سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

نگاهی به زندگی وآثارآلبرت کبیر


نگاهی به زندگی وآثارآلبرت کبیر
آلبرت كبیر از متكلمان و فلاسفه قرن سیزدهم میلادی است.
در این نوشته سعی شده است كه برخی از زمینه های مطالعه و پژوهش آلبرت و آثار وی معرفی و بررسی گردد. باید به این نكته اشاره كرد كه آلبرت در زمینه های مختلف دانش زمانه خود مطلع و دارای اثر بوده وگستردگی دانش او در دروه زندگیش نیز زبانزد بوده است. از این رو نمی توان در نوشته ای كوتاه این زمینه های مختلف را بررسی كرد.
●زندگی
در مورد سال تولد آلبرت اختلاف وجود دارد. تولد وی بین سالهای ۱۱۹۳ تا ۱۲۰۶ میلادی در شهر لاوینگن در منطقه باواریا در آلمان ذكر شده است. وی تحصیلاتش را در دانشگاه پادوا در ایتالیا آغاز كرد. در پادوا آلبرت دوره كاملی از ترجمه لاتینی آثار ارسطو را كه از عربی ترجمه شده بود، مطالعه كرد.
در سالهای ۱۲۴۲ تا ۱۲۴۹ علاوه بر تدریس آثار متعددی را نگاشت. شرح كتاب «احكام» پیر لومبار و تفسیرش بر تلمود متعلق به این دوره هستند كه موجب شناخته شدن و مقبولیت وی شد. در سال ۱۲۴۸ تصمیم گرفته شد كه مدارس و برنامه های درسی جدیدی در انگلستان، آلمان و لومباری تأسیس و طراحی شود. آلبرت برای انجام این كار در آلمان مأمور شد و به كلن رفت.آلبرت در سال ۱۶۲۲ آمرزیده دانسته شد. پاپ پیوس یازدهم او را در سال ۱۹۳۱ تقدیس كرد و لقب «استاد كلیسا» را به وی اعطا نمود.
●آثار
مجموعه آثار آلبرت در دو ویرایش منتشر شده است. ابتدا در سال ۱۶۵۱ مجموعه آثار وی در ۲۱ جلد در لیون انتشار یافت و بار دیگر در سال ۱۸۹۹ در ۳۸ جلد در پاریس به چاپ رسید. وی تألیفات متنوعی در رشته های منطق، كلام، فلسفه، علوم فیزیكی شامل جغرافیا، اخترشناسی، كانی شناسی و كتابی درباره كون و فساد، علوم زیستی شامل گیاهشناسی، جانورشناسی، فیزیولوژی و جمجمه شناسی، شیمی و كیمیا، از خود به جای گذارده است. در كلام و فلسفه آلبرت آثار متعددی در رشته های اخلاق و سیاست، مابعدالطبیعه، خداشناسی، تفسیر متون مقدس و وعظ و خطابه نگاشته است.
تنوع این آثار دانش گسترده آلبرت را بخوبی نشان می دهد. آثار وی در علوم تجربی كه مبتنی بر مشاهدات گسترده وی بود، از دقیق ترین و معتبرترین آثار قرون وسطی در علوم تجربی شناخته می شود. بخش بزرگی از آثار وی در زمینه فلسفه و كلام است. او دوره آثار ارسطو را به همراه تعلیقات فلاسفه مسلمان، خلاصه و تنظیم نمود و آن را بر اساس تعالیم كلیسا بیان كرد. در زمینه كلام، وی یادداشتهای مفصلی بر كتاب «احكام» پیر لومبار نوشت كه در سه جلد به چاپ رسیده است. اثر دیگر وی در این زمینه كتاب «مجموعه كلام» است. این كتاب تنظیم مجدد آرای كلامی نگاشته شده در شرح كتاب احكام لومبار است كه به منظور تنظیم یك متن آموزشی تالیف شده است. وی همچنین كتابهایی در تفسیر متون مقدس دارد. در این كتابها او به الهیأت عرفانی متمایل است و در برخی موارد مكاشفات خود را ذكر می كند.
آگاهی او در رشته های مختلف دانش و نیز اطلاعش از آرای مختلف و متنوع پیشینیان در این رشته ها، موجب تحیر هم عصران و نیز متاخران بوده است. چنانكه از او حتی در زمان زندگیش با لقب «استاد كل» یاد می شده و در سال ،۱۹۳۱ پاپ لقب «استاد كلیسا» را به وی اعطا نمود كه تاكنون تنها به ۳۳ نفر تعلق یافته است.
●مطالعات آلبرت در علوم تجربی
در قرون وسطی علوم تجربی نسبت به الهیأت توسعه كمتری داشت . بعد از تشكیل دانشگاهها در ابتدای قرن سیزدهم نیز بیشتر توجه دانشگاهها خصوصاً در دانشگاه پاریس به منطق و الهیات بود. اما در قرن سیزدهم به دو دانشمند بر می خوریم كه توجه ویژه ای به علوم تجربی از خود نشان دادند. یكی از ایشان آلبرت و دیگری راجر بیكن (۹۴-۱۲۱۴) است. راجر بیكن در دانشگاه آكسفورد راه استادش گروتست را ادامه داد و در تقویت جریان توجه به تجربه در انگلستان مؤثر بود. در مقابل، آلبرت بیشتر در دانشگاه پاریس و سپس در آلمان به تدریس پرداخت. باید گفت كه آثار تجربی او تحت تأثیر آثار وی در كلام كمتر مورد توجه قرار گرفته است، چنانكه آلبرت بیشتر به عنوان یك متكلم و فیلسوف شناخته می شود تا یك طبیعیدان.
در زمینه علوم تجربی جملاتی از آلبرت نقل شده است كه بخوبی جهت گیری وی را در این علوم نشان می دهد.
وی در كتاب «درباره كانی ها» می نویسد: «وظیفه علوم تجربی تنها این نیست كه گزارشهای مربوط به طبیعت را ثبت كنند، بلكه باید عللی كه موجب این اتفاقات می شوند را جست و جو كنند. » و در كتاب «درباره گیاهان» می نویسد: «تنها آزمایش است كه راهنمای مطمئنی در علوم طبیعی است. »
مشاهدات و آزمونهای گسترده آلبرت در علوم فیزیكی، زیستی و فیزیولوژی جزو دقیق ترین آثار قرون وسطی در این زمینه دانسته می شود.
او مطالعاتی درباره علم شیمی و كیمیا نیز انجام داد. در مورد اینكه آیا او به وجود سنگ فلاسفه معتقد بوده است یا خیر، اختلاف وجود دارد. اما احتمالاً وی نخستین كسی است كه ارسنیك را به طور خالص تهیه كرده است. وی همچنین نوشته هایی درباره كروی بودن زمین و وجود احتمالی جزیره ای در ورای انگلستان دارد. او در شهر كلن یك مزرعه تحقیقاتی تشكیل داده بود كه در آن گونه های مختلفی از گیاهان و انواع متعددی از حشرات و جانوران را پرورش می داد. آثارش در مورد گیاهشناسی و جانورشناسی، نتیجه تحقیقات او در این مزرعه است.
با این حال، در بررسی پیشرفت علوم تجربی در قرن سیزدهم، بیشتر نام راجر بیكن ذكر می شود. در این مورد گفته شده است كه آلبرت كمتر آرای نوین خود را در كتابهایش نوشته است. او در بیشتر آثارش نگاهی دایرهٔ المعارفی دارد، بدین ترتیب كه آرای پیشینیان را به تفصیل ذكر می كند و در پایان انتقادات و نظرات خود را می افزاید. وی در ارائه نظرات جدید خود بسیار محتاط بود و كمتر نوشته ای را به توضیح مستقیم نظریات خودش اختصاص داده است. از سوی دیگر، در دوره های بعدی، تأثیر آلبرت و شاگردش توماس بر كلام مسیحی بیشتر مورد توجه قرار گرفته است و شاید این امر و مباحثات گسترده ای كه میان فرقه های كلامی مسیحی در مورد آثار توماس و استادش رخ داد، موجب شده باشد كه مطالعات آلبرت در علوم تجربی كمتر مورد توجه قرار گرفته باشد.
آگوستین به افلاطون متمایل بود و نظام كلامی خود را در قرن چهارم میلادی متناسب با آرای افلاطون و تحت تأثیر نوافلاطونیان ارائه داد. از سوی دیگر مسأله تقابل ایمان و عقل در نزد متفكران مسیحی مورد توجه بود. سنت آگوستین كه با تلاشهای آنسلم در قرن دهم تقویت شد، اهمیت بیشتری برای ایمان قائل می شد. اگرچه روش آگوستین در سنت كلیسایی رواج داشت، اما متكلمین نیاز به ساختاریافتگی و نظم عقلانی بیشتری احساس می كردند. در قرون وسطی تا پیش از قرن دوازدهم، آثار ارسطو چندان مورد توجه قرار نگرفت. در این میان تنها بوئتیوس (حدود ۴۷۵-۵۲۵ میلادی) برخی از آثار ارسطو را به لاتین ترجمه كرد. بعد از ترجمه آثار ارسطو و نیز آثار متكلمین و فلاسفه مسلمان، خصوصاً ابن سینا در زمینه ارائه یك نظام كلامی بر مبنای روش ارسطو كه با متون دینی سازگاری داشته باشند، امكان آشتی دادن عقل و ایمان جدی تر گرفته شد.
از سوی دیگر ترجمه آثار ابن رشد و تقویت جریان ابن رشدیان لاتین و همچنین ناسازگاریهایی كه آرای ارسطو با متون مقدس داشت، موجب شد كه آموزش فیزیك و متافیزیك ارسطو در سالهای ۲۵-۱۲۱۰ در دانشگاه پاریس ممنوع اعلام شود. موجب این امر عمدتاً عقاید دو گروه ابن رشدیان و عقل گرایان بود. آثار ابن سینا برداشتی از آرای ارسطو بود كه جنبه های نوافلاطونی نیز داشت و با متون مقدس بهتر مطابقت می یافت؛ اما ابن رشد كه به ترجمه های دقیق تری از ارسطو دسترسی داشت، آرای ارسطو را به نحوی ارائه می كرد كه با متون دینی كمتر سازگار بود.
در این دوره برخی از متكلمان و از جمله آلبرت به این فكر تمایل یافتند كه بررسی دقیقتر آثارارسطو و تصحیح آنها هم می تواند مسأله تحریم را مرتفع كند و هم این فرصت را فراهم می آورد كه آرای ارسطو برای تنظیم یك نظام كلامی جدید به كار گرفته شود. آلبرت بر این عقیده بود كه می توان و باید آرای درست را از دستگاههای فكری مختلف برای تنظیم عقاید الهی و دفاع از آنها برگرفت. از این بابت وی شبیه به آگوستین می اندیشید كه اعلام كرد كه در آرای فلاسفه نوافلاطونی كه مسیحی نیز نبودند، می توان ادعاهای صحیحی یافت كه با مسیحیت مطابق باشد. آگوستین معتقد بود كه اگر عقیده درستی در آثار مشركان یافته شود، باید این آرا را از دست صاحبان غیر بر حق آن گرفت و برای دفاع از ایمان و تعالیم مسیح به كار برد. بر این مبنا آلبرت برای مطالعه آثار فلاسفه گذشته غیرمسیحی اهمیت زیادی قائل شد. خود وی دوره كاملی از ترجمه لاتینی آثار ارسطو را كه از عربی ترجمه شده بود، به همراه آثار فلاسفه مسلمان، خصوصاً ابن سینا در تطبیق نظام ارسطو با تعالیم اسلام مطالعه نمود. وی روش ارسطویی را در بررسی و تنظیم مباحث فلسفی و كلامی بیشتر مناسب می دانست و مانند ارسطو برای منطق به عنوان وسیله ای برای حركت از دانسته ها به نادانسته ها اهمیت زیادی قائل شد. وی همچنین تقسیم بندی دانشها را بر مبنای تقسیم بندی ارسطو پذیرفت. با این همه آلبرت یك نظام كامل فلسفی یا كلامی بنا نكرد. در مورد این پرسش كه چرا آلبرت به چنین كاری دست نزد، حدسهای مختلفی عنوان شده است. از سویی آلبرت مناصب مذهبی و آموزشی مختلفی داشت. وی در سال ۱۲۴۸ مسئول تنظیم برنامه درسی در آلمان شد و به منطقه كلن رفت.برخی از مورخین اشاره كرده اند كه ذهن آلبرت آنچنان از آرای متفاوت مملو بود كه كمتر امكان یافت كه درباره نظام جدیدی كه خود بنیان نهاد، بیندیشد. تنظیم یك نظام جدید كلامی بر مبنای روش ارسطو توسط شاگرد وی، توماس آكویینی انجام شد.
توماس در سالهای ۱۲۴۵ تا ۱۲۴۸ شاگرد آلبرت در دانشگاه پاریس بود. سپس هنگامی كه آلبرت برای تنظیم دوره درسی در آلمان به كلن رفت، توماس را همراه با خود برد. در این مدت آلبرت طرح خود را برای تطبیق فلسفه ارسطو و تعالیم مسیحیت به توماس انتقال داد. آلبرت تلاش بسیاری كرد كه توماس را برای تكمیل تحصیلات و دریافت درجه استادی مجدداً به دانشگاه پاریس بفرستند. توماس در سال ۱۲۵۷ درجه استادی خود را دریافت كرد . بین سالهای ۱۲۵۲ تا ۱۲۵۹ كه توماس در پاریس بود، كتب متعددی را نوشت. در این میان كتاب «درباره وجود و ماهیت » یكی از آثار اصلی وی دانسته می شود كه مطابق با روش ارسطویی نگاشته شده است. همچنین در این دوره وی یك دوره چهار جلدی در تفسیر كتاب احكام پیر لومبار نگاشت.
این پرسش همواره مطرح بوده كه ارتباط مطالعات و نظریات آلبرت و توماس چگونه بوده است. برخی معتقدند كه آلبرت بیشتر مشوق توماس بوده است و نظام كلامی ارسطویی، بیشتر نتیجه افكار توماس است. در مقابل برخی بر این عقیده اند كه توماس عمدتاً افكار آلبرت را تنظیم كرده است و خود چیزی به آنها نیفزوده است و برخی دیگر برای آثار توماس استقلال بیشتری قائل شده اند. اما به هر حال باید تاكید كرد كه توماس شاگرد آلبرت بوده و از او تأثیر گرفته است. برای نمونه در مورد بررسی فضیلت اخلاقی، روش توماس در بخش دوم كتاب «مجموعه كلام» كه در سالهای ۱۲۷۱ تا ۱۲۷۲ نوشته شده است، مطابق با روشی است كه آلبرت در كتاب «مجموعه درباره آفریدگار» به كار برده است. این كتاب در سالهای ۱۲۴۲ تا ۱۲۴۵ نوشته شده است. هر دو متكلم كتابی به نام «مجموعه كلام» نگاشته اند كه شیوه بررسی مسائل در آن دو به یكدیگر شبیه است.
توماس در سالهای ۱۲۵۹ تا ۱۲۶۸ در ناپل اقامت داشت. در آنجا وی با ویلیام اهل موئربكه آشنا شد. ویلیام یك متكلم یونانی بود. او در سال ۱۲۴۲ به یونان فرستاده شد تا آثار ارسطو را از متون اصلی یونانی به لاتین ترجمه كند. وی دریافت كه دو كتاب «اثولوجیا» كه در اروپا «تئولوجیا» نامیده می شود و «كتاب العلل» در واقع متعلق به ارسطو نیستند. این دو كتاب كه توسط نوافلاطونیان نگاشته شده اند، جنبه ای نوافلاطونی دارند و این امكان را فراهم می آورند كه بین آرای ارسطو و آرای افلاطون و افلوطین پیوند برقرار شود.فلاسفه مسلمان مانند ابن سینا می پنداشتند كه این دو كتاب نوشته ارسطو است .
توماس نیز با این كه از این موضوع آگاه بود، از اندیشه های موجود در این دو كتاب برای تطبیق آرای ارسطو با تعالیم مسیحیت استفاده كرد. بعد از نگارش آثار اولیه توماس، كلام ارسطویی از سوی سنت گرایان، ابن رشدیان و استادان عرفی و مورد اعتراض و حمله قرار گرفت. هریك از این گروهها بر مبنای عقاید خود به توماس اعتراض می كردند و این در حالی بود كه خود نیز با یكدیگر توافق نداشتند. در سال ۱۲۶۳ آلبرت در سفری كه به ایتالیا داشت، توماس را ملاقات كرد كه احتمالاً آخرین ملاقات ایشان بوده است. كتاب «علیه منكران» نتیجه تلاش توماس برای تنظیم یك متن درسی برای شاگردان مبتدی كلام است. در ۱۲۶۸ دور جدیدی از حملات بر ضد كلام ارسطویی در دانشگاه پاریس به رهبری سیژر اهل بارابانت كه ابن رشدی بود، آغاز شد. از آلبرت خواسته شد كه به پاریس برود، اما آلبرت امتناع كرد و توماس را برای این كار پیشنهاد كرد . توماس توانست اعتراضات را پاسخ دهد و در سالهای ۱۲۶۸ تا ۱۲۷۲ در پاریس تدریس كرد و بعد از آن مجدداً به ایتالیا بازگشت. وی در سالهای ۱۲۶۵ تا ،۱۲۷۳ اثر مهم خود، «مجموعه كلام» را نگاشت. درسال ۱۲۷۴ توماس و آلبرت برای حضور در شورای لیون دعوت شدند، اما توماس در راه لیون درگذشت. بعد از مرگ توماس، حملات به كلام ارسطویی ادامه یافت. از سوی دیگر مناقشات میان ابن رشدیان و سنت گرایان در پاریس شدت گرفت. سرانجام در ،۱۲۷۷ اتین تامپیه، اسقف پاریس، ۲۱۹ مورد از آرای ابن رشدیان را انحرافی اعلام كرد. برخی از آرای توماس نیز در این فهرست ذكر شده بود. این حكم به تأیید پاپ ژان بیست و یكم رسید و موجب شد كه آرای توماس در پاریس و همین طور در آكسفورد به طور رسمی تدریس نشود.
آلبرت تأثیر دوگانه ای در شكل گیری كلام ارسطویی داشت، از سویی وی استاد و مشوق توماس برای تطبیق دادن آرای ارسطو با تعالیم مسیحی بود و خود در این راه مطالعات گسترده ای انجام داده و آثاری نگاشته بود. تلاش آلبرت برای فرستادن مجدد توماس به پاریس در این زمینه قابل توجه است.البته بعد از تقدیس توماس در سال ۱۳۲۳ تعلیم كلام ارسطویی مجدداً رسمیت و گسترش یافت. با این حال، تفكر و آرای آلبرت در منطقه كلن مورد توجه باقی ماند.
تفكر آلبرت پس از مرگش و مسأله تقدیس وی
هنگامی كه آلبرت در سال ۱۲۸۰ از دنیا رفت، تدریس بخشهایی از كلام ارسطویی طبق فرمان ۱۲۷۷ ممنوع بود.
از سوی دیگر شخصیت آلبرت موجب تمایل بسیاری از مردم آلمان به وی بود. جسد وی در كلیسایی كه در آن اقامت داشت، دفن شد . با وجود آنكه روایتهای مختلفی از كرامات آلبرت ثبت شد، تقدیس وی تا سال ۱۹۳۱ به تعویق افتاد. می توان پرسید كه علت این تأخیر چه بوده است.
موقعیت آلبرت موجب شد كه منزلت خاصی در نزد مردم منطقه و داشته باشد، به طوری كه در سالهای پایانی قرن سیزدهم و نیمه اول قرن چهاردهم، نقاشان به دفعات چهره وی را در میان چهره مقدسین مسیحی ترسیم كردند.
در سال ،۱۳۲۳ پاپ ژان بیست و دوم میان آلبرت، توماس و ریموند اهل پنافورت، توماس را تقدیس نمود. تعیین علت این امر بسیار سخت است، اما احتمالاً شهرت بیشتر توماس در این بین موثر بوده است. تقدیس توماس موجب آزاد شدن تدریس آرای وی و رواج كلام ارسطویی شد .
در ۱۴۸۳ تصمیم گرفته شد كه مقبره وی مجدداً بنا شود. عنوان شده است كه هنگام تجدید بنا، جسد وی سالم از آرامگاه بیرون آورده شد. این مسأله موجب شد كه پاپ اینوسنت هشتم در ۱۴۸۴ اجازه رسمی اجرای مراسم مذهبی در مقبره وی را صادر كند. در ۱۶۲۲ پاپ گریگوری پانزدهم آلبرت را آمرزیده اعلام كرد. در سالهای ۱۵۷۰ تا ۱۶۵۱ به مرور برگزاری مراسم بزرگداشت آلبرت در روز مرگ وی در پانزدهم نوامبر هر سال، رسمیت یافت. در سال ۱۶۵۱ مجموعه آثار آلبرت برای نخستین بار به چاپ رسید.
در سال ۱۷۹۹ فرانسویان انقلابی به آلمان حمله كردند و تا كرانه غربی راین پیش رفتند. در این اشغال تمامی مراكز مذهبی در مناطق اشغالی تعطیل شدند و برخی از كلیساهای قدیمی از جمله كلیسای محل اقامت آلبرت تخریب شد. چند تن از كشیشان توانستند جسد آلبرت را از كلیسا خارج كنند و آن را به كلیسای آندره مقدس در غرب رود راین انتقال دهند . در ۱۸۵۹ مقبره جدیدی برای آلبرت در كلیسای آندره ساخته شد و جسد دومینیك و نیز توماس به این كلیسا آورده شد. در ،۱۸۷۰ اسقف آلمان رسماً از واتیكان درخواست كرد كه لقب «استاد كلیسا» به آلبرت تعلق گیرد. این امر منوط به تقدیس وی دانسته شد، اما اغتشاشات سیاسی در آلمان و ایتالیا تصمیم گیری در این مورد را به تعویق انداخت. در ۱۸۸۰ در ششصدمین سال فوت آلبرت، مراسم متعددی در نقاط مختلف اروپا در بزرگداشت آلبرت برگزار شد و تلاشها برای تقدیس وی شدت یافت. چاپ جدیدی از مجموعه آثار آلبرت نیز در سالهای ۱۸۹۰ تا ۱۸۹۹ منتشر شد. در سال ۱۹۲۷ انجمن آكادمی های كاتولیك آلمان و اسقف آلمان، مسأله اعطای لقب و تقدیس آلبرت را مجدداً به طور رسمی مطرح و پیگیری كردند. سرانجام پاپ پیوس یازدهم، آلبرت را در سال ۱۹۳۱ تقدیس كرد و لقب استاد كلیسا را به وی اعطا نمود. همچنین در سال ۱۹۴۱ پاپ پیوس دوازدهم لقب «حامی علوم طبیعی» را به آلبرت اعطا كرد.
●●جمع بندی
كلام ارسطویی كه توسط توماس نظام یافت، به عنوان نظام كلامی رسمی كلیسای كاتولیك پذیرفته شده است. این نظام كلامی نتیجه تلاش برای آشتی دادن ایمان و عقل است و از سوی دیگر می توان آن را نمونه ای از تحقق آرمان آگوستین برای به خدمت الهیأت درآوردن فلسفه دانست.
اگرچه در كتب تذكره بیشتر به توماس اشاره می شود، اما بررسی دقیقتر نشان می دهد كه نقش آلبرت در این بین بسیار گسترده و عمیق بوده است. آلبرت توماس را تعلیم داد، وی را در نگارش كتابهایش تشویق كرد و سپس برای گسترش آرای توماس تلاش كرد و هنگامی كه آرای توماس مورد حمله واقع شد، وظیفه دفاع از آنها را هم در زمان زندگی توماس و خصوصاً بعد از مرگ وی به عهده گرفت. به طور خلاصه می توان گفت كه هم شكل گیری و هم پایداری كلام ارسطویی مدیون اندیشه ها، مطالعات و تلاشهای آلبرت است‎.
یاسر خوشنویس
منابع در دفتر روزنامه موجود است.
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید