یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


پاپاراتزی‌های ایرانی


پاپاراتزی‌های ایرانی
پسر جوانی كه با دختری روی نیمكت پارك نشسته بود ناگهان بلند شد و پشت بوته‌های قیچی‌شده‌ی پارك، مچ جوانكی را كه با موبایل دوربین‌داری مشغول صحبت بود گرفت:
- بده بینم موبایلتو..
جوانك مچش را به زور از دست او كشید و شروع به داد و بیداد كرد. پسر جوان چند سیلی به صورت او زد:
- می‌گم بده موبایلتو...
بعد با مشت چنان به شكم جوانك كوبید كه رنگ صورتش كبود شد. مردم جمع شدند و جوانك در یك غفلت پا به فرار گذاشت. پسر جوان چند متری او را تعقیب كرد و خشمگین برگشت.
كسی چه می‌داند شاید حالا عكس او و دوست یا نامزدش در سطح اینترنت توسط سایت‌های زرد منتشر شده باشد.
***
پاپاراتزی Paparazzi واژه‌ای ایتالیایی است كه به عكاسان سمج و فضولی كه به زندگی مشاهیر مانند ستارگان سینما و سیاست سرك می‌كشند و مخفیانه از زندگی خصوصی آنان عكس می‌گیرند اطلاق می‌شود. گویا در ایران این امر نه در حیطه زندگی خصوصی مشاهیر كه در حیطه زندگی تمام مردم عادی نیز وارد شده است. افرادی كه با دوربین‌های دیجیتال كوچك یا دوربین‌های موبایل از استخرهای زنانه و مراسم خصوصی زنانه و حتی زنان و دختران در خیابان‌ها و پارك‌ها و معابر عكس و فیلم می‌گیرند و آنها را در اینترنت یا شبكه سی دی توزیع می‌كنند. آنها همه جا هستند. هر جا فرهنگ «تكنولوژی مزاحمت» حاكم باشد، پاپارتزی‌ها هم هستند. قبلاً این نوع افشاگری‌ها به هنرپیشگان سینما و یا سیاسیون اختصاص داشت و قضیه كشف مجالس رقص فلان هنرپیشگان روی بورس بود. تا مدتی پیش كه تب افشا و توزیع فیلم مراسم خصوصی دختران دانشجو مد شد و برخی از آنان خودكشی كردند. آخر آنها نه مشهور بودند و نه هنرپیشه. آنها فقط در مجلسی «خود»شان بودند و این «دوگانگی» برای ذهن گرسنه ایرانی جذابیت دارد.
***
در اینترنت سایت‌های بسیاری موسوم به سایت‌های زرد یا نتفارسی‌ها عكس‌های بسیاری از این نوع گذاشته‌اند. گذشته از عكس‌های پورنوگرافیك كه آن بحث دیگری است، عكس‌های دختران معمولی در خیابان‌ها با تیپ‌ها و چهره‌های مختلف كه توسط دوربین یك پاپاراتزی «شكار» شده است به وفور دیده می‌شود. در نگاه اول برای بسیاری افراد این چه جذابیت جنسی می‌تواند داشته باشد، جای تعجب است. چند دختر در كوه یا خیابان با مانتو ومقداری موی سر بیرون افتاده و عینكی آفتابی زده چه جذابیتی دارد كه برخی با ولع از این سایت‌ها استقبال می‌كنند؟ در بسیاری از این سایت‌ها نام یكی دو هنرپیشه زن ایرانی (كه جذابیت خاصی هم ندارند و فقط معروفند) تكرار می‌شود و انبوه واژه‌های غلوآمیز در ستایش عكس‌های خصوصی آنان برای هر چه چسبناك‌تر كردن لینك‌ها دیده می‌شود.
گذشته از بحث اخلاقی و ریشه‌های فرهنگی افراد، اینها مولود پدیده‌ی «گرسنگی جنسی» است و باید به جای این همه سركوب و فشار افراط‌گرایانه یا رها كردن تفریط‌گرایانه فكری به حال آن كرد. جوانی كه سالم است، كار می‌كند، چشم‌انداز خوبی از آینده دارد و در جامعه‌ای امن زندگی می‌كند به دنبال این‌چیزها نیست وگرنه عمق فاجعه را تنها می‌توان از استقبال از یك عكس غیراروتیك به خوبی دید.
***
عكاسی به مفهوم واقعی آن هم هنر و هم صنعت است. شاید ناصرالدین شاه به عنوان پدر عكاسی ایران باور نمی‌كرد روزی برسد كه ایرانیان «اندرونی» و حرمسرای خودشان را ول كنند و به دنبال فتوغرافی از اندرونی دیگران باشند! اما حالا این اندرونی دیگران است كه برایشان مهم شده ولی نسبت به اندرونی خودشان آن «مرد باغیرت ایرانی» مانده‌‌اند و چه بسا اگر به یكی بگویی: «خب شما كه نسبت به پخش عكس زنان و دختران دیگران در اینترنت موافقی چرا عكسی از خواهر یا مادر یا همسرت هم نمی‌گذاری تا صداقتت مبنی بر آزادی(!) نشان داده شود؟ چیز مهمی نیست كه، بگذار دیگران هم با دیدن عكس نزدیكان تو صفایی بكنند مگر نه؟» چه بسا رگ گردنش به قاعده یك خودكار بیك متورم شود!
***
در بسیاری كشورها وقتی شما از كسی ناشناس تقاضا می‌كنید بایستد تا شما از او عكس بگیرید. متواضعانه می‌ایستد و تا حد ممكن لبخند می‌زند كه چهره‌ی او خوشایند باشد. (این شاید برای همه كشورها مثل جاهایی كه مردمان عبوسی دارند مانند آلمان صادق نباشد) اما در ایران شكاكانه نگاهت می‌كنند: برای كجاست؟ واسه چی می‌خوای؟... چون جامعه‌ی ما فاقد امنیت لازم است. این دیدگاه امنیتی به دلیل زندگی كردن در كشوری نظامی به این راحتی قابل حل نیست و بسیاری عوامل در آن دخیلند تا آرامش روانی به جامعه بازگردد. علاوه بر آن سوءاستفاده از ابزار و عدم فرهنگ استفاده از ابزار و رسانه بر این شكاكیت بیشتر صحه می‌گذارد.
***
مدتی پیش صدا و سیما نیز با گزارشی خبری از جوانانی كه برای اسكی به دیزین رفته بودند به وسیله یك دوربین مخفی و با این عنوان خبری كه: «از دیدن این تصاویر تعجب نكنید، اینجا جمهوری اسلامی ایران است!» نمونه‌ای از پاپاراتزیسم دولتی را به همه نشان داد! جوانان با لباس‌های مخصوص اسكی و بعضاً دختران نیمه حجاب (توقع ندارید كه كسی در آن سرما لخت می‌شد!) كه كاری هم نمی‌كردند و اگر تیپ ظاهری آنها مغایرتی با موازین داشت به هزار و یك دلیل فرهنگی و اجتماعی و طبقاتی بود و ضمن این كه به هر حال آنان درصد بسیار كمی از قشر مرفه نیز بودند و نه تمام جوانان كه بگوییم همه فاسد شده‌اند. این «ولع» و ایجاد «دوگانگی» برای افشاگری به جای درمان البته كاركرد صحیحی نیست.
***
گفتیم ایرانی فرهنگ استفاده از رسانه و ابزار را نمی‌داند. لطفاً كمی عِرق جاهلانه و ناسیونالیسم متعصبانه را كنار بگذارید و به دردها و معضلات فرهنگی كوچك و بزرگ ما و واقعیت‌های موجود در جامعه فكر كنید و اگر فكر می‌كنید همه جای دنیا این‌طور است چرا ما نباید بهتر باشیم!؟ در چنین كشوری فرهنگ استفاده از تكنولوژی جای خود را به «تكنولوژی مزاحمت» می‌دهد. تلفن تا وقتی كالرآی‌دی نداشته باشد وسیله مزاحمت است. وقتی یكی می‌بیند در اینترنت هویت او ناشناس است شروع می‌كند به فحاشی و اهانت به این و آن اما چه بسا در زندگی عادی خودش را بسیار متشخص و باكلاس هم نشان دهد! این روحیه‌ی «تجسس‌گری» و مخفی‌كاری ناشی از عوامل تربیت خانوادگی و اجتماعی و فرهنگ عمومی است.
برخی (و شاید بسیاری) از ایرانیان چون تحت فرهنگ استیلایی و استبدادی «تا نباشد چوب تر...» بزرگ می‌شوند همین كه ببینند كسی بالای سرشان نیست یا هویت آنان مكتوم است و كسی آنان را نمی‌بیند خودشان نمی‌توانند محترم باشند، باید «محترم‌شان كرد»! اگر پلیس نباشد چراغ قرمز رد كردن فضیلت و زرنگی محسوب می‌شود و وقتی پلیس باشد همه شهروندان مطیع و فرست‌كلاس هستند و هیچ كس به تمدن آنها نیست! این نكات ریز در زندگی خیلی‌هایمان اتفاق می‌افتد و كاش همه در مورد این چیزها می‌نوشتند.

ناصر خالدیان


همچنین مشاهده کنید