جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا
مهربانی زیباست
یکی بود یکی نبود. یک مزرعه ای بود که توی اون مرغ وجوجه های زیادی زندگی می کردن. گاو، گوساله، گوسفند و بره هم توی یک طویله خونه داشتن و سگ هم گوشه مزرعه لونه ای داشت. فقط گربه بود که جایی نداشت و گاهی روی بوم بود و گاهی زیر طاق پنجره و گاهی هم بالای درخت. تا این که یک روز، ابرها روی خورشید رو پوشاندند. آسمان برق زد و رعد غرید و باران بارید. مرغ و جوجه ها توی لونشون دویدند. گوسفند و بره و گاو و گوساله توی طویله رفتن و سگ هم به لونش رفت. گربه هم که جایی نداشت از درخت بالا رفت و زیر برگ ها نشست اما بارون از روی برگ ها سر خورد و چک چک روی گربه ریخت و او را خیس کرد. گربه آهی کشید و با خودش گفت این جا کسی به فکر من نیست. هیچ کس نگران نیست که من توی این باران و سرما، چه می کنم. کاش من هم لونه گرم و نرمی داشتم. کم کم، بارون بند اومد و ابرها کنار رفتند و خورشید تابید. نور خورشید گربه رو گرم می کرد. گربه به خورشید نگاه کرد و ناگهان فریاد کشید. پیدا کردم یه لونه گرم و خوب، می رم خورشید رو بر می دارم و اون رو یک جای خوب می برم جایی که مرغ و گوسفند و گاو و سگ اون جا مهربون تر باشند.
گربه بلند شد و راه افتاد. مرغ از لونه بیرون اومد و گفت: گربه کجا می ری؟ گربه اخم کرد و گفت: به جایی که چند دوست مهربون داشته باشم و یک لونه گرم و خوب. از حالا خورشید لونه منه می خوام برم و خورشید رو به یه جای خوب ببرم جایی که ....
مرغ قدقد قدقد کرد و فریاد کشید: چی؟ می خوای خورشید رو ببری! اگه خورشید رو ببری، جوجه های من چه طور گرم بشن. دلت میاد جوجه هام از سرما بلرزن؟ گوسفند صدای مرغ رو شنید و از طویله بیرون اومد. مرغ براش گفت که گربه می خواد چه کار کنه. گوسفند گفت چی؟ اگه گربه خورشید رو ببره، علف ها دیگه سبز نمی شن اون وقت من و بره ام از کجا علف پیدا کنیم و بخوریم؟ گربه، دلت میاد بره ام گرسنه بمونه؟ گاو هم از راه رسید.
گوسفند به او گفت که گربه می خواد چه کار کنه، گاو گفت: چی؟ اگه گربه خورشید رو به جای دیگه ای ببره، همه جا تاریک می شه، اون وقت گرگ ها میان و گوساله ام رو می برن. گربه، دلت میاد گرگ بیاد و گوساله ام رو ببره؟ سر و کله سگه هم پیدا شد. گاو براش گفت که گربه می خواد چه کار کنه. سگ گفت: چی؟ اگه گربه خورشید رو به جای دیگه ای ببره دیگه نه روز معلومه و نه شب اون وقت من باید یکسره نگهبانی بدم. پس کی بخوابم؟ گربه نگاهی به خورشید کرد با پنجه اش پشت گوشش رو خاروند و گفت: نه، نه، دلم نمیاد، جوجه های مرغ از سرما بلرزن، بره گرسنه بمونه و گوساله رو گرگ ببرد و سگ نخوابه حالا که هوا خوب شده و دیگه به لونه گرم احتیاج ندارم همین جا می مونم و رفت و زیر طاق پنجره نشست.چیزی نگذشته بود که مرغ اومد و کمی پر با خودش آورد و گفت: بیا، من این پرها رو برای زیر تخم هام نگه داشته بودم. این پرها رو بگیر برای خودت یک لونه گرم و خوب درست کن. بعد از مرغ گوسفند اومد و کمی کاه با خودش آورد و گفت: بیا، من این کاه ها رو برای زیر بره ام نگه داشته بودم. این کاه ها رو بگیر و برای خودت یک لونه گرم و خوب درست کن.گاو و سگ هم با کمی علف و چند تکه چوب از راه رسیدن. در همین وقت ابرها دوباره روی خورشید رو پوشوندن. مرغ به آسمون نگاه کرد و گفت: خوب گربه که تک و تنها نمی تونه لونش رو درست کنه. بیایید، همه با هم دست به کار شیم.
کمی بعد آسمان برق زد و بارون بارید. گربه توی لونه گرم و خوبش زیر طاق پنجره نشسته بود و چرت می زد و با خودش می گفت: چه جای خوبی، چه لونه خوبی، چه دوستان خوبی!
منبع : روزنامه خراسان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست