شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
مجله ویستا
افلاطون فارسی زبان و فرهنگستان
![افلاطون فارسی زبان و فرهنگستان](/mag/i/2/e8u4t.jpg)
ادبیات ما بدون تردید یکی از غنیترین ذخـایر ادبی در میـان همه زبانهـای دنیاست، و تحقیقات کافی نیز هنوز درباره آن صورت نگرفته و قدر و منزلت آن شناخته و شناسانده نشده است.
به رغم محدودیت درک ما از دامنه و عمق و باطن ادبیات پارسی، با اندکی تأمل میتوان به یک حقیقت مهم واقف شد و آن اینکه ادبیات پارسی صرفاً مجموعهای از مدیحهسراییها و قصههای شبانه و غزلهای عاشقانه توأم با تعدادی مضامین محدود و تکراری نیست، بلکه در این گنجینه آثاری است که در آنها اندیشههای عرفانی و فلسفی و کلامی و روانشناختی بیان شده است. بیجهت نیست که شاعران بزرگ این زبان همچون فردوسی و ناصرِخسرو قبادیانی و سنایی غزنوی و نظامی گنجوی حکیم خوانده شدهاند.
حکمت فارسی زبانان و منطق ارسطو و افلاطون
برخی از کسانی که ماهیت ادبیات پارسی را بدرستی نشناختهاند به طعنه گفتهاند که زبان پارسی در بیان مسائل فلسفی و علمی ناتوان بوده است. این حکم را اولاً صدها رساله و کتاب علمی و فلسفی که تاکنون به زبان پارسی نوشته شده است نقض میکند. ثانیاً کسانی که این حکم را صادر کردهاند یا می کنند از ماهیت فلسفه و حکمت و زبان فلسفـه درک کاملی ندارند.
اگر ما بیان مطالب فلسفی و حکمی و علمی را صرفاً به شیوهٔ ارسطــویی محدود کنیم در آن صورت باید بگوئیم که زبان عربی در این میدان گوی سبقت از پارسی ربوده است. ولی که گفته است که فلسفه و الهیات و کلام و فلسفهٔ اخلاق و علوم انسانی همچون روانشناسی و جامعهشناسی و تعلیم و تربیت را فقط با استفاده از مفاهیم مجرد عقلی، یعنی شیوهای که از زمان ارسطو آغاز شده و در دوره اسکندرانی و پس از آن به پختگـی رسیده است، میتوان بیان کرد؟
پیش از ارسطو، افلاطون شیوه دیگری برای بیان اندیشههای فلسفی و روانشناسی و علم سیاست و تعلیم و تربیت به کار برده بود. افلاطون هرچند که برای طرح مباحث فلسفی خود از گفتگو یا دیالوگ استفاده کرده و سخنان خود را از زبان شخصیتهای تاریخی، در زمان و مکان معین، و با استفـاده از شگردهای ادبی و تعبیرات شاعرانه و تمثیلها و افسانهها بیان نموده است، ولی در عین حال او فیلسـوف است و نوشتههای وی در زمره عمیقترین و عالیترین مباحث فلسفی و دینی و از جهاتـی علمی است.
منطق افلاطونی منطق متون ادب فارسی
در بسیاری از متون ادب فارسی نیز شاعران و نویسندگان ما با شیوهٔ افلاطونی به طرح اندیشههای فلسفی و اخلاقی و حتی علمی پرداختهاند و نکته درخور توجه اینجـاست که همان مباحث را وقتی ایرانیان پارسیزبان خواستهاند به شیوه ارسطویی بیان کنند اغلب به زبان عربی متوسل شدهاند.
نمونهٔ بارز این قبیل متفکران ایرانی شیخ اشراق شهابالدین سهروردی است که وقتی خواسته است حکمت اشراقی خود را به شیوه ارسطویی بیان کند از زبان عربی استفاده کرده و وقتی خواسته است حکمت خود را به شیوهٔ افلاطونی بیان کند به پارسی روی آورده است.
زبان پارسی گویی برای بیان مطالب به شیوه افلاطونی مستعدتر بوده است. مترجمان نیز آثاری را که جنبهٔ تمثیلی و ادبی داشت و در ابتدا به زبان عربی نوشته بودند به سرعت به پارسی تـرجمه میکردند و در ضمن آن را بسط میدادند و تکامل میبخشیدند.
دو نمونهٔ آن رسالهٔ الطیر و حیّ بن یقظان ابنسیناست که هردو به فارسی برگردانده و شرح شده است و هردو به صورتهای مختلف در دست نویسندگان و شاعرانی چون احمد غزالی و عطار و سنایی بسط یافته است.
حکمت شاعران
روح شاعرانه و ذوق ادبی پارسیگویان حد و مرزی نمیشناخته و در هر زمینهٔ فکری و معنوی که می توانسته وارد شده است. مبارکشاه مرورودی از حکایتی ساده که ابوحامد محمد غزالی در کتاب احیاء علومالدین برای بیان توحید نقل کرده است مثنوی کمنظیری به زبان پارسی سروده است. این مثنوی دقیقاً نشان میدهد که ذوق ادبی شاعری پارسیگو چگونه میتواند با استفاده از شگردهای مختلف ادبی، استدلالی کلامی را که در آن برای اثبات توحید از برهان اِنّی استفاده شده است از ساحت خشک استدلالهای عقلی به ساحت دلنواز و روحپرور خیال ببرد.نمونه دیگر از جلوهگری ذوق ادبی و روح شاعرانهٔ پارسیگویان در هنگام بیان عمیقترین مباحث روانشناسی در مثنویهای عاشقانه است، مثنویهایی مانند ویس و رامینِ فخرالدین گرگانی و خسرو و شیرین و لیلی و مجنونِ نظامی گنجوی و دهها شاهکار ادبی دیگر که در قرنهای بعد خلق شده است.
حدوداً در همان زمانهایی که گرگانی و نظامی مثنویهای داستانی خود را میسرودند، در زبان عربی نویسندگانی چون ابن حزم اندلسی و ابنجوزی آثاری چون طوقالحمامهٔ و ذمّ الهوی را دربارهٔ محبت یا عشق و مسائل آن مینوشتند. مقایسهٔ کتابهای عربی طوقالحمامهٔ و ذمّ الهوی با ویس و رامینِ گرگانی و خسرو و شیرین و لیلی و مجنون نظـامی دقیقاً تفاوت میان ذوق و روحیهٔ ایرانیان پارسیگو و متفکران عربزبان را نشان میدهد.
افلاطون فارسی و ارسطوی عربی
مسائلی که ابن حزم مطرح کرده است کم و بیش همان مسائلی است که دو شاعر پارسـیگو دربارهٔ عشق و روانشناسی عـاشق و معشوق بیان کردهاند، با این تفاوت که ابن حزم و همچنین ابوالفرج جوزی شیوهٔ ارسطویی را در پیش گرفتهاند در حالی که شاعران فارسـیگو شیوهٔ افلاطونی را.
کاری که شاعران پارسیگو کردهاند این است که مباحث و مسائل عشقی خود را به ساحت دلانگیز خیال بردهاند. در آثار گرگانی و نظامی چیزی است که در آثـار ابنحـزم و ابنجـوزی نیست و آن هنـر داستانسرایی و شاعری است. گرگانـی و نظامی هردو هنرمند اند و دقیقاً به همین دلیل است که بارها و بارها میتوان آثار ایشان را خواند و از آنها لذت برد و در هربار خواندن به معانی جدید راه برد.
بدون شک مهمترین جلوهگاه هنر نویسندگی و شاعری پارسیگویان آثار عرفانی و ژانرهایی است که در این خصوص خلق شده است. در واقع نویسندگان و شعرای خراسان بودند که عالـیترین مباحث عرفانی و معنوی را با استفاده از شگردهای ادبی و تعبیرات مجازی (متافورهـا/استعاره ها) در ضمن داستانهای تمثیلی و اغلب در قالب مثنوی بیان کردند.
آثاری پارسی چون سـوانح و رسالهٔ الطیرِ احمد غزّالی و مثنویهای سنایی و عطار و مولانا شاهکارهایی است که نظیر آنها در ادبیات عرفانی زبانهای دیگر کمتر وجود دارد، و یا اصلاً وجود ندارد. عشق و شور و حالی که در مثنویهای عطار و مولانا موج میزند کجا و آثاری چون فصوصالحکم و الفتوحاتالمکّیه کجا!
دربارهٔ ادبیات عرفانی زبان پارسی سخن بسیار است و وقت من کم. همینقدر به این نکته اشاره کنم که زمانی که درخت تنومند شعر عرفانی پارسی به ثمر میرسید، نهال نه چندان قوی شعر عرفانی عرب در حال خشکیدن بود.
کار فرهنگستان با روح ادب است نه جسم آن و اما چه ربطی این سخنان با فرهنگستان زبان و ادب پارسی دارد؟ در یک جمله باید بگویم که فرهنگستان پاسداری از این گنجینهٔ عظیم و با ارزش را باید مهمترین وظیفهٔ خود بداند. البته، پاسداری از ادبیات پارسی، اعم از ادبیات قدیم و معاصر، تنها به عهدهٔ فرهنگستان نیست، ولی وظیفهای بر دوش فرهنگستان نهاده شده است که از وظیفهٔ همهٔ مراکز علمی و آموزشی و تحقیقی دیگر بیشتر است.
متأسفانه یکی از موانعی که در راه پاسداری و حفظ میراث ادب پارسی و ترویج آن وجود دارد نگاهکردن به این گنجینه از روی تنگنظری است. ما اگر به ادبیات خود به چشم مدیحهسراییها و قصههای سرگرمکننده و حداکثر پند و اندرزهای اخلاقی نگاه کنیم یا آنها را برای بررسی ظرایف صوری و مطالعهٔ صنایع مختلف ادبی در نظر بگیریم، حق این میراث گرانبها را بجا نیاوردهایم. و اگر گنجینهٔ ادبیات خود را صرفاً از دیدگاه فیلولوگها و لغویون و زبانشناسان در نظر بگیریم، کاری که در پنجاه شصت سال اخیر اغلب بدان اهتمام ورزیدهاند، قدر ادبیات پارسی را بدرستی نشناختهایم.
این نوع نگاهها هرچند که در حد خود لازم و سودمند است، ولی فراموش نکنیم که الفاظ جسم است و معانـی روح آنها، و تا زمانی که روح زبان که مایه حیات آن بوده است در نظر گرفته نشود، حقیقت آن شناخته نمیشود.
فرهنگستان زبان و ادب پارسی در طول حدود چهارده سال فعالیت خود در اکثر جلسات خویش به مسائل رسمالخط و واژهگزینی و واژهسازی پرداخته و به روح زبان فارسی کمتر عنایت کرده است. من امیدوارم که در دوران ریاست جناب آقـای دکتر حسن حبیبی که خود از شیفتگان ادب پارسی است تعادلی در توجه فرهنگستان به زبان از یکسو و به ادب پارسی از سوی دیگر ایجاد گردد.
نصرالله پورجوادی
برگرفته از: بی بی سی فارسی
منبع : شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست