سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
مجله ویستا
لوفور، شهر و جنسیت
هانری لوفور متولد ۱۹۰۱، زندگی پرحاصل و چشمگیری داشت. او تا سال ۱۹۹۱ حدود ۷۰ کتاب نوشت. در دانشگاه سوربن، در دهه ۱۹۲۰ درس خواند و جذب جنبشهای آوانگارد آن زمان شد. لوفور کمکهای زیادی به حیات روشنفکری جامعه فرانسه انجام داد. او بهطور فزایندهای در دهه ۱۹۶۰ و بهویژه در پی حوادث ۱۹۶۸ به اهمیت شرایط زندگی روزمره به مثابه مرکزیت در تکامل احساسات و سیاستهای انقلابی واقف شد. تحلیل لوفور از فضامندی و زندگی روزمره، بزرگترین دستاورد و میراث او برای نحله مارکسیستی بود. مدتی پیش امیرهوشنگ افتخاریراد ترجمه کتابی از این اندیشمند را به اتمام رساند که همین بهانه گفتوگویی با او را فراهم آورده است. این کتاب <تروریسم و زندگی روزمره> نام دارد که نشر فرهنگ صبا (رخداد نو) آن را چاپ میکند. افتخاریراد ترجمه چندین کتاب دیگر را نیز در پرونده کاری خود دارد که از آن جمله است <جهانوطنی و بخشایش> اثر ژاک دریدا (نشر گام نو)، <هستی و آگاهی> گزیدهای از آثار مارکس (نشر آگاه) و <اروس و تمدن> نوشته هربرت مارکوزه(نشر چشمه.)
لوفور از دانشجویان ۱۹۲۰ سوربن و چهرهای موثر در جنبش دانشجویی ۱۹۶۸ بوده، او نظریهپرداز قابل توجهی است. از لوفور اطلاعات دقیقتری بدهید.
لوفور بهطور مشخص پدر معنوی جنبش آوانگارد ۶۸ بوده است، بودریار شاگرد او بوده و با سوررئالیستها نشست و برخاست داشته است. لوفور مانند تاریخ وسعت زیادی دارد. هانری لوفور جزو معدود کسانی است که تا سال ۹۱ یعنی سال مرگش یک مارکسیست باقی ماند. او تقریبا نزدیک به یک قرن زندگی کرد و در این یک قرن هم بهعنوان فیلسوف، هم بهعنوان جامعهشناس و هم نظریهپرداز حوزههای جغرافیا و شهرسازی مطرح بود. در دهه ۱۹۲۰ با سوررئالیستها دمخور بود، با آندره برتون هم دوست بود. همان زمان عضو حزب کمونیست نیز بوده است. بعد از این دوره <به شرایط زندگی روزمره> میپردازد. اولین کتاب لوفور در دهه ۴۰ منتشر میشود. سه جلد کتاب مستقل دارد که تا سال ۸۴ آنها را تکمیل میکند. ازجمله اولین مارکسیستهایی است که به دستنوشتههای اولیه مارکس رجوع میکند و حتی آنها را همراه گوترمن به فرانسه هم ترجمه میکند. این دستنوشتهها سال ۱۹۳۳ چاپ میشود که تا آن زمان کسی از آنها مطلع نبوده است. همانطور هم که میدانید دستنوشتههای اولیه مارکس متن نظری <چپنو>ایها میشود. بعد هم مکتب بوداپست تشکیل میشود و بعد از آن هم مکتب فرانکفورت و حتی لوکاچ با خواندن این دستنوشتهها تغییر میکند. هانری لوفور هم همینطور بود. این دستنوشتهها را خواند و ترجمه کرد و نگرش انتقادی-تاریخی مارکسیسم که لوفور نیز از همان جرگه است از دهه ۳۰ شکل میگیرد. بعد از این با گی دوبور مراوده میکند که بنیانگذار مکتب <وضعیتگراها> است و دهه ۵۰ به فرانسه میآید و در سوربن شروع به تدریس میکند. بین فاصله سالهای ۶۰ تا ۶۵ کتابهایی مینویسد و دانشجویانی را پرورش میدهد که از دل همین دانشجویان رهبران جنبش ۶۸ به وجود میآیند.
ـ آیا لوفور منتقد سارتر و مرلیو پونتی هم بوده است؟
بله، راجع به اگزیستانسیالیسم سارتر مقاله دارد. کتاب مستقل در این زمینه را اطلاع ندارم ولی مقاله دارد. لوفور حتی منتقد مارکوزه هم بوده است. با هم تشابهات فکری هم داشتهاند ولی سر قضیه روانکاری و فروید انتقادهایی به مارکوزه داشته است. ازجمله کارهای مهم دیگر لوفور علاوهبر <زندگی روزمره>، <دیالکتیک> است. این را مفسرانی که بعد از آن دو آمدهاند میگویند، من هم گفته آنها را نقل میکنم. لوفور را پدر دیالکتیک میدانستند. دیالکتیک در آن زمان به صورت تقابلهای دوتایی بوده است. لوفور تقابل دوتایی را دیگر جوابگو نمیداند و میآید و مقولهای به نام دیگری را در آن وارد میکند. یعنی او میگوید، دیالکتیک دارای سه جزء است نه تقابلهای دوتایی که هر جزء میتواند با دو جزء دیگر ارتباط داشته باشد. در واقع وقتی مقوله <فضا> را مطرح میکند براساس همین دیالکتیک سهگانه است که بحثهای مستقلی را میطلبد.
میخواهم بیشتر بحث <فضا> را از لوفور پی بگیریم تا در نهایت به بحث شهر و جنسیت برسیم. لوفور اهمیت <شرایط زندگی روزمره> را مطرح میکند و بحث فضامندی را پی میگیرد و بعد تعاریف سهگانهای ارائه میدهد که یکی از آنها موضوع فضاهای <ضدتفوق> یا <تسلطگریز> است و یا فضاهایی که امکان بودن را فقط ارائه میدهد؛ در اصل مبحثهایی که لوفور درباره فضا مطرح میکند بعدها در بحث جغرافیایی فمینیستی، خودش را نشان میدهد. اینجا پرسش من این است؛ آیا لوفور بهطور مشخص ـ درباره فضاهای جنسی بحث میکند یا درباره شهر و جنسیت؟
من تا آنجا که خبر دارم، نه! اما موضوع به دو سه کتاب لوفور برمیگردد. یک کتاب که <درباره شهرها> نام دارد و اثر دیگرش که بسیار مهم است کتابی است با عنوان <تولید فضا.> در این کتابها بهطور مشخص مساله جنسیت را مطرح نمیکند. همانطور که شما هم اشاره کردید مباحثی که لوفور طرح میکند، معماران و شهرسازان و جغرافیدانان را متاثر کرده است. گروهی در این میان آرایشان برمیگردد به اندیشههای لوفور و اگر دگرگونیای در این حوزهها رخ میدهد زیرساختهای نظری لوفور هم در آن دخیل است. البته در ایران این مقولات کمتر قابل طرح بوده، خود لوفور را هم خیلی نمیشناسند.
البته بحث جنسیت و شهر هم برای ما بحث تازهای است. این مدت که من درگیر موضوع بودهام، دیدم که کار قابلتوجهی در این باره نشده است.
بهتر است بحثی هم داشته باشیم درباره معماری و شهرسازی؛ اینکه در این حوزه واقعا چه کارهایی دارد انجام میشود. حتی در حوزه جغرافیا هم بد نیست که نقدی داشته باشیم. فکر میکنم در این حوزههایی که نام بردم ما هنوز در تعطیلات تابستانی به سر میبریم. لوفور یکی از تاکیدهایی که داشت جدا کردن معماری از شهرسازی بوده و مقالاتی که در این باره نوشت بسیار سروصدا ایجاد کرد. ابتدا معماران این پیشنهاد را نمیپذیرفتند، معتقد بودند معماری و شهرسازی به این تفکیک نیاز ندارد. ولی لوفور این تفکیک را انجام داد. ما در دانشگاههای خودمان رشته شهرسازی داریم ولی نمیدانم به واقع به لحاظ کیفی چند شهرساز داشته باشیم. تجلی عینی ما از شهر، این شناخت را به ما میدهد. لازم است آن چیزی را که مارکس مطرح کرده و خیلی اهمیت دارد، یادآور شوم. این نکته را باید اول میگفتم. صرفا نوشتن سرمایه نیست، بلکه برملا کردن شیوه تولید عصر خودش است؛ مارکس میگوید در هر عصری، اصلی حاکم است. او به کشف قوانین عصر خودش پرداخت که شیوه تولید سرمایهداری بود. این را خیلی مختصر عنوان کردم که بگویم، این شیوه تولید بسیار اهمیت دارد که در اندیشه لوفور هم دیده میشد. وقتی گفته میشود که معماران چه میکنند و چه نمیکنند، براساس چه چیزی این کار انجام میشود؟ اساس شیوه تولید ما از دهه ۷۰ خورشیدی به این سو چه بوده است؟ آنچه بسیار اهمیت پیدا کرد، زمین بود. زمین هم که با یکسری ایدئولوژیها و منافع گره خورده بود. معماران هم تحتتاثیر این شیوه تولید و نوعی دلالصفتی چه میتوانستند بکنند؟ در غیر این صورت اگر حرکت بنیادینی قرار بود انجام شود، قطعا شهر تهران به این روز نیفتاده بود. ما به نوعی سرمایهداری قرن هجدهمی بازگشتهایم که تصرف در طبیعت است. یعنی این نگرش حاکم است که طبیعت آن چیزی است که میتواند در دستان انسان به هر شکلی که میخواهیم دربیاید. این را در تهران میبینیم. بعد از ۱۶-۱۵ سال از سال ۷۰ به این سو این رویه در تهران حاکم بوده است و همچنان هم ادامه پیدا میکند. شما کمی که از مرکز تهران دورتر شوید، به باغها که توجه کنید، همین پیشروی خیابان در باغها تصرف در طبیعت را به خوبی نشان میدهد. بزرگراههای بیشتر ساختن؛ آنچه به کار معماران مربوط است همین شیوه تولید است. شیوه تولید جز دلالصفتی، چیز دیگری نبوده. پیش از این هم فقط صنعت مونتاژ وجود داشته است. بر این مبنا معماری ما ادعای زیادی نمیتواند داشته باشد. از مبحثمان دور نشویم! هانری لوفور کار مهمش این بود که مفهوم فضا را وارد مقولههای اجتماعی- سیاسی کرد. او وقتی کتاب <تولید فضا> را مینویسد این را مطرح میکند که ما تا حالا وقتی از فضا حرف میزدیم این فضا یک فضای هندسی بود، یعنی فضایی که روابط ریاضی بر آن حاکم است. درواقع بیجا هم نمیگفت؛ سرمایهداری اولیه و تصرف انسان در طبیعت این نگاه را پیش آورده که انسان با ریاضی و هندسه بتواند این تصرف در طبیعت را متجلی کند. ولی لوفور گفت منظورش از فضا، فضای هندسی نیست. شهر بهعنوان یک فضا، فضایی اجتماعی است. درواقع شهر فقط جایی نیست که در آن حملونقل صورت میگیرد، یا در آن ساختمان ساخته میشود و... بلکه مکانی است که شهروندان بتوانند خود را متحقق سازند. وقتی واژه <اثرevre) >َ-( که در فرانسه معنای اثر هنری دارد- را به کار میبرد و در نقد زندگی روزمره این طور میگوید که هر روز زندگی ما باید یک اثر هنری باشد، در شهر هم همین را میگوید. او میگوید: جامعه شهری یوتوپیای ما، باید یک evreَ € یک اثر هنری باشد...
ـ پس هانری لوفور، آنجا که وارد بحث فضا میشود و تعریف تازهای از فضا ارائه میکند، یعنی درباره فضایی صحبت میکند که بر تحرک فشار وارد میآورد یا فضاهای ضدتفوق و تسلطگریز را عنوان میکند، اینجاهاست که ما از نظریات لوفور استفاده میکنیم و موضوع را به مساله جنسیت و شهر ارتباط میدهیم!
بله، باید مساله فضا را باز کنیم تا از دل این به شاخههای بعدی برسیم. چون خود لوفور بهطور مشخص به مساله جنسیت و شهر نپرداخته، اما تمام مقولاتی که در دهه ۶۰ مطرح شد، مساله زنان، قومیتها و اقلیتهای مذهبی و... را ذیل بحثهایی که داشت منظور کرد. یک کار مهم دیگری که هانری لوفور انجام داد، تعریف فضا و تفکیک آن به سه گونه فضا بود؛
۱) عمل فضایی () spatial practice، که مبتنی است بر اینکه دنیا چگونه درک میشود. با وجود تناقضات زندگی روزمره، فضا با عقل سلیمی که عمل عمومی و نگرش عمومی را به هم میآمیزد، درک میشود. تولید و بازتولید مکانها و مناظر کلی مربوط به فضا به شکلگیری اجتماعی اختصاص مییابد که شامل شکلشناسی ساختمانها، ریختشناسی شهری و ایجاد مناطق خاص برای اهداف خاص است. مانند انواع پارک، گورستان، موزهها و...
۲) بازنمایی فضا() representation of space که گفتمانی در باب فضا و نظامهای گفتمانی تحلیل فضا است. طراحی و برنامهریزی و دانشهای تخصصی که باعث میشود ببینیم دنیا چگونه تصور میشود یا چطور دربارهاش فکر میشود. بازنمایی فضا، منطق و شکل دانش است، محتوای ایدئولوژیکی رمزها، تئوریها و شرح مفهومی از فضا است که مناسبات تولید ارتباط پیدا میکند. اینها علم برنامهریزی هستند که به نظر لوفور جغرافیا و نقشهکشی است و به صورت محاسبات ریاضی به دستگاه مختصاتx-y تقلیل مییابد.
۳) فضاهای بازنمایی)representional of space( که گفتمانهای فضا هستند. از نظر لوفور این فضایی است که <باید باشد> یعنی <فضای کاملا زیسته.> این فضا هم ناشی از رسوبات تاریخی در درون محیط روزمره است و هم ناشی از عناصر یوتوپیایی که فرد را به سمت مفهوم تازهای از زندگی اجتماعی میبرد. فرد با خلق کار، با کار خلاقانه و با خلق <لحظهها>، فضای زیسته را میزید. فضاهای بازنمایی، همان قلمرو انسان است که پیکار برای رهاسازی خود، در مقام <انسان کاملی> که مارکس میگوید، صورت میگیرد. این فضاها تجسم سمبولیسم پیچیده است؛ گاه پنهان، گاه آشکار، که به جنبه مخفی و زیرزمینی زندگی اجتماعی و هنر مربوط میشود. برای همین لوفور از دادائیستها و رنه ماگریت نقاش سمبولیسیت برای تبیین این فضاها بهره میبرد. به عبارتی، براساس همان شیوه تولید، این تعاریف را ارائه داد. او میگفت هر جامعهای فضای خاص خودش را تولید میکند که مبتنی بر شیوه تولید آن است. آنچه که ما امروز در تهران میبینیم، یک شرایط انتزاعی نیست؛ اتفاقا مبتنی بر شیوه تولید خاصی بوده است. زمین یک کالا بود که مناسبات دلالصفتی ویژهای را پیش آورد. لوفور یکی از نظریات مهمش در رابطه با شهر هم این است، چون یک دوره هم در شهری زندگی کرد که زادگاهش بود و از شهرهای نوین پاریس بود به نام مورنکس. او گفت که در مورنکس مدرنیته صفحههای خودش را به من نشان داد. مارشال برمن هم در تجربه مدرنیته همین حرف را میزند، او میگوید: من مدرنیته را از روی خیابانها میتوانم تبیین و توصیف کنم.
یکی از آثار لوفور هم کتابی است با عنوان تئوری <مدرنیته> که درواقع وقتی میخواهد مدرنیته را تبیین کند، چیزی بهعنوان فضای شهری برایش اهمیت پیدا میکند. نکتهای که لوفور به آن اشاره میکند این است که فضاهای اجتماعی به دو دسته تقسیم میشوند؛ یکسری مناسبات مربوط به تولید جنسی است؛ تولیدمثل و مناسبات زیست فیزیولوژیک و دسته دیگر مربوط به مناسبات تولید و تقسیم کار و وظایف اجتماعی سلسلهمراتبی است. لوفور میگوید که در دوره پیشسرمایهداری این دو دسته مناسبات بر هم تاثیر میگذاشتند. تقسیم کار پیامدهایی بر خانواده دارد و جزئی از آن است. این دو مناسبات با هم عجین بودند، اما با شکلگیری سرمایهداری این مناسبات منفک و این انفکاک منجر به بحرانهای جدید میشود. اینجا لازم میدانم روی مفهوم مدرنیته یک پرانتز باز کنم، وقتی از مدرنیته حرف میزنیم بهتر است به یک توافق روی این مفهوم برسیم؛ مدرنیته و سنت نه به منزله یک کل انتزاع و جدا از هم. اجازه دهید بر یک ویژگی خاص مدرنیته تاکید گذاریم که مساله <فاصلهگیری> است. ما میدانیم که انسان اسطورهای با طبیعت و خدایان و تمام چیزهایی که پیرامونش بوده، یکپارچه بوده و وحدت داشته است. وحدت نه منشاء حرکت است و نه تضاد. درواقع انسان دوره مدرن بود که توانست با اندیشههای اسطورهای فاصله بگیرد و همچنین از اندیشههای کهن الگو، و براساس این فاصلهگیری، تضادها و بحرانها پیش آمد و منشاء حرکت شد. مسالهای را هم که دکارت مطرح میکند در بحث تمایز بین سوژه و ابژه - ذهن و عین - درواقع از همین بحران ناشی میشود. دکارت تلاش میکرد سوژه و ابژه را به هم وصل کند و مساله <غده صنوبری> را طرح کرد. به هر حال از دکارت به این سو در همه عرصهها ما با این شکاف و بحران روبهرو هستیم. اساسا در دنیای کهن چیزی به نام زن و مرد وجود نداشته. چه در دوره پدرسالاری و چه در دوران مادرسالاری، چیزی بهعنوان تناقض یا تعارض بین زن و مرد وجود نداشت. انقلابها و جنبشهایی که شکل گرفت همه متعلق به دوران مدرن است که ناشی از این فاصلهگیری است که در تمدن غرب هم شکل گرفت و تا امروز هم پابرجاست و جنبش زنان هم نشانگر از بین رفتن همان وحدت و یکپارچگی و ایجاد شکاف است. اگر امروز مسالهای به نام جنسیت طرح میشود و از طرف دیگر، مدرنیته اساسا بهواسطه شهر، ادراک و تجربه میشود، در همین شهر است که مقوله جنسیت پیش میآید که به همان مساله فاصلهگیری برمیگردد.
ـ درواقع باید اینجا سر مساله جنسیت هم به یک توافق برسیم؛ همانگونه که بر سر مبحث مدرنیته نیاز به یک اتفاقنظر بود. جنبشهای فمینیستی در برخی شاخهها مشخصا تقابل یا تعارض بین جنسها - زن و مرد - را طرح میکنند. شاید آنجاها که بحث جنسیت درست تعریف نمیشود، جنسیت متفاوت از بحث پیرامون جنس - یا تفاوتهای بیولوژیک زن و مرد - است. حوزه جنسیت، حوزه ارتباط زن و مرد با فضای اجتماعی است و کنش و واکنشی که انسان - زن و مرد - با جامعه دارد. خود بحث جنسیت هم بحث کاملا مدرنی است و نیاز به تعریف دقیق دارد. بهطور مشخص به نظر شما میشود برای مبحث جنسیت در شهر، تاریخ دقیق را پیدا کرد؟
برای اینجور مقولهها که طرح میشود، خیلی نمیشود تاریخ دقیقی پیدا کرد، ولی میشود گفت وقتی چرخ مدرنیته شتاب میگیرد و به جلو میآید، تجلی آن در شهرها است. شهر هم فینفسه یک مقوله مدرن نیست، ما شهرهای کهن داریم و در کتب مقدس هم این کلمه زیاد به کار رفته ولی آنچه امروز بهعنوان شهر به کار میبریم و از پسوند مدرن آن فاکتور میگیریم، همان مقوله شهرهای صنعتی است که در دوره صنعتیسازی شکل گرفت. بنابراین ما اگر از قرن هجدهم در نظر بگیریم، تبادل جنسیتی مطرح نبود، در قرن بیستم بود که رویکردهای فمینیستی شکل گرفت. بنابراین در قرن بیستم صنعتیسازی رشد کرد، شهرهای کلان را پدید آورد و بحث جنسیت بسیار مطرح شد و به واقع نمادهای جنسیتی در شهر نیز پدیدار شد. ریختشناسی شهرها و عناصر شهری همچون پل، زیرگذر، برج، رنگها، تابلوهای نئون، پارکها و... این موضوع را بر ما عیان میکند که بماند برای فرصت دیگر.
کبوتر ارشدی
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست