پنجشنبه, ۱۷ آبان, ۱۴۰۳ / 7 November, 2024
مجله ویستا

غریبانه‌ترین جنگ تاریخ


غریبانه‌ترین جنگ تاریخ
«به نام خداوند بخشنده مهربان. برای حسین بن علی از شیعیانش و شیعیان پدرش امیرالمومنین. سلام بر تو باد. همانا برای تو ستایشگر خدایی هستیم که جز او خدایی نیست. اما بعد، خبر وفات حسن بن علی به ما رسید،(که درود خداوند بر او باد) روزی که به دنیا آمد و روزی که بمرد و روزی که زنده برانگیخته خواهد شد خداوند از غف و حسناتش را بپذیرد و او را به پیامبرش ملحق سازد...
اکنون تو جانشین پیشینیان خود هستی و خداوند هدایتش را نصیب کسی سازد که از هدایت تو بهره گیرد. ما هم شیعیان تو هستیم، به اندوهت اندوهگین و به شادمانیت شادمان و رهسپار سیره تو و منتظر فرمانت هستیم...» (تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۲۸)
آنچه خواندید متن نخستین نامه کوفیان به امام حسین (ع)بود که ده سال پیش از واقعه عاشورا و پس از درگذشت امام حسن نوشته شد.
این نامه در آن مقطع تاریخی معنای آن را داشت که امام حسین از مدینه به کوفه رود و آنان را رهبری کند تا بساط معاویه برچیده شود، اما امام در پاسخ آنها نوشت؛ «میان من و معاویه عهد و پیمانی است که جایز نیست آن را نقض کنم...» (الارشاد، ج ۲، ص ۳۲ و مناقب ابن شهرآشوب، ج ۴، ص ۸۷)
چنانکه تمام منابع تاریخی نوشته اند براساس این پیمان خلافت مسلمین پس از معاویه به امام حسین(ع) می رسید و این عهد و پیمانی بود که در صلح امام حسن ذکر شده بود. اما معاویه از سال ۵۲ و پس از شهادت امام حسن در ابتدا به شکلی پنهان و سپس در سال های ۵۵ به شکل آشکار اقدام به بیعت گرفتن از سران قوم و شخصیت های بانفوذ برای یزید پسر بدنام خود کرد.
این اخبار به گوش امام حسین می رسید و زمینه های خشم شیعیان را فراهم می کرد. پس از مرگ معاویه و روی کار آمدن یزید که با حمایت های بسیار مغیره بن شعبه فاتح بلاد ایران و شیخ بانفوذ عرب صورت پذیرفت، امام حسین علیه السلام در شب بیست و هفتم رجب سال ۶۰ هجری مدینه پیامبر را ترک کرد و به سمت مکه رهسپار شد. افراد بسیاری مخالف خارج شدن امام از مدینه بودند و با او سخنان بسیاری گفتند که در تاریخ ذکر شده است اما یکی از آنها که مشوق خروج امام از مدینه بود عبدالله بن زبیر بود که با خروج امام از مدینه آنجا را عرصه یی برای ترکتازی خود می یافت.
امام حسین تمام جوانب احتیاط را رعایت کرد و نه تنها به صدها نامه و خبر رسیده از سوی کوفیان در طول ده سال اعتماد نکرد بلکه امین خود، مسلم بن عقیل را راهی کوفه کرد تا اوضاع را کاملاً بررسی کرده و به امام گزارش دهد. مسلم به کوفه رفت و شرایط را به حد کمال به نفع امام دید و زمانی که امام در مکه بود مسلم نامه یی نوشت و از ایشان خواست که بدون فوت وقت و بی هیچ درنگی راهی کوفه شود پیش از آنکه امویان از ماجرا مطلع شوند و بر شیعیان سخت گیرند.
امام حسین بلافاصله عزم کوفه کرد و به همراه خانواده اش رهسپار عراق شد و حجاز را ترک کرد. عبدالله بن عمر از امام خواست همان گونه که معاویه را تحمل کرده بود یزید را نیز تحمل کند و ابن عباس شخصیت بانفوذ آن دوران از امام خواست تا به جای رفتن به عراق به سمت یمن برود تا در آنجا هم از پشتوانه مردمی بیشتری برخوردار شود هم آنکه برج و باروی محکم و قلعه ها امکان جنگ و مقاومت را بیشتر فراهم خواهد کرد. امام حسین علیه السلام در پاسخ به نامه مسلم از کوفه استناد کرد و فرمود که عزمش برای رفتن به عراق جزم است، عبدالله بن جعفر همسر حضرت زینب به امام نوشت که می تواند از یزید امان نامه یی بگیرد و امام حسین فرمود که بهترین امان ها امان خداست. (ترجمه الامام الحسین، ص ۵۹، تاریخ طبری، ج ۵، ص ۳۸۹ - ۳۸۸)
امام حسین(ع) به استناد نامه مسلم، در روز ترویه از مکه به سمت عراق حرکت کرد و در همان روز مسلم بن عقیل در کوفه تنها ماند و به شکلی فجیع به شهادت رسید.
کاروان امام راهی عراق شد که در میانه راه با سپاه هزار نفره حربن یزید ریاحی برخورد کرد. امام در نخستین مواجهه از او پرسید که آیا به کمک او آمده یا برای جنگ با او و حر پاسخ داد که سپاه او بر ضد امام است و نه همراه او. (الفتوح، ج ۵، ص ۱۳۸-۱۳۶) و این نکته نشانگر آن است که اخبار کوفه هنوز به گوش امام نرسیده است. پس از مواجهه با سپاه حر امام مسیر خود را تغییر داد و به سمت حجاز به راه افتاد، از آنجا که ماموریت حر جلوگیری از بازگشت امام به حجاز بود او راه امام را سد کرد و در نتیجه دو سپاه در موازات هم و در مسیری خلاف کوفه به حرکت خود ادامه می دادند. (اخبار الطوال، ص ۲۴۷)
مذاکره میان امام حسین(ع) و حر به آنجا رسید که قرار شد راه میانه را انتخاب کنند و امام نه به سمت کوفه برود و نه به حجاز بازگردد و سپاه حر، کاروان امام را همراهی کنند تا فرمان ابن زیاد برسد. حر در این مذاکرات به امام حسین(ع) گفت که قصد جنگ ندارد و تنها دستور دارد که مراقب کاروان امام باشد. (انساب الاشراف، ج ۳، ص ۲۲۵- ۱۷۱ - ۱۶۹) پس از این مذاکرات امام علیه السلام مسیر خود را از کوفه به سمت قادسیه بازگرداند تا هر چه بیشتر از کوفه دور شود و به حجاز نزدیک.
از این زمان به بعد سخن از بازگشت مطرح می شود اما سپاه دشمن اجازه چنین اقدامی را به امام نمی دهد، امام علیه السلام در هر نمازی که می خواند پس از آن برای همراهانش سخن می گوید، مجموعه این سخنرانی ها در منابع تاریخی فراوان ذکر شده است و از صحت بالایی برخوردار است، نکته یی که در تمام این سخنرانی ها تکرار شده این است که اگر ما را نمی خواهید از همین جا باز می گردیم. (تاریخ طبری ج ۵، ص ۴۰۲-۴۰۱)
طرماح بن عدی بن حاتم طایی از امام خواست که از فرصت استفاده کرده و با سپاه اندک حر بجنگد. اما امام نپذیرفت و گفت که ما قراردادی با حر داریم که از آن تخلف نخواهیم کرد. علاوه بر آنکه عاقبت کار روشن نیست. (تاریخ طبری، ج ۵، ص ۴۰۶) امام خواست تا در قریه نینوا یا غاضریه توقف کند اما حر به استناد نامه ابن زیاد که به او دستور داده بود امام حسین را در جایی بیابانی مستقر کند، اجازه فرود به کاروان امام نداد.
زهیر که این رفتار حر را دید از امام خواست تا با تیری حر را غافلگیرانه از پای درآورد و آنها راهشان را به سمت حجاز ادامه دهند، اما امام با درخواست زهیر موافقت نکرد و فرمود «تا جنگ را آغاز نکنند ما شروع کننده نخواهیم بود.» سپاه ابن سعد در کربلا به سپاهیان حر ملحق شد و لشگر چندهزارنفری در مقابل امام صف کشیدند. ابن سعد از امام پرسید که چه می خواهی، و امام در پاسخ گفت؛ مردم این شهر به من نامه نوشتند و گفتند امام ندارند و از من خواستند نزد آنان بیایم. آمدم اما با آنکه دوازده هزار نفر بیعت کرده بودند به من خیانت ورزیدند، وقتی وضع را چنین دیدم خواستم به همان جا که آمدم بازگردم که حر مانع شد. (اخبار الطوال، ص ۲۵۱)
از روز هفتم محرم آب بر روی کاروان امام بسته شد و ابن زیاد در توجیه چنین عملی گفت؛ همان گونه که شما بر عثمان آب را بستید، ما نیز بر شما آب را می بندیم. در حالی که امام علی علیه السلام تنها کسی بود که در محاصره عثمان برای او آب می برد. در مقتل الحسین آمده است که امام در روز هشتم حفره یی در پشت خیمه کند و قدری آب در آن آشکار شد. با توجه به آنکه منطقه نزدیک به رود فرات بود می توان چنین پنداشت که این گودال های کوچک آب های کمی را در خود جمع می کرد. روز نهم سپاه پنجاه نفره امام به رهبری عباس بن علی به سمت فرات حمله کردند و پس از درگیری آب آوردند.
روز دهم محرم، روز عاشورا زمانی که شمر شروع به پرخاشگری به امام حسین علیه السلام کرد، مسلم بن عوسجه از امام خواست تا به شمر تیری بزند و او را به هلاکت برساند.
اما امام حسین فرمودند؛ «نمی خواهم آغازگر این جنگ باشم.» (تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۴۲۴ - ۴۲۳، الارشاد مفید، ج ۲، ص ۹۶) و آنگاه عمربن سعد نخستین تیر را انداخت و غریبانه ترین جنگ تاریخ آغاز شد، جنگی که بدون شک امام حسین و یارانش آغازگر آن نبودند و اساساً منطقه جغرافیایی کربلا و انحراف آن از مسیر کوفه خود بارزترین مصداق برای این مدعا است. اما زمانی که وحشی خونخواری چون عمر بن سعد جنگ را آغاز می کند، امام و یارانش جانانه می جنگند و تن به ذلت نمی دهند.
در منابع تاریخی همچنین آمده است که فرزند برادر ام البنین که از طایفه بنی کلاب بود و با شمر دوستی داشت پیش از حرکت سپاه کوفیان توانست امان نامه یی را برای چهار فرزند عمه خود بگیرد. امان نامه یی برای عباس و برادران او. این امان نامه را یکی از موالی او به نام کزمان به کربلا برد اما عباس و برادرانش به شمر پاسخ دادند؛ خداوند تو را لعنت کند. آیا تو به ما امان می دهی و پسر و دختر رسول خدا امان نداشته باشند؟ (انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۴)
و این گونه بود که امام حسین به همراه شریف ترین انسان های همه دوران در عین آن که از خونریزی و جنگ پرهیز داشتند، به شهادت رسیدند و این نکته خود بارزترین نشان از مظلومیت حسین علیه السلام است.
منبع : روزنامه اعتماد