دوشنبه, ۱۲ آذر, ۱۴۰۳ / 2 December, 2024
مجله ویستا


مروری بر زندگی و آثار باستر کیتون‌


مروری بر زندگی و آثار باستر کیتون‌
باستر کیتون یکی از نوابغ سینما و جزو مشهورترین کمدین‌‌هایی است که در هنر هفتم ظهور کرده‌اند. کیتون متولد ۱۸۹۵ است، یعنی همزمان با اختراع سینما به دنیا آمد و به همین دلیل، بسیاری از منتقدان در بزرگداشت او، کیتون را همزاد سینما معرفی کرده‌اند. او از پدر و مادری هنرمند متولد شد که نمایش‌های آکروبات را اجرا می‌کردند.
مدتی پس از تولد کیتون، او نیز به گروه نمایش خانوادگی اضافه شد و هر ۳ با هم این نمایش‌ها را اجرا می‌کردند. تا آن زمان کیتون‌ها به معنی خانم و آقای‌ کیتون بود اما پس از میلاد فرزند، درست در زمانی که او فقط ۲ سال داشت این گروه سه نفره شد و خانواده کیتون نامیده شد. معروف است که وقتی باستر کیتون تنها ۲ سال سن داشت، یک بار همراه پدر و مادرش در خیابان راه می‌رفتند که ناگهان توفان می‌شود و جریان باد آنقدر شدید می‌شود که کیتون کوچک را از زمین بلند می‌کند و چند خیابان آن‌طرف‌تر روی زمین می‌اندازد. والدین او که بسیار نگران فرزندشان شده بودند او را سرانجام در حالی می‌یابند که سرگرم بازی بوده است. کیتون از کودکی استعداد حیرت‌انگیزی در حرکات آکروباتیک داشت و بدن نرمش این امکان را به او می‌داد تا نمایش‌های پر برخورد را باورپذیر از آب در بیاورد.
کیتون پس از این که به سال‌های نوجوانی رسید و پس از شهرتی که از اجرای نمایش‌هایش به دست آورد بتدریج مورد توجه تهیه‌کنندگان سینما قرار گرفت. چند سال بعد به تشویق یکی از دوستانش در تعدادی فیلم کوتاه بازی کرد که با استقبال مردم روبه‌رو شد؛ هیچ‌کدام از فیلم‌های سال‌های اولیه بازیگری کیتون اینک در دسترس نیستند و نشانی از آنها نیست. استعداد خیره‌کننده این بازیگر لاغر و کوتاه قامت در خلق صحنه‌های شلوغ و بامزه، رفته‌رفته راهش را به استودیوهای فیلمسازی باز کرد و شهرت و اعتباری که در این سال‌ها به دست آورده بود، زمینه‌ساز تولید مستقل فیلم‌هایش شد. کیتون با این که در تعدادی از فیلم‌های این دوران و کمدی‌های سال‌های بعدش، کارگردان نبود اما در طراحی موقعیت‌های کمدی آزادی کامل داشت.
یکی از فیلم‌های این دوره‌اش «یک هفته» نام دارد که کیتون در آن نقش تازه دامادی را بازی می‌کند که به همراه عروس‌اش برای ساختن خانه‌شان اقدام می‌کنند. مرد دیگری که دلبسته دختر بوده، با کارشکنی و تغییر برنامه ساخت خانه، باعث می‌شود تا سرانجام این خانه شکل عجیب و غریبی به خود بگیرد. آنها مجبور می‌شوند خانه‌شان را به جای دیگری منتقل کنند و کیتون برای این کار خانه را بکسل ماشین‌اش می‌کند اما در راه قطاری از راه می‌رسد و با له کردن خانه، خیال عروس و داماد را راحت می‌کند. این فیلم مربوط به سال ۱۹۲۰ است. در صحنه‌ای از این فیلم کوتاه، عروس در حال استحمام ناگهان صابونش بیرون از وان می‌افتد.
در این لحظه دستی خارج از کادر وارد می‌شود و جلوی ویزور دوربین را برای لحظه‌ای می‌گیرد و پس از باز شدن دوباره تصویر، عروس را می‌بینیم که با لبخند شیطنت‌آمیزی رو به دوربین می‌خندد. این اقدام عجیب کیتون در کارگردانی این صحنه از فیلمش دهه‌ها بعد منتقدان برجسته‌ای مانند اندرو ساریس و دیوید تامپسون را به تحسین واداشت و آنان اعلام کردند که پیش از نوآوری‌ها و ساختارشکنی‌های ژان لوک گدار در دهه‌های شصت و هفتاد، این باستر کیتون بود که در ۱۹۲۰ چنین اقدام عجیبی را در کارگردانی «یک هفته» انجام داد. فیلم‌های کوتاه مشهور و برجسته کیتون در این سال‌ها «خانه جن‌زده»، «بز»، «کشتی»، «همسایه‌ها» و «بدشانس» است که دقایق کوتاهی از این آخری، سال‌ها پس از مرگ کیتون پیدا شد و در معرض دید علاقه‌مندان قرار گرفت. موفقیت فیلم‌های کوتاه کیتون در اوایل دهه بیست میلادی انگیزه‌های او را برای بازی در فیلم‌های بلند تقویت کرد. این اتفاق افتاد و بر شهرت کیتون به عنوان کمدینی برجسته و دوست‌داشتنی افزوده شد. کیتون در این زمان سالی ۲ فیلم می‌ساخت و برای بازی و طراحی فیلم‌هایی که حتی کارگردانی‌شان را عهده‌دار نبود هفته‌ای ۲۰ هزار دلار می‌گرفت. در این زمان کمپانی متروگلدوین مایر که بزرگ‌ترین کمپانی تولید فیلم بود، از کیتون برای همکاری دعوت به عمل آورد و به گفته بسیاری از مورخان سینما، امضای این قرارداد بزرگ‌ترین اشتباه زندگی نابغه سینمای کمدی بود.
مارتین اسکورسیزی، کارگردان بزرگ سینما در بررسی تاریخی خود از سینمای کشورش، تاریخچه متروگلدوین مایر را مرور می‌کند و نقش تهیه‌کنندگان این کمپانی را تحلیل می‌کند. به اعتقاد او فشار زیاد این تهیه‌کنندگان بر فیلمسازان، گاه آنان را در سخت‌ترین شرایط قرار می‌داد؛ به طوری‌که با سلب آزادی عمل آنان، استعداد کارگردانی را در درون این هنرمندان می‌کشت. اسکورسیزی با تجلیل از فرانک کاپرا کارگردان بزرگ سینمای کلاسیک، او را جزو معدود کارگردان‌هایی می‌داند که با استقامت زیاد توانست اقتدار خود را به تهیه‌کنندگان کمپانی متروگلدوین مایر دیکته کند و از سوی دیگر دریغ می‌خورد از تباه شدن استعدادهای ناب و شگرفی همچون باستر کیتون که در این سیستم خردکننده، فرصتی برای آزادی عمل پیدا نکردند. به این ترتیب کیتون که او را بزرگ‌ترین نابغه سینمای کمدی می‌شناسند، سال‌هایی را در اسارت این کمپانی به سر برد و بتدریج در اثر فشارهای فراوان از آنجا اخراج شد و سپس همسرش ناتالی تالماج از او جدا شد و پیامد این رویدادهای تلخ، ورشکستگی او بود. نکته غم‌انگیز این است که چند سال بعد برخی از مدیران متروگلدوین مایر از سر دلسوزی بار دیگر کیتون را استخدام کردند و این بار برای ویرایش متن‌های کمدی با حقوقی بسیار ناچیز و شرم‌آور.
کیتون در سال‌های فعالیتش با شرایط بسیار سختی دست به گریبان بود اما هیچ‌وقت این تجربیات دردناک در آثار او بازتاب نیافتند. درست برعکس همتایش چارلی چاپلین که همواره ثروتمند بود و حتی زمانی که فهرست هنرمندان مشکل‌دار مک کارتی منتشر شد و پس از فیلم‌های افشاگرانه‌ای مانند «عصر جدید» و بویژه «دیکتاتور بزرگ» در اروپا زندگی مرفهی داشت و نامه‌های منتسب به او خطاب به دختر یا دخترانش نیز سراسر کذب محض است. باری کیتون در این شرایط زندگی کرد و نام کمدین صورت‌سنگی را به خود گرفت؛ زیرا از سال ۱۹۲۰ تا پایان عمرش هرگز در هیچ فیلمی نخندید و دیوید تامپسون منتقد بزرگ درباره‌اش گفت که کیتون نمی‌خندید چون دلیلی در این دنیا برای خندیدن نداشت. اورسن ولز درباره این هنرمند بزرگ گفته که در صورت او رازی بود که هرگز فاش نشد...
در ایران کیتون را به دلیل نمایش فیلم‌هایش از تلویزیون بسیاری می‌شناسند. سرشناس‌ترین فیلم او «جنرال» نام دارد که درباره یک آدم عاشق‌پیشه است که برای اثبات مردانگی خود به نامزدش می‌خواهد عازم جنگ‌های داخلی آمریکا شود اما چون ریزه‌میزه و شکننده است، او را نمی‌پذیرند. سرانجام کیتون که بازیگر اصلی این فیلم است در اثر اتفاقی بامزه در جریان ماموریتی خطرناک قرار می‌گیرد و صحنه‌های درخشانی با بازی او رقم می‌خورد. فیلم معروف دیگرش «استیم‌بوت بیل جونیور» است که کیتون در آن نقش پسر درس‌خوانده یک کشتی‌دار عامی را بازی می‌کند که پدرش ابتدا از داشتن این پسر عاشق‌پیشه و سوسول احساس شرم می‌کند اما در پایان فیلم سرانجام همین پسر جوان پدر و نامزد و پدر نامزدش را از مرگ نجات می‌دهد. فیلم‌های معروف دیگر کیتون شرلوک جونیور، سفر به غرب،battling butler ،go west ، navigator،our hospitality وsaphead هستند و او پس از سال‌ها با چهره‌ای میانسال در فیلم‌های شاخصی مانند «سانست بلوار» اثر بیلی وایلدر و «لایم لایت» به کارگردانی چارلی چاپلین بازی کرد و درست یک سال پیش از مرگش در تنها فیلم نمایشنامه‌نویس بزرگ قرن بیستم ساموئل بکت بازی کرد و در همان سال در جشنواره ونیز از کیتون تجلیل باشکوهی به عمل آمد.
باستر کیتون در فیلم‌های خود که عموما در قالب کمدی‌های اسلپ‌استیک (بزن و بکوب) ساخته می‌شدند هرگز از بدل استفاده نکرد و دشوارترین صحنه‌های فیلم‌هایش را خودش بازی کرد. یک بار در صحنه‌ای از فیلم «شرلوک جونیور» که داستان یک آپاراتچی است که در رویاهایش وارد فیلمی می‌شود، از ارتفاع سقوط کرد و گردنش بشدت آسیب دید. پرسونای او در فیلم‌هایش تیپ انسانی است که با وجود ضعف‌های جسمانی‌اش و نیز شرایط سخت زندگی، اما امیدوار و معتقد به خود و با اعتماد به نفس بر ضعف خود غلبه می‌کند و شرایط را به شکل دلخواه درمی‌آورد. امروز بسیاری از منتقدان برجسته جهان و حتی ایران، جایگاه باستر کیتون را فراتر از کمدین‌های مشهور دیگر از جمله برادران مارکس، هارولد لوید، چاپلین و لورل و هاردی ارزیابی می‌کنند و نقش سرنوشت‌سازش را در شکل‌گیری نگاهی مستقل، عاشقانه و وفادار به سینما می‌ستایند. فیلم‌های کوتاه و بلند به جا مانده از باستر کیتون گنجینه‌هایی از سال‌های اولیه ظهور سینما هستند؛ فیلم‌هایی که با گذشت زمان ارزش آنها بیشتر معلوم می‌شود.
امان جلیلیان‌
قاب کوچک
منبع : بازیاب