چهارشنبه, ۶ تیر, ۱۴۰۳ / 26 June, 2024
مجله ویستا


از این دریا، چه گوهرها کنار خاک می افتد!


اما این خط لوله برای هر كدام از طرفین و حتی كشورهای منطقه خزر، مزیت ها و منفعت هایی دارد كه در ذیل به برخی از آنها اشاره می كنیم:

تركیه
1- تركیه می تواند نقش مهم تری در صادرات نفت منطقه خزر ایفا كند.
2- انتقال نفت به بندر جیحان از بروز آلودگی و معضلات زیست محیطی در مناطق بسفر و داردانل جلوگیری می كند.
3- تركیه می تواند روابط سیاسی و اقتصادی خود را با كشورهای حوزه قفقاز و آسیای میانه، به ویژه آذربایجان و حمایت و تشویق پان تركیه ای ها تقویت كند.
4- تركیه می تواند از محل تعرفه و حق ترانزیت نفت درآمد خوبی دریافت كند.
5- تركیه می تواند ایران را به عنوان یك رقیب منطقه ای پشت سر بگذارد. در این رقابت، تركیه نقش یك الگوی دولت غربی سكولار را بازی می كند كه از سركوب كردن و مخالفت با اسلام گرایان هراس ندارد.

آذربایجان
1- خط لوله BTC می تواند نقش آذربایجان را در دیپلماسی خط لوله خزر پر رنگ تر كند.
2- از محل فروش نفت به بازارهای غربی، درآمد به دست آورد.
3- این خط لوله می تواند اهمیت آذربایجان را به عنوان یك تامین كننده انرژی برای جهان غرب نهادینه كند. این كشور به شدت مایل است خود را یك كشور اروپایی جا بزند. از سوی دیگر، با احداث خط لوله می تواند رایزنی هایی برای عضویت كامل در ناتو صورت دهد.
4- خط لوله می تواند آذربایجان را برای صادرات نفت دیگر كشورها یاری دهد، زیرا نقطه شروع خط لوله درآذربایجان است.

قزاقستان
1- خط لوله می تواند امیدی برای صادرات نفت به كشورهایی باشد كه در خشكی محصور هستند.
2- خط لوله می تواند به روابط بهتر قزاقستان با كشورهای غربی منجر شود كه احتمالاً سبب می شود دولت های غربی از سیستم غیر دموكراتیك اداره این كشور كمتر انتقاد كنند.
3- با كشف حوزه های جدید و غنی نفتی در این كشور، می تواند چانه زنی بیشتری درزمینه خط لوله های بعدی منطقه داشته باشد.

گرجستان
1- گرجستان می تواند نقش خود را در برقراری صلح منطقه ای تقویت كند، هر چند كه هنوز مسئله «آبخازیا» گریبان این كشور را رها نكرده است.
2- از وابستگی به نفت و گاز روسیه برای تامین نیازهای انرژی خود رهایی یابد.

ایالات متحده آمریكا
خط لوله می تواند به معنای استمرار عرضه نفت به بازارهای غربی باشد كه به معنای كاهش وابستگی به نفت خلیج فارس نیز هست.
2- احداث خط لوله می تواند به انزوای ایران و روسیه كمك و نقش ترانزیتی این دو كشور را كم رنگ تر كند، هرچند كه حوزه نفوذ و تاثیرپذیری، همچنین كسب درآمدهای حاصل از انتقال نفت را در این دو كشور به حداقل می رساند.
3- خط لوله می تواند وابستگی تولیدكننده های منطقه خزر را به شبكه خط لوله ای و انتقال نفت روسیه به طور محسوس كاهش دهد.
4- احداث خط لوله سبب می شود كه كشورهای نزدیك به آمریكا (آذربایجان، گرجستان و تركیه) از درآمدهای مطلوبی بهره مند شوند، اما نباید این قدر ساده اندیش بود. احداث خط لوله با معضل هایی روبه رو است:
الف. هزینه خط لوله سرسام آور است. ابتدا برآورد شده بود كه با 5/2 میلیارد دلار می توان كار را تمام كرد، ولی به محض شروع عملیات مشخص شد كه باید دو برابر این مقدار هزینه كرد.
ب. برخی ناظران معتقدند كه خط لوله BTC یك خط لوله سیاسی است كه با هدف ضربه زدن به اقتصاد برخی كشورها و كمك به اقتصاد برخی دیگر احداث می شود. البته آمریكا از همان ابتدا با مسیرهای صادراتی ایران مخالف بود. ایران نیز باور نمی کرد که احداث چنین خط لوله ای آغاز شود. حال آن كه عملیات ساخت آن شروع شده و قرار است سال 2005 این خط لوله به بهره برداری برسد.
ج. برخی معتقدند كه ذخایر خزر هرگز به اندازه ای نیست كه در باره آن جار و جنجال به راه بیفتد و حتی احداث خط لوله BTC با احتساب این ذخایر اندك، هرگز مقرون به صرفه نیست.
د. عده ای معتقدند كه مسیر 1760 كیلومتری خط لوله، بسیار طولانی تر از اندازه معقول یك خط لوله نفتی است و از مناطقی می گذرد كه ثبات سیاسی چندانی ندارند (مناطقی از گرجستان) و هزینه های نگهداری آن هم بالا است.
ه. گروهی عقیده دارند كه یك خط لوله نفتی نباید از این همه كشور عبور داده شود. به هر حال در 18 سپتامبر 2002، كار احداث این خط لوله در مراسمی با حضور رئیس جمهوری آذربایجان آغاز شد. قطر این خط لوله حدود 996 میلی متر است.
دلایل اصلی انتخاب و اجرای این خط لوله را می توان در عوامل زیر خلاصه كرد:
1- موقعیت و جایگاه خصمانه آمریكا در رویارویی با ایران و روسیه دارای اهمیت فراوان است. به همین دلیل، عبور مسیرهای صادراتی و كسب درآمدهای مناسب بابت ترانزیت و انتقال نفت و گاز، آن هم در شرایطی كه دو كشور ایران و روسیه از مطرح ترین تولیدكنندگان نفت وگاز جهان هستند، چندان خوشایند آمریكا نبوده و نیست و در شرایطی كه تقاضای جهانی نفت به شدت درحال افزایش است، اهمیت استراتژیك این وضعیت برای آمریكا كاملاً حیاتی است. البته كارشناسان غربی اظهار داشته بودند كه حتی در صورت تغییر بنیادی رژیم های حاكم بر ایران و روسیه، بازهم آمریكا ترجیح می دهد كه مسیرهای صادراتی و خط لوله ای منطقه خزر از این دو كشور عبور داده نشود.
2- روابط سیاسی ایران با غرب هیچ گاه در موضع ثبات و پایداری نبوده است. به عبارت دیگر، كمتر اتفاق افتاده كه ایران روابط پایدار بلندمدتی با غرب در حوزه امور سیاسی پیدا كند.
3- كشورهای غربی، به ویژه آمریكا پس از حوادث یازده سپتامبر به دنبال جانشین هایی برای نفت اعراب می گردند. هرچند كه ارتباط مرید و مرادی آمریكا و اسراییل می تواند تهدیدی بالقوه برای امنیت انرژی آمریكا باشد.
4- قزاقستان روابط نفتی استراتژیكی با آمریكا دارد. براساس یكی از پیمان های موجود، دو طرف می باید بیشترین تلاش خود را برای اتصال منابع نفت و گاز قزاقستان به خط لوله BTC انجام دهند. اگر به این عهدنامه توجه و به اجرا گذارده شود، آنگاه به سوالی كه پیش تر مطرح شده بود، مبنی بر این كه ذخایر منطقه به حدی نیست كه احداث خط لوله توجیه داشته باشد، خود به خود پاسخ داده می شود. البته قزاقستان یكی از امضاكنندگان بیانیه استانبول بوده و حتی در مدت تهیه پیش نویس این بیانیه و رایزنی های مربوط به آن، رئیس جمهوری قزاقستان اعلامیه ای در حمایت از BTC صادر كرد. بخشی از این اعلامیه ضمیمه بیانیه استانبول شد. البته پس از اجلاس استانبول، مقامات قزاقی در همراهی و همدلی با این خط لوله دچار تردید شدند. حتی این كشور بعدها اعلام كرد كه برداشت آمریكا از «ایده خط لوله های چندگانه» با برداشت قزاقستان تفاوت دارد. جالب توجه آن است كه در استفساریه مزبور، قزاقستان یكی از مسیرهای صادراتی مناسب از نظر خود را مسیر ایران معرفی كرده و خواهان لحاظ این مسیر در تعبیرهای گوناگون مفهوم «ایده خط لوله های چندگانه» شد. این الزام به هیچ روی مورد توجه آمریكا و سایر متصدیان احداث قرار نگرفت. البته این تعبیر دست كم چند نكته مهم را به ذهن متبادر می سازد:
اول این كه توسعه مناسبات و روابط قزاقستان و آمریكا احتمالاً دچار تغییراتی شده است. در مدتی كه آمریكا به بهانه مبارزه با تروریسم وارد منطقه شد و عملاً مرزهایی برای افغانستان و قزاقستان متصور نبود، مقامات قزاق ثابت كردند كه می توانند متحد خوبی باشند. این كشور حتی تسهیلات و تاسیسات خود را با دست و دلبازی فراوان در اختیار آمریكا گذاشت و این در حالی است كه حتی متحدان آمریكا حاضر نبودند این همه تاسیسات و تسهیلات و امكانات، آن هم برای بلندمدت، به آمریكایی ها تقدیم كنند.
دوم آن كه احتمالاً موضع قزاقستان درباره توافق هایی كه با روسیه و آذربایجان بر سر تقسیم بستر دریای خزر داشته است، تاحدودی تغییر كرده است. قزاقستان طرفدار تقسیم دریا براساس «خط میانه تعدیل شده» (Modified median line) است. در این روش تقسیم سهم قزاقستان از سایر كشورهای حوزه خزر بیشتر خواهد شد (حدود 28 درصد) اما اكنون ظاهراً این كشور به جای این كه به فكر تقسیم دریای خزر باشد و ادعای سهم خواهی بیشتر این دریا را در سر بپروراند (آن هم در شرایطی كه طبق برآوردهای جدید، میزان ذخایر خزر روزبه روز كمتر اعلام می شود) بیشتر به دنبال راه یابی نفت و گاز خود به بازارهای جهانی است. اخیراً صحبت از اجرای عملیات احداث بخشی از خط لوله قزاقستان به چین بود كه البته هنوز جزییات بیشتر آن اعلام نشده است.
سوم این كه پس از اعلام نظر قزاقستان درباره مسیر ایران، دیگر سخنی از آن به میان نیامد و حتی قزاقستان دیگر این حرف را پیش نكشید و فقط به معاملات سوآپ با ایران می پردازد كه البته حجم اندكی دارد.از این اظهارنظرها می توان چنین استنباط كرد كه قزاقستان به شدت به دنبال كشف حوزه های جدید نفت و گاز است و به احتمال زیاد چند حوزه هم به اكتشاف رسانیده است.
5- فدراسیون روسیه نیز به دلایل زیر، مخالفت های همیشگی خود را با احداث BTC كمتر به گوش رسانه ها می رساند:
الف) سیاست جدید روسیه آن است كه روابط نزدیك تری با آذربایجان برقرار كند. برخی تحلیل گران معتقدند كه حتی اگر پا بدهد، روسیه حاضر است در این خط لوله سرمایه گذاری و مشاركت كند (برای مثال شكل تحصیل درصد اندكی از سهام شركت دولتی نفت آذربایجان در این پروژه).
ب) روسیه مایل است توافق های خود را با آذربایجان بر سر تقسیم دریای خزر نهایی كند؛ از این رو، از هر موضوعی كه مقامات آذری را برنجاند، اجتناب می ورزد.
ج) ظاهراً حوزه های جدیدی از نفت و گاز در قسمت روسی دریای خزر به اكتشاف رسیده است.
د) روسیه برای انتقال نفت و گاز خود به بازارهای غربی كه از دیرباز مشتری نفت و گاز روسیه بوده اند، به كمك كشورهای غربی نیاز دارد.بی گمان خط لوله یاد شده، براساس ملاحظات سیاسی بنا شده است. اما در جهان امروز، تصمیم ها در تمام زمینه های روابط بین الملل، مبتنی براصول اقتصادی و كسب منافع مالی گرفته می شود. در آینده ای نه چندان دور، هزینه های نگهداری، سرمایه گذاری، تعمیرات، بازسازی، سرویس دهی و تمام هزینه های نگهداشت این لوله پس از شروع فعالیت آن احتمالاً همانند هزینه های احداث آن، به ارقام نجومی خواهد رسید. از این رو، قیمت تمام شده عبور نفت از این خط لوله های چندگانه در صدر توجه كشورهای ذی نفع قرار می گیرد و مسیرهای عبوری و ترانزیتی ایران و روسیه همچنان خواهند بود. حساسیت نابجای ایران به این خط لوله چندان مطابق رفتار معقول بین المللی نیست. بدیهی است تصمیم گیری درباره عبور خط لوله براساس منطق اقتصادی است و در صورت خارج شدن از حیطه مقرون به صرفگی، مسلماً از مطمح نظر هم خارج می شود. در این مقطع بهتر است كه ایران با سرمایه گذاری در تجهیزات و تاسیسات و توسعه خط لوله های موجود در شمال و شمال غرب كشور، معاوضه (سوآپ) را با كشورهای حوزه خزر گسترش دهد تا زمینه های تفاهم و اطمینان پدید آید و ثابت شود كه هزینه عبور نفت از ایران به نسبت جانشین های موجود كمتر خواهد بود. اولویت های اساسی بخش نفت می تواند با این سرفصل ها تبیین شود و سیاست گذاری های مربوط به مرحله اجرا برسد.با گذشت زمان همه شرایط لازم برای اقتصادی تر شدن مسیر ایران فراهم شود. ایران می تواند با بکارگرفتن امکاناتی که محیط جغرافیای و منابع طبیعی در اختیارش گذارده به یكی از جذاب ترین جانشین های فراروی تولیدكنندگان خزر، جلوه گر شود.
منبع : نمایشگاه بین‌المللی