شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

نگاهی به زندگی و اندیشه‌های گادامر


نگاهی به زندگی و اندیشه‌های گادامر
هانس گئورگ گادامر چهره شاخص در توسعه هرمنوتیك قرن بیستم است. با این همه یكی از مهمترین خاستگاههای فلسفه وی گفتگویی است كه او با فلسفه یونان سامان می‌دهد. در این مقال این گفتگو بسط می‌‌یابد. گادامر در مكتب نئوكانتی آموزش دید. گادامر هنگامی كه مارتین‌هایدگر به نگارش كتاب هستی و زمان اشتغال داشت، زیر نظر او درس می‌خواند.
وی نیز مانند‌هایدگر، تصور هرمنوتیك را صرفا به عنوان روشی برای علوم انسانی و تاریخی و قابل قیاس با روش طبیعی، مردود می‌شمارد. هرمنوتیك فلسفی از نظر او به فرآیند فهم آدمی مربوط می‌شود كه بناچار تاریخی است، زیرا ما كل را به واسطه اجزاء، و اجزاء را به واسطه كل می‌فهمیم.
این نوع فهم عملی نیست كه به نحو قاعده مند قابل دسترسی و به طور عینی قابل اثبات باشد. رویداد یا تجربه ای است كه بر ما عارض می‌شود. بالاترین نمونه وقوع آن، تجربه ما از كارهای هنری و ادبی است. ولی در بررسی‌های دقیق و عالمانه ما درباره كارهای دیگر آدمیان در علوم انسانی و اجتماعی نیز واقع می‌شود، در هر مورد، فهم، خودفهمی به دنبال می‌آورد. یكی از حوزه‌های كاری گادامر، گفتگو در درون فلسفه و در درون تاریخ فلسفه، بویژه نسبت به افلاطون و ارسطو و نیز هگل و‌هایدگر است.
مفهوم دیالوگ در اینجا به معنای پرسش و پاسخ و برگرفته از افلاطون است. این گونه فهم هرگز به شناخت مطلق تبدیل نمی‌گردد. گادامر پایه فهم را زبان و گفتگو، به تفكیك از ذهنیت، قرار می‌دهد، و از این راه هرمنوتیك فلسفی را از خطر خودسری در تفسیر آثار دیگران بر حذر می‌دارد. مهمترین اثر منتشر شده گادامر كتاب حقیقت و روش است. از او همچنین چهار مجلد نوشته‌های كوتاه حاوی تحقیقات مهم درباره افلاطون و هگل و پل سلان و دیگران، انتشار یافته است. مجموعه آثارش شامل كتابها و مقاله‌های پرشمار او در ده جلد گنجانده شده است.
گادامر همچنین عملا در تدریس از روش گفتگو كه محور هرمنوتیك فلسفی اوست استفاده می‌كند، و همچنین مسأله باعث شهرت گسترده او در مقام معلم بوده است. گادامر در ماربورگ و در برسلاو بزرگ شد، و زندگی دانشگاهی او بازتابی از مهمترین جنبش‌های فلسفی آلمان در سده بیستم است. هنگامی كه از ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۲ در ماربورگ فلسفه می‌خواند، به نوكانتیها برخورد، و رساله دكترایش را زیر نظر نیكولای‌هارتمان و پاول ناتورپ در ۱۹۲۲ به پایان برد. در ۱۹۲۳ برای اینكه تحت تعلیم ادموند هوسرل و مارتین هایدگر پدیدار شناسی بخواند راهی جزامبورگ شد، و در ۱۹۲۴ به دنبال‌هایدگر به ماربورگ رفت. در ۱۹۲۹ دو سال پس از انتشار آرای‌هایدگر در زمینه پیددارشناسی وجودی در هستی و زمان، صلاحیت تدریس در دانشگاه پیدا كرد و به پیشنهاد وی استادیار شد. گادامر دانشجویی استثنایی بود كه در سنین فوق العاده پایین ۲۲ و ۲۹ سالگی به ترتیب به درجه دكتری و استادیاری رسید.
هنگامی كه در دانشگاه ماربورگ به سر می‌برد، به خواندن فیلولوژی كلاسیك (یونانی و لاتین) پرداخت و در ۱۹۲۷ در امتحانات دولتی در این رشته موفق شد. رساله‌های دكتری و استادیاری او هر دو درباره افلاطون بود. رساله اخیر تحت عنوان اخلاق دیالكتیكی افلاطون در ۱۹۳۱ انتشار یافت. گادامر از همان زمان كه هنوز در ماربورگ بود آغاز به تدریس كرد. بعد همچنین در لایپزیك، فرانكفورت و‌هایدلبرگ درس داد، و در آنجا در ۱۹۴۹ در مقام استاد كرسی فلسفه جانشین كارل یاسپرس شد. ولی پس از بازنشستگی در ۱۹۶۸ نیز همچنان به تدریس در دانشگاه‌هایدلبرگ ادامه می‌داد و بخشی از سال را در آمریكا، به ویژه در كالج باستن، درس می‌گفت.
در ۱۹۵۲، گادامر و هلموت كوهن مجله فیلوزومنیشه رونت شاو را بنیاد نهادند كه به سرعت یكی از مهمترین نشریات فلسفی آلمان شد. كتابهای حقیقت و روش و هستی و زمان مهمترین آثار در زمینه هرمنوتیك در قرن بیستم شناخته شدند. در دهه ۱۹۶۰، گادامر درگیر مناظره ای پرحرات با یورگن‌هابرماس و مكتب فرانكفورت درباره هرمنوتیك و نظریه نقدی شد. در دهه ۱۹۷۰، در حیطه‌های مرتبط با تدریس در آمریكا كه دومین مرحله حرفه معلمی او بود، گادامر توانست سهمی را كه در حقیقت و روش در فلسفه عملی به دست آورده بود، بیشتر بسط دهد، و به این مناسبت با آمریكایی‌ها متاثر از پراگماتیسم، مانند ریچارد رورتی، تماس برقرار كرد.
بعدها در دهه ۱۹۸۰، مناظره‌ای را با ژاك دریدا بر سر هرمنوتیك و ساختار‌شكنی آغاز كرد. اندیشه گادامر با اندیشه یونانی بویژه افلاطون و ارسطو آغاز می‌شود. درگیری اولیه وی با افلاطون است به طوری كه بیشتر جهت گیری‌های فلسفی تفكر وی از افلاطون است، گادامر تحت تاثیر معلمان نخستش مانند‌هارتمان و فرید لاندر، رویكردی را نسبت به افلاطون توسعه داد كه ایده مربوط به هرگونه دكترین پنهان در اندیشه افلاطون را رد كرد، در عوض به ساختار خود دیالوگهای افلاطونی به عنوان كلیدی برای فهم فلسفه افلاطون می‌نگریست. از نظر گادامر تنها راه برای فهم افلاطون، كار از طریق متون افلاطونی و دیالوگ و دیالكتیك موجود در آن متن‌ها است.‌
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید