پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
دین صنعتی و آیین شیمیایی
لیری کوشید تا نشان دهد که چگونه داروها می توانند مغز انسان را از جریان عادی خود بیرون ببرند و انسان را به نامحدود برسانند. او می کوشید تا نشان دهد که انسان به یاری دستاوردهای علم تجربی می تواند به ملکوت سفر کند و از طریق شیوه هایی شبه مرتاضی به شناسایی جهان رازها بپردازد.
معمولاً عادت رایج محققان و نویسندگان غربی این است که بیشتر از نفوذ تمدن تکنولوژیک خود سخن به میان می آورند و سهم تمدن ها و فرهنگ های دیگر، بخصوص تمدن های شرقی را نادیده یا کم فروغ می انگارند. این در حالی است که جهان در رویکردها عدالت خواهانه و ایمانی خود هر روز که می گذرد بیش از روز پیش به جانب اصالت ها و حقیقت ها گرایش پیدا می کنند. دنیای صنعتی امروزه در آستانه پذیرش فرهنگ شرق است و می کوشد تا با کاوش در ژرفای آن به پرسش های اساسی خود که نوعاً ماهیت انسان شناختی و هستی شناختی دارد دست یابد. نفوذ این فرهنگ ها بخصوص در آمریکا به دو صورت است: یکی رونق اصل آن فرهنگ بدون هرگونه تغییری در آن و دیگری نتایج گسترش این فرهنگ ها که البته خود باعث بروز آرمانهایی تازه شده است. به عنوان مثال ژاپن از کشورهای بزرگ صنعتی آسیا و جهان است. اما ژاپنی ِآمریکایی با مختصات فرهنگی خودش شناخته می شود. پیشرفت تکنولوژیک و حق تابعیت آمریکا نتوانسته است فرهنگ او را از وی بازستاند. دین «شینتو» فرهنگ بومی ژاپن است که ژاپنی ها آن را با خود به آمریکا برده اند. مردم ژاپن، دین و فرهنگ و صنعت خود را به آمریکا برده اند و به رواج آن دل بسته اند و در بسط آن می کوشند. شئون فرهنگی شینتو را می توان در دو فرهنگ کنفوسیوس و بودا به گونه ای نمایان مشاهده کرد؛ فرهنگ هایی که بنیاد آنان به چین مربوط می شود. جامعه ژاپنی این دو فرهنگ را از چین برگزید و با فرهنگ بومی و آرمانهای معنوی خود آمیخت. امروزه وقتی در محله های چینی و ژاپنی ایالات متحده آمریکا وارد می شویم چینی ها و ژاپنی های مقیم آن دیار را می بینیم که مقاصد اصلی خود را به زبان خود می نویسند و می کوشند تا به زبان مادری خود سخن بگویند و بی شک بر این مهم افتخار می کنند. ژاپنی ها و چینی ها اگرچه از حیث سیاسی و اجتماعی خود را آمریکایی می دانند اما از حیث فرهنگی خود را ژاپنی و چینی می شمارند. در این محله ها به وفور شاهد صنایع دستی و آثار هنری ایشان هستیم. مجسمه های کنفوسیوس و بودا، زینت بخش کتابخانه ها و مراکز تجاری و محافل تبلیغی آنهاست. این آثار هنری بیشتر به سه فرهنگ تائو، بودا و کنفوسیوس تعلق دارد و ارزش آنها تنها در جنبه های زیباشناختی آنان نیست بلکه ارزش اعتقادی و کاملا ًفرهنگی دارد. دین تائو دارای شأن متافیزیکی است. آیین کنفوسیوس، فلسفه و قانون اخلاق است و فلسفه بودایی، بهره مند از فلسفه تاریخ می باشد.
فلسفه بودا، انسان گرا و طرفدار عقل است و به همین دلیل شاید ارزش فلسفی آن اندکی بیشتر از شأن دینی آن باشد. فرهنگ بودایی می کوشد تا با هرچه رنج است مبارزه کند. در قرن ششم قبل از میلاد، آیین بودا در هند ظهور کرد. این آیین به سرزمینهای مجاور خود یعنی تبت، چین، ژاپن و آسیای جنوب شرقی سرایت کرد. بودا، خود در قرن ششم قبل از میلاد زندگی می کرد. واژه بودا در اصل یک لقب و به معنی فرد روشنگر و روشنفکر است. نام واقعی بودا، «سیدارتا» و او از خاندان «گوآتاما» است. وی فرزند رییس قبیله ای در شمال هندوستان بود و خود و همه خانواده اش به مذهب هندو بودند. بودا در ناز و نعمت به سر می برد و از جهان پیرامون خود و احوال مردم روزگارش چیز چندانی نمی دانست. او زمانی که پا به دنیای جوانی گذاشت با سه رویداد مهم روبرو شد: برای نخستین بار جسد فرد مرده ای را دید. روزی با مرد پیری که دچار بیماری سختی (احتمالاً جذام) بود مواجه شد و نیز زمانی به مرد کهنسالی برخورد کرد که به دلیل ناتوانی و کهولت سن از به دست آوردن قوت روزانه و معیشت اندکش بی بهره بود. این سه رویداد اگرچه به نظر ساده می رسد اما در روحیه بودای جوان بسیار اثرگذار شد.
بودا از آن هنگام تصمیم گرفت تا به موازات کمک به نیازمندان به دنبال یافتن حقیقت زندگی برود. وی پس از ریاضت های فراوان که برای او نوعی ورزیدگی روحی و معنوی شایسته را به همراه داشت به بیان چهار اصل مهم پرداخت:
۱) رنج، جزء جدایی ناپذیر زندگی انسان است و او در همه مراحل زندگی، آن را با خود به مثابه سرنوشتی محتوم به همراه دارد.
۲) علت رنج بردن انسان به دام افتادن او در کام هوس است.
۳) برای بیرون رفتن از دام هوس باید راه عملی مشخصی را اختیار کرد و بر آن پایدار ماند.
شیوه ای که بودا به تعلیم عقاید خود می پرداخت به راه هشتگانه بودا شهرت دارد و عبارت است از: مراقبه نفسانی، هدف نیک، کردار نیک، شغل نیک، تلاش نیک، گفتار نیک، اندیشه نیک و رفتار نیک.
هدف اصلی بودا، رساندن مردم به «نیروانا» یا آرامش جاویدان بود. او عقیده داشت که به این وسیله انسان می تواند از گزند رنج دوری گزیند. همین مبارزه با رنج و نیل به آرامش که در آموزه های بودا موج می زند برای مردم افتاده در دام فرهنگ سلطه گر تکنولوژیک، بسی شایان توجه است. برای اروپاییان و آمریکاییان که از تکنولوژی اگرچه پیشرفت در ابزارسازی و آسایشی نسبی دیده اما از آرامش رهیده اند، اندیشه های بودا بسی جالب توجه است. تکنولوژی با شتاب فزاینده ای، انسان را به جانب شیی زدگی می کشاند و سرعت لجام گسیخته ای را در روابط و مناسبات اجتماعی او رقم زده است. انسان هرروز که می گذرد به وسیله این مصنوع ِ صانع شده اش بیشتر به جهان مادی متوجه می شود و به جای حقیقت خواهی – که روزگاری آرمان نهایی انسان سنتی (به مفهوم شریف لفظ بود) – به منفعت خواهی میل می کند. در اتوپیای مدرن، تنها و تنها تکامل ابزارهای زیست ِ متعارف در صدر خواسته هاست. در چنین جهانی همه رنج می برند و این رنج را از الزامات جهانی شدن پنداشته اند. اما اروپا و آمریکایی که حسب فرامین مدرنیته، انسان را جایگزین (و نه جانشین) خدا دانسته و بر همه میثاق های معنوی دیروز و پریروز خود با عنوان تفکر سنتی، پشت کرده بود، امروزه اندک اندک به ندایی گوش سپارده که از اعماق تاریخ او را خطاب می کند که باردیکر می باید به بازخوانی گذشته اش بپردازد. مردم غرب به مرور زمان به نحو واقع بینانه تری به تأمل در ماهیت تمدن خود می پردازند. این رویکرد اگرچه به اغوای نظام رسانه ای ایشان، هنوز چندان شفاف و متین و محکم نیست اما خبر از رویش افق های معنویت خواهانه تازه ای می دهد.
بنیان فکری مکاتب شرقی از جمله بودا به دلایلی که گفته شد در اروپا و آمریکا جلوه و جایگاهی نو یافته است؛ به طوری که امروزه معبد بسیاری از دین بودا در آمریکا وجود دارد و مردم این کشور با علاقه مندی و احترام مخصوص به این دین فلسفی و انسان گرا توجه دارند.
دین بودا اگرچه در خاور آسیا رایج است ولی از ادیان بومی هندوستان به شمار می رود و به همین روی عامل ارتباط فرهنگ هندوستان با چین و ژاپن و سایر نقاط آسیای شرقی است و امروز هم آسیا را با اروپا و آمریکا پیوند می دهد. فرهنگ بنیادی هندوستان به دین هندو تعلق دارد. دین هندو، دین ملی هندوستان است و مانند دین بودا جنبه های تبلیغی ندارد به همین دلیل نتوانسته است در خارج از هندوستان گسترش چشمگیری پیدا کند. اما به تازگی فرهیختگان هندوستان توفیق یافته اند تا در آن تغییراتی به عمل آورند و آن را متناسب اشاعه برای جهان سازند و به کشورهای صنعتی ارایه اش دهند. فرهنگ هندوستان تنها مربوط به آیین هندو نیست و مسلک های دیگری نیز وجود دارد. این فرهنگ ها نیز در مجاورت فرهنگهای چین و ژاپن در آمریکا طرفدارانی دارد و حتی توانسته است مخاطبان و طرفدارانی هم برای خود دست و پا کند.
ایران و هندوستان با اینکه از حیث فرهنگی برخوردار از اشتراکات مختلف و درخشانی هستند اما آنچه توانسته در آمریکا، ایران و هندوستان را به هم پیوند دهند اقامت پارسیان در هندوستان است. پارسیان، ایرانیانی هستند که در قرن های نخست هجری به هندوستان مهاجرت کردند و فرهنگ و مشی خود را به جد حفظ کردند. ظاهراً دین زرتشت ملی و محلی به نظر می رسد و مربوط به ایرانیان و پارسیان است اما در زرتشت این عقیده درست نیست. دین زرتشت بر اساس گاتها به همه مردم جهان تعلق دارد و اهورامزدا، خدای زمین و آسمان است. او که ذاتی یگانه دارد به جای مشخصی مربوط نیست و از آن ِ همگان و همگنان است. این ساسانیان بودند که زرتشتی گری را به عنوان آیین ملی قلمداد کردند و به آن شکل ملی بخشیدند. اما پارسیان امروز هندوستان به این آیین وجاهت بین المللی دادند. امروز نیز این دین در کنار سایر ادیان در آمریکا ترویج می شود.
نفوذ مذاهب آسیایی در آمریکا به این اندازه هم محدود و منحصر نمی شود. طریقه ها و شیوه های مبتنی بر معرفت شهودی اعم از این که مبتنی به وحی باشد و یا ملتزم به وحی نباشد در آمریکا بسیار زیاد است و هر روز که می گذرد بر شمار آنها افزوده می شود. به عنوان مثال می توان از هیپی گری سخن گفت که تحت تأثیر باورهای شرقی و ضروریات تمدن صنعتی به وجود آمد اگرچه امروزه بسیار ضعیف شده است. دیگری طریقه «مهر بابا» است که مجموعه ای شهودی از فرهنگ آسیایی است اما با روشی نو و منحصر به فرد. این طریقه در آمریکا باعث ضعف هیپی گری شد.
پس از جنگ جهانی دوم دو نیروی بزرگ در جهان به وجود آمد. یکی جامعه سوسیالیستی به مفهوم کلی و عمومی آن و دیگری جامعه بورژوازی یا سرمایه داری. چندی بعد هیپی گرایی به وجود آمد که خدا را (با همان شاخصه های اعتقادی خاص خود) اصل قرار داد و کوشید تا با اصول مبتنی بر نگاه مادی به انسان و هستی به مخالفت بپردازد و با دو نیروی یاد شده از در ستیز در آید(۱). هیپی گرایی، فلسفه نوظهوری است که در برابر فلسفه اصالت عقل قرار دارد. البته مفهوم این واژه بسیار مورد اختلاف است. گروهی عقیده دارند که ریشه این کلمه از واژه هیپ(۲) به معنی کسانی است که به دنبال برهم زدن شادی و سرور متعارف می باشند. برخی هم عقیده دارند که ریشه این کلمه از واژه hipsters اخذ شده که به معنی شلوار کوتاه غیر متعارف است. اما در این که این گروه می کوشیدند تا عادات غیر متعارف ناشی از گرایش های جدید را به سخره بگیرند تردیدی نیست. مرام و مشی هیپی ها، انسان را به یاد این رباعی از خیام می اندازد:
ایام شباب است، شراب اولی تر
با سبز خطان باده ناب اولی تر
عالم همه سر به سر رباطی است خراب
در جای خراب هم خراب اولی تر
اگر بخواهیم کلمه خراب را در فرهنگ ایران جستجو کنیم به این نتیجه می رسیم که از نظر بسیاری از عارفان دو نوع جامعه وجود دارد؛ یکی جامعه متعارف و معمولی که هدفی جز به دست آوردن مال و کسب سود ندارد و همه چیز را با عیار منفعت می سنجد و دیگر آن جامعه ای که می کوشد تا به حقیقت دست یابد اگرچه به ظاهر سودی در بر نداشته باشد. یکی جامعه رایج که دل به دنیا و به دست آوردن هرچه بیشتر اندوخته های دنیایی بسته اند و هدفی جز سود نمی خواهند و نمی جویند و دیگران کسانی هستند که پیوسته به دنبال گریز از آلوده دامن شدن و دور شدن از زخارف دنیای دون می باشند. بی شک در هریک از ادوار مختلف تاریخ، شمار حقیقت جویان اندک بوده است. این دو گروه همواره آرمان خود را به عنوان آرمان سعادت بخش معرفی کرده و کوشیده اند تا آن دیگری را اهل خراب آباد و دیوانه و گمراه معرفی کند:
این آتش عشق می پزاند ما را
هر شب به خرابات کشاند ما را
با اهل خرابات نشاند ما را
تا غیر خرابات نداند ما را(۳)
اشعار فخر الدین عراقی این دو گونه جهان بینی را به شیوه آشکاری نشان می دهد:
اگرچه اهل خرابات را زمن ننگیست
مرا نصیحت ایشان بسی مباهاتست
کسی که حالت دیوانگان میکده یافت
مقام اهل خرد نزدش از خرافاتست(۴)
و یا:
در کوی خرابات کسی را که نیاز است
هشیاری و مستیش همه عین نماز است(۵)
خراباتی ها، عارفان مارک دار نبودند. آنها دنیا را به مثابه غایت، وانهاده بودند اما به عنوان پلی که می تواند ایشان را به حقیقت سوق دهد پذیرفته بودند. به بیانی دیگر اعتقاد به اصالت دنیا نداشتند و خراباتی به کسانی گفته می شد که دست از مِس عاریت شسته بودند تا بتوانند زرِ حقیقت را بیابند. آنها دل شوریده داشتند نه موی ژولیده. مسلک هیپی گری برای شناخت خداوند از «داروشناسی روانی» psychopharmacology استفاده کرد. در نتیجه داروهای شیمیایی مختلف، مخصوصاً ال اس دی ۲۵ برای شناخت حقیقت به کار گرفته شد! آنها در این راه تا به آنجا پیش رفتند که دولت آمریکا مجبور شد اقدامات شدیدی در برابرشان معمول دارد. این عرفان شیمیایی، هرگز نتوانست آنها را به حقیقت برساند و لذا «چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند». این آزمایش روانشناسانه را فردی به نام تی موتی لیری Timothy Leary که پزشک روانکاو بود در ژانویه ۱۹۵۹ و در حالی که تنها سی و هشت سال داشت انجام داد. لیری دارای اصالت خانوادگی ایرلندی بود. او در آغاز به مذهب کاتولیک علاقه مندی نشان داد ولی پس از آن به آیین هندو گروید. سپس به مرکز تحقیقات شخصیت شناسی دانشگاه هاروارد رفت. در اوت سال ۱۹۶۰ او دارویی به نام هالوسی لوژن را آزمایش کرد. در ژاندیه سال ۱۹۶۱ سازمان بررسی روح انسان در دانشگاه کالیفرنیا تأسیس شد که بیست و شش مقام ارشد علمی در آن به همکاری پرداختند. در این موسسه آلدوس هاکسلی Aldoud Huxly اذعان داشت که برخی از داروهای شیمیایی می توانند در مکانیزم روحی انسان تحولات و تأثیرات قابل توجهی ایجاد کنند؛ اعم از ایجاد اشتیاق و یا نفرت. داروهایی که قادرند اندیشه انسان را از محدویت بیرون آورند. سپس هاکسلی با لیری ملاقات کرد و آن دو در مطالعات گسترده شان با یکدیگر متحد شدند. آنها در فاصله سالهای مه تا اکتبر ۱۹۶۱ به آزمون های مکرر خود ادامه دادند؛ تا آنکه داروی نیرومندی به نام ال اس دی ۲۵ را ساختند و در سراسر جهان رواج دادند. در سال ۱۹۶۲ این دارو و همچنین ماری جوانا و مس کالین mescaline در میان جوانان و به طورکلی واخورده های اجتماعی طرفداران بسیاری یافت. در پاییز ۱۹۶۲ لیری فدراسیون بین المللی آزادی را تأسیس کرد. از این گروه نخستین هیپی های تاریخ بیرون آمدند. در بهار ۱۹۶۳، لیری و آلبرت تحت بازجویی همکاران خود قرار گرفتند و از کادر آموزشی دانشگاه هاروارد اخراج شدند. در سال ۱۹۶۴، لیری به اتفاق رالف متزنر Ralph Metzener مجله «پسی شد لیک» psychede lique را تأسیس و منتشرکرد و طرفداران بسیاری یافت. این نام را این دو خود اختراع کردند و آن عبارت بود از امری که موجب تحریک روح می شود. به طور کلی همان گسترش شناخت از راه داروهای وهم آفرین است. اندکی بعد لیری از کتاب «مردگان تبتی» اقتباس کرد و آن را با افکار آمریکایی مطابقت داد و کوشید تا نشان دهد که چگونه داروها می توانند مغز انسان را از جریان عادی خود بیرون ببرند و انسان را به نامحدود برسانند. او می کوشید تا نشان دهد که انسان به یاری دستاوردهای علم تجربی می تواند به ملکوت سفر کند و از طریق شیوه هایی شبه مرتاضی به شناسایی جهان رازها بپردازد. پس از این توجه لیری به کتاب «طریقت و تقوی» نوشته لائوتسه جلب شد. او کوشید تا بین دانش تجربی و دریافت های شهودی تألیف ایجاد کند و از آزمون های شیمیایی برای رسیدن به افق های جدیدی از عرفان بهره ببرد. از این تاریخ به بعد به گونه ای تدریجی مباحث خداشناسی و روح شناسی با داروشناسی ارتباط برقرار می کند و دین صنعتی و آیین شیمیایی آغاز می شود.
در ژانویه سال ۱۹۶۶ هیپی ها در جنگل های سانفرانسیسکو، کالیفرنیا و نیویورک ساکن می شوند. چندی نمی پاید که پدیده هیپی گری به سرعت در دانشگاههای آمریکا نفوذ می کند. در سپتامبر همین سال، لیری کار را به آنجا می کشاند که تولد دین جدیدی را به نام «اتحادیه اکتشاف روحانی» league of spiritual discovery را اعلام می کند.
آیین هیپی ها که در فرانسه با عنوان نیروی گل flower power خوانده می شود دارای مانیفست خاصی است: مخالفت با فلسفه اصالت ماده و بازگشت به طبیعت.
سقوط ارزشهای اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی و زیباشناسی، پیامد روش ویرانگرانه تکنولوژی در این عصر است. انسان برای گریز از بن بست های ذهنی خود نیاز به اسطوره و افسانه دارد. انسان عصر فضا همان قدر از شناخت هستی خود طفره می رود که انسان غربی در قرون وسطی و یا شاید انسان بدوی در آغاز زندگی، از رسیدن به این شناخت ناتوان بود. انسانی که قادر به تماس درست و تفاهم صحیح با همنوع خود نیست به انگیزه های نادرست می کوشد تا خدایان تازه ای را در جامه بدل هدفهای علمی (مانند سفر به ستارگان) برای خود بیافریند. آدمی در دور باطل رنجی گرفتار است که جز حاصل عدم تفاهم با خویشتن خویش نمی تواند باشد. آدمی تا زمانی که نخواهد و نتواند بر هستی خود وقوف یابد، به انتظاری بی پایان محکوم است: انتظاری ریشخند آمیز برای شگفتیهای سهمناکتر.
سوسیالیست ها، طرفدار فلسفه اصالت ماده هستند و به خداوند اعتقادی ندارند. نکته جالب توجه آن که گردانندگان جامعه سرمایه داری اگرچه مبانی نظری خود هیچگونه گرایشی به این فلسفه ندارند ولی در رفتار و در عمل پیرو آنند. در میان سرمایه داران خدا و دین، البته اموری معتبر و با ارزش معرفی می شوند و خود به گونه های مختلف می کوشند تا پایبندی و تعلق خاطر خود را به آن نشان دهند اما این ارادت تا زمانی است که این قبیل اندیشه ها برای اهداف سودپرستانه و غایات منفعت طلبانه آنان تزاحمی ایجاد نکند. چون مسلک هیپی گری به فلسفه اصالت ماده اعتقادی ندارد با مرام اجتماعی سوسیالیست ها و سرمایه دارها موافق نیست. به همین دلیل حاکمیت دلار و یورو را محکوم می کند و به ادیان پناه می برد. هیپی ها به طور کلی همآهنگی بزرگ نژادهای انسانی را فریاد می کنند و از این نظر می توان گفت که جنبشی بین المللی است که از نظام کلی جامعه کنونی – به ویژه بورژوازی – نفرت دارد. هیپی ها از هرگونه نظامی نفرت دارند و عقیده دارند که باید همه چیز را نابود کرد و حتی در صورت لزوم خود را. کشتار دیگران را هم باید با خنده پاسخ داد.
ریشه این اندیشه به نهیلیسم nihilism قرن نوزدهم باز می گردد و آن این که باید همه چیز را نیست و نابود کرد. باید همه شئون حیات اجتماعی را از بین برد. ژان ژاک روسو نیز از جمله فیلسوفانی بود که در برابر عقل گرایی rationalism قد برافراشت و بی مهابا اظهار داشت که پیشرفت دانش سبب نابودی انسان می شود. او در کتاب معروف خود «امیل» به ستایش از دین برخاست و بر عقل - به معنای جدید آن – به شدت حمله کرد و اعتقاد داشت که پیشرفت های ناشی از عقل ابزاری و تجربه گرا باعث می شود تا انسان همه اعتمادش را از خدا و عالم ماوراء برگیرد و تنها و تنها به خودش اعتماد کند و خودش و ادراکات عقل متعارف را مبنای همه گونه قضاوت بپندارد. او همچنین عقیده داشت که آدمی می باید conscience خودآگاه را – که منزه از هر گمراهی است – راهنمای خود سازد. به همین دلیل است که قهرمان موضوع کتاب مذکور در بیرون از سیطره تمدن پرورش پیدا می کند و تنها در محیط طبیعت به سر می برد. این خاصیت گریز مداوم از الزامات جامعه صنعتی و بازگشت به طبیعت، از اصول نخستین هیپی هاست. او از هرگونه نماد جامعه صنعتی بیزار است و جز بار پشت خود به چیز دیگری علاقه ندارد. به نوعی آنچه آنان می کنند ما را به یاد «دیوجانس» یا «دیوژن» حکیم می اندازد که تنها و تنها در درون خمره ای بزرگ در کنار رودخانه زندگی می کرد و از مال دنیا، تنها کاسه ای داشت که با آن آب از رودخانه برمی گرفت و می نوشید، آن هم زمانی که چوپانی را مشاهده کرد که گله ای از گوسفندان را به درون رودخانه روانه کرد و خود دستها را به هم چسباند و از رودخانه آب نوشید، همان کاسه را هم وانهاد. البته آنچه او می کرد اگرچه مولود تفکر پوچ گرایانه مانند هیپی ها نبود و گونه ای مشی فلسفی خاص بود اما مخاطب با جستجو در احوال و رفتار هیپی ها چنین خاطره ای را تداعی می کند.
هیپی ها به هیچ عنوان به خشونت گرایشی ندارند. در نظر آنان، خدای جامعه سرمایه داری دلار است و چز ادبیات تجارت، ادبیات دیگری در جهان حاکم نیست. جامعه صنعتی کنونی از آنجا که تنها به غایات منفعت طلبانه خود می اندیشد گاه ممکن است بر طبل جنگ نیز بکوبد. این جنگ طلبی، خوی مسلط و رویه مجاز برای نظام سرمایه داری است که سران تمامیت خواه آن البته از چنین رویکردی گریزی ندارند. بنابراین خدای آنها هرگز نمی تواند خدای هیپی ها هم باشد. عکس العمل هیپی ها در برابر ناملایمات جامعه صنعتی، کناره گیری اجتماعی و سیاسی بدون توسل به زور و خشونت است.
در آیین هیپی ها، شناخت از طریق توجه به شخصیت نامحدود انسان پدید می آید و این همان نکته ای است که در آیین هندو به طریق اولی موجود است و هیپی ها متأثر از آن هستند. جوانان نیروی گل – مانند رابیندرانات تاگور- عقیده دارند که شخصیت انسان کامل نمی گردد مگر در همآهنگی بزرگ همه نژادهای انسانی. باز در تکمیل همین عقیده است که «آلن میشل» در کتاب خود از زبان لویس نقل می کند که خداوند زمانی با ما سخن می گوید که همه ما دارای یک چهره باشیم نه چهره های گوناگون.
هیپی ها عقیده دیگری هم دارند و آن مستی و راستی است. برای نفوذ در قلمرو مجهول نامحدود، با استفاده از داروهای شیمیایی می توان معرفت درونی را گسترش داد و به عالم حقیقت دست یافت. خدای حقیقی نه تنها نمرده است، نه تنها گم نشده است بلکه در درون همه ما زندگی می کند. استفاده از داروهای «پسی شد لیک» مسافرت در راه رسیدن به قدرت نامحدود را آسان می سازد و آن زمانی است که خداوند در برابر انسان قرار می گیرد.(۶)
از جمله داروهای دیگری که هیپی ها در آمریکا برای رسیدن به خلسه و ارتباط با دنیای بیکران از آن استفاده می کنند انواع مواد مخدر از جمله حشیش و شاهدانه است که در آن جا به نام ماری جوانا معروف است. گریز از دنیای ظالمانه صنعت و روابط و مناسبات پست آن با عزلت گزینی و روی آوردن به انواع مخدرها همراه است.
در شرق و در نظام سنتی گذشته آن، استفاده از داروهای گیاهی که بی واسطه از متن طبیعت اخذ می کردند رواج داشت. در ادبیات ایران باستان، برخی از گیاهان دارای حرمت بسیارند؛ مثلا شیره گیاه سوما. شرق هرگز در استفاده از گیاهان به دنبال جنبه تخدیری آن نبود. اصولاً تفکر شرقی و در صدر آن ادیان آسمانی عقیده ندارند که به وسیله تخدیر می توان از معضلات گریخت بلکه آنان راه سعادت نجات انسان را در مبارزه با مشکلات و در نهایت رسیدن به آرامش باطنی (سکون خاطر) می دانند. تخدیر با تسکین بسیار تفاوت دارد. هرگز ادیان بر سر آن نبوده اند که با رسانیدن پیروان خود به تخدیر، آنان را از چنبره مشکلات به گونه ای موقتی دور کنند. بلکه منش و روش ادیان جلا دادن روح انسان برای خروج از سکون و ورود به جنبش و پویایی و حرکت است. در عرفان اسلام، سکر و صحو با یکدیگر تفاوت دارد.
غربیان متأسفانه در بسیاری از موارد به دلیل عدم شناخت واقعی از مبانی تفکر ادیان شرقی تلقی های ناروایی از برخی اصطلاحات و حتی مراسم آنان دارند. مثلاً در ادبیات عرفانی ایران هرگز می و میکده در معنی حقیقی آن به کار نرفته بلکه دارای شأن نمادین و مجازی بوده است:
تو پنداری ای خضر فرخنده پی
که از می مرا هست مقصود می؟
از آن می هم بیخودی خواستم
وزآن بیخودی مجلس آراستم
مرا ساقی از وعده ایزدی
سبو از خرابی می از بیخودی
وگرنه بدین سان که تا بوده ام
به می دامن لب نیآلوده ام
ز می گر شدم هرگز آلوده کام
حلال ِ خدا باد بر من حرام
مست شدن از الکل با مست شدن از باده طهور معرفت بسی متفاوت است. به گفته سعدی:
خوشتر آن فرخنده طالع را که چشم
بر چنین رویی بیفتد بامداد
مست ِمی بیدار گردد نیمه شب
مست ِساقی روز محشر بامداد(۷)
مستی که از انگور بر می خیزد، ابزار بی خبری و نسیان است. در جای جای ادبیات مکتوب ما به این نوع نگرش به دیده ای کوته بینانه و بی خردانه نگریسته شده است:
مست شد خواست که ساغر شکند توبه شکست
فرق پیمانه و پیمان ز کجا داند مست؟
مست می هرگز نمی تواند میان پیمان الست با پیمانه سفالین تفاوت و تمایزی ایجاد کند. مثل این که تصور کنیم علت پایداری و ماندگاری هر بنایی در گرو استفاده از سیمان است نه استفاده از ایمان. از این زاویه نیز می توان گفت که هنر – به معنای شریف لفظ – نزد ایمانیان است و بس. اما از آنجا که ایرانیان در گستره تاریخ، همواره بیشترین نسبت ممکن را با ایمان داشته اند البته هنر نزد ایرانیان است. ولی آنچه مسلم است نمی توان ساحت ایمانی و فضیلتی هنر را یکسره ترک کرد و آن را معطوف به قوم و یا سرزمین خاصی دانست. به همین سیاق، آن بی خبری ارجمندی که در آموزه های عرفانی ما وجود دارد در اصل بی خبری نسبت به زخارف نازل دنیاست که خود زمینه ساز باخبر شدن از خبرها و رازهای سر به مُهر هستی را شکل می دهد. به قول حافظ:
ندیم و مطرب و ساقی همه اوست
خیال آب و گل در ره بهانه
بده کشتی می تا خوش برانیم
از این دریای ناپیدا کرانه
و یا آنجا که می گوید:
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را
در آیین تائو – که زیربنای تحقیقات دارویی دکتر لیری است – نوعی مراسم مذهبی وجود دارد که توأم با رقص و الکل و مواد مخدر است. آنان به زعم خود از این ابزارها برای نیل به معرفت استفاده می کنند. اما آیا معرفتی که از این طریق حاصل می شود می تواند دارای شأن انسانی و حضور مستمر باشد؟ اگرچه هر یک از آیین های مختلف برای تقدیس و تکمیل راه خود از داروی معرفتی خاصی سود می جویند تا مومنان خود را به نجات برسانند. اما آیا داروی معرفت الزاماً باید داروی محسوس باشد؟ آیا معنویت گرایی و پاک شدن از زنگارهای نفسانی نمی تواند به مثابه دارویی موثر برای رهایی از الزامات و بایسته های جهان مادی تلقی شود؟ پاسخ ِکارشناسانان ِمکتب هیپی گری به این پرسش گونه دیگری است. آنان برای رسیدن به چنین دارویی به سراغ آزمایشگاههای شیمی رفتند.
بی هویتی معنوی و سرگشتگی فراوان و فزاینده نسل جوان غربی تا به آن حد است که حتی در شرایطی که به زعم خود به فرهنگهای بومی و ریشه داری چون هندوستان، بومیان آفریقا و سرخپوستان روی می آورند نمی توانند عطش بسیار خود را فرونشانند و به قدر لزوم از آن فرهنگها در راستای نیاز خود بهره برداری کنند. فقدان معنویت به مراتب سنگین تر و دهشت بارتر از فقدان معرفت است. آن که سلاحهای کشتارجمعی و بمب های شیمیایی و میکروبی می سازد و می پردازد بی تردید از معرفت علمی فراوانی برخوردار است اما از آنجا که این معرفت، ملازم با معنویت نیست ره به ناکجاآباد گمراهی می برد. به عنوان مثال در سالهای اخیر در برخی از کشورهای غربی مانند آلمان، گروهی با عنوان «سبزها» اعلام موجودیت کرده اند که بشدت طرفدار حفظ محیط زیست هستند. آنان طرفدار سبزی و خرمی هستند و با آفات تکنولوژی طبیعت ستیز مخالفند. گروه آنان به رغم ادعایی که در بحث صیانت از محیط زیست دارند پیامدهای اجتماعی ناروایی را در جامعه غرب شکل داده است. آنان باشگاههایی به نام طرفداران برهنگی را به وجود آورده اند. گروهی از آنان در یکی از جزیره های نزدیک نیویورک اقامت کرده و آنجا را «مستعمره لختی ها» نامیده و به گفته خود مانند آدم و حوا راه می روند.
گروهی دیگر از این جوانان سرخورده از باختر روانه خاور شده اند؛ برخی از اینان به تبت - بام جهان – روی برده و فروهشته موی و چرکین روی، به زندگی در اوهام و احلام شیره و تریاک و بنگ و چرس ادامه می دهند. هرچند گزینش چنین زندگی تباهی نمی توانست به پرسش های فراوان ایشان پاسخی قانع کننده بدهد.
این گریزندگان از جامعه منفعت گزین و ماشینی غرب، هر از چند گاهی به دنبال خضر طریقی می گردند. مثلا از جمله افرادی که به او در سالیان اخیر تأسی بسیار شده است «کاستاندا» نویسنده معروف است. کسی که به عرفان سرخپوستی و طبیعت گرایی خاص مردم این نقطه از جهان گرایشی بسیار داشت. اما براستی کاستاندا نتوانست دردی از این دردمندان دوا کند. زیرا او نیز با فراز و فرودهای شخصیتی بسیاری دست به گریبان بود و رویه های مختلفی را آزمود. برخی از شخصیت های واقعی که کاستاندا از آن به عنوان افراد حلقه خود یاد کرده، مدعی اند هیچگاه شخصاً مرشد و بلد ِ راه وی - دون خوان- را ملاقات نکرده اند. همسر کاستاندا در کتابی که پس از مرگ شوهرش نوشت به نکته تکان دهنده ای اشاره کرد و آن این بود که کارلوس جملات نغزی را که این سو آن سو می شنید در کتاب هایش از زبان مرشد سرخپوستش- دون خوان ماتیوس - جاری می ساخت. او می گوید کاستاندا حتی یک بار جمله به ظاهر عالمانه ای که کودک خردسالش بر زبان راند، بی تغییر از قول دون خوان نقل کرد. زندگی کاستاندا در نوجوانی و جوانی نشان می دهد او یک سرخورده هنری است. چندین سال زیر نظر استادان مشهور، دروس مجسمه سازی و نقاشی آموخت. اما این همه هیچگونه حاصلی برای او به همراه نداشت.
سالهای آغازین دهه ۶۰، اوج گسترش هیپی گری است. مصرف مواد مخدر و اعتقاد به مذاهب گنوسی از ارکان زندگی هیپی هاست. مخالفان کاستاندا معتقدند این سالها، فرصتی طلایی برای دانشجوی گمنامی چون او بود؛ کسی که نتوانست از راه هنر محبوبیت و شهرتی کسب کند. او به مرور زمان مبادرت به نگارش کتابی با عنوان «تعلیمات دون خوان» کرد و آن را در ۱۹۶۸سال منتشر کرد. در این کتاب، خود ملغمه ای از همه چیز بود از توصیف تاثیرات گیاهان روان گردان تا تعالیم معنوی کهن. چندی طول نکشید که نام کاستاندا بر سر زبان ها افتاد. اما نهضت هیپی ها و شعارهای آنان نتوانست به بحران معنویت در جامعه آن زمان غرب پاسخی در خور توجه داشته باشد. هیپی ها بر هر پدیده عقلانی می شوریدند و بی مهابا و پی در پی جامعه جدید و روابط و مناسباتش را مورد حملات بی وقفه خود قرار می دادند بی آنکه جز حرفهای انتزاعی و داروهای شیمیایی روان گردان برای آن نسخه ای عقلانی و موثر داشته باشند. وقتی نهضت هیپی گری از رونق افتاد کاستاندا کتاب سومش «سفر به دیگر سو» را با مقدمه ای در مذمت مواد مخدر آغاز کرد. او در این کتاب عنوان کرد که مصرف گیاهان روان گردان در آیین سلوک تولتک ها نقشی ندارد و تجویز این داروها از سوی دون خوان طی سالهای اخیر تنها به قصد در هم شکستن ذهنیت منطقی او بوده است.
«استانسیلاولم» نویسنده معاصر لهستانی در توصیف سرگشتگی ذهنی و گمگشتگی روحی نسل معاصر غرب چنین می نویسد: «سقوط ارزشهای اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی و زیباشناسی، پیامد روش ویرانگرانه تکنولوژی در این عصر است. انسان برای گریز از بن بست های ذهنی خود نیاز به اسطوره و افسانه دارد. انسان عصر فضا همان قدر از شناخت هستی خود طفره می رود که انسان غربی در قرون وسطی و یا شاید انسان بدوی در آغاز زندگی، از رسیدن به این شناخت ناتوان بود. انسانی که قادر به تماس درست و تفاهم صحیح با همنوع خود نیست به انگیزه های نادرست می کوشد تا خدایان تازه ای را در جامه بدل هدفهای علمی (مانند سفر به ستارگان) برای خود بیافریند. آدمی در دور باطل رنجی گرفتار است که جز حاصل عدم تفاهم با خویشتن خویش نمی تواند باشد. آدمی تا زمانی که نخواهد و نتواند بر هستی خود وقوف یابد، به انتظاری بی پایان محکوم است: انتظاری ریشخند آمیز برای شگفتیهای سهمناکتر.»(۸)
براستی چرا رویکرد به فرهنگهای اصیل شرقی و بومی جهان هم نتوانسته است نارساییهای فرهنگی غرب را برطرف سازد. برخی از متفکران عقیده دارند که «این فرهنگ، فرهنگ ِجهان آگاهی و خود فراموشی است؛ یعنی در این فرهنگ، هرچه بیشتر انسان به جهان و رمزهای آن آگاهتر می شود خویشتن را بیشتر فراموش می کند. در غرب، انسانیت از بام بلند خود فراموشی سقوط کرده است. البته این نارسایی، معلول تفسیر غلط و دید ناقص فرهنگ غرب نسبت به انسان است. انسان در این فرهنگ، موجودی یک بعدی و تک ساحتی است. در چنین دیدگاهی نه خدا جایی دارد، نه عرفان و نه معنویت... به گفته مهاتما گاندی، غرب از یک چیز عاجز است و آن تأمل در باطن خویش.»(۹)
در اینجا طنین روح نواز کلام الله مجید در جان ِ انسان طنین می افکند که «وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ »(۱۰)
(چون کسانی مباشید که خدا را فراموش کردند و او [نیز] آنان را دچار خودفراموشی کرد؛ آنان همان نافرمانانند.)
نویسنده: علیرضا - باوندیان
پی نوشت:
۱. ر.ک: شهامی پور، شروین؛ «ستیز یک نسل با جنگ»؛ گلستانه، شماره ۵۷ تیر ماه ۱۳۸۳ ص ۱۰
۲. hip: interjection لاپاشی، خراب کردن، دویدن در حرف دیگران، گریز زدن
۳. مولانا جلال الدین بلخی؛ کلیات شمس تبریزی، موسسه مطبوعاتی امیر کبیر، تهران ۱۳۶۶ ص ۶۶۷
۴. عراقی، شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی؛ کلیات، به کوشش سعید نفیسی، انتشارات کتابخانه سنایی، تهران ۱۳۶۶ ص ۹۸
۵. همان، ص ۱۴۹
۶. George Stephen Spinks: psycologie et religion ۱۹۶۳
۷. سعدی، مصلح الدین؛ دیوان، به کوشش خلیل خطیب رهبر، نشر سیمرغ، تهران ۱۳۷۳
۸. کسمایی، علی اکبر؛ جهان امروز در تنگنای تمدن صنعتی، انتشارات موسسه اطلاعات، تهران ۱۳۷۰ ص ۵۲
۹. نقوی، رضا؛ تأملات فرهنگی، انتشارات نخیل، تهران ۱۳۸۵ ص ۳۶
۱۰. حشر / ۱۹
پی نوشت:
۱. ر.ک: شهامی پور، شروین؛ «ستیز یک نسل با جنگ»؛ گلستانه، شماره ۵۷ تیر ماه ۱۳۸۳ ص ۱۰
۲. hip: interjection لاپاشی، خراب کردن، دویدن در حرف دیگران، گریز زدن
۳. مولانا جلال الدین بلخی؛ کلیات شمس تبریزی، موسسه مطبوعاتی امیر کبیر، تهران ۱۳۶۶ ص ۶۶۷
۴. عراقی، شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی؛ کلیات، به کوشش سعید نفیسی، انتشارات کتابخانه سنایی، تهران ۱۳۶۶ ص ۹۸
۵. همان، ص ۱۴۹
۶. George Stephen Spinks: psycologie et religion ۱۹۶۳
۷. سعدی، مصلح الدین؛ دیوان، به کوشش خلیل خطیب رهبر، نشر سیمرغ، تهران ۱۳۷۳
۸. کسمایی، علی اکبر؛ جهان امروز در تنگنای تمدن صنعتی، انتشارات موسسه اطلاعات، تهران ۱۳۷۰ ص ۵۲
۹. نقوی، رضا؛ تأملات فرهنگی، انتشارات نخیل، تهران ۱۳۸۵ ص ۳۶
۱۰. حشر / ۱۹
منبع : باشگاه اندیشه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست