سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

نسبت عقل و دین


نسبت عقل و دین
حجیت و اعتبار عقل چه از منظر برون دینی و چه از منظر درون دینی محل بحث و نزاع بوده است، نگارنده در این نوشتار، اعتبار عقل را از منظر آیات و روایات مورد بحث قرار داده و جایگاه آن را در اجتهاد فقهی بررسی نموده است و در پایان پرورش و شكوفایی عقل از دیدگاه اسلام را مطرح كرده و آموزه‏هایی از آیات كریمه و روایت را در رشد و بكارگیری عقل و مبارزه با هرگونه جمود و ركود اندیشه و فرد مورد بحث قرار داده است.
یكی از مباحث مهم در كلام جدید، بحث نسبت میان عقل و دین است. اصل این بحث از دیر زمان در میان متكلّمان اسلامی و مسیحی مطرح بوده است.منظور از «عقل» در این جا همان نیرویی است كه باعث تشخیص حق و باطل و خیر و شرّ است. خداوند در نهاد انسان قوّه‏ای قرار داده است كه در مسایل نظری، حق را از باطل و در مسایل عملی، خیر را از شرّ و منافع را از مضارّ بازشناسی می‏كند.
عقل انسان، نیرویی است كه به كمك آن می‏تواند حقایق را بشناسد و از طریق معلومات، به مجهولات برسد. كار عقل، ادراك است. متعلّق ادراك، گاهی «هست و نیست» است كه در اصطلاح به آن «حكمت نظری» می‏گویند و گاهی «باید و نباید و خوب و بد» است كه به آن «حكمت عملی» گفته می‏شود.
حجیت و اعتبار عقل، بالذّات است؛ نه از طریق عقل اثبات می‏شود و نه از طریق نقل؛ زیرا اثبات آن از طریق عقل، نامعقول است چون فرض بر این است كه حجیّت آن، هنوز ثابت نشده است و اثبات آن از طریق نقل نیز دور است، زیرا اعتبار نقل از راه عقل ثابت می‏شود.
دانشمندان زیادی در غرب درباره نسبت عقل و دین و یا عقل و ایمان بحث كرده‏اند كه از آن جمله می‏توان به آكویناس، كركگارد، پاسكال، ویلیام جیمز، كالون، كارت بارت، هیوم، مایكل پترسون اشاره نمود.
سه نظریه اساسی در میان نظریه‏پردازان غربی در باب نسبت عقل و ایمان (دین) مطرح شده است: عقل‏گرایی حداكثری، عقل‏گرایی انتقادی، ایمان‏گرایی محض.
در میان دانشمندان اسلامی نیز در این باره اختلاف نظر وجود دارد. اهل حدیث و حنابله كه به سلفیّه معروف‏اند به كلّی منكر عقلانی بودن دین و آموزه‏های دینی بوده، و هرگونه بحث عقلی و چون و چرا در امور دینی را حرام و بدعت می‏دانند. اما فرقه‏های اسلامی دیگر ـ اعم از معتزله و اشاعره و امامیّه ـ با اختلاف دیدگاه، به كارگیری عقل و منطق را در اعتقادات و آموزه‏های دینی روا و بلكه لازم می‏دانند.
طرح مباحث عمیق الهی از طرف أئمه اطهار و در رأس آن‏ها حضرت علی علیه‏السلام ، باعث شد كه عقل شیعی از قدیم الایّام به صورت عقل فلسفی و استدلالی در آید. ذخیره‏های علمی ارزش‏مندی كه از پیشوایان دینی شیعه به جای مانده، باعث شده است كه علمای شیعه در معارف دینی به مباحث عقلی روی آورند.
● حجیت و اعتبار عقل از منظر دین
در باب حجیت و اعتبار عقل از منظر دین می‏توان به آیات و روایات فراوانی استناد و استشهاد كرد. در قرآن كریم ۴۹ بار مشتقات عقل، ۱۸ بار مشتقات فكر، ۲۰ بار مشتقات فقه و صدها بار علم و مشتقّات آن به كار رفته است.
در برخی روایات، از عقل به عنوان حجّت باطنی خداوند، در كنار حجت ظاهری او، یعنی انبیا، نام برده شده است. و در پاره‏ای از آن‏ها دین‏داری لازمه خردورزی و خردمندی معرفی گردیده است. و در برخی دیگر، عقل و خرد وسیله عبودیت پروردگار و تحصیل بهشت و معیار ثواب و عقاب دانسته شده است.
در برخی از آیات قرآن كریم، نادیده گرفتن عقل باعث سقوط انسان تا مرحله شرّالدواب،(۲) و در برخی دیگر، عدم تعقّل و خردورزی، عامل آلودگی انسان به پلیدی دانسته شده است. برخی آیات قرآن كریم كه به دلالت التزامی بر حجیت و اعتبار عقل دلالت دارند به قرار زیر است:
الف) آیات فراوانی كه بشر را به تعقل و تفكر و تذكّر دعوت می‏كند، كه به گفته علامه طباطبایی در المیزان، به حدود سیصد مورد می‏رسد؛
ب) آیاتی كه از مخالفان اسلام می‏خواهد برای اثبات ادعاهای خویش اقامه برهان كنند، مانند آیه: «قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ»(۳)؛
ج) آیاتی كه برای اثبات معتقدات دینی مانند توحید و معاد و نبوّت، به برهان عقلی و فلسفی متوسّل می‏شود؛(۴)
د) آیاتی كه به فلسفه برخی از احكام مانند وجوب نماز و روزه و حج و حرمت شراب و قمار... اشاره می‏كند؛
ه) آیاتی كه مسلمانان را به اصل اجتماعی شور و مشورت ترغیب می‏كند و در حقیقت از آن‏ها می‏خواهد از عقول و علوم دیگران در تصمیم‏گیری‏ها و برنامه‏ریزی‏ها استفاده كنند؛
و) آیاتی كه به عوامل لغزش عقل و اندیشه اشاره می‏كند و مردم را به مبارزه با آن‏ها دعوت می‏نماید. در حقیقت این دسته از آیات به مزاحم‏های عقل اشاره می‏كند و افراد را از افتادن در دام آن‏ها بر حذر می‏دارد. برخی از مزاحم‏های عقل (یا عوامل لغزش اندیشه) در نگاه قرآن عبارت‏اند از: پیروی از ظن و گمان به جای علم و یقین(۵)، پیروی از تمایلات نفسانی و هوا و هوس‏ها(۶)، پیروی از اكثریت و وحشت از قرار گرفتن در اقلیت(۷)، شخصیت‏گرایی و مرعوب شخصیت‏ها شدن(۸)، سنت‏گرایی و گذشته‏نگری كوركورانه(۹) و شتاب‏زدگی در اظهارنظر و داوری‏ها(۱۰).
بیان لغزش‏گاه‏های عقل و اندیشه، خود نشان می‏دهد كه عقل از نگاه قرآن كریم برخوردار از اعتبار و حجیت است، و گرنه لزومی نداشت كه قرآن ما را به لغزش‏گاه‏های آن توجه دهد و از قرار گرفتن در آن‏ها بر حذر دارد. در حقیقت، قرآن خواسته است با معرفی این لغزش‏گاه‏ها، عقل ما را نسبت به ارتكاب خطاها مصون سازد.
اعتبار و اصالت دین و معارف دینی و ادلّه شرعی بر پایه عقل استوار است؛ به همین خاطر، هرگز معقول نیست كه دین به بی‏اعتباری عقل و احكام قطعی آن، حكم بدهد.
صدرالمتألهین شیرازی كه نقش بزرگی در عقلانی نشان دادن معارف و آموزه‏های دینی دارد درباره نسبت عقل و دین می‏گوید:
«شرع و عقل با هم تطابق و توافق دارند. منزه است شریعت پاك حقّه الهیّه از این كه احكام و آموزه‏های آن ناسازگار با معارف عقلی یقینی ضروری باشد و نابود باد فلسفه‏ای كه قوانین آن با كتاب و سنّت سازگار و همراه نباشد».(۱۱)
مرحوم علامه طباطبایی در دفاع از عقل و فلسفه و در رد طعن علاّمه مجلسی به فلاسفه در اعتماد به ادلّه عقلی فلسفی و عدم توجه به ظواهر اخبار، می‏نویسد:
«اوّلاً، ظواهر امر دینی در حجیت خویش، بر برهان عقلی توقف دارند و عقل در اعتماد و گرایش به مقدمات برهانی، فرقی میان مقدّمه‏ای با مقدّمه دیگر قایل نیست. وقتی بر چیزی برهانی آورده شد به ناچار عقل آن را می‏پذیرد. ثانیا، ظواهر دینی توقّف بر ظهور لفظ است و از آن‏جا كه ظواهر لفظی دلیل ظنّی‏اند، نمی‏توانند با براهین عقلی كه قطعی‏اند معارضه نمایند. اما تمسّك به براهین عقلی در اصول دین و سپس معزول ساختن عقل در حوزه معارف كه در آن‏ها اخبار آحاد وارد شده، مستلزم تناقض آشكار است، زیرا ظواهر شرعیه كه به كمك همین براهین عقلی اعتبار پیدا كرده‏اند چگونه می‏توانند مقدّمه‏ای را كه به بركت آن سندیت پیدا كرده‏اند ابطال كنند».(۱۲)
وی در جایی دیگر می‏گوید:
«خدای متعال در هیچ جا از كتاب مجیدش ـ حتی در یك آیه از آن ـ بندگان خود را مأمور نكرده است به این كه او را كوركورانه بندگی كنند و یا به یكی از معارف الهی او ایمان كوركورانه بیاورند و یا طریقه‏ای را كوركورانه سلوك نمایند. حتی شرایع و احكامی را هم كه تشریع كرده و بندگانش را مأمور به انجام آن نموده، با این كه عقل بندگان قادر به تشخیص ملاك‏های آن نیست با این همه، آن شرایع را به داشتن آثاری تعلیل كرده است.»(۱۳)
● جایگاه عقل در اجتهادات فقهی
در فقه اسلام، عقل در كنار كتاب و سنت و اجماع به عنوان یكی از منابع و مدارك فقهی به رسمیت شناخته شده است. همین امر نشان دهنده نقش برجسته عقل در این عرصه است.
▪ نقش عقل در اجتهادات فقهی را می‏توان در موارد زیر مشاهده كرد:
الف) كشف حكم شرعی از طریق احاطه و آگاهی به ملاك احكام: یكی از مسلّمات فقه شیعه این است كه احكام شرعی تابع و نشأت گرفته از یك سلسله مصالح و مفاسد واقعی است. یعنی خداوند متعال برای این كه بشر را به یك سلسله مصالح واقعی كه سعادت او در آن است برساند اموری را واجب یا مستحب كرده است، و برای این كه بشر را از یك سلسله مفاسد دور بدارد، برخی امور را حرام و یا مكروه نموده است. به همین دلیل فقها معتقدند احكام شرعی تابع و دایر مدار حكمت‏ها (مصالح و مفاسد واقعیه) است.
بر همین اساس می‏گویند اگر به فرض در موارد خاصّی از جانب شارع، حكمی به ما ابلاغ نشده باشد، عقل ما می‏تواند در صورت دست‏رسی قطعی به مصالح و مفاسد برخی از افعال، حكم شرعی آن‏ها را كشف نماید. مثلاً عقل با پی بردن به مصلحت لازم الاستیفا در فعلی حكم می‏كند كه آن فعل از جانب شارع دارای وجوب شرعی است. و یا با پی بردن به مفسده لازم الاحتزار حكم می‏كند كه آن فعل دارای حرمت شرعی است. برای نمونه می‏توان به این مسئله اشاره نموده كه چون در زمان گذشته استعمال مواد مخدّر مطرح نبوده است، از جانب شارع حكمی در این مورد صادر نشده است، اما با توجه به این كه از جهت علمی و عقلی، مفاسد و مضارّ آن به صورت قطعی كشف شده است، عقل می‏تواند از این راه، حكم شرعی حرمت استعمال مواد مخدّر را كشف نماید.
اصولیون و فقها تلازم عقل و شرع را «قاعده ملازمه» نامیده و می‏گویند: «كلّما حكم به العقل حكم به الشرع» و «كلّما حكم به الشرع حكم به العقل».
البته باید توجه داشت كه قانون ملازمه، مربوط به جایی است كه عقل به صورت قطعی و ضروری به ملاك و مناط حكم، (مصلحت یا مفسده) دست‏رسی پیدا كند، و گرنه به صرف ظنّ و تخمین نمی‏توان به این قانون استناد كرد. دلیل بطلان «قیاس» هم این است كه مناط و ملاك به دست آمده ظنّی و توهّمی است نه قطعی و ضروری؛ به همین دلیل نباید قیاس را با «تنقیح مناط» كه در فقه مورد قبول فقها است اشتباه گرفت؛ زیرا تنقیح مناط در جایی است كه مناط حكم احراز گردیده باشد.
ب) كشف حكم شرعی از طریق لوازم احكام: هر حكمی از طرف هر حاكمی، لوازمی دارد كه معمولاً از طریق عقل شناسایی می‏شود. به عنوان مثال، در مسایلی هم چون مقدمه واجب، ترتّب، اجتماع امر و نهی و امر به شیئی مستلزم نهی از ضد است عقل با محاسبات دقیق خود، تكلیف را روشن می‏كند. به همین دلیل، اصولیون، بحث‏های دقیقی را در این چهار مسئله مطرح كرده‏اند.
ج) كشف حكم شرعی از راه تشخیص مصادیق و موضوعات: اسلام در بسیاری از موارد حكم موضوعات را به صورت كلّی بیان نموده است، اما تشخیص مصادیق و موارد جزئی آن را به عقل واگذار كرده است. تشخیص مصادیق موضوع كلی در موارد زیادی به راحتی انجام نمی‏گیرد بلكه نیاز به محاسبات دقیق و تأملات زیاد عقلی دارد.
به عنوان نمونه، در نگاه اسلام، سلطه‏پذیری كفّار حرام است، اما تشخیص این كه فلان معامله و یا فلان نوع ارتباط، از مصادیق سلطه‏پذیری است، در برخی از موارد، احتیاج به بررسی‏های كارشناسانه علمی و عقلی دارد، و مادامی كه این بررسی‏ها صورت نگیرد نمی‏توان به حرمت آن‏ها حكم نمود. و یا بر اساس آیه شریفه «لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْباطِلِ»(۱۴)، به جریان انداختن ثروت در معاملات، به صورت بیهوده، ممنوع گردیده است. بر همین اساس، در فقه اسلام، معاملات سفیهانه و غیرعقلایی باطل اعلام گردیده است، اما در مواردی، تشخیص سفهی و غیرعقلایی بودن معامله، نیاز به بررسی‏های كارشناسانه و علمی دارد؛ یعنی باید منافع و مضارّ آن به طور دقیق مورد محاسبه قرار گرفته و برآیند آن‏ها روشن گردد. و یا مثلاً به حكم آیه «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍٔ...»(۱۵) بر مسلمان‏ها واجب است در مقابل دشمن از آمادگی رزمی و دفاعی كامل برخوردار باشند به گونه‏ای كه دشمن از آن‏ها حساب برده و نسبت به آن‏ها توطئه ننماید. اما این كه در هر زمانی چه آمادگی‏های دفاعی لازم است و فراهم كردن چه نوع تجهیزات و ساز و برگ‏هایی ضروری است، نیاز به بررسی‏های دقیق و كارشناسانه علمی و عقلی دارد. نمونه‏هایی از این دست كه در اسلام بسیار است، نشان‏گر نقش و سهم برجسته عقل، در تطبیق اصول و احكام اسلام بر موارد و مصادیق مختلف است.
د) تشخیص موارد احكام حكومتی: اسلام به حاكم اسلامی ـ اعم از امام معصوم یا فقیه جامع الشرایط ـ اختیار و ولایت داده است كه بر طبق مصالح اسلام و مسلمین، با رعایت مقتضیات زمان و مكان، قانون‏گذاری نموده و دستوراتی را صادر نماید. رعایت این مقررات و احكام، به حكم شرع بر همگان واجب است. بدیهی است تشخیص موارد مصالح اسلام و مسلمین و تمییز مقتضیات زمان و مكان، نیاز به محاسبات عقلی و كارشناسی علمی دارد. حاكم اسلامی موظف است از عقول و علوم كارشناسان و اطلاعات مشاوران مطلع و متخصّص در این موارد استفاده كند. در حقیقت می‏توان گفت همین كه اسلام چنین اختیارات وسیعی را به حاكم اسلامی داده است، به صورت ضمنی و تلویحی، نقش و اعتبار عقل را در این موارد به رسمیت شناخته است.● اسلام و پرورش عقل
در نگاه شهید مطهری آموزه‏های فراوانی در اسلام وجود دارد كه مستقیم و یا غیرمستقیم به پرورش عقل و شكوفاسازی ذهن و فكر بشر مربوط می‏شود. اسلام از نظر تربیتی بر پرورش عقل و استقلال آن اهتمام دارد نه كوبیدن و خاموش كردن آن. این آموزه‏ها در اسلام، نشان‏گر نگاه مثبت اسلام به عقل و عقلانی بودن این دین است؛ زیرا دینی كه نسبت به عقل نگاه منفی داشته باشد و یا آموزه‏های خود را غیرعقلانی بداند هرگز در صدد ارائه راه‏كارهایی برای پرورش عقل نیست. برخی از این آموزه‏ها به قرار زیر است:
الف: تأكید و ترغیب اسلام نسبت به تعلیم و تعلّم: در آیات و روایات فراوان بر اهمیّت و فضیلت تعلیم و تعلّم تأكید شده است. اسلام از پیروان خود خواسته است در تمام عمر و در هر كجای عالم و از هر كس به یادگیری و طلب علم بپردازند و از دانشمندان نیز خواسته است دانش خویش را در اختیار دیگران قرار دهند و این كار را به منزله پرداخت زكات و انفاق در راه خدا به حساب آورده است. به طور قطع یكی از بهترین راه‏های شكوفا ساختن و پرورش عقل، كسب دانش و فراگیری علوم است. در روایت آمده است: «ان العقل مع العلم»(۱۶)؛ یعنی عقل باید با علم توأم باشد. به دنبال آن، به آیه «وَ تِلْكَ الأَْمْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ»(۱۷) استشهاد شده است.
تفكر و تعقل، تجزیه و تحلیل معلوماتی است كه انسان در ذهن خود اندوخته است. مایه تفكر، علم است، چون تفكر بدون معلومات میسّر نیست. بنابراین دعوت به طلب علم، در حقیقت دعوت به پربار كردن فكر و ساختن عرصه وسیع‏تر برای جولان دادن آن است.
ب) تأكید و ترغیب اسلام نسبت به تفكر و تعقل: قرآن مجید در آیات فراوان بشریت را به تفكر و تعقل در پدیده‏های طبیعت و نفس انسان و تاریخ و قرآن و... دعوت كرده است. قداست و فضیلت تفكّر تا آن‏جا است كه در روایت آمده است: «برترین عبادت‏ها تفكّر است» و یا «هیچ عبادتی مانند تفكر نیست» و یا «یك ساعت تفكر بهتر از هفتاد سال عبادت است».
از مؤثرترین و مفیدترین راه‏ها برای شكوفایی و پرورش عقل، تفكر و به كارگیری اندیشه است.
ج) دعوت اسلام به تدبیر در كارها و عاقبت‏اندیشی در امور: در این مورد نیز روایات فراوانی وجود دارد. به عنوان نمونه، در بحارالانوار آمده است كه شخصی خدمت رسول اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله رسید و عرض كرد یا رسول الله! مرا موعظه فرما. حضرت به او فرمود: اگر من بگویم، تو به كار می‏بندی؟ گفت: بلی. حضرت باز تكرار كرد، به راستی اگر بگویم به كار می‏بندی؟ گفت: بلی. حضرت برای بار سوم سؤال را تكرار فرمود و او همان جواب را داد. پس از این كه حضرت سه بار از او اقرار گرفت، فرمود: «اذا هممت بامر فتدبّر عاقبته؛(۱۸) تصمیم به هر كاری كه می‏گیری، به عاقبت آن بیندیش و فرجام آن را بررسی كن».
و یا در روایت آمده است كه «قلب احمق در زبان اوست و زبان عاقل در قلب اوست».
معنای این روایت این است كه عاقل قبل از سخن گفتن ـ و به طور كلی قبل از هر كاری ـ به بررسی اصل سخن و لوازم و آثار آن و كیفیت ادای آن می‏پردازد.
د) دعوت اسلام به سكوت و پرهیز از زیاده گویی: در روایات متعدد، سكوت به عنوان علامت عقل و زیاده‏گویی علامت سفاهت و جهالت معرفی گردیده است. به طور قطع زیاده‏گویی مجال فكر كردن را از شخص می‏گیرد و در مقابل، سكوت نمودن مجال و فرصت‏خوبی برای فكر كردن و پرورش عقل در اختیار شخص قرار می‏دهد.
ه) دعوت و تأكید اسلام به تجزیه و تحلیل و نقادی سخنان دیگران: قرآن كریم می‏فرماید: «بشارت بده بندگانم را، آنان كه سخن را می‏شنوند و از بهترین آن پیروی می‏كنند. آنان كسانی هستند كه خدا آن‏ها را هدایت كرده و به راستی آنان صاحبان خرد می‏باشند.»(۱۹)
روایات زیادی نیز وجود دارد كه بر این مسئله تأكید می‏كند كه انسان عاقل نباید چشم و گوش بسته و بدون بررسی و تحلیل، گفته‏های دیگران را بپذیرد و هر سخنی را باید با ترازوی عقل سنجید.
در یك روایت آمده است: «برای جهالت انسان همین بس كه هر چه می‏شنود برای دیگران نقل كند».
در روایت دیگری آمده است: «كونوا نقّاد الكلام؛ صرّاف سخن باشید».
معنای نقد كلام، تجزیه و تحلیل آن و تفكیك بین قسمت‏های درست از قسمت‏های نادرست آن است. برخی روایات انسان‏ها را از دهن‏بینی و ملاك قرار دادن قضاوت‏های مردم بر حذر داشته است: «اگر در دست تو گردویی باشد و مردم بگویند آن‏چه در دست تو است مروارید است نباید در تو تأثیری داشته باشد و اگر در دست تو مرواریدی باشد و مردم بگویند آن گردو است باز نباید تأثیر منفی در تو بگذارد».(۲۰)
ابن سینا می‏گوید:
«هر كسی عادت كند كه حرف دیگران را بدون دلیل قبول كند او از لباس انسانیت بیرون رفته است».(۲۱)
و در جایی دیگر می‏گوید:
«هر چیز عجیب و غریبی به گوش تو بر می‏خورد مادامی كه دلیل قاطع و روشن تو را از پذیرش آن باز نداشت، آن را در بوته امكان و احتمال بگذار».(۲۲)
معنای این دو سخن ابن سینا این است كه هم پذیرفتن و هم نپذیرفتن سخن دیگران، باید از روی دلیل باشد.
به هر حال، دعوت اسلام به عادت دادن ذهن و فكر به تجزیه و تحلیل سخنان دیگران، یكی از بهترین روش‏ها برای پرورش عقل و فكر است.
و: مبارزه اسلام در برابر همه عوامل ركود و ایستایی اندیشه: اسلام در آموزه‏های خود به مبارزه بی امان با همه عوامل تضعیف عقل و ایستائی ذهن و اندیشه بشر برخاسته است. این امر نشان‏گر این است كه اسلام خواهان پویایی و شكوفایی اندیشه و خرد انسان‏ها است.
به عنوان نمونه، اسلام شخصیت‏گرایی و ملاك و معیار قرار دادن شخصیت‏ها در تشخیص حق و باطل و انتخاب راه، و یا گذشته‏نگری و سنت‏گرایی، و یا اكثریت‏گرایی، و یا پیروی از ظن و گمان به جای علم و یقین، را منع كرده است. هر یك از این امور مانعی در برابر آدمی برای دیدن حقیقت است.
نمونه دیگر این كه: اسلام طغیان شهوت و غضب را سبب ایجاد پرده بر روی عقل آدمی می‏داند و به همین دلیل، انسان را از تصمیم‏گیری و اظهارنظر در این مواقع بر حذر داشته است؛ چنان كه از افراط در حب و بغض بر حذر داشته است؛ زیرا افراط در حب و بغض، چراغ عقل انسان را خاموش و یا كم نور می‏سازد. و یا این كه شراب و هر چیز مست كننده را حرام نموده است؛ زیرا باعث تخدیر عقل و بی‏خاصیت شدن آن می‏شود. هم‏چنین در اسلام لهو و لعب و غنای مطرب به دلیل تأثیرگذاری منفی آن بر روی عقل حرام دانسته شده است.
یكی از شیوه‏های مهم پرورش عقل و فكر، بیدار كردن حسّ پرسشگری است.(۲۳) جالب این كه خداوند در آیات متعددی از قرآن كریم سؤالاتی را با عبارت «یسئلونك» مطرح و به آن پاسخ داده است. این‏ها همه دلالت بر این دارد كه در نگاه اسلام، پرسش و تحقیق و تفحّص برای حل مجهولات، امری مقدس و مطلوب می‏باشد.
ز: نهی و نكوهش اسلام نسبت به ظاهربینی و عدم تعمق در شخصیت واقعی افراد: در روایات آمده است كه در ارزیابی شخصیت افراد به ظواهر آن‏ها بسنده نكنید بلكه با به كارگیری عقل، به ملاك‏هایی كه از باطن افراد حكایت می‏كند دست‏رسی پیدا كنید.
در روایتی از پیامبر اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آمده است: «به زیادی نماز و روزه و حج و بیداری در شب و كارهای نیك افراد نگاه نكنید (یعنی این امور را تنها ملاك ارزیابی اشخاص قرار ندهید) بلكه به راستی در گفتار و امانت‏داری او نگاه كنید».(۲۴)
و یا در روایتی از امام صادق علیه‏السلام آمده است: «به ركوع و سجود طولانی شخص نگاه نكنید؛ زیرا ممكن است این كار از روی عادت باشد كه نمی‏تواند آن را ترك كند، بلكه به راست‏گویی و امانت‏داری او نگاه كنید».(۲۵)
این دستور اسلام نیز راه‏كاری برای واداشتن مسلمانان به واقع‏بینی و به كارگیری عقل و پرهیز از ارزیابی‏های ظاهربینانه و شتاب‏زده می‏باشد.
ح: توصیه و ترغیب اسلام به سؤال كردن در مورد مجهولات: در اسلام نه تنها از سؤال كردن نكوهش نشده است بلكه در آیات و روایات زیادی، بر پرسش از دانشمندان در مورد مجهولات تأكید و ترغیب شده است. به عنوان نمونه، در قرآن كریم آمده است: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»(۲۶)؛ یعنی اگر نمی‏دانید از دانایان بپرسید. و یا در روایتی از امام باقر آمده است: «الا ان مفتاح العلم السؤال»(۲۷)؛ یعنی پرسش، كلید دانش است. جالب این كه امام علیه‏السلام پس از این جمله، شعری را با این مضمون انشاء می‏كند: «شفای كوری باطنی این است كه آدمی همواره چیزی را كه نمی‏داند، خجالت نكشد و بپرسد و منتهای كوری باطنی این است كه آدمی، حقیقتی را نداند و به ملاحظاتی سكوت كند و نپرسد و بر جهالت باقی بماند».
در روایتی دیگر از امام باقر علیه‏السلام آمده است: «هر وقت من حدیثی به شما بگویم، از من بپرسید تا از قرآن شاهدی برای آن نقل كنم».(۲۸)
حضرت علی علیه‏السلام نیز در مقاطع مختلف بر روی منبر با جمله «سلونی قبل ان تفقدونی» از مردم درخواست می‏كرد كه از او سؤال كنند. و در جایی می‏فرماید: «من راه‏های آسمان را از راه‏های زمین بیش‏تر می‏شناسم» و از این راه مردم را به سؤال كردن تشویق و ترغیب می‏نمود.
۱ـ مدرس حوزه و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشكی بابل، محقق و نویسنده.
۲ـ انفال / ۲۲.
۳ـ بقره / ۱۱۱.
۴ـ انبیاء / ۲۲؛ مؤمنون / ۹۱ـ۹۰؛ جاثیه / ۲۱و۲۲؛ ص / ۲۸ـ۲۷ و انعام / ۹۱.
۵ـ انعام / ۱۱۶ و اسراء / ۳۶.
۶ـ نجم / ۲۳.
۷ـ انعام / ۱۱۱.
۸ـ احزاب / ۶۷.
۹ـ بقره / ۱۷۰.
۱۰ـ اعراف / ۱۶۹ و یونس / ۳۹.
۱۱ـ صدرالمتألهین، اسفار، دار احیاءالتراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱، ج ۸، ص ۳۰۳.
۱۲ـ بحارالانوار، بیروت، مؤسسهٔ الوفاء، چاپ سوم، ۱۴۰۳، ج ۱، ص ۱۰۴.
۱۳ـ محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج ۵، ص ۴۴۳.
۱۴ـ بقره / ۱۸۸.
۱۵ـ انفال / ۶۰.
۱۶ـ كلینی، اصول كافی، دار الكتب الاسلامیه، چاپ چهارم، تهران، ۱۳۶۵، ج۱، ص ۱۳.
۱۷ عنكبوت / ۴۳.
۱۸ـ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۱۳۰.
۱۹ـ زمر / ۱۸ـ۱۷.
۲۰ـ .ك.: شهید مطهری، تعلیم و تربیت، انتشارات الزهرا، ۱۳۶۲، ص ۲۹.
۲۱ـ ابن سینا، اشارات، به نقل از مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، چاپ ۲۹، ۱۳۷۶، ص ۲۸۱.
۲۲ـ همان.
۲۳ـ ر.ك.: مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت، و نیز بیست گفتار، ص ۲۷۶ـ۲۶۸ و ۲۹۰ـ۲۸۷ و۳۱۵ـ۳۱۳، انتشارات صدرا، چاپ سیزدهم، ۱۳۷۶.
۲۴ـ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۹.
۲۵ـ محمد بن یعقوب كلینی، اصول كافی، ج ۲، ص ۱۰۵.
۲۶ـ نحل / ۴۳.
۲۷ـ علامه مجلسی، پیشین، ج ۳۶، ص ۳۵۹.
۲۸ـ همان، ص ۳۶۰.
منبع:ماهنامه رواق اندیشه، شماره ۴۷
نویسنده:عباس نیكزاد
منبع : خبرگزاری فارس