپندارند، مانند داستان <فیل در تاریکی> مولانا که هر فردی جزیی از واقعیت و حقیقت را لمس میکند اما فکر میکند با همه حقیقت تماس گرفته و حقیقت در اختیار اوست. فضای شعر بهار تاریک است و انسانها کورمال کورمال به دنبال حقیقتاند، اما در همان گام نخست گمان میبرند حقیقت را در اختیار دارند. اینجاست که شاعر فریاد برمیآورد:
<ای اختر حقیقت تابنده شو که هست
گیتی چو شب سیاه و خلایق چو شبپره.>
شفیعیکدکنی در چند قطعه شعر خود با این مشکل تماس گرفته است. سخن از فیلسوف بزرگ راوندی است که در زمان خود کتابهایش را سوزاندند. قطعهای که درباره راوندی است بسیار خوب ساخته شده است. راوی شعر با راوندی سخن میگوید و پاسخ او را میشنود. راوندی <آن غریب دهر و یگانه / زندیق زنده جان زمانه>، شاعر را به شادی و لبخند فرا میخواند و شاعر به او میگوید: معاندان زمانی که در جواب تو درماندند تو را رافضی نامیدند، اما تو همیشه در راه آزادگی گام برمیداشتی و گناهی جز آن سحر جاودان که سرودی نداشتی، آن شعر این است:
<بنگر به بخردان که فرو بسته راهشان
بنگر به ابلهان و شکوه کلاهشان
اینان چه کردهاند که چونین به ناز و نوش
وانان چه بوده است به گیتی گناهشان؟>
باری، در بیشتر اشعار شفیعیکدکنی سخن از اشراق، پهلوانان ایران باستان مانند آرش و چیزهایی مانند سرو کاشمر، صبح نیشابور، آهوی کوهی و سخن از حلاج، زرتشت، مانی، پوریای ولی، سمرقند چو قند، شاخ نیلوفر مرو، نقش اسلیمی، پیکر مزدک و آن باغ نگونسار، پر سیمرغ، همهمه کاشیها، جامه سوگ سیاووش اینگونه نامها و چیزها و مفهومهاست. شاعر غرق در شعر و شهود و اشراق و روشنی باستانی است. تبلور همه این چیزها را در قطعه <هزاره دوم آهوی کوهی> میبینیم؛ قطعه بسیار خوشساخت، ظریف و فصیحی است، پر از اشارات تاریخی، بازی رنگها، یاد از فضاها و عوالم زیبای از دست رفته. متاسفانه در این مجال نمیتوان همه قطع را نقل کرد، نوعی مسمط جدید است که در بندها، قافیهها و ردیفها تکرار میشوند؛ مانند <لب نیز ز گفتار مرا< />در این آینه رخسار مرا< />از این گونه دیدار مرا< />از سلسله کار مرا.> همه بندها بسیار هماهنگ و زیباست و ما بهعنوان نمونه یکی از این بندها را میآوریم:
<شاخ نیلوفر مرو است گه زادن مهر
گز دل شط روان شنها/ میکند جلوه، از این گونه، به دیدار مرا.
سبزی سرو قد افراشته کاشمر است
کز نهان سوی قرون/ میشود در نظر این لحظه پدیدار مرا.>
شفیعیکدکنی از دهه ۴۰ به این سو در شعر معاصر حضوری چشمگیر داشته است. او با آنکه گهگاه به واقعیتهای تلخ زمان اشارت دارد، باز غالبا از شکوه و زیبایی آب، پرنده، آسمان و طراوت سبزه و گل و زیباییهای معماری و کاشیهای ایرانی سخن میگوید، اما فشار بحرانهای جهان امروز گاهی او را به خشم میآورد و به تعبیر خودش از این شگفتیها دلش خون میشود و ناگاه خرق عادت میکند و سیاوشی را میبیند که در آتش فرو میرود وز آن سو خوکی بیرون میآید. شاید به تعبیر قدیمی همچنانکه خود گفته است حس میکند که:
<اهرمن خاتم دانایی و زیبایی را
برد از انگشت سلیمانی او>
اما شعری که اوج خشم و بیطاقتی او را از بحرانها و نارواییهای امروز نشان میدهد و گویا او را مانند اخوان به پرسش درباره پایتخت این کژآیین قرن دیوانه میکشاند، قطعهای است به نام <جعبه سیاه> که دو بند است؛ در بند نخست جملههای توضیحی میبینیم، مانند: <ما شاهد سقوط حقیقت/ ما شاهد تلاشی انسان/ ما صاحبان واقعه بودیم.> این بند به نظر من اساسا زائد است، چراکه بند بعد همه این توضیحات را در خود دارد. بند بعد بسیار رسا و گویاست و خود قطعه شعر کاملی است و احتیاجی به بند توضیحی نخست ندارد. شاعر میگوید:
گفتند: <رو به اوج روانیم
دیدیم سیر سوی هبوط است
شعر سپید نیست که خوانیش
این جعبه سیاه سقوط است.>
در مجموع اشعار شفیعیکدکنی سرشار از اشراق و عرفان است. او مانند اخوان و بهار ستایشگر زیباییهای از دست رفته است. در همان فضای نوستالژیک باستانی مانند فضای اشعار خیام، مولوی و حافظ حرکت میکند.
جایگاه شعر شفیعی که باید نئوکلاسیک نامیده شود، همان جایگاهی است که اخوان در شعر معاصر دارد. گرچه در آن تاثیراتی از مدرنیسم نیز دیده میشود اما این مدرنیسم منحصرا در کشور شعرخیز ایران که گوش ما با نغمههای عاشقانه سعدی، مولوی و حافظ سرشار شده است میتواند قسمی مدرن نامیده شود. گمان میکنم که اینگونه اشعار با حفظ اهمیت تاریخی و هنری که دارد دیگر سروده نشود.
من شفیعی را شاعری به معنای کلاسیک، توانا و عاشق نغمه و سرود و فرهنگ باستانی این سرزمین میبینم اما دوران اینگونه شعر سرودنها سپری شده است و آنچه در دوره باستانی و در اشعار اخوان فضای شعر را پر از نغمه و عشق و سرود و حسرت و اشتیاق کرده است، در زیر بار مفاهیم مدرن و پستمدرن ذوب خواهد شد. ما دیگر با جهانی یکپارچه و بههمبسته سروکار نداریم. با پارههایی از واقعیتهای شکسته رویاروییم که در آیینههای شکسته منعکس میشود. این همان چیزی است که فروغ فرخزاد، نصرت رحمانی و سهراب سپهری در آخرین شعرهای خود از پیش خبر داده بودند و در یکی از آخرین شعرهای اخوان <ما هیچیم و چیزی کم> هم بازتاب یافته بود!
اشعار اخوان و شفیعی پر از استعارههای مشخص، دیدنی و شنیدنی، نغمه آوایی، تجانس حروف و وزن و ضرب مناسب اما کلاسیک است. تکیه به مفهومهای متافیزیک و بیش از حد عرفانی و اشراقی دارد، بنابراین روزبهروز از دنیای مدرن یا به تعبیرات استهزایی هاکسلی دنیای ستایشانگیز جدید دور و دورتر میشود اما همین دور شدنها که بسیار دردناک و حیرتزا خواهد بود، ما را عمیقا با مشکلهای جدیدی رویاروی خواهد ساخت که بیان آنها دیگر با الفاظ و مفهومها و اوزان کهن ممکن نیست. شاید شفیعیکدکنی در برخی از شعرهای اخیر خود به این مشکل رسیده باشد که رو به سوی مفهومهای جدید دارد. این قطعه که گرچه با عبارتهای قدیمی بیان شده اما محتوای آن چیزی میگوید که از دنیای پرسشبرانگیز خبر میدهد:
معنای معجز چیست جز مرغی که میپرد
بالاتر از دیواره حیرت
یک بال سوی باختر
یک بال زی خاور
عبدالعلی دستغیب
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست