چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
ایران، خاورمیانه و دولت اوباما
میگویند یک تمدن، تا زمانی که توان بازسازی خود را داشته باشد، قدرتمند میماند. میگویند که تمدن آمریکایی بیش از آنچه فکر داشته باشد، پول و قدرت دارد. در نتیجه در خطر اضمحلال قرار دارد، البته نه در چند سال آینده. با این وصف در آمریکا جریاناتی اجتماعی و سیاسی سر برمیدارند که جامعه را زنده میکنند و اخلاق و دموکراسی و عدالتنسبی را نوید میدهند، در نتیجه خطر اضمحلال را به چالش میکشند. از مارتین لوترکینگ تا انتخاب باراک حسین اوباما راهی طولانی طی شده است. یعنی یک فعال مدنی سیاهپوست ترورشده تا ریاستجمهوری اوباما که وارد کاخ سفید شده است. این انتخابات آمریکا را نشاط میبخشد و تعادلی میان ساخت قدرت خشن و نظامی آن با شعارهای جامعه آزاد و رفتار بهتر با جهان ایجاد میکند.نگارنده کارتر و شعار حقوق بشر او را تجربه کرده و بعد از کارتر، اوباما را تجربه میکند؛ در این میان در رابطه با آمریکا منافع ملی ایران مطرح است. تجربه کارتر به ما میآموزد که باید با <اوباما> برخورد اصولی، حسابشده و مطابق منافع ملی شود. اوباما در مراسم تحلیف از تعامل با مسلمانان حرف زد، دشمنسازی از غرب را محکوم کرد و از کاهش خطر هستهای سخن گفت و گفتوگو با دوستان و دشمنان را شعار داد. در عین حال از بحران اقتصادی آمریکا سخن گفت. با این حال در رابطه با آمریکا باید نه دچار توهم و نه تحقیر شد.بحران اقتصادی آمریکا به معنی آغاز افول آن است، اما این افول به معنی فروپاشی آمریکا نیست، همچنین در صورت افول آمریکا، ایران یا هیچ کشور خاورمیانهای جانشین آمریکا نخواهد شد.آمریکا همچنان ابرقدرتی یکهتاز باقی خواهد ماند. اگر این یکهتاز مورد هجوم ناشیانه همانند ۱۱ سپتامبر قرار بگیرد، جریان راست افراطی آمریکایی موفق میشود ایدهها و برنامههای اصلاحطلبانه اوباما را مغلوب کند؛ همانطور که ریگان جنگطلب، کارتر حقوق بشری را مغلوب کرد.از همین روست که باید در وهله اول توجه داشت که وظیفه ما مقاومت در برابر ظلم است، نه سرنگونی دولت ایالات، متحده آمریکا؛ اولویت ما باید حفظ منافع ملی بر اساس گفتوگو و عزت باشد. اگر دیپلماسی هویت منافع محور را جایگزین دیپلماسی تحقیر یا ستیزمحور کنیم، به نظر میرسد که دوران باراک حسین اوباما میتواند به نفع آزادی و عدالت در جامعه ما باشد. باراک اوباما خواستار گفتوگو با ایران است.در عین حال اوباما همچون عمربن عبدالعزیز است که میتواند دولت مستعجل همانند جیمی کارتر باشد.از همین روست که برآمدن نئوکانها به معنی عقب رفتن جهان بود. نئوکانها فرهنگ و ادبیات جنگ و سلطه را در جنگ رواج دادند، با تحقیر مردم جهان به خشونت دامن زدند و صنعت جنگ را رونق بخشیدند.همچنین باید توجه داشت که ساختار قدرت و تکنولوژی آمریکا از صنایع نظامی میگذرد. شکست ایدههای اوباما به قدرت گرفتن جنگطلبان یاری میرساند و به فروپاشی صریح ایالات متحده آمریکا؛ همانگونه که با شکست ایده حقوق بشری کارتر، ریگان به قدرت رسید که پدرخوانده نئوکانها قلمداد میشود.از همین رو باراک حسین اوباما آمده است که به چهره آمریکا در جهان، جلوه مثبت بدهد و بحرانهای داخلی آمریکا را حل کند.اما بخشی از چهره آمریکا در جهان است که به خاورمیانه و ایران مربوط میشود و ما باید به این نقش توجه کنیم.در همین راستا باید دید که منافع ملی ایران چگونه تامین میشود. البته تامین منافع ملی با تامین منافع یک جناح متفاوت است.شعار کارتر حقوق بشر بود. جیمی کارتر رئیسجمهوری آمریکا بود که در دوران حکومتش بر رژیمهای دیکتاتوری آمریکا فشار آورد؛ البته رژیمهایی که مخالفان قوی داخلی داشتند وقوع انقلاب نیکاراگوئه، کاهش فشار بر کوبا، گفتوگو با شوروی و کاهش تنش با بلوک شرق، انقلاب ایران، سقوط دیکتاتور فیلیپین، گفتوگوی صلح صلح اعراب و اسرائیل و فشار بر حکومتهای دیکتاتور آمریکای لاتین برای ایجاد فضای باز سیاسی بیشتر شد.با آمدن ریگان، ورق برگشت، بلوک شرق و شوروی شیطان خوانده شدند. بر انقلاب نیکاراگوئه و ایران فشار وارد شد و گفتوگوهای صلح اعراب و اسرائیل جدی گرفته نشد. به نظر میرسد که شرایط بحرانی در آمریکا و همچنین تجربه جنگ عراق و نیز افغانستان، کمپانیهای نظامی آمریکایی را هم تا حدودی قانع کرده و هم عقب نشانده است. قانع هستند چون پروژههای جدیدی را به دست آوردهاند اما عقب نشستهاند زیرا شرایط آمریکا- اجتماعی و اقتصادی- اجازه بلندپروازی نظامی بیشتر به آنان را نمیدهد. آنان مترصد فرصت هستند تا به عرصه تصمیمگیری وارد شوند، اما پاسخ آن است که آیا دوره کارتر را درک کردهایم و تفاوت آن را با دوره ریگان باور داریم؟باید توجه داشته باشیم که با آمدن جیمی کارتر فضای جهانی سمت حقوق بشری گرفت.
شوروی در انزوای شعاری قرار گرفت. انقلاب کمونیستی که تبدیل به کودتای کمونیستی شده بود دلبری خود را از دست داد. اما مگر کارتر و دموکراتها مقصر بودند، یا دروغین بودن کودتاهای نادرست به نام کمونیست، که منافع شوروی را به دیگر جوامع تحمیل میکرد؛ مانند کودتای سرخ در افغانستان در سال ۱۹۷۸م.دولت جیمی کارتر در رابطه با رژیمهای دیکتاتور سیاست سختگیرانه داشت. بر رژیم شاه فشار آمد که فضای فرهنگی - سیاسی را باز کند. رژیم پهلوی مطمئن و مغرور و در اوج قدرت با دموکراسی کجدار و مریز رفتار کرد و جامعه از فضای ایجادشده استفاده کرد. کارتر به راهبرد سرکوب برژینسکی نه گفت و سیاست رفرم در ایران را پذیرفت اما به انقلاب ایران تن داده... در حالی که جمهوریخواهان به بهانه خطر حزب توده و کمونیست، مصدق را سرنگون کردند. این تفاوت جیمیکارتر، سایروس ونس وزیر خارجه وقت و سالیوان سفیر آمریکا در ایران را با خط برژینسکی در دولت کارتر باید فرق نهاد.آمریکا از خطر سرخ میترسید در نتیجه از رفرم تا پذیرش دولت انقلاب را تحمل کرد. کارتر حاضر به پذیرش حکومت ایران بود، منتها در آمریکا مخالفان قدرتمندی داشت. همچنین درون کابینهاش، کسانی بودند که خواستار شدت عمل با ایران بودند. به عبارتی، فرق تشخیص این ظرفیتها و تفاوتها در دوران انقلاب را برخی از سیاستمداران ایرانی درک میکردند. شرایط علیه سیاستهای حقوق بشری عمل کرد.
جنگطلبان و محافظهکاران در آمریکا قدرتمند شدند.حتی پیام فیدل کاسترو مبنیبر کنار آمدن با کارتر در مورد گروگانها در ایران را عدهای مجددا باور نکردند و مرحوم محمد منتظری بسیار دیر این سخن و توصیهکاسترو را مطرح کرد که با این وصف سیاست حقوق بشری کارتر که در داخل آمریکا بهنفع جامعه عمل کرده بود در بعد سیاست خارجی از سوی ایران و برخی کشورها به خوبی به کار گرفته نشد. اما لااقل در ایران بخشی از حاکمیت حاضر به حل سریع مساله گروگانگیری نشد. چون دو دیدگاه وجود داشت؛ مبارزه تا آخر با آمریکا فرار از اتهام و سازشکار بودن.در حالی که سیاست عرصه دادوستد است، منتها با چه هدف، چرا که مهم هدف است، نه داد و ستد. با آمدن ریگان همهچیز عوض شد و حتی مقاومت علیه شوروی به مثابه میدان دادن به عقاید ارتجاعیتر بود. به عبارتی سیاستهای ریگان به بنیادگرایی دامن میزد. ریگان یا با تحقیر دموکراسیها، به بنیادگرایی دامن میزد یا به وسیله میدان دادن به بنیادگراها در برابر لیبرالها و دموکراتها یا برای مقابله با کمونیسم به هر اهرمی متوسل میشد. کتاب خواندنی <سیا و جهاد> در این زمینه موضوعات مهمی دارد. تجربه ریگان و بعد بوش اول جهان را به سمت نادرستی هدایت کرد که تلاشهای محافظهکارانه اما دموکرات بیل کلینتون نتوانست اوضاع جهان را مناسب کند. بهعنوان نمونه اگر در سال فروپاشی شوروی دموکراتها در کاخسفید بودند، دنیا تا این حد خشن و نظامی نمیشد.با این وصف ورود دموکراتها به کاخسفید از تنش جهانی میکاهد، البته این تنش پایان نمییابد. مقایسه کنید دوران کلینتون و تاثیر آن در ایران را با دوران بوش دوم. این تفاوتها محسوس است. چرا که نوع حکومت آمریکا بر تمام جهان تاثیرگذار است، منتها تاثیر آن متفاوت است.حال تجربه کارتر با کابینه دوگانهاش و سیاستهای حقوق بشری وی به ما میگوید که با باراک حسین اوباما چگونه برخورد کنیم.همچنین وجود محافظهکاران و گرایش جنگطلبان در آمریکا که آمادهاند سریع به قدرت بازگردند و بر منافع جناح خود بیفزایند را نباید از یاد برد.باید توجه داشت که شکست اوباما، به معنی شکست سلطه آمریکا در جهان نیست. ساختار قدرت در آمریکا پیچیده و تودرتو اما قانونی است. اما قانونمندی به سبک انگلیسی و ساختارمندی فرانسوی و نظم آلمانی را ندارد. ولی سرزمین وسیع، مشورت زیاد و عملگرایی آمریکایی ویژگیهای قدرتمندی به آمریکا داده که نقاط ضعف خاص خود را دارد. آمریکاییها بیمحابا و پرشدت میآیند و انعطاف دارند، اما انگلیسیها حسابشده و محتاط هستند.نوسان و تلاطم در سیاستهای آمریکا بیشتر از سیاستهای حرفهای و یکدست انگلیسی است. اوباما با شعار تغییر و تحول آمده است. اوباما اعلام کرد بحران اقتصادی آمریکا جدی است. کشور بحران دارد. با دوست و دشمنان مذاکره میکنیم. با مسلمانان تعامل میکنیم و...این سیاستها چگونه راهبردی میشونداین سیاستها مخالفانی در آمریکا دارد. مککین با همین سیاستها میلیونها رای در انتخابات اخیر آورد. درون دموکراتهای محافظهکار هم مخالف وجود دارد بهعنوان مثال سیاست تعامل با مسلمانها را طرفداران اسرائیل کنترل و مهار میکنند.حل مشکلات اقتصادی مردم، نباید منافع قدرتمندان را تهدید جدی کند. گفتوگو با دوستان و دشمنان نباید هژمونی آمریکا در جهان را به خطر اندازد.
● این موانع در داخل برای اوباما جدی هستند
از همین رو است که باید ظرفیتهای مثبت اوباما را تقویت کرد. تقویت این ظرفیتها باعث میشود که او در جهت اهداف خارجی خود حرکت کند. تقویت اقتصاد مردم آمریکا، با تهدید نسبی منافع جنگطلبان همراه است. مقاومت در برابر این سیاستها یعنی هموار کردن راه حکومت مستقیم یا غیرمستقیم محافظهکاران آمریکایی. در حزب دموکرات به عبارتی باید تجربه برخورد با کارتر و کابینه او را تکرار نکرد.در منطقه خاورمیانه باید جریانها و کشورهای منطقه با شعار صلح و مقاومت، خواستار محدود کردن و مقید کردن دولت اسرائیل باشند و شعار تشکیل دولت مستقل فلسطینی را مطرح کنند تا لابی اسرائیل در آمریکا بهانه به دست نیاورد، یا این بهانه دیرتر به دست آید. البته شرط مقاومت در برابر حمله و ظلم باید محفوظ باشد. چون بدون مقاومت امتیازی داده نمیشود، مقاومت همراه با صلحخواهی پیشبرنده و کامیاب است.در این مورد برخورد حماس با اسرائیل و دولت فتح و حماس بر سر دولت ملی به شرط صلحخواهی و مقاومت مشروع و تعامل با آمریکا راهگشا خواهد بود. در عین حال باید دانست که لابی اسرائیل در دولت اوباما ذینفوذ است.حماس و فتح و فلسطینیها روی طنابی نازک بر ارتفاع دو قله حرکت میکنند که طی کردن آن با هشیاری و درایت و مقاومت اصولی ممکن است، والا لابی اسرائیل طناب را پاره خواهد کرد. فتح و حماس باید دولت واحد تشکیل دهند و با اوباما برای گرفتن امتیاز وارد مذاکره جدی شوند.
● ایران و کابینه اوباما
جناح قدرتمند در ایران برخورد با اوباما را بهعنوان مبارزه با ظلم مطرح میکند و معتقد است که اوباما برای بزک کردن چهره آمریکا سر کار آمده است.در عین حال معتقد است که آمریکا در موضع ضعف قرار دارد و میتوان به دولت وی اصولی را دیکته کرد. بیگمان دولت جدید آمریکا در موضع ضعف قرار دارد اما دارای مقبولیت جهانی در افکار عمومی است. این امتیاز میتواند موضع ضعف آن را جبران کند.اگر گفتوگو با دولت اوباما از سوی هر کشوری به بهانههای نادرست به نتیجه نرسد، دولت اوباما میتواند با حمایت جهانی علیه آن کشور اقدام کند.به این نکته باید دقت داشت و توجه کرد و به عواقب آن نیز اندیشید.اوباما در منطقه خاورمیانه به همراهی ایران نیاز دارد. اما این همراهی میتواند در اشکال گوناگون رخ دهد.بیثباتی پایدار در عراق و افغانستان به نفع دولت ایران و آمریکا نیست. دولت شیعه عراق به آمریکا نیاز دارد، برای کنترل طالبان، آمریکا در افغانستان موثر و تعیینکننده است. حکومت ایران با دولت شیعه عراق خوب است و با قدرت گرفتن طالبان مشکل فراوان دارد.در گذشته گفتوگوهای میان دولتها، به سوی منافع ملی سرریزی نداشته و به قدرت جناحی از حکومت یاری رسانده اما به لغو تحریمها و افزایش قدرت دیپلماسی ایران منتهی نشده است. حکومت ایران در مورد عراق و افغانستان در نهایت در راهبرد ثبات حرکت کرده، مانورهای موقت نمیتواند نیاز ایران به ثبات در عراق و افغانستان را منتفی سازد اما در غرب ایران همانند قدرتی خطرناک قلمداد شده که میتوان از آن همراهی گرفت اما به آن امتیاز پایداری نداد. به نظر میرسد که نوع رابطه حاکمیت ایران با دولت اوباما میتواند در اشکال زیر باشد:
۱) گفتوگوی موقت و بزنگاهی بر سر منافع مشترک
۲) گفتوگو بر سر ایجاد روابط میانمدت جناحهای دو حاکمیت ایران و آمریکا
۳) گفتوگو براساس رعایت منافع ملی
● گفتوگوی موقت و بزنگاهی بر سر منافع مشترک
این گزینهای جدید نیست، بارها تکرار شده؛ در افغانستان، عراق و... و در مجموع در پرتو سیاست خاورمیانهای آمریکا، ایران قابل تکرار است. اما اگر این گفتوگوها براساس مصالح موقتی جناحی حکومتها باشد سیاست تنش کنترلشده ادامه خواهد یافت.نتیجه این تنش و تعامل کنترلشده اگر به تضعیف اوباما منجر شود، تندروها در آمریکا در سیاست علیه ایران قدرتمند خواهند شد که این به معنی شدت عمل بیشتر علیه ایران است. تجربه کارتر و ریگان را با یکدیگر مقایسه کنیم.
● گفتوگو بر سر ایجاد رابطه میانمدت جناحی حاکمیتهای آمریکا و ایران
اگر خاورمیانه را خیابانی قلمداد کنند، نقش ایران در این خیابان غیرقابل چشمپوشی است به نحوی که بدون ایران هیچ رفت و آمد اصولی در این خیابان امکانپذیر نیست. اما ایران نیز یک توان مانور تثبیتشده برای سیاست خود ندارد. در چنین شرایطی امتیازی نصیب منافع ملی ما نخواهد شد.شرایط در خاورمیانه به گونهای است که ایران نیز دستاورد پایدار نمیتواند به دست آورد. منظور از دستاورد پایدار، ایجاد توسعه موفق برای رفاه و تقویت دانش فنی و توسعه کشور است. باید توجه داشت که نقش مانع سیاستهای آمریکا را در منطقه بازی کردن، زمانی موفق است که نقش اثباتی و اعتماد منطقهای به عامل بازدارنده و مانع وجود داشته باشد. در حالی که میدانیم چنین نیست.پس باید توجه داشت که سیاست خارجی ایران زمانی میتواند امتیازی در جهت منافع ملی بگیرد که سیاست داخلی با رعایت حقوق بشر و دموکراسی همراه باشد.بهخصوص با آمدن اوباما نقش حقوق بشر در روابط جهانی تا حدی قابل ملاحظهتر میشود. هرگونه نقشآفرینی تعاملی با آمریکا زمانی از موضع قدرت و تامینکننده منافع ملی ایران است که مذاکرهکننده دارای حمایت گسترده مردمی بوده و رعایتکننده حداقلی از موازین دموکراسی در داخل جامعه خود باشد. در غیر این صورت، مانور دادن بر حامیان خارجی در سیاست خارجی امر نادرستی نیست، حتی دستاوردهای مقطعی هم دارد و شاید منافع جناح یا عدهای را تامین کند، اما منافع درازمدت هیچ نیرویی در ایران و منافع ملی را تضمین نمیکند.
راهبرد گفتوگو بر سر منافع مشترک که از سوی متخصصان به دولت اوباما توصیه شده، راهبردی است که میتواند به توافق و اصولی میانمدت برای موقعیت حکومت منتهی شود. اما این توافقات تا زمانی که بر محور دموکراسی داخلی سمت نگیرد به نفع منافع ملی درازمدت جامعه نیست.
تجربه گفتوگوها، تعاملها و روابط براساس نیاز مشترک در عراق و افغانستان در سالهای گذشته، فقط به نفع جناحی در حاکمیت تمام میشود و این نوع توافقات، ریشهدار و تضمینشده نیست. از همین رو باید توجه داشت که آمدن دولت اوباما به معنی اضمحلال قدرت آمریکا نیست. جنگطلبان و بحرانآفرینان در آمریکا در این ۸ سال سود فراوان بردهاند و آماده هستند که دوباره میداندار شوند.
گفتوگو بر سر منافع مشترک حکومتها، به نفع منافع درآمد ملی ایران ما نیست.
● گفتوگو بر سر رعایت منافع ملی و احترام متقابل
تعامل با اوباما بسیار پیچیدهتر از کشمکش با جورج بوش دوم است، مگر اینکه افکار عمومی داخلی و مقبولیت جهانی را در پیش روی خود داشته باشد. سیاست خارجی باید ادامه سیاست داخلی باشد و سیاست داخلی پشتوانه سیاست خارجی است. آنان که با حامیان و متحدان خارجی در سیاست خارجی مصاف دادهاند، توان ادامه کار خود را در کشمکش با رقیبان نداشتهاند، نمونه آن سرنوشت اتحاد جماهیر شوروی سابق است. افسوس که تاریخ را برای پند گرفتن ننوشتهاند، اما میشود از آن پند گرفت؛ همان گونه که امام علی(ع) به پند گرفتن از آن توصیه میکند. امام علی(ع) از خواندن یا شنیدن تاریخ پند گرفت، باید دید که میشود لااقل آزموده را نیازمود.
تقی رحمانی
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست