شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا
ترجیحاً با مردی مرده سفر نکنید
▪ نقد فیلم مرد مرده (Dead Man)
▪ نویسنده و کارگردان: جیم جارموش(Jim Jarmusch)
▪ بازیگران: جانی دپ (Johnny Depp)، گری فارمر(Gary Farmer)،گابریل برن(Gabriel Byrne)، جان هارت(John Hurt) و رابرت میچم (Robert Mitchum).
مردی جوان، بلندپرواز، آرام و در ظاهر آسیبپذیر بهسوی غرب امریکا رهسپار میشود تا شغل مناسبی بیابد. در شهری عجیب و دور افتاده(Town of Machine) درگیر مسائلی میشود. این مرد (ویلیام بلیک) با نقشآفرینی «جانی دپ» ستاره مطرح هالیوودی، ناخواسته و در پاسخ اعمال خشونتآمیز و غیردوستانه اهالی شهر، مرتکب قتل میشود. پس از آن پا به فرار گذاشته، مجروح و غریب با سرخپوستی مهربان آشنا شده و سفری پرفراز و نشیب را در پیش میگیرد. ازسوی دیگر سه مزدور آدمکش با مأموریتی واحد جهت دستگیری و کشتن ویلیام بلیک به جستوجوی او میپردازند. این تعقیب و گریز همراه با درگیریها، قتل و اتفاقات دیگری است. کشتن، آدمکشی به دست همکارش، آن هم در چند قدمی رسیدن به هدف فرار، نشان از غیرقابل پیشبینی بودن روند داستان دارد و این ویژگی بارز و ارزشمند فیلم «مرد مرده» است؛ اثری با امضای انحصاری جیم جارموش که خود از بزرگان مطرح و صاحب سبک سینمای مستقل امریکا بهشمار میرود.
این کارگردان مؤلف و پیشرو، خالق آثار خاصی همچون قطار اسرار آمیز، بهشت روی زمین، مرد مرده، عجیبتر از بهشت، گوست داگ، گلهای پرپر و قهوه و سیگار است.
حتی با نگاهی گذرا براساس فیلمهای این کارگردان، میتوان به متفاوت بودن آثار این هنرمند با دیگر همکاران هالیوودی او پی برد. این کارگردان به معجزه حضور خالصانه کاملاً ایمان دارد. حتی ذره کوچک یخی در آب جوشان میتواند تحولی ایجاد کند. یخ در چشم برهم زدنی بخار میشود، ولی آب جوشان را اندکی سرد میسازد. ابتدا حضور ویلیام بلیک در غرب وحشی همانند همان تکه یخ حقیر است، ولی بهتدریج این ذره ناچیز ناخواسته و تصادفی با کشف تواناییهای درونی خود تبدیل به کوه یخی شده و مقاومت میکند.
فیلم مرد مرده ساختاری کاملاً منحصر به فرد دارد؛ فیلمبرداری سیاه و سفید با سایه روشنهای ساده و یکدست، حرکتهای دوربین خشک و عاری از هیجان کاذب، صدابرداری موشکافانه که حتی از صدای قدم روی برگ خشکی نیز غافل نمانده است. تدوین آرام و کلاسیک، استفاده از «فید اوت» و «فید این» برای اتصال سکانسها و درنهایت حضور مستمر، بهجا و تأثیرگذار موسیقی. فیلم در اوج سادگی تماشاگر را به ژرفاندیشی وامیدارد. در همان لحظه نخست با جملهای کوتاه و چالشبرانگیز روی پرده روبهرو میشویم: «ترجیحاً با مردی مرده سفر نکنید»، تأکید فیلمساز روی تمامی واژههای به کار رفته در این جمله است. او در میان دیالوگ، تصاویر، حرکات دوربین، میزانسن و تمامی مدیومهای سینمایی این پرسش را گنجانده است که آیا زندگی و سرنوشت ما انسانها بر پایه جبر پیش میرود، یا اختیار و انتخاب حرف اول را میزنند؟! زیستن همواره براساس برنامهریزی دقیق و حسابشده میسر است یا نه؟! آیا خودشناسی، هر لحظه و هر زمان، در هر مکانی میتواند تکامل یابد؟
جیم جارموش، خود با صداقت هنرمندانهای پاسخ این پرسشها را میدهد که تولد و مرگ هر روزه ما انسانها به هر سو، جهت و انگیزهای در محاصره هر حد و مرزی یا رها از هر قید و بندی غیرقابل اجتناب است؛ میتوان با کالبدی سالم اما روحی مرده بازیگر بیجان صحنه زندگی بود. ترجیحاً با مردی مرده سفر نکنید، این جمله حامل پیامی کوتاه، منطقی و صریح و به غایت عجیب است. در ابتدا تماشاگر این احساس را با خود به همراه دارد که این جمله، اخطار، پیشفرض و یا پیشگوییای است درباره عاقبت کار قهرمان داستان. حال آنکه در طول فیلم از ابتدا تا انتها پی میبریم که مردجوان با وجود جراحتها و مصدومیتهای مرگبار، زندهترین فرد در میان مردم میباشد. حضور جانیدپ در نقش ویلیام بلیک به انتقال این حس، بسیار کمک کرده است. جیم جارموش با برگزیدن او یکی از مناسبترین انتخابهای سینمایی را انجام داده است.
جانیدپ با چهره جذاب و عاری از اقتدار و خشونت مردانه، رمز و راز خاصی در نگاهش نهفته دارد و در مقام بازیگر، آگاهانه از این ویژگی در نقشآفرینیهایش بهره میبرد. او پیش از بازیگری نوازنده و خوانندهای آماتور بوده است. پس از آشنایی و رفاقت با نیکلاس کیج، دیگر ستاره معروف امریکایی، با کمک او وارد عرصه بازیگری میشود. شاهنقش ماندگاری که «تیم برتون» کارگردان شهیر امریکایی به او در فیلم «ادوارد دست قیچی» سپرد، جانیدپ را یک شبه به ستارهای محبوب تبدیل کرد و این درخشش همراه با فرازونشیبهایی تا به امروز ادامه دارد. در فیلم مرد مرده، جانیدپ با همان چهره آرام و مظلوم خاص خود، آراسته و موقر سوار بر قطار بهسوی غرب وحشی رهسپار میشود. از همان ابتدا، تفاوت فاحشی میان او و دیگر مسافران دیده میشود و هر چه به مقصد نزدیکتر میشویم، این تفاوت و اختلاف زنندهتر احساس میشود.
متفاوت با اکثریت و غریب در میان جمعی ناآشنا، آشتی مسالمتآمیز و مقتدرانهای با خود بهوجود میآورد که این احساس در نوع مطلوب خود به کشف تواناییهای نهفته میانجامد. این روند تکاملی برای ویلیام بلیک رخ میدهد و این تحول به نوعی، مردن و رسیدن به تولدی دوباره را پیش روی دارد.
در ابتدا همهچیز برای مرد جوان ناآشنا، غریب و آزاردهنده است؛ چادرهای سوخته سرخپوستان، آثار درگیری، جنگ و کشتار، فقر و نداری مسافران و سرانجام رسیدن به مقصد که خود مجموعه کاملی از جهالت و خشونت است. در همان ابتدای ورود به شهر، ویلیام با تصاویر آزاردهندهای روبهرو میشود، تابوتهای در حال انتظار، جمجمه و اسکلت حیوانات شکارشده، اسبی چموش که آزادانه در شهر میگردد و ادرار میکند و ناهنجاریهای اخلاقی مردها و زنها، همه و همه برای تماشاگر و ویلیام غیرقابل تحمل هستند. با این وجود، مرد جوان با معرفی نامهای در دست و امیدوار به کارخانه شهر میرود. ابتدا با تمسخر و خشونت کارکنان روبهرو شده، ولی به جهت پافشاری سرانجام مدیر کارخانه را میبیند. (رابرت میچم یکی از اسطورههای فیلمهای وسترن در این نقش ظاهر میشود.) ملاقات این دو نیز بیثمر است. ویلیام سرخورده و ناامید، شبهنگام در شهر پرسه میزند. با زن جوانی که مورد اهانت مرد مستی قرار گرفته برخورد میکند و به او کمک میکند تا به منزلش برود. زن جوان با گلهای کاغذی که میسازد در این محیط خشن، آلوده و سیاه زیباترین موجودی است که ویلیام پس از مدتها دیده است. ارتباط عاطفی به سرعت میان دو جوان ایجاد میشود، ولی سرانجام در این لطافت نیز، خشونت راه مییابد. ویلیام در زیر بالش زن جوان، اسلحه کمری پیدا میکند.
دختر در مقابل پرسش ویلیام که چرا اسلحه دارد پاسخ میدهد «بهدلیل اینکه اینجا امریکاست.» این پاسخ کوتاه، جوابی برای پرسش امروزی ما نیز میباشد که چرا امریکا صدهزار کلاهک اتمی دارد؟ تمدن، تکنولوژی و رفاهی که براساس خشونت پایهریزی شده با خشونتی درونخیز و قدرتمندانهتر نابود میشود و این حقیقت در فیلم جیم جارموش نیز دیده میشود. در اوج عشق و لطافت به یکباره خلوت زن و مرد جوان با حضور مردی از هم میپاشد. این مرد پسر کارخانهدار و نامزد سابق دختر است. بهناچار درگیری رخ میدهد. ابتدا دخترک کشته میشود و سپس نامزد او و درنهایت ویلیام بلیک تیر خورده و زخمی پا به فرار میگذارد، در مسیری تاریک که گلهای کاغذی دخترک در گلولای فرورفتهاند، مرد جوان دور میشود. او به جنگل پناه میبرد. سرخپوست قوی هیکلی او را یافته و به روش خاص خود مداوا میکند. نام سرخپوست هیچکس(Nobody) است. هیچکس بودن با هیچکس نامیدن بسیار متفاوت است؛ رها از زمان و مکان، بودن و نبودن در لحظه زیستن، هیچکس نامیدهشدن است و این شخصیت با چنین روحیهای باورپذیرترین کاراکتر داستان است.
در جبهه مخالف سه مزدور و آدمکش حرفهای در استخدام رئیس کارخانه برای دستگیری و کشتن ویلیام به تعقیب آنها میپردازند. در طول داستان آنها خود به جان یکدیگر افتاده و کشته میشوند. در انتها خبیثترین آنها بهدست سرخپوست از پای درمیآید. در این میان برای دستگیری ویلیام مظلوم و غریب جایزه تعیین میشود. غرب وحشی از جوان آرام و سر به زیر، قاتل حرفهای و تحت تعقیب ساخته است. ویلیام خود نیز تسلیم سرنوشت و این تغییر غیرقابل اجتناب میشود. او با خونسردی، کلانتر و همراهش را نیز میکشد و به این خشونت ادامه میدهد تا رسیدن به نقطهای زیبا که بچه غزالی بیجان بر زمین افتاده است.
ویلیام مجروح، خسته و گرسنه در کنار غزال مرده دراز کشیده، خون حیوان را روی زخم و صورتش میکشد و معصومانه در کنار جسد غزال میخوابد. در اوج خشونت و سیاهی، همواره معصومیت و پاکی هر چند زخمخورده و فرسوده تأثیرگذار است. در این فیلم، جنگل زمستانی، ناظر خاموش و موقری است بر ماجراهای سیاه ساخته دست بشر؛ این سیاهی همواره همراه قهرمانان داستان است تا بدانجا که در قالب سایه مرگ بر سر آنها فرومیافتد. سرخپوست با اطمینان کامل از اینکه دوست جوانش دیگر توان زندگی ندارد او را طبق مراسم سرخپوستی آماده میکند تا جان داده و به دنیایی دیگر برود. او به ویلیام میگوید: «تو به همانجایی میروی که روحت از آنجا آمده است، این دنیا بیشتر از این به تو اهمیت نمیدهد.»
سرخپوست این جمله را میگوید غافل از بازیهای شیطنتآمیز و غافلگیرانه زندگی، زیرا به محض دورشدن قایقی که حامل پیکر نیمهجان ویلیام است، آدمکش حرفهای از راه میرسد. سرخپوست و او در چشم برهمزدنی با یکدیگر درگیرشده و کشته میشوند و ثابت میشود که معنای مرگ و زندگی، هستی و نیستی، ماندن و رفتن در نقطهای مبهم، جدا از صدا و کلام در انتظار کشف و درک به ودیعه گذاشته شده است.
فتانه یعقوبی
منبع : ماهنامه چشم انداز ایران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست