دوشنبه, ۱۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 3 March, 2025
مجله ویستا
بهار، تابستان، پائیز، زمستان و ... بهار - SPRING, SUMMER, AUTUMN, WINTER... AND SPRING

کشور تولیدکننده : آلمان و کرهٔ جنوبی
محصول : کارل باومگارتنر و لی سئونگ جائه
کارگردان : کیم کی ـ دوک
فیلمنامهنویس : کیم کی ـ دوک
فیلمبردار : بائک دونگ ـ هایئون
آهنگساز(موسیقی متن) : پارک جی ـ وونگ
هنرپیشگان : اوه یئونگ ـ سو، کیم کی ـ دوک، کیم یانگ ـ مین، سئو جائه ـ کیئونگ، ها یئو ـ جین، کیم جونگ ـ یانگ و کیم جونگ ـ هو
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۳ دقیقه
بهار. پسربچهای (کیم جونگ ـ هو) بازی بیرحمانهای انجام میدهد: سنگهائی به یک ماهی، قورباغه و یک مار میبندد و با این کار تفریح میکند. اما وقتی روز بعد بیدار میشود پی میبرد که راهب پیر (یئونگ ـ سو)، سنگ بزرگی به پشت او بسته است. پیرمرد به پسربچه میگوید که باید آن حیوانات را بیابد و از آن بار سنگین آزاد کند و اگر یکی از آن حیوانها مرده باشد، ̎باقی زندگیات، باری را روی قلبت احساس خواهی کرد.̎ تابستان. زنی (جونگ ـ یانگ) همراه با دختر بیمارش (یئو ـ جین) به دیر میآید. راهب به مادر مضطرب میگوید: ̎وقتی روح دخترت آرامش یابد، جسمش سلامت خود را باز خواهد یافت.̎ پس از آنکه زن دختر خود را در آن گوشهٔ عزلت میگذارد و میرود، همان پسربچه که حالا راهب هفده سالهای شده شیفتهٔ دختر میشود. راهب پیر، مرید جوانش را تنبیه نمیکند ولی به او میگوید: ̎شهوت، میل مالکیت را در انسان بیدار میکند و به قتل منجر میشود.̎ اما راهب جوان چنان به دختر علاقهمند شده که پس از بازگشت دختر به خانهاش، دارائیهای اندک خود را بر دوش میاندازد و در پیِ دختر میرود. پائیز. همان راهب جوان که حالا سی سالی از عمرش گذشته (یانگ ـ مین)، از چنگ قانون گریخته و به دیر پناه میبرد. هشدا راهب پیر درست از آب درآمده و شیفتگی مرد، پس از آنکه زن، او را به خاطر مردی دیگر ترک کرده، به قتل انجامیده است. راهب پیر به جوان دستور میدهد که برای خالی کردن وجودش از خشم، آموزههای بودا را با همان چاقوئی که جنایتش را مرتکب شده، روی اسکلهٔ توقفگاه قایق حک کند. دو پلیس که برای دستگیری او آمدهاند، اجازه میدهند که شب را نیز به همان کار ادامه دهد تا تاوانش را بهطور کامل بپردازد. زمستان. چند سالی گذشته و راهب پیر درگذشته است. حالا همان پسربچهٔ آغاز فیلم، چهل و خردهای ساله (کی ـ دوک)، به دیر برمیگردد تا مجمسهٔ بودائی را که در جوانی از آنجا به غنیمت برده بازگرداند و دوباره به زندگی خود بهعنوان یک راهب ادامه دهد. او با تمرینهای ورزشهای رزمی، جسم و روحش را صیقل میدهد. وقتی خود را از لحاظ جسمی، قبراق میبیند، مجسمهٔ الههٔ ترحم و دلسوزی را از معبد خارج میکند و سپس سنگ بزرگی به دوش میبندد و آن را تا بالای کوهی میکشد. وقتی به دیر بازمیگردد، زنی مرموز که صورت خود را پنهان کرده، همراه با بچهای کوچک به سراغش میآیند. در میانهٔ شب، زن، بچه را در آنجا رها میکند و در حالیکه قدم بر روی دریاچهٔ یخزده گذاشته، به درونش میافتد و غرق میشود. دوباره در بهار، راهب بزرگسال، آموزههای بودا، هنرهای شفابخشیدن و ترحم و دلسوزی برای تمامی موجودات زنده را به بچه یاد میدهد تا از او مردی مقدس بسازد.
● اثری تغزلی با درونمایههای بودائی عمیق و تجربهای اصیل و تماشائی در فضائی اشراقی که لحن و سبک بصری ساده و شهودی دارد. کی ـ دوک که بیشتر به خاطر درامهای اجتماعی جسورانه، خشن و غافلگیرکنندهای مانند مهمانخانهٔ قفس پرنده (۱۹۹۸) و جزیره (۲۰۰۰) شهرت دارد، اینجا با نقل این حکایت موجز و سرراست وجه دیگری را از خود نشان میدهد. فیلم با ساختار دایرهای دقیقش سفری تمثیلی به درونِ انسان، با همهٔ زیبائیها و زشتیهای توأمانش، است که نشانهای از ذات طبیعت پیرامونش و روند حرکت و رشد و تعالی آن میشود. فیلمبرداری گیرای دونگ ـ هایئون در لوکیشنهای بدیع دریاچهٔ مصنوعی جوسان و جنگلهای اطراف و معبد شناور روی آن، که گوشهٔ عزلتی برای قهرمانانش به حساب میآید، زیبائی مسحورکننده و نقاشیواری دارد و بازیهای مینیمالیستی و حرکتهای دکوراتیو بازیگران در هماهنگی مناسبی با ریتم آرام و حال و هوای عرفانی اثر قرار گرفتهاند. فیلم البته بنابه سلیقه و جهانبینی کی ـ دوک دارای خشونت و صراحتی درونی نسبت به حماقتها و رنجهای آدمی است و در پی ظاهر استعاری و رفتارهای زاهدانهٔ شخصیتهایش، اثری ملموس دربارهٔ اسارتها و رستگاریهای روحی روزمره از کار درمیآید. بعضی از زیباترین صحنهها و لحظههای فیلم عبارتند از: قوبارغهای که با سنگی بسته به کمر شنا میکند و تکرار صحنه با راهبِ کودک و بالغ، صحنهای که در آن راهب پیر با پنجهٔ گربهٔ آغشته به جوهر کفِ ایوان معبد سوتراهائی مینویسد و راهب جوان را وادار به کندهکاری آنها میکند، خودکشی راهب پیر، ماری که از لباس و کفشهای او نگهبانی میکند، و زن اسرارآمیز روسری بهصورت.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست