یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

مدیریت لغزنده


مدیریت لغزنده
امروز بازهم رییس بیمارستان بزرگ آموزشی ما عوض شد. در یکی دو سال اخیر، تعداد روسای تعویض شده بیمارستان ما از حساب خارج است. رییس دانشکده ما هم عوض شد. این سومین یا چهارمین رییس دانشکده در دوسال اخیر است. راستی، رییس دانشگاه هم عوض شد. این دومین تغییر درچند سال اخیر است...
میزان تغییر و تحول در مسوولان دانشگاه‌ها و بیمارستان‌های آموزشی، نکته‌ای قابل تعمق است که با توجه به عواقب قابل‌توجه آن نمی‌توان به سادگی از کنار آن گذشت.
● معیارهای اصلی
مشاغل و مقامات فوق، نه تنها نوعی مدیریت کاری، بلکه یک موقعیت علمی‌ و آکادمیک محسوب می‌شوند. برای انتخاب یک مقام علمی ‌که در عین حال یک مسوولیت اجرایی قابل‌توجه هم دارد، باید موازین و معیار‌هایی وجود داشته باشد که هم انتخاب و هم برکناری را از یک عزل و نسب ساده، تبدیل به یک پروسه علمی ‌می‌کنند و در نتیجه هردو کار بسیار دشوار می‌شود.
باید معیار‌های خاصی برای انتخاب رییس بیمارستان، رییس دانشکده و رییس یک دانشگاه وجود داشته باشد که انتخاب را به تعداد بسیار معدودی از افراد محدود می‌کند. قابل تصور است این معیار‌ها باید شامل یک حداقل سنی، حداقلی از سوابق هیات علمی‌ و حداقلی از مسوولیت‌های قبلی باشد. بدیهی است رییس یک بیمارستان، یک دانشکده یا یک دانشگاه نمی‌تواند از سن خاصی جوان‌تر باشد. معمر بودن، شرط لازم چنین پست‌هایی است و باز هم ناگفته پیداست که چنین مدیری برای مدیریت بر چنین دوایری، باید از نظر درجه و اعتبار علمی ‌بالاتر از متوسط اعضای هیات علمی ‌باشد. در بسیاری از موارد این یک مدیریت علمی‌ است، بنابراین مدیر باید واجد یک اتوریته علمی ‌قابل‌توجه باشد و از همه مهم‌تر، پیش‌زمینه مدیریتی فرد، شرط اساسی کافی برای چنین مدیریتی به شمار می‌رود. بهترین داوطلب برای ریاست دانشگاه کسی است که قبلا رییس دانشکده بوده باشد و بهترین داوطلب برای ریاست دانشکده، کسی است که معاون آموزشی یا رییس بیمارستان بوده باشد. با در نظر گرفتن این شرایط، تعداد افرادی که از پیش و به شکل ذاتی داوطلب چنین پست‌هایی به شمار می‌روند، بسیار محدود خواهد بود و مساله تا حدودی به تصمیم‌گیری خود آنها (البته با نظر مقام بالاتر) برمی‌گردد.
● فقدان تداوم
راستی باید پرسید آیا چنین معیارهایی وجود دارد؟ اگر دارد، چرا اعمال نمی‌شود؟ چرا در یکی از همین مدیریت‌های مستعجل، کسی به فکر تدوین چنین ضوابط یا اطمینان از اجرا و استمرار چنین ضوابطی نیست؟ ضوابطی که تغییر مدیران را از یک سو به حداقل رسانده، به نوعی انتخاب طبیعی (نه بر اساس رای) نزدیک کند. فقدان تداوم در مدیریت آکادمیک (آن هم در شرایط فرهنگی‌‌ای که بسیاری از مدیران آغاز مدیریت خود را آغاز تاریخ به حساب آورده و همه چیز را از صفر شروع می‌کنند)، آثار و عواقبی بسیار بدیهی دارد که ظاهرا و متاسفانه باید دوباره آنها را برشمرد: اول اینکه امکان تداوم در برنامه‌های روزمره دچار اخلال می‌شود. دوم، هیچ برنامه درازمدتی قابل انجام نیست. سوم، مدیریت متزلزلی که در بسیاری از موارد مجبور به اعمال نوعی قضاوت یا اعمال نوعی اتوریته آکادمیک است، تضعیف خواهد شد. اگر قاضی را نمی‌توان به راحتی عوض کرد چون قضاوت می‌کند، رییس دانشکده، هم قضاوت می‌کند و هم هزار کار حساس دیگر! چهارم، شأن منزلت چنین مشاغلی که فی‌الواقع باید جزو محترم‌ترین مشاغل و دارای رفیع‌ترین جایگاه باشد، در اذهان عمومی ‌و به‌خصوص پزشکان خدشه‌دار می‌گردد و در نتیجه نوعی سردرگمی‌ در تعریف خوب و بد جامعه پدید می‌آید. الگویی‌هایی که به سرعت شکسته می‌شوند! پنجم، دربسیاری از موارد ممکن است موجب تحقیر «فردی» شود که همین چند ماه پیش با خواهش و تمنا پستی را پذیرفته است.
● در ابتدای تاریخ قرار داریم
در این رابطه، مسایل بسیار دیگری به ذهن می‌آید. آیا در سیستم‌های مدیریت آکادمیک ما نقش افراد این‌قدر برجسته است؟ یعنی آیا ضوابط و استانداردها یا نظارت‌هایی که چارچوب خاصی برای یک مدیر تعریف کنند، وجود ندارد؟ آیا یک مدیر می‌تواند آن‌قدر مشکل‌ساز بشود که جز تغییر راهی نماند؟ و چرا به جای تغییر مدیران با همه مخارج برشمرده‌اش در یکی از همین مدیریت‌های مستعجل، فکری برای تدوین یا اجرایی کردن چنین ضوابطی نمی‌کنیم؟ راستی در این یک مورد خاص در ابتدای تاریخ نیستیم؟ آیا امکان تعامل با یک عضو هیات علمی‌، یک پزشک متخصص، کسی که برای مدتی یک مدیریت آکادمیک اعمال کرده، کسی که در این زمینه تجاربی کسب کرده، وجود ندارد؟ آیا بین یک انسان، آن هم دانشمندی که کارش تفکر است و یکی از قطعات دستگاه‌های تکنولوژیکی که تنها راهشان تعویض است، شباهتی وجود دارد؟ نمی‌توان با او نشست و راجع به مشکلات حرف زد و چاره‌ای اندیشید؟ آیا تعویض زود به زود مدیران، به نوعی پاک کردن صورت مساله نیست؟ آیا بسیاری از مشکلات و فقدان موفقیت‌ها، ناشی از مشکلات عمومی ‌سیستم‌های بهداشتی و درمانی شامل کمبود بودجه، بدهکاری بیمارستان‌ها و طلبکاری از بیمه‌ها و در یک کلام، کاهش سرانه درمان نیست؟
وضعیت مدیریت در سیستم بهداشتی درمانی خصوصی، اگرچه به هیچ وجه ایده‌آل نیست، اما به این بدی هم نیست. در طب خصوصی به دلایل اقتصادی، نوعی ثبات به چشم می‌خورد و مدیریت بیمارستان‌های خصوصی را نمی‌توان به همین راحتی و بدون نظر مجمع عمومی‌که هر چندسال یک بار تشکیل می‌دهد، تغییر داد. این درحالی است که سیستم دولتی که آموزش و تحقیقات پزشکی را نیز در اختیار دارد، از نظر مدیریتی نیز باید الگوی طب خصوصی باشد؛ مگر نه اینکه مسوولیت نظارت بر طب خصوصی را هم بر عهده دارد.
● مدیریت، پردردسر است!
در خاتمه نباید یک نکته را ناگفته گذاشت که بسیاری از مدیران که پزشکان متخصص موفقی نیز هستند، چندان اهمیتی برای این مشاغل زودگذر قایل نیستند. به همین دلیل است که این تعویض‌های زودگذر، در عمل با مخالفت چندانی روبه‌رو نمی‌شود. چنین مدیریت‌هایی از دید بسیاری از پزشکان جز «دردسر» چیزی نیست و منصب مهمی‌ نیست، چون یک شبه و بی‌دلیل ناپدید می‌شود. منافع اقتصادی چندانی ندارد که هیچ، انسان را از کار و زندگی خصوصی می‌اندازد، احترامی ‌هم در بر ندارد، چرا که بسیاری از دوستان از فردا بسیاری از کمبودها را به پای تو می‌نویسند. مقدمه مناصب بالاترهم که نیست.مناصب بالاتر هیچ ربطی به طی مناصب پایین‌تر ندارند!
به نظر می‌رسد ترمیم مدیریت آکادمیک در سیستم‌های بهداشتی درمانی کشور ما راه درازی است که امیدوارم حداقل تا اواخر آن، همین مدیران فعلی دیگر تغییر نکنند.
دکتر بابک زمانی
منبع : هفته نامه سپید