پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

خود روشنفکربینی


خود روشنفکربینی
خودروشنفکربینی” به زبان ساده یعنی آن حالتی که انسان فکر کند دارای هوش و استعداد فوق‌العاده‌ایست و مسائل مذهبی و اجتماعی را خیلی زود می‌فهمد و درک می‌کند و با نبوغ حیرت‌انگیز خود می‌تواند بدون مطالعه درباره همه مسائل اجتماعی، اقتصادی، مذهبی و سیاسی نظر بدهد و آگاهانه قضاوت کند و تأسف‌آور اینکه بعضی از جوانان دیار ما به این بیماری مبتلا هستند.
"خودروشنفکربینی" بیماری روانی خطرناکی است نظیر “خودکم‌بینی” یا “خودکوچک‌بینی” که نشانه‌هائی آشکار و عوارضی خطرناک دارد و همانطور که خودکم‌بینی به عقده حقارت یا Inferority Complex منجر می‌شود، “خودروشنفکربینی” هم به بیماری پرت و پلاگویی یا “اسکیزوفرنی” میانجامد. “خودروشنفکربینی” به زبان ساده یعنی آن حالتی که انسان فکر کند دارای هوش و استعداد فوق‌العاده‌ایست و مسائل مذهبی و اجتماعی را خیلی زود می‌فهمد و درک می‌کند و با نبوغ حیرت‌انگیز خود می‌تواند بدون مطالعه درباره همه مسائل اجتماعی، اقتصادی، مذهبی و سیاسی نظر بدهد و آگاهانه قضاوت کند و تأسف‌آور اینکه بعضی از جوانان دیار ما به این بیماری مبتلا هستند.
“خودروشنفکربین” عصر ما از شناخت عینی جهان و تجزیه و تحلیل ساده‌ترین مسئله اجتماعی و فهم روشن‌ترین حادثه تاریخی عاجز است ولی با چنان جرأتی راجع به مذهب و مسائل اجتماعی نظر می‌دهد که انسان از این همه ساده‌لوحی سخت به حیرت می‌افتد. این چنین موجودی شعور اجتماعی‌اش از عوام‌الناس بیشتر نیست ولی از جامعه طلبکار است و انتظار دارد همه مردم عقایدش را چون وحی منزل بستانند. “خودروشنفکربین” دیار ما نه اسلام را شناخته و نه تعالیمش را ولی برای آنکه شهرتی دست و پا کند عقاید راستین مردم را به مسخره می‌گیرد. روشنفکر قلابی ما به کمک مشتی اطلاعات و محفوظات سطحی و لغات خارجی به مذهب حمله می‌کند ولی خوب پیداست که در عمر خود حتی یک کتاب مذهبی خوب نخوانده و هیچ‌یک از اندیشمندان معاصر اسلامی را نمی‌شناسد.
با آنکه “خودروشنفکربین” عصر ما مدعی است که طرفدار بحث منطقی می‌باشد هرگز مایل نیست در یک بحث اصولی منطقی وارد شود فقط سعی می‌کند حرف‌های گنده بزند، و لغات خارجی سرهم کند، و شنونده آگاه خیلی زود متوجه می‌شود که چنین موجود پرادعائی از بدیهی‌ترین قوانین منطقی بی‌اطلاع است. معلومات روشنفکر قلابی ما سطحی و بی‌فایده است. مثل او خوب میداند که فلان نویسنده پرت و پلاگوی وطنی ساعت چند به رختخواب میرفته و لو لهنگ را با دست چپ می‌گرفته یا با دست راست، و یا فلان نویسنده پرمدعای خارجی وقتی نوه‌اش را به گردش می‌برد او را سوار کالسکه می‌کند یا نه، ولی همین آدم روشنفکر نمی‌داند که تاریخ اسلام و عوامل پیروزی مسلمانان چگونه بوده است.
“خودروشنفکربین” عصر ما گاهی اوقات ادعا می‌کند که فلسفه اگزیستانسیالیست را خوب می‌فهمد و به زبان “سارتر” و “کامو” آشناست ولی این پرمدعای روشنفکر گاهی حتی از فهم ساده‌ترین نثر چنین نویسندگانی عاجز است. “خودروشنفکربین” زمان ما ادعا می‌کند کتاب “غرب‌زدگی” را خوانده اما خود یک غرب‌زده به معنای واقعی کلمه است. در لباس پوشیدن، در آرایش سر و صورت و حتی در بحث‌های علمی غرب‌زده است و آن هم چه غرب‌زده عجیبی!! ناگهان نام ده نویسنده و دانشمند غربی را ردیف می‌کند و شنونده آگاه خیلی زود متوجه می‌شود که او فقط با نام این دانشمندان آشنا است و بس به ندرت ممکن است صحبت از مطبوعات شود و او به مندرجات تایم Time و نیوزویک اشاره نکند. اگر “خودروشنفکربین” عصر ما به یک زبان خارجی حتی به طور ناقص، آشنا باشد بدبختی دوچندان می‌شود. یعنی او با چنان تکبر و نخوتی این موضوع را به رخ شنونده می‌کشد که انسان به یاد آن دکتر و مهندسی می‌افتد که پیوسته سعی دارد از عنوان تخصصی خود برای بحث در هر موضوع و مطلبی استفاده کند. او کتاب‌های مذهبی را بدون آنکه بخواند مسخره می‌کند و حتی از دیدن این کتاب‌ها سخت ناراحت می‌شود به طوریکه انسان آن چاه‌کنی را به یاد می‌آورد که در بازار عطر فروشان مدهوش بر زمین افتاد.
“خودروشنفکربین” هرگز مایل نیست با تلاش ذهنی خود و جستجو و کاوش حقیقت را دریابد و با سنجش و مطالعه عمیق به اهمیت آئین اسلام و تعالیم انسان‌ساز تشیع علوی و نقش‌ آن در روش و نظام روابط اجتماعی پی‌ببرد و موقعیت خود را در این جهان‌شناسائی دریابد پیوسته تحت تأثیر شخصیت‌های شهرت‌یافته، عقاید خود را تغییر می‌دهد. او از خصوصیات جامعه خود بی‌خبر است و سجایای اخلاقی افراد باایمان واقعی را نمی‌بیند. او هرگز متوجه نیست که تمدن صنعتی منهای ایمان غرب، چگونه جوانان غربی را سرگردان ساخته است. او نه هیپی‌های آواره و معتاد آمریکا را می‌بیند و نه دارائیت عریان فرانسه را. و اگر هم از وجود چنین بدبختی‌هائی آگاه باشد متوجه نیست که همه آنها به علت عدم وجود یک مبنای فکری و اخلاقی صحیح و زنده غرب است.
“خودروشنفکربین” ما از گرایش نسل جوان و روشنفکر واقعی به مذهب راستین تشیع علوی سخت کلافه است و از پیشرفت سریع اسلام در میان روشنفکران آمریکائی و سیاه‌پوستان افریقائی رنج می‌برد و چون نمی‌تواند این واقعیت عینی را منکر شود دلایل پوچ می‌تراشد و ادعا می‌کند علت چنین گرایشی نتیجه سرگردانی جوانان است، در حالیکه سرگردان واقعی اوست او که نه می‌تواند درست بیاندیشد و نه پایگاه فکری مشخصی دارد و اوست که باید در فکر معالجه خود باشد و رسوبات تعصب، یکدنگی و خود روشنفکربینی را از ذهن خود پاک کند.
محمود حکیمی
منبع : ایران اکونومیست