جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

فرار از آلکاتراز - Escape From Alcatraz


فرار از آلکاتراز - Escape From Alcatraz
سال تولید : ۱۹۷۹
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : دانلد سیگل
کارگردان : سیگل
فیلمنامه‌نویس : ریچارد تاگل، برمبنای کتابی نوشته ج. کامبل بروس.
فیلمبردار : بروس سورتیس.
آهنگساز(موسیقی متن) : جری فیلدینگ.
هنرپیشگان : کلینت ایست‌وود، پاتریک مک‌گوهان، رابرتس بلاسم، جک تیبو، فرد وارد، پل بنجامین، لاری هنکین، بروس م. فیشر و فرانک رونززیو.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۲ دقیقه.


سال 1960. پس از چندین بار اقدام به فرار، «فرانک موریس» (ایست‌وود) را از زندان آتلانتا به آلکاتراز منتقل می‌کنند و «واردن» (مک‌گوهان)، که به زندانش می‌نازد، به او می‌گوید که هرگز کسی از آنجا فرار نکرده و فرار هم نخواهد نخواهد کرذ. پس از دعوای سختی با یک زندانی قلدر به‌نام «وولف» (فیشر)، «فرانک» تنبیه شدن در بند «د» را هم تجربه می‌کند: سلول انفرادی در تاریکی محض. اما سرانجام به سلولش برمی‌گردد و با هم‌بندی‌هایش آشنا می‌شود: «لیتموس» (رونزیو) که با موش دست‌آموزش سرگرم است؛ پیرمردی به‌نام «داک» (بلاسم) که اجازه نقاشی کردن دارد؛ و «انگلیسی» (بنجامین)، سیاه‌پوستی که به‌دلیل دفاع از خودش در مقابل مهاجمان نژادپرست، به دو «نودونُه سال حبس» محکوم شده است. «واردن» در سرکشی به سلول‌ها، تک چهره خودش را که «داک» کشیده، پیدا می‌کند و اجازه نقاشی او را لغو می‌کند و «داک» نیز به‌عنوان اعتراض انگشت‌هایش را قطع می‌کند. در اینجا «فرانک» تصمیم می‌گیرد که فرار کند. او نقشه‌اش را برای دوستانش، «جان آنجلین» (وارد) و «کلارنس آنجلین» (تیبو) - که به‌تازگی از زندان آتلانتا منتقل شده‌اند - می‌گوید؛ کندن یک نقب، بیرون رفتن از کانال تهویه و گذر از خلیج به کمک قایق نجاتی که از بارانی‌های‌شان ساخته شده است. زندانی سلول‌کناری، «چارلز باتس» (هنکین) که مادرش در حال مرگ است، خواهش می‌کند همراه‌شان برود، ولی شب اجرای نقشه همراهی‌شان نمی‌کند و این سه می‌گریزند. جست‌وجوی گسترده زندان بانان به جائی نمی‌رسد و «واردن» تصمیم می‌گیرد اعلام کند که آنان غرق شده‌اند. یک سال بعد، در 1963، زندان آلکاتراز برچیده می‌شود.
* به‌رغم شهرت سیگل به‌عنوان حادثه‌ای‌ساز، فرار از آلکاتراز به یک فیلم حادثه‌ای نیست و هرکس که به امید یافتن هیجان‌های کلاسیک شورش در زندان یا بحث‌های مربوط به اصلاح وضع زندان، آن را ببیند احتمالاً ناامید می‌شود. غیر از دقایقی کوتاه، پرسونای اکشنِ ایست‌وود بسیار کنترل شده و کمرنگ است. فیلم اصلاً پرسش «رفرم» را طرح نمی‌کند، بلکه برعکس می‌کوشد تا آلکاتراز، ساکنان، روش‌های انضباطی و شرایط عمومی‌اش را به‌طرز محسوسی شایسته‌تر و معقول‌تر از عرف سینمائی نشان دهد. نکته زیرین و اصلی فیلم، خودِ مسئله زندانی بودن است و یأس تدریجی و فرساینده‌ای که در زندانیان و زندانی القا می‌کند؛ کسانی که تخیل‌شان در یک چهار دیواری به بند کشیده شده است و ورای آن نه چیزی می‌بینند و نه به چیزی امیدوارند. این فیلمی است درباره ایده زندانی بودن و در واقع می‌توان آن را یک محکوم به مرگ فرار کرده است (روبربرسون، 1956) از نوع سیگل نامید؛ اگرچه که برخلاف فیلم برسون از انتزاع به سوی عینیت و لمس‌ناپذیری حرکت می‌کند.