شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا
بی هماوردی صهیونیست ها در سال های سرنوشت ساز فلسطین
● سالهای سر نوشت ساز
به دنبال صدور مواضع جدید انگلستان پیرامون فلسطین در قالب "کتاب سفید"، صهیونیستها با شدّت و حدّت علیه آن موضع گرفتند و حتی "بنگوریون" رهبر با نفوذ صهیونیستها، علیرغم مواضع مسالمت جویانه "آژانس یهود" در برابر انگلستان، دستور اعمال خشونت علیه "حکومت قیمومیت" را صادر کرد.صهیونیست های افراطی دیگر نیز برنامه های بزرگتری را علیه انگلستان در سر داشتند که البته بسیار خام و کودکانه به نظر می رسید. از جمله سازمان تروریستی "ایرگون" که توسط "ژابوتینسکی" تأسیس شده بود، قصد داشت طی یک عملیات متهورانة نظامی، کودتایی را علیه "حکومت قیمومیت" به اجرا درآورده و تشکیل "دولت یهودی" را اعلام کند. طراحی این عملیات، یک ماه پیش از آغاز "جنگ دوم جهانی" انجام گرفت و قرار بود در آوریل سال ۱۹۴۰ به اجرا درآید، اما آغاز جنگ، همة برنامههای خیالی "ایرگون" را برهم زد.
با مرگ رهبر این گروه "ولادیمیر ژابوتینسکی" در اوت سال ۱۹۴۰، سازمان "ایرگون" دچار رکودی چند ساله شد.
تنها دو ماه و نیم پس از صدور "کتاب سفید سال ۱۹۳۹" آتش جنگ دوم جهانی شعلهور شد. با آغاز جنگ دوم جهانی در سال ۱۹۳۹، صهیونیستها علیرغم تیرگی روابط با انگلستان، چارهای نداشتند جز این که همراه نیروهای انگلیسی، با "متحدین" (آلمان، ایتالیا و متحدان آنها) وارد جنگ شوند، چرا که رژیمهای حاکم بر "آلمان" و "ایتالیا" از دشمنان سرسخت "یهود" محسوب میشدند. با این حال، گروه تروریستی "ایرگون" حملات ضدانگلیسی را نیز در فلسطین پی گرفت.
علیرغم تحولات مذکور نباید اینگونه تلقی کرد که انگلستان، در سیاستهای کلی خود تغییری ایجاد کرد و صهیونیستها را از مقام "متحدی استراتژیک" تنزل داد. صهیونیستها نیز به خوبی واقف بودند که بریتانیا در شرایط جنگی، به اجبار تدابیر ویژهای را در پیش خواهد گرفت که اندکی متفاوت از گذشته است. این وضعیت بحرانی، با حملات برقآسای هیتلر، و اشغال فرانسه و بسیاری دیگر از کشورهای اروپایی تشدید شد. برخلاف جنگ اول جهانی که فرانسه و ایتالیا نیز در کنار انگلستان حضور داشتند، این بار، فرانسه بسیار زود به اشغال دشمن درآمد و ایتالیا نیز متحد اصلی آلمان محسوب میشد. به این ترتیب انگلستان مجبور بود با حداکثر توان خود، مشغول جنگ شود و این خود از تمرکز مادی و معنوی "حکومت قیمومیت" در فلسطین میکاست.
● از اروپا به آمریکا
شرایط جدید بریتانیا، دستگاه دیپلماسی این کشور را ملزم میساخت دشمنان جهانی و رقبای منطقهای خود را به نحوی کنترل کند تا او را از جبهة نبرد با آلمان و متحدین آن منحرف نکند. از سوی دیگر، بریتانیا روی حمایت جهان عرب از خود بسیار حساب میکرد و همین باعث میشد برای کسب اعتماد آنان، مسالمت و دوستی بیشتری با اعراب از خود نشان دهد.
صهیونیستها به شدت نگران این بودند که منافع آنان در فلسطین، به دلایل فوق، تحت تأثیر شرایط جنگی بریتانیا قرار گیرد که همین طور هم شده بود و انتشار آخرین "کتاب سفید" درباره فلسطین، مهمترین نشانه این ماجرا بود. سازمان جهانی صهیونیزم و آژانس یهود باید خلأ نسبی اصلیترین حامی خود را به گونهای پر میکرد که چند قدمِ باقیمانده تا رسیدن به هدف نهایی را، با کمترین مشکل طی کند. کمی تأمل دربارة وضعیت قدرتهای برتر دنیا در دهة ۱۹۴۰ میلادی، بهترین و شاید تنها انتخاب را پیشروی صهیونیستها قرار داد: "ایالات متحدة آمریکا".
این کشور که از آسیبهای کمرشکن جنگ جهانی اول مصون مانده و در سالهای آغازین جنگ جهانی دوم نیز از ورود به نبرد خودداری کرده بود، بالاترین امتیاز را برای حمایت از "آژانس یهود" و "تشکیل کشور یهود" کسب کرد؛ زیرا از یک طرف، این قدرت تازهنفس، حریصانه به دنبال یافتن جای پایی محکم در خاورمیانه - به علت ذخایر هنگفت نفتی آن - بود و قصد رقابت جدی با انگلستان بر سر نفوذ در مناطق آسیایی را داشت و از جانب دیگر، طی چند دهة گذشته، آمریکا به محل استقرار تروتمندترین یهودیان جهان، تبدیل شده بود و حمایت مالی این یهودیان برای "آژانس یهود" و "کشور یهودی" در حال شکلگیری حیاتی بود. گر چه یهودیان ایالات متحده، در ابتدا به صهیونیزم، زیاد روی خوش نشان نداده و ترجیح میدادند به آمریکا به عنوان "سرزمین موعود" فکر کنند، اما "سازمان جهانی صهیونیزم" توانست با تبلیغات پرحرارت و سنگین درباره مظلومیت قوم یهود و خصومت هیتلر علیه یهودیان جهان، یهودیان آمریکا را به سوی خود متمایل کند. همچنین مسیحیان آمریکایی، که پروتستانهای متعصبی نیز بودند، با تکیه بر پیوندهای تاریخی میان پروتستانها و یهودیان، با اشتیاق از دولت خود برای حمایت از "یهودیان مظلوم" پشتیبانی میکردند. به این ترتیب، با صدور آخرین "کتاب سفید" و آغاز جنگ دوم جهانی، دستگاه رهبری "صهیونیزم جهانی"، از اروپای غربی به ایالات متحدة آمریکا منتقل شد.
در اوت سال۱۹۳۹ میان رهبران "سازمان جهانی صهیونیزم" و "هیأت یهودیان آمریکا" ملاقاتی در "ژنو" صورت گرفت. در جریان این ملاقات قرار شد سازمان جدیدی تأسیس شود که روابط "صهیونیزم" با "آمریکا" را، پس از ورود انگلستان به جنگ، تنظیم کند. این سازمان، نخست "کمیتة اضطراری آمریکا در امور صهیونیزم" نام داشت و سپس به "شورای اضطراری صهیونیستهای آمریکایی" معروف شد. این شورا باید پشتیبانی لازم را از صهیونیستها برای اتخاذ مهمترین تصمیم در راه تأسیس "رژیم صهیونیستی" در فلسطین، به عمل میآورد.
● تبدیل "موطن" به "کشور"
این تصمیم مهم عبارت بود از تغییر استراتژی صهیونیزم در فلسطین از "ایجاد موطن یهودی" به "تأسیس کشوری یهودی". سادهانگارانه است اگر اینگونه تصور شود که تا پیش از این مقطع زمانی، صهیونیستها در فکر "تأسیس کشوری یهودی" نبودند. صورت مذاکرات افشا شدة "اولین کنگرة جهانی صهیونیزم" نشان میدهد صهیونیستها به علل سیاسی و استراتژیک، نمیخواستند مقاصد واقعیشان در مورد "تأسیس کشوری یهودی" افشا شود؛ از اینرو، آنان واژة "موطن یهودی" را جعل کردند، چرا که با واقعیت صهیونیزم در آن مرحله از زمان (پایان قرن نوزدهم) هماهنگتر بود. "ماکس نوردو" معاون "هرتسل"، دربارة نحوة جعل این واژه در "اولین کنگرة جهانی صهیونیزم" میگوید:
"بیشترین تلاش خود را به کار بردم تا طرفداران ایجاد کشور یهودی در فلسطین را متقاعد سازم که میتوانیم اصطلاحی جایگزین را مطرح کنیم که نشاندهندة منظور ما باشد، اما آن را چنان ارائه دهیم که از تحریک عثمانیهای حاکم بر کشور مورد نظر جلوگیری کند... من به جای اصطلاح کشور، موطن را پیشنهاد کردم... اصطلاحی مبهم بود، اما به خوبی میدانستیم که معنای آن چیست! در آن برهه، معنی کشور یهود را داشت."
آن چه بعدها در "اعلامیة بالفور" و "کُتُب سفید" چندگانه از آن یاد میشد نیز، همان اصطلاح "موطن یهودی" بود و همین ابهام نهفته در این اصطلاح، دستان "سازمان جهانی صهیونیزم" و حامیان انگلیسی آنان را برای بازیهای پیچیدة سیاسی و کنترل حساسیتهای دشمنان و رقبای منطقهای و بینالمللی بازگذاشت.
همانطور که اشاره کردیم، طی نیم قرن، سلسله به هم پیوستهای از این بازیها، در منطقة خاورمیانه و جهان به اجرا درآمد تا با آغاز جنگ دوم جهانی، "سازمان جهانی صهیونیزم" به جایی رسید که حس میکرد اگر از فرصت به دست آمده به واسطه جنگ استفاده نکند، خیانتی بزرگ مرتکب شده است. همة شرایط مهیا بود: مدعیان فلسطین اعم از اعراب و انگلستان، شدیداً درگیر مسائل خود بودند. دولتهای تازهتأسیس عربی، همگی مشغول حل و فصل مشکلات داخلیشان بودند و انگلستان هم در آتش جنگ جهانی دست و پا میزد. از اعراب فلسطین هم که رهبرانشان یا کشته و تبعید شده بودند و یا سعی داشتند با آلمان و ایتالیا، علیه انگلستان متحد شوند، کاری برنمیآمد. (این اشتباه مکرر اعراب بود که میپنداشتند میتوانند از باشگاه صلیبی اروپا، متحدی برای خود علیه اعضای دیگر همین باشگاه پیدا کنند؛ کاری که در طول تاریخ رویارویی اسلام و صلیبیان محقق نشد و در هر مقطعی که "به ظاهر" چنین اتحادی صورت گرفت، در نهایت باعث ضربهپذیرتر شدن مسلمانان و تضعیف آنان شد).
مسألة تبدیل "موطن یهودی" به "کشور یهودی" از همان سالهای ابتدای جنگ توسط "آژانس یهود" به بحث گذاشته شد و در پایان سال ۱۹۴۱ کمیتهای مأمور تدوین یک بیانیه حاوی اهداف جدید صهیونیزم شد.
همکاری "آژانس یهود" با "کمیتة اضطراری آمریکا در امور صهیونیزم" (یا در آینده "شورای اضطراری صهیونیستهای آمریکایی") منجر به برپایی کنفرانس فوقالعادهای در هتل "بالتیمور" نیویورک در ماه مه سال ۱۹۴۲ شد. ششصد نماینده از صهیونیستهای اروپا و سه عضو کمیتة اجرایی "آژانس یهود"، از جمله "حییم وایزمن" و "دیوید بنگوریون" در این کنفرانس شرکت داشتند. در "بالتیمور" طرح "تأسیس کشوری یهودی" به طور رسمی مطرح شد و کنفرانس، اعلامیهای را حاوی اهداف جدید صهیونیزم موسوم به "برنامة بالتیمور" تصویب کرد. تصویب نهایی "برنامه بالتیمور" در کنفرانس یهودیان آمریکا به سال ۱۹۴۳ صورت گرفت. "تبدیل فلسطین به یک مشترکالمنافع یهودی"، "رد کتاب سفید ۱۹۳۹"، "آزادی مهاجرت تحت نظر آژانس یهود" و "ایجاد ارتش یهودی با پرچم صهیونیزم (ستاره داوود)" از اصول "برنامة بالتیمور" بود.
"برنامة بالتیمور" سرانجام به میان صهیونیستهای فلسطین برده شد و پس از بحث و بررسی توسط آنان، به تاریخ دهم نوامبر سال۱۹۴۲ در "بیتالمقدس"، رسماً به عنوان استراتژی و سیاست جدید صهیونیزم پذیرفته شد.
آغاز جنگ رسمی گروههای تروریستی صهیونیست با نیروهای انگلیسی، مقدمه ورود آمریکا به صحنه فلسطین بود. در فوریة سال ۱۹۴۴، گروه "ایرگون" به رهبری "مناخیم بگین"، جنگ علیه آلمان و متحدانش را متوقف کرده و تماماً روی نبرد با "دولت قیمومیت" متمرکز شد. چندی بعد، گروه افراطی "اشترن"، که در حقیقت از "ایرگون" انشعاب کرده بود، مجدّداً به "ایرگون" پیوست و در کنار آن به جنگ علیه"حکومت قیومیت" روی آورد. تخریب اموال دولتی و ترور مقامات انگلیسی و حتی انهدام "دفاتر مهاجرت قیمومیت"، از جمله شیوههای صهیونیستها برای مستأصل کردن بریتانیا بود. کمیسر عالی بریتانیا "مک میچل" دو بار مورد سوء قصد قرار گرفت و حتی وزیر بریتانیا در امور خاور نزدیک " لرد موین" که در عین حال عضو کابینه جنگی انگلستان هم بود، توسط گروه "اشترن" به قتل رسید.
بریتانیا از یک سو حاضر نبود منطقهای مانند "فلسطین" را به رقیبی تازه از راه رسیده واگذار کند و از سوی دیگر در آن مقطع، آمادگی تحمل پیامدهای همراهی آشکار با صهیونیستها را نداشت؛ به همین علت بود که "وینستون چرچیل" نخستوزیر وقت انگلستان، در سال ۱۹۴۵ به رییس "آژانس یهود" که از وی خواستار لغو "کتاب سفید" و "تأسیس کشور یهودی در فلسطین" شده بود، پاسخ داد: "تا پایان جنگ و مذاکرات متفقین، نمیتوان بر سر مسأله فلسطین مذاکره کرد."
البته صهیونیستها هم حاضر نبودند سرنوشت برنامههای خود را با تردیدها و ملاحظات انگلستان گره بزنند. هدف عملیاتهای تروریستی گروههای مسلح صهیونیستی، بالا بردن هزینههای "دولت قیمومیت" بود تا انگلستان وادار شود تصمیم نهایی خود را دربارة فلسطین بگیرد. البته این شرایط منافعی هم برای انگلیسیها داشت و آن هم حفظ وجهه در برابر اعراب و پرهیز از قیامهای ضدانگلیسی آنان بود.
تا پیش از پایان جنگ دوم جهانی در اروپا، تنها سازمانهای "ایرگون" و "اشترن" علیه نیروهای انگلیسی حاضر در فلسطین دست به عملیات تروریستی میزدند. مدت کمی پس از پایان درگیریها در اروپا، "آژانس یهود" مطمئن شد که "بریتانیا" به این زودیها قصد دست کشیدن از فلسطین را ندارد. این در حالی بود که به زعم غالب صهیونیستها، زمان قطعی برپا شدن "کشور یهودی" فرا رسیده بود. به این ترتیب، "آژانس یهود" شاخة نظامی خود "هاگانا" را علیه "دولت قیمومیت" وارد صحنه کرد. در نوامبر سال۱۹۴۵، "هاگانا" با "ایرگون" و "اشترن" متحد شد و هر سه در قالب "جنبش مقاومت"، عملیات ضدانگلیسی را پی گرفتند و در حقیقت، "ایرگون" و "اشترن"، حکم تیمهای ضربت و جوخههای ترور "هاگانا"، شاخة نظامی "آژانس یهود"، را پیدا کردند.
(جالب این جاست که کمتر از یک سال قبل، اعضای "ایرگون" و "اشترن" بارها به دلیل عملیات ضدانگلیسی توسط "هاگانا" دستگیر و حتی شکنجه شده بودند). با گسترش روزافزون حملات به منافع بریتانیا، این دولت تصمیم گرفت بر تعداد نظامیان خود در "فلسطین" بیفزاید. در مدت کوتاهی، به قدری سرباز انگلیسی وارد فلسطین شد که تعداد آنان به ۱۰۵ هزار نفر رسید، یعنی یک ششم جمعیت یهودی حاضر در فلسطین؛ اما این واکنش سودی برای انگلستان به بار نیاورد و تنها در ۳۱ اکتبر سال۱۹۴۵، راهآهن فلسطین در ۱۸۶ نقطه توسط "هاگانا" منفجر شد. حمله به پلیس و گشتیهای بریتانیا در سواحل مدیترانه نیز شدت یافت.
از سوی دیگر، اعراب از این که صهیونیستها بر روی متحدان سابق خود آتش گشوده بودند، تا مدتی دچار سردرگمی شدند، اما مشاهدة عدم برخورد جدی "دولت قیمومیت" با عوامل این حملات و تداوم رخنه یهودیان در تمامی شؤون فلسطین، آنان را متقاعد کرد که خطر باقی است و باید کاری کرد.
● تاسیس اتحادیه عرب
در ۲۲ مارس سال ۱۹۴۵ کشورهای عرب با تأسیس "اتحادیة عرب" در قاهره، "دفاع از حقوق مردم فلسطین" را در رأس برنامههای خود قرار دادند و فلسطین را به عنوان یک عضو این اتحادیه به رسمیت شناختند. همچنین "کمیتة عالی عرب" بار دیگر توسط این اتحادیه احیا شد و با نام "شورای عالی فلسطین" آغاز به فعالیت کرد و به جای نمایندة فلسطین در اتحادیة عرب، اعضای این شورا معرفی شدند.
در درون فلسطین هم، علیرغم فرسایش فراوان نیروهای انقلابی بر اثر "انقلاب بزرگ فلسطین"، دو سازمان شبه نظامی برای مقابله با گروههای مسلح صهیونیستی ایجاد شد. اول سازمان "نجاده" که توسط "رشاد الدباغ" و "محمد الحواری" فرماندهی میشد و دوم سازمان "فتوا" که تحت رهبری "جمال الحسینی"، پسرعموی "حاج امین الحسینی"، قرار داشت. این دو سازمان به دلایل مذهبی، به شدت با یکدیگر اختلاف داشتند، اما "اتحادیة عرب" تلاشهایی را برای اتحاد "نجاده" و "فتوا" آغاز کرد و با اعزام یک افسر مصری به نام "محمود لبیب" به فلسطین، سرانجام موفق شد این دو سازمان را در هم ادغام و تشکلی جدید با نام "سازمان جوانان" تأسیس کند.
البته این اتحاد به دلیل غیراصولی بودن آن و اختلافات عمیق رهبران دو گروه، عاقبت خوشی پیدا نکرد و به دلیل خیانت یکی از فرماندهان آن درست در حساسترین لحظات تاریخ (سال ۱۹۴۸) متلاشی شد.● ورود رسمی آمریکا به معرکه
مصادف با همین ایام "بن گوریون" از دولت انگلستان خواست با پذیرش صد هزار مهاجر جدید یهودی به فلسطین موافقت کند. حمایت آمریکا از این درخواست، نقطة آغاز رسمی ورود آمریکا به صحنة منازعه در فلسطین بود. رییسجمهور آمریکا در نامهای به نخستوزیر انگلستان، از این درخواست پشتیبانی کرد؛ اما انگلیس این تقاضای صهیونیستها را موجب نفی "کتاب سفید سال۱۹۳۹" و به ضرر خاورمیانه دانست و یادآوری کرد، طبق توافق قبلی آمریکا و انگلیس، باید برای هر اقدامی در فلسطین، با اعراب مشورت کرد. متعاقباً وزیر خارجه آمریکا اعلام کرد:
"در مورد تغییرات اساسی در فلسطین، با رهبران عرب و یهود مشورت خواهد کرد."
روز سیزدهم نوامبر ۱۹۴۵ وزیر خارجه انگلستان خواستار تشکیل کمیسیونی مشترک مرکب از شش آمریکایی و شش انگلیسی شد و اعلام کرد:
"آمریکا در حل مشکل فلسطین با انگلستان همکاری میکند." "کمیسیون مشترک"، موظف بود در عرض ۱۲۰ روز، گزارش خود را صادر کند. طی این ۱۲۰ روز، "کمیسیون مشترک آمریکایی - انگلیسی" با "صهیونیستهای آمریکا"، "نمایندگان اتحادیه عرب"، "نمایندگان یهودیان آلمان، اتریش، لهستان، یونان، ایتالیا و چکسلواکی"، همچنین "شورای عالی عرب" (به ریاست "حاج امین الحسینی") در "بیتالمقدس" گفتوگو کرده و در مارس ۱۹۴۶ گزارش خود را ارائه داد.
"کمیسیون مشترک" در گزارش خود خواستار "پذیرش صدهزار مهاجر یهودی به فلسطین"، "عدم تبدیل فلسطین به یک دولت صرفاً عربی یا یهودی"، "لغو قانون عدم انتقال اراضی به یهودیان" و "تشکیل کشور دو ملیتی (عرب - یهودی) در فلسطین" شده بود، اما این گزارش به دلیل پیشبینی نزاع داخلی، توصیه میکرد "قیمومیت فلسطین تداوم یابد؛ اما طبق توافقی از انگلستان به سازمان ملل متحد تفویض شود."
آمریکا بلافاصله گزارش منتشر شده را تأیید کرد، طبق معمول هر دو طرف منازعه، پذیرش "گزارش کمیسیون مشترک آمریکایی - انگلیسی" را منتفی دانستند، زیرا مانند دفعات پیشین، باز هم حقوق مسلم اعراب فلسطینی و تمامیت ارضی فلسطین مورد توجه قرار نگرفته بود و از سوی دیگر به نظر صهیونیستها نیز این گزارش با هدف آنان، یعنی تحقق "برنامه بالتیمور" و "تأسیس کشور یهودی در تمام فلسطین" منافات داشت.
● پاسخ صهیونیست ها و اعراب به گزارش کمیسیون مشترک
تنها دو ماه بعد، در ۲۹ ژوئن سال۱۹۴۶، "ستاد مرکزی ارتش انگلیس در فلسطین" که در "هتل کینگ دیوید" واقع در "بیت المقدس" قرار داشت، طی انفجاری قوی به طور کامل ویران شد و حدود یکصد نظامی انگلیسی که در میانشان عدهای کارمند عرب و یهودی نیز وجود داشت، به قتل رسیدند. "آژانس یهود" بلافاصله این اقدام را محکوم کرد و مسؤولیت آن را به عهده "ایرگون" گذاشت. "ایرگون" از این موضعگیری آژانس خشمگین شد، چرا که قبلاً موافقت "هاگانا" را برای انجام این بمبگذاری جلب کرده بود. به همین دلیل "ایرگون" از اتحاد با "هاگانا" خارج شد؛ اما با این حال انگلستان عملیات انتقامجویانة خود را تنها بر روی "ایرگون" متمرکز نکرد و به مقابله با تمامی تشکیلات صهیونیستی برخاست.
شکل اعتراض اعراب به گزارش "کمیسیون مشترک " بسیار متفاوت بود. علاوه بر تظاهرات و اعتصاب مردمی در کشورهای عربی، پادشاهان مصر و اردن و رؤسای جمهور سوریه و لبنان و ولیعهد عراق و سعودی، در ۲۸ مه سال ۱۹۴۶ در شهر "انشاص" مصر اجتماع کردند و طی قطعنامهای، خواستار "استقلال فلسطین عربی" و "لغو مهاجرت" و "لغو انتقال اراضی" شدند. در ۱۱ و ۱۲ ژوئن همان سال نیز "اتحادیة عرب" در "بلودان"، واقع در سوریه، تشکیل جلسه داد و بر "وحدت فلسطین" تأکید کرد و تقسیم آن را مردود دانست. در "کنفرانس بلودان" تصمیماتی محرمانه پیرامون تحریم کامل آمریکا و انگلیس نیز گرفته شد که البته هیچگاه به اجرا در نیامد.
● آخرین تقلای مشترک انگلستان و آمریکا
در فلسطین، اوضاع همچنان وخیم بود. شدت حملات گروههای صهیونیستی به اهداف انگلیسی به حدی رسید که بریتانیا سرانجام تمامی ملاحظات را کنار گذاشت و به "حکومت قیمومیت" اختیار داد تا به سرکوب مهاجمان اقدام کند. دفتر اصلی "آژانس یهود" در "تلآویو" تصرف شد و ۲۷۰۰ عضو "آژانس یهود" و اعضای کمیتة اجرایی آن دستگیر شدند و برای رهبران اصلی آژانس از جمله "بنگوریون" قرار تعقیب صادر شد. علیرغم فشار آمریکا بر انگلستان، "دولت قیمومیت" اعمال محدودیتهای خود را علیه "آژانس یهود" تشدید و آمریکا را متهم کرد که با انگیزة عدم پذیرش صدهزار مهاجر یهودی در نیویورک، مهاجرت آنان را به فلسطین پیگیری میکند. عملیات گروههای تروریستی "ایرگون" و "اشترن" نیز همچنان ابعاد جدیدتری به خود میگرفت. این حوادث نشان میداد لندن دیگر کنترل چندانی بر اوضاع فلسطین ندارد.
در همین سال، آمریکا و انگلستان طرح دیگری را موسوم به "طرح موریسون - گرادی" ارائه دادند. این طرح از سوی "هربرت موریسون" معاون وزارت کار بریتانیا و "هنری گرادی" سفیر آمریکا در انگلستان تدوین شده بود و براساس آن، "فلسطین" به چهار بخش تقسیم میشد: "یک ولایت عرب"، "یک ولایت یهودی"، "بخش قدس" و "بخش نقب".
طبق طرح جدید، ولایات عرب و یهود، هر کدام خود مختار بودند و یک حکومت مرکزی تحت ریاست "کمیسر عالی بریتانیا" بر کل کشور نظارت میکرد. اعراب با تأکید بر اصل "اتحاد فلسطین"، طرح جدید را نیز رد کردند و صهیونیستها هم با آگاهی از "طرح موریسون - گرادی" پیشنهادی مبنی بر تأسیس یک "کشور یهودی" در نیمی از خاک فلسطین ارائه دادند. همزمان گروههای تروریستی بر حملات خود به نیروهای انگلیسی افزودند. انگلستان رسماً از آمریکا تقاضا کرد در امور فلسطین مداخلة نظامی انجام دهد؛ اما ایالات متحده به این تقاضا پاسخ منفی داد و رییس جمهور این کشور اعلام کرد: "انگلستان در صدد جلب نظر اعراب است، پس باید خود به تنهایی اقدام کند".
در حقیقت آمریکا با زیرکی، پا در دامی که انگلستان برایش چیده بود نگذاشت و از ورود به یک بازی نیمه تمام خودداری کرد.
دولت انگلستان در سپتامبر سال ۱۹۴۶ و ژانویة سال ۱۹۴۷ نمایندگان اعراب و یهودیان را برای مشورت به لندن دعوت کرد، اما این مذاکرات به نتیجهای نرسید. در اوایل فوریة سال ۱۹۴۷، "بوین"، وزیر خارجة انگلستان، آخرین طرح را به اعراب و صهیونیستها ارائه داد. براساس طرح "بوین"، فلسطین به "یک حکومت محلی و خودمختار عرب و یهودی" تقسیم میشد و بدون آن که تجزیه شود با همین وضع، پنج سال را تحت "قیمومیت" سپری میکرد. در پایان، مجلسی براساس تأسیس یک "کشور متحد دو ملیتی" تشکیل میشد و چنانچه بر سر قانون اساسی کشور توافق به وجود نمیآمد، اختلاف به "شورای قیمومیت سازمان ملل" ارجاع میشد. با رد قاطع این پیشنهاد از سوی اعراب و صهیونیستها، وزیر خارجة انگلستان در ۲۶ فوریة سال ۱۹۴۷ طی نطقی اعلام کرد:
"نظام قیمومیت قادر به حل مسألة فلسطین نیست، زیرا یهودیان تقاضای پذیرش میلیونها مهاجر را دارند که این به زیان اعراب است. بدین خاطر، انگلستان در حل مسأله به بنبست رسیده و دولت اعلیحضرت تصمیم گرفته است کل قضیه را به سازمان ملل متحد ارجاع دهد."
● بحران فلسطین در سازمان ملل متحد
با درخواست انگلستان، "مجمع عمومی سازمان ملل" طی اجلاس ویژهای، کمیتهای مخصوص در مورد فلسطین تحت نام "کمیتة ویژه سازمان ملل متحد در مورد فلسطین" تشکیل داد. این کمیته از کشورهای استرالیا، کانادا، چکسلواکی، گوآتمالا، هند، ایران، هلند، پرو، سوئد، اروگوئه و یوگسلاوی تشکیل شده بود.
کمیتة مذکور اختیارات وسیعی داشت تا به تشخیص و تثبیت حقایق بپردازد و موضوعات مربوط به فلسطین را با در نظر داشتن سه دین اسلام، مسیحیت و یهود مورد بررسی قرار دهد و پیشنهادات خود را تا اول سپتامبر سال ۱۹۴۷ به مجمع عمومی سازمان ملل تسلیم کند. اعراب با این طرح از ابتدا مخالفت کردند و خواستار "حذف مسأله یهود از سرنوشت فلسطین" و تأسیس یک کشور مستقل عربی شدند، اما خواستة آنان به جایی نرسید و قرار شد در نهایت "شورای عالی عرب" (ارگان اتحادیة عرب) و "آژانس یهود" نظرات خود را به کمیتههای فرعی "کمیتة ویژه سازمان ملل متحد در مورد فلسطین" ارائه دهند. اعضای کمیتة ویژه با حضور در منطقه، نقطه نظرات و تحلیلهای اعراب و یهودیان را شنیده و در نهایت در ماه اوت سال ۱۹۴۷، گزارش خود را ارائه دادند. در این گزارش، ضمن تحلیل راهحلهای پیشین، دو پیشنهاد نهایی، ارائه شد. پیشنهاد اول (موسوم به "طرح اکثریت") که اکثریت اعضای کمیته از آن حمایت میکردند، مبتنی بود بر "تقسیم فلسطین به دو کشور مستقل یهودی و عربی" که دارای "وحدت اقتصادی" باشند. مرزهای این دو کشور نیز تعیین شده بود.
پیشنهاد دوم (موسوم به "طرح اقلیت") که تنها از سوی ایران، هند و یوگسلاوی حمایت میشد، تقسیم فلسطین را غیرعملی و غیرمؤثر و برخلاف منافع اعراب میدانست.
آنان "تشکیل یک کشور مستقل فدرال در فلسطین" را بهترین راهحل میدانستند. این کشور فدرال، شامل دو کشور یهودی و عرب به پایتختی "بیتالمقدس" میشد و دولت فدرال اختیار کامل امور دفاع ملی، روابط خارجی، مهاجرت، انتشار پول، مالیات، حمل و نقل و ارتباطات را به عهده داشت. قانونگذاری در این حکومت از طریق "سیستم پارلمانی دو مجلس" انجام میشد و تصویب قوانین، رأی اکثریت دو مجلس را نیاز داشت.
دفتر "اتحادیة عرب" در نیویورک، تصویب هر یک از دو طرح "اکثریت" و "اقلیت" را با جنگ در خاور میانه برابر دانست و آنها را رد کرد. "شورای عالی عرب" نیز هیچ کدام از دو طرح را نپذیرفت، اما "آژانس یهود" از طرح "اکثریت" ابراز خشنودی کرد.
● تیر خلاص
قرار بر این شد که "طرح اکثریت" در روز ۲۶ نوامبر سال ۱۹۴۷ در "مجمع عمومی سازمان ملل متحد" به رأی گذاشته شود. تصویب این طرح به رأی دو سوم نمایندگان نیاز داشت، ولی چون در زمان اخذ رأی، معلوم شد که این طرح رأی کافی را به دست نمیآورد، به اصرار "آمریکا" موعد رأیگیری به سه روز بعد موکول شد. در این فرصت، بعضی کشورهای کوچک مثل هائیتی، لیبریا، لوکزامبورگ، زلاندنو، پاراگوئه و فیلیپین که موضع مخالف داشتند، برای ارائة رأی مثبت تحت فشار قرار گرفتند. "ترومن" رئیس جمهور وقت آمریکا، راجع به این فشارها در خاطراتش نوشته است:
"... حقیقت این است که نه تنها سازمان ملل متحد بلکه کاخ سفید هم تحت فشار شدیدی قرار گرفته بود. اصرار بیش از حد بعضی رهبران صهیونیزم، که از ما میخواستند نفوذ خود را به کار بریم تا نمایندگان بعضی کشورها وادار شوند در مجمع عمومی به نفع آنها رأی دهند، واقعاً مرا آزرده خاطر کرده بود..."
"ترومن" به یکی از وزرای کابینة خود اخطار کرد که اگر دولتهایی که معمولاً در کنار آمریکا میمانند بخواهند در "مسألة فلسطین" از این قاعده عدول کنند از آنان توضیح کافی و قانعکنندهای طلب خواهد کرد. پیام رئیسجمهور آمریکا بسیار شفاف و روشن بود، دولتهایی که مخالف "طرح تقسیم" بودند یا نمیتوانستند تصمیم نهایی خود را دربارة "طرح اکثریت" بگیرند با شدیدترین روشهای بیانی و عملی به راه آورده شدند. "کمپانی تایر و لاستیک فایرستون" - که در کشور آفریقایی "لیبریا" کشتزارهایی وسیع داشت - به دولت این کشور فشارهای فراوانی وارد آورد.
به تمام نمایندگان کشورهای آمریکای لاتین تذکر داده شد که رأی موافق آنان به "طرح تقسیم فلسطین" امکان احداث جادة سراسری قارة آمریکا را افزایش خواهد داد. فیلیپینیها هم که در اوایل کار عمیقاً از آرمان "فلسطین یکپارچه" حمایت میکردند با رسوایی تمام مجبور شدند به نفع "طرح اکثریت" رأی بدهند، چراکه هفت تقاضای وام آنان در کنگرة آمریکا برای تصویب انتظار میکشید. جالب این که "حییم وایزمن" رئیس سازمان جهانی صهیونیزم در مقابل انتقاداتی که همان موقع نسبت به اعمال فشار به نمایندگان سازمان ملل ابراز میشد، با ارسال نامهای خطاب به "ترومن" مسأله را چنین توجیه کرد:
"...این روزها در واشنگتن ادعا میکنند که برادران اسرائیلی، با تجاوز از حد خود، مرتکب بعضی اقدامات افراطی و اعمال فشارهای بیتناسب به بعضی نمایندگان سازمان ملل شدهاند در حالی که باید بگویم: اگر این ادعاها صحت داشته باشد، من مسؤول و پاسخگوی رفتار کسانی نیستم که وکالت برای انجام چنین اعمالی ندارند".
در نهایت "صهیونیست"ها با به کارگیری تجارب تجاری و استفاده از شبکة وسیع پیوندهای جهانی خود، پس از یک سلسله فعالیتهای گسترده در راهروهای سازمان ملل، توانستند در حد مورد نیاز، نظر مساعد کشورهای دیگر را تأمین کنند و علیرغم تلاشهای اعراب و گروه "اقلیت" در "کمیتة ویژه"، سرانجام "طرح تقسیم فلسطین" به دو کشور عربی و یهودی طی قطعنامة ۱۸۱، در تاریخ ۲۹ نوامبر سال ۱۹۴۷ در یکصد و بیست و هشتمین اجلاسیة مجمع عمومی سازمان ملل با ۳۳ رأی موافق و ۱۳ رأی مخالف به تصویب رسید.
یکی از اعضای کنگرة آمریکا، به نام "لارنس اچاسمیت" مدتی بعد از تصویب طرح تقسیم، در یک سخنرانی خطاب به دیگر نمایندگان کنگره گفت:
"... گزارش موثق نشان میداد که نمایندگان سه کشور کوچک بهوسیلة نمایندگان آمریکا و مأمورین عالیرتبه واشنگتن تحت فشار قرار گرفتهاند.اکنون این یک اتهام جدی است. هنگامی که مسأله در ۲۹ نوامبر برای آخرین بار رسیدگی شد، چه اتفاقی افتاد؟ رأی نهایی به وسیله آراء "هائیتی"، "لیبریا" و "فیلیپین" مشخص شد. این سه رأی برای احراز اکثریت دوسوم کافی بود. قبلاً این کشورها مخالف تقسیم بودند..."
براساس این قطعنامه، ۵۶ درصد از خاک فلسطین (۲۰۰/۱۴ کیلومتر مربع با ۵۳۰ هزار یهودی و ۴۶۰ هزار عرب) به "کشوری یهودی" تبدیل میشد و ۴۴ درصد آن (۱۲ هزار کیلومتر مربع با ۶۵۰ هزار سکنه عرب و ۱۱ هزار یهودی) به "کشور عرب". این در حالی بود که تا پیش از این طرح، یهودیان تنها بر کمی بیش از ۶ درصد اراضی فلسطین مالکیت داشتند. طبق طرح تقسیم، قرار بر این شد که دو هفته بعد از خروج بریتانیا و نه زودتر، دو کشور عربی و یهودی اعلام موجودیت کنند و منطقة "بیتالمقدس" نیز به صورت بینالمللی و تحت نظارت "سازمان ملل متحد" اداره شود، همچنین کمیتهای از سازمان ملل بر مراحل اجرایی "قطعنامه۱۸۱" نظارت میکرد.
بلافاصله پس از تصویب "طرح تقسیم"، با دعوت "کمیتة عالی عرب" (به ریاست "حاج امینالحسینی") از روز ۲۹ نوامبر، اعتصابی سه روزه توسط فلسطینیان آغاز شد. در اوایل دسامبر سال۱۹۴۷ وزیر مستعمرات بریتانیا اعلام کرد، قیمومیت انگلستان در فلسطین، ۱۵ ماه مه سال۱۹۴۸ پایان مییابد.
همه چیز در مقابل جشمان حیرت زده فلسطیمنیان رو به پایان بود اما کاری از آنان بر نمی آمد. بر اثر سی سال قیمومیت انگلستان و سیاستهای خشن و سرکوبگرانه آن، خصوصاً پس از قیام سال ۱۹۳۶، تقریباً هیچ نهاد و تشکل اجتماعی و سیاسی که توان هدایت و رهبری مردم و مدیریت بحرانها را داشته باشد، در میان اعراب فلسطین باقی نمانده و به همان علت، گروه مسلح توانمندی هم در میان اعراب فلسطین شکل نگرفته بود و خلاصه؛ "هیچ همآوردی برای صهیونیستها در فلسطین وجود نداشت."
محمدعلی صمدی
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست