یکشنبه, ۳۱ تیر, ۱۴۰۳ / 21 July, 2024
مجله ویستا

تعلیق دموکراسی


تعلیق دموکراسی
برای مرگ یک سیاستمدار دلمان سوخت. کمتر پیش می آید. خبر دهان به دهان گشت؛ «دیدی بی نظیر بوتو را هم کشتند، بیچاره.»
بعضی ها هم خبر را دیر شنیدند. یکی دو روز بعد. آنها جزء آن دسته از آدم هایی بودند که اخبار جهان را دنبال نمی کنند، تقریباً هیچ وقت. اما خبر مرگ بوتو آنها را هم تکان داد. دل آنها را هم سوزاند.
اما چرا مرگ بوتو این قدر سوزناک بود. وقتی چند لایه پایین می رویم، از دوست و رفیق و آشنا آن طرف تر، و به سراغ کارشناسانی می رویم که پاکستان را خوب می شناسند، اتفاقاً خیلی از همین کارشناسان معتقدند بی نظیر بوتو محبوب بود اما در سال هایی که قدرت را در دست داشت بهترین نخست وزیر پاکستان نبود.
۱۹۸۸، بعد از پیروزی حزب مردم، بوتو نخست وزیر یک دولت ائتلافی شد و در ۳۵ سالگی جوان ترین و اولین زنی بود که دولت پاکستان را در دست گرفت. در آن موقع خیلی ها بوتو را متهم کردند که دارد کشور را غرب زده می کند. در سال ۱۹۹۰ هم سرانجام مخالفان توانستند دولت او را به اتهام فساد منحل کنند اگرچه این اتهامات هیچ گاه ثابت نشد. چند سال بعد هم که بوتو دوباره در سال ۱۹۹۳ نخست وزیر شد باز هم همین اتهامات مربوط به فساد بود که او را از قدرت کنار راند اگرچه باز این اتهامات هم هیچ گاه ثابت نشد.
تا آنجا که به وضعیت زنان مربوط می شد، در برنامه های انتخاباتی، بوتو قول داده بود زنان را در دادگاه ها و پاسگاه های پلیس مستقر کند و بانک هایی برای توسعه زنان راه بیندازد. اما زمانی که او نخست وزیر شد این وعده ها عملی نشد. همچنین وعده های دیگر هم که قرار بود به این بینجامد که بر حقوق قانونی زنان افزوده شود به جایی نرسید. طرفداران بوتو می گویند دوران نخست وزیری بوتو با فشار شدید مخالفان او همراه بود و این فشارها جایی برای پیشرفت در کشور باقی نگذاشت.
امروز، که حالا چند روزی می شود که بوتو دیگر در میان ما نیست، اگرچه بسیاری عزادار او هستند و با مرگ او «امید» به پا گرفتن حکومت مردمی در پاکستان رنگ باخته، همچنان برخی از منتقدان وجود دارند ناراحت از اینکه بوتو در وصیتنامه اش برای حزب مردم جانشین تعیین کرده مگر نه اینکه رئیس یک حزب باید با رای مردم انتخاب شود و...
اینها همه سوال هایی است که حزب مردم پاکستان باید به آنها جواب بدهد. اما همه اینها در شرایطی رخ می دهد که حزب مردم به هر حال همچنان یکی از محبوب ترین و مردمی ترین احزاب پاکستان است. تا آنجا هم که به بوتو مربوط می شود تنها شنیدن چند جمله یی درباره خانواده بی نظیر بوتو که پدرش ذوالفقار علی بوتو بود و ۱۹۷۹ در حکومت ژنرال ضیاءالحق اعدام شد یا مرتضی بوتو، برادرش که یک سال از خودش کوچک تر بود، و ۱۹۹۶ در کراچی به دست نیروهای پلیس کشته شد کافی است که خانواده بوتو را دوست داشتنی، شجاع و مردمی نشان بدهد. بگذریم از داستان شهنواز بوتو، کوچک ترین فرزند خانواده، که گفتند ۱۹۸۵ در نیس جنوب فرانسه به خاطر زیاده روی در مصرف مواد مخدر جان خود را از دست داد. می گویند او اصلاً معتاد نبود و بعدها هم شک و تردیدها بالا گرفت که کار، کار ضیاء الحق بوده و...
● دلسوزی برای بوتو یا افسوس دموکراسی
اوایل تابستان روزنامه بریتانیایی ایندیپندنت نوشت گفته می شود بوتو با پرویز مشرف، رئیس جمهور پاکستان، گفت وگوهایی داشته و ممکن است این گفت وگوها به آنجا بینجامد که بوتو پس از هشت سال خودتبعیدی و زندگی در امارات متحده عربی و بریتانیا دوباره به پاکستان بازگردد و قدرت را با مشرف تقسیم کند. این خبر مثل بمب صدا کرد. در پی این خبر، و در ماه هایی که آمد، از نظامی گری و استبداد مشرف در خبرها بیشتر شنیدیم مثل داستان آنچه بر افتخار چودری قاضی القضات پاکستانی گذشت یا بر طلبه های مسجد سرخ. قاضی القضات در خانه خود حبس شد و سی، چهل تایی از طلبه های مسجد سرخ قتل عام شدند. این جریانات همه انگیزه یی شد برای سرکوب تندروهای مسلمان در ایالت وزیرستان پاکستان.
نظامی گری مشرف ادامه یافت تا آنجا که چند روزی پس از ورود بی نظیر بوتو به پاکستان و داغ شدن فضای انتخابات مشرف در کشور وضعیت اضطراری اعلام کرد و گفت اجازه نمی دهد طرفداران بوتو تظاهرات انتخاباتی برپا کنند. در همان روزها مشرف حتی کوشید بوتو را که قصد داشت یک راهپیمایی ده ها کیلومتری برگزار کند در خانه خود حبس کند اگرچه این کوشش ها به جایی نرسید. هرچه از نظامی گری مشرف بیشتر می شنیدیم و هر چه خبرها راجع به بازگشت بوتو بیشتر سر زبان ها می چرخید، «امید» به آزادی پاکستان و رهایی از چنگ مشرف «مستبد» هم بیشتر می شد. و این همه تصاویری بود از استبدادگری مشرف و این که هر چه می گذرد بیشتر و بیشتر زمان آن می رسد که حکومتی غیرنظامی و مردمی در پاکستان برپا شود و به استبداد مشرف پایان دهد. به این ترتیب، نام بوتو با دموکراسی همراه می شود و نام مشرف با استبداد. یک عبارت دیگر هم کنار نام بوتو قرار می گیرد؛ ناجی. در واقع بوتو اوایل پاییز به پاکستان بازگشت تا کشور را آزاد و مشرف را قانع کند در هرم قدرت جایی هم برای مردم پاکستان در نظر بگیرد. با این حساب، هر روز که گذشت همه بیشتر مشتاق بودند ببینند آیا بی نظیر بوتو در راهی که قدم گذاشته پیروز می شود یا خیر.
● اما باز چند لایه پایین تر
خیلی از کسانی که اوضاع پاکستان را زیر نظر داشتند، می گفتند بوتو و مشرف اگرچه رودررو با هم قرار دارند اما هم دوستانی مشترک و هم دشمنانی مشترک دارند. ایالات متحده امریکا و بریتانیا از یک سو همچنان حمایت از مشرف را ادامه می دادند، با واریز دلارهایی که قرار بود صرف جنگ و سرکوب تندروهای مسلمان در پاکستان شود. و چه کسی بهتر از مشرف که لااقل بهتر از دیگران نشان داده که متحد ایالات متحده در جنگ با ترور است و باز به هر حال بهتر از دیگران دارد با تندروها مقابله می کند و شلیک آتش ارتشیانش از دیوارهای مدارس مذهبی پاکستان هم عبور می کند. ایالات متحده امریکا و بریتانیا اما یک دوست دیگر هم در پاکستان داشتند. کسی که دموکراسی را دوای هر دردی در پاکستان می دانست. و این روزها پسرش بلاوال بوتو زرداری می گوید مادرش همیشه می گفت «بهترین انتقام دموکراسی است.»
تا آنجایی که به دشمنان بوتو و مشرف مربوط می شود تندروهای مسلمان قسم خورده هایی هستند که نه بوتو را برمی تابند، نه مشرف را.
همین دوستی با غرب و همان دشمنی با تندروها در ماه های گذشته فضایی را برای مذاکره ایجاد کرده بود تا مشرف و بوتو را از یک سو به هم نزدیک کند و از سوی دیگر آینده یی سیاسی را برای پاکستان ترسیم کند که در یک سوی آن گام نهادن در پلکان دموکراسی قرار داشت و در سوی دیگر مبارزه با تندروها. در یک سو مشرف به عنوان رئیس جمهور با قدرت اجرایی کمتر نسبت به زمانی که فرماندهی کل قوا را هم در دست داشت و در سوی دیگر بوتو به عنوان رهبر حزب مردم؛ حزبی که انتظار می رفت در انتخابات پارلمانی پیروز شود و بوتو را هم به نخست وزیری برگزیند.
با ترور بوتو که دو بار بی فرجام ماند (درست در بدو ورودش به پاکستان) اما همین هفته پیش با شلیک و انفجاری انتحاری پس از میتینگی انتخاباتی سرانجام یافت، حالا آینده سیاسی که خیلی از پاکستان شناس ها برای کشور ترسیم کرده بودند دوباره مبهم شده است.
تندروها و طالبان همچنان فعال هستند و به خواست غرب و خیلی ها در داخل پاکستان باید سرکوب بشوند. مشرف همچنان قدرت را در دست دارد اما عملکردش تنها تا حدودی غرب را خشنود نگه داشته که غرب چنان که می گوید سرکوب و توسعه دموکراتیک را در پاکستان با هم می خواهد.
در این بین، انتخابات هشتم ژانویه که تاریخش با کلی بحث و مجادله تعیین شد، به نظر می رسد برگزارشدنی نباشد. اگرچه تا زمان تهیه این مطلب هنوز بحث بر سر برگزار شدن یا نشدن آن ادامه دارد. تا آنجا که به نواز شریف، دست پرورده ضیاء الحق و رقیب بوتو، مربوط می شود هم هنوز خبری به گوش نمی رسد که با مرگ بوتو کار حزب مردم تمام شده باشد و بتوان برای پاکستان آینده یی متصور شد که مشرف و شریف همه کاره اش باشند.
در روزهایی که می آید اول چند چیز باید روشن بشود؛ یکی اینکه همسر و پسر بی نظیر بوتو که حالا رئیس حزب مردم شده اند تا چه اندازه می توانند شور دستیابی به دموکراسی را در کشور زنده نگه دارند و تا چه اندازه می توانند با مشرف همکاری کنند که به نظر نمی رسد به این زودی ها مشرف از صحنه سیاسی پاکستان حذف شود.
شخص دیگری که نگاه ها را به خود معطوف کرده نواز شریف است که او هم پس از سال ها دوری از خانه و یک بار هم دیپورت شدن به خانه بازگشته، می کوشد حزب خود را بجنباند و در آینده سیاسی پاکستان دوباره جایی برای خود دست و پا کند. مثل آن روزهایی که نخست وزیر بود؛ یک بار از ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۳ و بار دیگر از ۱۹۹۷ تا ۱۹۹۹.
برمک بهره مند
منبع : روزنامه اعتماد