پنجشنبه, ۱۹ مهر, ۱۴۰۳ / 10 October, 2024
مجله ویستا

ملاصدرا شارح پیرو ابن عربی


ملاصدرا شارح پیرو ابن عربی
● ابن عربی از نگاه ملاصدرا
ابن عربی از نگاه ملاصدرا عنوانی بود که دکتر محسن جهانگیری، استاد فلسفه دانشگاه تهران برای سخنرانی در تالار کمال دانشکده ادبیات و علوم انسانی در تاریخ ۲۴/۲/۱۳۸۶ برگزیده بود. جهانگیری معتقد است یک چهارم آثار ملاصدرا همان حرف های ابن عربی است. او حتی پا را فراتر گذشته و می گوید: ملاصدرا شارح و پیرو ابن عربی است و درجه اعتقاد ملاصدرا به ابن عربی تا آن اندازه است که اگر هم موردی پیش آمده که نظر ابن عربی نادرست بوده، ملاصدرا کوشش کرده به گونه ای قابل قبول آن را توجیه کند.
او همچنین معتقد است در عین اینکه مرتبه علمی ابن عربی بالاتر از صدرای شیرازی است اما ملاصدرا زاهدتر از ابن عربی بوده است. حاصل سخن جهانگیری این می تواند باشد که ملاصدرا به ابن عربی به عنوان یک استاد و پیر عارفی نگاه می کند که به کشف حقایق نائل آمده است.
به هر حال هر اظهار نظر و سخنرانی در حوزه فلسفه زیر ذره بین نکته اندیشان قرار می گیرد و بالطبع ابهاماتی می آفریند.
یکی از این سوالات و ابهامات می تواند در مورد نحوه رابطه ملاصدرای فیلسوف با ابن عربی عارف باشد. اینکه میزان تأثیر و تأتر آن یک بر دیگری چگونه است. حال باید جستجو کرد ملاصدرایی که ارسطو را معلم فلاسفه و فیلسوف بزرگ می خواند با ابن عربی که ابن رشد را فقط و فقط قاضی قرطبه می خواند چگونه رابطه مرید و مرادی برقرار می کنند؟/ سعید بابایی/
موضوع بحث این است: ابن عربی از نگاه ملاصدرا تا ابن عربی در نگاه ملاصدرا. به این معنی که ملاصدرا چه نظری به ابن عربی دارد ؟ این دو از جهات زیادی با هم اشتراک دارند. هم از نظر خانواده و هم از نظر زندگی و هم از نظر طرز تفکر. از طرفی هر دو قطب و از کسانی بودند که در فرهنگ بشری و مخصوصاً در فرهنگ اسلامی اثر زیادی گذاشته اند.
ابن عربی به اصطلاح اروپایی بود. در آندلس متولد و در همانجا بزرگ شد، درس خواند و کار کرد. ولی اروپایی عرب تبار بود. زیرا ابن عربی از نواده های حاتم طایی است. آن مرد بخشنده و سخاوتمند عرب که بخشندگی او در ادبیات فارسی مشهور است.
خانواده ابن عربی از خانواده های اشرافی آندلس بود. از نظر فرهنگی، دینی و عنوان و موقعیت اجتماعی از خانواده های معروف «مورسیه» بوده اند. پدر ابن عربی با «ابن رشد» که قاضی قرطبه بود و مفسر کبیر لقب داشت، دوستان قدیمی بودند. پدر ابن عربی در حکومت هم عنوانی داشت. ابن عربی ۱۳ یا ۱۴ سالگی را سپری می کرد که به مقام کشف و شهود نائل آمد.
خودش در فتوحات مکیه می گوید :«من هنوز کودک بودم، شاربم سبز نشده بود، کشفیات و مشاهداتی دیدم و این خبر پیچیده تا به گوش قاضی قرطبه ابوالولید بن رشد رسید».
عجیب این است که ابن عربی نمی گوید مفسر ارسطو؛ بلکه می گوید قاضی قرطبه. این لقب جهت دار و از این رو است که اصولاً ابن عربی به ارسطو و فلسفه خوش بین نیست.
ابن عربی و ابن رشد با یکدیگر ملاقات نیز داشته اند. اما ابن عربی، راه و روش ابن رشد را که توجه و گرایش به فلسفه ارسطو است نمی پسندید. چرا که بعدها خود او می گوید: «من ابن رشد را دیدم. او به احترام من ایستاد و دست به گردنم انداخت». بعد در جایی دیگر می گوید:« با یکی از دوستانم در گوشه ای ایستاده بودیم، دیدیم جنازه ابن رشد را از مراکش می آورند به اندلس. یک طرف حیوانی که جنازه ابن رشد را می آورد کتابهایش قرار داشت و طرف دیگر خود جنازه ابن رشد تا تعادل حیوان برقرار شود.
من به دوستم گفتم که ای کاش می دانستند ابن رشد که این همه فکر کرد و کتاب نوشت آیا به آمال و آرزوهایش رسیده یا نه؟ سپس این شعر را گفتم :
« هذا الامام و هذه الاعماله / یا الیت شعری هل اتت آماله.یعنی: این امام (ابن رشد) و این هم کتابهایش، ای کاش می دانستند که این شخص به آمال و آرزوهایش رسید یا نرسید.
از سوی دیگر می بینیم که ملاصدرا بر عکس ابن عربی به فلسفه ارسطو خیلی خوش بین است. او ارسطو را معلم فلاسفه و فیلسوف بزرگ می داند. ابن عربی در آندلس بزرگ شد و تعلیم دید تا اینکه به مکه معظمه رفت. یعنی شرق عالم اسلام. در مکه مکرمه به درس امام جماعت مقام ابراهیم، شیخ متین الدین اصفهانی بزاز رسید. در همین مجلس درس است که با دختر شیخ متین الدین به نام نظام اصفهانی آشنا و به او شیفته می شود. نظام اصفهانی زنی با شخصیت والا بود. ابن عربی در وصف زیبایی های روحی و روانی او دیوان شعری به رشته تحریر در آورد که آن را همتراز کمدی الاهی دانته می دانند. در همین شهر، ابن عربی نگارش کتاب بزرگ « فتوحات مکیه» را آغاز می کند.
ابن عربی کتاب های زیادی باقی گذاشته تا جایی که بیش از ۵۰۰ جلد کتاب و رساله به او نسبت داده اند. کثیری از این کتاب ها به چاپ رسیده اند. کتاب های مهم او «فتوحات مکیه»، « فصوص الحکم» و دیوان شعری است که از او به چاپ رسیده است. ملاصدرا وقتی که درباره شعر و شاعری بحث می کند، شاعران را در سه مرتبه قرار می دهد: مرتبه اول: شعرای فاضل اند. مرتبه دوم: شعرای حکیم هستند و مرتبه سوم: اولیای مرضیین.
او در حکمای مقبولین (دسته دوم) از ابن عربی نام می برد. ملاصدرا می گوید: ابن عربی از شاعرانی است که از حکمای مقبولین به حساب می آید مثل ابن سینا، فارابی، سعدی،عطار.
کتاب «فصوص الحکم» ابن عربی بر مبنای خواب مبشرین است. او می گوید من در دمشق بودم. پیغمبر اکرم را در خواب دیدم و دیدم دست مبارک پیغمبر کتابی است.
خطاب به من فرمودند : هذه الفصوص الحکم.
یعنی: این کتاب است.
از این عبارت بر می آید که کتاب ابن عربی توسط پیغمبر اسلام نامگذاری شده است. بدین ترتیب معنای این کتاب از رسول اکرم است و الفاظ و عبارات آن از ابن عربی.
تاکنون متجاوز از ۱۰۰ شرح به زبان های مختلف بر فصوص الحکم نوشته شده است. اخیراً نیز ابن عربی در اروپا و آمریکا موقعیت خاصی پیدا کرده است. در آکسفورد مدت هاست سمینارهای زیادی درباره او برگزار می شود.
در عالم اسلام فصوص الحکم یکی از کتاب های موفق است. این کتاب متن مسلم عرفان نظری است. فتوحات هم بسیار مفصل است و چندین بار توسط پروفسور کربن و عثمان یحیی چاپ شده است. ظاهراً ابن عربی روی دانته نیز تأثیر زیادی داشته است. «آسین پالاسیوس» یکی از ابن عربی شناسان بزرگ که اخیراً فوت کرد، تمام عمر خود را صرف تحقیق درباره ابن عربی کرده است. نیکلسون، شرق شناس معروفی که در عرفان اسلامی صاحب اثر است نیز درباره ابن عربی تحقیقات زیادی انجام داده است. همانطور که می دانید دانته ۲۵ سال پس از مرگ ابن عربی متولد شد. نظر پالاسیوس و نیکلسون این است که تشابه میان کتاب ضیافت و کمدی الاهی دانته با فتوحات مکیه ابن عربی بیش از آن است که بگوییم اتفاق بوده است. بلکه دانته متاثر از ابن عربی است. نماینده و حلقه اتصال عرفان ابن عربی با عرفان اسلامی – ایرانی فضل الدین قونوی شاگرد بلاواسطه ابن عربی بوده است.
او همچنین با مولانا معاشرتی داشت و مولانا ارادتی خاص به قونوی داشت. مولانا اهل فلسفه نبود. چنانکه می گوید:
پای استدلالیان چوبین بود
پای چوبین سخت بی تمکین بود
غیر آن قطب زمانه دیده ور
کز ثباتش کوه گردد خیره سر.
منظور مولانا از «قطب زمانه » قونوی است. قونوی هم شاگرد بلاواسطه ابن عربی است که در قونیه عرفان را به فارسی تدریس می کرد و پیروانی هم داشته است. همچون عبدالرزاق کاشانی و فخرالدین عراقی که پدید آورندگان عرفان اسلامی به زبان فارسی هستند.
قونوی متفلسف تر از ابن عربی است و به فلسفه توجه بیشتری داشته است. این گزارش کوتاهی از زندگی و آثار ابن عربی بود.
● ملاصدرای زاهد، ابن عربی عالم
اما ملاصدرا ایرانی و ایرانی تبار بود. او از خانواده های اشراف شیراز بود. پدر ملاصدرا همچون پدر ابن عربی در دستگاه حکومت مقام و عنوانی داشته است. او از خانواده قوام بوده. یعنی همان حاجی قوام که ممدوح حافظ است.
بنابراین خانواده او نیز همچون ابن عربی از اشراف روزگار بودند. ملاصدرا در شیراز درس خواند. به اصفهان رفت و سپس در کهک قم زندگی کرد. نکته جالب آن است که ابن عربی از نظر زندگی دنیایی در سطح بالایی بود در حالی که ملاصدرا این گونه نیست. ابن عربی خیلی خوب زندگی کرد ولی ملاصدرا این گونه نیست. ابن عربی خیلی خوب زندگی کرد ولی ملاصدرا همواره در ریاضت، زحمت و غربت زندگی کرد. او هفت بار پای پیاده به مکه رفت.
نکته ای که مورد غفلت واقع می شود مسلمانی ملاصدرا است. هیچ کس از هفت بار سفر پیاده او به مکه سخن نمی گوید. بار هفتم نیز در بصره از دنیا رفت. دور از خانه و کاشانه و حتی قبر او هم شناخته نشده است. ولی ابن عربی خوب زندگی کرد از این رو ملاصدار زاهدتر از ابن عربی است و ابن عربی عالم تر از ملاصدرا است.
وسعت علم و قدرت تخیل ابن عربی در ملاصدرا کمتر دیده می شود اما ملاصدرا زاهدتر و مسلمان تر از ابن عربی بوده است. تا جایی که ملاصدرا تفاسیری فلسفی بر قرآن نوشته است. به گمان من یک چهارم آثار ملاصدرا همان حرف های ابن عربی است. به اندازه ای اعتقاد ملاصدرا به ابن عربی عجیب به نظر می آید که او از هیچ کس به اندازه ابن عربی تکریم و ستایش نکرده است؛ حتی در مهمترین مسائل فلسفی در مرتبه «حکمت جوهریه »، « وجود ذهنی »، « معاد» و مسائل دیگر از این قبیل ملاصدرا اقوال ابن عربی را به عنوان موید به کار می برد.
در بحث حرکت جوهری ملاصدرا برابر مخالفان ابتدا برهان می آورد و سپس به آیات قرآن استناد می کند. پس از آن اقوالی را از ارسطو نقل می کند که متعلق به ارسطو نیست، بلکه از اثولوجیاست. ملاصدرا اثولوجیا را متعلق به ارسطو و دلیلی برای حرکت جوهری می داند. او در نهایت در بحث هم از ابن عربی به عنوان موید سخن خود نام می برد.
وجود ذهنی برابر وجود عینی، لفظی و کتبی ملاصدرا قائل به وجود ذهنی است. برای اثبات وجود ذهنی هم از سخنان ابن عربی استفاده می کند و از ابن عربی با شکوه فراوان یاد می کند. من چند جمله از عبارات ملاصدرا را در این باره از اسفار مثال می آورم :
« از جمله چیزهایی را که تأیید می کند آن چیزی را که ما اصل قرار دادیم (حرکت جوهری ). شیخ الهی، عارف ربانی ابن عربی قبل از من قائل به حرکت جوهری بوده است. در فتوحات مکیه نوشته است و موید من قول ابن عربی است.»
پس از اینکه عبارتی را از ابن عربی نقل می کند در آخر می گوید: « کلام نورانی که ابهامات را برطرف می کند » از این جهت من می خواستم عنوان سخنرانی خود را بگذارم : «ملاصدرا شارح پیرو ابن عربی »
چرا که شارح زیاد است ولی شارح پیرو زیاد نیست. اعتقاد ملاصدرا به ابن عربی تا آن اندازه است که اگر موردی هم پیش بیاید که به نظرش نادرست است، کوشش می کند به وجه قابل قبولی آن را توجیه کند. شاهد دیگر مسأله «وجود ذهنی» است. مسأله وجود ذهنی در حکمت متعالیه اهمیت زیادی دارد و در آنجا نیز ملاصدرا از کلام ابن عربی استفاده می کند:
« عارف به جایی می رسد که در قوه تخیل خود، اشیایی را متصور می کند که این اشیاء در خارج می بیند». او از این قضیه برای اثبات وجود ذهنی استفاده می کند و معتقد است اشیاء همان گونه که وجود خارجی دارند وجود ذهنی نیز دارند.
عرفا معتقدند عالمی به نام عالم خیال منفصل وجود دارد. خیال متصل همان خیالی است که ما داریم. بنابراین در این مسأله نیز ملاصدرا از ابن عربی کمک می گیرد. حاصل این سخن این است که ملاصدرا به ابن عربی به عنوان یک استاد نگاه می کند که به کشف حقایق نائل آمده و خود هم در کتاب هایش از سخنان ابن عربی استفاده می کند و بهره می گیرد.
سخنران: محسن - جهانگیری
خبرنگار: سعید - بابایی
منبع : باشگاه اندیشه