دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
چرا از تهران نمی رویم
![چرا از تهران نمی رویم](/mag/i/2/dlqfc.jpg)
ولتر بود كه می گفت، زندگی همچون بازی قمار است. ما روی ولتر را سپید كرده ایم و روی دست زندگی بلند شده ایم. قماربازان قهاری هستیم. رولت روسی بازی می كنیم. عجب دل و جراتی داریم. خانه هامان را بلندمرتبه می سازیم و بالاتر از هر بلندبالایی. می رویم شمال تهران تا بالاتر هم باشیم. پول بیشتری هم می دهیم. ولنجك، نیاوران، زعفرانیه، تجریش، الهیه، فرمانیه، اقدسیه یا این ورتر ونك و میرداماد و جردن و امانیه و سعادت آباد و شهرك غرب. هرجا كه به گسل نزدیك تر باشد؛ گران تر است. خوش نشینی هامان را هم می بریم به اوشان و فشم و لواسان و میگون و شمشك؛ كه همه بر روی گسل اند. تنها پل معلق تهران ما، پل پارك وی، روی گسل است. برج سر به فلك كشیده میلاد همسایه گسل است. ساختمان بانك مركزی بسیار زیبا است و نزدیك دو گسل. وزارت راه مان بر سر دوراهی گسل ها است. زیر ساختمان اسناد ملی، گسل سیدخندان خفته است و از این دست نمونه ها بسیار. طنز ظریفش آنجا است كه جوانان مان در مسابقات بتن در آمریكا اول می شوند. بتنی می سازند كه بنا را سفت تر كند. اما چراغ ما به خانه حرام است. خانه هایی كه از پای بست ویرانند.
مگر تهران بر گسل های زلزله قرار ندارد. چرا این همه سست می سازند. چرا می سازند. برایمان دفترچه راهنمای عملی زنده ماندن در زلزله می گذارند و می روند با خیال راحت. ما چه خوش خیالیم كه روی این پایه های سست و زیر سقف های سنگین شب را به روز می دوزیم، بی خواندن همان دفترچه هم. چرا؟ چون اهل تفویض ایم. واگذار می كنیم سرنوشت خود را. حافظ مان می گوید، رضا به داده می دهیم و از جبین گره می گشاییم. سر در برابر مشیت كج می كنیم و كار خود را حواله به تقدیر می دهیم. زیرشمشیر قضا و قدر روزگار سپری می كنیم. اگر تیغ عالم بجنبد ز جای؛ نبرد رگی تا نخواهد خدای. هرچه باشد،نیاكان مان كشاورز بوده اند. می كاشتند و خوش می نشستند و سر به آسمان می سپردند تا داس مه نو رسد و هنگام درو شود. با هول زندگی كنار می آمدند و برنامه نمی ریختند. طرح نو نمی انداختند. اهل سخت شكافتن جهان نبودند. شتابی نداشتند. هرچه باشد، می شود. تا ببینیم چه خواهد شد. هرچه پیش آید، خوش آید. پس در تهران می مانیم. چون ایرانی هستیم. جای هولناكی گرفتاریم. اما گرفتار شدن خود را نمی بینیم. می دانیم و نمی بینیم. می بینیم و فراموش می كنیم. هر آن به یادش می آریم و از یاد می بریم. فقط پرگویی می كنیم. وراجی و حرافی. این ویژگی زیستن در تهران است. آخرزیستن در این شهر، با آسمانی تیره، برجی كج و دماوندی كثیف، فراموش كردن آن است. پس ما همچنان در تهران می مانیم. در خانه می مانیم. در انتظار زلزله می مانیم. سفر به نظاره این تكرار ملال انگیز محتوم بی سرانجام می كنیم. سفر به نظاره این سیر سرد سیاه بی امید بی فرجام. سفر به نظاره این چرخ گردنده ناچار.
علیرضا اشراقی
منبع : روزنامه ایران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست