چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


لذت نمایش ایرانی


لذت نمایش ایرانی
زبان و ساختار روایت در بیشتر آثار «بهرام بیضایی» آنقدر وابسته به ریشه ها و بسترهای کهن ادبیات فارسی است که در برخورد اول و برای بسیاری از مخاطبان عام، نمایشهای او به سادگی قابل درک و انتقال نیست. این ویژگی خواه مربوط به کاستیها و ضعفهای زبان معمول امروزی یا به غنا و کمال ادبیات گفتاری در آثار بیضایی مرتبط باشد، چندان مهم نیست؛ زیرا نمایش بیضایی به هر حال رابطه لازم را با مخاطب برقرار می کند و در زمینه ای دیگر، خود کارگردان دشواریهای زبان در مواجهه با مخاطب را با عناصر مطلوب دیگر نمایشی جبران می سازد.
اما گذشته از آنچه آمد، قصدم این بود که تفاوت «افرا یا ...» را در قیاس با سایر نمایشها و متون نمایشی بهرام بیضایی - از منظر زبان و بعد به لحاظ فضای داستانی - مورد اشاره قرار دهم.
«افرا یا...» پس از «مجلس شبیه در ذکر مصائب استاد نوید ماکان و همسرش رخشید فرزین» دومین نمایشی است که بیضایی در فضای معاصر ایرانی و با زبان چند گانه اجتماعی معاصر به روی صحنه برده است. شاید این پرداخت و نوع زبان و همچنین فضای نزدیک به امروز داستان عامل مهمی باشد که نمایش فاخر ایرانی بهرام بیضایی را به مخاطبان بیشتری معرفی کرده و باعث ارتباط گسترده تر آنها با این نمایش شود.
مطمئناً این انتخاب نمی تواند در جلب مخاطبان بیشتر برای یکی از ناب ترین اشکال نمایش ایرانی بی تأثیر باشد. نمایشی که با هنر خاص بیضایی و تسلط و آگاهی اش نسبت به شیوه ها و زمینه های مناسباتی فرهنگ، جامعه و تاریخ می تواند به الگوی یک تئاتر ملی و ایرانی تبدیل شود و حتی با مشخصه های ملی تعریف کاملی از تئاتر بومی شده ایرانی نیز به دست آورد.
«افرا یا...» در دورانی که بحث بر سر تئاتر و گونه ها و اشکال مطلوب آن در کشور ما و دیگر جوامع دارای شکل سنتی تئاتر شرقی، یک بحث مهم محسوب می شود و یک تقسیم بندی کلی، تئاترمان را به دو دسته شرقی و غربی تقسیم کرده، می تواند الگوی مناسبی از شکل ایده آل و مطلوب نمایش ملی باشد.
در واقع هنر بیضایی در دستیابی به این شکل نو، حاصل آگاهی این نویسنده و کارگردان به شیوه های نمایش سنتی ایرانی و قالبها و ساختار ادبیات نمایشی غربی است. بهرام بیضایی با آگاهی کامل به عناصر و قواعد تئاتر ایرانی و غربی بخوبی توانسته توازن و تناسبی منطقی میان شیوه های مرسوم بومی و قواعد اصولی درام برقرار کند و برآیند مطلوبی از این دو شیوه را به عنوان یک شکل جدید تئاتری ارایه دهد.
نقالی و تعزیه به عنوان دو شکل مهم نمایش ایرانی چنان به اصول دراماتیک و ساختار کلاسیک این تئاتر پیوند خورده اند و شبکه علت و معلولی داستان آنقدر با شکل روایی سنتی نمایش ایرانی تناسب و همنشینی پیدا کرده که حاصل ترکیب و آمیزش آنها شکل تازه ای از نمایش را به دست داده که عناصر و قواعد هر دو را در خود دارد، اما به طور کامل نه درام غربی است و نه تعزیه و نقالی ایرانی!
شیوه ای که بهرام بیضایی به آن دست پیدا کرده با توجه به این ویژگیها می تواند «تئاتر امروز ایران» لقب بگیرد. بیگانه سازی کمرنگ بازیگران، نمونه ای از شیوه روایت اجرایی در تعزیه است که کارکرد مناسبی در «افرا یا ...» پیدا کرده، در این روش، بازیگر برای لحظه ای از شخصیتی که نقش او را ایفا می کند فاصله گرفته و به عنوان یک نقش پوش، دیالوگی دیگر را بین خودش و شخصیت برقرار می کند؛در واقع بازیگر، شخصیت و نویسنده سه راوی ای هستند که «افرا یا...» با اتکا به شیوه فاصله گذاری، داستان خود را به پیش می برد.
افرا: ... براتون نگفتم؟ ما یکی از ده اتاق این حیاطو داریم که یه وقتی اندرونی هفت پشت خانوم شازده بوده. خودشون؟ همین دیوار به دیوار!
این دیالوگ ما بین تماشاگر و شخصیت بیان می شود. در واقع «نقش پوش»، بدین شکل برای لحظه ای از فضای داستان خارج شده، نقش و موقعیت را برای تماشاگر روایت می کند و بعد احتمالاً یک نقالی که از شیوه مستقل نمایش نقالی فاصله گرفته، زمینه و مقدمه بینابینی می شود برای روایت مستقیم بازی در حال!
«افرا یا ...» به همین واسطه، هم روایت گذشته (شیوه های ایرانی نقالی و تعزیه) و هم وقوع رویداد حال، در صحنه است. در واقع شگرد ویژه بیضایی در این نمایش، روایت گذشته داستانی در زمان حال و ایجاد بار دراماتیک از این روایت معلوم است که مثل وقایع و رویدادهای نقالی و تعزیه در گذشته اتفاق نیفتاده است. شاید همین ویژگی مهمترین کاستی است که در حال حاضر نمایشهای ایرانی بدان مبتلایند. بر این اساس نمایش بیضایی بیش از هر چیز می تواند کلاس درسی برای ایجاد حرکت در نمایش ایرانی باشد.
زبان، عنصر مهم دیگری است که از سویی به طور مستقل و از سوی دیگر به عنوان شخصیت و به مثابه ابزار روایت شیوه نمایشی می تواند در نمایش مورد بررسی قرار گیرد. این عنصر در وهله اول جزیی از شخصیتهای نمایش است و مهارت بیضایی در اختصاص دادن اشکال متفاوت زبانی برای هر یک از آدمهای داستانش را متذکر می شود.
«افرا یا ...» ارجاع بسیاری از منتقدان بیضایی خاص بودن زبان اشخاص نمایشی این کارگردان را به راحتی مردود می کند. افرا، افسر خانوم، برنا، دوچرخه ساز، نوع بشری، سرکار خادمی، شازده، بدرالملوک و ... هر یک زبان خاص خودشان را دارند. حتی با در نظر گرفتن برخی کلیات مشترک، به هیچ وجه نمی توان جزییات زبان را در اشخاص متفاوت نمایش مشترک یافت.
افسر خانوم: به هم گفت - خانم شازده - تو مریضی مادر افرا. برای تمیز کاری خونه تنهایی از عهده برنمی آیی. امشب دوره هفتگی منه، تو که می دونی!
خیال کردی لک و لک کاری از پیش می ره؟
این وجه از زبان با همه ویژگی خاص شخصیت بازدارای موتیف های خاص زبان بیضایی است و غنای ادبی گفتار متن او را در خود دارد. این بخش از کارکرد زبانی را می توان به طور مستقل در «افرا یا...» مورد ارزیابی قرار داد. سومین کارکرد زبان را هم باید در شکل روایی نمایش براساس ویژگی گفتار بررسی کرد. این همان کارکردی است که بیضایی آن را از نقالی و تعزیه به عاریت گرفته است.
بازیگران نمایش بیضایی علاوه بر استقلال نوع بازی ساختار اجرایی کاملاً متناسبی با کلیت حرکت نمایش دارند. نمایش بیضایی دو جا نمایه حرکتی را بر روی صحنه با هم دارد که یکی شبکه حرکت و ارتباطات میان شخصیت ها و بازیگران و دیگری طراحی صحنه و مکانیک صحنه (نور، دکور و...) است.
مژده شمسایی، مهرداد ضیایی، مرضیه برومند، حسن پورشیرازی و افشین هاشمی و... در شکل دادن به ساختار اجرایی نمایش نقش مهمی را ایفا می کنند. صرفنظر از ارزیابی شکل و شیوه بازی این بازیگران به طور مجزا؛ کلیت کارشان در حرکت دادن به میزانسن، جان بخشی، ایجاد ریتم و ضرباهنگ در شبکه رویدادهای بصری را باید به گونه ای مثبت مورد ارزیابی قرار داد.
مهدی نصیری
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید