جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

تزکیه نفس و آثار آن در قرآن


تزکیه نفس و آثار آن در قرآن
تزكیه نفس از رذائل اخلاقی و شهوات نفسانی به جهت آثار و فوائدی كه برای انسان دارد مورد توجه تمام ملت‏ها و ادیان الهی بوده و آنان برای تحصیل این امر از روش‏های گوناگونی بهره می‏جسته‏اند. اهل كتاب یعنی یهود، نصاری و مجوس نیز به تزكیه نفس اهتمام زیادی می‏ورزیدند و در كتب آنان دستورهای فراوانی برای اصلاح نفس و تهذیب آن از شهوات وجود دارد؛ چنان كه قرآن كریم در آیاتی به برخی اعمال آنان برای تهذیب نفس همچون تلاوت آیات الهی و خواندن نماز در نیمه‏های شب(۱) گوشه‏گیری از مردم برای عبادت و خودسازی(۲) ترك دنیا و انتخاب رهبانیت (۳) اشاره كرده است.(۴) اسلام نیز برای تزكیه نفس و تطهیر پیروان خود از آلودگیهای كفر و گناه و اخلاق ناپسند اهمیت زیادی قائل شده كه این امر را از موارد ذیل می‏توان استفاده نمود:
۱) تزكیه هدف بعثت انبیاء:
قرآن در آیه ۵۱ سوره بقره خطاب به مسلمانان می‏گوید: ما به سوی شما پیامبری فرستادیم تا با تلاوت آیات الهی شما را از آلودگیها پاك سازد. در آیه‏ای دیگر خداوند بر فرستادن رسولان خویش برای تزكیه بشر بر آنان منت نهاده است.(۵) در آیه ۱۲۹ سوره بقره نیز حضرت ابراهیم و اسماعیل دو پیامبر بزرگ الهی از خداوند تقاضای فرستادن رسولانی می‏كنند تا نسل و ذریه آنان را از آلودگیها پاك نمایدو در آیه‏ای دیگر خداوند موسی(ع) را با پیام دعوت به تزكیه به سوی فرعون می‏فرستد.(۶) از مجموع این آیات بدست می‏آید كه تزكیه و طهارت نفس یكی از عمده‏ترین اهداف تمام رسولان الهی بوده است.
۲) رستگاری در گرو تزكیه:
رسیدن به فلاح اُخروی از بالاترین اهداف مؤمنان است كه قرآن راه دستیابی به این هدف را از مبارزه با هواهای نفسانی و تزكیه ذكر كرده است.(۷) همچنین قرآن در آیاتی دیگر
مؤمنانی را رستگار دانسته است كه در جهت تزكیه نفس تلاش می‏كنند.(۸) كه زكات در این آیه اعم از پرداخت زكات و تزكیه نفس است.(۹)
۳) تقدم تزكیه بر تعلیم و تعلم:
قرآن در چهار آیه. تزكیه را با تعلیم و تعلم در كنار یكدیگر مطرح نموده كه در سه آیه تزكیه را مقدم داشته (۱۰) و در یك آیه تعلیم مقدم شده است.(۱۱) در این كه فلسفه این تقدیم و تأخیر چیست و كدامیك در واقع تقدم بر دیگری دارد اقوال متعددی در بین مفسران مطرح است. برخی تزكیه را مقدم دانسته به این دلیل كه در سه آیه تزكیه مقدم گردیده علاوه بر این كه هدف اصلی از تعلیم تزكیه انسانها است.(۱۲) عده‏ای معتقد به تقدیم تعلیم بوده و به دلیل تقدم آن در یك آیه و نیز به این دلیل كه تزكیه بدون تعلیم و تعلم و آگاهی امكان‏پذیر نیست.(۱۳) برخی قائل به تساوی رتبه این دو بوده و معتقدند اصولاً در موضوع تزكیه و تعلیم، تقدیم و تأخیر معنی ندارد و در قرآن كریم موضوعات دنیوی و اُخروی به طور آمیخته و در كنار یكدیگر
آمده است مثلاً در حالی كه در یك سوره سخن از مسائل مالی است در كنارش از موضوعات عرفانی سخن به میان آمده است. روی همین جهت گاهی تزكیه مقدم شده و گاهی تعلیم(۱۴) برخی تقدم و تأخر تزكیه را از باب تعدد مراتب آن دانسته و گفته‏اند: تزكیه مراتب گوناگونی دارد. مرتبه‏ای از آن تنها ارشاد محض و اتمام حجت است، مرتبه‏ای دیگر دور كردن رذائل اخلاقی از نفس است، مرتبه‏ای متحلی شدن انسان به فضائل اخلاقی و مرتبه دیگر تجلی انسان به اسماء و صفات ربوبیت است كه برای هر یك از این مراتب درجاتی است و آیاتی كه در آن تزكیه مقدم شده اشاره به مرتبه‏ای از تزكیه و آیه‏ای كه تزكیه مؤخر شده اشاره به مرتبه‏ای دیگر از مراتب آن دارد.(۱۵) و لكن ضمن صحت برخی از این توجیهات، نظریه صحیح تقدم تزكیه بر تعلیم است و این تقدم نه از حیث وجود خارجی بلكه(۱۶) از جهت اهمیت و درجه است كه تمام تلاشها و تعلیم و تعلم‏ها مقدمه و برای رسیدن به تزكیه است كه اگر این هدف بدون تعلیم حاصل می‏شد ضرورتی برای تعلیم نبود ضمن این كه علم بدون تزكیه همچون بار نهادن كتب بر حیوان است. «كَمَثَلِ الحِمارِ یَحمِلُ اَسفارًا»(۱۷) و تقدم تزكیه در سه آیه از چهار آیه مؤید همین نظریه است(۱۸) اما این كه در دعای ابراهیم تعلیم بر تزكیه مقدم شده بدان جهت است كه ابراهیم در مقام طلب چند خواسته از خداوند است و مقام طلب تقدم و تأخر نقشی ندارد بلكه این مشمول امر است كه در مرحله عمل به این خواسته‏ها، باید تقدم و تأخر را رعایت كند.(۱۹)
۴) قرار دادن خداوند، انبیاء را در زمره تزكیه كنندگان:
امر دیگری كه حكایت از اهمیت تزكیه و جایگاه والای آن در اسلام دارد این است كه قرآن، خداوند و انبیاء الهی را در زمره كسانی قرار داده كه وظیفه تزكیه بشر را بر عهده داشته و او را در این راه یاری می‏رسانند.
● عوامل تزكیه
عوامل و اسباب متعددی در عالم خارج یا درون انسان وجود دارد كه هر یك به نوعی در تزكیه انسان نقش دارند كه این عوامل عبارتند از:
۱) توفیق الهی:
مهمترین عامل تزكیه بشر توفیق الهی و فراهم كردن اسباب از جانب خداوند است كه اگر فضل و رحمت خداوند در این مورد وجود نداشته باشد هیچ انسانی قادر به تزكیه خود نخواهد بود(۲۰) و لكن تزكیه بشر از سوی خداوند دو نوع است. گاهی موهبتی و غیر اكتسابی است به این معنی كه خداوند از همان آغاز برخی انسانها همچون انبیاء امامان و برخی اولیاء خاص الهی را بر فطرت پاك خلق كرده و آنان را در برابر آلودگیها از حمایت ویژه خود برخوردار می‏نماید. چنان كه ابراهیم، اسحاق و یعقوب را پاك و خالص نموده و آنان را از برگزیدگان قرار داد.(۲۱) ( و پلیدی و رجس را از اهل‏بیت(ع) دور نموده و آنان را پاك گردانید(۲۲) و یا مریم را از میان زنان عالم برگزید و به او طهارت نفس عطا كرد(۲۳) و گاهی اكتسابی است كه بشر خود باید با تلاش، نفس خویش را از آلودگیها منزه سازد ولی خداوند اسباب و زمینه‏های تزكیه را فراهم می‏كند مانند فرستادن پیامبران الهی برای آشنا كردن انسان با معارف دینی و تطهیر انسان (۲۴) و یا توفیق توبه انسان از گناه و پذیرش توبه(۲۵) و یا امور دیگری همچون عبادات و... كه برای حصول تزكیه تشریع نموده است و تزكیه خداوند تنها شامل كسانی می‏شود كه استعداد تزكیه را داشته و با زبان استمداد از خداوند تزكیه را طلب نمایند چنان چه جمله «سَمیعٌ عَلیم» در آیه «ولـكِنَّ اللّهَ یُزَكّی مَن یَشاءُ واللّهُ سَمیعٌ عَلیم»(۲۶) دلالت بر همین امر دارد؛ یعنی خداوند نسبت به درخواست كسانی كه خواهان تزكیه‏اند شنواست و نسبت به كسانی كه آمادگی تزكیه را دارند آگاه است(۲۷) اما كسانی كه از دین و ایمان روی برتافته و در راه كفر سرعت می‏گیرند مورد تزكیه خداوند قرار نخواهند گرفت(۲۸) چنان كه عهد شكنان و كسانی كه دین را به دنیا می‏فروشند نیز از تزكیه الهی بی‏بهره خواهند بود.(۲۹)
۲) رهبران الهی:
پیامبران، امامان و دیگر رهبران الهی با آشنا كردن انسانها با معارف دین، از دیگر عوامل عمده تزكیه انسانها به شمار می‏روند.(۳۰) و روی همین جهت كه اینان نقش عمده‏ای در این جهت دارند ابراهیم(ع) از خداوند تقاضای فرستادن پیامبرانی می‏كند تا نسل او را از آلودگیها پاك نمایند.(۳۱) و لكن یكی از شرائط پیشوایان الهی و هر آن كس كه وظیفه تزكیه دیگران را بر عهده دارد تزكیه خود قبل از دیگران است چنان كه خداوند به پیامبر كه وظیفه تزكیه مردم را بر عهده دارد فرمان می‏دهد كه از آلودگیها دوری نماید «وثیابَكَ فَطَهِّر * والرُّجزَ فَاهجُر» (۳۲) كه مراد به تطهیر لباس، تزكیه نفس است چنان كه «رجز» نیز تمام افعال و اخلاق ناپسند و گناهان را شامل است(۳۳) علی(ع) نیز در روایتی فرمود: كسی كه امامت دیگران را بر عهده دارد باید قبل از تربیت دیگران به تربیت خود بپردازد(۳۴) همچنین آنان باید به دنبال افراد آلوده رفته و آنان را دعوت به تزكیه نمایند نه این كه منتظر آمدن افراد به نزد آنان جهت تزكیه باشند.(۳۵)
۳) قرآن كریم:
قرآن كتابی است كه عمل به آن انسان را از تاریكیها به سوی نور و روشنایی هدایت می‏كند (ابراهیم/۱۴) و باعث می‏شود انسان از آلودگیهای جهالت، شرك و گناه پاك گردیده و نفس خود را تطهیر نماید(۳۶) .
۴) ایمان و عمل صالح:
پذیرش دین الهی و انجام اعمال نیك از دیگر عوامل تزكیه در نگاه قرآن است (۳۷) عمل صالح اختصاص به كاری خاص نداشته بلكه انسان هر كاری را خالصانه و به قصد تقرب به خدا انجام دهد موجب دور شدن از آلودگیها و تزكیه نفس خواهد شد.(۳۸)
۵) تقوا:
خداوند در طبیعت آدمی هم زمینه ارتكاب فجور و هم زمینه كسب تقوا را به ودیعه نهاده و تنها آن كس را اهل فلاح و رستگاری دانسته است كه راه تقوا را برگزیده و بدین وسیله نفس خود را تزكیه نماید.(۳۹) در آیه‏ای دیگر قرآن مؤمنان را از خودستایی و پاك شمردن خود برحذر داشته و خداوند را آگاه‏تر به حال تقوا پیشگان معرفی كرده است(۴۰) كه از این آیه بدست می‏آید كه تنها راه دستیابی به تزكیه تقوا و عمل است، نه ادعا و حرف(۴۱) همچنین در آیات ۱۷ و ۱۸ سوره لیل، از سرگذشت با تقواترین انسان در قیامت خبر داده كه با انفاق مال خویش برای تزكیه نفس از آتش جهنم دوری می‏كند كه توصیف چنین افرادی به صفت تقوا نشانگر نقش مهم تقوا در تزكیه نفس می‏باشد. در روایتی علی(ع) نیز تقوا را داروی دردهای قلب و پاك كننده آلودگیها از نفس دانسته است.(۴۲)
۶) خوف خداوند:
خوف از خداوند باعث می‏شود انسان نفس را از هواها و خواسته‏های باطل نهی كرده و از ارتكاب گناه دوری گزیند (۴۳) و انذارهای انبیاء الهی را بشنود و در نتیجه نفس خود را از آلودگیها پاك نماید.(۴۴)
۷) عبادات:
تمام عبادات و اعمال نیكی كه اسلام برای پیروان خود تشریع نموده و مسلمانان را ترغیب به آن نموده است خود عاملی برای تزكیه نفس و دور شدن فرد از آلودگیها به شمار می‏رود كه برخی از عباداتی كه قرآن در این جهت بدان اشاره نموده عبارت است از
الف) نماز:
نماز از عباداتی است كه اگر با آداب و شرائط آن بجا آورده شود هم باعث جلوگیری از آلوده شدن به گناهان می‏گردد(۴۵) و هم انسان را از گناهانی كه مرتكب شده پاك می‏نماید.(۴۶) در شأن نزول آیه فوق نقل شده كه یكی از مسلمانان بنام ابوالیسر گناهی را مرتكب شد و برای پاك شدن خود نزد رسول خدا آمد كه آیه فوق نازل شد و پس از آن پیامبر به وی فرمود: نماز تو كفاره گناهت می‏باشد.(۴۷) در آیات ۱۴ و ۱۵ سوره اعلی نیز تزكیه و نماز موجب رستگاری مؤمنان دانسته شده است كه ذكر نماز بعد از تزكیه می‏تواند ذكر خاص بعد از عام و یكی از مصادیق تزكیه باشد. در روایتی نماز همچون آبی دانسته شده است كه تمام گناهان بین دو نماز را محو می‏كند(۴۸) و در روایتی دیگر پیامبر(ص) فرمود: نمازی كه با آداب و شرائط اقامه شود گناهان را همچون برگ خزان می‏ریزاند.(۴۹)
ب) روزه:
از آنجا كه یكی از شرائط اصلی روزه ترك محرمات و حتی اجتناب از برخی امور حلال است این عمل موجب دور شدن انسان از گناه و طهارت نفس و ایجاد تقوا می‏گردد.(۵۰)
ج) وضو، غسل، تیمم:
سه عمل وضو، غسل و تیمم نیز علاوه بر این كه موجب طهارت ظاهری است طینت و باطن مؤمن را نیز از آلودگیهای گناه و صفات ناپسند پاك می‏گرداند.(۵۱) در روایتی پیامبر وضو را موجب پاك شدن گناهان قبل از آن دانست(۵۲) و نیز فرمود: وضو موجب باز شدن گره ههای شیطان و طهارت نفس است(۵۳) از امام رضا(ع) نیز نقل شده كه وضو موجب پاك شدن از نجاسات رفع كسالت و چرت و تزكیه نفس می‏باشد.(۵۴)
د) انفاق:
انفاق مال چه واجب و چه مستحب موجب پاك شدن اموال و نیز تطهیر قلوب از آلودگیها و صفات ناپسند همچون بخل، دوستی دنیا می‏گردد(۵۵) برخی دادن زكات و انفاق مستحبی را هم موجب تزكیه فرد و هم تزكیه جامعه دانسته می‏گویند: بسیاری از آلودگیها در جامعه به خاطر فقر است و انفاق به افراد نیازمند موجب رفع فقر و پاك شدن جامعه از بسیاری از آلودگیها می‏گردد.(۵۶) خداوند در آیه ۱۰۲ سوره توبه به پیامبر(ص) فرمان می‏دهد كه بخشی از اموال مسلمانان را گرفته تا بدین وسیله آنان را تطهیر و تزكیه نماید. بیشتر مفسران مراد از آیه فوق را گرفتن زكات واجب دانسته‏اند.(۵۷) اما برخی مراد از آن را بخشی از اموال افراد گنه‏كار دانسته‏اند كه جهت كفاره گناه خویش پرداخت می‏نماید.(۵۸) شأن نزول آیه فوق(۵۹) كه به گناه ابی لبابه و گرفتن بخشی از اموال او از سوی پیامبر جهت كفاره گناه اشاره دارد و نیز آیه بعد كه از پذیرش توبه گناهكاران و قبول صدقات آنان از سوی خداوند یاد نموده(۶۰) نیز این نظریه را تأیید می‏كند اگر چه استفاده حكم زكات واجب از آیه منافاتی با شأن نزول و آیه بعد از آن ندارد. در آیات ۱۸ و ۱۹ سوره لیل نیز به انفاق مستحبی و نقش آن در تزكیه اشاره كرده و آن را از صفات متقین دانسته است. در روایات اسلامی نیز بر تأثیر انفاق در تزكیه و محو گناهان تأكید گردیده از جمله پیامبر(ص) فرمود: هر كس خانواده مسلمانی را یك شبانه روز پذیرایی كند خداوند گناهان او را محو می‏كند.(۶۱)
۸) رعایت احكام و قوانین الهی:
قرآن در آیاتی، پس از آن كه از برخی احكام و قوانین الهی سخن به میان می‏آورد رعایت این قوانین از سوی مؤمنان را موجب تزكیه و تطهیر قلوب آنان برمی‏شمارد. از جمله در آیه ۲۳۲ سوره بقره از سخت‏گیری نسبت به زنان مطلقه نهی نموده و رعایت آن را موجب طهارت و تزكیه دانسته است. در آیات ۲۸ سوره نور از اجازه گرفتن از صاحبان خانه یاد نموده و در آیه ۳۰ همین سوره مؤمنان را سفارش به عفت نموده و عمل به این توصیه ها را موجب تطهیر و تزكیه قلوب آنان برشمرده است. همچنین در آیه ۵۳ سوره احزاب به مؤمنان سفارش نموده كه با زنان پیامبر از ورای حجاب سخن گفته و این امر را هم موجب طهارت قلوب مردان و هم طهارت قلوب زنان پیامبر(ص) دانسته است.
۹) مسجد:
مسجد مكانی است كه مؤمنان با ورود به آن هم خود را از آلودگیهای ظاهری پاك می‏سازند و هم با عبادت و ذكر خدا قلوب خود را تطهیر می‏نمایند قرآن در آیه ۱۰۸ سوره توبه از مسجد قبا(۶۲) و ورود مؤمنانی كه دوست دارند خود را در آن تطهیر نمایند یاد نموده است «لَمَسجِدٌ اُسِّسَ عَلَی التَّقوی مِن اَوَّلِ یَومٍ اَحَقُّ اَن تَقومَ فیهِ فیهِ رِجالٌ یُحِبّونَ اَن یَتَطَهَّروا». كه تطهیر در این آیه هم تطهیر ظاهری را شامل است چنان كه برخی روایات(۶۳) بر این امر دلالت دارند و هم پاكسازی روحانی از آثار شرك و گناه(۶۴) و تزكیه نفس را.
● موانع تزكیه
موانع دستیابی انسان به رشد معنوی و تزكیه نفس فراوان است كه برخی از آنها عبارت است از:
۱) شیطان:
از آنجا كه شیطان دشمن انسان است (فاطر/۳۵،۶) و سوگند خورده كه همه انسانها را گمراه نماید(۶۵) یكی از عوامل اصلی آلوده شدن انسانها به گناه و مانع عمده تحصیل تزكیه بشمار می‏رود بر همین اساس قرآن مؤمنان را از تبعیت او برحذر داشته و می‏گوید اگر لطف خدا نبود ـ با توجه به دامها و وسوسه‏های شیطان(۶۶) هیچ كس قادر به تزكیه خود نمی‏بود.(۶۷)
۲) كفر و نفاق:
عدم پذیرش دین الهی و نفاق از دیگر موانع طهارت قلب و تزكیه است.(۶۸)
۳) عصیان و گناه:
نافرمانی خداوند و ارتكاب گناه از دیگر اموری است كه قرآن در آیاتی آن را مانع تطهیر قلوب مؤمنان برمی‏شمارد. از جمله در آیه ۷۷ آل عمران به پیمان شكنی یهود به قصد رسیدن به مال دنیا اشاره كرده و آن را مانع تزكیه آنان دانسته است كه مراد به عدم تزكیه این افراد این است كه خداوند آنان را از آلودگی گناهشان به وسیله آمرزش پاك نمی‏كند و یا مراد تزكیه در گفتار است یعنی خداوند چنان كه اولیاء خود را مدح می‏كند آنان را مورد ستایش قرار نمی‏دهد.(۶۹) یا مراد این است كه خداوند این افراد را در جایگاه پاكان قرار نمی‏دهد.(۷۰) در آیات ۴۱ و ۴۲ مائده/۵ نیز به گناهانی همچون، گوش سپاری به شایعات، سخنان دروغ، جاسوسی برای دیگران، تحریف كتب آسمانی و حرام خواری از سوی یهود اشاره نموده و ارتكاب آنها را از موانع تطهیر قلوب برشمرده است.
● آثار تزكیه:
تزكیه نفس و تطهیر آن از آلودگیها آثار و فوائد فراوانی برای فرد و جامعه‏ای كه فرد در آن زندگی می‏كند دارد كه در درجه اوّل این فوائد به خود تزكیه كننده باز می‏گردد.(۷۱) از جمله این فوائد عبارت است از:
۱) فلاح و رستگاری:
تزكیه نفس موجب رستگار شدن فرد در دنیا و آخرت است(۷۲).
۲) محبت خداوند:
پیامد دیگر تزكیه جلب محبت خداوند است «فیهِ رِجالٌ یُحِبّونَ اَن یَتَطَهَّروا واللّهُ یُحِبُّ المُطَّهِّرین»(۷۳)
۳) فهم معانی باطنی قرآن:
قرآن كریم ظاهری دارد و باطنی و دست یابی به معانی ظاهری قرآن برای غالب انسانها میسر است اما به معانی باطنی قرآن جز پاكدلان دست نخواهند یافت.(۷۴) طهارت در این آیات علاوه بر این كه طهارت ظاهری را شامل بوده و دلالت بر حرمت مس قرآن بر غیر طاهرین دارد طهارت باطنی را نیز شامل است و بر این مطلب اشاره دارد كه تنها كسانی به اسرار و معانی باطنی قرآن دست می‏یابند كه قلوب آنان از آلودگیهای شرك و گناه پاك باشد و دست یافتن به تمام یا بخشی از این معانی بستگی به مقدار طهارت باطنی فرد دارد كه در درجه اول پیامبر و امامان معصوم هستند و در درجات بعد دیگر انسانها هر یك به اندازه طهارت نفس خود.(۷۵)
۴) پاداش الهی:
پاداش مؤمنانی كه قلوب خود را از آلودگیها تزكیه نموده و اعمال صالح انجام دهند درجات بالای بهشت و زندگی دائمی در آن است.(۷۶) علاوه بر این كه این‏گونه افراد از آتش جهنم مبرا بوده و از ناحیه آن ضرری نخواهند دید.(۷۷)
پی‏نوشت‏ها:
۱. آل عمران، ۱۱۴
۲. مریم/ ،۱۶
۳. مائده،۸۲ و نیز حدید،۲۷
۴. المیزان، ج ۶، ص ۱۸۲ ـ ۱۸۵.
۵. آل عمران، ۱۶۴
۶. نازعات، ۱۷و ۱۸
۷. اعلی،۱۴ و نیز شمس ،۹
۸. مؤمنون،۱ و ۴
۹. نهایه، ج ۲، ص ۱۰۷؛ الفرقان، ج ۱۷ ـ ۱۸، ص ۲۰۷؛ تفسیر كبیر، ج ۸، ص ۲۶۱.
۱۰. بقره،۱۵۱ و نیز آل عمران،۱۶۴ و جمعه،۲
۱۱. بقره،۱۲۹
۱۲. بیّنات، شماره ۱۶، ص ۱۵۷.
۱۳. همان.
۱۴. همان، ص ۱۵۷ ـ ۱۵۸.
۱۵. مواهب الرحمن، ج ۲، ص ۱۶۵.
۱۶. الفرقان فی تفسیر القرآن، ج ۱ ـ ۲، ص ۱۶۱.
۱۷. جمعه،۵
۱۸. الفرقان فی تفسیر القرآن، ج ۱ ـ ۲، ص ۱۶۱.
۱۹. بیّنات، شماره ۱۶، ص ۱۵۹.
۲۰. نور،۲۱
۲۱. ص، ۴۷
۲۲. احزاب، ۳۳
۲۳. آل عمران، ۴۲
۲۴. جمعه، ۲
۲۵. تفسیر بیضاوی، ج ۷، ص ۲۹؛ مراغی، ج ۶، ص ۳۳۸؛ صافی، ج ۳، ص ۴۲۶؛ كنزالدقائق، ج ۷، ص ۳۵.
۲۶. نور، ۲۱
۲۷. المیزان، ج ۱۵، ص ۹۳ ـ ۹۴.
۲۸. مائده، ۴۱
۲۹. آل عمران، ۷۷
۳۰. آل عمران، ۱۶۴
۳۱. بقره، ۱۲۹
۳۲. مدثر، ۴ و ۵
۳۳. همان، ج ۲۰، ص ۸۱؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۵۸۱.
۳۴. نهج البلاغه، حكمت ۷۳؛ میزان الحكمه، ج ۴، ص ۳۳۲۷.
۳۵. نازعات، ۱۷ و ۱۸
۳۶. بقره،۱۵۱ و نیز ،۱۲۹، و آل عمران، ۱۶۴ و جمعه، ۲)
۳۷. طه، ۷۵ و ۷۶.
۳۸. هود، ۱۱۴
۳۹. شمس، ۹ و ۱۰
۴۰. نجم، ۳۲
۴۱. الفرقان، ج ۲۷، ص ۴۴۷.
۴۲. نهج البلاغه، خ ۱۹۸؛ میزان الحكمه، ج ۴، ص ۳۳۳۳.
۴۳. نازعات، ۴۰ و ۴۱
۴۴. فاطر، ۱۸
۴۵. عنكبوت، ۴۵
۴۶. هود، ۱۱۴
۴۷. مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۰۷،۳۰۸؛ منهج الصادقین، ج ۴، ص ۴۶۰؛ مستدرك الوسائل، ج ۵، ص ۱۶.
۴۸. بحارالانوار، ج ۸۲، ص ۲۲۰.
۴۹. منهج الصادقین، ج ۴، ص ۴۶۲.
۵۰. بقره، ۱۸۳
۵۱. مائده، ۶
۵۲. مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۵۹.
۵۳. الدعوهٔ الاسلامیه منهجها و معالمها، ص ۱۳۲.
۵۴. آداب الصلوهٔ، ص ۱۱۵.
۵۵. منهج القرآن فی تربیهٔ المجتمع، ص ۲۰۴؛ بحارالانوار، ج ۶، ص ۱۰۴؛ تفسیر نمونه، ج ۸، ص ۱۱۷.
۵۶. تفسیر نمونه، ج ۸، ص ۱۱۷ و ۱۱۸.
۵۷. مجمع البیان، ج ۵، ص ۱۰۲؛ المیزان، ج ۹، ص ۳۷۷؛ التفسیر المنیر، ج ۱۱ ـ ۱۲، ص ۲۸.
۵۸. جامع البیان، ج ۷، ص ۲۵ و ۲۶؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۱۰۲.
۵۹. جامع البیان، ج ۷، ص ۲۵ و ۲۶؛ المیزان، ج ۹، ص ۳۸۴.
۶۰. توبه، ۱۰۴
۶۱. بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۳۸۹.
۶۲. كشاف، ج ۲، ص ۱۰۹؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۱۰۹.
۶۳. مجمع البیان، ج ۵، ص ۱۱۱.
۶۴. تفسیر نمونه، ج ۸، ص ۱۴۰.
۶۵. حجر، ۳۹ و ۴۰
۶۶. مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۱۰.
۶۷. نور، ۲۱
۶۸. مائده، ۴۱
۶۹. تفسیر كبیر، ج ۸، ص ۱۰۶؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۴۶۴.
۷۰. مجمع البیان، ج ۲، ص ۴۶۴.
۷۱. فاطر، ۱۸
۷۲. شمس، ۹ و نیز اعلی، ۱۴)
۷۳. توبه، ۱۰۸
۷۴. واقعه، ۷۷ ـ ۷۹
۷۵. الفرقان فی تفسیر القرآن، ج ۲۸، ص ۱۰۳ ـ ۱۰۴.
۷۶. طه، ۷۵ و ۷۶
۷۷. لیل، ۱۴ ـ ۱۸
منبع : ماهنامه پاسدار اسلام