جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

مسیحیت صهیونیستی


مقدمه:
آن چه كه من به عنوان یك سرسپرده به سیادت حضرت عیسی(ع) همیشه به دنبال آن بوده‏ام حقیقت است. بنابراین سرسپردگی من نسبت به عیسی مسیح(ع) بر احساس من به عنوان یك فلسطینی، به عنوان كسی كه مورد ستم قرار گرفته، پناهنده شده و در میان مردمی كه در رنجند زندگی می‏كند اولویت دارد. موضوع مورد نظر ما »مسیحیت صهیونیستی« است. بطور ساده، صهیونیسم به جنبشی ملی برای حضور یهودیان در فلسطین و حق حاكمیت یهود بر كل سرزمین اطلاق می‏شود. جنبش صهیونیستی رسماً در سال ۱۸۹۷ سازماندهی شد و خواستار استقرار مجدد یهودیان در فلسطین بود. این حركت در باطن خود دارای ماهیتی سكولار بود و رهبران آن ایدئولوژیهای خارجی را از جمله سوسیالیزم (جامعه‏گرایی) و ناسیونالیسم (ملیت‏گرایی) وارد یهودیت كردند. با این وجود، عاقبت جنبش صهیونیستی طرفدارانی در میان سنتهای یهودی و احزاب، خصوصاً بعد از واقعه قتل‏عام یهودیان توسط هیتلر به دست آورد. این حمایت از جنبش صهیونیستی در میان بسیاری از مسیحیان، بخصوص پروتستانهای طرفدار وضع احكام دینی در هر عصر، نیز آشكار شد. مسیحیانی كه فعالانه و جدی از ادعای یهودیان برای بازگشت به فلسطین حمایت می‏كنند، مسیحیان صهیونیست شناخته می‏شوند.
مسیحیت صهیونیستی در اسرائیل
مسیحیان صهیونیست خود را مدافع یهودیان و بخصوص اسرائیل می‏دانند. آنها از سیاستهای اسرائیل، چه خوب و چه بد حمایت می‏كنند. این حمایت، ضدیت با افراد منتقد و دشمن اسرائیل را هم شامل می‏شود. در نتیجه، اكثر آنها هیچگونه احساس غم‏خوارانه‏ای نسبت به فلسطینیان ندارند و مخالف هرگونه راه حل صلح طلبانه كه ممكن است منجر به ملی شدن فلسطین شود هستند. از نظر آنها، خداوند این سرزمین را به یهودیان بخشیده. فلسطینیان محلی، متجاوز شناخته شده و هیچ حقی در سرزمین موعود ندارند. مسیحیان صهیونیست برای توجیه موقعیت خود، به كتاب مقدس استناد می‏كنند. دكتر استفان سایزر، در رساله خود به نام »مسیحیت صهیونیستی و اثر شدید آن بر عدالت«، دسته‏بندی متعددی از رفتارهایی كه توسط مسیحیان صهیونیستی به عنوان دوستان حقیقی اسرائیل تعریف شده مشخص می‏كند:

۱- تشویق و دلگرمی در گفتگوهای یهودیان و مسیحیان.
۲- مقابله با افكار ضد یهودی.
۳- آموزش با نگرش به ریشه‏های یهودی دین مسیح(ع).
۴- اقدامات بشردوستانه در میان پناهندگان یهودی.
۵- مخالفت با مقامات یهودی میانه‏رو كه تلاش می‏كنند، برای آرامش در سرزمین، مصالحه كنند.
۶- سوء استفاده از مسیحیت برای توجیه اعمال ضد حقوق بشر.
۷- آخرت‏شناسی كتاب مقدس در معرض تبدیل شدن به پیشگویی منجر به واقعیت.

خداشناسی مسیحیت صهیونیستی
الف) استقرار مجدد: خداشناسی مسیحیان صهیونیست بر اساس عقیده به بازگشت مجدد به سرزمین موعود است و این‏كه وعده این سرزمین به ابراهیم، اسحاق، یعقوب و یوسف داده شده و ابدی می‏باشد. بنابراین آنها به دعا و تقویت یهودیان می‏پردازند تا به جایی كه خدا به آنها عطا نموده بازگردند و آن را اشغال نمایند. از آن رو معتقدند:
خداوندی كه بنی‏اسرائیل را متفرق نمود دوباره آنها را جمع می‏كند (۶ - ۱: ۴۰ كتاب دوم تورات) (۱۰: ۳۱ ارمیای نبی، ۱۲ - ۱۱: ۱۱ اشعیا)
وظیفه كلیسا این است كه راحتی و بركت اسرائیل را تأمین كند. اگر كلیسا در انجام این وظیفه درماند؛ بركت خداوند را از دست می‏دهد. »و بركت دهم به آنانی كه تو را مبارك خوانند و لعنت كنم به آنكه تو را ملعون خواند.« ۳: ۱۲ سفر پیدایش به عقیده مسیحیان صهیونیست وظیفه كلیسا این است كه به عملیات بازگردانی و استقرار مجدد كمك نموده از آنها حمایت كند، راحتی آنها را تأمین كند و بقای مردم منتخب خداوند را متعهد شود.
ب) برگزیدگی: به عقیده مسیحیان صهیونیست، یهودیان مردم برگزیده خداوند باقی می‏مانند و ارتباطی منحصر به‏فرد و ناگسستنی با او دارند. با نگاه به تعلیمات كتاب عهد جدید درباره ملت خداوند، خدا هیچ‏گاه مردم یهود را رد یا جایگزین نكرده است.
»ولكن چنین نیست كه كلام خدا ساقط شده باشد؛ زیرا همه كسانی كه از اسرائیل‏اند، اسرائیلی نیستند و نه نسل ابراهیم تماماً فرزند ابراهیم هستند.« ۷ - ۶: ۹ رومیان
ج) دیدگاه مبتنی بر كتاب مكاشفات درباره آینده: اساس خداشناسی مسیحیت صهیونیستی عقیده به بخش‏گرایی و وضع احكام دینی در هر دوره و عصر است. بر اساس این عقیده، خداوند جهان را از آغاز تا پایان بر اساس جدولی تدبیر كرده كه به هر دوره از آن یك بخش گفته می‏شود. اسرائیل نقش مهمی را در آخرین دوره بازی می‏كند. زمانی كه می‏خواهد دوباره به كشوری مستقل تبدیل شود، معبد را بازسازی كند، مقام كشیشی و طریقه و روش فداكارانه را بنیاد نماید. معتقدین به بخش‏گرایی، اسرائیل و كلیسا را مجزا می‏دانند و بر این باورند كه خداوند تا آغاز جنگ آرماگدون با هر دو بصورت جداگانه كار می‏كند. سپس عیسی مسیح(ع) به عنوان پادشاه یهودیان بازمی‏گردد و از تخت خود در معبد بازسازی شده در اورشلیم بر كل ملتها حكمرانی می‏كند. در آخرین جنگ اسرائیل نابود خواهد شد و صدها هزار یهودی خواهند مرد. بخشی گرایان سالها به دنبال علائم و اجرای پیشگوییها بوده‏اند. اعلامیه كشور اسرائیل در سال ۱۹۴۸ و جنگ ۱۹۶۷ هر دو به عنوان اجرای این پیشگوییها با نادیده گرفتن وضع اعراب فلسطینی و بخصوص مسیحیان عرب فلسطینی ملاحظه شده‏اند. تمام حوادث جاری به عنوان تابلوهای راهنمای بازگشت دوباره عیسی مسیح(ع) تعبیر می‏شوند. جداول پیشگویی سناریوی بازگشت دوباره عیسی مسیح(ع) را مجسم می‏كنند. حوادث - حتی حادثه همه‏سوزی توسط هیتلر - همه به عنوان وسایل تدبیر شده خداوند برای داوری مورد توجه واقع شده‏اند. بنابراین هیتلر هم كه معتقد به كتاب مقدس نبود با فرستادن مردم حفظ شده به سرزمین حفظ شده به اجرای یك پیشگویی برجسته كمك كرد. این كاملاً بدیهی است كه، بدون اسرائیل، برنامه‏های مبتنی بر پیشگویی مسیحیان صهیونیست، تمام تئوریهای جدایی‏طلبانه و اجزای آنها، همگی از بین خواهند رفت. به همین علت است كه مسیحیان صهیونیست علاقه خاصی به كشور اسرائیل دارند. برای آنها، این موضوع، جنگ بین دو قوم برای رسیدن به صلح نیست بلكه به حقیقت پیوستن جدی پیگشوییها و بازگشت مسیح، با شكوه و افتخار و اجرای اراده كامل خداوند است. مسیحیان صهیونیست راغب نیستند به هیچ تفسیر دیگری از كتاب مقدس و هیچ تعلیم ساده‏ای از آن با توجه به عدالت و صلح، توجه كنند.
مسیحیان صهیونیست چگونه از اسرائیل حمایت می‏كنند؟
به عقیده مسیحیان صهیونیست و جدایی طلبان، حمایت نكردن از اسرائیل قرار گرفتن در صف مخالفین با اهداف خداست. حمایت از اسرائیل از طریق اشكال مختلفی صورت می‏گیرد:

۱. مالی
۲. نظامی
۳. تبلیغات
۴. خدمت در نیروی نظامی اسرائیل
۵. تكفل بازگرداندن جمعیت مهاجر یهود
۶. بشردوستی
۷. دعا برای اسرائیل
۸. اقدامات سیاسی
۹. حمایتهای متفرقه
این برای فلسطین چه معنایی دارد؟
چون مجال صحبت درباره تمام نكات بالا نیست، باید مثالی را ذكر كنم. در سال ۱۹۸۲ اسرائیل به لبنان حمله كرد. یك سخنگوی مسیحی صهیونیست كه با »اورشلیم پست« مصاحبه داشت توضیحات زیر را بیان كرد: »ما (مسیحیان صهیونیست) صهیونیستهای بهتری از شما اسرائیلیها هستیم. شما خیلی سازش‏پذیر هستید و بسیار راغب به مصالحه می‏باشد.« او اسرائیل را وادار كرد تا امنیت »حقوق خدادادی سرزمین« را با اعمال تجاوزگرانه بیشتر برای ساخت مسكنهای یهودی در كرانه غربی تأمین كند. هماگونه كه می‏بینید، فلسطینیان فقط با كشور قدرتمند اسرائیل روبرو نیستند، آنها دشمن پنهان دیگری در میان مسیحیان صهیونیست دارند. این مسیحیان كه در مواقعی بسیار خوش‏خیال‏اند، خود را نه تنها در حال كمك به كشور صهیونیستها می‏دانند، بلكه خود را تسریع‏كننده روند بازگشت مسیح(ع) به شمار می‏آورند. مسیحیان صهیونیست اساس خداشناسی‏شان را بر خودبینی بنا نهاده‏اند. پیام حقیقی كتاب مقدس چیست؟ آیا خدا نگران حقوق و رفاه اجتماعی جمعیت فلسطینی این سرزمین نیست؟ آیا مسیحیان صهیونیست با توجه به كتاب مقدس و با تفاسیر به گزین شده خود عدالت را اجرا می‏كنند؟آیا فقط مسیحیان صهیونیست تفاسیر انجیلی دارند؟
بگذارید به كتاب مقدس به صورت همه‏جانبه بنگریم، هم كتاب عهد قدیم و هم عهد جدید. من فكر می‏كنم كه مسیحیان صهیونیست در رد ارتباط بین دو كتاب و این‏كه آیا كتاب عهد جدید، كتاب دیگر را باطل می‏كند در اشتباهند. ما باید به كتاب مقدس با دید مسیحی بنگریم. رساله عبرانیان همه چیز آشكارا به ما می‏گوید: »زیرا كه چون شریعت سایه نعمتهای آینده است، نه نفس صورت آن چیزها، آن هرگز نمی‏تواند هر سال به همان قربانیهائی كه پیوسته می‏گذرانند تقرّب جویندگان را كامل گرداند. (۱: ۱۰ رساله عبرانیان) (همچنین ۶ - ۱: ۸ رساله عبرانیان - ۱۷ - ۱۶: ۲ كتاب عهد جدید) در كتاب عهد عتیق، وحی‏ها از طرف خداوند در سایه پیشگویی و تصورات بیان شده. ما در كتاب عهد جدید، واقعیت و مفاهیم را داریم. من می‏خواهم به چیزی كه واقعیت دارد و به فرزند خداوند، عیسی مسیح(ع) الهام شده توجه كنم. «در گذشته خداوند با اجداد ما از طریق انبیا و یا روشهای گوناگونی صحبت كرد. اما در این روزها او از طریق فرزند خود با ما سخن گفته، كسی كه او را وارث همه چیز كرد و كسی كه از طریق او جهان را ساخت. » (۲ - ۱: ۱ رساله عبرانیان) همچنین آدمی تعجب می‏كند كه یك قول چند بار باید اجرا شود. مردم بنی اسرائیل تحت رهبری یوشع(ع) به سرزمین موعود رفتند و آن را مالك شدند. ما در ۲۳: ۱۱ یوشع می‏خوانیم: « پس یوشع تمامی زمین را برحسب آنچه خداوند به موسی گفته بود و یوشع آن را به بنی اسرائیل برحسب فرقه‏ها و اسباط ایشان به ملكیّت بخشید و زمین از جنگ آرام گرفت. »
هجوم به كنعان توسط یوشع بن نون
بسیاری از مسیحیان علت اجازت خداوند به یوشع برای نابودی آموریان، :HiHites Hivites و غیره را نادیده می‏گیرند. این علت بت پرستی و فساد آنان بود. در كتاب دوم تورات و بعدها در كتاب یوشع روشن شده كه اقوام اجازه دارند برای محك زدن ارتباط اسرائیل با خدا باقی بمانند. خدا به این قوم ۴۰۰ سال مهلت داد تا توبه كنند به ابراهیم(ع) گفت: «و در پشت چهارم به اینجا خواهند برگشت زیرا گناه آموریان هنوز تمام نشده است. » ۱۶: Gen ۱۵ بالاخره زمان بخشش پایان یافت و یوشع سرزمین را گرفت. گرچه بعدها كه پادشاهان اسرائیل همان گناهان را مانند آموریان تكرار كردند، فتوای خداوند شامل حال اسرائیل شد، همانطور كه شامل حال آموریان شده بود و آنها از سرزمین بیرون رانده شدند. بنابراین خداوند استثنا قائل نمی‏شود.
فلسطینیان دشمن خداوند نیستند
به یاد داشته باشیم كه اعراب فلسطینی بت پرست نیستند. آنها خدای ابراهیم را عبادت می‏كنند. معیارهای اخلاقی فلسطینیان در كل، بیشتر آمریكاییها را به شرم وامی‏دارد. چیزی كه امروز برای فلسطینیان در حال اتفاق است یقیناً فتوایی از طرف خدا نیست، بلكه نتیجه طمع سیاسی و رفتار غیر سیاسی بشر بر ضد بشر است.
نسل ابراهیم چه كسانی هستند؟
كتاب مقدس نمی‏گوید كه »خدا سرزمین را به یهودیان داده«، چیزی كه می‏گوید این است كه خداوند سرزمین را به ثمره ابراهیم(ع) نوید داده است. دو كتاب عهد عتیق و جدید هر دو تصدیق می‏كنند كه پیمان ابراهیم بر اساس ایمان و فرمانبرداری است، نه‏نژاد و نسل جسمانی. بعضی از ریاكاران به عیسی(ع) گفتند: « ابراهیم پدر ماست». عیسی(ع) به آنها جواب داد: « اگر شما فرزندان ابراهیم بودید، اعمال ابراهیم را به جا می‏آوردید. » پل همین مطلب را به گونه‏ای زیبا بیان می‏كند: «اگر شما به مسیح(ع) تعلق دارید، پس بر اساس پیمان ثمره و وارث ابراهیم هستید. » ممكن است زمانی یهودیان، مردم منتخب خداوند بوده باشند، اما بعد از آمدن عیسی(ع) «تمام كسانی كه عیسی(ع) را پذیرفتند فرزندان خداوند شدند. » (۱۲: ۱ یوحنا)
كتاب عهد جدید و یهودیان
كتاب عهد جدید اصلاً به این موضوع اشاره نمی‏كند كه یهودیان حقی خدایی و بدون قید و شرط در برابر سرزمین دارند. كتاب رومیان ۱۱ - ۹ می‏گوید زمانی كه سختگیریها در برابر انجیل توسط یهودیان پایان یابد آنها تقدیس می‏شوند و دعای خیر برای آنها از طریق فرزند خداوند، عیسی مسیح(ع) به دست می‏آید. این بركتها عبارتند از:
«زیرا ای برادران نمی‏خواهم شما از این سر بی‏خبر باشید كه مبادا خود را دانا انگارید...؟ »(۲۵: ۱۱ رومیان) در بالا و در سرتاسر كتاب عهد جدید هیچ گفته‏ای از این نیست كه رستگاری یهودیان مشروط به مالكیت سرزمین است. «كه امتها در میراث و در بدن و در بهره وعده او در مسیح به وساطت انجیل شریك هستند. » (۶ - ۴: ۳ افسیان)
مهر خداوند
در مجموع، تمام اینها بر اساس عشق خداوند به تمام مردم جهان است. وعده سرزمین تبدیل به وعده جهان شده. این دسته از مسیحیان به نام مسیحیت صهیونیستی به خاطر تفاسیر غلط خود از كتب آسمانی، بخاطر این‏كه وسیله جدایی و نفرت قرار گرفته‏اند، به دلیل طرفداری از قدرت شیطان، و به علت ممانعت از گواهی و شهادت عیسی(ع) در برابر مردم، نیازمند توبه به درگاه خداوندند. تفسیر و برداشت نادرست از كتاب آسمانی می‏تواند زندگیهایی را نابود سازد كه عیسی مسیح(ع) برای حفظ آنها درگذشت. دولت اسرائیل در سال ۲۰۰۰ چندین مسیحی خارجی متعصب را به بیرون از اسرائیل تبعید كرد سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) آنها را متهم به برافروختن آتش جنگ نمود. شور و شوق آنها برای بازگشت مجدد عیسی مسیح(ع) آنان را آرزومند جنگ آخرین نمود. « بر شما نیست كه زمانها و فرصتها را بدانید، ... زمانی كه روح مقدس بر شما پیدا گشت، به قدرت می‏رسید و شما در اورشلیم، یهودیه، سامریه تا پایان جهان گواه و شاهد خواهید بود. » ما، به عنوان مسیحیان فلسطینی، خداشناسی مسیحیان صهیونیست را مطابق كتاب مقدس و تعلیم عیسی مسیح(ع) نمی‏دانیم. این عقیده تأثیر منفی بر كتاب مقدس دارد و می‏تواند كلیسای آمریكا را در فهم وظیفه‏اش در خاورمیانه گمراه سازد. پیام ما به یهودیان و اعراب، پیام امید، زندگی، عشق و اخبار خوب است. مسیح(ع) برای رهایی یك سرزمین خود را فدا نكرد. او خود را فدا كرد تا بشر را رهایی بخشد. برای این‏كه «ما را از قلمرو تاریكی نجات دهد و وارد قلمرو پادشاهی فرزندی سازد كه عاشق اوست». ۱۳: Gel ۱؟ عیسی(ع) جهان را دوست داشت و بنابراین آن را حفظ نمود.

پی‏نوشت:
این مقاله توسط نویسنده‏ای مسیحی نگاشته شده و مطابق دریافت خود از واقعه توطئه مصلوب ساختن حضرت مسیح، علیه‏السلام سخن می‏گوید.
منبع : باشگاه اندیشه