دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا
ذکر
● مفهوم ذکر
ذکر گاهی در برابر ”غفلت“ و گاهی در برابر ”نسیان“ بکار میرود. غلفت عبارتست از توجه نداشتن به علم، و نسیان عبارت از زایل شدن معنی از ذهن است.
ذکر عبارتست از حضور معنی در نفس و برای این حضور، مراتبی است. از اینرو، ذکر خدا دارای مراتبی است. خداوند در قرآن میفرماید:
یعنی خدا را چون یاد کردنتان از پدرانتان و یا شدیدتر از آن یاد کنید.
(فَاذْکُرُوا اللهَ کَذِکْرِکُمْ آبٰائَکم اَوْ اَشَدَّ ذِکْراً ) (سورهٔ بقره، آیهٔ ۲۰۰)
در این آیه لفظ ”شدت“ (که از صفات معنی است نه لفظ) نشان میدهد که ذکر، شدت و ضعف میپذیرد و مراتب مختلف دارد.
حقیقت ذکر عبارتست از توجه قلبی انسان به ساحت قدس پروردگار، و اگر به ذکر لفظی نیز عنوان ذکر اطلاق میشود بخاطر اینست که ذکر لفظی از آثار ذکر قلبی است یعنی گفتگو کردن دربارهٔ چیزی ناشی از یاد کردن آن در دل است، وگرنه ذکر حقیقی همانا ذکر قلبی و توجه دل بهسوی پروردگار است.
همچنانکه به ذکر لفظی به جهت اینکه حکایت از ذکر قلبی میکند، ذکر گفته میشود، به اعمالی که انسان در جهت اطاعات از اوامر الهی انجام میدهد، نیز مجازاً ذکر گفته میشود، زیرا این اعمال و طاعات حکایت از توجه شخص بهخدا دارد. بنابراین در مواردی هم که ذکر موجود نیست، به ملاحظهٔ آثار ذکر، عنوان ذکر اطلاق می شود و به همین ترتیب، در مواردی هم که ظاهراً ذکر موجود است اما آثار و خواص ذکر در میان نیست، نیسان و غفلت اطلاق میشود. مثلاً کسیکه ظاهراً به یاد خدا است اما معصیت نیز انجام میدهد، در واقع فاقد ذکر حقیقی است زیرا هیچیک از آثار ذکر در آن موجود نیست و همه چیز آن مانند نیسان و غفلت است. از اینجا میتوان دریافت که ذکر واقعی از ذکر غیرواقعی به آثار آندو از هم باز شناخته میشود، یعنی اگر ظاهراً ذکر در کار باشد اما آثار ذکر که در رأس همه پرهیز از معاصی و انواع خطاها و رذایل است، در کار نباشد، آن ذکر، ذکر واقعی نیست.
بنابراین گاهی ذکر در معنای حقیقی آن بکار میرود و آن توجه دل است بسوی پروردگار، و گاهی در معنای مجازی بکار میرود و آن مواردی است که به ملاحظهٔ آثار ذکر، عنوان ذکر بهآن اطلاق میشود. پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
”کسی که اطاعت خدا کند ذکر خدا کرده (و بهیاد خدا بوده) اگرچه نماز و روزه و تلاوت قرآنش کم باشد و کسیکه معصیت خدا کند، خدا را فراموش کرده اگرچه نماز و روزه و تلاوت قرآنش زیاد باشد.“ (ترجمهٔ تفسیر المیزان، ج۲، ص ۱۹۸)
● اهمیت یاد خدا
نگاهی به تعالیم قرآن و آموزشهای رسیده از پیشوایان عظیمالشأن آسمانی این نکته را به وضوح به ثبوت میرساند که از نظر اسلام نه تنها هیچ چیز بهاندازهٔ یاد خدا از ارزش و اهمیّت برخوردار نیست، بلکه تمام امور دیگر برای تسهیل توجه انسان به خداست. از نظر اسلام سرچشمهٔ قدرت روحی و معنوی برای انسان و یگانه عامل سعادت و کمال او توجه به خدا و اشتغال به یاد اوست، همچنانکه همهٔ گرفتاریهای انسان و حتی همهٔ رذایل اخلاقی و معایب روحی و امراض نفسانی ناشی از غفلت از یاد خداست.
در تعالیم اسلامی موارد مشخصی وجود دارد که هر فرد مسلمانی باید در آنها به یاد خدا باشد تا اشتغالات روزمره او را بکلی از یاد خدا غافل نگرداند. نمازهای یومیّه از مهمترین و مؤثرترین مواردی است که فکر و روح انسان را از لابلای اشتغالات زندگی روزمره خارج و معطوف به درگاه الهی میکند. بطوریکه اگر این فریضه مطابق با اصول و موازینی که در شرع تعیین شده است انجام پذیرد، و همراه با دقت و تمرکز حواس و توجه به معانی الفاظ باشد، در این صورت زمینه را برای استمرار یاد خدا در مراحل دیگر زندگی فراهم میآورد بهطوریکه شخص بتواند نه تنها در حال نماز و نیایش، بلکه در مراحل دیگر نیز به یاد خدا باشد. تأکید تعالیم اسلامی به ”دعا“ از جمله موارد مهم دیگریست که سبب تقویت توجه انسان بهدرگاه خدا میشود.
با توجه به آثار حیاتبخش یاد خدا، قرآن کریم در موارد فراوانی مؤمنین را به یاد خدا فرا خوانده و به مداومت در آن، امر فرموده است تا مؤمنین با آن آب حیات قلوب، دلهای خویش را سیراب و از آثار پر خیر و برکت آن برخوردار گردند:
ای اهل ایمان! خدا را بسیار یاد کنید.
(یٰا اَیُّهَاالدَّینَ اٰمَنُوا اذْکُرُوا اللهَ ذِکْراً کَثیراً ) (سورهٔ احزاب، آیهٔ ۴۱)
و در جای دیگر میفرماید:
آنگاه که از نماز فراغت یافتید، باز در همه احوال، ایستاده و نشسته و بر پهلو (و در هر حال که توانید) خدا را یاد کنید.
(فَاذٰا قَضَیْتُمُ الصَّلٰاهَٔ فَاذْکُرُوا اللهَ قیٰاماً وَ قُعُوداً و عَلیٰ جُنُوبِکُمْ ) (سورۀ نساء، آیهٔ ۱۰۳)
و در وصایای امام علی (ع) به امام حسن (ع) آمده است:در هر حال خدا را یاد کن
(وَ کُنْ لِلّهِ ذٰاکِراً عَلیٰ کُلِّ حٰالٍ ) (بحارالانوار، ج۴۲، ص ۲۰۳)
حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) خطاب به اصحاب خود فرمودند:
آیا شما را آگاه نکنم به بهترین اعمالتان و پاکترین آنها در پیشگاه پروردگارتان، و پر ارجترین آنها از نظر درجه و منزلت، و چیزی که از درهم و دینار برایتان و از مقابله با دشمنان و کشتن و کشته شدن بهتر باشد؟ گفتند: آری ای رسول خدا. فرمود: آن بسیار بهیاد خداوند متعال بودن است. (بحارالانوار، ج۹۳، ص ۱۵۷)
و نیز آن حضرت فرمودهاند:
یادکنندهٔ خداوند در میان غافلان، همچون زندهای در میان مردگان است، و همانند درختی سبز در میان گیاهان خشک، و نیز بسان جنگجوئی است که در بین فراریان به جنگ ایستد. (کیمیای سعادت، ج۱، ص ۲۵۳)
در اهمیت یاد خدا همین بس که پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمودهاند:اهل بهشت برای هیچ چیز به اندازه ساعتی که به غیر یاد خدا بر آنها گذشته است، حسرت نمیخورند. (ارشاد القلوب دیلمی)
(اِنَّ اَهْلَ الْجَنَّهِٔ لٰا یَتَحَسَّروُنَ عَلیٰ شَیْءٍ فٰاتَهُمْ مِنْ الدُّنْیٰا کَتَحَسُّرِهِمْ عَلیٰ سٰاعَهٍٔ مَرَّتْ مِنْ غَیْرِ ذکْرِ اللهِ )
باز در جای دیگر از آن حضرت نقل است که:
هر که خواهد باغهای بهشت را تماشا کند، باید بسیار بهیاد خدا باشد. (کیمیای سعادت، ج۱، ص ۲۵۶)
هر که ذکر من او را از دعا باز دارد، عطای او نزد من بزرگتر و عالیتر از پاداش سائلان باشد. (کیمیای سعادت، ج۱، ص ۲۵۳)
● مراتب ذکر
اولین مرتبه از مراتب ذکر، ذکر لفظی و لسانی است. مرتبهٔ دوم ذکر معنوی است یعنی در حالیکه انسان مشغول ذکر لفظی است، به معنای الفاظ هم توجه کند تا آثاری از این توجه در دل سرایت کند و آنرا متأثر سازد. مرتبهٔ سوم، ذکر قلبی است یعنی توجه از دل بجوشد و احیاناً به زبان جاری شود. البته لازم نیست که حتماً به زبان جاری شود بلکه چه بسا در مراحلی، سکوت خود بهترین بیان برای اظهار مکنونات قلبی و معطوف گردانیدن دل به آستان قدس الهی باشد.
گاهی این توجه قلبی از طریق تأمل و توجه در مفاهیم اسماء و صفات الهی است، یعنی اسماء و صفات الهی و تأمل در مفاهیم آنها وسیلهای برای توجه دل به سوی حق است. گاهی این توجه بهصورت مستقیم و بلاواسطه است، یعنی شخصی یک نوع حضور معنوی را آشکارا در درون خود مییابد بیآنکه واسطهای در این میان وجود داشته باشد. این نوع ادارک قلبی مستقیم و بیواسطه مرتبهٔ بالاتری از توجه قلبی است که برای خود آن نیز مراتبی هست. این مرتبه از ذکر قلبی آثار روحی و معنوی عمیقی از خود برجای میگذارد و گاهی همراه با عمیقترین هیجانات روحی و جذبات معنوی است.
مرتبهٔ چهارم که مخصوص بندگان خاص خداست، یاد کردن خدا در تمامی احوال است. برای اولیاء خدا حتی یک لحظه غفلت از یاد خدا هم گناه محسوب میشود. آنان در پیشگاه الهی دائم الحضورند و اگر لحظهای از این حضور غفلت ورزند، مرتکب گناه شدهاند، از اینجا میتوان دریافت که مفهوم گناه برای بندگان خاص خدا غیر از مفهوم آن برای افراد عادی است.
● مقام انقطاع الی الله
این مرتبه از ذکر، در واقع مرحلهٔ انقطاع الی الله است که در آن بنده از همه چیز و همه کس منقطع شده و بهدرگاه پروردگار خویش میپیوندد و هیچ نوع علاقه و میلی که معارض با حب الهی و رضا و خشنودی او باشد در وجود او باقی نمیماند. حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) چنین انقطاع کاملی را از درگاه خدا مسئلت میکند:
خدایا! کمال انقطاع بسوی خود را برایم عطا کن.
(اِلٰهی هَبْ لی کَمٰالَ اْلاِنْقِطٰاعِ اِلَیْک) (مناجات شعبانیه)
و در قرآن، خداوند متعال خطاب به پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) دستور میدهد که:
نام پروردگارت را مدام یاد کن و بکلی از غیرمنقطع شده رو بسوی او کن.
(وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَ تَبَتَّلْ اِلَیْهِ تَبْتیلاً ) (سورهٔ مزّمل، آیهٔ ۸)
همتی ذکر دائم و حضور بیغیبت در پیشگاه خدا برای اولیاء حق تا آنجاست که حضرت سجاد (علیهالسلام) خطاب به پروردگار خویش عرض میکند:
از هر لذتی جز لذت یاد تو، طلب آمرزش میکنم.
(وَاسْتَغْفِرُکَ مِنْ کُلِّ لَذَّهٍٔ بِغَیْرِ لَذَّهِٔ ذِکْرکَ ) (مناجات الذاکرین)
تأمل در این یک جمله حقایق مهمی را معلوم میگرداند از جمله اینکه برای چنان شخصیتهای والامقام، هر لذتی که به ذائقه دل برسد و بهدنبال آن میلی بهسوی آن ایجاد شود، چون روی دل را، اگرچه اندک، از درگاه عظمت الهی منصرف گردانیده و معطوف و مشغول بهغیر او میکند، احتیاج به جبران از راه استغغار و طلب آمرزش دارد. و این یکی از رموز اصلی استغفارهایی است که از جانب شخصیتهای آسمانی صورت میگرفته است.
حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
هر روز هفتاد بار از درگاه خدا طلب آمرزش میکنم.
(اِنّی لَأسْتَغْفِرُ اللهَ فی کُلِّ یَوْمٍ سَبعینَ مَرَّهٍٔ ) (مستدرک الوسایل، ج۱، ص ۳۸۷)
از اینجا میتوان دریافت که هر چه میل و گرایش بهسوی لذات مادی و دنیوی در انسان بیشتر باشد (لذت طلبی) محرومیت از توجه قلبی بهدرگاه خدا بیشتر خواهد بود.برای تثبیت و تحکیم ذکر قلبی در شخصیتهای آسمانی، علاوه بر تکالیف و وظایفی که برعهدهٔ همگان است، تکالیف خاصی نیز از جانب خداوند متعال برای آنها تعیین گردیده است تا در سایهٔ مداومت بر این اعمال و تکالیف، در مراتب توجه و ذکر بالاتر رفته و روزبروز بر حضور قلب آنان افزوده گردد. از آنجمله است وجوب نماز نافلهٔ رفته و روزبروز بر حضور قلب آنان افزوده گردد. از آنجمله است وجوب نماز نافلهٔ شب بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) که بنابر نصّ آیات میبایست هر شب مقدار متنابهی از وقت را صرف نماز و دعا و نیایش و مناجات و تضرّع و تذلّل کند. نماز شب به جهت امتیازات خاصی که دارد در تقویت حالِ توجه و حصول صفای نفس و نیل به مقام انقطاع الی الله نقش منحصر به فردی دارد. خداوند در آیات قرآنی بعد از آنکه پیامبر را به نماز شب مکلف میکند، به این حقیقت اشاره نموده و میفرماید:
نماز در دل شب، گامی ثابت و استوار، و صائبترین و پایدارترین سخن است.
(اِنَّ نٰاشِئَهَٔ اللَّیْلِ هِیَ اَشَدُّ وَطْأ ً وَ اَقْوَمُ قیلاً ) (سورهٔ مزمل، آیهٔ ۶)
منظور این است که نماز شب بیش از هر عمل دیگر در صفای نفس، انسان را ثابت قدمتر میسازد و بهتر از هر چیز دیگری، نفس آدمی را از اینکه بوسیلهٔ اشتغالات روز دچار کدورت شود، حفظ و نگهداری میکند.
● ذکر، تنها وسیلهٔ قرب به خدا
پروردگار خویش را به تضرّع و بیم (در ضمیر خود) و با صدای غیربلند در بامدادان و شامگاهان یاد کن و از غفلتزدگان مباش، زیرا کسانی که نزد پروردگار توآند از بندگی وی سرپیچی نکنند و تسبیح او گویند و سجدهٔ او کنند.
(وَاذْکُرْ رَبَّکَ فی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خیفَهًٔ وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الاٰصالِ ولٰا تَکُنْ مِنَ الْغٰافِلینَ. اِنَّ الدَّینَ عِنْدَ رَبِّکَ لٰایَسْتَکْبِرونَ عَنْ عِبٰادَتِهِ وَ یُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ یَسْجُدُونَ ) (سورهٔ اعراف، آیهٔ ۲۰۵ و ۲۰۶)
از تأمّل در این آیات نکات مهم چندی در مورد ذکر و یاد کردن خدا بدست میآید: (تفسیرالمیزان، ذیل آیات مذکور)
▪ اول: اینکه خداوند ذکر را به دو قسم کرده و به هر دو امر نموده است: یاد خدا در دل (ذکر قلبی) و یاد کردن خدا به زبان و آهسته (ذکر قولی و لسانی) امّا آن ذکر زبانی را که به صدای بلند باشد از آن جهت که منافات با ادب عبودیت دارد، توصیه نفرموده است.
▪ دوم: اینکه ذکری را که همراه با ”تضرّع و خیفه“ باشد توصیه فرموده است. تضرّع به معنای تملّق توأم با نوعی خشوع و خضوع است، و در معنای آن میل و رغبت به نزدیک شدن به طرف مقابل نهفته است. خیفه نوع مخصوصی از ترس است و در اینجا نوعی از بیم و ترس میباشد که با ساحت مقدس خداوندی مناسب است، و در معنای آن پرهیز و ترس و میل بدور شدن از طرف مقابل وجود دارد. از توصیف ذکر به دو صفت تضرع و خیفه چنین برمیآید که ذکر باید چنان باشد که هم میل و رغبت به نزدیک شدن به خدا در آن وجود داشته باشد و هم آمیخته با بیم و ترس باشد. خداوند متعال هر چند خیر محض و شرّی در او نیست، و اگر شرّی به ما میرسد از ناحیهٔ خود ماست، لکن ذوالجلال و الاکرام است، یعنی هم صفات جمال را دارا است که ما و هر چیزی را به نزدیکی به درگاهش فراخوانده و به سویش جذب میکند، هم دارای صفات جلال است که قاهر بر هر چیز است و هر چیزی را از او دفع و دور میکند. پس ذکر شایستهٔ او که دارای همهٔ اسماء حسنی باشد، ذکری است که مطابق با مقتضای همهٔ اسمائش باشد چه اسماء جمالیه و چه اسماء جلالیه او، نه اینکه تنها برطبق اسماء جمالیهاش باشد و این، جز در صورتیکه ذکر از روی تضرّع و خیفه - هر دو - باشد، صورت نمیگیرد یعنی یاد خدا باید از روی رغبت و بیم هر دو باشد نه فقط از روی رغبت.
▪ سوم: ذکر قولی به دو قسم ذکر در صبح و شام تقسیم شده ولی برای ذکر قلبی قیدی از این جهت مشخص نشده است، لذا ذکر قولی مذکور در این آیه با بعضی از فرائض روزانه نیز تطبیق میکند.
▪ چهارم: در پایان آیه اول، خداوند پیامبر را از اینکه داخل در زمرهٔ ”غافلین“ شود منع فرموده است. غافلین کسانی هستند که غفلت در دلهای آنها مستقر شده است. بنابراین چنین فهمیده میشود که ذکر قلبی باید دائمی باشد و انسان در همه حال و در همه لحظات به یاد خدا باشد و اگر احیاناً غفلت و نیسانی دست داد، مجدداً مبادرت به ذکر کند و نگذارد که غفلت در دلش رسوخ کند.
▪ پنجم: ظاهر سیاق آیه دوم میرساند که در مقام بیان علت و حکمت دستوری است که در آیه قبل داده شده است یعنی مضمون آن چنین میشود که: خدای خود را یاد کن زیرا کسانی که در نزد او هستند، یعنی مقرب درگاه اویند، چنیناند و اگر تو نیز خواهی که از جرگهٔ آنان خارج نشوی باید چنین کنی. (روشن است که مراد از کسانی که نزد پروردگارند تنها ملائکه نیستند زیرا معنا ندارد که گفته شود: پروردگارت را یاد کن زیرا ملائکه نیز همواره به یاد اویند. بلکه واضع است که مراد از ”عِنْدَ رَبِّکَ “ مطلق مقرّبین درگاه اویند)
از اینجا نکته مهمی استفاده میشود و آن اینکه قرب و نزدیکی به خدا تنها بهوسیلهٔ یاد خدا و ذکر او حاصل میشود، و شرط اینکه کسی داخل در زمرهٔ مقربین شود این است که مطابق مفاد آیه قبل، همواره از روی بیم و امید قلباً به یاد خدا باشد و نگذارد غفلت در دلش رخنه کند. یعنی تنها بوسیلهٔ ذکر واقعی است که حجابها و حایلهای بین خدا و بندهاش برطرف میگردد و اگر ذکری در کار نبود، همهٔ موجودات از نظر نزدیکی و دوری به خدا یکسان بودند و هیچ تفاوتی از این جهت بین آنها وجود نداشت.
● ثمرات ذکر
توجه انسان به خدا در واقع اتصال قلبی انسان به درگاه الهی است و پرواضح است که در این ارتباط و اتصال باطنی، مواهب معنوی فراوانی نصیب انسان میگردد. زمانیکه انسان توجه خود را یکسره معطوف به درگاه الهی میکند و روی دل بهسوی ساحت قدس خداوندی میدارد، همچون آئینهای که در برابر تابش آفتاب قرار گیرد، انوار فیوضات الهی را به تناسب استعداد و آمادگی خود دریافت کرده و آثار آن را منعکس میگرداند؛ هر اندازه دل از تیرگیها و آلودگیها منزهتر و به صفا و پاکی نزدیکتر باشد، به همان اندازه قدرت دریافت آن انوار ازلی در او بیشتر و افزونتر است.
دلهای مستعد آثار این انوار معنوی را در عرصهٔ قلب خود، که محلّ تجلّی صفات و اسماء ذات حق است، به روشنی درمییابند و از این رهگذر به سرچشمهٔ معنویات و علم و حکمت واقعی دست مییابند و در جذبههای حاصله از مشاهدهٔ نور حق، لحظه به لحظه ایمان خود را تجدید میکنند.
آثار روحی و معنوی توجه به خدا به تناسب شدت و ضعف این توجه، مختلف است. گاهی این آثار ناخودآگاه و خفیف و گاهی بهصورت آگاهانه و بسیار شدید است بهطوریکه آثار جذبات حاصله از آن، دل را منقلب و به اوج لطافت و اثرپذیری از عوالم باطنی میرساند. گاهی این تأثرات چنان شدید و انقلاب درونی حاصله چنان عمیق است که شخص به مرحلهٔ مجذوبیت کامل رسیده و در همان حال به دریافت حقایق عِلوی نایل میشود که نتایج آن بهتدریج ظاهر و آثار معنوی آن به مرور پدیدار میگردد.
ذیلاً به پارهای از آثار توجه به خدا اشاره مینمائیم:
۱. آرامش قلبی و روحی
قرآن یاد خدا را تنها عامل آرامشبخش دلها معرفی کرده و اطمینان و طمأنینهٔ نفس انسان را در گروه توجه به خدا میداند:
آگاه باشید که تنها با یاد خدا دلها آرام میگیرند.
(اَلٰا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ )
تأثیر توجه به خدا در ایجاد آرامش قلبی از این جهت است که:
اولاً: خداوند هدف نهایی فطرت انسان است و انسان خودبخود در طلب این مطلوب نهائی در تب و تاب است و تا به آن نرسد، آرام و قرار نمیگیرد و راضی نمیشود.
ثانیاً: کسی که توجه به خدا ندراد طبعاً توجه او به دنیا و برخورداریهای مادی و ظاهری است. چنین فردی هر قدر در جهت کسب نعمتهای دنیوی تلاش کند و به بهرههای فراوانی نیز دست یابد، هرگز راضی نشده و در حسرت چیزهایی است که ندارد. از طرف دیگر، از اینکه نعمتهای موجودش دستخوش آفات شده و زائل شوند، نیز همواره در بیم و هراس است. بنابراین، کسی که خدا را فراموش کرده و دنیا را به جای آن برگزیده همواره از بابت آنچه دارد در بیم و نگرانی است و از بابت آنچه ندارد در حسرت و ناراحتی است و لذا هرگز روی آرامش و اطمینان ندیده و دلش آرام و قرار نمیگیرد. چنین فردی در مواقع مواجهه با مصائب و شکستها و ناراحتیها به سرعت باشد، با دخالت کوچکترین عامل مخالف آنرا از دست میدهد و گرفتار اندوه و نگرانی و تلاطم روحی میشود. قرآن یکی از آثار اعراض از یاد خدا را تنگی معیشت یعنی تنگی زندگانی دنیوی معرفی میفرماید:
یعنی کسیکه از یاد من روگردانی کرد، زندگانی او (در دنیا) تنگ میشود.
(وَ مَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَاِنَّ لَهُ مَعیشَهًٔ ضَنْکاً ) (سورهٔ طه، آیهٔ ۱۲۴)
زیرا بهطوریکه گفته شد، کسیکه خدا را فراموش میکند، ولو از نظر برخورداریهای دنیوی به بهرههای فراوان نیز برسد امّا چون همواره در حسرت چیزیست که بدست نیاورده و نگران چیزهائی است که در دست دارد، لذا در هر حال زندگانی دنیوی برای او ضیق (تنگ) است، و اگر هم وُسعی دارد نسبت به کسانی است که چنان وُسعی را ندارند وگرنه در تمامی احوال در تنگی و ضیق است.
امّا کسی که توجه به خدا دارد و میداند که زندگانی او تحت نظارت دقیق ذات اقدس الهی است و فضا و تقدیر او بر سرتاسر جهان حکومت دارد و جز او پناهی و جز درگاه او ملجائی وجود ندارد، پرواضح است که فریب لذتهای زودگذر دنیا را نخورده و آنرا جز متاعی که در آخرت پشیزی بیش نیست، به حساب نمیآورد. او همواره خود را در پیشگاه خداوند متعال دیده و در انتظار روزی است که به جوار رحمت او پیوسته و به چنان زندگانی برسد که نه عزّت آنرا سرآمدی و نه سرور و لذت و کرامت آنرا پایانی است. لذا او هدف خود را در دنیا و در رسیدن به نعمتهای آن قرار نمیدهد تا با زوال آن دستخوش درد و اندوه شود و یا از احتمال زوال آن نگران باشد.
خداوند سکینه و آرامش را بر دلهای مؤمنین نازل کرد تا بر مراتب ایمان خود بیفزایند.
(هُوَ الَّذی اَنْزَلَ السَّکینَهَٔ فی قُلُوبِ الْمُؤْمِنینَ لِیَزْدٰادُوا ایماناً مَعَ ایمٰانِهِمْ ) (سورهٔ فتح، آیهٔ ۴)
میزان آرامش قلبی هرکس متناسب است با میزان توجه او به خدا. دلهایی که از یاد خدا غافلند، بهسان زورقی هستند بر سطح دریا که به کوچکترین نسیم بهحرکت درآمده و با اولین موجی که برمیخیزد متلاطم شده و غرق میشوند. امّا کشتیهای بزرگی که خود را به پایگاه محکمی بستهاند، با شدیدترین طوفانها هم به تلاطم نمیافتند و از جای خود تکان نمیخورند.
دلهایی که توجه بهخدا دارند در معنی خود را به پایگاه عظیم قدرت روحی و معنوی متصل کردهاند و تندباد حوادث قادر به ایجاد تلاطم در آنها نیست. هرگونه حرکت و جنبشی هم در آنها ایجاد شود جنبهٔ سطحی و گذرا داشته و نمیتواند آنها را از جای خود تکان دهد، زیرا این دلها در عمق خود آرامشی عمیق و اطمینانی عظیم دارند که دست حوادث هرگز به آن نمیرسد.
میزان قدرت روحی و معنوی انسانها زمانی به محک زده میشود که در معرض تندباد حوادث قرار گیرند و طوفانهای سهمگین از چهارسو آنها را به محاصره در آورد.
بعضی افراد در شرائط عادی آرامش دارند امّا چون طوفان برخیزد بزودی آرامش خود را از دست میدهند و به تلاطم و قَلَق و اضطراب میافتند. امّا کسانی که رابطهٔ دل را با درگاه الهی استوار کردهاند و همواره روی دل بهسوی او دارند، اگرهم در معرض اضطراب و ناراحتی قرار گیرند. سطحی و موقتی است و به سهولت به آرامش عمیقی که در اعماق قلب و روح خود دارند، برمیگردند و بر وحشت و اضطراب و ناآرامی غالب میشوند. به گفتهٔ امام علی (علیهالسلام):
در دگرگونی احوال است که جوهرهٔ انسانها بهظهور میرسد.
(فی تَقَلُّبِ الَاحْوالِ عُلِمَ جَواهِرُ الرِّجٰالِ )
بههرحال، دل انسان تا رو به درگاه خدا نکند از وحشت و اضطراب و تلاطم نجات نمییابد. درگاه الهی پناهگاه امن بندگان خاص خداست که چون دست التجا به سوی آن دراز کنند، به امنیّتی که هیچ خوف و اضطرابی به آن آمیخته نیست، دست مییابند و از اندوهها و نگرانیها رها میشوند.۲. نورانیّت دل
نکتهٔ قابل توجّه در اینجا اینکه آرامش قلبی حاصل از توجه به خدا، بهخصوص در مواردی که این توجه به مراتب بالاتری رسیده و همراه با جاذبهٔ معنوی خاصی صورت میپذیرد، تنها یک آرامش قلبی ساده که هیچگونه آثار روحی و معنوی از خود بر جای نگذارد نیست. چنان توجه و آرامشی بارور از معانی علوی و همراه با نور معنوی خاصی است که چون بر دل بتابد، آنرا حیاتی نو بخشیده و از انواع ظلمتها و کدورتهای حاصل از توجه به غیرحق میرهاند. از اینروست که در تعالیم اسلامی از یاد خدا بهعنوان ”نور دلها“ و ”جلاء قلوب“ تعبیر شده است. حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرمایند:
بر شما باد یاد خدا که آن نور دلهاست
(عَلَیْکَ بِذِکْرِاللهِ فَاِنَّهُ نُورُ الْقُلُوبِ ) (غررالحکم)
همینطور در جای دیگر میفرمایند:
خداوند سبحان ذکر را وسیله زنگارزدائی و جلاء دلها قرار داده است.
(اِنّ اللهَ سُبْحٰانَهُ جَعَلَ الذِّکْرَ جَلٰاءً لِلْقُلُوبِ) (نهجالبلاغه، خطبهٔ ۲۱۷)
همچنین در تعالیم پیشوایان دین، از یاد خدا بهعنوان ”حیات دلها“ یاد شده است. یعنی در سایهٔ توجه بهخدا، دلها به زندگانی حقیقی که همانا حیات قلبی و معنوی است نائل میشوند. از نظر اسلام حیات ظاهری که همهٔ انسانها واجد آن هستند، زندگانی حقیقی نیست بلکه زندگی حقیقی مستلزم تولد دیگر بارهای است که جز در سایهٔ توجه و میل و گرایش بهسوی حق امکانپذیر نیست:
ای اهل ایمان! به دعوت خدا و رسول که شما را بهسوی آنچه زندهتان میکند فرا میخوانند، پاسخ اجابت گوئید.
(یٰا اَیُّهَا الَّدینَ اٰمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلّهِ و لِلرَّسُولِ اِذٰا دَعٰا کُمْ لِمٰایُحْییکُمْ ) (سورهٔ انفال، آیهٔ ۲۴)
بنابراین، وقتی انسان رو به درگاه خدا میکند و با این توجه و اقبال، از باطل منقطع شده و به حق میپیوندد، قلباً زنده شده و به ”حیات طیّبه“ و زندگانی واقعی نائل میشود. حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) میفرمایند:
در سایهٔ توجه بهخدا دلها زنده میشوند و در نتیجهٔ فراموشی خدا میمیرند.
(بِذِکرِاللهِ تَحْیَی الْقُلُوبُ، وَ بِنِسْیٰانِهِ مَوتُهٰا ) (تنبیهالخواطر، ص ۳۶۰)
از اینجا میتوان دریافت که ملاک حیات واقعی، توجه به خداست همچنانکه عامل اصلی مرگ دلها غفلت از یاد خداست.
بر همین منوال، وقتی دل از یاد خدا غفلت میورزد و سرگرم امور پوچ و واهی میشود، رنجور شده و انسان به انواع بیماریهای روحی و معنوی گرفتار میشود. تنها درمان این بیماریهای توانفرسای معنوی که امروزه بشریت را به زانو درآورده است، اقبال دل بهسوی درگاه خداست. از اینرو، در احادیث و اخبار، از ذکر قلبی بهعنوان ”شفاءُ القلوب“ یاد شده است. از سخنان پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) است که:
(ذِکْرُاللهِ شَفٰاءُ الْقُلُوبِ ) (کنزالعمال، خ ۱۷۵۱)
و از سخنان امام علی (علیهالسلام) است که:
یاد خدا درمان بیماریهای روح و رنجوریهای نفس است.
(ذِکْرُاللهِ دَوٰاءُ اِعْلٰالِ النُّفُوسِ ) (غررالحکم)
در دعای کمیل است که:
ای آنکه نامت درمان دردها و یادت شفابخش رنجوریهاست.
(یٰامَنِ آسْمُهُ دَوٰاءٌ وَ ذِکْرُهُ شَفٰاءٌ )
همینطور در سایهٔ توجه به ساحت عظمت الهی است که روح آدمی به جهت اتصال با سرچشمهٔ قدرت، قوت توان میگیرد، و ضعف و سستی حاصل از اتلاف قوای روحی که غالباً در جریان زندگی روزمره بهصورتهای گوناگون پیش میآید، جبران میشود و شخص با تحصیل شادابی روحی و بهدست آوردن قدرت معنوی، توان بیشتری برای حرکت در مسیر کمال مییابد. از سخنان حضرت علی (علیهالسلام) است که:
مداومت بر یاد خدا موجب قدرت و قوت روح است.
(مُدٰاوَمَهُٔ الذِّکْرِ، قُوّهُٔ الاَرْوٰاحِ ) (غررالحکم)
با توجه به آثار حیاتبخش یاد خداست که بندگان خاص خدا چون دلهایشان رنجور میشود با یاد خدا بر آن مرهم مینهند و چون ضعف و ملال بر آنها رومی نماید، از آن سرچشمهٔ قدرت نیرو میگیرند. چون در معرض طوفانهای سهمگین حوادث قرار میگیرند، چنگ بر دامان رحمت حق میزنند؛ تسلیم قضای او میشوند و با توکّل به او راحت میشوند و از دغدغهها نجات مییابند و آرام میگیرند و در پرتو این آرامش ملکوتی به تجدید و تقویت ایمان خود میپردازند:
(لِیَزدٰادُوا ایماناً مَعَ ایمانِهِمْ )
آنان در انس با خدا به سرور و انبساط و کرامتی میرسند که الفاظ قادر به بیان عظمت آن نیست. از اینرو در یک سودای آسمانی همه چیز را میدهند و انس او را میخزند و از آنچه در دنیا بر آنها بگذرد با کی به دل راه نمیدهند:
(لٰایُبٰالی عَلیٰ ما اَصْبَحَ مِنَ الدُّنیٰا اَعَلیٰ عُسْرٍ اَمْ عَلیٰ یُسْرٍ) (از سخنان حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) سفینهٔالبحار، جلد دوّم، مادهٔ عشق، به نقل از اصول کافی)
۳. وارستگی از لذّات مادّی
کسانی که لذت و حلاوت عبادت و مناجات و ذکر خدا را چشیدهاند، از لذتهای دیگر بینیاز شده و دل از تمامی آنها کندهاند، زیرا در این لذت عظمت و کرامتی یافتهاند که لذات دیگر در برابر آن ارزش خود را از دست داده است. انسان تا زمانی که به لذت معنوی نرسیده است تصوّر میکند لذتی بالاتر از لذات مادی وجود ندارد لذا همه چیز را فدای لذات مادی میکند، و شاید در کسانی که نسبت به لذات مادی بیاعتنا هستند به دیدهٔ تحقیر و تمسخر بنگرد. امّا چون حلاوت و شیرینی یاد خدا و مناجات با او به ذائقهاش برسد، درمییابد که لذات مادی لذت واقعی نیستند، در نتیجه بهسهولت دل از آنها میکَنَد. از اینرو حکما گفتهاند لذات مادی لذت واقعی نیستند بلکه دفع اَلَماند، یعنی وقتی تعادل بیولوژیک بدن بهم میخرود ایجاد درد و المی میکند که چون بهوسیلهای از وسایل مادی (مانند صرف غذا، ارضاء میل جنسی، خواب و ...) مجدداً تعادل برقرار میشود، شخص در خود احساس راحتی میکند که از آن تعبیر به لذت میشود وگرنه لذت واقعی لذتی است که انسان با ذائقه دل به درک آن نائل میشود.
کسانی که لذّت عبادت و حلاوت یاد و ذکر خدا را دریافتهاند، زندگانی آنها برای ما اعجابانگیز بلکه حتی در مواردی باورنکردنی است. مروری هرچند کوتاه در زندگانی حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هر انسانی را دستخوش حیرت و اعجاب میکند. چگونه میتوان تصوّر کرد که کسی آنچنان نسبت به لذات دنیوی بیاعتنا باشد و با وجود کار سنگین روزانه، شبها ساعتهای متوالی به نماز بایستد و به مناجات و راز و نیاز با پروردگار خویش بپردازد؟
۴. جلبنظر الهی
در یکی از آیات قرآنی، خداوند مهمترین اثر و نتیجهٔ یاد کردن خدا را چنین بیان میفرماید:
مرا یاد کنید تا من نیز شما را یاد کنم.
(اُذْکُرونی اَذْکُرْکُمْ ) (سورهٔ بقره، آیهٔ ۱۵۲)
خداوند در این آیه به مؤمنین بشارت داده است که توجه آنها به درگاه الهی از جانب خداوند بیپاسخ نمیماند و هرکس که خدا را یاد کند و روی دل بهسوی او کند، متقابلاً خداوند نیز او را یاد میکند و او را مورد توجه مخصوص خود قرار میدهد، و این بزرگترین نوید است برای کسانی که معرفت به مقام پروردگار خود یافته و به ارزش توجه خدا نسبت به خود تا حدی واقفاند.
برای کسانی که در سایهٔ ایمان و معرفت و اخلاص به محبت الهی نائل آمدهاند، یک لحظه توجه و نظر الهی از هر نعمت دیگری باارزشتر و لذت حاصله از آن از هر لذت دیگری بالاتر است. حال وقتی کلید دستیابی به این موهبت یاد خدا معرفی شده، پرواضح است که محبّ واقعی چگونه باید حتی کوچکترین فرصت را از دست ندهد و در تمامی احوال خود را مشغول به یاد خدا گرداند.
نکته قابل توجه اینکه هرچه انسان در مقام توجه به خدا استقامت و ثبات و مداومت به خرج دهد، همان اندازه نائرههای حبّ الهی در نهانخانهٔ قلب او شعلهورتر شده و بر محبت او نسبت به ذات حق افزوده میشود؛ و طبیعی است که هر چه محبّت انسان نسبت به پروردگارش بیشتر باشد، بههمان اندازه آثار توجه خدا به او نیز بیشتر و لذت و عظمت حاصل از ادراک و دریافت آن نیز افزونتر خواهد بود.
از سخنان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) است که:
هرکس بر یاد خدا بیفزاید بر محبتش نسبت به خدا افزوده میشود.
(مَنْ اَکْثَرَ ذِکْرَاللهِ اَحَبَّهُ ) (بحارالانوار، ج۹۳، ص ۱۶۰)
با توجه به آنچه سابقاً در اهمیت حبّ الهی گفتهایم، میتوان به ارزش و اهمیّت بینطیر یاد خدا پی برد.۵. ایجاد بصیرت در دل
در آیات قرآنی به یکی دیگر از آثار یاد خدا برمیخوریم و آن ایجاد بصیرت و روشنایی در دل است بهطوریکه در سایهٔ این بصیرت، پرهیزکاران از گزند مداخلات شیطانی در فکر و قلب خود نجات یافته و بر نفس و شیطان غلبه میکنند:
افراد پرهیزکار هنگامی که شیطان آنها را وسوسه کند متذکر شده و به یاد خدا میافتند و در همان حال بصیرت مییابند.
(اِنَّ الدَّینَ اتَّقَوْا اِذٰا مَسَّهُمْ طٰائفٌ مِنَ الشَّیْطٰانِ تَذَکَّرُوا فَاِذٰاهُمْ مُبْصِرُونَ ) (سورهٔ اعراف، آیهٔ ۲۰۰)
از اینجا میتوان دریافت که یاد خدا از نفوذ وساوس شیطانی در دل جلوگیری کرده و جلوی مداخلات شیطان را سدّ میکند و با ایجاد نور بصیرت در دل، تشخیص حق را آسانتر میسازد. زیرا یکی از موارد مداخلات شیطانی در فکر و قلب انسان و بخصوص مؤمنین و پرهیزکاران اینست که در مواقع تردید بین حق و باطل و ناتوانی از تشخیص صریح و قاطع حق از باطل، از راه وسوسه جانب باطل را تقویت کرده و آنرا در نظر آنان آراسته میگرداند تا از این طریق آنها را بهسوی باطل سوق داده و از محور حق و حقیقت دور گرداند.٭
٭ (راههای ورود شیطان در دل انسان متعدد است امّا میتوان به دو راه اصلی در این مورد اشاره کرد: یکی از این راهها، وجود ضعف و نارسائی عقلی و ناتوانی فکری است، بدینمعنی که اگر کسی در موردی قادر به تشخیص قاطع درست از نادرست باشد، در اینصورت راه برای نفوذ شیطان برای ایجاد انحراف فکری در این زمینه مسدود است. امّا اگر تردیدی در این حقیقت وجود داشته باشد و تشخیص حق با قاطعیت ممکن نباشد، مداخلات شیطانی در زمینهٔ فکری او سبب ایجاد انحراف و لغزانیدن او بهسوی باطل خواهد گردید. از اینرو یکی از راههای ایجاد مصونیت در برابر وساوس شیطانی، تقویت نیروی عاقله از طریق تعقل و تفکر و تحصیل علوم و حقایق است. راه اصلی دیگر برای نفوذ شیطان در دل عبارتست از صفات روحی منفی و رذایل اخلاقی و به تعبیر دیگر، ضعف نفسانی. هر صفت منفی دریست بروی شیطان که میتواند با استفاده از این زمینهٔ مساعد به وسوسه بپردازد و اراده را در جهت انحطاط و سقوط و لغزش تحریک نماید. از اینرو در تعالیم اسلامی راه مبارزه با وساوس شیطانی را تحصیل تقوی معرفی نمودهاند و آنرا به حصاری تشبیه کردهاند که چون بر دو قلب انسان کشیده شود، راه برای نفوذ شیطان مسدود میشود.)
در این حال، چون قلباً توجه به خدا کنند و از او استمداد بطلبند، نور بصیرتی بر دل آنان ساطع میشود تا از تردید و تزلزل خارج شده و به تشخیص حق از باطل و انتخاب جانب حق توفیق یابند. از اینرو در تعالیم پیشوایان دین نیز یکی از آثار و نتایج یاد خدا، حصول نور بصیرت در قلب و فکر معرفی شده است.
از سخنان حضرت علی (علیهالسلام) است که:
هر که خدا را یاد کند و به او توجه نماید، بصیرت مییابد.
(مَنْ ذَکَرَ اللهَ اسْتَبْصَرَ ) (غررالحکم)
باز از آن حضرت است که:
مداومت بر یاد خدا قلب و فکر را روشنایی میبخشد.
(دَوٰامُ الذِّکْرِ یُنیرُ الْقَلبَ وَ الْفکْرَ ) (غررالحکم)
و در جای دیگر:
توجه به خدا مایهٔ هدایت عقلها، و بصیرت و روشنایی نفوس است.
(الذِّکْرُ هِدٰایَهُٔ الْعُقُولِ؛ وَ تَبْصِرهُٔ النُّفُوس) (غررالحکم)
به عبارت دیگر چون انسان رو بهسوی خدا کند، نوری از باطن بر نفس او میتابد که تابش این نور هم خانهٔ دل را تابناک میکند، و هم صفحهٔ عقل و ذهن را روشن میسازد بهنحوی که تعقل و تفکر او از قدرت و مایه و روشنایی بیشتری برخوردار شده و برحسب مراتب ذکر و میزان استناره، به درک و دریافت حقایق والا توفیق مییابد.
۶. دوری از گناه
ناگفته خود پیداست که یکی از آثار مهم یاد خدا در دل مؤمنین عبارتست از پرهیز از معاصی، زیرا زمانیکه انسان تن به معصیت میدهد در واقع خدا را فراموش کرده و از توجه به ساحت عظمت و قدرت او بازمانده است. چه، اگر انسان توجه به خدا کند و از مقام او و نزدیکی و احاطهاش بر بندگان یاد کند، چگونه میتواند تن به نافرمانی او دهد و از اطاعت امرش سَر باز زند؟ (از سخنان امام سجاد - علیهالسلام - است که: ”خِفِ اللّهٔ لِقُدرَتِه عَلَیکَ، وَ اسْتَحی مِنْهُ لِقُربِهِ مِنْکَ “ از خدا بترسید به جهت قدرت و احاطهای که بر شما دارد، و از او حیا کنید به جهت نزدیکی او نسبت به شما - بحارالانوار، ج۷۱، ص ۳۳۶)
خداوند در موارد متعددی از قرآن نماز را ذکر خود میخواند:
”اَقِمِ الصَّلٰوهَٔ لِذِکْری“ (سورهٔ طه، آیهٔ ۱۴)
و در جای دیگر نماز را بازدارندهٔ از زشتیها و پلیدیها معرفی میکند:
”اِنَّ الصَّلٰوهَٔ تَنْهیٰ عَنِ الفَحْشٰاءِ و الْمُنْکَرِ و لَذِکْرُاللهِ اَکْبَرُ “ (سورهٔ عنکبوت، آیهٔ ۴۵)
یعنی اگر نماز، نماز واقعی باشد و روح ذکر و یاد خدا در آن دمیده شده باشد، در این صورت انسان را از نافرمانی بهخدا بازداشته و بهسوی طاعت سوق میدهد.
هر اندازه انسان در ترک معاصی، حتی از کوچکترین آنها، بکوشد و اعضا و جوارج و قلب و فکر خود را از هرگونه معصیت محفوظ نگهدارد، به همان اندازه دل قابلیت بیشتری برای توجه به ساحت عظمت الهی پیدا میکند. و برعکس، اگر کسی اصرار بر گناه داشته باشد به جهت از دست دادن روح بندگی، توجه به خدا هم در او اثر نمیبخشد.
۷. خودیابی
یکی دیگر از آثار توجه به خدا اینست که وقتی انسان خدا را فراموش کرده از توجه به او غفلت میورزد، خود واقعی خویش را نیز بهدست فراموشی سپرده و آنرا گم میکند چنانکه در توجه به خدا با خود حقیقی خویش نیز آشنا شده و آنرا باز مییابد. (خودیابی)
توضیح اینکه ”خود“ در انسان درجات و مراتب دارد. نفس انسانی حقیقت واحدی است که همه شئون حیاتی و فکری و معنوی انسان تحت تدبیر او بوده و کلیه فعالیتهای انسان مظاهری از همان حقیقت واحد است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست