جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
دین و عرفان
غالباً ما و همه بشر گرفتار الفاظ هستیم. به نظر میآید قبل از هر چیزی باید الفاظ را اصلاح کنیم. الفاظ باید پیراسته شود و مفاهیم روشن شود؛ زیرا بسیاری از گرفتاریهای ما از این است که الفاظ و مفاهیم روشن نیستند. وقتی به من میگویند درباره عقل و دین صحبت کن، یک پیشفرض داریم و آن اینکه، دین و عرفان دو چیز هستند و من باید در مورد دو امر متقابل صحبت کنم که این دو چه نسبتی با هم دارند.
برای اینکه معلوم شود دین و عرفان دو چیز هستند یا یک چیز و ما باید نسبتشان را روشن کنیم، باید در مورد هر دو مفهوم تأمل کنیم. دین یعنی چه؟ عرفان یعنی چه؟ این مسأله خیلی راحتی نیست که بخواهیم این دو را تعریف کنیم؛ به خصوص اینکه بخواهیم با آنها را مصدایقشان تعریف کنیم. غالباً تعریفهای ما بیشتر به مصادیق میشود که این مشکلات فراوانی ایجاد میکند. دین مصادیق عجیب و غریبی دارد و در مفهوم آن نیز خیلی اختلاف است. آیا دین مجموعه اعمال، رفتار، کردار و تشریفاتی است که از طرف فقها و در شریعت تعیین شده؟ یا مجموعهی رسوم، آداب، عادتها، و عبادتها؟ بعضی از متکلمین اصول عقاید را هم ذکر میکنند؛ بعضیها میگویند اجتهادی است و بعضیها هم میگویند عقل و اجتهاد هم لازم است.
حالا عرفان چیست؟ به عقیده من عرفان و دین یکی است؛ زیرا دین منهای عرفان دین نیست. یعنی دین منهای عرفان مساوی است با یک سری مقرراتی که عقلا و سران یک کشور برای اداره امور کشورشان و اقسام انسانها وضع میکنند؛ دین منهای عرفان، چیزی بیشتر از این در نمیآید. اساساً دین فقط تعلیم امور عملی است یا تعلیم علم هم هست؟ فقط دستور میدهد و مردم را به عمل تعلیم میدهد یا تعلیم علمی هم میدهد؟ اگر تعلیم میدهد، آن علم چه علمی است؟
● این دستورات اشکالی بیمحتوا است یا محتوا دارد؟
اجازه دهید روی دو اصطلاح تکیه کنم که دو اصطلاح دینی و قرآنی است یکی کلمه وحی که تنزیل است و دیگر تعالی یا تقرب است.
تنزیل، یعنی از بالا به پایین فرود آمدن و قرب عکس این است؛ قرب به حق است و قصد قربت سرآمد عبادات است پس اگر قرآن تنزیل است قصد قربت تعالی است. اگر این دو کلمه را ترکیب کنیم، خواهیم دید که عین عرفان است. باید فهمید این آمدن یعنی چه؟ ما در شب قدر خیلی عبادت میکنیم، شبزندهداری میکنیم و لیله القدر میگیریم، ولی باید فهمید لیله القدر یعنی چه؟ چرا لیل است و چرا قدر و نزول یعنی چه؟ این نزول که از غیب است، یعنی چه؟
تنزیل آمدن است و نبوت با تنزیل شکل میگیرد. وقتی این تنزیل از غیب آمد، باید توضیح داد که چطور میآید. فیزیکی نیست، بعد مکانی هم ندارد. وحی از عوالم عبور میکند. هر آدمی یک خواصی دارد، همه اینها در باطن آدم است. عجیب این است که تمام طول مسیر ممکن غیب تا اینجا، درون باطن اوست. یعنی وحی از درون حضرت ختمی مرتبت آمده نه از بیرونش. وحی یعنی حضرت ختمی مرتبت با ممکن غیب هم اتصال دارد و اگر اتصال نبود، نزول معنی نداشت. ایشان با چشم و گوش حسی، آنچه از ممکن غیب را که در درونش آمده بود، دید و شنید. از بیرون چیزی نبود، بیرونش هم درونش بود و بیرون هم در انعکاس درون بود؛ این وحی است. این نوع آدم حرکت صعودی دارد. عرفا برای این حرکت، دو قوس ترسیم کردهاند؛ زیرا این حرکت نزولی، سرانجام باید بازگردد. از همان جا که آمده به همان جا بازگردد. رجعت به آنجا در دو نیم دایره شکل میگیرد که یک دایره هستی اینجا تشکیل میشود. آن نزول، به نبوت ختم میشود و آن صعود، ادوار ولایت است که آن هم عرفان است. پس بدون نزول، صعود نیست و صعود هم مترتب بر نزول است. آن نزول وقتی به گوش و چشم حضرت ختمی مرتبت آمد، چه چیزی را بیان کرد؟ و این احکام شریعت است. محتوای این احکام شریعت لایه لایه است. ظاهر امر این است که مثلاً صبح بلند شوی و نماز بخوانی یا ماه رمضان روزه بگیری، حکم این است؛ ولی این امر باطنی هم دارد. عارف به دنبال مراحل و مراتب میگردد و میخواهد این مراحل آمدن را دوباره طی کند. همهی عالم پر از وحی است، از آنجایی که آمده تا آخرین مرحلهی آن، که به گوش پیامبر میرسد. یعنی همه هستی قرآن مجید است. هیچ جا خالی از قرآن نیست. کسانی هستند که از دین بدون قرآن صحبت میکنند، یعنی شکل را گرفتهاند و محتوا را از دست دادهاند و این نزاع شکل و محتوا چه نزاع خطرناکی در طول تاریخ است. در همه جا نزاع بین شکل و محتوا وجود دارد، ولی در دین شکل دیگری دارد. پس تقابلی بین دین و عرفان به این معنی که صحبت میکنم نیست.
عارف میخواهد بداند این نمازی که میخواهد، معنیاش چیست؟ او قصد قربت را به جد میگیرد. قصد قربت یعنی قرب به حق. قرب یعنی چه و چگونه قرب به حق صورت میگیرد؟ آیا قرب مکانی است یا زمانی؟ و حتی قرب عقلی چه نوع قربی است؟ این قرب واقعاً قرب است یا چیز دیگری است؟ قرب معنی بسیار مهمی دارد. قرب طی این مراحل آماده شده است. بنابراین اگر دو خطی را که در دو قوس صعود ترسیم کردم (نزول و قرب) را بفهمیم، با عرفان مشکلی نداریم. عرفان با دین یک چیز است؛ دین همان عرفان است و دین بدون عرفان بیمحتواست. البته عرفان هم نمیتواند شریعت را کنار بگذارد و عرفانی هم که شریعت را کنار بگذارد، درست مثل مغز بادامی است که پوستش را از آن بگیرند. مغز بیپوست کامل نمیشود و پوست بیمغز هم مفید نیست. این شریعت واقعی است. انسان مؤمن باید متوجه باشد که از قشر به لب برسد؛ لب، الوالباب است. لب یعنی عقل هم هست. وقتی از عقل صحبت میشود، عرفا مخالفت میکنند که عقل چیست. ما چقدر بدآموزی داریم، اما فیلسوفان غربی میگویند عقل دکارتی روشن و مشخص است. تعریف شما از عقل چیست؟ وضوح و تمایز عقل تجربی شما، از عقل چه میگوید، فقط رجز میخواند؛ نمیپرسند چه کسی به عقل متمایز دکارتی تمایز میدهد. فقط میپرسند عقل را تعریف کن. سؤال درست و معقولی است؛ ولی نمیگویند حالا که میخواهم عقل را تعریف کنم، با چه چیزی باید تعریف کنم. این منی که میخواهم عقل را تعریف کنم، به عنوان یک انسان عاقل باید تعریف کنم یا به عنوان یک انسان متخیل یا متوهم؟ پس من اگر با عقل خودم میخواهم عقل را تعریف کنم، در نتیجه عقل، عقل را تعریف میکند. حالا عقل تعریف شونده و عقل تعریفکننده، یا دو تا هستند یا یکی. حیثیت معرف بودن غیر از حیثیت معَرف بودن است.
کار عقل تعالی است؛ عقل دکارتی و کانتی را تعریف میکند، اما به محض اینکه تعریف کرد، روی تعریف خود سوار میشود که آن هم عقل است؛ دوباره تعریفی برای این عقل میآورد. مرتب روی خودش سوار میشود. این عقل که همه جا همه چیز را تعریف میکند، کجا میتوان به آن گفت اینجا بمان؛ دیگر کاری با تو نداریم؛ حتی عشق هم نمیتواند این را بگوید. هر زبانی، زبان عقل است، حتی زبان عشق. ما در عالم، زبانی غیر از زبان عقل نداریم. اگر عقل، حرف عشق را بفهمد، یعنی مفهوم است و معقول حرف میزند. پس کجاست که عقل نباشد؟ فقط یک جا میتوان یافت که آنجا هم خداست و دیگر معبود نیست. ولی آنجا که میتوان حرف زد، عقل هم هست. عرفان هیچ منافاتی با عقل ندارد. عرفای امروز ما خیلی ضدعقل هستند. عرفای سابق هم چیزهایی گفتهاند، ولی در پرده گفتهاند. خود عطار که کفر را بهتر از فلسفه میداند. عقل همواره تعالی دارد و ما جایی که خالی از عقل باشد در عالم هستی نداریم. مقام دیگر ذات، سکوت است. در روایات آمده وقتی صحبت از خداوند است، سکوت است. همه این روایات را معنی کردهاند، من هم میخواهم یک معنی کنم: حضرت دستور سکوت نمیدهد و نمیخواهد بگوید فکر نکن، بلکه میخواهد بگوید فکر هم که میکنید، به یاد من باشید. به اصطلاح فقها دستور، دستور ارشادی است.
مثل اطیعوا الله و اطیعوا الرسول که همه میگویند ارشادی است؛ حتی اگر خدا نمیگفت که واجب است، عقل میگفت که اطاعت از خدا واجب است؛ وقتی میگوید فکر نکن، یعنی اگر هم فکر کنی، فایدهای ندارد؛ فکر کردن یا فکر نکردن یکسان است. عرفای بودایی میگویند فکر نکن و تفاوت عرفان اسلامی با سایر عرفانها در همین جاست. عرفانهای دیگر تمرین بیفکری به ما میدهند. با همه عمقی که عرفان هندی دارد، در اینجا با عرفان اسلامی متفاوت است. مولوی چندین قرن پیش به این مسأله توجه داشت که فکر نکن، بیهوده است. حال کاری را که میدانم بیهوده است باید انجام بدهم یا نه؟ عرفان هندی میگوید، فقط آرامش و سکوت. وقتی فایدهای ندارد، فکر نکن و خود را از افکار بیهوده خالی کن؛ اما مولوی میگوید باید فکر کنی.
لنگ و لونگ و خفته شکل بیادب
سوی او می قیژ و او را می طلب
دوست دارد دوست این آشفتگی
کوشش بیهوده به از خفتگی
عرفان اسلامی این است. اگر فکر کردن بیهوده است، تو تلاش خودت را بکن. تنبلانه ننشین، بلکه کوشش کن.
این سخنرانی در تاریخ ۲۱ مهر ماه ۸۳ در همایش همایش دو روزه عرفان، تجربه دینی و گفتوگوی ادیان در دانشگاه تربیت مدرس تهران برگزار گردیده است.
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست