چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
عمل صالح از دیدگاه قرآن و مقدمهای بر صحیفه سجادیه
● پیامی از شهید آیت الله سید محمد باقر صدر
خواننده عزیز!بار دیگر یک اثر قلمی و بیان دلنشین و پرگداز دیگری از آیت الله شهید سید محمد باقر صدر را در یکی از مسائل زنده و زندگیساز،در این صفحات به مطالعه و بررسی و قضاوت شما میگذاریم.اثری کوتاه،ولی سخت انقلابی،کوبنده و سازنده.
جای تاسف است ما از خود غافل نشستگان،غالبا«الفاظ انقلابی،کوبنده و سازنده را برای ایجاد انقلاب در دیگران،و کوباندن و ساختن آنها بکار بر میبریم،ولی نسبت به خود هیچ گونه ژرف نگری،و بینظری احساس نمیکنیم.در همه کارهای اجتماعیمان یک دیوار فولادین،یک رشته سیم خاردار،یک عائق نفوذ ناپذیری دو را دور خود کشیدهایم.
اگر بتوانیم خود را از حصار این عائقها آزاد سازیم،و با کمال آزادگی به هیچ نفاق و خود پسندی و خود فریبی،با تمام وجود،خود را در اختیار این نوشته کوتاه بگذاریم،به زودی احساس میکنیم دلهای ما تکان برداشته،اراده ما بکار،مصممتر شده،در مقابل هر گونه آوای یاس و نومیدی که ندای تفرقه شیطانی است،روح تازهای در کالبد ما فرو دمیده شده و مایلیم وظیفه خود را شناخته هر چند راه وصول به آن مشکل و دور و دراز باشد،با انجام آن و تلاش در راه آن،روح مسئولیتخود را بی هیچ عذر و بهانهای ارضا کنیم.
این اثر مجاهد شهید،هر چند به سالها پیش از اختناق فعلی عراق مربوط میشود،ولی به قدری کوبنده و سازنده تنظیم شده که گویا همه فشارهای طاقت فرسای این جباران را پیش بینی کرده،به تلاشهای این استعمارگران برای شستشوی مغزی جوانان از مسئولیت اسلامیشان پاسخ میدهد،نیرنگهای امپریالیسم خونخوار را با تجارب ممتدش برای کوبیدن حرکتهای اسلامی در نظر دارد.با وجود این همه موانع بر سر راه،باز میگوید راه باز است و هیچ عذری پذیرفته نیست.باید مردم را از بند رهائی بخشید و با یاس مبارزه کرد،نور امید بر دلها تا بانید.
و ما دیدیم که او در محیط تاریک اختناق عراق،اولین طرحهای جمهوری ما را در زمینه سیاست،حکومت،اقتصاد و بانکداری او داد.و اولین جنبش انقلابی را از خارج ایران علیه دستگاه ظلم او رهبری کرد.
«حزب الدعوهٔ الاسلامیهٔ»در عراق علیرغم همه سختگیریها و قتل و غارتهای نظام فاشیسم عراق،پایه و مایه گرفت و به رهبری شهید آیه الله صدر عملیات خود را آغاز کرد.
آری در این محیط بود که رهبر مجاهد عراق تصمیم گرفتخود نمونهای برای این تلاشها باشد.و از انجام وظیفه رهبری به هیچ عذری شانه خالی نکند.(و جان بر کف نهاد و انجام وظیفه کرد،و پیامش و رسالتش را با شهادتش به همه ابلاغ کرد.هنگامی که حرفهایش را زد، مطالبش را نوشت،آخرین سلاحش را برای دفاع از شرف و شهامت،دفاع از آزادمنشی و آزاد اندیشی خود و امت اسلامی عراق بکار برد،او رنگ خون شهادت را برای آخرین پیامش برگزید.واپسین سخنش را عمل قرار داد،و شرف شهادت را بر زندگی با ستمگران ترجیح داد.
افتخار بر تو ای فرزند شجاع علی!افتخار بر تو ای یادگار حسین!شهادتت مبارک،تو از سالها پیش روحت را با آرزوی شهادت پرورده بودی،و از نزدیکترین دوستان و ارادتمندانت میخواستی تا بر تود دعای شهادت کنند.آری تو،به قله بلند عظمت،آخرین آرزوهایت که شهادت بود،نائل آمدی»«هنیئا»«لک»گوارایت برای فرزند شجاع تشیع خونین،ای بازمانده پیشوایان به حق.ای حماسه آفرین شهادت.
اکنون یادآور میشویم تا مردم عراق هم صدا علیه طاغوت قیام نکنند،تا کسی دیگر به فکری در انجام این قیام جز انجام وظیفه و مسئولیت نباشد،تا جهان را غوغای ستمدیدگان عراق و فریاد استضعاف و تظلمشان پر نکند،عراق از زیر چکمههای این جلادان نجات نخواهد یافت.
ما مردم نیز اگر همه و همه بپانخیزیم،و با از خود گذشتگی به مبارزه با مشکلات قیام نکنیم، تا عمل و کار را در زمینههای فردی و اجتماعی به جای شعار ننشانیم و بدون استثنا همه با هم کار نکنیم،تداوم انقلابمان را تضمین نکردهایم.انقلاب مبدا حرکت و کار است،کاری که سپاس خدا را اکنون در راه انجامش دستمان باز است و مطبوعاتمان آزاد،قدرت ابتکارمان بیهیچ مانع قابل رشد و عامل نیاز به مصرف،با قطع روابط استعماری و تحریم اقتصادی دشمن،حرکتساز و جهتیاب.
وسائل کار اعم از مواد خام و سرمایه تولید،از زمین و آب بر ایمان رایگان.علیرغم محاصره اقتصادی،نان و آب و اصول زندگی با وجود انقلابی استعمارشکن،برای عموم به آسانی فراهم دیگر چه چیز ما را از حرکت به جای حرف،و از ابتکار بجای جمود،و از تولید بجای مصرف،و از تلاش بجای سستی،و از پر کاری بجای بیکاری و کم کاری،و سرانجام از امید بجای یاس،باز میدارد.
چرا نمیخواهیم زنده باشیم.مگر ندای خدا و پیامبرش را نمیشنویم که میگویند:
«ای ایمان آوردگان!ندای خدا و پیامبرش را در دعوت به حیات در مبارزات اجتماعیتان،پاسخ دهید».
اینک این نمونهای از آن پیام،و سرودی از آن حرکت.
● برداشتهایی از قرآن
قبلا«من از مجله«الاصواء»معذرت میخواهم که نتوانستم در خواستش را دقیقا انجام دهم (۱) . در عوض از خوانندگان عزیز مجله میخواهم به جای درسهائی از قرآن،برداشتهای مرا از قرآن که تقدیمشان میکنم بپذیرند.این برداشتها ارتباط کلی با زندگی روز مره و اوضاع و احوال جاری ما دارد و میتواند ما را در تحمل بار مسئولیتی که بر عهده داریم،هم در مقام اشاعه دعوت اسلامی و هم در پذیرش این دعوت،رهنمون باشد.
مجله«الاضواء»از من خواسته بود بحثی پیرامون قرآن یا تحقیقی درباره یکی از جنبههای مختلف و بسیار فراوان قرآن که نشان دهنده خاصیت کتاب آسمانی است،به نگارش در آورم.
وقتی من این تقاضا را دریافت کردم به قدری گرفتاری داشتم و کارهای فراوان اطرافم آکنده بود و در آنها مستغرق بودم،بر خلاف تمایلم نتوانستم آنرا اجابت کنم،اما وقتی برای پوزش پیش خود میاندیشیدم به فکر افتادم اگر بررسی و تحقیق روی قرآن نیاز به وقت و بحث فراوان داشته باشد،و باید مدتی را به آن اختصاص داده،کوشش قابل ملاحظهای مبذول داشت تا در ژرفنای مفاهیم عالیه قرآن بتوان سیر نمود،ولی برداشت اجتماعی از قرآن برای آنچه در زندگی میگذرد،کار آسانی است و تلاش و کوشش فراوان،لازم ندارد.و برای استفاده از قرآن در زندگی ضروری نیست تا در اعماق مفاهیم قرآن فرو رفته و تحقیقات و مطالعات علمی دقیق بکار بریم.
تا این اندازهای برداشتهای کلی در همه آیات قرآن پراکنده است و میتواند در رهبری انسان به سوی حق و عدالت و نیکی،پرتو درخشانی بیفکند،و پردههای ابهام را از رموز و اسرار روان آدمی برداشته،نقطه ضعفها و نقطههای قوت روان انسان را نشان دهد،و فعل و انفعالات خیر و شری که در ژرفنای روح او صورت میگیرد و راههای رشد خیر و راههای ریشهکنی شر را در وجود او بشکافد.بنابر این چرا نباید از این گونه برداشتهای قرآنی استفاده کرد.
وقتی در این اندیشه فرو رفته بودم،این آیه را از سوره توبه با خود تلقین و تکرار کردم:
یعتذرون الیکم اذا رجعتم الیهم قل لا تعتذروا لن نؤمن لکم قد نبانا الله من اخبارکم و سیری الله عملکم و رسوله ثم تردون الی عالم الغیب و الشهادهٔ فینبئکم بما کنتم تعملون (۲) «به هنگام بازگشتتان به مدینه(از نبرد تبوک)نزد شما آمده از شما پوزش میطلبند.بگو عذر تراشی نکنید،هیچگاه ما(عذر)شما را باور نخواهیم کرد.خداوند از اخبار شما چیزهائی به ما گفته و به همین زودی خدا و پیامبرش کار شما را خواهند دید آنگاه به جهان غیب و شهود باز گشته،بکارهایتان آگاهتان میکند».
با خواندن این آیه گامهایم لرزید،دیگر نتوانستم از آن عبور کنم، همانجا توقف نموده قرائتم را قطع کردم تا برداشت مورد نظرم را از این آیه قرآن بنمایم.در این آیه پرگداز قرآن،هر گونه عذر تراشی را رد کرده به پیامبرش اجازه نمیدهد به عنوان زبان گویای دعوت اسلامی،پوزش کسانی را که از جنگ تخلف کردهاند بپذیرد.اینها در هنگام اعلام بسیج عمومی و احساس خطر،سر از اطاعت پیامبر باز زده و شرف ملازمت رکاب پیامبر را به دنیای پست فروختهاند. بدیهی است در چنین شرائطی هیچ گونه عذری با هیچ بیانی پذیرفته نخواهد شد.
مدتها در اندیشه این آیه با خود سرگرم بودم،و عمق روح پرور مفاهیم بلند پایهاش را استنشاق میکردم،و با همه وجودم و همه مشاعر و احساساتم،خود را در اختیار آن قرار دادم. و عکس العمل هولناک آن را در برابر تظاهرات دروغین منافقان،و سست عنصرها،و در مقابل عقب گرد اصلاح طلبان،در کار دعوت اسلامی،دریافتم.
با خود گفتم دریافت و برداشت من از قرآن اینست که بروید کار کنید که هیچ عذری پذیرفته نیست.چگونه هیچ عذری پذیرفته نیست؟مگر عذرهای این متخلفان چه بوده است؟از خود قرآن مستقیما میتوان فهمید:
عذرهائی که انسانهای ضعیف النفس مختلف از کاروان نور تراشیدهاند،چه بوده است؟و هنگامی که با این گونه عذرهای بدتر از گناه مواجه میشویم چگونه باید رفتار کنیم؟
با بررسی این عذرهائی که قرآن پرده از روی آنها برداشته و بنیادش را نشان داده است، احساس میکنیم بهانههای آن روز،درست همین بهانههای رائج امروز است.این عذر تراشیها در حقیقت و محتوای روانیاش هیچگونه تفاوتی با هم ندارند،در عمق همه این بهانهها،یکنوع خودخواهی و خود پسندی نهفته است،و دعوت به حرکت انقلابی امروز ما عینا»همان مشکلات و سختیهای زمان پیامبر(ص)را دارد. و اینان درست همان گرفتارهای را دارند.مثلا اگر در نبردی پیروزی به دست آید،این سست ارادهها گویند ما با شما بودیم،همانگونه که قرآن از آنها یاد کرده:
و لئن جاء نصر من ربک لیقولن انا کنا معکم اولیس الله باعلم بما فی صدور العالمین (۳) .
و هر گاه خسارتی و زیانی فرا رسد این سست عنصران گویند:خدا چه لطفی بر ما داشت که با شما نبودیم چنانکه خداوند فرماید:
فان اصابتکم مصیبهٔ قال قد انعم الله علی اذلم اکن معهم شهیدا (۴) این بهانهگیران،طولانی بودن راه را عذر آورده به پیغمبر(ص)میگفتند: لو کان عرضا«قریبا» ایکاش یک استفاده مادی هم داشت و سفرا«قاصدا»یا یک مسافرت نزدیکی بود"تا دنبالت بیایند، و لکن بعدت علیهم الشقه و سیحلفون بالله لو استطعنا لخرجنا معکم یهلکون انفسهم و الله یعلم انهم لکاذبون (۵) .
«اینان تحمل رنج و شکنجه را نمیخواهند،و به خدا سوگند یاد میکنند اگر بتوانیم با شما بیرون میآئیم.اینان خود را بدستخود به هلاکت میسپارند،و خدا میداند اینان دروغگویانند».
امروزه سست ایمانهای بیاراده،عینا همین بهانهها را بر زبانها تکرار میکنند.و این معانی را در قالب مسائل زندگی امروزه میریزند.
برای نمونه میگویند:راه دعوت اسلام پر خار و خس است،راهی بسیار دراز است به اندازهای که با این تلاشهای ناچیز،نمیتوان به جائی رسید و از مشکلات عبور کرد.هیچگونه تضمینی برای تسلط بر مشکلات و عواقب خطرناک آنها در همه طول راه وجود ندارد.راه به اندازهای طولانی است که رهنوردان در آغاز راه نمیتوانند نتایج پایان راه را ببینند.هیچکس قادر نیست چشم انداز خود را به آخر کار برساند.با این حال چگونه میتوان راهی را پیمود که تا پایان تاریکی است،و خارهای فراوانی بر سر آن قرار دارد،و کشش آن از توان دید ما بیرون است؟
بلی دعوت اسلامی،راهی دراز و پر رنج و زحمت دارد،در این راه بیبندباری،ملت را به سقوط میکشاند،نا آگاهی و عدم شناخت از برکات اسلام راستین،مانع سرسختی بشمار میرود. متاسفانه این ناآگاهی امروزه بر افکار و عقول کسانی که عادت به انحراف از متن زندگی گرفتهاند حاکم شده است.
استعمار جنایتکار و فریبنده،که پیوسته میکوشد در مقابل ملتها بایستد،و مراقب حرکات رهائی بخش آنها باشد،و با شدت عمل به آنها پاسخ گوید،مانع دیگری بر سر راه است.
تمدن غربی،با حمایتها و تبلیغات چشمگیری که از آن به عمل میآید،نیز یک مانع دیگر راه است.با وجود این موانع،دعوت کننده به راه اسلام،چگونه میتواند اینها همه را از سر راه خود ذوب کند و بر آنها چیره آید.
راه دراز است،و مقصد پر زحمت و دور،اگر به جای این راه معنوی،مسافرتی معمولی و عادی بود،و اگر استفاده مادی میداشت،آن وقت راه کوتاه میگردید.هدف سفر که منفعت محدودی داشته باشد،چشم میتواند آن را ببیند،در آن صورت زمینه برای فعالیت هست.
راه دراز است.این چیزی نیست که قابل تردید باشد،ولی در مقابل چه مقصدی؟وقتی مقصد دعوت به خدا و راه خدا باشد،دوری و درازی راه،چیزی نیست،مگر مسلمان میخواهد در پایان این راه به برگ و نوای مادی برسد؟مسلمان نمیخواهد به این زودی برای مبارزهاش جائزهای دریافت کند،یا کسب افتخار مادی نماید،و پیروزیاش را در این چیزها بداند.آنگاه از پیمودن راه دوری که به آخرش نمیرسد،و نمیتواند جز گامهائی چند در آن راه قدم بردارد سرباز زند و راهش را بگرداند.
مسلمان هدف نهائی و حقیقی کارهایش،رسیدن به پاداش الهی است.
و رضوان من الله اکبر (۶) من هدفی برای جهاد که بتواند تضمینی برای مجاهدان بیافریند،و فوز و رستگاری آنها را تامین کند،بالاتر از این پاداش الهی سراغ ندارم.اگر مجاهد بخواهد به پاداش الهی برسد دیگر برای او درازی و کوتاهی راه،عبور از موانع و عدم عبور از آن در این راه، مشکلی ایجاد نمیکند.
از دید آسمانی،مسئله،چیزی جز اطاعت پروردگار نیست تا بنده بتواند حسن نیتش را نسبت به خدای خود در کارش نشان دهد،و خداوند او را به پاداش عملش نوازش کند خواه این طاعت و حسن نیت در آخرین گامهایش ظاهر شود.آخرین گام از راهی که باید بپیماید،یا در هر گامی از گامهای این راه.درباره این راه دراز است که خدا گوید:
ذلک بانهم لا یصیبهم ظما و لا نصب و لا مخمصهٔ فی سبیل الله و لا یطئون موطئا یغیظ الکفار و لا ینالون من عدونیلا الا کتب لهم به عمل صالح ان الله لا یضیع اجر المحسنین و لا ینفقون نفقهٔ صغیرهٔ و لا کبیرهٔ و لا یقطعون وادیا الا کتب لهم لیجزیهم احسن ما کانوا یعملون. «از آن رو که اینان را هیچ تشنگی،سختی و گرسنگی در راه خدا وارد نشود و در آنجا که (۷) کافران را خشم آید(سرزمینهای کفر)گام مینهند و ضربهای به کافران نزنند مگر برای آنها کار شایسته به حساب آورده شود که خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نسازد،و هیچ هزینه کوچک یا بزرگی،نپردازند و از هیچ سرزمینی عبور نکنند مگر به حساب آنها منظور گردد تا بهتر از کاری که انجام دادهاند خداوند آنها را پاداش دهد»
شک نیستسر راه پر از خار و خس است.هیچکس نمیگوید راه هموار است.این راه،راه باز سازی است و راه بازگشت امت به قرآن،راه بازگشت به مرکزی که از آن منحرف گشته است میباشد؟راه راه انسانسازی بطور کامل و قرار دادن انسان را در قالب ایمانی است.در این راه خارها دستهائی را که میخواهد آنها را از سر راه بر کند خون میاندازد،ولی سرانجام خار ضعیف در برابر اراده آهنین و عزم استوار انسانها،تسلیم میگردد.
مشکلاتی که در برابر دعوت اسلامی،امروز قرار دارد،در مقابل هر دعوت انقلابی دیگر در تاریخ انقلابات جهان وجود داشته است.دیگران اگر بر این مشکلات پیروز نمیگردیدند تاریخ ورق نمیخورد و همیشه جهان بیکسان باقی میماند.در آغاز دعوت اسلامی همین مشکلات موجود بود.
آیا در لحظهای که پیامبر اکرم(ص)در غار ثور خود را از دشمنان پنهان کرده و دیده بآنها و کارآگاهان دشمن در سراسر بیابان حجاز در کاوش برای یافتن او بودند تا اگر او را یافتند سر به نیست کنند،چه کسی میتوانست پیش گوئی کند و بگوید که این شخص تنهای فراری،در راهی که پیش گرفته است به زودی از پایتختهای قیصرها و کسراها سر در میآورد و با همه جهان متمدن آن روز پیکار خواهد کرد و بزرگترین انقلابهای تاریخ را به وجود خواهد آورد.
آن سست عنصرها پیغمبر(ص)را دیوانه میپنداشتند.
نه،او دیوانه نیست.
آری بخدا سوگند او دیوانه نیست،تنها یاد خدای جهان آفرین است که او را به این حرکت واداشته و شما به زودی خبر او را خواهید دانست (۸) .● کار شایسته از دیدگاه قرآن
«آیا سقایتحاجیان و آبادانی مسجد الحرام را با(کار)آنکس که به خدا و روز جزا باور آورده و در راه خدا پیکار میکند،همسان میپندارید اینان نزد خدا یکسان نیستند و خداوند قوم ستمگر را راهنمائی نخواهد کرد (۹) .
«مشرکان تا وقتی بر کفر خود گواه باشند،حق آبادانی مسجد را ندارند.اینان اعمالشان پوچ و تباه میشود و در آتش جاودان خواهند بود (۱۰) .
«آبادانی مساجد خدا را تنها باور آورندگان به خدا و روز قیامت آنها که نماز بپای میدارند و زکات میدهند و جز خدا از کسی نمیهراسند انجام میدهند و اینان راه یافتگانند (۱۱) .
«هر کس کار شایستهای انجام دهد به نفع خود،اقدام کرده و هر کس کار بدی مرتکب شود، به خود بد کرده است،آنگاه همه به سوی پروردگارتان باز خواهید گشت (۱۲) .
«آنها که ایمان آورده و کارهای شایستهای انجام دهند،خداوند مهربان به زودی مهرشان را بر دلها میافکند» (۱۳) .
اکنون در این لحظات که در پرتو این آیات خود را مینگریم،به هیچ وجه نمیخواهیم ارزش کار را در اسلام از دریچه اقتصادی بررسی کنیم.و نیز در صدد آن نیستیم که کار را به عنوان سرمایهای در بازار تجارت به عنوان یک کالا که مزد بگیرها روی آن حساب میکنند،مورد توجه قرار دهیم،و مانند سایر کالاهای تجارتی ارزش آن را روی میزان عرضه و تقاضا تعیین کنیم.
این گونه بررسیها از موضوع بحث،خارج است و ما اینها را به کتاب«اقتصادنا»حوالت میدهیم،زیرا آیات قرآنی که اکنون زیر پرتو با عظمتش قرار گرفتهایم،عنایتی به جنبههای اقتصادی کار ندارد،بلکه متعرض ارزشهای عالیتر و گستردهتری از کار انسانها شده،و بطور کلی مفاهیم دیگری را در نظر دارد که به هیچ وجه با جنبههای محدود اقتصادی قابل مقایسه نیست.
بنابراین ما در برابر ارزیابی کار در اسلام باید هر کاری را از دید انسانیت و ارزشهای اخلاقی آن در نظر بگیریم،نه از دید اقتصادی آن که فقط نگاهش به کار پولساز است و نقش سازندگی کار را تنها به تولید و توزیع عادلانه کالا محدود ساخته است.
به تعبیر دیگر،اکنون کار انسان را ارزیابی اخلاقی میکنیم،نه ارزیابی اقتصادی.
کدام کار انسان شایسته تقدیر و احترام است،و با چه مقیاسی باید ارزش و اهمیت این کار یا آن کار را تعیین کرد.و چگونه باید از ناحیه اخلاقی و معنوی،کاری را سنجید؟
این همان پرسشی است که ما میخواهیم پاسخ آن را از دیدگاه اسلام به دست آوریم میکوشیم پاسخ خود را از خلال آیاتی که در صدر این مقال مطرح شد،به اندازهای که مناسب با بحث کوتاه ما در این نوشتار است استخراج کنیم.
حقیقت اینکه پاسخ سئوال فوق را هر مکتب و مرامی تنها از ریشه مفاهیم اخلاقی خود باید بدست دهد.بدیهی است مفاهیم اخلاقی را هم،هدفهای کلی آن مکتب و مرام تعیین میکند و از مجموعه آنها نمونههائی به دست میآید که بشریت برای رساندن خود بدان مفاهیم اخلاقی مکتبی تلاش به عمل میآورد.
تمدن سرمایهداری به عنوان یک مکتب و مرامی که توجه به مصالح زندگی اجتماعی و روابط خارجی بین افراد،دارد،معتقد است هر عملی که مصلحت اجتماعی اقتضا کند و بتواند در تحکیم روابط اجتماعی اثر بگذارد و افراد را بر اساس آزادی و بهره برداری متقابل از همدیگر مساعدت کند،کاری شرافتمندانه و قابل احترام است.و هر قدر نتایج و کار برد آن در زمینههای اجتماعی و زندگی عمومی بیشتر باشد،ارزش آن بیشتر و از نظر اخلاقی با عظمتتر است.یعنی ارزش کار را به منافعی که بر آن مترتب است باید سنجید نه به انگیزههای روانیای که کار از آنها پدید آمده است.
از هنگامی که جنبه نفع پرستی در تمدن سرمایهداری بر همه چیز دیگر غلبه کرد،هر کار کوچکی در این راه،بزرگ جلوه نمود و بقول الکسیس کارل،مرد کار با هر انگیزه و هر گونه احساس و طرز تفکری،نیکو معرفی شد.
بنابر این ثروتمندی که مدرسهای بسازد،در زمستان به بینوایان کمکی کند،در موارد ضروری به دولت وامهای بیبهره پردازد و...او یک مرد نیکوکار است،ولی هیچگاه کار این شخص به درجه کار قهرمانانه یک رهبر سیاسی آگاه که در راه آزاد ساختن بلادش از اسارت سیاسی،و حفظ احترام انسان تلاش به عمل میآورد،نمیرسد،زیرا جنبه خارجی این حرکتسیاسی چشمگیرتر و سودش در زندگی انسانها بیشتر است.
از این دو کار که پائینتر بیائیم،نوبت به کارهای ناچیز و محدودی میرسد که جز نیاز آنی،دردی را دوا نمیکند،مانند نیاز یک نفر نابینا که میخواهد از خیابان عبور کند شما دستش را گرفته از روی دلسوزی او را راهنمائی میکنید.این هم یک کار نیک است،ولی ارزشهای اخلاقی سرمایهداری،برای آن امتیاز چندان قائل نیست مگر وقتی که نتیجهاش مانند کارهای دیگر درشت و چشمگیر باشد.
مارکسیسم در این امر تا اندازهای موافق،و در پارهای جهات مخالف است.
او معتقد است مبارزه طبقاتی در متن جامعه باعث میشود مصالح عمومی به تناقض کشیده شود،زیرا طبقه پیشین از مصالحی دفاع میکنند که ضرورت تاریخیاش را از دست داده است و توجه به آن امور،نیروی محرک تاریخ را تضعیف مینماید،در مقابل آن مصالح،مصالح دیگری برای یک یا چند طبقه جدید که با گذشت زمان روی کار آمدهاند،وجود دارد.این طبقات که به تدریج روی کار آمدهاند توانستهاند به تدریج روی پای خود ایستاده با طبقه پیشین رو در رو به مبارزه بر خیزند،و حقوق و مصالح خود را مطالبه کنند. بنابر این مسئله مهم که برای این مکتب مطرح است گذشته از پارهای از کارهای فردی،کار سودمند و کار غیر سودمند نیست،بلکه مسئله مهم طبقه جدید است و کار سودمند کاری است که به نفع طبقه جدید باشد و کار مضر کاری است که به زیان طبقه جدید منتهی شود.
بنابر این هر کاری که به سود و مصلحت طبقه روی کار آمده باشد،کاری با ارزش است و میتواند در پیشبرد تاریخ جامعه مؤثر باشد.و هر عملی که مصالح طبقه پیشین را تامین کند،و موجودیت اجتماعی آن را ریشهدارتر سازد،و مدت مبارزه و دوران احتضارش را طولانی گرداند،یک عمل ارتجاعی پستی است.و تا وقتی نتواند با اهداف بلند مارکسیسم به نفع طبقه جدید قدمی بردارد و آنان را در طرد و عقب زدن طبقه پیشین که با پیشرفت تاریخ مبارزه میکند،یاری دهد،کاری ارتجاعی و پست است.
پس این مصلحت و سود طبقه است که کاری را اخلاقی و سودمند معرفی میکند،و از این راه است که باید کار را ارزیابی اخلاقی و معنوی کرد.
از این رو لنین جمله معروف خود را اظهار میکند و میگوید:«به عقیده ما هیچ آدابی رعایتش بالاتر از رعایتحال جامعه نیست.اکنون پرده از روی دروغی بنام اخلاق و تربیت برداشته شده است،به عقیده ما اخلاق و آداب تحت نفوذ منافع مبارزاتی طبقه کارگر قرار دارد».
اسلام در بررسی این مسئله نظر دیگری اظهار میکند که با نظریات یاد شده فرق اساسی دارد.به طور خلاصه اختلاف نظرها از آنجا ریشه میگیرد که هدفهای متعالی اسلام برای زندگی انسان و راههائی که برای پیاده کردن آنها در جامعه پیشبینی کرده و میخواهد مبانی اخلاقیاش را از آن هدفهای بگیرد،با هدفهای محدود جامعههای سرمایهداری و بطور کلی جوامع مادی،فرق دارد. اسلام به انگیزههای کار توجه دارد نه به منافع آن،اسلام معتقد است هر کاری را باید از روی انگیزههای آن کار ارزیابی کرد نه از روی منافع مادی آن.
در هر کار نیت کسی که آن را انجام میدهد شرط حسن و قبح آن است.تا وقتی نیتخوب همراه کار شایسته نباشد،نباید آن کار را«شایسته»نامید،زیرا اسلام به جنبههای خارجی کار نظر ندارد،نمیخواهد فقط توجهش را به اوضاع و احوال زندگی اجتماعی مردم محدود کند، زیرا معتقد است این قسمت تنها تصویری از یک حقیقت عمیقتر و مهمتری از زندگی درونی انسان است.و تا وقتی مذهب نتواند این حقیقت درونی را در اختیار گرفته انسان را از آن جنبه بسازد،بالا ببرد،و این روحیه را در فرم و شکل خاصی پیاده کند،نمیتواند رهبری حقیقی جامعه را به دست گیرد.
از این رو در نظر اسلام این مهم نیست که روابط اجتماعی بین مردم طوری برگزار شود که منتهی به سود مادی گردد،مهم این است که از انسان فرد پاکی ساخته شود تا روابط اجتماعیاش،از ریشههای خلق و خوی فطری و باطنیاش،آبیاری شود،آنگاه از داخل به خارج پرتو افکند.
و در یک جمله،اسلام میخواهد انسان خود را یک انسان اسلامی بسازد.از این رو تربیت این انسان را خود متکفل شده،و قبل از هر چیز میخواهد محتوای روانی او را بر طبق مفهوم اسلامی بپروراند،ولی سرمایه داری به این وظیفه سنگین توجه نمیکند تنها به روابط بین مردم میپردازد تا به نتائج و منافع اجتماعیاش برسد و دیگر کاری به انگیزههای فکری و سرمایههای روحیاش که در پشت این منافع مخفی شده و در آنها اثر میگذارد،ندارد.
بدین ترتیب اسلام،ارزش کار هر کس را به انگیزهها و زمینهها و حدود فکری و روحی او که بذرهای کارش در ضمن آنها افشانده میشود،مربوط میداند.حال آنکه دیگران ارزش کارها را به نتایج و منافع آنها و میدانهای زندگیای که کار در ساختمان آنها موثر است،قرار میدهند.
بنابر این زمینههای فکری کلی که اسلام آن را مقرر داشته،ایمان به خدا و روز قیامت است.و انگیزههای آن،عبارت از عواطف و تمایلات خیر میباشد که با این زمینه کلی،در هم بافته شده و طوری سخت به هم پیچیده است که مجموعا یک واحد انسان مسلمان را تشکیل میدهد.و کار شایسته،کاری است که از این عواطف و تمایلات در کنار همان روحیه ایمانی کلی،ریشه گرفته باشد.
روی این اصل،قرآن هر گونه مقایسه بین ان دو کار را قطع میکند.کاری که از یک زمینه کلی ایمانی برخاسته باشد،و کاری که از انگیزههای امیال نفسانی و انگیزههای مادی دیگر سرچشمه گرفته باشد،هر چند نتائجش عالی و درخشان باشد،و این سنجش را صحیح نمیداند.
اجعلتم سقایهٔ الحاج و عمارهٔ المسجد الحرام کمن آمن بالله و الیوم الاخر و جاهد فی سبیل الله لا یستوون عند الله و الله لا یهدی القوم الظالمین (۱۴) .
شیبه میگفت:کلیدهای کعبه در دست ما است،پس ما بعد از پیامبر(ص)بهترین مردم هستیم.عباس میگفت:ما سقایتحاجیان و آبادانی مسجد الحرام را به دست داریم،پس بعد از رسول خدا(ص)ما از همه برتریم.
امیر المؤمنین-علیه السلام-بر آنها میگذشت،آنها را در جوش و خروش عواطف خود خواهی دید.هر دو بر اساس موازین جاهلیت و اخلاق خود کامه آن با او سخن گفتند.امام(ع) آن یگانه مرد تربیتشده قرآن آن یگانه آشنا با مفاهیم بلند قرآن که سر تا سر زندگیش از تربیت قرآن آکنده بود،گفت:میخواهید به شما کسی را ارائه دهم که از هر دوی شما بهتر است؟گفتند:کیست او؟گفت:کسی که شما هر دو را به اسلام رهبری کرد.هم او که به خدا ایمان آورده در راهش جهاد میکند.
این سخن،عباس و شیبه را خوش نیامد.برای قضاوت هر دو نزد پیامبر رفتند و خداوند این آیه را فرو فرستاد تا بدانند کاری که در قالب ایمان و با انگیزه خدائی باشد،با هیچ کار دیگر خارج از این قالب و انگیز قالب مقایسه نیست،زیرا هر کاری را با قالب فکری و انگیزههای درونی انجام دهندهاش ارزیابی میگردد،نه با نمودها و نتائجخارجیاش.
به همین دلیل اسلام ریا را حرام کرده و هر عبادتی که عبادتکارش از قالب ایمان و انگیزههای خدائی خارج شود،جرم و شرک قلمداد نموده هر چند ارزشش در جامعه مهم و رنگ ظاهریش دلفریب باشد.بنابر این عجیب نیست اگر آبادانی مسجد الحرام کاری بی حاصل و باطل معرفی شود،به این دلیل که از قالب ایمان و انگیزه خدائی به دور است. همانگونه که در آیه دیگر میخوانیم:
ما کان للمشرکین ان یعمروا مساجد الله شاهدین علی انفسهم بالکفر اولئک حبطت اعمالهم و فی النار هم خالدون انما یعمر مساجد الله من آمن بالله و الیوم الاخر و اقام الصلوهٔ و آتی الزکاهٔ و لم یخش الا الله فعسی اولئک من المهتدین (۱۵) .
همینطور اسلام به صدقه پنهانی و مخفی کردن برخی از نیکیها ترغیب کرده است تا بتوان بنیادهای نیکی را بین مردم بیشتر فراهم ساخت.اسلام از انسان میخواهد کار نیکش را از هر گونه فریبکاری به دور دارد و بکوشد تا کارش هر چه بیشتر به صلاح و سلامت روحی نزدیکتر شود تا به نتائج روانیاش نائل آید.حال آنکه جوامع غربی یا غیر اسلامی در رفتار اجتماعی و زندگی روانی خود از هر گونه وسائل و فریبکاریهای مادی برای وادار کردن مردم به کارهای مفید فرو گذار نمیکنند تا جائی که یک کار سودمند همه ارزشهای اخلاقی خود را در غوغای فریبندگیهای داغ بکلی از دست میدهد مانند تشکیل شب نشینیهای آمیخته به فحشاء و قمار و مشروب و غیره برای انجام یک خدمت اجتماعی،زیرا جامعه غیر اسلامی آن گونه انگیزه روحانی و معنوی که جامعه اسلامی راستین مؤمن به خدا و روز جزا دارد،را ندارد و رابطه بین دنیا و آخرتش قطع شده است.
از اینجا است که میگوئیم ارزشهای اخلاقی از دورترین دورههای تمدن بشری تا به امروز، رابطه مستقیمی با دین دارد.و در پرتو دین است که گاهی یک عمل بسیار کوچک که از لحاظ نمودار خارجیاش خیلی بی مقدار است،از نظر انگیزه باطنی بسیار با ارزشتر و بزرگتر از کار بزرگ پر سر و صدای خارجی است.و به همین امر ارزش تاریخی پیدا میکند.مثلا ممکن استشما به خاطر یک نابینا که میبینید با رنج و شکنج میخواهد گذرگاهی را عبور کند و نمیتواند به تنهائی بگذرد شما دستش بگیرید و او را برای رضای خدا هدایت کنید.این هدایتشما،هزار برابر برتر از فداکاریهای شما در مورد یکی از مصالح اجتماعی است که انگیزه شخصی خارج از حدود ایمان و تقوا آن را بوجود آورده باشد.
تلک الدار الاخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فساداو العاقبهٔ للمتقین (۱۶) .
بدین وسیله اسلام راه را در برابر هر فردی با هر گونه امکاناتی که برای خدمات اجتماعی و کار سودمند داشته باشد،باز میکند تا بتواند به بالاترین درجه نردبان کمال روحی یک انسان و ارتقاء معنوی او،راه یابد و بر جامعه واجب و لازم میگرداند ارزیابیاش را از اشخاص به اندازه بهره آنها از سرمایههای روحی و معنوی آنها نه بر حسب نمودارهای اجتماعی تو خالی و بیمایهاش هر چند چشمگیر و بزرگ باشد،قرار دهند.
ممکن است برخی به فکرشان آمده بگویند:آنها که در جوامع غیر اسلامی زندگی میکنند، در ارزیابی کارهاشان خیلی بیشتر از جامعه اسلامی که به قرآن عمل میکنند به واقعیت و صلاح نزدیکترند،زیرا قبل از هر چیز مهمتر از همه فراهم ساختن نیازهای اجتماعی و طرفداری و حمایت از مصالح جامعه است.هر کاری در این مسیر باشد عملی است با عظمت، و همه باید از آن تقدیر به عمل آورند و آن را بزرگ شمارند تا دیگران به انجام این قبیل کارها تشویق شوند.وقتی ما با این کار به مصالح اجتماعی خود رسیدیم،دیگر چه اهمیت دارد که انگیزه باطنی شخص در عمل،چه بوده است و در چه مایه فکری و روانی،او تصمیم به این کار گرفته است؟
چیزی که واقعا قابل تقدیر است اینکه ثروتمندی،برای فرزندان ما مدرسه بسازد بدیهی است تقدیر ما از این شخص،و بزرگداشت عملش او را در کارش تشویق میکند،و در نتیجه در آمد ملی ما بالا میگیرد.حال ما چکار داریم او ثروتش را از طریق طمع شخصی فراهم آورده باشد تا وقتی طمع شخصی او را به کارهای نیک و خدمات اجتماعی فرا خواند.
یک نظر سطحی مانند آنچه یاد شد تنها ظواهر اشیاء را میبیند و نمیتواند به اعماق آنها فرو رود.این اندیشهها با رسالت اسلام از یکسو،و با مفهوم ارزشهای اخلاقی اسلام که بین کار و سرمایه اخلاقی و روانی و فکریاش ارتباط برقرار میکند از سوی دیگر،مخالفت دارد.
اما از ناحیه رسالت اسلام-زیرا اسلام تنها نیامده تا رفتار ظاهری ما را تنظیم کند-اسلام رسالتی است الهی که قبل از هر چیز میخواهد انسان با ایمان بسازد و زندگی او را متناسب و شایسته این بینش قرار دهد.
یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحیبکم و اعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه و انه الیه تحشرون (۱۷) .
اسلام میخواهد به انسان حیات بدهد،نه فقط رفتار خارجیاش را تنظیم کند ممکن نیست چنین رسالت محتوای داخلی انسان را رها کرده تنها او را از دیدگاه خارجیاش بنگرد.
اما از سوی دوم،اسلام این طور نیست که هر کاری را تنها به نمود خارجیاش اکتفا کند و با زمینههای فکری و جو روحیاش که بذر کار در آنجا رشد میکند،کاری نداشته باشد.اصولا ممکن نیست هیچ کاری را از حدود روانی و طبیعت عاطفیاش بیرون آورد.اسلام منکر این حقیقت نیست که هر چند کاری از روی سوء نیت انجام شده باشد میتواند نتائجسودمندی ببار آورد،ولی میگوید:
هر گاه ما به این زمینهها اجازه رشد بدهیم و بگذاریم این محیطهای فکری ناصالح بتدریج گسترش یابد و رشد نماید و در نتیجه این گونه ارزیابیهای اخلاقی بر جامعه حاکم گردد،آیا چه کسی میتواند به ما تضمین دهد که پیوسته و همیشه یک فرد بکار مفید و سودمند میپردازد؟چگونه میتوان در این صورت انتظار داشت.وقتی کار مفید با مصالح و مقاصد زودگذر شخص،در تضاد واقع شد باز هم شخص کار سودمند اجتماعیاش را تعقیب خواهد کرد؟
بدین ترتیب متوجه میشویم تنها راهی که واقعا میتواند کار مفید را در زمینهها و زمانهای مختلف تضمین کند،رشد دهد،و تشویق نماید همان محتوای داخلی و روانی کار یعنی انگیزه معنوی آن است.!
نوشته: شهید رابع آیهٔ الله العظمی سید محمد باقر صدر
مترجم: دکتر جمال موسوی
پینوشتها
۱- مجله«الاضواء»ارگان رسمی«جماعهٔ العلماء نجف»است.این مجله افتخاری داشت که مقالات آیهٔ الله شهید را منتشر سازد.آیه الله با پوزش از اینکه درسهائی از قرآن را به برداشتهائی از آن تبدیل میسازند خدمت بسیار با ارزشی به قرآن نمودهاند که آنرا در زندگی و برداشتهائی برای بر خورداری عموم وارد ساختهاند.
۲- توبه ۹۵.
۳- عنکبوت ۱۰:و هر گاه نصرتی از پروردگارت فرا رسد،گویند ما با شما بودیم مگر خدا به آنچه در دل جهانیان میگذارد آگاه نیست.
۴- نساء/۷۲.
۵- توبه ۴۲:این سوگند را«یمین غموس»میخوانند و اینان را علاوه بر ترک جهاد برای سوگند هم معاقبند(مترجم).
۶- توبه/۷۲
۷- توبه/۱۲۰-۱۲۱
۸- اقتباس از آیه و ان یکاد الذین کفروا... (قلم ۵۱)
۹- ا جعلتم سقایه الحاج و عمارهٔ المسجد الحرام کمن آمن بالله الیوم الاخر و جاهد فی سبیل الله لا یستوون عند الله و الله لا یهدی القومالظالمین(توبه/۱۹)
۱۰- ما کان للمشرکین ان یعمروا مساجد الله شاهدین علی انفسهم بالکفر اولئک حبطت اعمالهم و فی النار هم خالدون(توبه/۱۷)
۱۱- انما یعمر مساجد الله من آمن بالله و الیوم الاخر و اقام الصلوهٔ و اتی الزکاه و لم یخش الا الله فعسی اولئک من المهتدین(توبه/۱۸)
۱۲- من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعلیها ثم الی ربک ترجعون (جاثیه/۱۵).
۱۳- ان الذین امنوا و الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا(مریم/۶۹)
۱۴- توبه/۱۹
۱۵- توبه/۱۷،۱۸:«مشرکان تا وقتی شاهد کفر خود باشند،حق آبادانی مساجد خدا را ندارد. اینان اعمالشان بیارزش،و جایگاهشان بطور جاودان و آتش است:تنها کسانی باید مساجد خدا با آباد سازند که خدا و روز قیامت را باور داشته،نماز به پا دارند،زکات بپردازند و از احدی جز خدا،نهراسند.امید است اینان از راه یافتگاه باشند».
۱۶- قصص/۸۳:این خانه بلند پایه آخرت را،از آن کسانی قرار میدهیم که نخواهند در زمین بنلد پروازی و فساد کنند که پایان کار به نفع تقوا پیشگان است
۱۷- انفال/۲۹:ای باور آوردگان!خدا و پیامبرش را در آنچه مایه حیات شما است پاسخ گوئید و بدانید که خداوند،میان یک انسان و دلش فاصله میاندازه و شما به سوی او محشور میگردید.»
مترجم: دکتر جمال موسوی
پینوشتها
۱- مجله«الاضواء»ارگان رسمی«جماعهٔ العلماء نجف»است.این مجله افتخاری داشت که مقالات آیهٔ الله شهید را منتشر سازد.آیه الله با پوزش از اینکه درسهائی از قرآن را به برداشتهائی از آن تبدیل میسازند خدمت بسیار با ارزشی به قرآن نمودهاند که آنرا در زندگی و برداشتهائی برای بر خورداری عموم وارد ساختهاند.
۲- توبه ۹۵.
۳- عنکبوت ۱۰:و هر گاه نصرتی از پروردگارت فرا رسد،گویند ما با شما بودیم مگر خدا به آنچه در دل جهانیان میگذارد آگاه نیست.
۴- نساء/۷۲.
۵- توبه ۴۲:این سوگند را«یمین غموس»میخوانند و اینان را علاوه بر ترک جهاد برای سوگند هم معاقبند(مترجم).
۶- توبه/۷۲
۷- توبه/۱۲۰-۱۲۱
۸- اقتباس از آیه و ان یکاد الذین کفروا... (قلم ۵۱)
۹- ا جعلتم سقایه الحاج و عمارهٔ المسجد الحرام کمن آمن بالله الیوم الاخر و جاهد فی سبیل الله لا یستوون عند الله و الله لا یهدی القومالظالمین(توبه/۱۹)
۱۰- ما کان للمشرکین ان یعمروا مساجد الله شاهدین علی انفسهم بالکفر اولئک حبطت اعمالهم و فی النار هم خالدون(توبه/۱۷)
۱۱- انما یعمر مساجد الله من آمن بالله و الیوم الاخر و اقام الصلوهٔ و اتی الزکاه و لم یخش الا الله فعسی اولئک من المهتدین(توبه/۱۸)
۱۲- من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعلیها ثم الی ربک ترجعون (جاثیه/۱۵).
۱۳- ان الذین امنوا و الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا(مریم/۶۹)
۱۴- توبه/۱۹
۱۵- توبه/۱۷،۱۸:«مشرکان تا وقتی شاهد کفر خود باشند،حق آبادانی مساجد خدا را ندارد. اینان اعمالشان بیارزش،و جایگاهشان بطور جاودان و آتش است:تنها کسانی باید مساجد خدا با آباد سازند که خدا و روز قیامت را باور داشته،نماز به پا دارند،زکات بپردازند و از احدی جز خدا،نهراسند.امید است اینان از راه یافتگاه باشند».
۱۶- قصص/۸۳:این خانه بلند پایه آخرت را،از آن کسانی قرار میدهیم که نخواهند در زمین بنلد پروازی و فساد کنند که پایان کار به نفع تقوا پیشگان است
۱۷- انفال/۲۹:ای باور آوردگان!خدا و پیامبرش را در آنچه مایه حیات شما است پاسخ گوئید و بدانید که خداوند،میان یک انسان و دلش فاصله میاندازه و شما به سوی او محشور میگردید.»
منبع : مرکز جهانی اطلاع رسانی آل بیت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست