پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

تحولات دروازه شرقی ایران


تحولات دروازه شرقی ایران
کناره گیری پرویز مشرف از قدرت و مباحثاتی که طی یکی-دو هفته اخیر در جامعه پاکستان درباره «آینده پاکستان» مطرح گردید و نیز سیال ماندن شرایط این کشور پس از کناره گیری رئیس جمهور، ابهامات زیادی را درباره سرنوشت کشوری که می توانیم آن را «دروازه شرقی ایران» بدانیم، به وجود آورده است. در این میان ترسیم چشم انداز این تحولات هرچند به غایت دشوار باشد ضروری به نظر می رسد. این قلم در نظر دارد با اشاره به عوامل تاثیرگذار در تحولات آتی همسایه شرقی تا حدی به ترسیم چشم انداز پیش رو بپردازد:
۱) در طول دوره ۶۱ ساله حیات سیاسی پاکستان، نظامیان قدرت اصلی پاکستان بوده اند به گونه ای که در بیش از ۷۲درصد این دوران دولت های نظامی بر پاکستان حاکم بوده است و دو حزب مردم و مسلم لیگ -شاخه نواز- در کل این دوران تنها ۱۷ سال- یعنی ۲۸درصد زمان- در راس دولت بوده اند که عمدتاً نیز این دولت ها ائتلافی بوده اند. عمر این دولت ها - به جز دولت ذوالفقارعلی بوتو که ۶ سال به درازا کشید- عموماً ۲ تا ۳ سال بوده است در حالیکه دولت های نظامی بین ۳ تا ۹ سال دوام آورده اند. بر همین اساس می توان گفت ارتش کماکان در پاکستان بعنوان منبع اصلی قدرت مطرح خواهد بود. حال سوال این است که اولا در پشت پرده چه توافقی میان ارتش و دستگاه سیاسی پاکستان برای کنار گذاشتن مشرف شده است. ثانیاً نقش ارتش در تحولات آتی چگونه است؟ آیا نظامیان اجازه می دهند قدرت در پاکستان صرفاً در چارچوب مذاکرات دو حزب مردم و مسلم لیگ نواز جابجا شود؟
۲) «شبه نظامیان مذهبی» یکی از کانون های مهم قدرت پاکستان و افغانستان به حساب می آید. این شبه نظامیان که در حال حاضر بر بیش از نیمی از ایالت های پاکستان عملاً تسلط دارند، در تعارض با آمریکا و لائیک ها- بخصوص حزب مردم- قرار دارند. در عین حال شبه نظامیان مذهبی به ISI-سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان- و احزابی نظیر مسلم لیگ قرابت فکری دارند. با این وصف آیا رئیس جمهور، دولت آینده و ارتش پاکستان- آنگونه که آمریکایی ها طلب می کنند- به سخت گیری بیشتر علیه «شبه نظامیان مذهبی» روی می آورند و یا مانند مشرف- به دلخواه یا نه ناچار- از سیاست مدارا و یکی به میخ و یکی به نعل- یا بقول آمریکایی ها وقت گذرانی- پیروی خواهند کرد؟
۳) آمریکایی ها سیاست«کار با دولت های ضعیف» را بر کار با دولت های قوی بعنوان سیاستی ترجیحی مدنظر دارند با این وصف آیا پاکستان فعلی اقتضای استقرار دولت قوی دارد یا دولت ضعیف. اگر آمریکا برای جمع کردن شرایط پاکستان بخواهد استثناء قائل شده و به ایجاد دولتی قوی در اسلام آباد کمک کند، این دولت قوی بدون ارتش و صرفاً با همکاری دو یا چهار حزب ائتلافی فعلی چگونه میسر است؟ آمریکا برای حل این تناقض چگونه عمل خواهد کرد؟
۴) دو حزب مسلم لیگ شاخه نواز و مردم به رهبری عاصف علی زرداری درباره دو پست مهم ریاست جمهوری و نخست وزیری چگونه تصمیم خواهند گرفت؟ در شرایط فعلی پست ریاست جمهوری به دلیل تسلط بر ارتش و داشتن اختیار انحلال مجلس و انتصاب قضات دیوان عالی پاکستان از پست نخست وزیر مهم تر است. در حال حاضر دو حزب یاد شده با تشکیل «کمیته کارشناسی» درصدد برآمده اند تا قانون اساسی تکمیلی سال ۱۳۴۸ را بازنگری کرده و اختیارات ریاست جمهوری را بخصوص در موضوع انحلال مجلس و برکناری قضات دیوان عالی محدود نمایند. اما بلافاصله این سؤال خودنمایی می کند که اگر بخشی از قدرت ریاست جمهوری به نخست وزیر یا ریاست مجلس یا اکثریت نمایندگان مجلس ملی منتقل شود در آن صورت آیا حزب مسلم لیگ حاضر است پست ریاست جمهوری را در قبال دادن امتیازاتی در دولت قبول کند؟
۵) تحولات کنونی پاکستان تا چه اندازه در «مدیریت آمریکا» قرار دارد. تردیدی نیست که در شرایط فعلی آمریکا مهمترین بازیگر خارجی تحولات پاکستان است. با این وصف چند سؤال محوری در این رابطه خودنمایی می کند: آیا نسبتی میان سفر یوسف رضا گیلانی نخست وزیر عضو حزب مردم پاکستان به آمریکا و کنار گذاشتن مشرف وجود دارد؟ آمریکا برای اینکه موقعیت خود را حفظ کند ناچار است نوعی تعادل و توازن را در صحنه قدرت میان طوایف و احزاب به وجود آورد. اما این امر در کشوری با خصوصیات تفرقه آلود پاکستان چگونه میسر است. نباید فراموش کرد که همکاری حزب مسلم لیگ نواز با غلام اسحاق خان رئیس جمهور وقت در ۱۸ مرداد ۱۳۶۹ به برکناری بوتو از قدرت انجامید، بار دیگر بوتو در ۱۵ آبان ۱۳۷۵ با همکاری حزب مسلم لیگ و ارتش از قدرت کنار گذاشته شد. در سال ۱۳۷۲ با همکاری بوتو و ارتش، نواز شریف به اتهام فساد از قدرت کنار گذاشته شد. این دو حزب در شرایط فعلی چگونه می توانند از طریق دولت ائتلافی و یا تقسیم پست ریاست جمهوری و مجلس «قدرت واحد» به وجود آورند؟
۶) پاکستان در نقطه حساسی قرار دارد، هند، چین و روسیه همواره از «ثبات» در پاکستان حمایت و بی ثباتی را در نقطه مقابل منافع ملی خود ارزیابی کرده اند. این ثبات نوعاً با استقرار دولت های زودگذر حزبی میسر نبوده است، برهمین اساس این ۴ دولت که چهار قدرت منطقه ای نیز به حساب می آیند روند تحولات پاکستان را با دقت زیر نظر خواهند داشت و طبعاً از این رابطه برای بهبود وضع امنیتی پاکستان استفاده خواهند کرد. این موضوع با سیاست آمریکایی ها که انتقال قدرت به احزاب دارای عمق محدود خواهد بود منافات دارد و چالش هایی را پدید می آورد. در این بین توازن میان رابطه پاکستان با آمریکا از یک سو و رابطه پاکستان با این ۴ قدرت منطقه ای از سوی دیگر از اهمیت ویژه ای برخوردار است. آیا سیستم فعلی پاکستان- و ترکیب آمریکا و لائیک ها- می تواند این توازن را پدید آورد؟
۷) سرنوشت ناامنی های کنونی پاکستان که با کناره گیری مشرف به نحو چشمگیری فزونی گرفته است چه می شود؟ آیا این مربوط به دوره گذار- چندماهه- می شود و یا اینکه نیروهای محذوف در صحنه سیاسی پاکستان با گسترش آن درصدد به لرزش درآوردن پایه های سیستم آینده به قصد انهدام آن هستند؟
در یک جمع بندی از این مسائل، باید گفت صحنه تحولات پاکستان چند وجهی است و از این رو مدیریت آن کار دشواری است. اختلافات موجود میان دو حزب حاکم فعلی نیز جدی تر از آن است که به سادگی رفع و رجوع شود. قدرت های منطقه ای همسایه پاکستان نیز منافع خود را در نقطه مقابل طرح یک جانبه گرایانه آمریکا ارزیابی می کنند.
در پاکستان وقوع کودتای جدید منتفی نیست. البته «اشراف کیانی» فرمانده ارتش که هنوز هم مورد اعتماد پرویز مشرف می باشد از پرهیز ارتش از ورود به بازی سیاسی خبر داده است ولی این را نمی توان به یک «سیاست» تعبیر کرد. این یک تاکتیک است که می تواند تغییر کند و اوضاع را دگرگون نماید. در عین حال باید یادآور شد که پاکستان همواره هزینه های گزافی را بابت کودتاهای نظامی داده و سیستم سیاسی پاکستان را تضعیف کرده است.
پاکستان برای آمریکایی ها یک نقطه حساس به حساب می آید برهمین اساس از مدت ها قبل زمزمه جابجایی توجه یا توزیع توجه به دو سوی مرز ایران- عراق و پاکستان- در محافل آمریکایی مطرح بوده است. اما تردیدی نیست که با وجود اقتدار فراوان «شبه نظامیان مذهبی» و ارتباط فعال آنان با ISI پاکستان و ارتش این کشور، پاکستان نقطه مناسبی برای فعالیت جدید آمریکا نیست.
درباره تفسیر تحولات پاکستان نباید تعجیل کرد چرا که برای تحلیل دقیق این تحولات یافتن پاسخ روشن سؤالات مطروحه در این یادداشت ضرورت دارد.
سعدالله زارعی
منبع : روزنامه کیهان