دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا
باید میمردند...!
دلم ازمرگ بیزار است/ که مرگ اهرمن خو آدمیخوار است/ ولی، آندم که ز اندوهان روان زندگی تار است/ ولی آندم که نیکی و بدی را گاه پیکار است/ فرو رفتن به کام مرگ شیرین است/ همان بایسته آزادگی این است/.«از منظومه آرش،سیاوش کسرایی»
آذر با قدمهای نحس خود از راه رسید و چون بختک دگر بار تصاویر یاران از دست رفته را پیش رویمان قرار داد. تصویر سه یار دبستانی که سنگفرش دانشگاه را روزگاری باخون خود گلگون کردند. چه قهرمانانه جاودانه شدند.
آری مردند اما مرگشان نه مرگ، که میلاد درخشنده هزار تابنده بود و خون دامن گیرشان تجلی خروش خون هزاران هزار شهید راه آزادی در تاریخ پر ادبار این سرزمین.
آنان باید میمردند چرا که بیسوادی و بیشعوری را به هم نمیآمیختند تا نغمهای چون بیشرفی ساز کنند
باید میمردند چرا که از قلمشان دشنهای ساخته بودند بر حرامیان، دشنهای کاریتر از زخم صدخنجر.
باید میمردند چرا که صدای وجدانشان را در درون خود خاموش نکردند تا بیدغدغه به خطاکاری و تبهکاری ادامه دهند.
باید میمردند چرا که ‹‹وجدان›› داشتند؛ آنچه نباید داشته باشند .
باید میمردند چرا که در تاریکترین لحظات شوربختی و نومیدی به ابلیس ‹‹آری›› نگفتند، زانو نزدند و سر تسلیم فرو نیاوردند .
باید میمردند چرا که برای ماندن با ابلیس قراری نبستند .
باید میمردند چرا که درشبستان پلیدیها از سپیده دم سخن گفتند .
باید میمردند چرا که به خورشید اعتقاد داشتند و به خورشید وارهای دل خوش نمیکردند .
باید میمردند چرا که چشم بر خوف انگیزترین حقایق نبستند .
باید میمردند چرا که به دخمههای سکوت پناه نبردند و زبان در کام و سر در گریبان نکشیدند تا توفان بیامان بگذرد.
آری، باید میمردند چرا که از حنجرههای خونین خویش فریاد میکشیدند و حدوث توفان را اعلام میکردند .
تاریخ نمیایستد، تاریخ پویاست، چون نبض آن دست ما نیست، شانزدهم آذر ۳۲ رفت، سه قطره خون ماند؛ قطرات خون سه یار دبستانی که میتوان برایشان شعرها سرود. میتوان این روز را «حماسی» خواند و‹‹انگیزه بخش دانشجو›› قلمداد کرد اما نمیتوان از زوایای تاریک این واقعه به آسانی گذشت. البته ما گذشتیم. چرا؟ درسمان را گرفتهایم و به یقین آنان را در کنارمان زنده مییابیم و از همه مهمتر آنکه با گذشت پنجاه و چهار سال از آن واقعه، دریافتهایم که دیدن همه زوایای آن برای ما میسر نیست .
جنبشهای دانشجویی در تمامی جوامع به ویژه در جوامع در حال گذار و کمتر توسعه یافته به لحاظ سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، به مثابه ‹‹میزان الحراره›› عمل میکنند. دانشجویان به عنوان برگزیدگان و نخبگان جامعه که دارای ویژگیهای خاص خوداند، همواره پیش آهنگ تحولات و شناسنده انحرافاتاند، چرا که آرمان خواهی و عدالت خواهی از قشر دانشجو انسانهایی ساخته است که بیش و پیش از همه، دگرگونیها، کژیها و انحرافات را میفهمند و به اشکال گوناگون در مقابل آن صف آرایی کرده و هشدار میدهند .
نظری به سیر تحولات جنبش دانشجویی در ایران معاصر نیز گواه همین امر است. هر چند دانشگاه زاییده عصر حکومت توسعهگرا و اقتدار طلب رضاخانی است و شاید این قشر در سالهای اولیه تکوین خویش به لحاظ آمریت و جباریت حاکم بر جامعه آن روز و نیز نوپا شدن و بیتجربگی، نتوانسته جنبش یا جنبشهایی را خلق کند، اما رفته رفته و با کاهش فشارها، دانشجویان به هویت اصلی خویش باز گشته و نقاط عطفی در تاریخ این سرزمین کهن خلق کردهاند که یکی از این نقاط عطف، حرکت ضد استبدادی و ضد استعماری دانشجویان در۱۶آذر ۳۲ یعنی ۱۲ سال پس از دیکتاتوری رضاخانی و چهار ماه پس از سرنگونی دولت ملی و قانونی مرحوم دکتر مصدق بود .
۱۱۰ روز پس از کودتای ۲۸ مرداد و درست در آستانه سفر نیکسون رییس جمهور وقت آمریکا به ایران آن سه آذر اهورایی تصمیم گرفتند مثل دیگران نباشند چه بسا حتی اندیشه این که نامشان روزی زینت بخش دانشگاهها و حرکتهای دانشجویی باشد به ذهنشان خطور نکرده بود. باید گفت حادثه ۱۶ آذر ۱۳۳۲ به حق از جمله صفحات ننگین و سیاه در تاریخ جنبش دانشجویی ایران به شمار میرود جنبشی که اگر چه شاید در طول تاریخ همواره به سبب سادگی و روحیه نقادانهاش مورد بیمهری حاکمیت قرار گرفته ولی حداقل جامعه ایران اکثر پیروزیهای خود را در مقاطع حساس سیاسی، اجتماعی وامدار این حرکت متواضع و بیتوقع میباشد .
۵۴ سال پیش زمانی که انگلیس به جهت جبران از دست دادن منافع حاصل از استعمار نفتی ایران با کمک آمریکا کودتایی بر علیه دولت ملی تدارک دید و با موفقیت آن را پیاده نمود اگر بپذیریم که عموم جامعه – به جز چند روز اول – به این مسئله چندان واکنشی نشان ندادند ولی یقینا قشر فرهیخته دانشگاهی و بالاخص دانشجویان که کنجکاوی در روح جوانی آنها نهفته بود نمیتوانستند به همین سادگی از کنار چنین مسئلهای بگذرند.
این اعتراض با بازگشایی دانشگاهها در مهر ماه که زمزمههای مخالفت جامعه با دولت زاهدی کم کم بالا گرفته بود خود را نمایان ساخت به طوری که تا ۱۶آذر ۳۲ که آن حادثه تاریخی پیش آمد سه بار اجتماع دانشجویان دانشگاه تهران به تریبون اعتراضی به نحوه فعالیت دولت کودتا تبدیل شد. به همین لحاظ شاه که با اقتدار دولت کودتا توانسته بود بر سایر حوزههای اجتماعی و سیاسی نظیر احزاب مطبوعات با راهکارهایی چون تهدید و توقیف تسلط یابد با درک موقعیت متزلزل خود و قدرت نفوذ دانشگاه در جامعه و ترس از تحریک جامعه توسط دانشجویان، بهترین فرصت را یافت تا به بهانه ایجاد امنیت به سرکوب جنبش دانشجویی که احتمال اعتراض آن به سیاست های نظام شاهنشاهی در طی سفر نیکسون میرفت بپردازد .
ابعاد این سرکوب تا مدتها در تیتر اول اخبار رسانههای جهان انعکاس داشت در این فاجعه دست کم سه نفر کشته ،۲۷ نفر بازداشت و عده زیادی نیز مجروح شدند. این سرکوب به نوعی خونینترین برخورد با جنبش دانشجویی پیش از انقلاب به حساب میآید که در آن سه تن از دانشجویان دانشگاه تهران به نامهای ‹‹آذرشریعت رضوی››، ‹‹مصطفی بزرگ نیا ››، ‹‹احمد قند چی›› به شهادت رسیدند .
پس از گذشت ۵۴ سال، یاد وخاطره این شهدای جاوید را گرامی میداریم .
خسروصادقی بروجنی
www.koukh.blogfa.com
www.koukh.blogfa.com
منبع : پایگاه اطلاعرسانی فرهنگ توسعه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست