چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
گفتوگوی تمدنها
ایده <گفتوگوی میان فرهنگها و تمدنها> از جمله رهیافتها و رویکردهای جدید عرصه ارتباطات بینالمللی است که توانایی ایجاد ظرفیتهای جدید جهانی را دارد. یکی از مهمترین پرسشهایی که با پاسخ به آن میتوان صدق این گزاره را اثبات نمود این است که آیات در نظام گفتاری برآمده از تحولات ارتباطی بینالمللی، فرصتهای گفتوگو فراهم شده و اگر شده چگونه و با چه ساز و کارهایی است؟ به عبارت دیگر، بررسی نسبت میان گفتوگوی تمدنها با روند تحولات ارتباطات بینالمللی در سه دهه پایانی قرن بیستم موضوعی است که میتوان چشماندازی از آینده ایده گفتوگوی تمدنها و تمامیتها ارتباطات بینالمللی را ترسیم کند.
بررسیهای انجام شده در تحولات نظری اخیر در زمینه گفتوگو و موثر بر ایده <گفتوگوی میان فرهنگها و تمدنها> نشان میدهد که سیر دگرگونی اندیشههای علمی در اساس به سوی <گفتوگوییتر شدن> بوده است. علاوه بر آن به نظر میرسد که به رغم تنش در عرصه سیاست بینالمللی، اهتمام علمی و فرهنگی مشهودی به گفتوگو در سطح جهان فعلیت یافته است. در عین حال، آنچه در این فرآیند بیش از هرچیز مهم است، تلاش در سویی است که مفهوم <گفتوگوی فرهنگها و تمدنها> را از حد یک ایده به سطح <نظریه کاربردی و جهانشمول> برساند. بدیهی است که ابعاد این نظریه از فلسفه، سیاست، علوم اجتماعی، تا ارتباطات و روابط بینالملل را دربرمیگیرد.
● گفتوگوی تمدنها در بسترنظریههای سیاسی
سیاست بینالملل در دوران مدرن، از منظری جامعهشناختی در سه پارادایم مقولهبندی میشود. الکساندر وندت با بررسی نظریههای روابط بینالملل، این پارادایمها را با الگوی هابزی، لاکی و کانتی توصیف میکند. روابط بینالملل در پارادایم هابزی، بر افراد دستخوش بحران در وضع طبیعی متکی است که برای پرهیز از این بحرانهای ویرانگر به یک <لویاتان> تن در میدهند. این تسلیم اگر چه آگاهانه است، اما حاصل یک گفتوگو و اجماع حاصل از گفتوگویی برابر نیست، توماس هابز مهمترین نظریهپرداز این رویکرد به شمار میرود. بر اساس الگوی هابزی از جامعه، افراد و در سطح بینالمللی، ملتها و تمدنها، بر اساس یک <مصلحت> برخی قواعد را برای زندگی جمعی و جهانی میپذیرند. اما در عمل همه <دشمن> یکدیگرند. در این الگو، میان واحدهای جامعه گفتوگویی رخ نمیدهد، در واقع هر ارتباط و مکالمهای باید با میانجیگری یک مرکز (دولت یا سازمانی بینالمللی) انجام شود و میان و تنها رابطه میان واحدهای اجتماع عداوت و دشمنی است.
پارادایم لاکی- که مهمترین نظریهپردازان آن جانلاک است- شباهتهای فراوانی با الگوی هابزی دارد، به این معنا که در این الگو، باز هم شکلگیری جامعه مسبوق به وجود افرادی مستقل و آزاد است. اما در این الگو، افراد و گروهها با هم ارتباط و روابط مستقیمتری نسبت به الگوی هابزی دارند. افراد و جوامع بر اساس الگویلاکی همچون شرکتکنندگان در مسابقهای بزرگ و همهجانبه، <رقیب> یکدیگرند و برای بقا ناچار از رقابت و مسابقه با یکدیگرند. در این نسخه به جای ایده امنیت آهنین جهانی که در هابز مطرح است، سخن از منشورهای جهانی میرود.
سومین پارادایم کلانی که وندت برای روابط و سیاست بینالملل برمیشمارد، الگوی کانتی است. بر اساس این الگو که ریشه در نظریه سیاسی و اجتماعی امانوئل کانت دارد، ارتباط میان واحدهای اجتماع بر اساس<دوستی> و رفاقت است. کانت علاوه بر آنکه واحدهای اجتماعی را آزاد میداند و بر وجود منشور کنش میان آنها تاکید دارد، آنها را در بستری افقی و در وضعیت همکاری توصیف میکند.
در دوران مدرن، روابط بینالملل بر اساس یکی از این سه الگو و یا ترکیبی از آنها تنظیم شده است. بدیهی است که در طول تاریخ هر یک از این سه الگو از چارچوبهای اولیه خود خارج شده و کاملتر و پیچیدهتر باشد. برای مثال، الگوی هابزی در سیر رشد خود به نظریه برخورد تمدنهای هانتینگتون رسیده و الگوی کانتی به نظریههای بر ساختگرایان، اجتماعگرایان و نظریهپردازانی همچون یورگن هابرماس انجامیده است.
● تحولات نظری اخیر در زمینه گفتوگو
فهم جایگاه ایده گفتوگوی تمدنها بدون مطالعه زمینههای نظری معاصر میسر نیست. از اینرو میتوان با استفادهاز <نظریه اجتماعی روابط بینالملل> که توسط الکساندر وندت ارائه شده، با مروری اجمالی بر ادبیات فیلسوفان و متفکران گفتوگو، رویکردهای آنان در چهار منظومه تئوریک را طبقهبندی کرد. این چهار منظومه تئوریک که در صورتبندیهای روشنی موید و مبین گفتوگو هستند و قرابت تبادلهای کلامی را در عرصه بینالمللی با گفتوگو نشان میدهند، عبارتند از:
۱) رویکرد لیبرالی متکی بر فرد(واحدهای ملی)، مستقل و خودخواه
۲) رویکرد لیبرالی متکی بر فرد (واحدهای ملی)، مستقل اما دگرخواه و اخلاقی
۳) ویکرد غیرلیبرالی متکی بر ایده جماعت و افقهای همبسته
۴) رویکرد غیرلیبرالی متکی بر ظهور جامعه شبکهای در فرآیند جهانی ارتباطات
۵) رویکرد لیبرالی متکی بر فرد مستقل و خودخواه
<گفتوگو> به رغم پیشینه کهن آن در عالم دانش مفهومی جدید است. رویکرد لیبرالی که متکی بر قرارداد مصلحتجویانه است، متضمن مفهوم گفتوگو به معنای متاخر آن نیست. مبنای فلسفی این رویکرد بر فرد مستقلی استوار است که <میل و خواست> بنیاد اوست و عقلانیت او در خدمت پیشبرد امیال او عمل میکند. فرد آزرده از ناامنی در وضع طبیعی گویی برای انعقاد قرارداد ساماندهنده به نظم اجتماعی، با دیگر افراد به گفتوگو مینشیند اما این گفتوگو هدفی جز آن ندارد که وضعیت مدنی را برای به حداکثر رسانیدن سود قابل حصول فردی در سایه یک امنیت جمعی فراهم آورد. وندت در میان اندیشمندان دوران مدرن توماس هابز را مهمترین چهره و نماد این رویکرد به شمار میآرود.
● رویکرد لیبرالی متکی بر پیوند اخلاقی میان واحدهای مستقل
این رویکرد به آن سبب که بر فرد آزاد و مستقل متکی است، مشابه رویکرد پیشین قلمداد میشود. اما در اینجا فهم فرد مستقل و آزاد به جای آنکه بر اساس سود و نفع شخصی تعریف شود، بر مبنای وجدان آزادی فردی که جویای رهایی و استعلای اخلاقی است، قرار میگیرد. این ایده در بنیاد به مونتسکیو و روسو و سرانجام به امانوئل کانت وابسته است. در الگوی کانتی برای تبیین روابط میان انسانها مفهوم اخلاق نیز نقشی کلیدی مییابد.
کانونی بودن امر اخلاقی در گوهر نظم سیاسی این رویکرد، به معنای نشانیدن ارزشها و هنجاریها مشترک به جای عقلانیت معطوف به سود فردی در رویکرد نخست است. در دهههای اخیر بر مبنای رویکرد کانتی به فرد، هابرمارس به مثابه چهره از ایده فلسفی و اجتماعی گفتوگو ظاهر شده است.
● رویکرد غیرلیبرالی متکی بر ایده جماعت و افقهای همبسته
سومین رویکردی که میتوان با مقولهبندی اندیشههای فلسفی و اجتماعی معاصر تشخیص داد، بر ایده جماعت و افقهای همبسته متکی است که به جای ابتنای بر فرد و حقوق و کنشها و آزادیهای فردی، از گروه به مثابه اصلیترین واحد اجتماعی آغاز میکند. بر مبنای این ایده، فرد در یک موقعیت اجتماعی و فرهنگی و در شبکهای از باورهای <پیشاپیش موجود> زیست میکند و بنابراین خصلت مستقل و خودبنیاد کانتی را برنمیتابد. سنتها و تعصبات جمعی در این رویکرد بخشی تفکیک ناپذیر از هویت فرد قلمداد میشود که بدون آنها فرد موضوعیت خود را از دست میدهد. بنابراین گفتوگو همواره نه میان دو فرد بلکه میان شبکهها و افقهای فرهنگی و اجتماعی ظهور و بروز مییابد و علاوه بر وجه اجتماعی، وجهی اخلاقی نیز پیدا میکند. از جمله نظریهپردازان این عرصه میتوان به گادامر، باختین، مک اینتایر و رولز اشاره کرد.
● رویکرد غیر لیبرالی متکی بر ظهور جامعه شبکهای در فرآیند جهانی ارتباطات
انقلاب فناوری اطلاعات و ارتباطات پارادایم تازهای را به وجود آورده است که در آمریکا و عمدتا در کالیفرنیا و در دهه ۱۹۷۰ پایهریزی شده است. ویژگی بارز این دگرگونی نه محوریت دانش و اطلاعات، بلکه کاربرد و انتقال آنها در یک چرخه بازخورد فزاینده میان نوآوری و کاربردیهای نوآوری است. اساس این پارادایم بر پیدایش جامعه شبکهای قرار دارد که جامعهای بیمرکز، متعامل و دارای ارتباطات فزاینده است. در جامعه شبکهای مناسبات عمودی بر ضرورت، تبدیل به روابط افقی میشود. ارتباطات رایانهای، برخلاف نظم رسانهای جمعی قبلی، نظم چند رسانهای مستعد تعامل و دو سویه به وجودآورده است. جامعه شبکهای در واقع فضا- زمانی مجازی برای ارتباطات و دادوستد کاربران مختلف فراهم کرده است که در راس آنها <نخبگان جهان شهری> به عنوان فعالترین ساکنان <دهکده الکترونیکی> قرار گرفتهاند. در جامعه شبکهای، قلمرو ارتباط الکترونیکی، کل زندگی از خانه تا کار، از مدرسه و دانشگاه تا بیمارستان و از تفریحات تا تحقیقات را در برمیگیرد، در عین حال جامعه شبکهای خانه الکترونیکی و فردگرای را تقویت کرده است و چون واقعیتها در آن از طریق نمادها بیان میشود، لذا میتواند وجهه نمادین و مجازی برجستهتری داشته باشد. پارادایم فناوری اطلاعاتی در کار دگرگون ساختن مکان، زمان و فضاست. این دگرگونی و انعطاف، امکان گفتوگو را در سطوح مختلف بیشتر فراهم کرده است، بههر رو انقلاب تکنولوژی اطلاعات که در دهه ۱۹۷۰ متولد شد، منشا تحولات دیجیتالی فراوانی در عرصه فرهنگ و سیاست و اجتماع گردیده است، دموکراسی دیجیتالی و اجتماعات دیجیتالی که ویژگیهای معطوف به گفتوگو دارند، از جمله این دگرگونیها به حساب میآیند.
● <اجتماعگرایی>، مبنایی نظری برای گفتوگوی تمدنها
اجتماعگرایانی که چارلز تیلور، السدیر مکاینتایر و میشل سندل چهرههای برجسته آن به شمار میروند در سالهای اخیر در کشورهای انگلیسی زبان، باب تازهای در زمینه بحث از اخلاق و فلسفه سیاسی گشودهاند. اجتماعگرایان برخلاف رویکردهای نسبیگرا بر این باورند که دموکراسی لیبرال در مجموع، فراهم آورنده آزادی انسان نبوده است. این فیلسوفان، عامل اصلی این ناکامی را در فهم ناقص فلسفههای لیبرال از مفهوم آزادی انسان جستوجو میکنند. در صورتبندی نظری، فلسفههای لیبرال انسان را رها شده از همه قیود تصور میکردند؛ فردی که به حسب سلایق و خواستهای خود، عمل میکند موضوعیت و سرنوشتی مستقل از دیگران دارد و در قید زمان و مکانی اجتماعی نیست.
ایده گفتوگوی تمدنها نیز به سبب آنکه بر فرضیهها و نظریههای فرهنگی و تمدنی مبتنی است در پی تحقق گفتوگوهای انسانی، آزادانه و عادلانه در جهان واقعی است، نوعا هم با اندیشههای تمامیتخواه و هم با اندیشههای فردگرا و لیبرال دارای مرزهای مشخصی است. از سوی دیگر نمیتوان <گفتوگو تمدنها> را در زمره نظریههای نسبیتگرای اخلاقی و معرفتی نیز جای داد و همین است که بر دشواریهای نظری در تبیین مقوله گفتوگوی تمدنها میافزاید. از جمله رهیافتهایی که میتوان حاصل آنها را به گونهای در پیوند با رویکرد گفتوگوی تمدنها نیز دید، اجتماعگرایی است. مطابق نظر اجتماعگرایان، به جای ابداع اصول از جایگاهی عینی و جهانیشمول، مردم باید عمیقا به سنتهایشان وفادار بمانند و به تفسیر جهان معانی که مشترکا دارا هستند، بپردازند. در این رابطه، اجتماعگرایان چنین بحث میکنند که لیبرالیسم به اندازه کافی تاثیرات منفی اجتماعی و روانشناختی را که ناشی از گرایشهای ذرهگرایانه اجتماعات متجدد لیبرال است، به حساب نمیآورد. نقد اجتماعگرایانه مفاهیم معین لیبرال مانند <خود> لیبرال، جهانشمولگرایی لیبرال و ذرهگرایی لیبرال برخی از اندیشمندان لیبرال را واداشته که در نظریات خود به منظور دست یافتن به مباحث قابل دفاعتر، تجدیدنظر کنند.
کانون عمده توجه اجتماعگرایی در این موارد متکی است:
۱) مفهوم لیبرالی <خود> که ذاتا فردگرایانه است، خودآگاهی واقعی ما را دربرنمیگیرد.
۲) لیبرالیسم به میزان کافی به تاثیرات منفی نادیده گرفتن تعهدات اجتماعی منبعث از گرایشهای ذرهای اجتماعات لیبرال توجه نمیکند.
۳) لیبرالیسم آموزه سیاسی مناسبی برای همه جامعهها و فرهنگها نیست و نمیتواند باشد.
۴) اخلاق سیاسی باید به گونهای باشد که مردم بتوانند زندگی خود را با خیر جوامعی که به آنها هویت میبخشید پیوند زنند.
۵) فرهنگها در سنت اجتماعگرا اهمیت فراوان دارند و این اهمیت به آن سبب است که زمینههایی برای درک اخلاقیات هستند.
اجتماعگرایی ما را به نسبیتگرایی مطلق فرا نمیخواند و منکر جهانشمولگرایی نیز نیست، اما اصول اخلاقی را که به طور عام پذیرفته شدهاند، نحیفتر از آن میداند که در سیاست کاربرد داشته باشند.
آرا و اندیشههای متفکران اجتماعگرا میتواند نسبت موثری با ایده گفتوگوی تمدنها داشته باشند، مبنای فرهنگی هر دو در نگاه به امور، نقطه تمرکز این تناسب است. اجتماعگرایان در قبال فرآیندی که مبتنی بر سیاست چندگونگی فرهنگی است نگرشی متمایز هم نسبت به وضعیت لیبرال و هم نسبت به وضعیت تمامیتخواه دارند. عناصر اصلی نگرش اجتماعگرا را که نسبتهای مشروطی با مقوله گفتوگو و گفتوگوی تمدنها دارد، میتوان در سه مقوله طبقهبندی کرد:
۱) اجتماعگرایان به فرهنگ به عنوان مهمترین عامل سازنده هویت افراد مینگرند. در این دیدگاه فرد اساسا موجودی روایتگر است و پیوستگی زندگی او همچون پیوستگی در کاوشی بودایی است که در جستوجوی مفهوم خاصی از خیر است، مفهومی که از طریق آن انسان بتواند خیرهای دیگر را نظام بخشد.
۲) نظریه اخلاق جدید قادر به فراهم ساختن بنیانهای اخلاقی جهانشمول در جوامعی که به لحاظ فرهنگی متعدد هستند، نیست. در عین حال صورت تخیلی از اخلاق هست که در محدودهای معین ولی مهم میان انسانها میتواند احساس همبستگی به وجود آورد.
۳) وقتی گوناگونی فرهنگی آمیخته با مسائل اخلاقی مطرح است، باید فرهنگ یا دستکم وجه سیاسی آن به عنوان زمینه یا منبع سنتهای پژوهش اخلاق مورد توجه باشد. بر این اساس مک اینتایر قبول دارد که <اگر مشارکت سیاسی گسترده محور سیاست دموکراتیک باشد، مباحث مربوط به مفاهیم خیر از لوازم عملی جامعه مشارکتی خواهد بود.>
پایبندی اجتماعگرایان به یک سنت و به مفهوم مشترک خیر آنها را از گفتوگو با دیگر سنتها بازنمیدارد و به عدم تساهل و تسامح نمیانجامد و ارزشهای دموکراتیک را زیرسوال نمیبرد. البته این به آن معنا نیست که بحث مکاینتایر بینیاز از توضیح بیشتر است. در چارچوب پذیرش سیاست تفاوت جوامع فرهنگی که در عین حال آمیخته به تفاوت اخلاقی هم هست، میتوان نظر او را به عنوان کلیدی برای حل معمای تکوین تشکیل سیاست مبتنی بر خیر مشترک در درون جوامع فرهنگی پذیرفت.
● <جهانی شدن>، فرآیند موثر بر گفتوگوی تمدنها
بنیاد فلسفی دیگری که در قالب یک جریان و فرآیند در آخرین دهه قرن بیستم قوام یافته و میتواند مبنایی برای الگوی دوم گفتوگو به حساب آید، معطوف به برخی از نظریهها در باب جهانی شدن است. جهانی شدن به یک معنا دربرگیرنده آگاهی فزاینده نسبت به جهان به عنوان یک کل است؛ از مظاهر این آگاهی، شکلگیری انگارههای هویتی در ارتباط با عرصه جهانی است. جهانبودگی در زمان ما به یک گفتار عمومی تبدیل شده و به صورت یک فرهنگ جهانی درآمده است. اگر واحدهای کوچکی چون دولتهای ملی برای خود فرهنگی دارند، دلیلی ندارد که جهان به عنوان یک واحد بزرگ، فرهنگی خاص خود نداشته باشد. رابرتسون در تعریف این مفهوم از جهانی شدن مینویسد:
مفهوم جهانی شدن هم به درهم فشرده شدن جهان و هم تراکم آگاهی نسبت به جهان به عنوان یک کل دلالت دارد فرآیند و کنشهایی که اکنون مفهوم جهانی شدن را برای آن به کار میبریم قرنهاست (البته با گسستهایی) جریان دارد. اما تمرکز بر بحثجهانی شدن موضوع نسبتا جدیدی است. هر جا که بحث جهانی شدن با بحث مربوط به شکل و سرشت تجدد ارتباط داده میشود، این مفهوم به تحولات تازهای در بشر اشاره دارد که پیشینه آن به گذشته دوری نمیرسد. در این کتاب مفهوم جهانی شدن... متمرکز بر دورهای است که هم پیوندهای جهانی و آگاهی نسبت به جهان به مثابه یک کل شتاب فزایندهای گرفته است... اگر چه واژه جهانی شدن از مدتها پیش جریان داشت، اما معمول شدن واژه مذکور نشانگر دلمشغولی امروزین ما به مسائل جهان است و به همین دلیل لغتنامه کلمات جدید آکسفورد واژه جهانی را در زمره کلمات جدید معرفی میکند که به طور خاص اما به صورتی نادرست در ژانرگونهای مربوط به محیط زیست رواج پیدا کرده است. همین لغتنامه، آگاهی جهانی را به عنوان قابلیت پذیرش فرهنگهای دیگر غیر از فرهنگ خودی و نشانه توجه به مسائل اقتصادی و اجتماعی و زیستمحیطی جهان تعریف میکند.
مانوئل کاستلز نیز در تبیین تفاوت میان این دو رویکرد جدید با مراحل گذشته میگوید: در قرن بیستم فیلسوفان کوشش میکردهاند تا جهان را تغییر دهند. در قرن بیست و یکم صورت خواهد گرفت تا جهان به گونهای متفاوت تفسیر شود. عصر اطلاعات شاید فراغت کافی برای آزمایش معنویت و فرصت آشنایی با طبیعت و هستی به انسان بدهد تا راهی به کاوش درون خویشتن بشود.
این مفهوم از جهانی شدن با برخی تلقیهای رایج در این باب که یکسانسازی فرهنگی، یک جانبگی سیاسی، یکپارچگی اقتصادی و یکسویگی ارتباطی را دنبال میکنند، تفاوتهای بنیادین دارد ولی در عینحال، نتوانسته است به اندیشه کانونی گفت وگو تبدیل شود. بخشی از این ناکامی را میتوان متاثر از چیرگی قدرت سیاسی و اقتصادی بر این مفهوم در عرصه بینالمللی دانست. به این ترتیب، فلسفههای اجتماعگرا، برای تبیین بنیادهای نظری <گفتوگوی تمدنها>، از مبانی استوارتری نسبت به فلسفههای معطوف به جهانی شدن برخوردارند.
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست