چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
گاو خشمگین
زمانی بلیاردباز را مینوشتم، خیلیها گفتند ما متوجه نمیشویم فصوصالحکم یعنی چه؟ داوینچی کی هست؟ لئونید ژوسپن؟! و... بعد رفتم سراغ چسب زخم. باز بعضی مخاطبان قشنگ گفتند «میشود یک کمی توضیح بدهی منظورت چیست؟» حالا، چند روز پیش نامهای خواندم که میگفت ای رها، خجالت بکش، تو به چه حقی داری ضربالمثلهای شیرین پارسی را مسخره میکنی؟! تو چطور به خودت حق میدهی ضربالمثلهای ما را دست بیندازی؟ پیشتر از آن هم یکی زنگ زده بود که تو چطور این جسارت را مرتکب میشوی و به فلان سلسله باستانی توهین میکنی؟
بچهها! دوستان، مخاطبان قشنگ! اگر من که شما بینهایت به مطالبم محبت دارید، با بعضیها نمیتوانم زبان مشترک پیدا کنم، حتماً اشکال از قلم من است، اما شما هم در خواندن، کمی، فقط کمی، دقت کنید. جای دوری نمیرود! گاهی کمی دقت لازم است. قبول نداری؟ به جهنم!
● روز از نو، روزی از نو
صبح از خانه که بیرون میآیی، یک کبوتر عزیز، در پهنه لاجوردین سپهر بال میگشاید و مثل یک جت بمبافکن شما را نشانه میگیرد و لحظاتی بعد شما از همه جا بیخبر در خیابان راه میروید و مردم بهتان میخندند!
راننده تاکسی بر سر بیست و پنج تومان یقهتان را محبت کرده جر میدهند (باز خوب است به یقه بسنده میکنند). دیر به سر کار میرسید و توبیخ میشوید، ناهار مزخرف است و یحتمل همبرگر با گوشت خارخاسک درست شده، مسموم میشوید و... (برو تا شب). بعد میخوابید و صبح به آفتاب لبخند میزنید و اولین جملهای که زرپ به ذهنتان هجوم میآورد، این است: «روز از نو روزی از نو.»
● رستم است و یک دست اسلحه
طرف رفت با یک دست اسلحه، صاف گذاشت وسط صورت سعید حجاریان و بعد صاف صاف قدم زد، آخرش هم برایش طور بدی نشد.
جملهای که در بالا گفتم هیچ ربطی به معنای ضربالمثل ندارد، اما اگر نمیگفتم خناق میگرفتم! و اما معنای ضربالمثل؛ واقع امر این است که یک آدمی هر اتفاقی که برایش میافتاد میخواست کار را از طریق دموکراسی و کرامت انسانی و اینجور سوسولبازیها حل کند. یعنی تنها اسلحهاش همین دموکراسی بود.
چند سالی گذشت و شرایط عوض شد (عوضها!) بعد یک عدهای آمدند به همان آدم گفتند عزیز من، برادر من، چرا فلان کار را نکردی، چرا بهمان اقدام را به عمل نیاوردی؟ (این «به عمل آوردن» هم باحالهها، دقت کردین؟!) او هم برگشت گفت رستم بود و یک دست اسلحه. آنها هم گفتند کی؟!! (خیلی تعجب!) رستم؟!! (تعجب بیشتر!) بیخیال بابا. جدی گرفتی توام!
● راست و دروغش به گردن راوی
به یک شخصی میگفتند ماست سفید است، میگفت نه این را دوره قبلیها گفتهاند. به نظر من سیاه است. میگفتند بعد از پنجشنبهشب، جمعه صبح از راه میرسد (حالا مثال قطع بود؟)، اما او میگفت ابداً این طور نیست.
شما مثل آدمهای مسئلهدار گذشته صحبت میکنید. بعد از پنجشنبهشب دوباره پنجشنبهشب فرا میرسد. ما به فکر رفاه حال مردمیم و گفتهایم تمدید کنند. میگفتند.. و او میگفت... حالا ما واقعیت ماجرا را نمیدانیم. راست و دروغش به گردن راوی. گرفتید؟
● روده بزرگه روده کوچیکه رو خورد
مردم یک روستا گرسنه بودند، رفتند پیش کدخدا (این ماجرا در زمان پاپ ژان پل بلموندوی سوم، در فرانسه یا لوکزامبورگ سفلی اتفاق افتاده) گفتند مش کدخدا، مش کدخدا ما یک پول سیاه هم برایمان نمانده، کشک گرون دوغ گرون / ماست گرون پنیر گرون... کدخدا هم برگشت گفت من خیلی کارها کردهام برنامهها اجرا کردهام، خیلی تلاش کردهام.
سفر رفتهام، مسافرت هم رفتهام، و اساساً خیلی کار میکنم. من آدم تلاشگری هستم. من به همه محبت و لطف میکنم. خیلی زحمتکش هستم و اصولاً و بر همین اساس خیلی هم زحمت میکشم و ... مردم گفتند مشتی، روده بزرگه روده کوچیکهرو خورد!
● ریشهاش را ملخ خورده
گشتند، گشتند. جستوجو کردند. سرچ فرمودند... دیدند نیست. بندگان خدا داشتند دنبال یک اتفاق امیدوار کننده میگشتند. برگشتند گفتند ریشهاش را ملخ خورده. راست میگفتند، نه؟ قبول نداری؟ به جهنم!
● راه بازه جاده دراز
انگلیسیها هم یک ضربالمثل مشابه دارند که در آن الفاظی نظیر open و , longسایر لغات مرتبط به کار رفته است. معنای انگلیسیاش را درست نمیدانیم، اما معنای فارسیاش (یکی از معانیاش البته) این است که راهتو بکش برو. یا اگر طرف عصبانی باشد «گورتو گم کن». این الفاظ و عباراتی که در این ضربالمثل هست، معانی دیگری هم دارد که ... (ای بیادبها)
● ریش و قیچی دست شماست
عمراً اگر جرأت داشته باشم با این ضربالمثل شوخی کنم. حالا قیچی و دست و شما به کنار، دیگر توقعتان را بالا نبرید!
● روغن ریخته رو نذر امامزاده میکند
ماشین باباهه رو برداشتی رفتی صفاسیتی مربا، شاخ به شاخ با یکی دیگه تصادف کردی بس که حواست به رانندهش بوده! بنزین هم توی این اوضاع تموم کردی، باک خشک، اومدی خونه، میگی بابا تا دو سه ساعت دیگه نمیآد، سوییچ رو میدی به داداش کوچیکه میگی برو حال کن؟ خسته نباشی واقعاً! معنی این ضربالمثل رو از همون داداش کوچیکه بپرس مثل بلبل واست توضیح میده!
● ریش ما دست اونه
شما هم امروز گیر دادینها. ببینم میتونین این صفحه رو هم تعطیل کنین.
● رنگش مثل گچ سفید شده
خب توضیح نداره که. هر چی رو باید شرح و بسط داد؟ خدای نکرده من که فکر نمیکنم شما خ... ن... گ... ! هستین که (اولش رو گفتم فقط!)
نویسنده : استاد ابراهیم رها
منبع : چلچراغ
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست