دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا
آبادان
● موقعیت جغرافیایی آبادان
▪ حدود وسعت
در خصوص حدود و ثغور شهر آبادان از گذشتههای دور میان جغرافیدانان و مورخان اختلاف نظر بوده است. مطالعهی متون تاریخی، این پدیده جغرافیایی را برای خواننده روشن میكند. اصطخری(درسال ۳۴۰ هـ.ق)آنجا كه به ذكر مسافات دیار عرب می رسد، مینویسد:«ازعبادان تا بحرین پانزده مرحله دارند، و از بحرین تا عمان یك ماهه راه، و از عمان تا مهره یك ماهه راه، و از رود تا حضرموت یك ماهه راه، و ازجده تا ساحل جحفه پنج مرحله، و از ساحل جحفه تا جار سه مرحله، و از جار تا ابله بیست مرحله، و از كوفه تا بصره دوازده مرحله، و از بصره تا عبادان دو مرحله، این است گشت دریای محیط بر دیار عرب.»[۱]
اسحاق بن حسین منجم در كتاب«آكام المرجان فی ذكر المدائن المهشوره فی كل مكان»كه یك متن جغرافیایی از سده چهارم هجری قمری است در ذكر شهر عبادان آورده است.
«عبادان در اهواز ودر اقلیم چهارم قراردارد. فاصله آن از خط مغرب هفتاد و پنج درجه---چهارهزار و نهصد و پنجاه میل—و از خط استوا سی و یك درجه-- دو هزار و دویست و سی و شش میل—است.»[۲]
ابن حوقل(در سال ۳۶۷ ه-ق)قول اصطخری راتأیید می كند و می گوید:«اما گرد بر گرد جزیره العرب، از عبادان تا بحرین و هجر در حدود پانزده مرحله است»[۳]
ابوعبیده در كتاب«مراصد الاطلاع» به سال۷۰۰ هجری قمری در تشریح حد ناحیه سواد كه روستایی از روستاهای عراق است می نویسد«از حدیثه الموص است تا عبادان طولا،و از غدیب القادسیه تا حلوان عرضاً پس طولش ۱۶۰ فرسخ است و طولش از طول عراق بیشتر است... و عرض عراق همان عرض سواد است بیاختلاف و آن هشتاد فرسخ است.»[۴]
حمد اله مستوفی در قرن هشتم هجری در كتاب «نزهه القلوب»در رابطه با طول و عرض عبادان بیان می كند كه:«...و عبادان كه ورای آن عمارت نیست و در این معنی گفته اند مصراع لیس قریه وراء عبادان حدیث بسیار وارد است او رااز ثغور شمارند كه سرحد مسلمانی است باكفار هند...»[۵]
وی در جای دیگر میگوید:«...از بصره تا عبادان دوازده فرسنگ و از آنجا دو فرسنگ دیگر خوشاب است...»[۶]
در گذشته برخی از جغرافیدانان ابعاد جغرافیایی آبادان را به طور دقیق بیان میكردند. برای نمونه ابن سرابیون در سال ۲۹۰ هجری قمری موقعیت آبادان را در كتاب«عجایب الاقالیم السبعه»(عرض و طول جغرافیایی) را چنین می نویسد:«شهر عبادان بركنار دریا، طول ۷۵ درجه و ۵۵ دقیقه و عرض آن ۳۱ درجه است.»[۷]
در بیان طول و عرض جغرافیایی آبادان اختلاف نظر بین جغرافیدانان مسلمان و یونانی وجود داشته است. برخی ۳۰ درجه و ۲۴ دقیقه عرض شمالی در حالی كه عدهای دیگر ۳۱ درجه و۲۱ دقیقه عرض شمالی گفته اند و ۴۸ درجه و ۱۵ دقیقه طول شرقی، در حالی كه عده ای ۴۸ درجه و ۱۷ دقیقه طول شرقی بیان میكنند. عدهای نیز۳۰ درجه و ۲۲ دقیقه عرض شمالی و ۴۸ درجه و ۱۵ دقیقه طول شرقی گفتهاند. بطلمیوس طول آبادان را ۷۵ درجه و ربع وعرض آن را ۳۱ درجه دانسته است.[۸]
در یك جمعبندی، شهر آبادان مركز شهرستان بین ۳۰ درجه و۲۲ دقیقه و ۳۰ ثانیه عرض شمالی و۴۸ درجه و ۱۲ دقیقه و ۳۰ ثانیه طول شرقی نسبت به نصفالنهار گرینویچ قرار گرفته و بلندی آن از سطح دریا ۲ متر و فاصلهی هوایی آن تا تهران ۶۶۶ كیلومتر است. فاصله زمینی آن تا خرمشهر ۱۵ كیلومتر، تا اهواز ۱۱۵كیلومتر و تا تهران ۱۰۴۶ كیلومتر است.[۹]
در بیان جایگاه آبادان و موقعیت آن، برخی از جغرافیدانان تاریخ رودخانهها را مبنا قرار داده و سپس وضعیت جغرافیایی آبادان را تشریح كردهاند. اصطخری به سال ۳۴۰ هجری قمری به ذكر دیار عراق كه می رسد بیان میداردكه:«و شهرهای كوچك است ...»[۱۰]در جای دیگر كه به ذكر حدود خوزستان میرسد، می نویسد:«شرقی حدود خوزستان حد پارس و سپاهان است ....و جانب غربی ناحیت واسط و جایگاهی كه آن را دورالراسبی خوانند. و حد شمالی آن حد صیمره و كرخه و لورتا به حدود جبال پیوندد از سپاهان ... و لیكن حد جنوبی از عبادان تا روستای واسط مخروط میشود، پس تنگتر آید از آنچه در برابر اوست هم از حد عبادان تا دریا بر حد پارس تقویسی است كه در زاویه افتد، پس این حد جنوبی به دریا رسد.»[۱۱]
این حوقل به سال ۳۶۷ هجری قمری آبادان را هم برمبنای دریا و هم بر مبنای رودخانه تشریح حدودی میكند. او مینویسد:
«اما عبادان قلعه كوچك آبادی بر كناره دریا و محل گرد آمدن آب دجله است و آن رباطی است كه جنگجویان از صفریه و قطریه به دیگر دزدان دریایی در آنجا می باشند و در آنجا پیوسته مرز دارانی مراقبت می كنند. عبادان رود دجله را به عرض قطع می كند و در ساحل همین دریا به مهرویان از سرزمین فارس می رسد و در این میانه جاهایی است كه جز از راه آبی راهی بدانها نیست، زیرا آبهای خوزستان به رود دورق و حصین مهدی و باسیان می پیوندد و همگی به دریا میریزند.»[۱۲]
یاقوت حموی در سال ۶۲۶ هجری قمری (۱۲۲۹ میلادی)جایگاه آبادان را دقیقتر در رابط با رودخانه تشریح می كند و بیان می دارد كه:«ایرانیان آن را میانرودان نامند، زیرا در میان دو رود جای گرفته است.»[۱۳]
ابوالفداء به سال ۷۲۱ هجری قمری در «تقویم البدان»موقعیت آبادان را در رابطه با رودها و دریا چنین بیان می كند:«سپس دریا بر ساحل عمان امتداد یابد و به طرف شمال گذرد تا به عبادان رسد...».[۱۴] و به ذكر رودخانه دجله كه می رسد چنین می گوید:«و به عبادان، می رسد و در معرضی در طول هفتاد و پنج درجه و همان عرض سی و یك و نصف درجه، به دریا می ریزد.»[۱۵]
عدهای دیگر از جغرافی دانان تاریخی موقعیت جغرافیایی آبادان را صرفاً بر مبنای دریا بیان كردهاند. اصطخری به سال۳۴۰ هجری قمری این موقعیت را چنین میگوید:«و در خوزستان دریا نیست مگر اندك مایه از دریای پارس كه از ماهی رویان تا نزدیك سلیمانان برابر عبادان باشد.»[۱۶] پس از اصطخری ، مسعودی (۳۴۶ هجری قمری/ ۹۵۷ میلادی)در ذكر حدود نواحی سواد(عراق)می نویسد:«حد آن از سوی مشرق جزیرهای است كه به دریای پارسی پیوسته و به میانرودان معروف است.»[۱۷]
اسحاق بن حسین منجم در سده ی چهارم هجری قمری چنین می گوید:«و عبادان بر كرانه دریای عراق واقع شده كه به دریای بزرگ اخضر پیوسته است.»[۱۸] احمد مقدسی نیز آبادان را «شهری در محاصره دریا»[۱۹] توصیف كرده است.
شهر آبادان از نظر دوری و نزدیكی به دریا، در طی قرون متمادی شاهد تغییرهای عمده ای بوده است. آبادان به طور نسبی هر سال از دریا فاصله می گیرد و علت آن رسوباتی است كه جریان رودخانهای بهمنشیر و اروند رود با خود به طرف دریا برده و روز به روز بر فاصله شهر آبادان از دریا می افزاید. ناصر خسرو قبادیانی كه در سال ۴۴۳ هجری قمری از آبادان دیدار كرده درباره فاصله دریا تا دیوارهای آن مینویسد:
«...و عبادان بر كنار دریا نهاده است،چون جزیرهای كه شط آنجا دو شاخ شده است، چنان كه از هیچ جانب به عبادان نتوان شد الا به آب گذر كنند و جانب جنوبی عبادان خود دریای محیط است كه چون مد باشد تا دیوار عبادان آب بگیرد و چون جزر شود كمتر از دو فرسنگ دور شود.»[۲۰]
سه قرن بعد از ناصر خسرو، ابن بطوطه درسال ۷۲۵ هجری قمری به آبادان می آید و مشاهداتش را اینگونه در «سفرنامه» خود می نگارد:«عبادان قریه بزرگی است در زمینی شور و فاقد عمارت و آبادی، عبادان معبدها و رباط ها و مسجدهای متعدد دارد و فاصله آن تا ساحل دریا سه میل است.»[۲۱]
بنابراین با بررسی متون تاریخی و جغرافیایی در می یابیم كه از قرن اول تا قرن پنجم، آبادان بر ساحل خیلجفارس واقع بوده است كه در دورهی بعد از آن سه میل از دریا فاصله می گیرد. امروزه فاصله آبادان تا دریا ۵۰ كیلومتر از شمالیترین نقطه خلیج فارس دور شده است.[۲۲]
قرارگرفتن آبادان در جوار دو رودخانه از یك طرف و خلیجفارس از طرف دیگر باعث شده تا برخی را عقیده بر این باشد كه آبادان زمانی شبه جزیره بوده زیرا از سمت خرمشهر رودخانهای وجود نداشته و گویا بین سالهای ۳۲۴ الی ۳۷۲ هجری قمری عضدالدوله دیلمی نهر حفار یا فم عضدی (نهر عضدی)را گسترش داد وبه صورتی كه امروز شاهد آن هستیم درآورد. این كه آبادان زمانی احتمالاً شبه جزیره بوده سخنی است كه می توان پذیرفت. لیكن این عقیده كه در نتیجهی حفر نهر به فرمان عضد الدوله دیلمی(۳۲۴-۳۷۲ هجری قمری/ ۹۳۶ -۹۸۲ میلادی)شبه جزیره آبادان به صورت جزیره درآمده، جای تأمل است، زیرا قرنها پیش از عضدالدوله، چندین جغرافیدان یونانی و از آن میان «فیلوس تورگیوس» در سده ۴ میلادی از آبادان به عنوان جزیرهای یاد میكنند كه میان دو رود محصور بوده است.[۲۳]
منطقهای با چنین ویژگیهایی بیشتر جزیره است تا شبه جزیره، شاید هم آبادان در گذشتهای دور اندك پیوندی با خشكی داشته است. این گفته ابوالفداء(۷۳۲ هجری قمری/ ۱۳۲۲ میلادی) كه عبادان بر دریای فارس است و این دریاگرد آن را گرفته، چنانكه جز اندكی از آن در خشكی نیست[۲۴]می تواند مؤید فرض شبه جزیره بودن آن بوده باشد.
تعبیر اعتماد السلطنه(۱۳۲۹ هجری قمری/ ۱۹۱۱ میلادی)نیز آن جا كه می گوید «وقتی به شبه جزیره عبادان می رسی، دجله منشعب می شود و عبادان به سبب ریختن این دو شعبه دجله به دریا به این وضع جزیره میشود»[۲۵]در خور توجه است. احمد كسروی نظریهی اتصال كارون به شط العرب در شمال جزیرهی آبادان را چنین بیان می كند:
«این نكته را هم باید گفت كه در زمانهای باستانی كارون با شط العرب در نیامیخته، از جویی كه امروز به نام بهمنشیر معروف است، یك سره به دریا می ریخته، نمی دانیم كدام پادشاهی جویی میانه دو رود برای آمد و شد و كشتیها پدید آورده كه حال امروزی پیدا شده و در همان زمانها بوده كه در شمال این جوی در آنجا كه دو رود به هم میپیوندند، آبادی پیدا شده كه به نام «بیان»معروف بوده. نیز آن جوی نوین را جوی بیان می نامیدهاند. در قرنهای نخستین اسلامی بیان یكی از شهرهای خوزستان شمرده می شد و ناچار به علت آمد و شد كشتیها تجارت مهمی داشته، یكی از كارهای تاریخی عضدالدوله دیلمی این است كه آن جوی بیان را كه برای آمد و شد كشتیهای بزرگ گنجایش نمی داده، پهنتر و گودتر گردانیده، به نام خود«جوی عضدی»نامید و پیداست كه از این كار او رونق بیان بیشتر گردید. گویا از همان زمان عضدالدوله و در نتیجه آن كار او بوده كه كارون از جوی دیرین خود(بهمنشیر)بازگشته و بخش انبوه آب آن از راه جوی بیان به شط العرب ریخته است.»[۲۶]
در هر صورت، پژوهشهای جغرافیدانان نشان می دهد كه در روزگاران قدیم آبادان جزیره نبوده است. در واقع این خشكی دلتایی بوده كه هر سال بر وسعت آن افزوده شده است. بعدها این دلتا به صورت جزیره در آمده است.
حدود جغرافیایی امروز آبادان، از این قرار است:«از شمال، شهرستان خرمشهر و رود كارون، از مشرق، رودخانه بهمنشیر و اراضی مسطح باتلاقی، و از جنوب و مغرب، اروند رود(شط العرب). شهرستان آبادان به سبب محصور بودن بین رود كارون، شط العرب و رود بهمنشیر جزیرهای را تشكیل می دهد...»[۲۷]
شهرستان آبادان با مساحتی حدود ۲۷۹۶ كیلومتر مربع در جنوب غربی خوزستان و منتها الیه خلیج فارس واقع است. درازی آن حدود ۶۴ كیلومتر، پهنای آن بین ۳ تا ۲۰ كیلومتر و ارتفاع بالاترین نقطهی آن سه متر از سطح دریا است. این شهرستان از جانب شمال به شهرستانهای شادگان و خرمشهر، از شرق به شهرستان بندر ماهشهر و رودخانه بهمنشیر، از جنوب به خلیج فارس و از غرب به مرز ایران و عراق و اروند رود محدود است.
از آن جا كه مرز ایران و عراق در قسمت اروند رود همیشه مورد مشاجره و اختلاف بین دو كشور بوده است، لازم است در این جا این نكته روشن گردد، زیرا به هر جهت این بحث به یك سمت آبادان نیز مربوط میگردد. مرز ایران و عراق تا سال ۱۳۵۳ هجری شمسی(۱۹۷۵ میلادی)مطابق تعهد ایران و عثمانی بوده است، به استثنای اصلاحی كه ضمن عهدنامهای بین پادشاه ایران و پادشاه عراق به تاریخ ۱۳ تیر ماه سال ۱۳۱۶ هجری شمسی تنظیم و به امضا رسید كه در آن بخشی از موافقتنامه در مورد اروند رود به شرح زیر بوده است:
«ماده ۲- خط سرحدی به جلوترین نقطه جزیره شطیط(تقریباً در ۳۰ درجه و ۱۷ دقیقه و ۲۵ ثانیه از عرض شمالی و در ۴۸ درجه و ۱۹ دقیقه و ۲۸ ثانیه طول شرقی) رسیده به طور عمود از حدآبهای جزری به تالوگ[۲۸]اروند رود ملحق می شود و تا نقطه واقع در مقابل اسكله فعلی نمره یك آبادان(تقریباً در ۳۰ درجه و ۲۰ دقیقه و ۴/۸ ثانیه عرض شمالی و ۴۸ درجه و ۱۶ دقیقه و ۱۳ ثانیه طول شرقی)آن را تعقیب می نماید. از این نقطه مجدداً خط سرحدی به سطح آبهای جزری متصل شده و خط سر حدی را به طوری كه در صورت مجالس ۱۹۱۴ میلادی توصیف گردیده است، پیروی می نماید.ماده ۴- از نقطهای كه حدود اراضی دولتین به اروند رود میرسد تا دریا مقررات ذیل نسبت به اروند رود اجرا خواهد گردید.
الف) اروند رود به طور متساوی برای كشتیهای تجاری كلیه ی كشورها باز خواهد بود. كلیهی عوارض مأخوذه جنبهی حق الزحمهای داشته و منحصراً به طور عادلانه به مصارف نگاهداری و قابلكشتیرانی بودن یا بهبود راه كشتیرانی و مدخل شط ازطرف دریا تخصیص داده خواهد شد و یا به مصارفی كه مفید برای كشتیرانی است خواهد رسید، عوارض مذكوره براساس ظرفیت رسمی كشتیها و یا آبخوری یا توأماً هر دو حساب خواهد شد.
ب) اروند رود برای عبور ناوهای جنگی و كشتیهای دیگر طرفین كه برای تجارت اختصاص ندارند باز خواهد بود.
ت) این موضوع كه در اروند رود خط سرحدی گاهی حد آبهای جزری و گاهی تالوگ یا وسط المیاه را تعقیب می نماید به هیچ وجه به حق استفاده طرفین متعاهدین در تمام مجرای اروند رود صدمه وارد نمیآورد.[۲۹]
در ۱۵ اسفند سال ۱۳۵۳ هجری شمسی(۶ مارس ۱۹۷۵ میلادی)مذاكراتی بین شاه و صدام حسین معاون حسین البكر، رئیس جمهوری عراق، انجام گرفت و در نتیجهی آن، عهدنامه مرزی جدید صادر شد كه براساس آن:«با رعایت احترام به تمامیت ارضی و تجاوز ناپذیری مرزها و عدم دخالت در امور داخلی دو طرف تصمیم تصمیم گرفتند مرزهای آبی خود را براساس تالوگ تعیین كنند.»[۳۰]
▪ رودخانهها، نهرها و گردابها
اطراف آبادان را سه رودخانهی بزرگ ایران یعنی كارون، بهمنشیر و اروند رود فراگرفته است.
ـ رود كارون كه مهم ترین رودخانهی ایران است پس از اهواز به سوی خرمشهر جریان می یابد و به جزیره آبادان كه میرسد به دو شاخه تبدیل می شود:
۱) بهمنشیر یا بهمشیر كه در حدود ۱۰ كیلومتری سابله از رود كارون جدا می شود، پرآبترین دهانه كارون است و از طریق خور بهمنشیر به خیلج فارس می ریزد. جغرافی نگاران دوره اسلامی، بهمنشیر را«دجیل»یعنی دجلهی كوچك هم گفته اند.[۳۱]بهمنشیر تقریباً به موازات اروند رود در قسمت شرقی آبادان جریان یافته و به خلیج فارس می ریزد.
۲) ادامه كارون(یا انتهای كارون)كه از خرمشهر در شمال جزیرهی آبادان عبور كرده، داخل اروندرود می شود. این قسمت در واقع پهنترین بخش رود كا رون است و این همان قسمتی از بین بهمنشیر و اروند رود كه مورد بحث جغرافیدانان است كه آیا از قبل وجود داشته و یا به طور مصنوعی در دوران پس از اسلام حفر شده است.
قسمت غربی جزیره آبادان رودخانه بسیار پهنی است كه از دیرباز نام«اروند»بر آن بوده است. در واقع دجله همان اروند رود است به طوری كه فردوسی گفته است:
اگر پهلوانی ندانی زبان به تازی تو اروند را دجله خوان[۳۲]
اروند رود (دجله)در خاك عراق از شمال به طرف جنوب(به طرف بصره)می آید در ۶۴ كیلومتری شمال بصره رود فرات به آن می ریزد و در جنوب غربی خرمشهر (شمال غربی جزیره آبادان)آب كارون به آن اضافه می شود. از خرمشهر به بعد در طول غربی آبادان رودخانه بسیار پهنی میشود(اروند رود بزرگ)كه به اشتباه اعراب شط العرب می نامیدند. این رود پس از پیمودن طول جزیره آبادان به خیلج فارس می ریزد. اروند رود در سال، ۵۰ میلیون تن رسوب دارد كه از مقدار رسوب رود بیشتر است. اروند رود یكی از عریضترین رودهای جهان است كه هرچه رو به جنوب میرود پهنتر و گودتر میگردد. در امتداد شهر آبادان، عرض اروند رود ۱۲۰۰ متر است ژرفای اروندرود مخصوصاً هنگام جزر و مد از ۱۵ الی ۳۵ متر متفاوت عمق پیدا می كند «اروند دارای ریشه و بن اوستایی است و دراوستا به صورت «ائوروت» آمده است و ریشهی كهن «ائورو» به معنی سركش و تند و تیز و پسوند و «وت» به معنی دارنده است بر روی هم معنی دارنده تندی و تیزی و سركشی است.»[۳۳]
در جزیره آبادان و در اطراف این جزیره نهرهای زیادی وجود دارد و این نهرها رسوبات خود را همگی به اروندرود میریزند، بنابراین كشتیرانی را در اروند رود به مشكل روبه رو می كردهاند. مقدسی مشاهدات خود را در این رابطه چنین بیان كرده است:«در آنجا دشواری بسیار دیدم، كشتی ما ۱۰ بار زمین سایید. از هر ۴۰ كشتی كه بدانجا شوند، یكی باز تواند گشت.»[۳۴]
در اطراف آبادان، آنجا كه رودخانه به یكدیگر متصل می شدهاند و یا به خلیج فارس می ریختند، گردابهای بزرگی بوجود می آمده كه معمولاً عبور و مرور كشتیها را با مشكل روبه رو می ساخته است. انصاری دمشقی در این رابطه بیان كرده:«دریای فارس... در این دریا در پس عبادان گردابی سخت قرار دارد.»[۳۵]در زمانهای بسیار دور برای مقابله با این گردابها تدابیر مختلفی می اندیشیدند. به گفتهی ابن حوقل«یكی از زنان خاندان بنی عباس، كه بعضی می گویند زبیده بوده است، آن خطر را از كشتیها بدین گونه دور ساخت كه چند كشتی را از سنگ پركرد،در آن گرداب فروبرد و گرداب انباشته شد و خطر رفع گردید.»[۳۶]
● زمین شناسی جزیرهی آبادان
زمین شناسان بر این باورند كه خلیج فارس در هنگام پدید آمدن وسعتی به مراتب بیش از امروز داشته و تمام سرزمینهای اطراف و جلگهها و دشتهای مجاور خود از جمله جزیره آبادان را تا اواخر دوران سوم زمینشناسی می پوشانده است. در آغاز دوران چهارم زمینشناسی به تدریج جلگهها و خشكیهای اطراف خلیج فارس از جمله آبادان سر از آب بیرون آورده است. [۳۷] آنان بیان می كنند كه رودخانههای كارون، دجله و فرات قسمتی از خلیج فارس را با آوردن مقداری گل و لای به خشكی تبدیل كردند و در واقع آبادان را بوجود آورند. بنابراین آبادان دنبالهی جلگه خوزستان و عراق است كه با آبرفتهای كارون، دجله و فرات انباشته شده است و در واقع خشكی حاصل از رسوبات این سه رودخانه است.
رودخانه عظیم كارون سالانه مقداری گل و لای با خود از كوهستانها می آورد و در دهانه خلیجفارس می خواباند و جلگه وسیعی برای شهر آبادان بوجود می آورد و هم اكنون هم ادامه دارد و سالی ۳۰ متر بر وسعت زمین جنوبی آبادان افزوده می شود.[۳۸]یك برآورد نشان می دهد كه اروند رود سالیانه ۲۵۶۰۰ میلیون متر مكعب رسوبات همراه آورده و در مصب خود به جای می گذارد.[۳۹]
یك تخمین دیگر بیان می كند كه ورود گل و لای سالانه رودخانههای دجله و فرات به خلیج فارس چهار و نیم تا پنج میلیون تن و برای رودخانه كارون دو میلیون تن می باشد و همین رسوبات در طی قرنها باعث بوجود آمدن آبادان شده است. [۴۰]
در مجموع،تحقیقات زمین شناسان در مورد آبادان به این نتیجه رسیده است كه در روزگاران پیشین جزیره آبادان وجود نداشته، بلكه دلتایی بوده كه رأس آن به طرف خلیج فارس و قاعدهی آن به طرف خرمشهر قرار داشته بطوری كه هر سال بر طول آن افزوده می شده است.
▪ جنس خاک و زمین آبادان
زمین آبادان به طور كلی رسوبی است و رسوب آن، در طول قرنها در اثر جریان رودخانهها به سوی خلیج فارس جمع شده است. در آبادان هیچگونه پستی و بلندی دیده نمی شود و همه سطح زمین آن مسطح و هموار است. بافت زمین آبادان خیلی ریز است. درجه سخت شدگی این رسوب ها خیلی كم است و دارای بافت سستی هستند، به طوری كه خیلی آسان فرسوده می شود. رسوبهای آب به صورت لایههای نرم و سست هستند كه كم و بیش افقی می باشند.[۴۱]
درقدیم كه هنوز كشتیهای لایروب اختراع نشده بود،گل ولای بسیاری كه از سیلابهای بهاره رودهای دجله، فرات و كارون از كوهستانها همراه خود می آورند در دهانه آن رودها كه شیب آن تند نبود ته نشین می شد و می خوابید. از این رو بستر رود در آنگونه جاها بسیار گسترده می شد. به ویژه هنگامی كه در دریا مد بر می خاست و جلوی ریزش آبهای شیرین رود را به دریا می گرفت و آبهای شیرین در بستر رود را پس میزد،پهنای رود را چندین برابر می كرد. این نمود طبیعی در سر خلیجفارس جایی كه آبهای اروند رود و كارون به خیلج فارس می ریزد، خیلی هویدا میشد، تا آنجا كه پیش از لایروبی كردن دهانهی اروند رود با كشتیهای لایروب در سده اخیر، پهنای دجلهی یك چشمه، هنگام برخاستن مد در دریا به ۱۲ كیلومتری می رسیده است.[۴۲]
شوری قلیایی بودن خاك آبادان زیاد است. در واقع زمین آبادان از قدیم الایام شورهزار بوده است. قدامه، ابوالفرج بن جعفر در«كتاب الخراج»به سال ۳۱۶ هجری قمری دربارهی آبادان می نویسد:«و منزلگاههای راه عمان تا بصره، سبخه كه شوره زاریست میان عمان و بحرین ... عبادان است.» دیگر جغرافیدانان مسلمان مانند ابن بطوطه و زكریای قزوینی ادعا كردهاند كه آبادان دارای زمینهای شور بوده است. از عوارض مهم در تشكیل خاك شور، آب و هوای خشك آبادان بوده است. در آبادان تبخیر به شدت زیادبوده و باتوجه به كمی بارندگی غالباً املاح محلول به طرف سطح خاك در جریان بوده و در نتیجه خاكهای شور در جزیره گسترش یافتهاند. ولی امروزه از میزان شوری خاك آبادان كاسته شده است.
خشبات
انتهای اروند رود، آنجا كه آب رودخانه به خلیج فارس می ریزد، از قدیم الایام تنگ بوده است و برای جلوگیری از مخاطراتی كه برا ی كشتیها بوجود می آمده، وسیلهای نصب كرده بودند به نام «خشاب»(xasbat)یا«خوشاب»(xosab)اصطخری در سال۳۴۰ هجری قمری به ذكر دریای پارس كه میرسد می گوید:
«و جایگاهی هست كی آن را خشباب گویند. از عبادان تا آنجا شش میل باشد. آب دجله آنجا به دریا ریزد و آب تنك شود، و كشتی را مخاطره باشد. و درین جایگه چوبها فرو بردهاند و بر آن مبنایی ساخته و دیدگاهی ساختهاند كی ناطور آنجا نشیند و به شب آتش كند تا از دریا به وی بازیابند و بدانند كی مدخل دجله كجا است و جایگاهی مخوفست. چون كشتی آنجا رسد ترسند كی بشكند از تنگی آب.»
ابوریحان بیرونی در سال ۴۰۰ هجری قمری در كتاب «القانون المسعودی» می نویسد كه«عبادان فم الخشباب فی مصب دجله و انبساطها فی بحر فارس». یعنی آبادان دهانه خشباب در مصب دجله است و گسترش آن در دریای پارس می باشد.
ناصر خسرو قبادیانی در «سفرنامه» خود كه از كهنترین سفرنامههای فارسی است وجود این خشبابها را چنین توصیف نموده است.
«در آنجا برجهای بلندی در دهانه دریا قرار داشته كه بر فراز آن برای راهنمایی كشتیهای چراغ در آبگینه می افروختند تا باد نتواند آن را خاموش كند.»
سپس صفت خشباب را چنین تشریح میكند:
«چارچوب است عظیم از ساج، چون هئیت منجنیق نهادهاند، مربع، كه قاعدهی آن فراخ باشد و سرآن تنگ، و علو آن از روی آب ۴۰ گز باشد و بر سر آن سفالها و سنگها نهاده، بعد از آن كه آن را با چوب به هم بسته و بر مثال سقفی كرده و بر سر آن چهار طاقی ساخته كه دیدهبان بر آنجا شود.»
علت به وجود آمدن آنها به زعم وی گیرندگی خاك و تنكی آب است، چنان كه آورده است:«...در آن حدود كه آن است خاكی گیرنده است و دریا تنك، چنان كه اگر كشتی بزرگ به آنجا رسد، بر زمین نشیند و كس نتواند خلاص كردن.»
ناصر خسرو در بیان این كه این خشباتها در چه زمانی و توسط چه كسانی ساختهشدهاند، به گفته مردم محل استناد میكند و می نویسد:«مردم محل، ساختن این فانوسهای دریایی را به پادشاهان باستانی نسبت می دادند.»در هیچ كتابی درباره ساختن این خشباتها در دوره اسلامی سخنی نمی بینیم، پس باید پذیرفت كه تاریخ ساختن آنها دست كم به دوران قبل از اسلام باز میگردد. می توان گفت كهنترین چراغهای راهنمایی جهان باستان، علاوه بر مناره اسكندریه، همین خشباتها بودهاند كه ایرانیان باستان برای راهنمایی كشتیها در شمال غربی خلیج فارس برپا میكردند و شبها بر فراز آنها چراغ آبگینه ها را روشن میكردند، تا كشتیها راه را گم نكنند و به گل ننشیند.
بنابراین خشباب یا خوشاب یك فانوس(فار یا فاروس)دریایی از چوب ساج بوده كه به شكل منجنیق و یك هرم ناقص ساخته شده. ارتفاع این خشبات از سطح دریا ۴۰ متر بوده و از سفال و سنگ در بنای آن استفاده می شد. مراقبان در چهار طاق بالای فانوس به طور تمام وقت از آن مراقبت میكردند اهمیت محافظت از آن به دلیل مواردی چون خطرات طبیعی به دزدان دریایی و یا تمام شدن سوخت آنها بود. فاصله آن را تا شهر عبادان دو فرسنگ، ۱۰ فرسنگ و شش میل بیان كردهاند. آخرین خشبات را در سال ۶۴۴ هجری قمری (۱۲۴۴ میلادی ) دیدهاند.
اما به نظر میرسد كه پس از این تاریخ هم خشبات وجود داشته است.
محمد بن نجیب بكران در سال ۱۰۱۰ هجری قمری میگوید:
«و موضعی دیگرست هم درین دریای عمان، كه كشتی را آنجا خوف باشد و آن بر ۲ فرسنگی عبادان است، آنجا كه دجلهٔ بغداد بدین دریا می رسد و آن موضع را خشبات گویند و كشتی آنجا بر زمین نشیند، مگر به وقت مد دریا.» همچنین بار تولد در كتاب«تذكره جغرافیای تاریخی ایران» در اوایل قرن بیستم میلادی به شرح بین النهرین كه میرسد بیان می كند:
«مسیر عمدهی دجله در نزدیكی قریه عبادان بر راهی كه از بصره به عمان می رفت در دوازده فرسخی بصره به دریا می ریخت. در دو فرسخی عبادان لنگرگاه خشبات(یعنی ابنیه چوبی)واقع بود كه از آنجا به كشتی سوار می شدند.»بنابراین می توان استنباط كرد كه تا قبل از بكارگیری كشتیهای لایروبی،به علت كم عمق بودن انتهای اروند رود (بویژه به هنگام دریا)و همچنین جهت نگهبانی این منطقه از هجوم دزدان دریایی، خشبات در نزدیكی آبادان وجود داشته است در واقع وجود خشبات بیشتر به علت عمق و عرض و اروند رود در محل ورود به خلیج فارس بوده است، مضافاً این كه عامل اصلی آن ته نشین شدن گل ولای كارون، دجله و فرات در این منطقه بوده است.
● آبادان از نظر تقسیمات كشوری
شهرستان آبادان یكی از شهرهای مهم استان خوزستان است. از نظر تقسیمات كشوری از دو بخش «مركزی »و «قصبه معمره» (qosbe- moammere) تشكیل شده است. بر طبق آخرین آمار قبل از انقلاب بخش مركز ی از دو دهستان «بهمنشیر » و «صلبوخ»(salbu:x)تشكیل شده بود. بخش قصبه معمره(كه بعدها اروند كنار نامیده شد)شامل چهار دهستان بوده است:«سلاحی»(salahi)(كه آن را خسروآباد نیزگویند)«منیوحی»(manyohi )«معمره»(moamnere) و «نصار» (nassar) هر كدام از این دهستان ها شامل چندین آبادی بودهاند و در مجموع ۱۳۵ آبادی در شهرستان آبادان وجود داشته است. قابل ذكر است كه قسمت شمالی جزیره آبادان از لحاظ تقسیمات شهری جزو شهرستان خرمشهر است و در آن قسمت آبادیهایی وجود دارد كه اغلب رفت و آمدشان با آبادان است و بدون شك آمد شدی هم با خرمشهر داشتند.در همین راستا به معرفی اجمالی بخشها، دهستانها و برخی از آبادیهای جزیره آبادان می پردازیم تا خوانندگان تصویر جامعتری از حومه شهر داشته باشند. بخشمركزی از دهستانهای بهمنشیر و صلبوخ تشكیل شده دارای بیش از ۶۵ قریه بزرگ و كوچك است.
دهستانهای بهمنشیر عمدتاً در كنار رودخانه بهمنشیر قراردارد و بیش ۲۵ آبادی دارد كه از مهمترین آنها«صونیخ» (soveynex)«طره بخاخ»(tarreh- nejaj) و چوئبده»(coyebdeh) است. صونیخ در شش كیلومتری شمال غربی آبادان قرار دارد. صلبوخ نام جزیره كوچكی است در میان اروندرود. این دهستان در غرب آبادان واقع شده است. در این جزیره بیش از ۴۰ قریه كوچك متصل به هم وجود دارد. از قریههای مهم آن میتوان «نعیمه»«چومه» و «راس» را نام برد.
بخش قصبه را سابقاً حاجی سلطان می نامیدند. این بخش در جنوب خاوری آبادان كنار اروند رود واقع شده و محدود است از شمال به بخش مركزی از غرب و جنوب به اروند رود و از شرق به خور بهمنشیر واراضی مسطح باطلاقی. مساحت این بخش در حدود۲۷۲ كیلومتر مربع است. این بخش از آبادان چهاردهستان و بیش از ۷۰ آبادی دارد. دهستان خسروآباد در جنوب شرقی آبادان قرار داد و از شش قریه بزرگ و كوچك تشكیل شده است. آبادیهای مهم آن عبارتند از «شلهه حاج حسین» «شلهه معاویه» «شلهه توامر» و خود روستای «خسروآباد» كه مركز دهستان نیز می باشد.
منیوحی یكی دیگر از دهستانهای قصبه معمره است كه در حاشیهی شرقی اروند رود قراردارد. این دهستان در حدود۲۰ آبادی دارد و از دهستانهای مهم شهرستان آبادان است. قریه «كوت ناصر» از روستاهای مهم این دهستان است.
معمره سومین دهستان بخش قصبه است. این دهستان در جنوب جزیره آبادان در جوار «نهر قصر» قراردارد و بیش از ۱۵ آبادی مهم دارد كه در امتداد یك جاده قرار دارند. از مهمترین آبادیهای این دهستان می توان از«نهر معیدیها» «نهر معاتیج» «نهر ناهی» «نهر نشمی»«نهر علم» «نهر علی شیر» «نهر عریض» و «نهر مچری» نام برد دهستان چهارم بخش قصبه معمره، قصبه نصار است. این دهستان كنار اروند رود جنوب شرقی شهر آبادان قرار دارد. دهستانی است با حدود ۳۰ آبادی و روستا كه مهم ترین آنها «نهر ناصر» و «نهر طلیب» (nahr- tolib)است.
از این رو می توان نتیجهگرفت كه به علت آن كه عمدتاً اطراف آبادان را نخلستانها فراگرفته است، روستاهای آبادان نیزگرداگرد آب، بر كنار اروند رود، كارون و رودخانه بهمنشیر قرار داشتهاند، به عبارت دیگر عمدهی روستاهای آبادان در نخلستان ها و با فاصلههای بسیار نزدیك از یكدیگر قرار داشتهاند.
● شرایط اقلیمی آبادان
▪ دما و فشار هوا:
جنوبیترین نقطه خوزستان هفت درجه از مدار رأس السرطان بالاتر است از این رو اقلیمی مشابه با مناطق استوایی دارد. خوزستان از زمانهای قدیم به داشتن هوای گرم معروف بوده است و آبادان نیز كه شهری از شهرهای جنوبی خوزستان است از این ویژگی مانند سایر شهرهای جنوبی استان برخوردار بوده است. این شهر دارای آب و هوای گرمسیری است تا جایی كه در برخی از كتابها از آن به عنوان شهری كه فاقد زمستان است نام بردهاند، حتی برخی منابع، آبادان را تنها دارای دو فصل تابستان و پائیز می دانند. احمد مقدسی در «احسن التقاسیم» آن را «اقلیم حاره» خوانده است. اما واقعیت این است كه آبادان به علت قرارگرفتن در كنار اروند رود، رود بهمنشیر و رود كارون و كلاً در جوار خلیج فارس دارای تابستانی بسیار گرم و زمستانی معتدل و فرحبخش است چنان كه لطافت هوای آن گردشگران زمستانی و نوروزی را به خود جذب میكرد.
آبادان در دشت واقع شده و به علت مجاورت با صحراهای بزرگ و سوزان نظیر صحرای بزرگ عربستان و عراق، در مجموع هوای صحرایی گرم دارد. گرمای آن در ماههای تیر و مرداد تا ۵۸ درجه سانتیگراد بالا می رود و در بهمن ماه تا صفر درجه سانتیگراد هم پایین می آید. حداقل درجه حرارت آن در سال ۷/۱۷ و حداكثر ۶/۳۲درجه سانتیگراد می باشد. ایام یخبندان آن حداكثر در طول سال نه روز است.
میانگین درجه حرارت این شهر حد فاصل سالهای ۱۳۲۶ تا ۱۳۳۷ ۳/۲۶ درجه سانتیگراد، سالهای ۳۸ و ۱۳۳۷ حدود ۸/۲۴ درجه و حد فاصل سال ۳۹-۱۳۳۸ به مقدار ۷/۲۵ درجه سانتیگراد بوده است.
در گزارش دیگری كه مربوط به سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۳ هجری شمسی است سانتیگراد در ایستگاه« سینوپتیك» و حداقل مطلق آن ۵/۴- درجه سانتیگراد بوده است. در این دوره زمانی معدل حداقل، تغییر چندانی نكرده است (۷/۱۷درجه سانتی گراد)و اما معدل حداكثر درجه حرارت بنی ۶/۳۱ تا ۶/۳۲ در نوسان بوده است(نگاه شود به جدول ۲-۲).
برای آن كه ملاحظه گردد كه تغییرات جوی در طول یك سال در آبادان چگونه بوده است كافی است به ارقام جدول۳-۲ توجه شود. براساس آمار موجود، حداكثر دمای بهمن ماه و حداقل دمای همان ماه از بقیهی ماهها كمتر است. در حالی كه حداكثر دمای شهریور از بقیه ماهها بیشتر می باشد، حداقل دمای مرداد ماه از بقیه ماهها بیشتر می باشد. براساس آمار این جدول، مطلوبترین هوای آبادان متعلق به ماههای دی، بهمن، اسفند و فروردین است.
شاید بیمناسبت نباشد كه تشریح وضع آب و هوای آبادان را از زبان یك آبادانی گرما خورده بشنویم:
«عمر بهار كوتاست اینجا. از اول فروردین تا اول اردیبهشت. دوزخ تابستان، تا ماه دوم پاییز كشدار میشود و سمج. شش ماه تمام تابستان است.... آبادان یكی از گرمترین نقاط ایران. چهل و نه درجه بالای صفر. پنجاه درجه و نیم جوش. دوزخ گرما، تنگ خلقی می آورد. حال و حوصله، كم می شود و گرد و غبار هم مایهی عذاب».
به استناد برخی منابع انتشار یافته معدل حداكثر حرارت سالهای پیش از انقلاب در آبادان ۵۱ درجه سانتیگراد بوده است كه فقط ۶/۴ درجه از حداكثر مطلق در جهان(یعنی ۶/۵۶ درجه در تریپولی لیبی)كمتر است. این رقم نشانگر گرم و سوزان بودن درجه حرارت آبادان است یا به عبارت دیگر وضع درجهی حرارت سالیانه آبادان به طور مشخص جنبهی بری دارد و تعداد روزهای یخبندان آن بسیار اندك است. معدل روزهای یخبندان در طول سالهای قبل از انقلاب ۱۳۵۷ در آبادان ۷/۱ روز در سال بوده است.
پراكندگی فشار هوا در آبادان در طی سال، به دو صورت مشخص فصلی در می آید بدین ترتیب در آخر فصل پائیز و آغاز زمستان(آذر، دی ، بهمن)كه درجهی گرما پایین است، میزان فشار جو به حداكثر خود می رسد و در تابستان(خرداد، تیر ، مرداد)كه درجه گرما بالا است، فشار هوا به حداقل كاهش می یابد.
▪ بادهای آبادان
بادهای آبادان بر سه نوع است. نخست «بادهای منظم فصلی» كه در اثر تغییرات فشار هوا در فصلهای مختلف سال به وجود می آیند و معمولاً شدید نیستند، مگر عامل جوی دیگری موجب تشدید آنها شود. اگر هوا خنك باشد، نسیم ملایمی بوجود می آید و برعكس اگر هوا گرم باشد، بادی آزار دهنده و سوزان میوزد.
دوم«بادهای محلی» كه خود بر دو نوع است:«باد شمال» و «باد شرجی» باد شمال از جریانهای مدیترانهای است كه به ایران می رسد. این باد در تابستان به طور خشك و دایمی می وزد. باد شمال در زمستان اغلب طوفانهای ناگهانی و خطرناكی بوجود می آورد ولی در تابستان از ۱۵ خرداد تا آخر تیر(۴۰ روز)با نظم و شدت فوقالعاده می وزد. وزش ناگهانی و شدید باد شمال، همیشه برای قایقهای كوچك ماهیگیری خطرناك است. وجود بادهای شمالی در آبادان، رطوبت وسط روز را كاهش داده و گرما را قابل تحمل میكند. باد شمال كلاً ۹ ماه در آبادان می وزد.
باد شرجی از جنوب غربی میوزد و با عبور از خلیج فارس مرطوب شده و با توجه به بالا بودن درجه حرارت هوا تا حدود زیادی سنگین می شود و نفس كشیدن را به خصوص برای كسانی كه مشكلات تنفسی دارند دشوار می كند. این باد بسیار نامطلوب است و سبب تغییرات كلی در آب و هوای آبادان می شود. این تغییرات آب و هوایی جزیزهی آبادان و حوالی آن را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد. این باد از زمستان تا اواسط بهار در آبادان میوزد، اما معمولاً در اوایل تابستان هم احساس می شود. چون معمولاً مرطوب و گاهی توأم با ابر و مه است سبب بارندگی می شود.
نوع سوم بادهای آبادان «باد سموم»یا «سام» است كه از عربستان می وزد و همیشه خاك و شن همراه دارد. این باد بسیار خشك، گرم و سوزنده است. وزش آن به هنگام تابش آفتاب مخصوصاً در میانهی رود شخص را مسموم می كند. حمزه اصفهانی مؤلف كتاب«سنی الملوك الارض و الانبیاء» دربارهی این باد و گذر آن در آبادان می نویسد:
«در سال ۲۳۴ هجری قمری باد سموم شدیدی وزید كه مردم مانند آن ندیده بودند. مدت آن زیاد از ۵۰ روز بود. آغازش از سوم حزیران و انجامش آخر تموز، این باد كوفه، بغداد و واسط را فرا گرفت و به عبادان رسید و از اواسط به اهواز رفت و همگی رهگذران و كاروانها را بكشت و چون به همدان رسید، مزارع را بسوخت و در صحرای سنجار موصل هر بشر و شجر و دابه را هلاك كرد و بازارهای موصل چند روز تعطیل شد و راه دهات از شهر منقطع گردید.»
این گونه بادها هر چند سالی یكبار در آبادان میوزد و آسمان روز را به مثابه شب كاملا تیره و تاریك میكند. البته همه ساله نوع ملایمتر آن میوزد كه با خاك و گرد و غبار توأم است و تا حدودی شرایط عادی زندگی را دچار اخلال میكند.
▪ رطوبت
آبادان به طور كلی یك منطقهی رطوبتی است. این رطوبت در بهار و تابستان كمتر از پائیز و زمستان است. رطوبت در زمستان حداكثر به ۸۹ درصد می رسد(نگاه كنید به جدول۴-۲)اما از آبادان رطوبت۱۰۰ درصد هم گزارش شده است. رطوبت نسبی آبادان در ماههای تیر و مرداد ۵۰تا۶۰ درصد است و در ماههای دی و بهمن به ۷۰تا۸۰ درصد هم می رسد. با توجه به ارقام جدول در هر صورت آبادان یك شهر با میزان بالای رطوبت است.
ـ جدول۴-۲ وضعیت رطوبت هوای آبادان در فصلهای سال (به درصد)
فصل
میزان/ بهار /تابستان/ پائیز /زمستان
حداقل /۱۹ /۱۸ /۲۹ /۳۶
حداكثر /۷۵ /۶۴ /۸۵ /۸۹
مأخذ: سازمان برنامه و بودجه ۱۳۵۲: ۱۰
رطوبت نسبی در آبادان در میانهی روز كاهش می یابد و در مواقعی كه باد از جنوب جریان دارد رطوبت به سرعت بالا میرود. رطوبت نسبی آبادان درساعت ۳۰/۶ صبح ۶۴ درصد است، ولی همین رطوبت نسبی در ساعت ۳۰/۱۲ به ۳۲ درصد كاهش مییابد. كاهش مزبور به علت وزش بادهای شمالی است كه رطوبت وسط روز را تقلیل می دهد، ولی به طور كلی توأم شدن حداكثر درجهی حرارت(۵۰ درجه سانتیگراد)با رطوبت نسبی بیش از ۵۰ درصد در آبادان، به طور محسوسی غیرقابل تحمل است.
▪ بارندگی
آبادان از مناطق كم بارش كشور است كه عمدهی همین بارندگی هم به رگبارهای زودگذر باران اختصاص دارد. بعضی مواقع این باران توأم با تگرگ است. میزان بارندگی آبادان در طول ده سال آمارگیری حدفاصل سالهای ۱۳۴۳ تا۱۳۵۳ بین ۶/۵۴ تا ۷/۳۵۳ میلی متر در نوسان بوده است. (جدول ۵-۲)متوسط بارندگی سالانه ۳/۱۴۶ میلیمتر گزارش شده است. گزارش دیگر این میزان بارندگی را در سالهای ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ به طور متوسط بین ۲۰۰ تا۲۵۰ میلیمتر نشان داده است.
یوحنا اسفندیاری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست