چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
بیایید فکر دیگران را بخوانیم
![بیایید فکر دیگران را بخوانیم](/mag/i/2/elr6l.jpg)
امروز هیچ دانشگاه معتبر یا بیمارستان آموزشی تراز اول نیست که به اسکنرهای پیشرفته از انواع مختلف مجهز نباشد. این دستگاهها به محققان اجازه دادهاند برای نخستین بار بتوانند واکنشهای مغز افراد را در قبال انگیزهها، علایق ، تعصبها و باورهای گوناگون مورد بررسی قرار دهند.
در مجموعه مقالاتی که در پی میآیند جنبههای متنوع پیشرفتهایی که در زمینه دستیابی به امکان خواندن افکار افراد حاصل شده مورد بحث قرار گرفته است.
چکیده مقالاات این مجموعه به این قرار است: در مقاله نخست با عنوان "چرا چنین میکنیم که میکنیم؟" به این پرسش پرداخته میشود که چرا افراد گزینشهای مختلف انجام میدهند؟ درک این نکته بخصوص برای سیاستمداران و اقتصاددانان حائز اهمیت فراوان است. سیاستگذاران و اقتصاددانان برای شناخت مکانیزم گزینشهای افراد یک نظریه ریاضی موسوم به "نظریه بازیها" را بسط داده اند.
اما تحقیقات اخیر نشان میدهد که گزینشها و انتخابهای افراد کاملا بر وفق الگوهای این نظریه صورت نمیگیرد. این نکته موجب شده تا محققان با ترکیب نقاط قوت نظریه بازیها با تواناییهای خاصل از پیشرفتهای فناورانه در بررسی کارکرد مغز، مدلهای تازهای را در باب فرایند تصمیم گیری در افراد تکمیل کنند که در آن به جنبههای احساسی و عاطفی فعالیتهای مغزی در کنار جنبههای عقلانی آن توجه شده است.
این مدلها در مورد میمونها با موفقیت مورد آزمایش قرار گرفته و دانشمندان اکنون قادرند با توجه به نحوه عمل تنها یک سلول عصبی در مغز میمونها رفتار آنها را پیش بینی کنند. در مقاله به این نکته پرداخته میشود که آیا رشد این مدل میتواند به جایی منجر شود که رفتار انسانها نیز کاملا با کمک آن قابل پیش بینی باشد.
مقاله دوم با عنوان "آنان میدانند که شما چه میخواهید" به این مساله میپردازد که گردانندگان موسسههایی که وظیفه تبلیغ کالاهای تجاری را برعهده دارند برای دهههای متمادی در تلاش بودهاند که بر خواست و سلیقه افراد تاثیر بگذارند. این تلاشها به شیوهای کاملا علمی به انجام نمیرسیده اما پیشرفتهای اخیر در حوزه زیست -عصبشناسی منجر به رشد رشته تازهای موسوم به بازاریابی متکی به زیست - عصبشناسی شده است. ظهور این رشته به نوبه خود صدای اعتراض نهادهای حمایت از مصرف کننده را بلند کرده. در این میان محققان مدعیند که این رشته به جای آنکه مصرف کنندگان را در برابر بازار، بیدفاع سازد امکان گزینشهای اخلاقیتر را در زمینه مصرف فراهم میآورد.
آخرین مقاله این مجموعه با عنوان "افکار شخصی و مالکیت عمومی" به بررسی این مساله میپردازد که استفاده از دستگاههای اسکنر پیشرفته میتواند رازهای شخصی افراد را علیرغم میلشان آشکار سازد.
بررسیهایی که در سالهای اخیر صورت گرفته جنبههایی همچون تعصب نژادی، امیال جنسی، گرایش به فریبکاری و نظایر آن را در شخصیت افراد مورد توجه قرار داده است. هرچند محققان هشدار میدهند که در این قلمرو باید با احتیاط عمل کرد اما میتوان حدس زد که دیر یا زود اطلاعاتی که از طرق علمی بدست میآید به دادگاهها، موسسات بیمه ، محل کار افراد و یا حتی محیط زندگی خصوصی و خانوادگی آنان راه خواهد یافت.
به این ترتیب این مساله اخلاقی مطرح میشود که آیا افراد باید تن به شیوههای اسکن مغزی بدهند که اسرار درونی آنان را برملا میکند یا آنکه این امر از نظر اخلاقی پسندیده نیست.
در دهه ۱۹۵۰ و در اوج جنگ سرد "ترومن" رییس جمهوری آمریکا پیام هشدار دهندهای از یک نهاد مهم مولد اندیشه موسوم به بنیاد "رند" RAND دریافت کرد: "شورویها توان هستهای دارند ما نیز از این توان برخورداریم. بهتر است پیش از آنکه آنها به ما حمله کنند ما حمله ور شویم."
این توصیه که بر مبنای نظریه بازیها ارایه شده بود، به ادعای توصیه کنندگان ، عقلانیترین گزینه به شمار میآمد. بر اساس نظریه بازیها وقتی توافق میان دو دسته در این خصوص که دکمه بمب را فشار ندهند، به نفع هر دو دسته باشد، همکاری میتواند خطرناکترین گزینه به شمار آید زیرا دستهای که همکاری میکند و مفاد توافق را زیرپا نمیگذارد همه چیز را در برابر حریفی که به ابن مفاد پایبند نمیماند از دست میدهد. اما تاریخ گویای آن است که ترومن به توصیه مسوولان بنیاد رند عمل نکرد و شورویها نیز دست به حمله هستهای نزدند. پس چه شد که محققان بنیاد رند در ارزیابی خود به راه خطا رفتند؟ یک پاسخ آن است که انسانها آزادند و بنابراین پیش بینی رفتارشان به نحو صد در صد دقیق ممکن نیست.
شماری از زیست - عصبشناسان از جمله "رید مونتیگ " از کالج پزشکی "بی لور" در تگزاس با این نظر مخالفند. به اعتقاد این افراد تشخیص تصمیمها امکان پذیر است. خطای محققان بنیاد رند در آن بود که میپنداشتند همه تصمیمهای افراد کاملا عقلانی است.در حالیکه بررسیهای زیست عصبشناسان در سالهای اخیر روشن ساخته که در فرایند تصمیم گیری، مجموعه پیچیدهای از عوامل عقلانی و غیر عقلانی همچون احساسات و عواطف ، تاثیرات ناشی از زمینههای اجتماعی، ارزیابی سود و زیان حاصل از عمل و مزایا و زیانهای رهیافتهای بدیل نقش دارند.
درک فرایند تصمیم گیری تبعات گستردهای به همراه دارد. به یک اعتبار میتوان گفت که کل زندگی افراد براساس تصمیمهایی که میگیرند تعریف میشود. استراتژیستها و اقتصاد دانان با جدیت در تلاشند تا از این راز سر در آورند.
تحقیقات تازهای که به وسیله زیست عصبشناسان در این زمینه صورت گرفته نور جدیدی به شیوه درمان افرادی همچون مبتلایان به افسردگی شدید، فراموشی، یا اعتیاد تابانده است. این تحقیقات در عین حال راه را برای رهیافتهای خطرناکتری در زمینه کنترل و در اختیار گرفتن افراد از طریق پیش بینی نحوه تصمیم گیری آنان هموار کرده است.
نظریه بازیها که به وسیله ریاضیدان برجسته آلمانی مقیم آمریکا، "فن نویمن" در دهه ۱۹۵۰ ابداع شد، مهمترین ابزار ریاضی برای تشخیص فرایند تصمیم گیری بود. فرض اصلی این نظریه آن بود که افراد تصمیمهای خود را بر مبنای ملاحظات عقلانی اتخاذ میکنند. اما تجربههای عملی بر روی افراد نشان داد که در شرایط واقعی الگوهای پیچیدهای از همکاری، نارو زدن ، دست روی دست گذاردن و ... در رفتار افراد ظاهر میشود.
۵۰ سال بعد از ابداع نظریه بازیها، محققان دست کمک به سمت مطالعاتی دراز کرده اند که برای شناخت کارکرد مغز طراحی شده است. دو سال قبل یک گروه از زیست - عصبشناسان در دانشگاه "اموری" در آتلانتا ۳۶ زن داوطلب را در نوعی بازی متکی به همکاری متقابل با امکان نارو زدن درگیر کردند و در همان حال با استفاده از دستگاه اسکنر فعالیت مغز این داوطلبان را مورد بررسی قرار دادند. در نتیجه این مطالعه مشخص شد که بخشهایی که با فرایندهای مربوط به پردازش پاداش و جایزه و نیز فراگیری از طریق تکرار و تاکید ارتباط دارند و عمدتا در بخش جلوی مغز واقع هستند فعال بوده اند.
در مصاحبههایی که پس از آزمایش با داوطلبان صورت گرفت ، روشن شد که این افراد عمدا از نارو زدن به رقبا خودداری ورزیده اند، زیرا این امر را منصفانه نمیدانستند یا احتمال میدادند که رقبا نیز تلافی میکنند. به این ترتیب مشخص شد که افراد در هنگام اتخاذ تصمیمهای زندگی واقعی ملاحظات متنوع و مختلفی را در نظر میگیرند. در نهایت آنچه که در هر فرد به نحو مجزا تاثیر نهایی را برجای میگذارد انگیزههای او است. کسی علاقه مند است که بهره مادی کسب کند و دیگری بیشتر به رعایت انصاف تمایل دارد.
مطالعه در تصاویر تهیه شده به وسیله دستگاههای اسکن نشان میدهد که هرچه فعالیت در شیارهای مدار جلویی مغز بیشتر باشد تمایل افراد به همکاری و رعایت انصاف بالاتر خواهد بود.
با توجه به ارتباط این بخش از مغز با بخش موسوم به آمیگدالا که عواطف و احساسات را کنترل میکند و نیز با عصبهایی که مسوول ترشح ماده شادیآور دوپاماین در مغز میانی هستند، زیست شناسان حدس میزنند که مدارهای موجود در شیارهای جلوی مغز با ارزیابی اطلاعات دریافتی از بخشهای مختلف ، کار ارزیابی و تصمیم گیری را به انجام میرسانند.
مونتیگ و همکارانش بر همین اساس در سال۲۰۰۲ مدلی موسوم به "مدل پیشبینیکننده - ارزیابیکننده " ارایه کردند و با استفاده از آن با دقت موفق شدند پیش بینی کنند که در میمونها در هنگام فعالیت مربوط به تصمیم گیری کدام مجموعه از سلولهای عصبی فعال میشود.
در گام بعدی محققان تلاش کرده اند تا رابطه میان پیش بینی دقیق فعالیت سلولهای عصبی و پیش بینی دقیق نوع رفتاری را که از میمون سر میزند مشخص سازند.
دو محقق از دانشگاه نیویورک به نامهای "پل گلیمچر" و "مایکادوریس" در بررسیهای خود دریافتند که رفتار میمونها در همه موارد عقلانی نیست بلکه در میمونها نیز عوامل عاطفی و محیطی در تصمیم گیری تاثیر دارد.
محققان همچنین از دو سال پیش به این سو موفق شده اند روشی را برای اسکن فعالیت مغز آدمی تحت تاثیر عوامل محیطی مورد استفاده قرار دهند.
در آزمایشی با کمک این روش ، گروهی از داوطلبان در یک حراج از نوع رقابتی که از طریق اینترنت انجام میشد شرکت کردند.
این آزمایش نشان داد که هر چه شمار شرکت کنندگان در حراج و رقابت بر سر تعیین قیمت نهایی افزایش پیدا میکرد بر میزان فعالیت ناحیه واقع در مدار جلوی مغز شرکت کنندگان نیز افزوده میشد.
به اعتقاد محققان افراد در تعاملات اجتماعی زمانی که مشاهده کنند دیگران نیز خواستار کالایی هستند که آنان قصد تملک آن را دارند، به صورت خودکار ارزش بیشتری برای کالا در نظر میگیرند و به تلاش برای تدوین استراتژیهای مناسب تر جهت دستیابی به آن میافزایند. عکس این مطلب نیز در مورد اقلامی که دیگران به آن توجه نشان نمیدهند، کم و بیش صادق است. تقلید افراد از یکدیگر در این زمینه موجب بروز پدیدههایی همچون بالا رفتن ارزش سهام در بازار بورس یا سقوط آن میشود.توجه به عوامل عاطفی نیز موضوعی بود که از حدود دو دهه قبل مورد توجه محققان قرار گرفته است. گروهی از پژوهشگران در دانشگاه استنفورد از شماری افراد داوطلب خواستند سناریوی زیر را در ذهن مجسم کنند: محل اقامت آنان مورد هجوم نوعی بیماری واگیردار قرار گرفته که پیش بینی میشود ۶۰۰ نفر را از پای در آورد. هر داوطلب باید یکی از دو گزینه ذیل را برای مقابله با بیماری انتخاب کند.
الف - برنامه یک را انتخاب کند که جان ۲۰۰ نفر را نجات میدهد.
ب - برنامه ۲ را انتخاب کند که با احتمال یک سوم جان همه ۶۰۰ نفر را نجات میدهد و با احتمال دو سوم ممکن است در مورد هیچ یک از ۶۰۰ نفر نتواند کاری انجام دهد و در نتیجه این افراد جان خود را از دست میدهند.
در جریان آزمایش مشاهده شد که اغلب داوطلبان گزینه الف را انتخاب کردند که در نظرشان مطمئنتر بود.
پژوهشگران در مرحله بعد از یک گروه دوم داوطلب دعوت به عمل آوردند و همان دو گزینه را این بار با عباراتی متفاوت به آنان عرضه کردند. از این دسته تازه سوال شد که آیا گزینه الف را انتخاب میکنند که بر اثر اجرای آن قطعا۴۰۰ نفر جان خود را از دست میدهند یا آنکه گزینه ب را بر میگزینند که بر اثر آن یک سوم و احتمالا هیچ کسی جان خود را از دست ندهد و دو سوم و احتمال مرگ همه ۶۰۰ نفر وجود دارد. در این حال مشاهده شد که اغلب داوطلبان گزینه ب را برگزیدند. تنها تفاوت میان این دو آزمایش آن بود که در اولی مزایای گزینه الف مورد تاکید قرار گرفته بود و در دومی مضار آن.
نتیجه مهمی که از این آزمایش و آزمایشهای مشابه آشکار شده آن است که نحوه مشاهده امور بر چگونگی تصمیم گیری اشخاص تاثیر میگذارد.
یک محقق انگلیسی در تحقیقاتی که چند ماه قبل منتشر کرد نشان داد که مغز آدمی مزایا و منافع و هزینهها و مضار را به دو شیوه مختلف مورد ارزیابی قرار میدهد. این محقق که "رابرت راجرز" نام دارد در آزمایش جالبی به شماری از افراد داوطلب به میزان ۸۰ میلی گرم از یک دارو به نام پروپرانول داد که مسدودکننده عمل هورمون بتا در مغز افراد است. این میزان دارو معمولا به کسانی تجویز میشود که دچار تنش زیاد (هایپر تنشن) هستند. این دارو فعالیت فرستندههای ماده شیمیایی "نورادرنالین" را در مغز متوقف میکند و اجازه میدهد از تنش افراد کاسته شود.
راجرز آنگاه از این داوطلبان و شماری دیگر که دارو مصرف نکرده بودند خواست که در یک بازی کامپیوتری که نیازمند تصمیم گیریهای متعدد بود شرکت کنند. نتیجه حاصل از آزمایش بسیار قابل توجه بود. کسانی که دارو مصرف کرده بودند توان تشخیص میان باختهای بزرگ و کوچک را تا حد زیادی از دست داده بودند.
در آزمایش دیگری به داوطلبان اسید آمینهای داده شد که ماده "ترایپتوفن" موجود در مغز آنان را تحلیل میبرد. این ماده پیش آهنگ تولید ماده سروتونین است که نقش مهمی در کنترل خلقیات و روحیات افراد ایفا میکند و در بروز افسردگی نقش دارد. شرکت این افراد در همان بازی نتیجه جالب دیگری را آشکار کرد. توانایی این افراد در تشخیص بردهای بزرگ و کوچک تا حد زیادی از بین رفته بود.
به اعتقاد محقق انگلیسی این آزمایشها نشان میدهد که ماده نورآدرنالین در پردازش تصمیمهای مربوط به شکستها و باختها سهم دارد، و ماده سروتونین در پردازش تصمیمات مربوط به بردها و پیروزیها.
از اینجا میتوان احتمال داد که زمانی که افراد قصد دارند تصمیمهای خطیر اتخاذ کنند بخشهایی از مغز که با این دو ماده ارتباط دارند نوعی نقش مکمل ایفا میکنند. اگر شخص دچار پریشان احوالی و افسردگی باشد به نوعی تصمیماتش غیر دقیق است و اگر بیش از حد دچار سرخوشی باشد به نحوی دیگر. مساله تصمیمهای غیر واقع بینانه در افراد معتاد و کسانی که دچار روان پریشی و بیماریهای روانی هستند نیز مشهود است.
شماری از محققان به این نکته توجه کرده اند که این دانستهها راه را برای فعالیتهای غیراخلاقی و شرورانه نیز هموار میکند. گروهها و افراد میتوانند با این شیوه به روان گردانی در مورد دیگران اقدام کنند.
دانشمندان و نیز کارشناسان تبلیغات و آگهیها امیدوارند بتوانند با بهره گیری از آنچه که بازاریابی بر مبنای یافتههای زیست - عصبشناسی نام گرفته ، به شناخت بهتر علایق و خواستهای مصرف کنندگان نایل آیند. شیوه تحقیق در این حوزه تازه متکی به مشاهده نحوه عمل مغز داوطلبان در هنگام تعامل آنان با کالاهای مصرفی مطلوب یا غیرمطلوب است.
یکی از جالبترین آزمایشهایی که در این حوزه صورت گرفته مربوط به شناسایی این نکته بوده که چرا زمانی که از افراد خواسته میشود با چشمان بسته و تنها با چشیدن بین یکی از دو نوشابه کوکا و پپسی انتخاب کنند، اکثریت پپسی را انتخاب میکنند، اما بازار فروش کوکا بیشتر است.
یک گروه از محققان در تگزاس با استفاده از اسکنرهای مناسب نحوه عمل مغز داوطلبان را در هنگام انجام این آزمایش مورد بررسی قرار دادند و متوجه شدند در هنگامی که افراد کالا یا فرآورده مورد علاقه خود را انتخاب میکنند ناحیهای از مغز موسوم به پوسته سخت بطنی putamen ventral که در درون شیارهای مغز جای دارد، فعال میشود.
در جریان آزمایش روشن شد که نوشیدن پپسی بیشتر سبب فعالیت این ناحیه در مغز داوطلبان میشود و این مساله مورد تایید قرار گرفت که اغلب افراد مزه پپسی را بیشتر ترجیح میدهند. اما زمانی که به همان داوطلبان گفته میشد که کدام نوشیدنی را انتخاب کرده اند، بسیاری از آنان انتخاب خود را تغییر میدادند و به سراغ کوکا میرفتند. در این حال تصاویر اسکن نشان میداد که ناحیه دیگری از مغز واقع در کورتکس جلوی پیشانی فعال شده است. این ناحیه با فعالیتهای ادراکی و عقلانی ارتباط دارد.
به اعتقاد پژوهشگرانی که این آزمایش را به انجام رسانده اند و امیدوارند بزودی نتایج آن را انتشار دهند انتخاب مصرف کنندگان در مورد یک نوشیدنی خاص متکی به خاطرات گذشته آنان و نیز مزه آن نوشیدنی است. مارک تجارتی کالاها میتواند تاثیر قدرتمندی در حافظه و خاطره افراد بر جای گذارد و تصمیم گیری آنان را به سمت خاصی منحرف کند.
یک گروه دیگر از پژوهشگران در دانشگاه اموری Emory به این نکته توجه کرده اند که زمانی تصاویر امور مورد علاقه افراد به آنان نشان داده میشود همان بخشی که مورد توجه محققان در تگزاس قرار گرفته بود، یعنی ناحیه واقع در کورتکس جلوی پیشانی آنان فعال میشود. به عنوان مثال اگر کسی در کودکی از کالای خاصی استفاده میکرده و به آن علاقه پیدا کرده ، این ارتباط را به احتمال زیاد در بزرگسالی نیز حفظ میکند.
به گفته "استیون کوارتز" زیست - عصبشناس انستیتوی تکنولوژی کالیفرنیا رشته تازه بازاریابی متکی به زیست - عصبشناسی میتواند برخی تمایلات و گرایشهای نادانسته افراد را نیز آشکار سازد. این محقق یک آگهی تبلیغاتی برای یک فیلم حادثهای تهیه کرد و آن را به شماری از زنان داوطلب نشان داد. داوطلبان در جریان تماشای آگهی تبلیغاتی اظهار داشتند که فیلم را نپسندیده اند و در صورت نمایش به تماشای آن نخواهند رفت. اما تصاویری که با اسکن از مغز این داوطلبان تهیه شده بود نشان میداد که هر زمان که تصویر قهرمان مرد فیلم در آگهی تبلیغاتی (تیزر) ظاهر میشد آن بخش از مغز داوطلبان که با عواطف مثبت ارتباط دارد فعال میشد.
به اعتقاد کوارتز این قبیل اطلاعات میتواند کمکهای زیادی به تهیه کنندگان فیلمها یا کالاها ارایه دهد. این محقق و همکارانش قصد دارند نشان دهند شیوههای مورد استفاده آنان موفق تر از شیوههای سنتی نظیر تهیه پرسشنامه است که به وسیله روانشناسان مورد استفاده قرار میگیرد.
در این حال گروهی از منتقدان نیز اساسا این رشته تازه را نوعی شیوه متقلبانه محسوب داشته اند. گروه دیگری از منتقدان نیز معتقدند در صورت رواج این قبیل روشها، کار بر مصرف کنندگان دشوار میشود و فشارهای غیر مستقیم بر آنان برای خرید یا مصرف کالاها افزایش پیدا میکند. به اعتقاد این منتقدان ، این قبیل شیوههای بازاریابی از بنیاد غیر اخلاقی هستند و نباید اجازه عمل به آنها داده شود.
اما برخی از محققانی که در زمینه این رشته تازه تاسیس فعالیت دارند در دفاع از پژوهشهای خود مدعی هستند که غرض آنان تغییر رفتار و رویکرد شرکتها و موسسات تجاری است و نه تغییر ذهنیت مصرف کنندگان و واداشتن آنان به مصرف بیشتر.
ادعای این محققان آن است که روشهای مورد استفاده در این حوزه به موسسات و شرکتها امکان میدهد با تشخیص دادن اولویتها و گرایشهای اخلاقی افراد، رویکردهای اخلاقیتر و مناسب تری در پیش گیرند و از این طریق اعتماد مصرف کنندگان را بخود جلب کنند.
تحقیقات پژوهشگرانی که در حوزه زیست - عصبشناسی سرگرم کاوش هستد پرسشهای متعددی را در خصوص حریم شخصی و خصوصی اندیشههای افراد و اخلاقی بودن کسب اطلاع از آنها مطرح ساخته است. به عنوان نمونه استفاده از دستگاههای اسکن در هنگامی که افراد سرگرم تماشای ویدیوهای اروتیک هستند بخوبی میتواند میزان تاثیرپذیری بینندگان را آشکار سازد.
هراندازه فعالیت بخشهایی مربوط به تعقل و فعالیتهای عقلانی کمتر شده باشد و به عکس بر فعالیت بخشهایی که با احساس لذت و سرخوشی ارتباط دارد افزایش پیدا کرده باشد، نشانه آن است که تاثیر تصاویر به نمایش درآورده شده بر شخص بیشتر بوده است.
حوزه کاربرد دستگاههای اسکن پیشاپیش به حریم خصوصی افراد راه پیدا کرده است. از این دستگاهها برای تشخیص راستگویی اشخاص ، گرایشهای سیاسی آنان ، خلقیات و روحیات ، نظایر آن استفاده به عمل میآید. این دستگاهها قادرند هر نوع نشانه بیماری با آسیب مغزی را که بر روی نحوه قضاوت افراد تاثیر میگذارد آشکار سازند.
مطالعات در این زمینه اندک اندک در حال ورود به قلمرو مسائل حقوقی است. نظیر اینکه آیا افراد مسوول افعال خود هستند و آیا میتوان از پیش مشخض ساخت که چه کسانی گرایش به رفتار مجرمانه و تبهکارانه دارند و آیا دروغگویی افراد ناشی از فریبکاری آنان است یا آنکه حافظههای دستکاری شده آنان چنین مشکلی را برایشان بوجود آورده است ؟ همراه باافزایش قدرت فناوری و گسترش یافتن کاربرد این دستگاهها پرسشهای اخلاقی جدی و متعددی مطرح شده است.به عنوان مثال کسب اطلاع از اندیشههای خصوصی افراد یا حتی نقشههایشان راجع به آینده چه معنا و مضمونی در بر دارد؟ آیا این قبیل تحقیقات در معرض سو استفاده یا سو تفسیر قرار ندارند؟ پرسشهایی از این دست سبب شده تا فیلسوفان اخلاق ، دانشمندان زیست - عصبشناس و نیز متخصصان حقوق توجه خود را به صورت جدی به تبعات گسترده پیشرفتها در حوزه شناخت اندیشههای افراد معطوف سازند.
دستگاههای تصویرنگار مغز از همان آغاز خدمات زیادی در جهت شناخت بهتر نحوه عمل این عضو حیاتی به دانشمندان ارایه دادند. این دستگاهها علاوه بر آشکار ساختن نقصها و اسیبهایی که به مغز وارد آمده (مثلا در اثر سکته یا نقایص مادرزادی ) جنبههای دینامیک فعالیت مغز را نیز پیش روی محققان قرار داده است.
نکته مهم در این میان آنکه هر اندازه بر میزان استفاده پژوهشگران از این دستگاهها افزوده شده ، روند گرایش از دانستههای کلی به سمت شناختهای جزیی از مغز افراد و اشخاص افزایش پیدا کرده است.
به این ترتیب به عنوان نمونه در حالیکه مطالعات اولیه در مورد قیافه شناسی ناظر به درک این نکته بود که در هنگام تشخیص چهرهها کدام ناحیه کلی از مغز فعال میشود، اکنون توجه محققان به این مساله جلب شده که زمانی که تصویر معینی به فرد عرضه میشود، کدام بخشهای خاص مغز او شروع به فعالیت میکنند. این رهیافت چند سال قبل در جریانی پژوهشی که مدعی شد نوعی نژاد پرستی پنهان را آشکار کرده با جنجال و سروصدا همراه شد.
در سال۲۰۰۰ "الیزبت فلپس " و همکارانش در دانشگاه نیویورک متوجه شدند ناحیه امیگدالا که با احساسات و عواطف و نیز ترس و بیم افراد ارتباط دارد جنبه دیگری را نیز آشکار میسازد.
زمانی که به داوطلبان سفیدپوست تصویر چهره افراد سیاه پوست نشان داده میشود این بخش بیشتر از هنگامی که به همان افراد تصویر چهره سفید پوستان نشان داده میشود، فعالیت میکند.
یک سال بعد محققان دانشگاه استنفورد نیز دریافتند که بخش خاصی از مغز که مخصوص تشخیص چهرهها است و ناحیه دوک سان نام دارد، زمانی که به افراد تصاویر هم نژادانشان عرضه شود فعالتر میشود.
سال گذشته نیز یک گروه سوم از پژوهشگران در کالج "دارتموث " در نیو همپشایر نشان دادند زمانی که افراد با همکارانی غیر هم نژاد تعامل میکنند یا به آنان تصاویر افرادی غیر هم نژاد نشان داده میشود، در انجام بقیه وظایفی که به آنان محول میشود با دشواری روبرو میشوند.
بررسی تصاویر مغز این افراد نشان داد که علت این پائین آمدن بازده کاری، آن است که این افراد ناگزیرند بخشی از امکانات ذهنی خود را مصروف سرکوب کردن تعصبات نژادی خود کنند. بر مبنای همین نوع تحقیقات بود که گروهی از پژوهشگران متذکر شدند که دستگاههای اکسن مغز در حال تبدیل شدن به ابزارهایی برای سنجش نژادپرستی هستند. همین نکته در جریان آزمایشهای محققی که در دانشگاه کالیفرنیا ویدیو شخصیتهای سیاسی را به اشخاص نشان میداد، مطرح شد.
این پژوهشگر مدعی شد که دستگاههای اسکن میتوانند گرایشهای سیاسی افراد را مشخص سازند حتی نشان دهند که افراد قصد دارند در انتخابات به کدام حزب رای بدهند.
پژوهشگر دیگری در "یونیورسیتی کالج" دانشگاه لندن نشان داد که دستگاههای اسکن آشکار میکنند که افراد واقعا چه اندازه خود را در درد و رنج دیگران شریک احساس میکنند و محققی در دانشگاه "پرینستن " مدعی شد که با کمک این دستگاهها میتواند نشان دهد افراد به چه سادگی تصمیمهای اخلاقی سخت میگیرند.
اما آیا این تحقیقات واقع چیزی درباره افراد و اشخاص به ما میگویند؟ خود پژوهشگران اذعان دارند که قضاوت کردن و پیش بینی در مورد افراد با استفاده از دستگاههای اسکن بسیار دشوار است. برخی از پژوهشگران نیز بر این باورند که دستگاههای اسکن نمیتوانند چیزی بیش از آنکه از رفتارهای بیرونی افراد و یا مصاحبه و پرسش و پاسخ بدست میآید، در اختیار دانشمندان قرار دهند. شماری از دانشمندان نیز در این خصوص هشدار میدهند که تصاویر به ظاهر سادهای که از اسکنها بدست میآید، میتواند کاملا گمراه کننده باشد.
کسانی با استفاده از این تصاویر مدعی شده اند که نقطهای در مغز را که مختص گرایشهای دینی است کشف کرده اند یا به کشف جایگاه هوش نایل آمده اند یا توانسته اند محل عواطف و علایق را پیدا کنند. اما به گفته دانشمندان این قیبل شیوههای ساده انگارانه میتواند منشا خطاهای زیادی شود. رفتارهای آدمیان از پیچیدگیهای فراوان برخوردار است و نمیتوان بسادگی آنها را تعبیر کرد. دادههای تجربی تابع تفسیرهایی هستند که بر آنان صورت میگیرد. هرکدام از تفسیرها نیز متاثر از نظریههایی هستند که چیزی بیش از حدس و گمان به شمار نمیآیند.
اما در عین حال این خطر نیز وجود دارد که در تلقی عموم این مطلب جا بیفتد که دستگاههای اسکن به راستی اسرار خصوصی افراد را هویدا میسازند. در چنین شرایطی خطرات زیادی متوجه افراد و اجتماعات خواهد شد. زیرا کسانی میتوانند با دسترسی به این قبیل تصاویر دعاوی مختلفی مطرح کنند که هرچند از قوت علمی برخوردار نیست اما میتواند به حیثیت و موقعیت اشخاص ضربه بزند.
به عنوان مثال یک شرکت بیمه ممکن است تصمیم بگیرد با تکیه به این تصاویر به برخی از افراد خدمات خود را عرضه نکند یا بعضی از شرکتها بر همین مبنا از استخدام برخی افراد خودداری ورزند و...
مشکل در اینجا است که در حال حاضر کسانی که در آزمایشهای علمی متکی به استفاده از اسکن شرکت میکنند تحت حمایت کامل کمیتههای اخلاق علمی قرار دارند اما در بسیاری از کلینیکها و بیمارستانها که به فعالییت عادی خود سرگرمند این سپرهای حفاظتی که هویت و اطلاعات شخصی افراد را محفوظ نگاه میدارد به صورت تمام عیار مورد استفاده قرار ندارد و به این ترتیب امکان سواستفاده از اطلاعات اشخاص وجود دارد.
هم اکنون در دادگاههای آمریکا از دستگاههای دروغ سنج استفاده میشود که با کمک امواج مغز کار میکند. در انگلیس این مساله مطرح شد که اگر کسی علایم ناهنجاریهای بعدی در اسکن مغزش آشکار بود باید تحت نظر قرار گیرد و فعالیت و حرکاتش محدود شود.
مشکل در اینجاست که نه آن قاضی که به دروغ سنج اعتماد میکند و نه کسانی که تصاویر اسکن را برای محدود کردن رفتار افراد به کار میگیرند از جنبههای علمی این دستگاهها و محدودیتهای آنها اطلاع چندانی ندارند.
خوشبختانه بتازگی هم در آمریکا و هم در اروپا کمیتههایی، کار بررسی تاثیر دستگاههای اسکن را در زندگی افراد مورد بررسی قرار داده اند. این امر میتواند زمینه را برای تدوین ضوابط حساب شده و اعمال موازین مناسب برای حفاظت از حقوق شهروندان مهیا سازد.
منبع : زندگی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست