جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
تحقیر نیازهای ما در «بردگی لحظهیی»
بدون شک مسابقههای تلویزیونی پربینندهترین برنامهها هستند. مسابقه «ذهن برتر» یا mastermind در سال ۱۹۸۴ در انگلیس دوازده میلیون بیننده پر و پا قرص داشت. این مسابقه تلویزیونی با همین نام در ایران هم ساخته شد و تبدیل به یکی از پربینندهترین برنامهها گشت. اما مسابقات تلویزیونی چه جذابیتی دارند که همه ما را اینگونه شیفته صفحه تلویزیون کردهاند؟ متاسفانه در روزهایی که نیمی از برنامههای تلویزیونی ما را مسابقههای زنده و تماسهای تلفنی پر میکرده، کمتر کسی است که به این سوال حتی فکر کند. ما از مسابقهها چه یاد میگیریم؟
شاید عدهیی بگویند این سوال سادهتر از آن است که بتوان درباره آن حرفی زد. هر کسی با اندکی تامل به این نتیجه میرسد که مسلما مسابقهها، آموزندهترین برنامههای تلویزیونی هستند. یک مسابقه تلویزیونی با آن همه سوال و جواب درباره انقلاب فرانسه و تاؤیر ویتامین دی بر استخوان، در مقایسه با یک «اپرای صابون» یا «سریالهای روزانه» مسلما بار آموزشی بیشتری دارد.
بنابراین در جواب این سوال که ما از مسابقههای تلویزیونی چه یاد میگیریم، میشود خیلی ساده گفت: تمام دانش را! این جوابی است که در توجیه مسابقههای تلویزیونی بارها و بارها شنیدهایم. اما این جواب چقدر واقعی است و تا کجا اعتبار دارد؟ آیا براستی عطش مردم به دانستن است که این مسابقهها را اینگونه پربیننده کرده است؟
به نظر میرسد لذتی که ما از دیدن یک مسابقه تلویزیونی میبریم، در میزان اطلاعاتی که یاد میگیریم خلاصه نمیشود. کمتر کسی است که پاسخ صحیح سوالها را به ذهن بسپارد. قضیه وقتی پیچیدهتر میشود که میبینیم بیشتر مخاطبان مسابقههایی نظیر «ذهن برتر» از سوال و جوابهایی که رد و بدل میشود، سر در نمیآورند.
مسابقههای تلویزیونی کارکردی شبیه جدولهای سرگرمی دارند. جالب اینجاست که از اختراع این دو سرگرمی بیش از هشتاد سال نمیگذرد. مسابقهها و جدولهای سرگرمی، نقطهیی هستند که در آن دانش و اطلاعات، قالبی مادی پیدا میکنند تا در خدمت لذت و البته مصرفگرایی مخاطبان قرار گیرد. انگیزه مخاطبان در تماشای مسابقههای تلویزیونی به جایزه چشمگیر آنها مربوط می شود. اولین مسابقه رادیویی امریکا که به نام «سوال ۶۴ دلاری» مشهور بود، کمکم به این نتیجه رسید که باید نام خود را به برنامه «سوال ۶۴۰۰۰ دلاری» تغییر دهد.
بسیاری از مسابقهها تماشاگران خود را از طریق ماشینهای لوکسی که به برندگان میدهند، جذب خود میکنند. از سوی دیگر در سالهایی که رکود اقتصادی، امریکا را از پا در آورده بود و صف بیکاران هر روز طولانیتر میشد، مسابقهها با جایزههای کلان و فراگیر خود توهم یک رفاه فراگیر را در جامعه ایجاد میکردند و مردم را به سمت خرید بیشتر از فروشگاهها و مصرفگرایی سوق میدادند. آیا انبوه مسابقات تلویزیونی در کانالهای ما نیز نشان از یک رکود اقتصادی دارد و آیا دولت میکوشد به کمک این جایزههای کلان به مردم تلقین کند که هیچ مشکلی در کار نیست؟
مسابقههای تلویزیونی بر پایه تبلیغات شکل میگیرند. شرکتهای ماشینسازی یا یخچالسازی حاضرند تولیدات خود را رایگان به برندهها ببخشند تا به مردم نشان دهند داشتن این ماشینها و لوازم خانگی چندان هم کار سختی نیست و این لوازم و ماشینها شایسته یک انسان فرهیخته هستند.
شاید از این روست که هیملشتین( Himelstein)در کتاب «اسطوره تلویزیون» مسابقهها را «استعمار خودخواهانه نیازهای طبقه متوسط» مینامد یا در جایی دیگر از این برنامهها با عنوان «بردگی لحظهیی» یاد میکند. مسابقهها به ما هیچ چیز یاد نمیدهند. آنها تنها نیازهای ما را تحقیر میکنند.
جامعهشناسها «تحقیر» را اولین اصل مسابقههای تلویزیونی مینامند. بروس فورسیس(Bruce Forsyth)مجری جنجالی مسابقههای تلویزیونی شهرت خود را با تحقیر و سر کار گذاشتن شرکتکنندگان مسابقه به دست آورده بود. تحقیر ممکن است در سوالهای مسابقه نهفته باشد؛ وقتی از شرکتکننده میخواهند نفساش را در یک آکواریوم پر از مارماهی حبس کند. تحقیر ممکن است در جایزههایی باشد که به شرکتکنندهها داده میشود: یک شیشه پاککن به برنده یک مسابقه آشپزی، یک ساعت دیواری برای کودکی که در مسابقه تلفنی شرکت کرده است!
در واقع در مسابقههای تلویزیونی، لذت تماشاگر جایی به اوج میرسد که ما به حریم خصوصی دیگران پا میگذاریم. مثلا وقتهایی که زن و شوهر در فاصلهیی جادویی میایستند تا سوالها نشان دهد آنها چقدر از سلیقهها و علایق هم مطلعاند.
مسابقههای تلویزیونی چوبهای دو سر طلا هستند. از یک سو پیروزی شرکتکنندگان حماسهیی به یاد ماندنی خلق میکند در این لحظه نورها چند برابر میشوند، دود صحنه را پر میکند و موسیقی حماسی از بلندگوها پخش میشود از سوی دیگر شکست مفتضحانه شرکتکنندگان به مسابقه جنبهیی کمدی میدهد و همه را میخنداند.
در سال ۱۹۷۰، زمان اوج مسابقههای تلویزیونی، تحقیقی فراگیر زیر نظر دو نظریهپرداز رسانهیی «بلامر و براون» در امریکا صورت گرفت. این دو در کمال تعجب دریافتند که بیشتر مردم مسابقات تلویزیونی را میبینند تا «به اشتباه شرکتکنندگان بخندند» یا «دانش خود را با دانش متخصصان مقایسه کنند.»
مسابقات تلویزیونی به گونهیی جادویی مخاطبان را درگیر خود میکنند. مخاطبان این برنامهها ، تماشاگران صرف نیستند. آنها با شرکتکنندگان رقابت میکنند و سعی میکنند ثابت کنند از آنها باهوشتر و داناترند. تماشاگران داخل سالن با فریادهای خود که هیچ گاه شنیده نمیشوند تماشاگران داخل سالن را راهنمایی میکنند. مجری برنامه با این تقلبها مشکلی ندارد. در یک مسابقه تلویزیونی همه باید سهیم باشند.
در مسابقه تلویزیونی هیچ عنصر غیر فعالی وجود ندارد، جز شرکتکننده! شرکتکنندهها بازیگران حرفگوشکن مسابقهها هستند. آنها مودبانه روبروی معلمی که از آنها سوال میپرسد میایستند و شانس خود را محک میزنند.
«شانس» هم عنصر هیجانی دیگر این قبیل مسابقههاست. در مسابقه «چرخه شانس» اگر پیکان چرخ در جهت صندوقچه قرار گیرد، شرکتکننده برنده جایزهیی شگفتانگیز میشود. هیجان مسابقه وقتی به اوج میرسد که شرکتکننده مجبور است از میان ده عدد، بطور اتفاقی یکی را انتخاب کند. در همین لحظات است که فریاد حاضران سالن و تماشاگران خانگی به اوج میرسد.
مسابقههای تلویزیونی از سال ۱۹۴۰ وارد تلویزیون امریکا شدند. این برنامهها در بین طبقات متوسط جامعه بیشترین طرفدار را داشتند، چرا که این سرگرمی اساسا برای مخاطبان بدون تخصص و فاقد قدرت طراحی شده بود. مسابقههای تلویزیونی خیلی زود از رواج افتادند، اما بعید به نظر میرسد کشورهای جهان سوم از آنها چشم بپوشند. مسابقهها بر خلاف انتظار ارزانترین برنامههای تلویزیونی هستند، چرا که بیشتر هزینه آنها را اسپانسرها و تبلیغکنندگان جوایز تقبل کردهاند. مسابقهها، برنامههایی پاره پاره هستند که میتوان از هر کجا وارد آنها شد و هر وقت خواست از آنها دل کند اتفاق دوم به ندرت میافتد.
تماشاگران داخل سالن به بینندگان خانگی این تضمین را میدهند که تقلبی در کار نیست و همه چیز تحت کنترل است. بله، همه چیز زیر نگاه سنگین دوربینها تحت کنترل است. مسابقه جایی است که اطلاعات بر احساسات انسان پیشی میگیرند، جایی که انسانها تبدیل به موجوداتی آزمایشگاهی میشوند. مسابقهها ما را تبدیل به عروسکهایی مکانیکی میکنند و به پرتگاههایی هل میدهند که لغزش ما، موجبات خنده دیگران را فراهم آورد. مهمتر از همه مسابقهها با زرق و برق کاذبشان ما را به خرید بیشتر از فروشگاهها تشویق میکنند. «مصرفگرایی و تزریق اطلاعات تبلیغاتی»؛ این چیزی است که ما از مسابقههای تلویزیونی یاد میگیریم.
بزرگمهر شرفالدین
منبع : روزنامه اعتماد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست