جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


ابوالفضل «عالی »بود


ابوالفضل «عالی »بود
هنر، فرهنگ، زیبایی و هنرمند هر کدام بار معنایی عام و معمول دارند. هر یک از این واژه ها چه به عنوان اسم و چه به قصد صفت در جمله ای به کار روند، فضایی را درذهن مخاطب باز می کنند که با توجه به پیشینه شنیداری و دیداری و سابقه ذهنی، وجه غالب این فضاها در افراد مختلف، شاکله ای مشابه ومقارن می یابند. اما این الفاظ، با داشتن معانی معمول و مصطلح، الفاظی خاص هستند.
به گونه ای که با ورود ژرف تر به فضای آنها و تأمل دقیق تر، متوجه خصوصیاتی می شویم که فضای هر لفظ را با ویژگی هایی که دارای آن هستند از فضاهای دیگر متمایز می کند. این تمیز که ذاتی این الفاظ است در عین واقعی و معمول بودن، فرد پویا را -بسته به حدود پویایی و پرسش گری اش- به فضایی فراتر و مرزهای تحقق این اسما و صفات می برد.
ابوالفضل پیش از انقلاب، دانشجوی گرافیک دانشکده هنرهای زیبا بود. او را به عنوان گرافیست می شناسند و البته گرافیست انقلاب اسلامی. چرا که در آستانه پیروزی انقلاب، ابوالفضل مانند فردی منتظر که عزیزش از راه می رسد از همان مقطع یکی دو سال مانده به انقلاب و خصوصا چند ماه پیش از آن، هرچه آموخته بود و در توان داشت با رغبت و افتخار به پای انقلاب ریخت و آن همه شور و علاقه سبب خلق آثار متعدد و متنوعی شد که بر هنرمندان دیگر هم تأثیری به سزا گذاشت چه آنها که همراه بودند از شوق و ذوق او بیشتر ترغیب و تشویق می شدند و چه آنها که بیرون از دایره در تردید آمدن و نیامدن به سر می بردند که با دیدار و مشاهده خلاقیت مستمر او، حصار تردید را می شکستند و همراهی می کردند. اینگونه بود که ابوالفضل مبدأ و منشأ تجربه های بسیاری گردید که حتی بر حلقه نقاشان انقلاب هم بی تأثیر نبود. حضور او در معرفی هنر انقلاب به جامعه و مجامع فرهنگی و هنری، حضوری است که نمی توان آن را انکار کرد. افرادی که با هنر انقلاب میانه چندانی ندارند چون هنر را مستقل از اهداف و آرمانهای دینی و انقلابی می دانند، بناگزیر ابوالفضل را به همین دلیل ساده، ندیدند و نشناختند -البته در جای دیگر خواهم گفت که این امر بیشتر تجاهل بود- عالی اما در مسیر خود هرگز دچار تردید و تشتت نشد. ویژگی های والای انسانی، عاطفه و مهرورزی، نوع دوستی، اخلاق و تعهدکاری، احترام به پیشکسوتان و افراد باتجربه، رعایت شأن اساتید، استقبال از نقد و نظرات دیگران در مورد کارهایش، تدریس و تربیت دانشجویان بسیار، سعه صدر و جستجوی مستمر هنر و تجربه های جدید، برخورد خوب و صمیمانه با استعداد دیگران، تحسین آثار خوب، زودجوش بودن و مساعدت بیش از حد نسبت به همکاران، او را انسانی مومن و خودساخته معرفی می کرد و چون خود را خوب مراقبت و شکل داده بود این ویژگی ها در مدیریت هنری او به خوبی جلوه گر شد. سامان دادن مرکز هنرهای تجسمی «حوزه هنری» ، ارتباط دوستانه و صمیمی با همه هنرمندانی که با علایق و سلایق مختلف، ذیل باورها و اهداف مشترک قلم می زنند و اندیشه تعالی در هنر را در سر می پرورانند و گستره فعالیت های جمعی که ابوالفضل علم درایت و هدایت آن را به خوبی بر دوش می کشید، کار بزرگی است. درد و مرض ناخواسته تشتت و تردید که کمی دامن این جریان عظیم را هم گرفته است و کم عنایتی و کم شناختی متصدیان امور فرهنگی و هنری، و سرگرمی اهالی سیاست در مسائل ریز و درشت سیاسی و کوتاهی و قصور امثال ما، نگذاشت که شأن ابوالفضل، آنگونه که سزاوارش بود، تعریف و تحقیق گردد.
عالی به حق زبان تصویری فرهنگ و هنر انقلاب اسلامی است، شأن او حتی در دهمین سالگرد رحلت اسفبارش، هنوز مستور مانده است .
اساس هنر انقلاب بر تذکر است. تذکر به فطرت انسان ها تا خویش را بیابند و بشناسند و در مسیر شناخت خالق هستی قرار بگیرند و این مهم با تصاویر و نقش و طرح های هنرمندانه صورت گرفته است. حال، اسناد این جریان ارجمند یعنی نقاشی ها و آثار گرافیکی در کجا نگهداری می شود آنها که جان و جوانی خود را آگاهانه در این راه گذاشتند آیا از مراقبت دقیق و دلسوزانه نهادهای
ذی ربط آسوده خاطر باشند.
امروزه اکثر آن جوانان دیروز، سپیدموی گشته و با کوله باری از تجربه های گرانسنگ و تلخ و شیرین، در خطر فراموشی و استعاله در امواج متعدد و زودگذر قرار گرفته اند. نوع برخورد با ابوالفضل عالی، چه در حوزه و چه برون از حوزه به ما می گوید که جریان هنر انقلاب، آنگونه که سزاست تعریف و تحقیق نگردیده. هنرمندان انقلاب، کم نگذاشتند و هرچه در توش و توان داشتند، ارایه کردند اما مگر انقلاب خدای ناکرده به پایان رسیده است که هنرمندان انقلاب مهجور مانده اند. مسایل و معضلات مادی، نقص اصغر قضیه است، نقصان اکبر و اصلی در این جریان، رهاشدگی آن است. انگار به صورت پنهان و خزنده نسبت به این جریان عظیم و پویا و تاثیرگذار، اعلام بی نیازی می شود. در زمانه ای که غرب غارتگر با بهانه کذایی مبارزه با تروریسم ادعای مسخره مبارزه با سلاح های کشتار جمعی به عراق حمله می کند و با کشتن هزاران نفر از انسان های یک سرزمین مسلمان، موزه ها و مواضع تاریخی و باستانی آنجا را غارت می کند تا تمدن بین النهرین هم اسناد و آثارش، تنها در موزه های غرب قابل رویت و شناسایی شود واین تهاجم چندمنظوره که با هزینه گزاف مادی و تلفات انسانی انجام می گیرد چه هدف دیگری جز استحاله فرهنگ ها و تمدن های دیگر را در غرب دنبال می کند؟ درآمد فرانسه از موزه ها و توریست هایی که برای دیدن آثار فرهنگی هنری تاریخی به آن سرزمین می روند از درآمد بعضی از کشورهایی که نفت صادر می کنند بیشتر است. در جایی که غربی ها به آثار هنرمندان خود اکتفا نمی کنند و با هر وسیله ممکن آثار هنر و تمدن دیگر ممالک را به موزه های خود می کشند، ما در سرزمین خود نسبت به آثار فرهنگی و هنری خودمان چه برخوردی می کنیم؟ آیا آگاهی جمعی و تخصصی نسبت به فرهنگ و هنر در میان متولیان فرهنگی، یک دغدغه و انگیزه جدی است؟ تکریم ابوالفضل عالی احترام به یک فرد و خانواده او نیست، تکریم و تعظیم تلاش ها و دغدغه های آرمانی فرهنگی یک نسل است. احترام به فطرت جامعه است. بروز تعلق خاطر ما نسبت به هنر و آثار هنری است. پیشتر گفتم، آن طرف تجاهل می کند چرا که اگر آثار خلق شده بعد از انقلاب را مورد ارزیابی قرار دهیم، فارغ از مضمون و موضوع، حتی در تجربه و تحلیل ساختاری و زیباشناسانه، نمی توانیم از کنار آثار ارزشمندی که مبتنی و متاثر از انقلاب خلق شده اند بگذریم. شالوده هنر معاصر، خصوصا در سه دهه اخیر متشکل از آثار و جریان هایی است که هنر انقلاب در واقع قسمت اعظم و اصلی این شاکله را تبیین می کند.
در مقالات و کتاب هایی که در مورد هنر معاصر پژوهش و تالیف می شوند حذف و تجاهل نسبت به این جریان، اگر تحریف نیست پس چه هدفی را دنبال می کند این از دایره روشنفکری در هنر، اما متصدیان و متولیان امور فرهنگی و هنری را چه شده است که نسبت به حقوق فردی خود، فعالند اما نسبت به این همه بی مروتی و تحریف و تخریب، تسامح و تساهل می کنند؟ اگر هنرمندان معاصر در زمینه های مختلف موسیقی، نمایش، ادبیات، هنرهای تجسمی مرتبط با انقلاب حرفی برای گفتن نداشته و ندارند، پس شما بر مساند امور چه می کنید، پست و سمت گرفته اید که از چه پدیده و چه افرادی پشتیبانی و حمایت کنید؟ دوران شکوفایی انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس را عملا و به عمد حذف می کنند و حتی پا را فراتر گذاشته و تحریف و تخریب پنهان و آشکار می نمایند و شما خم به ابروی مبارک نمی آورید. با عرض معذرت فراوان از روح و روان ابوالفضل عزیز؛ آیا آثار خلق شده توسط عالی، مقطعی و مصرفی بوده است و حال تاریخ مصرف آن تمام شده است؟ تمام کسانی که در این قضیه کوتاهی کرده اند چه به عمد و چه از سر اشتغال و غفلت در واقع شاخه ای که بر آن نشسته اند را اره کرده اند. چرا؟ به دلیل اینکه در میان همه افراد این کره معلق، به جز معدود افرادی ناچیز، اکثریت قابل و قاطع، انقلابی هستند.
مگر معنی انقلاب عزم و انگیزه دگرگونی و تن ندادن به وضع موجود نیست؟ در حال حاضر چه تعداد از ملت ها و چند درصد جمعیت جهان از وضع موجود راضی هستند؟ انسان در وضعیت به ظاهر مطلوب و اوضاع عادی، باز هم طلب و تمنای وضعیت بهتری دارد و همواره درامید و آرزوی ترقی و تکامل به حیات خود ادامه می دهد و نیازی به گفتن ندارد که ترقی و تکامل، تنها و لزوما بعد مادی و اقتصادی ندارد و مسایل معیشتی و رفاهی، ضلعی از حیات معنوی و رو به تکامل آدمی را تشکیل می دهد. در این میان هنرمندان، ازهمه افراد انقلابی ترند و مگر یک اثر هنری اعم از موسیقی، حجم، نقاشی و تصویرسازی دعوت به فضایی برتر و متعالی نمی کند؛ مگر اثر هنری تفکر بر نمی انگیزد؟ بگذریم از اینکه هنر در وجوه مختلف خود، به صورت ابزار سیاسی اجتماعی هم مورد سوء استفاده های بسیار قرار می گیرد. به عنوان مثال فیلم های سینمایی که به قصد سرگرمی و تفنن جذب و کشیدن مخاطب به سالن های تاریک ساخته می شوند در پشت به ظاهر سرگرم کننده خود اهداف دیگری را هم دنبال می کنند که جای تشریح آن در این مقال نیست.
هنرمند حتی در صورت مدعی بودن به هنر غیرمتعهد وآزاد باز هم در طلب و تمنای ارتباط فراگیر با مخاطب را دارد و اساسا هنر بدون مخاطب، عملیاتی شخصی و محکوم و محدود است. و به محض ارایه یک اثرحتی به یک نفر از حالت شخصی و پنهان درآمده و ارایه و افشا می شود و مؤثر و خالق اثر در اثر تصویری یا تمثیلی خود، میل به تأثیر در مخاطب را هم بالقوه دارد. اثر هنری چه نوشتاری، چه صوتی و چه به شکل حجم یا تصویر، در ذات خود حرفی برای گفتن دارد که خلق می شود اگر اثری عادی و فاقد کیفیت مطلوب باشد که عنوان اثر هنری نمی گیرد. پس این دعوت به فضای دیگر و غالباً متفاوت و متعالی اگر حرکتی انقلابی نیست چه نامی می توان بر آن نهاد؟ متأسفانه ما از دو طایفأ روشنفکر و روشنفکرستیز که هر دو نمادهای افراط و تفریط هستند آسیب های جدی و فراوانی دیده ایم و این آسیب با عدم درک صحیح از مقام و موقع هر یک و نرسیدن به تفاهم- و نه لزوماً توافق- ادامه دارد و زمینأ سوءاستفاده های متعدد و تظاهرات بی وجه هم می گردد. گاهی ادعای تعلق و قبول پدیده ای را داریم اما در عمل بر ضد همان پدیده تلاش می کنیم.
در مواقعی نسبت به پدیده ای اظهار مخالفت و انزجار می کنیم اما نتیجأ رفتار ما تأیید و تعلق به آن پدیده را اثبات می کند و این بی رنگی ها چون اسیر و مغلوب رنگ تعلق و تعصب گردید هنرمند با هنرمند از سر ستیز و مخالفت برمی آید حال آنکه نفس هنر به مودت و رفتار انسانی و دلسوزی متمایل است. ابوالفضل عالی ویژگی های خوب انسانی را وجدان کرده بود و پیش از آنکه او را هنرمند بدانیم و فارغ از مسلمانی او، انسانی آزادمنش، دلسوز و گره گشا و کمال طلب بود و این ویژگی ها و خصوصیات بسیار خوب دیگر او را از بسیاری جهات متمایز کرده بود. مطمئن هستم اگر فضای جامعأ هنری ما فارغ از تعصبات و تعلقات غالباً بی بنیاد بود، ابوالفضل را بیشتر می شناختیم هرچند برای اهل هنر و اندیشه و انسان های آرمانی و آرمان های انسانی، ناشناخته نیست اعتراف می کنم که او را آنگونه که سزاست نشناخته ام و این قصور شاید که بهانه ای باشد برای ادای دین نسبت به آنهایی که حق آنها بر گردن نازکم سنگینی می کند، تنها می توانم بگویم خدا رحمت کند او را که ابوالفضل بود و عالی.
ناصر سیفی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید