پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا
او رفت تا جوانمردی بماند
۲۱ خرداد ۱۳۰۲ درحالی كه میرزاحسنخان مستوفیالممالك، از مردان خوشنام ایران نخستوزیر بود و رضاخان در كابینه وی پست وزارت جنگ را به عهده داشت، مدرس بهرغم حمایتهای قبلی از وی، طرح استیضاح او را در مجلس طرح كرد.
نطق تند مستوفیالممالك كه توهین به نمایندگان تلقی شد، باعث شد اكثریت نمایندگان با مدرس همراه شده و به بركناری نخستوزیر رای دهند.
در این دوره مدرس سخت از قدرت گرفتن رضاخان نگران بود و بیم داشت دوره استبداد قبل از مشروطه باردیگر بازسازی شده و دستاوردهای انقلاب مشروطه به هدررود.
سرنوشتی كه سرانجام اتفاق افتاد و مدرس نیز به جرم همه این تلاشها، سالهای پایانی عمرش را در شرایط سخت تبعید گذراند و در همان جا به دستور حكومت مركزی به طرز فجیعی كشته شد. او رنجهای بسیاری برد كه در تاریخ منعكس شده است.
اما كمتركسی میدانست او در دوره تبعید ۹ سالهاش چه كشیده است. یادداشتهای روزانهای كه او در آن شرایط نوشته بود و برخی از زجرهایش را منعكس میكرد، در طول قریب به ۷۰ سال گذشته مكتوم مانده بود تا چند ماه پیش كه به همت دكتر نصرالله صالحی تنظیم و منتشر شد. این یادداشتها كه تنها بخشی از همه است، بیش از پیش بزرگی روح و شخصیت این مرد بزرگ را نشان میدهد.
مستبدین حتی از دادن غذا به او خودداری میكردند تا پیرمرد خود از پا درآید. او كه مرد راحتی و راحت طلبی نبود گاه چنان عرصه را برخود تنگ میبیند كه آرزوی مرگ میكند، در حالی كه از این موهبت هم محروم است. این یادداشتها كه توسط یكی از ماموران زندان در آن زمان بیرون میآید، در این سالهای طولانی در گوشهای خاك میخورد تا توسط خانم دكتر شیرین بیانی نوه دکتر ملكزاده در اختیار دكتر صالحی قرار گرفت و در كتابی به نام «گنجینهخواف» توسط انتشارات طهوری منتشرشد.
انتشار یادداشتهای مدرس بهانهای شد كه سراغ حجتالاسلام عبدالمجید معادیخواه ریاست بنیاد تاریخ برویم و به بررسی شخصیت و دیدگاههای مدرس بپردازیم.
در آغاز روی كار آمدن رضاخان مشاهده میشود دو دسته او را نشناختند؛ یكی روشنفكران چپ كه تصور میكردند رضاخان نماینده بورژوازی است و در مقابل قاجار قابلتایید و دیگری روحانیون سنتی كه با تظاهر رضاخان به تشرع و دینداری نسبت به او سادهاندیش شدند.
● در این میان چگونه مدرس از همان ابتدا نگران دیكتاتوری و بازگشت استبداد رضاخانی بود و با قدرت گرفتن او مخالفت میكرد؟
به نظر بنده اساسا كل داستان سلطه رضاشاه در ایران كه در واقع مصادره نهضت مشروطه بود یكی از فتنههای تاریخ معاصر ایران است. فتنه یك اصطلاح قرآنی و تقریبا معادل بحران است. یعنی بعضی از بحرانها مصداق فتنه است. در مسیر تاریخ مقاطعی كاملا روشن است و همه چیز واضح دیده میشود.
اما به جاهایی هم برمیخوریم كه مه غلیظ حاكم و كاملا شبیه به شب میشود. دید انسان از كار میافتد. در این وضعیت همه گروهها دچار نوعی سردرگمی میشوند.
این فتنه است. وقتی این وضعیت در تاریخ رخ میدهد دیگر تحلیلهای متعارف كارساز نیست. بحث فتنه و فتنهشناسی در نهجالبلاغه یك محور اساسی است. خود حضرت امیر این وضعیت را تجربه كرده است.
وقتی فتنهها میآیند مسائل بر آدم مشتبه میشوند. شما ممكن است كسی را وقتی از پشت میبینید، نشناسید و او را با كسی دیگر اشتباه بگیرید ولی از روبهرو كاملا بشناسید. فتنه دقیقا عكس این حالت است. وقتی میآید كسی متوجه نمیشود مطلب از چه قرار است. وقتی رد میشود و برمیگردد انسان تازه متوجه میشود. شرایطی كه به شكلگیری پهلوی منجر شد، یك فتنه بود. قدرت دید را از همه گرفته بود. در واقع اگر كسی در آن وضعیت دید درستی داشت جای تعجب دارد.
یك خطای عام بود. تیزبینها هم مشكل داشتند. باید شرایط آن زمان را دقیق شناخت و بعد عملكرد افراد را بررسی كرد. نهضتی در ایران با عنوان مشروطه به پیروزی میرسد، مجلس تشكیل میشود، مجلس اول و دوم سعی در اصلاحاتی دارند كه بخش عمدهاش ناكام میماند، در همین مقطع برای مصادره دستاوردهای مشروطه اقداماتی آغاز میشود. در آن روزگار به صورت واضح روسیه و انگلستان، ایران را ملك خودشان میدانستند. كما اینكه ایران را طی قراردادی با عنوان «حفظ تمامیت ارضی ایران» بین خودشان تقسیم كرده بودند.
در چنین شرایطی انگلستان به این نتیجه رسید كه به شكلی تحولاتی كه میخواهد در ایران اتفاق بیفتد را تحت كنترل خود درآورد. برای این كار سرانجام به یك قزاق رسیدند. این مساله واقعا رخ داده است، توهم نیست و اسناد و مداركش منتشر شده است.
به عنوان مثال، بحث ناامنی جادهها كه هنوز متاسفانه دربارهاش كار تحقیقی انجام نشده است، ناشی از رقابت روس و انگلیس بوده است. ماموران روس جادههای قسمت انگلیسی ایران را ناامن میكردند تا تجارت از رونق بیفتد. در كنار این مسائل، قحطی، شیوع وبا و جنگ جهانی اول هم وجود داشت. وقتی قاجاریه منقرض میشود، سر رشته امور كاملا از دست میرود. پیامدهای ناگوار این شرایط همه را خسته كرده بود.
قبلا به مردم گفته شده بود كه اگر مشروطه بشود ایران آباد و بهشت میشود. اما حالا مردم میدیدند نهتنها بهتر نشده كه رشته كارها كاملا از دست رفته است. در چنین فضایی، همه از جمله روحانیون در پی این بودند كه اوضاع بهگونهای سروسامان بگیرد. بر این عقیده بودند كه هركس بتواند ما را از این وضعیت نجات دهد، نیكو است. در چنین فضایی كسی وارد میدان میشود كه جرات و اقتداری نشان داده است. حمایت خارجی هم شدیدا حامی او است. بازتاب این حمایت را شما در روزنامه تایمز آن زمان میبینید.
تعریف و تمجیدهای زیادی از وی میشود. در این فضا، افراد انگشتشماری بودند كه فهمیدند ماجرا بازیگری است. از همه تیزبینتر مرحوم مدرس بود. البته كسان دیگری مثل ملكالشعرای بهار و مرحوم دكترمصدق هم بودند كه حالا بعضی از آنها متهم به ارتباط با قاجار یا اتهامهای دیگر هستند. مرحوم مدرس هیچ اتهام و انگی نداشت. چنان زندگی كرده بود كه هیچ وصلهای به او نمیچسبید.
نكته مهمتر اینكه از ارعاب و تهدید هم هراسی نداشت. در حالی كه فضای سالهای آخر قاجاریه مملو از تهدید و تطمیع بود. نمایندگان را به یك زیرزمینی میبردند و در آنجا به آنها تحكم میكردند، افرادی مثل تقیزاده واقعا ترسیدند و نتوانستند رای واقعی خود را ابراز كنند. مثل آب خوردن، آدم میكشتند. واعظ قزوینی دقیقا برای زهرچشم گرفتن، كشته شد. آمده بود مجلس برای تماشا، او را كشتند. تطمیع هم بسیار بود.
در این فضا عملكرد و تشخیص مدرس واقعا استثناست. نه تهدید در او اثر میكند، نه تطمیع میشود. علت هم شخصیت معنویاش است. خودش را به دست موقعیت و فضا نمیسپرد. این دسته آدمها كه قدرت تسلط بر احساسات خود را دارند، واقعا كم هستند. نه به فكر ثروت هستند نه به فكر قدرت. حتی به خوشنامی هم فكر نمیكنند.
همه این ویژگیها در مرحوم مدرس جمع شده است. حالا اگر قصد رازگشایی از شخصیت مدرس را داشته باشیم باید وارد فضایی شویم كه ذائقه فرهنگی زمانه ما چندان آن را نمیپسندد. فقط اشاره كوتاهی میكنم. در قرآن داریم كه ابراهیم یك امت بود. مدرس هم بحق یك امت بود. آدمی است كه ظرفیتی فوقالعاده داشت و آن را شكوفا كرد. این آدمها بهسختی رازگشایی میشوند.
درست است كه مدرس قدرتی به اندازه یك جامعه داشت ولی از طرف دیگر میدانیم اصلاح یك جامعه نیاز به تغییر افراد، فرهنگ و مناسبات آن جامعه دارد. مبارزه با دیكتاتوری رضاخانی هم كار كوچكی نبود.● این سوال پیش میآید كه مدرس با توجه به اینكه آدم عاقل و عمیقی است با چه ابزاری میخواست این كار را انجام بدهد؟ چرا تلاشی برای تشكیل حزب انجام نداد؟ از روحانیت چه كمكی گرفت؟
مقاطعی در تاریخ وجود دارد كه در آنجا انسانهای آزاده ناگزیر میشوند كه به شكست و موفقیت فكر نكنند و فقط به درست عمل كردن فكر كنند. البته مرحوم مدرس قبل از رسیدن به این مقطع از همه ابزارها استفاده میكند. از علما و روحانیت و حوزه تا روشنفكران و حتی شبهلائیكها تا شاهزادههای قاجار استفاده میكند. اما ظاهرا به جایی میرسد كه از این چارهاندیشیها ناامید میشود.
او به درست عمل كردن بیشتر فكر میكرده است. اوخواسته مصداق این مفهوم باشد كه من این كار را میكنم تا نگویند جوانمردی مرده است. او كوشید در بهترین شرایط یكسری ارزشهای مرده مثل صداقت را احیا كند. در كتاب گنجینه خواف كه دستنوشتههای مدرس در تبعیدگاه است، میخوانیم كه او زمزمه میكند: «آنی كه یافت مینشود، آنم آرزوست.» اینها اندیشههای متفاوت و حسابگریهایی غیرمتعارف است.
حسابگری سیاسی كنار گذاشته میشود. حفاظت از یكسری ارزشهایی كه در واقع نابود شدهاند فكر و ذكر شخصی مدرس میشود. این مربوط به یك مرحله است. قبل از آن بانشاط و امیدوار، بسیار تلاش میكند. در مقطعی به دفاع از قاجاریه متهم میشود. حقا هم كه دفاع میكرد اما اینطور نبود كه دل خوشی از احمدشاه داشته باشد. اینها نشان میدهد، هوشیاری سیاسی داشته است. در حقیقت باید دو نوع عملكرد را در مدرس تفكیك كرد.
در مقاطعی با شور و نشاط با رضاخان درمیافتد و از همه ظرفیتها هم برای پیشبرد برنامههایش استفاده میكند. مثلا در مجلس آن موقع دو حزب وجود داشت. برای مدرس هم مثل روز معلوم بود كه هر كدام از این احزاب به قدرتی اجنبی وابسته است. مدرس خط سومی با عنوان هیات علمیه ایجاد میكند كه تقریبا مثل جامعه روحانیت الان بود. افرادی را هم با خودش همراه كرد اما عنوان حزب نداشت.
ظرافتی كه به خرج داد، همین بود. این هیات یك نوع شمول وحالت فراحزبی داشت، در عین حال از ظرفیتهای حزب هم استفاده میكرد. بهقدری این هیات تاثیرگذار بود كه در مجلس تقریبا جا افتاده بود كه اگر قانونی بخواهد پیش برود نیاز به همراهی مدرس و هیات علمیه دارد.
از سوی دیگر مخالفان هم، همه راههایی كه مدرس ممكن است برود را پیشبینی میكردند و با برنامهریزی این راهها را میبستند. لذا اینطور نبوده است كه نخواهد از این ابزارها استفاده كند. راه از جایی به بعد بسته بود. روحانیت هم كه گفتید نیاز به بحث مفصلتری دارد. روحانیت در جریان مشروطه خیلی لطمه خورد. در واكنش نسبت به آن لطمات، پس از آن مقطع به نوعی به انزوای سیاسی كشیده شد.
در مقطعی از مشروطه جریانهای سیاسی از روحانیت استفاده ابزاری كردند. مخصوصا اعدام شیخ فضلاللهنوری از همه بیشتر آسیب زد. بعد از این در بین روحانیون انگیزههای دخالت در سیاست بسیار كمرنگ شده بود. حتی خود مدرس هم در همین كتاب گنجینه خواف از نقشی كه در مشروطه داشته ابراز پشیمانی میكند. این خیلی حرف بزرگی است. وقتی مدرس اینگونه موضع میگیرد بقیه روحانیون تكلیفشان معلوم است.
مدرس كسی نبود كه خودش را راحت ببازد یا رنگ عوض كند، ببینید چه رخ داده است كه او هم پشیمان شد. البته منظور من این نیست كه مدرس از سوی روحانیون اصلا حمایت نمیشد حمایت بود، اما نه آنچنان كه مدرس بتواند روی آن چندان تكیه كند.
● جناب معادیخواه! در قانون اساسی آن زمان پیشبینی شده بود كه روحانیون در مجلس حضور داشته باشند و بر قوانین نظارت كنند. اما دیده میشود كه علما خیلی از این حق استفاده نمیكنند. دلیلش همان سیاستگریزی مقطعی روحانیون است؟
نه، مسائل دیگری هم هست. اصل دوم متمم قانون اساسی كه این حق را به علما میدهد كه بر مصوبات مجلس نظارت كنند سرگذشتی دارد. در آن زمان در محافل فقهی یك معما بود كه چطور میشود در یك جامعه اسلامی یك نهاد قانونگذاری وجود داشته باشد. تقریبا اینگونه برداشت میشد كه در عرض شارع و خداوند، نهادی بهوجود میآید كه اوامر و نواهی تعیین میكند كه حتی ممكن است با احكام شارع تعارض پیدا كند. رسائل مشروطه را كه ملاحظه كنید یكی از ترجیعبندهای همه نامهها این بحث است.
سرانجام اینگونه تدبیر كردند كه نهاد قانونگذاری تاسیس شود. اما این نهاد باید یك خطقرمزهایی را رعایت كند و وارد حوزهای كه شرع حكم داده است، نشود. قرار شد حوزه نجف، مجتهدان را تعیین كند تا بر مصوبات مجلس نظارت كنند. منتها در مرحله عمل بسیار مشكل پیدا كردند. مشكل هم اینجا بود كه امكان سوءاستفاده بسیار بود. عدهای میآمدند، هیاهو و جنجال درست میكردند تا منافع خود را تامین كنند.
نجف انتخاب خوبی كرد كه مرحوم مدرس بود. به شكلی كار را كاملا به مدرس واگذار كرده بودند. مدرس شخص مورداعتماد، باهوش و واقعبینی بود. در عمل هم پیش از اینكه مساله نظارت بخواهد ایجاد مشكلی كند مرحوم مدرس جزئی از مجلس شده بود. یعنی بیشتر از اینكه او را به عنوان یك نهاد بالاسر مجلس ببینند عضوی از مجلس شناخته میشد. یكرنگشدن با مجلس از ویژگیهای شخصیت مدرس بود.
اگر كس دیگری بود مشكلات زیادی در مجلس ایجاد میشد. حضور او برای علما دلگرمی بود. او هم با لطایف و ظرافتهای خاص خودش مشكلات را حل میكرد اما مشروطه توسط دیكتاتوری رضاخان كاملا مصادره شد و از مجلس نامی بیشتر نمانده بود و عملا همه نمایندگان سرسپرده بودند و دیگر مجلس واقعی وجود نداشت چه برسد به اینكه فقها بر مصوبات نظارت كنند.
● سوال آخر اینكه، با توجه به حساسیتها و عملكرد مرحوم مدرس میتوان گفت او بیشتر دغدغه منافع ملی داشت تا حاكم بودن مقررات اسلامی؟
با ادبیات سیاسی امروز سخت میشود داوری كرد. مرحوم مدرس یك سیاستمدار واقعبین و عملگرا بود. نگاههای تنگ و محدود در فرهنگ مدرس جایی نداشت. در عین اینكه بسیار متدین بود، از نظر باورهای دینی و اعتقادی بینظیر و فوقالعاده بود، اما در دنیای سیاست بسیار واقعبین بود. فرق ظریف ملیگرایی مدرس با مفهوم ملیگرایی در ادبیات امروزی این است كه او دغدغههای جهان اسلام را داشت.
همانقدر كه برای ایران دلسوز بود، پیگیر اوضاع عثمانی هم بود. بهخوبی درك كرده بود كه اگر بخواهیم در دنیا مقابل ابرقدرتها بایستیم و از منافع ملی ایران دفاع كنیم، نیازمند این هستیم كه دنیای اسلام قدرت متحدی پیدا كند. اگر دنیای اسلام متحد نشود امكان دفاع از منافع ملی هیچكدام از كشورهای اسلامی نیست.
احسان مجتهدی
منبع : روزنامه هممیهن
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست