دوشنبه, ۲۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 10 June, 2024
مجله ویستا

نبرد برای اثبات وفاداری


نبرد برای اثبات وفاداری
در این انتخابات حزب­الله بسیار قوی­تر ظاهر شدالبته این احتمال وجود دارد که امل و حزب­الله در انتخابات پارلمانی ۲۰۰۵ با فهرستی مشترک شرکت کنند، ولی انتخابات محلی سال ۲۰۰۴ قدرت سیاسی بالقوه حزب­الله را آشکار ساخت. اگرچه هر دو حزب برای کسب رأی بیشتر با هم رقابت می­کنند، ولی وحدت و صداقت حزب­الله با جنبش امل – که در چند سال اخیر شهرت و اعتبارش در میان شیعیان به پائین­ترین سطح خود رسیده – به شکل قابل توجهی تفاوت دارد. در هر حال محبوبیت سیاسی فزاینده حزب­الله قطعاً مشکلاتی را برای ایالات متحده در زمینة "جنگ علیه ترور" ایجاد می­کند.در حالی که جهت­گیری سیاسی انجام شده توسط اکثریت شیعه در عراق چندان باعث نگرانی سیاستگذاران آمریکایی نمی­شود، در بخش دیگری از جهان عرب، جهت­گیری­های سیاسی یک جماعت مشابه و رقابت­های سیاسی آن، هنوز برای ایالات متحده حل نشده باقی مانده است. از هنگام برگزاری مجدد انتخابات در لبنان پس از پایان جنگ­های داخلی این کشور – کشوری که شیعیان بزرگ­ترین گروه مذهبی آن را تشکیل می­دهند (۱) – ، هر دو حزب امل و حزب­الله موجودیت خود را در انتخابات­های انجام شده با ارائه فهرست­های مشترک، تقویت کرده­اند. بدین ترتیب ارائه فهرست­های مشترک باعث شد تا این دو حزب شیعه هیچگاه در یک رقابت نهایی مستقیم، رو رد روی یکدیگر قرار نگیرند. اما در انتخابات محلی می و ژوئن ۲۰۰۴ ، این دو حزب با دو فهرست جداگانه در انتخابات شرکت کردند، پدیده­ای که می­تواند میزان محبوبیت هر کدام از آنها را آشکار سازد. نتایج این انتخابات نشان می­دهد که حزب­الله آشکارا به عنوان نماینده سیاسی برگزیده شیعیان لبنان، جلوتر از رقیب خود در حال حرکت است. البته این موضوع نیز لازم به ذکر است که اگرچه این نتایج میزان محبوبیت سیاسی دو حزب را منعکس می­کند، ولی نقش سوریه نیز در این میان نباید فراموش شود. رقابت میان حزب­الله و امل برای کسب جایگاه برتر و نمایندگی شیعیان لبنان، همواره یک رقابت داغ بوده است. اگرچه پیدایش جنبش امل به "جنبش محرومین" (حركه المحرومین)، به رهبری "امام موسی صدر" باز می­گردد، رهبری این جنبش در سال ۱۹۷۹ به عهده یک روحانی به نام "حسین حسینی" و در سال ۱۹۸۰ به "نبیه بری" گذاشته شد.از سوی دیگر رهبری جنبش حزب­الله همچنان برعهده علما باقی مانده، رهبری که از لحاظ ایدئولوژیک و فقهی نسبت به رهبری عالی ایران "آیت­الله خامنه­ای"، وفادار باقی مانده است. در حقیقت تعداد زیادی از بنیانگذاران اولیه حزب­الله از مقامات و اعضای جنبش امل بودند که به دلیل نارضایتی از پذیرش نظام سیاسی سکولار توسط امل، از آن جدا شدند. در واقع هم اعضای "امل اسلامی" و هم اعضای "دعوۀ" ملحق شده به امل، در تأسیس حزب­الله نقش برجسته­ای داشتند. مثل تمام گروه­های سیاسی رقیب دیگر، درگیری­ها و نزاع­هایی میان دو گروه وجود داشته، اما این درگیری­ها عمدتاً در لایه­های زیرین ایجاد شده است. در میان سال­های ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۸ و در مدت اختلافاتی که در میان این دو گروه جریان داشت، جنگ­های خونینی نیز میان شبه­نظامیان حزب­الله و نیروهای جنبش امل در جنوب لبنان رخ داد. این در حالی است که در چند سال اخیر خشونت و رقابت میان دو حزب در مقیاس کوچک و کاملاً محلی در جریان بوده و طبیعتاً روی انتخابات محلی متمرکز می­باشد.بواسطة طبیعت پیچیده سیاست در لبنان، حضور سوریه در فرایند سیاسی این کشور، ارائه تصویری روشن از نتایج حوادثی مثل انتخابات در لبنان بسیار مشکل است. لیکن در مورد انتخابات محلی سال ۲۰۰۴ باید گفت که به روشنی حزب­الله به عنوان یک حزب، بسیار قدرتمندتر از رقیب خود امل در صحنه ظاهر شد. در جنوب کشور، حزب­الله در بیش از ۶۰ درصد از حوزه­ها به پیروزی رسید (در مقایسه با رقم ۵۵ درصد در سال ۱۹۹۸)، در حالی که امل تنها موفق به پیروزی در ۳۰ درصد از حوزه­ها شد(یک شکست در مقایسه با رقم ۴۵ درصد در سال ۱۹۹۸). همچنین حزب­الله در جنوب بیروت و دره بقاع، بخصوص در بعلبک نسبت به سال ۱۹۹۸ بسیار خوب عمل کرد. از طریق یک سازماندهی خوب در منطقه، حزب­الله موفق شد در دره بقاع کنترل ۲۷ شهرداری از ۳۰ شهرداری را به دست گیرد (۲).موفقیت نسبی حزب­الله را می­­توان ناشی از برخی عوامل سیاسی داخلی و نیز برخی مسائل استراتژیک بااهمیت درازمدت دانست. در مورد سوریه باید گفت که دمشق همواره سعی در حفظ توازن میان دو گروه داشته، اما در انتخابات ۲۰۰۴ ، با دیدی واقع­گرایانه­تر برخورد کرده و گرایشی آرام به سمت حزب­الله انجام داد. در نتیجه تمام این عوامل، حزب­الله توانست قدرت خود را در منطقه مرکزی و حیاتی شیعه لبنان – دره بقاع، حومه­های جنوبی بیروت و جنوب لبنان – به نمایش بگذارد.تصمیم سوریه برای هماهنگی با موضوع شرکت جداگانه دو حزب در انتخابات و رقابت مستقیم آنها، تا حدی تحت برخی ملاحظات خارجی قابل بررسی است. به دلیل سطح واقعاً بالای محبوبیت حزب­الله و حمایت مردمی از آن، سوریه فهمید که از طریق انتخابات می­تواند با یک نمونه روشن، میزان محبوبیت حزب­الله در لبنان را به ایالات متحده نشان دهد. به دنبال محرومیت­ها و تحریم حزب­الله در اواخر سال ۲۰۰۱ (به عنوان یک سازمان تروریستی) از سوی ایالات متحده، دولت سوریه مترصد فرصتی بود تا به واشنگتن واقعیت­های لبنان را نشان دهد. همچنین از این طریق سوریه می­توانست میزان و قدرت ارتباطات خود در منطقه را هم برای ایالات متحده نمایش دهد. این مسئله بویژه در پی تصویب "قانون الزام سوریه به پاسخگویی" و "قانون اصلاح حاکمیت لبنان" توسط مجلس نمایندگان آمریکا در اکتبر ۲۰۰۳ اهمیت یافت. به عنوان مثال "قانون الزام سوریه به پاسخگویی" اعلام می­داشت که «... دولت سوریه باید فوراً و بدون قید و شرط حمایت از تروریسم را متوقف کند، به طور دائمی و آشکار چشم­پوشی خود را از تمام اشکال تروریسم اعلام نموده و تمام دفاتر و امکانات تروریست­ها در سوریه (شامل دفاتر حزب­الله) را تعطیل کند ...» (۳). سوریه با نمایش میزان واقعی محبوبیت حزب­الله در لبنان قصد داشت تا اثر قانون فوق را تقلیل داده و به ایالات متحده نشان دهد که حزب­الله یک واقعیت سیاسی مشروع در داخل لبنان است. این منظور در سخنان "بشار اسد" رئیس جمهور سوریه نیز منعکس است، وقتی که گفت «انتخابات اندازه­ها و محدوده­های درست سیاسی را در لبنان معین کرد.» (۴).البته گذشته از تأثیر ملاحظات سیاسی سوریه در موفقیت حزب­الله، باید گفت که این حزب اساساً در لبنان محبوب است.محبوبیت بالای حزب­الله در لبنان پیامد دو موضوع است: یکی فعالیت­های نظامی و مقاومت حزب­الله که خروج "نیروهای دفاعی اسرائیل" (IDF) را از جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ موجب شد؛ و دیگری دیپلماسی فوق­العاده حزب­الله و موفقیت در بازگرداندن برخی از زندانیان لبنانی از اسرائیل و در عوض باقی ماندن سربازان IDF در لبنان.البته در این میان عامل اول یعنی تلاش و مقاومت حزب­الله علیه اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل اهمیت بیشتری دارد. خروج نیروهای اسرائیلی از جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ ، به حزب­الله انگیزه­ای جدی بخشید و به آن توانایی داد تا هم اعتبار و شهرت ملی و لبنانی خود را افزایش دهد و هم توانایی خود را به عنوان تنها گروه عربی که تا کنون توانسته اسرائیل را از نظر نظامی شکست دهد، گسترش دهد. بلافاصله پس از پیروزی حزب­الله در جنوب لبنان، حمایت از این گروه در جنوب افزایش یافت. البته خود حزب­الله هم دست به اقدامات سازنده دیگری زد. حزب در این زمان شروع به تعمیر و بازسازی روستاها و نقاط آسیب­دیده در طول سال­های مقاومت نمود، و همزمان به دلیل وجود اختلاف بر سر مالکیت منطقه "مزارع شبعا"، حزب­الله توانست شبه­نظامیان خود را حفظ کرده و باز هم عهده­دار عملیات نظامی علیه نیروهای متجاوز اسرائیلی شود.همچنین خودداری دولت لبنان از به کارگیری ارتش در کنترل مناطق مرزی، نیز دست حزب­الله را در این مناطق باز گذاشت. بدون وجود مقاومت، ممکن است حزب­الله همانند جنبش امل دچار روزمرگی شده و موقعیتش تا حدی تضعیف شود، لیکن با جناح نظامی، حزب دارای ارتباطات منطقه­ای قوی بوده و توانایی برای انجام کارهای بزرگ را دارد.البته نباید از نظر دور داشت که حزب­الله همیشه دارای چنین موقعیت قوی از نظر سیاسی در جامعه شیعیان نبوده، و حزب از واقع­بینی کافی برای مدنظر داشتن چنین واقعیتی برخوردار است. حزب­الله تا کنون سهم خود را در شکست­های سیاسی لبنان پرداخت کرده؛ اما اکنون با استفاده از این تجربیات بر قدرت خود افزوده است. برای مثال حزب­الله در اواخر دهه ۱۹۹۰ اولین شکاف و انشعاب عمده را تجربه کرد وقتی که دبیرکل سابق حزب "شیخ صبحی طفیلی" در رقابت برای کسب موقعیت با "شیخ عباس موسوی" میانه­رو شکست خورد و یک گروه انشعابی به نام "انقلاب گرسنگی" (الثورة الجیاء) را پایه­گذاری نمود. پایگاه حمایتی طفیلی کاملاً محدود به روستاهای بریتال و ترایا بود، اما این رویداد نشان داد که حزب نسبت به انواع مشابه اقدامات رهبران برای تأثیرگذاری بر دیگران یعنی احزاب سیاسی سکولار، آسیب­پذیر است. اما نگرانی بیشتر پس از اعلام نتایج انتخابات محلی سال ۱۹۹۸ حاصل شد. در این انتخابات جنبش امل در حوزه­های سنتی حزب­الله در بعلبک موفقیت قابل ملاحظه­ای را به دست آورد؛ و این موضوع یکی از شاهدان را بر آن داشت تا اعلام کند که «بیشتر شیعیان... حزب­الله را یک حزب افراطی می­دانند. رهبری عمدتاً سکولار جنبش امل، در مقابل بیشتر به افراد و اعضای جامعه شیعیان متوسل می­شود.» (۵). در حالی­که موفقیت در نبرد علیه IDF تجلیل و محبوبیت زیادی را برای حزب­الله به همراه داشت، این روزها جناح نظامی این حزب نسبت به دوران قبل از سال ۲۰۰۰ ، بیشتر باید تحت کنترل "سید حسن نصرالله" دبیرکل حزب قرار گیرد. با وجود این که اسرائیل در میان همه لبنانی­ها (بویژه ساکنان جنوب این کشور) یک همسایه منفور به شمار می­رود، اما رد ادعای لبنان نسبت به مزارع شبعا از سوی سازمان ملل متحد، مقاومت اسلامی را با یک چیستان و مسئله­ای بغرنج مواجه کرده است. بدون حمایت قطعنامه­های سازمان ملل از عملیات­های نظامی فعالیت­های نظامی، حزب­الله در جنوب لبنان با حمایت کامل مردم مواجه نخواهد شد؛ بویژه با توجه به عکس­العمل­هایی که اسرائیل ممکن است از خود بروز دهد. هرچه حزب­الله برای پی­گیری اهداف راهبردی خود در مزارع شبعا بیشتر دست به عملیات نظامی بزند، فرایند سیاسی در لبنان بیشتر به خطر می­افتد؛ بویژه با توجه به اینکه اکثریت لبنانی­ها با موضوع مزارع شبعا ارتباط چندانی ندارند. لیکن به نظر می­رسد حزب­الله محدودیت­های اعتماد زیاد به جناح نظامی را بخوبی درک می­کند، و به همین دلیل هم طرح­هایی را برای دوران پس از خروج اسرائیل از جنوب لبنان طراحی و به مرحله اجرا درآورده است. حزب­الله همواره در درون جامعه شیعیان لبنان به عنوان یک عرضه­کننده مهم و عمده خدمات اجتماعی فعال بوده و همیشه در حفظ شهرت و اعتبار خود تلاش می­کند؛ کاری که امل از انجام آن غافل بوده است. نکته مهم توانایی حزب­الله برای بسیج حامیان خود به منظور دستیابی به اهداف سیاسی راهبردی و نیز اهداف سیاسی محلی است. این مسئله­ای است که در درازمدت حداکثر اهمیت را برای حزب خواهد داشت، چرا که حزب­الله قصد دارد خودش را به عنوان یک بازیگر مهم در صحنه سیاسی لبنان مطرح نماید.به عنوان مثال در ماه می ۲۰۰۴ حزب­الله توانست بیش از ۲۵۰ هزار نفر از مردم بیروت را به صحنه آورد تا در تظاهراتی نسبت به تجاوز نظامی آمریکا به مناطق مقدس عراق در کربلا و نجف، اعتراض خود را اعلام کنند؛ این نمایشی از جذبه و محبوبیت عمومی حزب­الله بود. (۶)همچنین این واقعیت که ازدحام رأی­دهندگان در مناطقی که حزب­الله در آنها نفوذ زیادی داشت، چشمگیر بود، نشان از پایگاه حمایتی قوی این حزب در سطح محلی داشت. برای مثال در بعلبک، بیش از ۷۰ درصد از رأی­دهندگانی که قبلاً ثبت­نام کرده بودند، در انتخابات شرکت کردند، در حالی که این رقم برای نبتیه در جنوب تقریباً ۶۵ درصد بود. این ارقام را می­توان با ارقام ۲۰ درصدی بیروت و ۳۰ درصدی طرابلس (با اکثریت اهل تسنن) مقایسه نمود.در حالیکه در سازماندهی خوب و پایگاه قوی حزب­الله تردیدی وجود ندارد، رقیب آن یعنی جنبش امل در میان شیعیان فاقد چنین پایگاهی است. اعتبار امل به عنوان یک حزب سیاسی نماینده شیعیان به طور قابل توجهی از زمان انتخابات محلی ۱۹۹۸ سقوط کرده است.اساساً این حزب به منظور دفاع از منافع شیعیان – از لحاظ اقتصادی و سیاسی محدود شده – تأسیس شد و پیدایش آن به منزله اعلام ظهور یک تلاش حزبی برای تغییر وضع موجود بود که قرنها شیعیان را از داشتن صدای سیاسی محروم کرده بود. سال­های اولیه تشکیل امل پر بودند از وعده­ها و قول­هایی که از سوی آن به مردم داده می­شد، اما در سالیان اخیر اقتدار معنوی خود را به شدت از دست داده و نزدیکی آن به حکومت نیز به طرح اتهاماتی مبنی بر انحراف آن از مواضع اولیه منجر شده است. امل اکنون در تلاش است تا هم­سطح حزب­الله باقی بماند، حزب­اللهی که اعضای آن همواره در مورد حفظ اعتبار و آبروی آن دقت می­کنند و هنوز هم به عنوان یک مخالف فعال در درون حکومت مطرح است. یکی از پیامدهای سقوط میزان محبوبیت جنبش امل، ظهور اختلافات داخلی در درون حزب است. این موضوع را در وقایع ماه مارس ۲۰۰۳ می­توان پی­گیری نمود، هنگامی­که "نبیه بری" شش عضو حزب شامل سه عضو پارلمان و دو وزیر را از حزب اخراج کرد. (۷)بخشی از این اقدام به دلیل تمایل "سخنگو" و "رئیس" امل برای تغییر و اصلاح "کابینه" و دور کردن کسانی که رقبای سیاسی او در نظر گرفته می­شدند، صورت گرفت همچنین بخش دیگری از دلایل نیز مربوط می­شد به اندیشه "پاسخگویی" که حزب در سال ۲۰۰۲ و در واکنش به اتهامات فزاینده فساد و انحراف علیه خود، اتخاذ کرده بود. در مورد "علی عبدالله" این مسئله قابل پیش­بینی بود، چرا که مسئولیت اختلاس از وجوه و سرمایه­های عمومی در بخش کشاورزی دولت در سپتامبر ۲۰۰۳ برعهده او بود، به همین دلیل او به مدت شش ماه از دسامبر ۲۰۰۳ در بازداشت به سر می­برد. در حالی­ که برخی از مفسرین استدلال کرده­اند که موضع سوریه در قبال جنبش امل در طول انتخابات حاکی از تغییراتی در روابط قدرت است، اما نشانه­هایی وجود دارند حاکی از اینکه سوریه برای ایجاد اطمینان از اینکه جنبش امل هنوز نماینده سوریه در طرح­های سیاسی این کشور به شمار می­رود، گام­هایی را برداشته است. در این راستا "عاصم قانسو"، رئیس شیعه حزب بعث در دیداری با "نبیه بری" اعلام کرد که « حزب­الله و امل ... که توسط دوست عزیز ما "بری" نمایندگی می­شوند، چشمان چپ و راست ما هستند»؛ و این در حالی بود که وی "بری" را یکی از شاگردان مکتب "حافظ اسد" خطاب نمود. (۸)اکنون برای تفسیر نتایج انتخابات محلی در مورد آینده شیعیان لبنان بسیار زود است. روی هم رفته این نوع انتخابات در مورد مسائل کاملاً محلی تأثیرگذار است و ضرورتاً نتایج و پیامدهای آن را نمی­توان به الگوهای رأی­­گیری انتخابات سراسری و ملی تعمیم داد. در نتیجه هیچ کس نباید به سادگی از این نتایج انتخاباتی، مرگ جنبش امل را پیش­بینی کند. با تمام این اوصاف، جنبش امل حامیان خود را در پایگاه جنوبی­اش "طایر" حفظ کرد و حتی در برخی از مناطق "دهیه" بیروت نسبت به سال ۱۹۹۸ نیز موفق­تر عمل کرد، اگرچه روی هم رفته حزب­الله قوی­تر عمل کرد. اما این نکته را هم نباید فراموش کرد که نمی­توان نتایج انتخابات را نادیده گرفت و دیگر اینکه امل از پایگاه مردمی خود فاصله گرفته و برای حفظ نفوذ خود به سوریه متکی شده است.نتایج انتخابات همچنین توانایی احزاب رقیب را نیز برای بسیج هواداران و متحدان سیاسی­شان، به تصویر کشید. در هر حال با شرکت جداگانه دو حزب شیعه در انتخابات، میزان محبوبیت و پایگاه آنها در میان شیعیان به آزمون گذاشته شد.آینده جنبش امل نامشخص و مبهم به نظر می­رسد. حزب تحت تسلط "نبیه بری" است، شخصی که اثبات کرده است که یک حامی وفادار و ثابت­قدم سوریه است. اگرچه وی قدرت مسلط را در حزب در اختیار دارد، ولی اخراج چند تن از اعضای بانفوذ و پرقدرت حزب حاکی از این واقعیت است که بری – نه برای اولین بار – با چالش­های جدی نسبت به اقتدار خود در درون حزب مواجه شده است. از سوی دیگر تصمیم "شورای مرکزی امل" برای تأیید متفق­القول اخراج اعضای مذکور حکایت از این واقعیت دارد که هنوز حزب تحت کنترل بری است. با توجه به طبیعت نظام سیاسی لبنان، در انتخابات مجلس ملی در سال ۲۰۰۵ باید نوعی تعادل میان امل و حزب­الله برقرار شود.از سوی دیگر، انتخابات محلی ۲۰۰۴ سودمندی جهت سیاسی و راهبرد اتخاذ شده توسط حزب­الله را تأیید نمود. موفقیت در تمام سه منطقه­ای که شیعیان در آنها اکثریت را در اختیار دارند، توازن سیاسی را به نفع حزب­الله بر هم زده است. تعهد درازمدت این حزب به عمل در حیطه مسائل مهم اخلاقی و معنوی در سیاست، به همراه اجتناب از مواضع دولت و نیز ارائه خدمات اجتماعی و عام­المنفعه به جامعه (به جای دولت) بی­شک در تقویت جایگاه حزب­الله مؤثر است در حالی که گفته می­شود حزب­الله هم به سوریه و هم به ایران وابسته است، ولی حزب اکنون دارای چنان اعتبار و جایگاه مستقلی در میان شیعیان لبنان است که امل بی­شک فاقد چنین پایگاهی است.حتی گفته می­شود که حزب­الله دارای تعداد زیادی هوادار و حامی فعال در خارج از جامعه شیعیان لبنان است و این نشان می­دهد که این حزب به تدریج در حال تبدیل شدن به یک حزب حقیقتاً ملی است.حزب­الله در زمینه نقش خود در آینده لبنان دارای یک راهبرد سیاسی بلندمدت است. در حالی که حزب­الله با توجه به واقعیت­های موجود لبنان مدت­ها است از راهبرد انقلابی خود برای ایجاد یک دولت اسلامی، صرفنظر کرده، ولی این حزب هرگز از هدف نهایی خود یعنی آرزوی دیدن حکومت بر لبنان طبق احکام اسلامی صرفنظر نکرده است. (۹)در حالی که این هدف و تعقیب آن به معنی تردید و بدگمانی برخی از لبنانی­ها نسبت به حزب­الله می­باشد، حزب­الله عملاً در برخورد با مسائل و موضوعات خارجی از قبیل تهاجم آمریکا به عراق و ادامه اشغال فلسطین توسط اسرائیل، هنوز از همان بیانیه­ها و مواضع آتشین استفاده می­کند. از نظر داخلی نیز حزب­الله تصمیم گرفته است تا به عنوان یک سازمان مسئول و پاسخگو عمل کرده و در عین حال برای اعمال اصلاحات انتخاباتی که قدرت عددی شیعیان (از لحاظ تعداد) را به قدرت سیاسی تبدیل خواهد نمود، نیز تلاش نماید. اینها راهبردهای حزب­الله برای آینده هستند. هم امل و هم حزب­الله به عنوان یکی از اهداف عمده و اصلی­شان مجبور هستند تا دست بکشند از بنیان­های حزبی و فرقه­ای نمایندگی پارلمان، که در نهایت نمایندگی سیاسی فوق­العادة غیرشیعیان را تضمین می­کند. (۱۰) این احزاب همچنین در پی اصلاح قانون انتخابات به منظور کاهش سن رأی­دهندگان از ۲۱ به ۱۸ سال هستند. این کار جناح شیعیان را در لبنان – بواسطة کثرت جمعیتی – تقویت می­کند.حزب­الله بخوبی این نکته را درک می­کند که برای موفقیت راهبرد سیاسی­اش در داخل لبنان باید به سه مورد توجه ویژه داشته باشد. در درجه نخست حزب­الله نیاز دارد تا حمایت اکثریت جامعه شیعیان را به دست آورد (البته در این مورد تا کنون موفق بوده است)، چرا که این مورد طول عمرش را به عنوان یک جنبش سیاسی تضمین خواهد کرد. در درجه دوم حزب­الله نیاز دارد تا به عنوان یک حزب سیاسی مشروع و پاسخگو در میان جامعه سیاسی گسترده­تر لبنان پذیرفته شود. در حالی که اهداف نهایی حزب­الله مبنی بر اسلامی کردن جامعه بدین معنی است که از نظر سیاسی مورد حمایت بیشتر لبنانی­های غیرشیعه (بویژه اقلیت­های مسیحی و دروزی) نخواهد بود، ولی در هر حال حزب­الله آرزو دارد تا در جامعه لبنان به عنوان یک بازیگر سیاسی جدی و پاسخگو مطرح باشد؛ بدین ترتیب آن می­تواند سرانجام به موقعیت­های عمده رهبری در درون نظام سیاسی لبنان دست یافته و از این طریق اهداف خود را محقق سازد.این مورد کاملاً در تلاش­های حزب­الله برای ورود به عرصه­های اقتصادی آشکار است. بدین منظور حزب­الله در اتحادیه بازرگانی لبنان حضور و مشارکتی فعال دارد، و این در حالی است که "سید حسن نصرالله"نیز در ژوئن ۲۰۰۴ جلسه­ای با "رفیق حریری" برگزار کرد که در این جلسه فشارهای اقتصادی – اجتماعی بدهی ۳۴ میلیارد دلاری لبنان به خارج (شامل ۱۸۵ درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور)، مورد بحث و بررسی قرار گرفت. (۱۱)علاوه بر این حزب­الله باید برای هدایت و سر و سامان دادن به مشکلات عمده سیاست داخلی لبنان ضمن حفظ توازن در روابط با دیگران، با سوریه نیز سر و کار داشته باشد. به عنوان حزبی که با پیروزی شبه­نظامیانش بر نیروهای اسرائیلی، خودش را به عنوان یک قهرمان ملی­گرایی لبنانی نیز توصیف می­کند، حزب­الله باید یک بازی سیاسی واقعی در قبال سوریه را نیز مد نظر داشته باشد. حمایت سوریه از حزب­الله کاملاً به منافع دمشق وابسته است. به همین دلیل حزب­الله با هوشیاری ضمن حفظ و تحکیم روابط خود با سوریه (که حرکتی بر خلاف اعتبار ملی آن به شمار می­رود)، از لحاظ سیاسی خودش را برای روزی آماده می­کند که دمشق تشخیص دهد روابط با آن چندان سودی برای او ندارد، یا روزی که این حزب در پیشرفت منافع منطقه­ای سوریه کاربرد چندانی نداشته باشد. در حالی که دستیابی همزمان به این سه راهبرد مشکل است، موفقیت در انتخابات ملی ۲۰۰۴ نشان داد که این راهبردها در تحکیم موقعیت حزب­الله در درون جامعه مؤثر هستند.

یادداشت­ها
۱) آخرین سرشماری رسمی در لبنان به سال ۱۹۳۲ بازمی­گردد. در آن زمان شیعیان تنها ۱۶ درصد از جمعیت این کشور را تشکیل می­دادند. اما اکنون برآورد می­شود که شیعیان احتمالاً تا ۴۵ درصد از جمعیت کنونی لبنان را به خود اختصاص می­دهند.
۲) روزنامه «دیلی استار» (بیروت)، ۱۱ می ۲۰۰۴ .
۳) قانون الزام سوریه به پاسخگویی، بخش ۳.
۴)"وزنه­های جدید"، دارالحیاة ، ۱۱ ژوئن ۲۰۰۴.
۵) ایال زیسر، «حزب الله: روش جدید یا جنگ مداوم»، فصلنامه مریا، سال چهارم، شماره ۳ ، (سپتامبر ۲۰۰۰).
۶) اکونومیست، ۲۷ می ۲۰۰۴. برخی گزارش­ها این جمعیت را بیش از ۵۰۰ هزار نفر اعلام کردند.
۷) این افراد "محمد عبدالحمید بیدان" وزیر آب و انرژی، "علی عبدالله" وزیر کشاورزی، و "محمد ابوحمدان" وزیر سابق بودند.

۸)«دیدار از خانه برای بری نوید ترقی را به همراه دارد»، دیلی استار، ۲۰ می ۲۰۰۴.
۹)مصاحبه با "سید حسن نصرالله"، العهد (بیروت)، ۱۰ آوریل ۱۹۹۴.
۱۰)مصاحبه نویسنده با دکتر "علی مثمر" رئیس دفتر امور خارجی جنبش امل، بیروت، سوم ژوئن ۲۰۰۲ و مصاحبه با "حسن عزالدین" مدیر بخش روابط عمومی حزب­الله، بیروت، ۳۰ می ۲۰۰۲.
۱۱) «چه اتفاقی رخ داد؟»، هفته­نامه الاهرام (قاهره)، شماره ۶۹۳ (۳ تا ۹ ژوئن ۲۰۰۴).
* این مقاله برگرفته از فصلنامه مریا/ سال نهم/ شماره ۱/ مارس ۲۰۰۵ می باشد.
* لازم به توضیح است که این مقاله مدتی قبل از برگزاری انتخابات اخیر پارلمانی لبنان به رشته تحریر درآمده است.
* دکتر راجر شاناهان اکنون در حال گذراندن یک دوره تخصصی در مؤسسه تحقیقاتی آسیا و اقیانوس آرام در دانشگاه سیدنی است و در گروه مطالعات عربی و اسلامی این دانشگاه نیز مشغول تدریس است.

نوشته: راجر شاناهان
مترجم: مهدی کاظمی
منبع: باشگاه اندیشه ۱/۴/۱۳۸۴
منبع : باشگاه اندیشه