پنجشنبه, ۱۳ دی, ۱۴۰۳ / 2 January, 2025
مجله ویستا
ادیان ، راه به کدام سو؟
جهانی شدن كدام پرسش تازهای را فراروی ادیان خواهد نهاد؟
مفهوم جهانی شدن Globalization در چهار قلمرو ابزارانگارانه، اقتصاد، سیاست و فرهنگ به كار میرود و به دلیل پیچیدگیهایی كه این بحث دارد مفهوم مذكور در هر چهار قلمرو هنوز دارای ابهام است.
در قلمرو اول پارهای جهانی شدن را یك پروژه میدانند كه به وسیله سرمایهداران بزرگ و كارتلهای نفتی برای كسب درآمد بیشتر و فزونی مشتریان بازار كالاهای مصرفی طراحی شده است و كسانی جهانی شدن را یك پروسه یا فرآیند اجتماعی میدانند كه مقتضیات روزگار ما آن را بر همه تحمیل میكند و طراحی حساب شدهای در كار نیست چنانچه رنسانس و پیدایش دوره روشنگری نیز چنین بود.
در قلمروه دوم و سوم، جهانی شدن به معنای از میان رفتن مرزهای جغرافیایی و پدید آمدن پارادایم جدیدی در عرصه روابط بین المللی به لحاظ اقتصادی، حقوقی و سیاسی است. اما چنانچه اشاره كردم این تعریفها همگی دچار ابهاماند و نمیتوان بر هیچكدام از آنها پای فشرد.
اما در قلمرو فرهنگ، گاهی گفته میشود مراد از جهانی شدن، سیطره یك فرهنگ بر فرهنگهای دیگر است و آن هم فرهنگ آمریكایی و گاهی هم مراد از جهانی شدن در عرصه فرهنگ، نزدیك شدن فرهنگها و دسترسی مردم و ملیتهای مختلف به فرهنگهای دیگر است.
به نظر میرسد با كمی تساهل بتوانیم تصویری از جهانی شدن فرهنگها به دست آوریم. توسعه غیر قابل انتظار ارتباطات و رسانهها و دسترسی آسان به شبكههای اطلاع رسانی در دهه گذشته، تصویر دهكده جهانی فرهنگها را آسان تر میكند.
اگر از این پدیده به جهانی شدن فرهنگها تعبیر كنیم، در عرصه دین به این معنا خواهد بود كه پیروان هر دینی براحتی میتوانند از مدعیات پیروان دیگر ادیان مطلع شوند. مهمترین پرسشی كه در اینجا برای هر متدینی مطرح میشود مسأله بهرهمندی از حقیقت است. كدامیك از این ادیان بر حقاند و میتوانند ضامن سعادت و نجات باشند؟ آیا هر دینی بهرهای از حقیقت دارد؟ این مسأله مهم همان مسأله پلورالیسم دینی است كه البته مسألهای بیرون دینی و متعلق به مباحث فلسفه دین است. در اینجا اگر محققی یا متدینی مدعیات دینی خود را معقول و قابل دفاع عقلانی پندارد، در این گفت و گو باید بتواند با تكیه بر عقل و استدلال از دین خود دفاع كند. با این مبنا، همه ادیان یا بخشهایی از یك دین كه استدلالی برای مطالب خویش ندارند، احتمالا به انزوا خواهند رفت. اما اگر مبنای دین و مدعیات دینی را عقل و استدلال ندانیم و دین را از مقوله ایمانی و تجربه عرفانی تلقی كنیم، همه پیروان ادیانی كه به گونهای صاحب این تجربه هستند میتوانند ادعای بهرهمندی از حقیقت داشته باشند.
با این مبنا رنگ پلورالیسم دینی یا تكثر گرایی افزوده میشود و مسائل كلامی جای خود را به مسائل مشترك میان ادیان و مسأله مهم همزیستی مسالمت آمیز پیروان ادیان میدهد. پس در پاسخ پرسش اول شما میتوانم بگویم مهمترین پرسش تازه در مقابل ادیان مختلف و پیروان آنها مسأله پلورالیسم دینی است. این محوری ترین مسأله است كه به دنبال آن مسائل دیگر مطرح میشود و هر گونه پاسخی به این مسأله در واكنش به مسائل دیگر نیز حائز اهمیت است.
آقای عدالت نژاد! آیا در صورت تحقق جهانی شدن، انتظار از دین تغییر خواهد كرد؟ كدام انتظارات برجسته تر خواهد شد؟
انتظار از دین متوقف بر آن است كه كدام مبنا را در دین بپذیرید. اگر مدعی باشید كه دین برپایه استدلال است، از ادیان انتظار استدلال میرود و اگر دین را مقوله ایمانی بدانید، انتظار میرود خود را حق كامل ندانید و تحمل شنیدن سخنان دیگران را نیز داشته باشید.
براساس مبنای دوم، پذیرفتن دین برای هر كسی تابع منطقه جغرافیایی اوست، كسی كه در اروپا متولد میشود به احتمال زیاد مسیحی خواهد شد و كسی كه در ژاپن متولد میشود احتمالا شینتویا بودیست خواهد شد. اما چنین كسی برای تقویت تجارب خویش و آموختن از دیگران نیازمند تجارت دیگران هم هست. پس انتظار تحقق فرهنگ مدارا، انتظار بجایی خواهد بود.
اما در این میان همه ادیان نیز در پی كسب هویت بیشتر هستند و كسانی كه در حاشیه قدرتهای بزرگ و رسانههای گروهی نتوانند هویت خویش را مطرح كنند، به سمت تفكر افراطی و به تعبیری بنیاد گرایانه رو خواهند آورد. بنیاد گرایی اینك در همه ادیان وجود دارد و به نظر میرسد مهمترین خطر برای صلح جهانی نیز همین گروه باشند. بنیاد گرایان یهودی كه اقلیتی هستند كه نتوانستهاند در گذشته هویتی كسب كنند، اینكه كه در اسرائیل به قدرت رسیدهاند، حاضرند برای حفظ قدرت و منافع خویش به هر كاری دست بزنند. همین طور افراطیون ادیان دیگر كه احساس میكنند هویت آنها خدشهدار شده یا به حساب نمیآید به گروههای حاشیهای تبدیل میشوند كه علیه متن قیام میكنند. در عصر جهانی شدن، آیا اشكال دینداری دچار آسیب یا تحول خواهند شد؟
اگر خوش بینانه به مسأله جهانی شدن نگاه كنیم، پیروان هر دینی در خواهند یافت كه فقط آنها نیستند كه دعا، مناجات، مراسم عبادی و اخلاق و عرفان دارند بلكه این مقولات در جاهای دیگر هم یافت میشود و شاید بتوان با حذف شعائر اختصاصی هر دینی به جوهره این رفتارها كه چیزی جز معنویت نیست، رسید.اگر در عرصهها جهانی شدن، پیروان ادیان در برابر غیر متدینان بتوانند دوام بیاورند و فرآیند سكولار شدن جوامع به سمتی نرود كه از مقولات دینی كمتر سخنی به گوش برسد، آنگاه این یك مقوله شخصی و عرفانی خواهد بود كه میتواند از تجارب دیگران نیز استفاده كند. متفكرانی كه مسأاله ادبیات ناظر به همه ادیان را مطرح كردهاند یا مسأله ادبیات ناظر به همه ادیان را مطرح كردهاند یا مسأله وحدت متعالی ادیان را پیش كشیدهاند، نظرشان به سمت و سوی چنین معنویتی بوده است.
اما اگر تا این اندازه خوش بین نباشیم و واقع بینانه با مسأله برخورد كنیم، پیروان ادیان در سایه فراگیر شدن مقولات فرهنگی دیگر همانند امور ورزشی، هنری بویژه موسیقی و سینما، سخن تازهای غیر از مناسك خویش برای مردم ندارد و از این رو كم كم به فكر ایجاد هویت خواهند افتاد. اگر این هویت سازی به شكل منطقی و در قالب ایجاد مؤسسات دینی و معابد مورد نظر ادامه پیدا كند، صورت ظاهری آن دین حفظ خواهد شد. اما اگر فرایند هویت سازی با ابزار غیر منطقی مانند كارهای تروریستی و امثال آن بخواهد ادامه پیدا كند، مسأله جنگ حاشیه و متن دوباره زنده خواهد شد و طبیعی است كه قدرت حاكم (متن) به دلیل برخورداری از امكانات و رسانهها همواره پیروز میدان خواهد بود. بنابراین به نظر میرسد، پیروان ادیان در فرآیند جدید اوضاع و احوال پیش آمده به یك استراتژی باز هم وابسته به حل یك استراتژی نیازمند هستند. به نظر بنده تعیین این استراتژی باز هم وابسته به حل یك پاسخگویی به این پرسش است كه دین امری عقلانی است یا ایمانی؟ در فرهنگ ما در برابر این سئوال این پاسخ همواره به گوش میرسد كه عقل و ایمان یا علم و دین تعارضی ندارند، اما حداقل در حد تبیین دقیق چگونه وفاق پایههای علم و دین یا عقل و ایمان تبیین دقیقی بنده ندیدهام. بله در سطوح ظاهری و بالایی ممكن است در مواردی بتوان به حل مسأله دست پیدا كرد، اما به شكل ریشهای و اساسی به نظر من هنوز مسأله لاینحل مانده است و هر كوشش دیگری غیر از پرداختن به این پرسش، پرداختن به معلول است و نه علت. پس به طور خلاصه اشكال دینداری چنین خواهد شد یعنی چنین قابل فرض خواهد بود؛ زیرا هیچكدام از ما پیامبر یا پیشگو نیستیم و همواره باید با تكیه بر شواهد و قرائن، فروض مسأله را مطرح كنیم. عدهای در سایه محصولات جدید فرهنگی اساسا نیازی به این نمیبینند، عدهای دیگر به گرایشهای عرفانی و معنوی رومیآورند و البته بر اساس اینكهدر فرهنگ كدام دین پرورش پیدا كرده باشند، تعلق خاثر بیشتری به عرفان همان دین پیدا خواهند كرد. گروه دیگری پایبند همان مناسك سنتی خویش، بدون ورود به عرصههای سیاسی و اجتماعی به زیست خود ادامه خواهند داد و بالاخره گروه چهارم معتقدند باید در سایه فرهنگ دینی خویش، هویتی كسب كنند و این كار از راه فعالیتهای سیاسی اجتماعی ممكن خواهد شد. در اینجا گروه چهارم به دو دسته الف- افراطی كه غربیها آنها را بنیاد گرا میخوانند و ب- گروه معتدل تقسیم میشود. گروه معتدل خواستههای سیاسی اجتماعی خود را با ابزارهای مدرن هماهنگ میكنند و از طریق انتخابات، كسب كرسیهای پارلمان و احیانا تشكیل دولت دینی به كسب هویت میپردازند. برای هر یك از گروههای چهارگانه فوق نمونههایی حداقل در ادیان غربی یعنی اسلام، یهود و مسیحیت میتوان معرفی كرد كه در اینجا مجال اجازه نمیدهد. اما دسته اول یعنی بنیاد گرایان از نیروهایی كه بتوانند شور و حرارت احساس هویت را در خود زنده كنند به سربازگیری خواهند پرداخت. مثلا قابل تأمل است كه نیروهای رده بالای القاعده همگی از فارغ التحصیلان رشتههای پزشكی و مهندسی بودهاند.
آقای عدالت نژاد، به نظر شما جهانی شدن ادیان را به سمت همگرایی خواهد راند یا آنها را دچار واگرایی خواهد كرد؟
در عصر جهانی شدن غیرمتدینان همگراتر میشوند و البته مسأله اصرار و تعصب بر هویت ملی میهنی رنگ و بوی بیشتری به خود میگیرد. رقابت میان فرانسویها، انگلیسیها، آلمانها، روسها و چینیها بر سر حفظ منافع ملی و گسترش زبان و ادبیات خود شاهد این ادعاست. اما دسته دوم یعنی گرایشهای عرفانی هم همگراتر خواهند شد و چون در عرفان سخن از برتری و حقانیت یك تجربه نسبت به تجارب دیگر نیست، تعارض هم كمتر خواهد بود. پیروان سنتی ادیان نمیتوانند با یكدیگر گفت و گو كنند و از این رو واگرایی میان آنها بیشتر خواهد شد. در مورد چهارم كه گروه سیاسی دینی قرار میگیرند، طبیعی است كه افراطیو تن به همكاری با هیچ گروهی نمیدهند و بر اعتقاد و راه خویش جازمانه میمانند. اما گروه معتدل در برخورد با واقعیتهای جهانی و مسائل حقوق مشترك همه ملتها، رفته رفته مجبور میشود خط فاصلی میان احكام اجتماعی تابع قوانین و مقررات بین المللی خواهد شد، چرا كه اگر این كار را نكند نمیتواند به هویت سیاسی خویش ادامه دهد. اما در احكام فردی همچنان بر سر مواضع خویش خواهند ماند و البته این رویه ضرری برای سایر پیروان ادیان و دیگر ملتها نخواهد داشت. البته بگویم كه این تقسیم بندی كاملا توصیفی است و ناظر به هنجارهای و ارزشهای ادیان مختلف نیست.
از سویی دیگر، انتخاب هر یك از این راهها مبتنی بر استراتژی مقابله با مسأله جهانی شدن است. به نظر میرسد هر یك از شقوق مطرح شده، نیازمند تأمل و بررسی بیشتری باشد.
مفهوم جهانی شدن Globalization در چهار قلمرو ابزارانگارانه، اقتصاد، سیاست و فرهنگ به كار میرود و به دلیل پیچیدگیهایی كه این بحث دارد مفهوم مذكور در هر چهار قلمرو هنوز دارای ابهام است.
در قلمرو اول پارهای جهانی شدن را یك پروژه میدانند كه به وسیله سرمایهداران بزرگ و كارتلهای نفتی برای كسب درآمد بیشتر و فزونی مشتریان بازار كالاهای مصرفی طراحی شده است و كسانی جهانی شدن را یك پروسه یا فرآیند اجتماعی میدانند كه مقتضیات روزگار ما آن را بر همه تحمیل میكند و طراحی حساب شدهای در كار نیست چنانچه رنسانس و پیدایش دوره روشنگری نیز چنین بود.
در قلمروه دوم و سوم، جهانی شدن به معنای از میان رفتن مرزهای جغرافیایی و پدید آمدن پارادایم جدیدی در عرصه روابط بین المللی به لحاظ اقتصادی، حقوقی و سیاسی است. اما چنانچه اشاره كردم این تعریفها همگی دچار ابهاماند و نمیتوان بر هیچكدام از آنها پای فشرد.
اما در قلمرو فرهنگ، گاهی گفته میشود مراد از جهانی شدن، سیطره یك فرهنگ بر فرهنگهای دیگر است و آن هم فرهنگ آمریكایی و گاهی هم مراد از جهانی شدن در عرصه فرهنگ، نزدیك شدن فرهنگها و دسترسی مردم و ملیتهای مختلف به فرهنگهای دیگر است.
به نظر میرسد با كمی تساهل بتوانیم تصویری از جهانی شدن فرهنگها به دست آوریم. توسعه غیر قابل انتظار ارتباطات و رسانهها و دسترسی آسان به شبكههای اطلاع رسانی در دهه گذشته، تصویر دهكده جهانی فرهنگها را آسان تر میكند.
اگر از این پدیده به جهانی شدن فرهنگها تعبیر كنیم، در عرصه دین به این معنا خواهد بود كه پیروان هر دینی براحتی میتوانند از مدعیات پیروان دیگر ادیان مطلع شوند. مهمترین پرسشی كه در اینجا برای هر متدینی مطرح میشود مسأله بهرهمندی از حقیقت است. كدامیك از این ادیان بر حقاند و میتوانند ضامن سعادت و نجات باشند؟ آیا هر دینی بهرهای از حقیقت دارد؟ این مسأله مهم همان مسأله پلورالیسم دینی است كه البته مسألهای بیرون دینی و متعلق به مباحث فلسفه دین است. در اینجا اگر محققی یا متدینی مدعیات دینی خود را معقول و قابل دفاع عقلانی پندارد، در این گفت و گو باید بتواند با تكیه بر عقل و استدلال از دین خود دفاع كند. با این مبنا، همه ادیان یا بخشهایی از یك دین كه استدلالی برای مطالب خویش ندارند، احتمالا به انزوا خواهند رفت. اما اگر مبنای دین و مدعیات دینی را عقل و استدلال ندانیم و دین را از مقوله ایمانی و تجربه عرفانی تلقی كنیم، همه پیروان ادیانی كه به گونهای صاحب این تجربه هستند میتوانند ادعای بهرهمندی از حقیقت داشته باشند.
با این مبنا رنگ پلورالیسم دینی یا تكثر گرایی افزوده میشود و مسائل كلامی جای خود را به مسائل مشترك میان ادیان و مسأله مهم همزیستی مسالمت آمیز پیروان ادیان میدهد. پس در پاسخ پرسش اول شما میتوانم بگویم مهمترین پرسش تازه در مقابل ادیان مختلف و پیروان آنها مسأله پلورالیسم دینی است. این محوری ترین مسأله است كه به دنبال آن مسائل دیگر مطرح میشود و هر گونه پاسخی به این مسأله در واكنش به مسائل دیگر نیز حائز اهمیت است.
آقای عدالت نژاد! آیا در صورت تحقق جهانی شدن، انتظار از دین تغییر خواهد كرد؟ كدام انتظارات برجسته تر خواهد شد؟
انتظار از دین متوقف بر آن است كه كدام مبنا را در دین بپذیرید. اگر مدعی باشید كه دین برپایه استدلال است، از ادیان انتظار استدلال میرود و اگر دین را مقوله ایمانی بدانید، انتظار میرود خود را حق كامل ندانید و تحمل شنیدن سخنان دیگران را نیز داشته باشید.
براساس مبنای دوم، پذیرفتن دین برای هر كسی تابع منطقه جغرافیایی اوست، كسی كه در اروپا متولد میشود به احتمال زیاد مسیحی خواهد شد و كسی كه در ژاپن متولد میشود احتمالا شینتویا بودیست خواهد شد. اما چنین كسی برای تقویت تجارب خویش و آموختن از دیگران نیازمند تجارت دیگران هم هست. پس انتظار تحقق فرهنگ مدارا، انتظار بجایی خواهد بود.
اما در این میان همه ادیان نیز در پی كسب هویت بیشتر هستند و كسانی كه در حاشیه قدرتهای بزرگ و رسانههای گروهی نتوانند هویت خویش را مطرح كنند، به سمت تفكر افراطی و به تعبیری بنیاد گرایانه رو خواهند آورد. بنیاد گرایی اینك در همه ادیان وجود دارد و به نظر میرسد مهمترین خطر برای صلح جهانی نیز همین گروه باشند. بنیاد گرایان یهودی كه اقلیتی هستند كه نتوانستهاند در گذشته هویتی كسب كنند، اینكه كه در اسرائیل به قدرت رسیدهاند، حاضرند برای حفظ قدرت و منافع خویش به هر كاری دست بزنند. همین طور افراطیون ادیان دیگر كه احساس میكنند هویت آنها خدشهدار شده یا به حساب نمیآید به گروههای حاشیهای تبدیل میشوند كه علیه متن قیام میكنند. در عصر جهانی شدن، آیا اشكال دینداری دچار آسیب یا تحول خواهند شد؟
اگر خوش بینانه به مسأله جهانی شدن نگاه كنیم، پیروان هر دینی در خواهند یافت كه فقط آنها نیستند كه دعا، مناجات، مراسم عبادی و اخلاق و عرفان دارند بلكه این مقولات در جاهای دیگر هم یافت میشود و شاید بتوان با حذف شعائر اختصاصی هر دینی به جوهره این رفتارها كه چیزی جز معنویت نیست، رسید.اگر در عرصهها جهانی شدن، پیروان ادیان در برابر غیر متدینان بتوانند دوام بیاورند و فرآیند سكولار شدن جوامع به سمتی نرود كه از مقولات دینی كمتر سخنی به گوش برسد، آنگاه این یك مقوله شخصی و عرفانی خواهد بود كه میتواند از تجارب دیگران نیز استفاده كند. متفكرانی كه مسأاله ادبیات ناظر به همه ادیان را مطرح كردهاند یا مسأله ادبیات ناظر به همه ادیان را مطرح كردهاند یا مسأله وحدت متعالی ادیان را پیش كشیدهاند، نظرشان به سمت و سوی چنین معنویتی بوده است.
اما اگر تا این اندازه خوش بین نباشیم و واقع بینانه با مسأله برخورد كنیم، پیروان ادیان در سایه فراگیر شدن مقولات فرهنگی دیگر همانند امور ورزشی، هنری بویژه موسیقی و سینما، سخن تازهای غیر از مناسك خویش برای مردم ندارد و از این رو كم كم به فكر ایجاد هویت خواهند افتاد. اگر این هویت سازی به شكل منطقی و در قالب ایجاد مؤسسات دینی و معابد مورد نظر ادامه پیدا كند، صورت ظاهری آن دین حفظ خواهد شد. اما اگر فرایند هویت سازی با ابزار غیر منطقی مانند كارهای تروریستی و امثال آن بخواهد ادامه پیدا كند، مسأله جنگ حاشیه و متن دوباره زنده خواهد شد و طبیعی است كه قدرت حاكم (متن) به دلیل برخورداری از امكانات و رسانهها همواره پیروز میدان خواهد بود. بنابراین به نظر میرسد، پیروان ادیان در فرآیند جدید اوضاع و احوال پیش آمده به یك استراتژی باز هم وابسته به حل یك استراتژی نیازمند هستند. به نظر بنده تعیین این استراتژی باز هم وابسته به حل یك پاسخگویی به این پرسش است كه دین امری عقلانی است یا ایمانی؟ در فرهنگ ما در برابر این سئوال این پاسخ همواره به گوش میرسد كه عقل و ایمان یا علم و دین تعارضی ندارند، اما حداقل در حد تبیین دقیق چگونه وفاق پایههای علم و دین یا عقل و ایمان تبیین دقیقی بنده ندیدهام. بله در سطوح ظاهری و بالایی ممكن است در مواردی بتوان به حل مسأله دست پیدا كرد، اما به شكل ریشهای و اساسی به نظر من هنوز مسأله لاینحل مانده است و هر كوشش دیگری غیر از پرداختن به این پرسش، پرداختن به معلول است و نه علت. پس به طور خلاصه اشكال دینداری چنین خواهد شد یعنی چنین قابل فرض خواهد بود؛ زیرا هیچكدام از ما پیامبر یا پیشگو نیستیم و همواره باید با تكیه بر شواهد و قرائن، فروض مسأله را مطرح كنیم. عدهای در سایه محصولات جدید فرهنگی اساسا نیازی به این نمیبینند، عدهای دیگر به گرایشهای عرفانی و معنوی رومیآورند و البته بر اساس اینكهدر فرهنگ كدام دین پرورش پیدا كرده باشند، تعلق خاثر بیشتری به عرفان همان دین پیدا خواهند كرد. گروه دیگری پایبند همان مناسك سنتی خویش، بدون ورود به عرصههای سیاسی و اجتماعی به زیست خود ادامه خواهند داد و بالاخره گروه چهارم معتقدند باید در سایه فرهنگ دینی خویش، هویتی كسب كنند و این كار از راه فعالیتهای سیاسی اجتماعی ممكن خواهد شد. در اینجا گروه چهارم به دو دسته الف- افراطی كه غربیها آنها را بنیاد گرا میخوانند و ب- گروه معتدل تقسیم میشود. گروه معتدل خواستههای سیاسی اجتماعی خود را با ابزارهای مدرن هماهنگ میكنند و از طریق انتخابات، كسب كرسیهای پارلمان و احیانا تشكیل دولت دینی به كسب هویت میپردازند. برای هر یك از گروههای چهارگانه فوق نمونههایی حداقل در ادیان غربی یعنی اسلام، یهود و مسیحیت میتوان معرفی كرد كه در اینجا مجال اجازه نمیدهد. اما دسته اول یعنی بنیاد گرایان از نیروهایی كه بتوانند شور و حرارت احساس هویت را در خود زنده كنند به سربازگیری خواهند پرداخت. مثلا قابل تأمل است كه نیروهای رده بالای القاعده همگی از فارغ التحصیلان رشتههای پزشكی و مهندسی بودهاند.
آقای عدالت نژاد، به نظر شما جهانی شدن ادیان را به سمت همگرایی خواهد راند یا آنها را دچار واگرایی خواهد كرد؟
در عصر جهانی شدن غیرمتدینان همگراتر میشوند و البته مسأله اصرار و تعصب بر هویت ملی میهنی رنگ و بوی بیشتری به خود میگیرد. رقابت میان فرانسویها، انگلیسیها، آلمانها، روسها و چینیها بر سر حفظ منافع ملی و گسترش زبان و ادبیات خود شاهد این ادعاست. اما دسته دوم یعنی گرایشهای عرفانی هم همگراتر خواهند شد و چون در عرفان سخن از برتری و حقانیت یك تجربه نسبت به تجارب دیگر نیست، تعارض هم كمتر خواهد بود. پیروان سنتی ادیان نمیتوانند با یكدیگر گفت و گو كنند و از این رو واگرایی میان آنها بیشتر خواهد شد. در مورد چهارم كه گروه سیاسی دینی قرار میگیرند، طبیعی است كه افراطیو تن به همكاری با هیچ گروهی نمیدهند و بر اعتقاد و راه خویش جازمانه میمانند. اما گروه معتدل در برخورد با واقعیتهای جهانی و مسائل حقوق مشترك همه ملتها، رفته رفته مجبور میشود خط فاصلی میان احكام اجتماعی تابع قوانین و مقررات بین المللی خواهد شد، چرا كه اگر این كار را نكند نمیتواند به هویت سیاسی خویش ادامه دهد. اما در احكام فردی همچنان بر سر مواضع خویش خواهند ماند و البته این رویه ضرری برای سایر پیروان ادیان و دیگر ملتها نخواهد داشت. البته بگویم كه این تقسیم بندی كاملا توصیفی است و ناظر به هنجارهای و ارزشهای ادیان مختلف نیست.
از سویی دیگر، انتخاب هر یك از این راهها مبتنی بر استراتژی مقابله با مسأله جهانی شدن است. به نظر میرسد هر یك از شقوق مطرح شده، نیازمند تأمل و بررسی بیشتری باشد.
منبع : بنياد انديشه اسلامي
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست