دوشنبه, ۱۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 3 March, 2025
مجله ویستا
بازیگرها موجودات عجیبی هستند

۵ا اكتبر ۱۹۹۶، زمانی كه آنتونی كویین برای سیزدهمین بار پدر شده بود كوچكترین دخترش ۳ سال و كوچكترین پسرش ۲ ماه داشت، مجری شبكه CNN،لری كینگ با مرد هزار چهره هالیوود مصاحبه یی را انجام داد كه ماحصل آن را می خوانید.
پدر شدن در ۸۱ سالگی چه احساسی دارد؟
احساس عجیبی دارم. من با تمام وجود پسرم را دوست دارم، اما مشكلاتی وجود دارد.
چه مشكلاتی. تونی؟
من زمانی كه او از دبیرستان فارغالتحصیل میشود را نخواهم دید. مگر اینكه ۱۰۲ ساله شوم. ولی فكر نمی كنم به این سن برسم. فكر می كنم به سن...
۹۸.
بله ۹۸ برسم ولی فكر نمیكنم به ۱۰۲ سالگی برسم.
از داشتن دو فرزند كوچك پشیمان هستی؟
نه نیستم. من عاشق آنها هستم و حاضرم هرچیزی در توان دارم برایشان فراهم كنم. هرچیزی.
به نظر میرسد وقت زیادی را با آنها صرف میكنی.
با آنها و با كتابخانهام. من یك كتابخانه خیلی بزرگ دارم و به فرزندانم هم میگویم كه باید تمام این كتابها را بخوانند همانطور كه من خواندم.
با آنها بازی هم میكنی؟
البته. هرشب.
زندگی را چطور میبینی؟
شاید باور نكنی لری، اما الان بهترین دوران زنگیام را پشت سر میگذارم. هیچ وقت به اندازه الان خوشحال و راضی نبودهام.
یعنی به مردم توصیه میكنی بدون توجه به سنشان، فقط از زندگی لذت ببرند؟
دقیقاً. به عقیده بعضی از مردم شیوه زندگی من باسنم همخوانی ندارد، اما من سعی می كنم تا زمانی كه زنده هستم بهترین زندگی را داشته باشم و برای فرزندانم بهترین پدر باشم.
تو نیمه ایرلندی هستی؟
بله. پدرم ایرلندی و مادرم مكزیكی بود.
چند بچه بودید؟
دوتا.
در كودكی فقر را حس میكردی؟
بله خیلی زیاد، اما در آن زمان نمیدانستم كه فقیرم. این خیلی فرق میكند. من هرگز نمیفهمیدم كه ما فقیریم. من زمانی فقر را شناختم كه به هالیوود آمدم و خانههای اینجا را دیدم و وقتی این خانهها را با خانه خودمان مقایسه كردم به خودم گفتم چرا من یكی از این خانهها را نداشته باشم.
یك بار به من گفتی از بچگی طراحی و نقاشی میكردی، درسته؟
بله درسته و یك بار طرحی از Douglas Fairbanks كه در آن زمان بازیگر بسیار مشهوری بود كشیدم.
برای این كار دستمزد هم دریافت كردی؟
بله یك چك ۲۵ دلاری برایم فرستاد. در آن زمان درآمد هفتگی پدرم ۲۴ دلار بود. در حالی كه پسر ۶ سالهاش بیش از او حقوق میگرفت.
كار مجسمهسازی هم میكنی؟
بله، اما این كار را خیلی دیر شروع كردم. بازیگران پس از مدتی فراموش میشوند ولی مجسمهسازان یا نقاشان با آثاری كه از خود برجای میگذارند همیشه نامشان زنده باقی میماند، اما اكنون هیچكس «زوربا» را به یاد نمیآورد.
این جملهیی است كه مارلو براندو نیز به آن اعتقاد دارد، اما هیچكس نمیتواند شما دو نفر را از یاد ببرد. برای فیلم «زنده باد زاپاتا» موفق به كسب جایزه اسكار شدی. همكاری با مارلو براندو در این فیلم چگونه بود؟ صحنههای بسیار زیادی در كنار هم بازی كردید.
كارگردان فیلم به ما گفت وقت زیادی را با هم بگذرانیم. چون نقش دو برادر را بازی میكردیم و باید نسبت به هم شناخت خوبی به دست میآوردیم. چون نزدیكی بین ما در نقش نیز تاثیر میگذاشت، اما من و مارلون بنابر دلایلی نمیتوانیم بیش از دو كلمه با هم صحبت كنیم. مارلون اصلاً اهل حرف زدن نیست. او سخنران خوبی است اما اهل گفتوگو نیست و این مانع نزدیكی ما میشد. بنابراین ما در پشت صحنه فقط به همدیگر نگاه میكردیم.
اما در فیلم مسحور كننده بودید.
بله، باید بگویم كه بودیم. خیلی متاسفم كه دیگر با هم همكاری نداشتیم.
تو در تئاتر هم فعالیت میكنی. آیا تئاتر برای تو درسطح پایینتری نسبت به سینما قرار دارد؟
من عاشق تئاتر هستم، اما ای كاش پول بیشتری برای آن میپرداختند و دستمزد بازیگران اندكی بیشتر بود. بخصوص كه تئاتر زمان بیشتری از زندگی بازیگر را به خود اختصاص میدهد. من و همكارانم ۴ سال یك تئاتر را بر روی صحنه اجرا كردیم.
با اینكه دو اسكار برای فیلمهای «زاپاتا» و «شور زندگی» دریافت كردی اما من فكر میكنم «زوربا» برجستهترین فیلم تو بود. بازی چشمگیر تودر این فیلم تو را در مركز توجهات قرارداد.
بازیگرها موجودات عجیبی هستند. منظورم این است كه بعضی از فیلمهایشان كه با استقبال زیادی مواجه نشده است را بیش از بقیه فیلمهایشان دوست دارند. «زوربا» را خیلی دوست دارم اما فكر میكنم متهورانهترین بازیم را در فیلم «بران، گاوچران» ارایه دادم كه در آن با «اوا گاردنر» و «رابرت تیلور» همكاری داشتم. بهترین و روانترین بازیم را در این فیلم ارایه دادم.
چرا نوع بازیات را متهورانه میدانی؟
نقش به گونهیی بود كه احساسات درونیم را برمیانگیخت و من با تمام وجود بازی میكردم.
از فیلم «زوربا» چه خاطرهیی داری؟
اتفاق جالبی افتاد. قرار بود من در یك صحنه برقصم، اما ۳ یا ۴ روز قبل از برداشت وسیلهیی كه برای جابهجا كردن الوارها در فیلم به كار میبردیم در حالیكه من در آن بودم شكست و با سرعت زیاد سقوط كرد و من بر روی صخرهها افتادم و پایم شكست. همه گروه بشدت نگران بودند چون بودجه فیلم رو به اتمام بود و نمیتوانستیم وقت زیادی را تلف كنیم. به كارگردان فیلم گفتم من نمیتوانم این صحنه را بازی كنم. گفت پس چه باید بكنیم؟ و من در جواب گفتم: تو آهنگ را بگذار من یه كاریش میكنم و من از تمام توانم برای این صحنه استفاده كردم وخوب هم از آب در آمد.
فیلم با استقبال بسیار خوبی روبرو شد و همه درباره آن صحنه صحبت میكردند. بازی منحصر به فردی ارایه دادی. وقتی با بازیگران حرفهییتر و تواناتر بازی میكنی در بازیات تاثیر میگذارد؟ یعنی تو هم بازی بهتری ارایه میكنی؟
بله این یك اصل است و در مورد تمام بازیگران صدق میكند.
بازیگرانی كه با تو همكاری داشتهاند میگویند تو بازی نمیكنی، بلكه در نقش غرق میشوی.
كاملاص درست است.
تو میخواهی همه چیز را درباره نقش بفهمی. مثلاً اگر نقش مرد ۴۰ سالهیی را بازی میكنی دوست داری بدانی این فرد در ۲۰ سالگی چه شخصیتی داشته درسته؟ چرا؟
دلیلش این است كه من از خودم راضی نبوده و نیستم. من از آنتونی كویینی كه بودم و حتی الان هستم زیاد خوشم نمیآید. در نتیجه وقتی نقشی مثل «گوگن» نقاش در فیلم شورزندگی یا نقش یك پاپ یا هر نقش دیگری را به من میدهند سعی میكنم تمام زوایای نقش را بشناسم و مثل او بشوم.
درباره لارنس عربستان بگو.
من آثار «دیوید لین» (كارگردان فیلم) را خیلی دوست دارم. «پیتراتول» هم كه بازیگر بسیار شگفتانگیزی است.
و عمر شریف.
بله و عمر شریف. بازیگران بسیار توانایی در این فیلم بازی كردند. روزی كه برای مصاحبه با «دیوید لین» به كشور اردن رفتم روز بسیار گرمی بود و قیافه من در آن هوای گرم با ژاكتی كه به تن داشتم كمی مسخره به نظر میرسید. فكر كردم اگر دیوید مرا با این وضع ببیند نقش را به من نخواهد داد. بنابراین به اتاق گریم رفتم. گریمور فیلم دوست من بود. از او خواهش كردم مرا گریم كند و برایم ریش بگذارد. بعد لباس عربی پوشیدم و از اتاق بیرون رفتم. نزدیك محل فیلمبرداری حدود ۱۰۰۰ مرد عرب ایستاده بودند. دوست گریمورم مرا با یك نام عربی به آنها معرفی كرد. در آن لحظه دیوید لین یكی از صحنههای فیلم با بازی پیتراتول را فیلمبرداری میكرد. مردان عرب با صدای بلند نام عربی مرا تكرار میكردند. دیوید لین سرش را بلند كرد و در حالی كه به من اشاره میكرد از دستیارش پرسید این مرد كیست؟ دستیارش گفت: نمیدانم و اسم عربی مرا كه از مردان عرب شنیده بود به دیوید گفت. دیوید هم گفت: من این مرد را برای فیلمم میخواهم، لطفاً آنتونی كویین را اخراج كنید.
واقعاص جالبه. اصلاً چی شد كه بازیگر شدی؟ تو پیش از آن قصاب، بوكسور و نقاش بودی. حتی زمانی شاگرد فرانك لوید رایت بودی. (از بزرگترین آرشیتكتهای امریكا).
اصلاً قصد نداشتم بازیگر شوم. در كودكی و جوانی در ادای درست كلمات كمی مشكل داشتم. فرانك معتقد بود اگر بخواهم آرشیتكت خوبی شوم باید بتوانم به صورت متقاعد كننده و ماهرانه با مردم صحبت كنم. او مرا پیش یك دكتر برد تا قدرت تكلمم بهتر شود. دكتر در زیر زبانم شكاف كوچكی ایجاد كرد. بعد به پیشنهاد فرانك برای تقویت فن بیان و سخنوری به كلاس بازیگری رفتم. برای اینكه شهریه كلاس را بپردازم سرایدار معلم كلاس شدم.
واقعا.
بله و بعد به بازیگری علاقهمند شدم. یك روز به فرانك تلفن كردم و گفتم كمپانی یونیورسال میخواهد یك قرارداد ۳۰۰ دلاری برای یك هفته با من ببندد و فرانك هم گفت كه قرارداد را بپذیرم. چون اگر برای او كار كنم هیچوقت اینقدر پول به دست نمیآورم.
نام اولین فیلمی كه بازی كردی چه بود؟
فراموش كردم.
چرا تا مدت زیادی در نقش سرخپوست ظاهر میشدی. ما تا مدتها نمیدانستیم كه تو بازیگر توانایی هستی؟
در آن زمان یك پسر مكزیكی مثل من نمیتوانست موقعیت بهتری داشته باشد.
تو علاوه بر بازیگری نقاش بسیار با استعدادی هم هستی و یك پرتره باشكوه هم از خودت كشیدی چطور این كار را كردی؟
از آینه استفاده كردم.
ازبازیگری و نقاشی به یك اندازه لذت میبری؟
فكر میكنم از نقاشی بیشتر لذت میبرم. نمیدانم تا چه زمانی بازیگر خواهم ماند، اما میدانی، من زمانی در لیبی بودم، به صحرا رفتم و در آنجا تعداد زیادی مجسمه برنزی دیدم كه بسیار زیبا بودند
و برای همیشه آنجا خواهند ماند.
برای همیشه. نقاشی هم همینطور است. آثار یك هنرمند باقی میمانند.
مجسمهسازی را هم به اندازه نقاشی دوست داری؟
مجسمهسازی را بیشتر از نقاشی كردن دوست دارم در مجسمهسازی آزادی عمل بیشتر است، اما من دیگر نمیتوانم مجسمهسازی كنم چون توان نگه داشتن چكش را ندارم.
زیاد به سینما میروی؟
نه اصلاً سینما نمیروم. چون از طرف آكادمی اسكار فیلمها را برایم ارسال میكنند و من آنها را در خانه میبینم.
بازیگران امروز را در مقایسه با بازیگران قدیمی چطور ارزیابی میكنی؟
بازیگران امروز خود را مطابق میل و سلیقه مردم نشان میدهند و آنگونه عمل میكنند كه مخاطبان میخواهند، اما استادان من به من آموختند كه یك بازیگر خوب باید به مخاطبانش شیوه درست زندگی كردن را بیاموزد.
یك بار به من گفتی غمانگیزترین و بدترین بخش یك فیلم برای بازیگر روز آخر فیلمبرداری یا در تئاترروز آخر اجراست. چرا؟
چون برای مدتی یك آدم دیگه بودی و حالا مجبوری آن آدم را ترك كنی. این تغییر خیلی سخته. من وقتی زوربا را ترك كردم خیلی تنها شدم. همینطور وقتی گوگن را ترك كردم، گوگن بهترین شخصیتی است كه تا به حال بازی كردم.
فكر میكنی پدر خوبی هستی؟
بله فكر میكنم هستم. من عاشق بچههایم هستم و هركاری برای بهتر شدن آیندهشان میكنم.
چندتا بچه داری؟
۱۳ تا و فكر میكنم برای همه آنها پدر خوبی بودهام.
آنتونی خیلی متشكرم.
سروین عالیداعی
منبع : روزنامه اعتماد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست