جمعه, ۱۵ تیر, ۱۴۰۳ / 5 July, 2024
مجله ویستا
"توافق مصلحتآمیز روابط ایران و اسرائیل"
!["توافق مصلحتآمیز روابط ایران و اسرائیل"](/mag/i/2/ggael.jpg)
ناگفته نماند كه در بین اولین گروه كارشناسان اسرائیلی دوازده نفر رسماً به بهانه خدمت در طرح قزوین ولی رسماً بمنظور مقابله با تبلیغات رادیوئی اعراب بسوی ساكنان استان خوزستان در رادیو اهواز خدمت میكردند." (ص۱۳۵) بنابراین به اعتراف صریح كتاب، حتی پروژههای كشاورزی بهانهای برای حضور بیشتر اسرائیلیها و شركت گستردهتر آنها و فعالیتهای اطلاعاتی بوده كه ساواك مسئولیت آن را در ایران به عهده داشت. برای روشن شدن زمینه فعالیتهای افرادی كه تحت پوشش فعالیتهای كشاورزی به ایران میآمدند فراز دیگری از كتاب كاملاً رسا است: "گام مهمی كه برای تضمین امنیت ایران و اسرائیل برداشته شد تاسیس ادارهای در خرمشهر بمنظور گردآوری اطلاعات درباره "فعالیتهای درون مرزی" بود. سازمانهای موساد و ساواك از طریق این اداره بوسیلهی ساكنان محلی اطلاعات مورد نیاز خود را جمعآوری میكردند تا فعالیتهایشان، مخفی بماند... ساواك اطلاعات مزبور را مجاناً در اختیار سازمان سیاسی میگذاشت وقتی موساد سعی كرد همان اطلاعات را به ایالات متحده بفروشد به آنها گفته شد كه ساواك مجاناً اطلاعات را در اختیار آنها گذاشته است". (صص۱۹-۱۱۸) شاید تصور شود همكاری اطلاعاتی اسرائیل با ایران صرفاً در مورد مسائل برون مرزی بوده است، در حالیكه ظاهراً در مركز نیز كارشناسان صهیونیست علیه كشورهای اسلامی و عربی فعالیتهایی را صورت میدادند: "گویا در این دیدار ژنرال امیت (رئیس ركن ۲ ارتش اسرائیل) توانست موافقت شاه را در مورد تعلیم ماموران ساواك در عملیات ضدجاسوسی و مشتركاً بدست آوردن اطلاعات امنیتی از طریق دخول به سفارتخانه كشورهای دشمن در تهران جلب كند. در واقع بعد از این ملاقات، طبق اظهار مقامات عالیرتبه ساواك، ماموران عربی زبان موساد توانستند دیپلماتهای سادهلوح عرب را در تهران با پول و زن تطمیع كرده و به داخل سفارتخانههای آنها راه یابند و با گشودن كیسههای سیاسی از محتویات آنها عكسبرداری كنند". (ص۱۲۱) بنابراین اظهار صریح، تمامی امكانات ساواك در اختیار موساد قرار میگرفت تا مأموران این سازمان اطلاعاتی، دیپلماتهای عرب و مسلمان را كاملاً در كنترل خود درآورند. به عبارت دیگر، همكاری امنیتی ایران با اسرائیل موجب میشد اسرائیل نقشی را كه انگلیس و سپس آمریكا برای این پایگاه خود در خاورمیانه تعیین كرده بودند، یعنی تضعیف كشورهای اسلامی، به خوبی دنبال كند. باید دید در ازای این خدمات به صهیونیستها، ملت ایران چه چیزی دریافت كرد. قضاوت در این زمینه چندان دشوار نیست؛ دستاورد همكاری مشترك صهیونیستها با پهلوی دوم برای ملت ایران جز خفقان بیشتر نبوده است. مطالب مطرح شده در كتاب "توافق مصلحتآمیز روابط ایران و اسرائیل" هرچند بیانگر بخشی ناچیزی از وقایع این دوران است، اما كمك شایان توجهی به كشف حقایق میكند؛ حقایقی كه قبل از پیروزی انقلاب در مورد آن سخنهای فراوانی مطرح میشد، اما اطلاعات دقیقی در این زمینه وجود نداشت: "اوایل سال ۱۹۵۷ شاه به ژنرال بختیار دستور داد با اسرائیلیها تماس گرفته و امكان همكاری آنها را با ایران در امور اطلاعاتی مورد بررسی قرار دهد. اولاً، شاه و مشاورانش دریافته بودند كه بخاطر محرمانه بودن مناسبات اسرائیل و ایران، جریان این مناسبات باید به سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی هر دو كشور سپرده شود. شاه به این نتیجه رسیده بود كه روابط آشكار و دیپلماتیك بین دو كشور بصرفه و صلاح ایران نیست... تعدادی از رؤسای ساواك از تعلیمات سازمان سیا بخودشان و كارآموزان ناراضی و شاكی بودند و بالاخره، مقامات ساواك جملگی برآن بودند كه ... تخصص فنی سازمان موساد بیشتر از هر سازمان اطلاعاتی دیگر كه به دادن كمك به ایران متمایل باشد، برای آنها مفیدتر خواهد بود... بالنتیجه در سال ۱۹۵۸ یك هیئت بازرگانی، در تهران شروع بكار كرد و تا سالیان بعد بعنوان پوششی برای كارهای مخفیانه اسرائیل در ایران باقی ماند. روابط كاری بین موساد و ساواك تا آنجا گسترش یافت كه تعداد جاسوسان و متخصصین ضدجاسوسی اسرائیل كه افراد ساواك را تعلیم میدادند از شمار مربیان آمریكائی زیادتر شد. همان وقت تعداد كثیری از كارآموزان ساواك به اسرائیل رفته و در اداره مركزی موساد در تلآویو در رشتههای ارتباطات و مخابرات، جاسوسی، ضدجاسوسی و دخول عدوانی تحت تعلیم قرار گرفتند." (صص۳-۸۲)در فراز دیگری از این كتاب به صورت بسیار گذرا به آموزش نیروهای ساواك توسط موساد اشاره میشود: "اسرائیل ماموران ساواك را تعلیم میداد و با همكاری آن سازمان باقیمانده یهودیان عراق را از آن كشور بطور قاچاق خارج میكرد، نفت خام ایران بوسیله یك خط لوله مخصوص از بندر ایلات در خلیج عقبه به بندر اشكلون در دریای مدیترانه حمل میشد و اسرائیل برای رساندن مقادیر زیادی كمك به شورشیان كرد در شمال عراق از خاك ایران استفاده میكرد." (ص۱۵۲) برای درك اهمیت فعالیتهای اطلاعاتی در ایران و میزان اعتماد آمریكا به صهیونیستها كه اجازه میدادند حتی شمار مربیان اسرائیلی از متخصصان سیا در ساواك فزونی یابد توجه محققان و تاریخپژوهان را به فراز دیگری از كتاب جلب میكنیم: "... ناگفته نماند كه انگلیسیها چند ماه قبل از تاسیس ساواك سعی كرده بودند كه به توانائی دولت ایران در جمعآوری اطلاعات سازمان دهند تا بتوانند خودشان از نزدیك رویدادهای داخلی كشور را تحت نظر داشته باشند. مأمور اجرای مقاصد بریتانیا دونال مكنسون Donal Mackensonوابسته مطبوعاتی سفارت انگلیس در تهران بود. سازمان سیا از نقشهی انگلیسیها آگاه شد و بیدرنگ "امكانات" خود را در اختیار ایران گذاشت- این موضوع را باید نمونهی دیگری از رقابت انگلیس و آمریكا در ایران دانست." (ص۷۱) حساسیت شدید آمریكاییها به همپیمانان انگلیسی خود در زمینه نقشآفرینی در ساواك و برخورد دست و دلبازانه آنها با صهیونیستها، ضمن اینكه میزان اهمیت پایگاه جامعه سرمایهداری در خاورمیانه را مشخص میسازد نقش آمریكا را نیز در پیوند زدن ایران با اسرائیل كاملاً روشن میكند، هرچند تهران بشدت از این ارتباط در هراس بود و سعی در هر چه مخفی نگه داشتن آن داشت. شاید تصور شود همكاری اطلاعاتی این دو كشور مرتبط با آمریكا در تشدید خفقان و تقویت دیكتاتوری پهلوی دوم نقش چندانی نداشته و آنچه قبل از انقلاب در این رابطه میان مردم ایران مطرح میشد صرفاً یك تصور بوده است: " همكاری اسرائیل و ایران تنها به مبارزه با دشمنان مشترك در خارج از مرزهای آن دو كشور محدود نبود.در سالهای اول ۱۹۷۰ كه مخالفت با برنامههای نوسازی شاه شدت گرفت سازمان موساد اطلاعات ارزندهای از فعالیت پارتیزانها از جمله مجاهدین خلق كه با سازمان آزادیبخش فلسطین ارتباط داشتند در دسترس ساواك گذاشت و همكاری خود را با آن سازمان برای سركوب كردن آنها اعلام داشت. اینگونه همكاریها بطور محرمانه بعمل میآمد تا مخالفین كه اصرار داشتند ایران سیاست خود را بنفع اعراب تغییر دهد تحریك نشوند." (صص۸-۱۸۷) فراز دیگری از كتاب مشخص میسازد كه علاوه بر سایر شبكههای اطلاعاتی كه اسرائیلیها در ایران به وجود آورده و عمدتاً در خدمت تقویت سیستم پلیسی شاه و حفظ رژیم پهلوی گذارده بودند، سفارت صهیونیستها در تهران نیز به صورت گسترده در این زمینه فعال بوده است: " تروریستهای ایرانی را كه میتوان با اتحاد جماهیر شوروی و لیبی یا سازمان آزادیبخش فلسطین مرتبط دانست در میان مقامات دولتی ایران و اعضاء سازمان اطلاعات و امنیت كشور نگرانیهای شدیدی تولید كرده بودند. از این رو بمنظور مراقبت دقیق دستجات تروریستی مانند فدائیان خلق و مجاهدین خلق، همكاری ساواك با موساد از اهمیت خاصی برخوردار بود. بعضی از اعضاء جدید سفارت اسرائیل كه به اتفاق اوری لوبرانی به تهران اعزام شده بودند از افسران لایق و مجرب سازمان امنیت اسرائیل بودند و این موضوع مایه مسرت و خرسندی دستگاههای امنیتی ایران شده بود. یادداشت سری زیر از سفارت ایالات متحده درباره "اطلاعات مربوط به هیئت بازرگانی اسرائیل" در تهران شامل نكات جالبی میباشد: آریه لوین كه قبلاً به لووا لوین Lova lewin معروف بود و در سال ۱۹۲۷ در ایران متولد شد مامور اطلاعات است... آبراهام لونز Abraham Lunz متولد فوریه ۱۹۳۱ در لیبریه از سال ۱۹۷۱ رئیس اداره اطلاعات نیروی دریایی بوده و در امور ارتباطات و الكترونیك تخصص دارد. سوابق او و معاونش موشه موسیلوی در دفتر وابسته دفاعی در تلآویو حاكیست كه هر دو افسر اطلاعاتی لایقی هستند... سرهنگ دوم موشه موسی لوی قبل از ۱۹۷۴ كه مامور تهران شد در ستاد اطلاعاتی نیروی دریایی اسرائیل افسر روابط خارجی بوده است. در اوت ۱۹۶۶ افسری به نام سرگرد لوی با مربی ایرانی مدرسه جدیدالتأسیس اطلاعاتی همكاری داشته و مسئول فراهم ساختن برنامه و وسائل تعلیماتی بوده است و این افسر قبل از ماموریت ایران ریاست "اداره جمعآوری اطلاعات سری" را بعهده داشته است..." (صص۵-۲۵۴) این فراز تا حدودی ماهیت هیئت سیاسی و دیپلماتیك و همچنین هیئت بازرگانی اسرائیل را مشخص میسازد؛ لذا همان گونه كه به وضوح مشخص است محور همه فعالیتهای رژیم صهیونیستی در ایران را كمك به ساواك برای دستگیری مبارزان، بازجوییهای غیرانسانی و شكنجههای منجر به قتل یا آسیبهای جبران ناپذیر جسمی و روحی برای كشف سریع شبكه مبارزان و... تشكیل میداده است. در همین حال شبكه آژانس یهود در ایران نیز در شهرهای مختلف فعال بود و همه اطلاعات خود را در اختیار موساد قرار میداد. بنا به گفته ویلیام سالیوان، آخرین سفیر آمریكا در تهران، پیشبینی لوبرانی "بر اطلاعاتی كه اسرائیلیها از شبكه جاسوسی بینظیر خود در تهران كسب میكردند متكی بود زیرا آنها با گروهی متجاوز از هشتاد هزار یهودی كه در كلیه شئون مملكت رخنه كرده بودند در تماس بودند."(ص۲۳۷) هرچند چنین ادعایی را باید نوعی بزرگنمایی قدرت شبكههای صهیونیستی در میان اقلیت یهودی ایران تلقی كرد؛ زیرا از یك سو بسیاری از یهودیان ایرانی به دلیل عرق ملی هرگز حاضر نبودند با سازمانهای اطلاعاتی وابسته به بیگانه همكاری كنند و از دیگر سو اصولاً با اندیشه نژادپرستانه صهیونیستها به شدت مخالف بودند، اما همان گونه كه در ادامه مطلب به تفصیل به آن خواهیم پرداخت از طریق چنین قدرتنمایی غیرواقعی، اسرائیل توانسته بود محمدرضا پهلوی را كه به دلیل نداشتن پشتوانه مردمی (به ویژه بعد از كودتای آمریكایی ۱۳۳۲) بشدت احساس تزلزل میكرد، به دادن امكانات مالی هرچه بیشتر وادارد. در این زمینه حتی گزارشهای ساواك نیز حاكی از آن است كه اسرائیلیها از ترفند بزرگنمایی توان خود برای كسب موقعیت بهتر استفاده میبردهاند: "در اجرای اوامر صادره در ساعت ۱۰:۳۰ روز ۷/۱۰/۳۵ ملاقاتی با نماینده دوستان زیتون بشرح زیر انجام كه جهت صدور هرگونه اوامر مقتضی از عرض میگذرد.
الف- منظور: ایجاد تماس بین دو نفر متخصصین تخریب ساواك با نماینده دوستان زیتون در مورد نیازمندیهای وسایل تخریب الكترونیكی.
ب- شركت كنندگان در ملاقات عبارت بودند از آقایان ۱- اردیبهشتی ۲- حسینزاده ۳- باقریان ۴- ماهان نماینده دوستان زیتون.
پ- پیشینه: همانطوری كه استحضار دارند در اجرای اوامر صادره افراد منتخب ساواك در تاریخ ۲۱/۶/۳۵ به كشور اسرائیل اعزام و به مدت شش روز اقامت در آن كشور با وسایل جدیدی كه تروریستها علیه آن كشور بكار میبردند آشنایی حاصل نمودند و پس از مراجعت طی گزارش بعرض رسیده بود منظور اصلی اعزام هیئت ایرانی به اسرائیل پیشنهاد ژنرال ضمیر بود كه نامبرده اظهار نموده بود وسائلی در اسرائیل موجود است باندازه یك قلم خودنویس كه میتواند یك كشتی را منفجر نماید لیكن پس از اعزام به آن كشور متخصصین تخریب كشور اسرائیل در این مورد اظهار بیاطلاعی نمودند و گفتند یك چنین وسیلهای وجود ندارد و نتیجتاً منظور اصلی هیئت اعزامی تامین نگردید. از سوی دیگر به علت زمان كم (پنج روز بازدید آموزشی در اسرائیل)... بخش مستقل عملیات ویژه." (گزارش ساواك؛ شماره ۳۴۰۴/۱۰۰۳ ب؛ مورخ ۳۱/۱/۳۵ [۱۵۵] به نقل از كتاب ساواك و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، ص۱۱۲-۱۱۰) در ابتدای شكلگیری و گسترش روابط پهلوی دوم و رژیم صهیونیستی، عمده همكاریها برای آموزش افسران ساواك بود؛ حال آن كه كمتر كشوری تمایل داشت خود را در كارنامه سیاهترین دیكتاتوری جهان سهیم كند. در آن ایام شكنجههای وحشیانه رایج و سیستماتیك در مخفیگاههای ساواك تنفر جهانیان را از آنچه در ایران میگذشت، برانگیخته بود: "شاه در سال ۱۹۵۷ با توجه به تأثیر همكاری اسرائیل در زمینههای امنیتی و اقتصادی، ژنرال تیمور بختیار، رئیس سازمان امنیت و اطلاعات كشور (ساواك) را به منظور بررسی امكانات همكاری بین دو كشور به اسرائیل گسیل داشت... مذاكرات ژنرال بختیار با همپایگانش در اسرائیل موفقیتآمیز بود، و پس از ملاقاتهای متعددی كه بین موساد و ساواك به عمل آمد پایههای ارتباط نزدیكی بین سازمانهای امنیتی دو كشور برقرار گردید و پیشرفت روابط ایران و اسرائیل بعد از آن بدست ماموران موساد و ساواك سپرده شد."(صص۵-۴) ویلیام شوكراس- نویسنده انگلیسی- نیز در زمینه همكاری موساد برای تربیت افراد درندهخویی چون تیمور بختیار مینویسد: "ساواك، سازمان اطلاعات و امنیت كشور، در سال ۱۹۵۷ [۱۳۳۵] به منظور حفظ امنیت كشور و جلوگیری از هرگونه توطئه زیانآور علیه منافع عمومی، تاسیس شد. به اصطلاح آمریكایی، قرار بود ساواك، آمیزهای از سیا و اف.بی.آی و سازمان امنیت ملی باشد. اختیارات آن نظیر سازمانهایی كه در زمان داریوش به عنوان چشم و گوش شاه خدمت میكردند، بسیار وسیع بود. وظیفه اصلی آن حمایت از شاه از طریق كشف و ریشهكن ساختن افرادی كه با حكومت مخالف بودند و اطلاع دادن از وضع و حال و روز مردم به او بود.ماموران ساواك به وسیله موساد و سیا و سازمان آمریكایی برای پیشرفت بینالمللی تربیت میشدند... نخستین رئیس ساواك سپهبد تیمور بختیار بود كه به سنگدلی و لذت بردن از زجر دادن دیگران شهرت داشت. او درنده خوی وفاداری نبود..." (آخرین سفر شاه، سرنوشت یك متحد آمریكا، ویلیام شوكراس، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، نشر البرز، چاپ چهارم، سال ۱۳۶۹، صص۸-۱۹۷) همكاری گسترده موساد و سایر سازمانهای مخفی وابسته به اسرائیل با پهلوی دوم در ایجاد یك جو پلیسی شدید و ارعابآمیز میتوانست برای دیكتاتوری دست نشانده كه بعد از روی كار آمدن مجددش از طریق كودتای آمریكا هیچ گونه مشروعیتی در میان مردم نداشت تا حدودی آرامش بخش باشد. عبدالمجید مجیدی یكی از عناصر بسیار نزدیك به دربار پهلوی در زمینه متزلزل بودن پایههای حكومت محمدرضا در میان مردم در آن ایام میگوید: "جریان ۲۸ مرداد واقعاً یك تغییر و تحولی بود كه هنوز [كه هنوز] است برای من [این مسئله] حل نشده كه چرا چنین جریانی باید اتفاق میافتاد كه پایههای سیستم سیاسی- اجتماعی مملكت این طور لق بشود و زیرش خالی بشود." (خاطرات عبدالمجید مجیدی، انتشارات گام نو، چاپ سوم، سال ۱۳۸۱، ص۴۲) صهیونیستها با درك دقیق وضعیت متزلزل محمدرضا پهلوی، نهایت سوءاستفاده را میكردند. هرچند ارتباطات سودجویانه اسرائیل با ایران ابعاد مختلفی داشت، اما بر اساس اسناد به جای مانده به نظر میرسد تنها زمینهای كه ساواك و شاه از آن رضایت داشتند آموزش افسران ساواك برای بازجویی و به كارگیری آخرین شیوههای شكنجه علیه مخالفان توسط كارشناسان موساد بود. وگرنه در سایر زمینههای همكاری بین ایران و اسرائیل، اساس كار بر دوشیدن محمدرضا و گرفتن پولهای كلان از وی و همچنین استفاده از امكانات گسترده در ایران بوده است. برای نمونه، اسرائیل جاسوسهایی را كه به طور مشترك با ایران در خدمت میگرفت خود تخلیه اطلاعاتی كامل میكرد و سپس اطلاعات غیرمفیدی را در اختیار ایران قرار میداد. گزارش این قبیل اقدامات رندانه كه جاسوسان را به ظاهر به شكل مشترك، ولی در واقع خود به تنهایی استخدام میكرد در اسناد ساواك فراوان یافت میشود: "در ساعت ۱۷ نزدیك كافه "پاكسیز" با (عبدالقادر عبدالواحد) كاندیدای دیگر ملاقات شد و باتفاق آقای رز [نماینده اسرائیل] به خانه شماره ۳۶ رهسپار شدیم... در این ملاقات از كاندیدا خواسته شد اطلاعات خود را درباره گسترش واحدهای ارتش عراق بیان دارد. توضیح اینكه در آخرین ملاقاتی كه در فوریه ۱۹۶۷ [۱۳۴۶] بین كاندیدا و نمایندگان زیتون [اسرائیل] صورت گرفته طرح سئوالات مورد نیاز به او تفهیم شده بود. اطلاعاتیكه كاندیدا در اختیار گذارد در برگ جداگانهای به پیوست تقدیم میگردد. این اخبار كه محصول تلاش یكساله كاندیدا است بسیار ناچیز و كم ارزش است و بحق میتوان پیشبینی نمود كه نامبرده نخواهد توانست نیازمندیهای اطلاعاتی ما را تامین نماید..." (ساواك و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، عبدالرحمن احمدی، سال ۸۱، ص۲۴۲)
در گزارش دیگری این نارضایتی از كارهای مشترك به خوبی منعكس است: "سهیل ابوزینه- توسط سرویس زیتون معرفی شده است یك خبر فروش حرفهای است كه اخباری از سوریه و لبنان جمعآوری و [...] ارسال میدارد در حالیكه نامبرده از نظر دوستان [اسرائیل] مورد توجه آنها است ولی از نظر ساواك با توجه به هدفهای مورد نظر عنصر مفیدی نمیباشد اما دوستان معتقدند كه در آینده وضع او بهتر خواهد شد..." (گزارش ساواك، مورخ ۲۳/۶/۱۳۴۹. به نقل از همان منبع، ص۲۶۹) سند دیگری در مورد طرح كریستال كه در چارچوب آن كار مشترك اطلاعاتی بین اسرائیل و ایران صورت میگرفته بیانگر این واقعیت است كه صهیونیستها همه اطلاعات را در انحصار خود درآوردهاند و سهم ایران در این ماجراها صرفاً پرداخت پولهای كلان بوده است: "احتراماً بعرض میرساند در اجرای اوامر صادره از طرف مقام مدیریت كل مبنی بر اینكه طی یك گزارش یا یادداشت وضع شبكههای مشترك طرح كریستال را برای من بیاورید، بموقع اقدام و ضمن یك یادداشتی علل عدم پیشرفت كار طرح مشترك كریستال به استحضار رسید. مقام مدیریت كل ذیل گزارش تقدیمی پیوست (الف) پی نوشت فرمودند: خود شما با آقای نوذر [نماینده اسرائیل] ملاقات كنید و علت این ركود كار را بررسی كنید و به بینید [ببینید] اگر واقعاً كار مثبت انجام نمیشود اصلاً طرح را تعطیل كنیم..."(همان، ص۳۳۰) اما در پاسخ به این سؤال كه چرا موساد ابتدا عوامل جاسوسی را به خود مرتبط و سپس در چارچوب طرح مشترك به ساواك معرفی میكرد، باید گفت به این طریق علاوه بر استفاده از امكانات ایران- كه چنین فعالیتهای جاسوسی نمیتوانست از چشم ساواك چندان مخفی بماند- حداقل نیمی از هزینه و حقوق توسط ایران پرداخت میشد. همچنین تشكیلات ساواك به طور مستقیم در اختیار موساد قرار میگرفت و این امر برای اسرائیل موهبت غیرقابل تصوری بود. سایر همكاریهای اسرائیل با ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. برای نمونه آنچه در مورد همكاری بین دو كشور در زمینه تولید موشك مطرح شده برای محققان بسیار قابل تأمل است: " هارولد ساندرز ،Harold Saunders معاون وزارت خارجه در امور خاور نزدیك، نیز در مصاحبهای با همان روزنامه اظهار داشته بود كه با اینكه ما از تولیدات اسرائیل برای ایران بیاطلاعیم، موجب تعجب خواهد بود اگر اسرائیل ایران را در تولید موشكی كه جزء برنامه هستهای خود بوده شركت داده باشد. اگر چنین امری صحت داشته باشد من در شگفتم كه چرا ما از آن آگاه نبودهایم. با این حال سرهنگ انتظامی افسر نیروی هوایی شاهنشاهی ایران كه ماموریت داشت فرود آمدن موشك بالیستیكی زمین بزمین را با كلاهكی بوزن ۷۵۰ كیلوگرم و برد ۱۲۰ مایل در صحرای نقب مشاهده كند، دو فروند هلیكوپتر آمریكائی را در محل فرود موشك در پرواز دید كه بدیهی است مسئله آگاه نبودن ایالات متحده را از طرح مشترك ایران و اسرائیل برای تولید موشك در معرض سئوال قرار میداد. مذاكرات جلسه ۱۸ ژوئیه ۱۹۷۷ بین ژنرال طوفانیان و همپایگان اسرائیلی او نه فقط حاكی از اهمیت "طرح گل" برای هر دو كشور میباشد بلكه نمودار یكی از مرموزترین قراردادهای خاورمیانه بشمار میرود."(صص۲۷۰-۲۶۹) در این فراز علاوه بر اعتراف به بازی مشترك آمریكا و اسرائیل با ایران و برخورد تمسخرآمیز در پوشش مخفی كاری، سخن از اهمیت این طرح برای تهران به میان میآید. با این وجود در چند صفحه بعد به صراحت بحث عدم تمایل ایران به مشاركت در طرح مشترك موشكی با اسرائیل مطرح میشود كه بخوبی روشن میسازد تهران از بازیهای آمریكا و اسرائیل با خود دلگیر بوده است: "از آنجا كه ایران به داشتن ارتباط نظامی با اسرائیل در مورد موشك چندان تمایلی نداشت، پس از بازگشت ژنرال طوفانیان به تهران قرارداد معامله نفت در قبال سلاح بطوری ترتیب داده شد تا اسرائیل بتواند قطعات موشكها را از طریق یك شركت سویسی برای سوار كردن و آزمایش به سیرجان ارسال دارد... ایران با ارسال نفت به مبلغ ۲۶۰ میلیون دلار از جزیره خارك به اسرائیل نخستین سهم خود را در طرح تولید موشك پرداخت نمود... طرح تولید موشك علاوه بر ارزش سوقالجیشی آن برای اسرائیل سه مزیت دیگر نیز در بر داشت. برای اسرائیل كه در ساختن سیستمهای موشكی میلیونها خرج كرده بود، همكاری ایران از لحاظ مالی در تكمیل موشكهائی از نوع جریكو jercho نهایت اهمیت را داشت. همانطور كه آرون كلیمان Aron Klieman در كتاب خود بنام Israele,s Global Reach خاطر نشان ساخته، اشتراك در تولید و قراردادهای مشترك و سودمند دیگر به اسرائیل در جلب سرمایههای مورد نیاز خود كمك میكرد. برای اسرائیل داشتن میدان آزمایشی در ایران و دور از دید دشمنان خود دومین مزیت بشمار میرفت."(صص۳-۲۷۲) به طور قطع مسئولان وقت ایران با اطلاع از این كه در این پروژه به اصطلاح مشترك اسرائیل قصد بازی دادن ایران را دارد نسبت به آن تمایلی نداشتهاند والا با روحیهای كه از محمدرضا در زمینه جمعآوری سلاح به ثبت رسیده است در صورتیكه وی حاصل این فعالیت مشترك را دستیابی به موشكهای دور برد میپنداشت بشدت از آن استقبال میكرد، اما همان گونه كه در این كتاب اعتراف شده، ملت ایران، هم هزینههای گزاف تولید موشك از سوی اسرائیل را متحمل میشود و هم سرزمین ما به صورت آزمایشگاهی برای نتیجه گرفتن از این تحقیقات در میآید؛ چرا كه بعد از پایان یافتن آزمایشها در ایران و تولید موشك توسط صهیونیستها، ایران هیچ گونه سهمی در این موضوع ندارد. علت عدم تمایل محمدرضا پهلوی به همكاری در این پروژه نیز اطلاع دقیق از این واقعیت بوده كه قرار نیست ایران سهمی در تولید موشك داشته باشد. چنان كه قبلاً اشاره شد، نگاه اسرائیل به پهلوی دوم همچون نگاه یك فرصتطلب به فردی مستأصل اما پولدار بود، واقعیتی كه به كرات در این كتاب به آن اعتراف شده است: "از این صورت مذاكرات بخوبی آشكار میگردد كه دلیل اصلی اسرائیل به همكاری با نیروی دریایی شاهنشاهی ایران بدست آوردن وجوه لازم برای برنامه مهم استراتژیكی خود بوده است. برای مثال، مزیت پرتاب موشك از زیردریایی (در ۱۹۷۷ اسرائیل سه فروند زیردریایی از نوع ویكرز Vickers از انگلستان ابتیاع كرده بود) افزایش برد اینگونه موشكها بود و از این طریق اسرائیل میتوانست موشكهای خود را از دریای مدیترانه به شهرهای طرابلس، دمشق و بغداد پرتاب كند."(ص۲۷۶) جالب این كه علیرغم اذعان به این واقعیت كه اسرائیل همواره طرحهای استراتژیك نظامی خود را با توان مالی ملت ایران به نقطه مطلوب میرسانده است و با عنایت به این كه در زمان سرنگونی رژیم پهلوی از هیچ یك از دستاوردهای طرحهای مشترك ازجمله تولید موشكهای دوربرد، در ایران اثری نبود، در فراز دیگری، از عملكردها در زمینه مسائل دفاعی تعریف میشود.البته اگر اسرائیلیها از عملكرد پهلوی دوم در این زمینه تعریف نكنند چه كسی باید در مقام تمجید از چنین بذل و بخششهایی برآید: "برای دو كشوری كه همواره از سوی دشمنان خود تحت فشار قرار داشتند و منطقه آتشزا آنها را محاصره كرده بود، اهمیت افزایش خودكفایی نظامی از نظر دور نبود. علاوه بر این، در نظر شاه ایران داشتن وسیله دفاعی كافی بهترین ضامن پیشرفت و ترقی كشورش به شمار میرفت ولی مخالفینش آن را انصراف از مسائل بهداشتی، فرهنگی و رفاه اجتماعی قلمداد میكردند. موشكهای عراقی كه در جنگ اخیر ایران و عراق به سوی ایران روانه شد و به كشتار مردم بیگناه و ویرانی مراكز صنعتی ایران منجر گردید، بدون تردید نشان میدهد كه شاه در این مورد ذیحق و منتقدین و مخالفین او سخت در اشتباه بودند."(ص۲۷۷) در این باره چند نكته قابل تأمل وجود دارد. این همكاریها هرگز زمینه پیشرفت را در ایران فراهم نساخت. به عبارت روشنتر غرب در آن ایام با وجود چپاول اموال ملت ایران هیچگونه كمكی برای دستیابی كشور ما به صنعت پایه (اعم از نظامی یا غیرنظامی) ننمود. به اعتراف خانم فرح دیبا، تنها صنعت پایهای كه در ایران راهاندازی شد توسط همان كشوری بود كه همواره به عنوان تهدید جدی از سوی غرب مطرح میشد: "خروشچف كه به ایجاد روابط با دنیای آزاد اعتقاد داشت گفته بود: روزی خواهد رسید كه ایران چون سیبی رسیده در دامان شوروی خواهد افتاد. معهذا دو كشور موفق به همكاری شده بودند و كارخانه ذوبآهن عظیم اصفهان كه توسط روسها ساخته شده بود، بهترین شاهد این رابطه بود. (متحدین ما در غرب همواره از كمك به ما در این زمینه خودداری كرده بودند)".(كهندیارا، خاطرات فرح پهلوی، نشر فرزاد، فرانسه، سال ۲۰۰۴، ص۱۹۵). بنابراین با وجود غارت منابع ملی كشور حتی به اعتراف درباریان تنها صنعت پایهای كه در ایران بنا گذاشته شد توسط شوروی بود كه به عنوان دشمن اصلی ملت ایران قلمداد میشد و دولتهای غربی و پایگاه منطقهای آنها (یعنی اسرائیل) كه منافع غیرقابل محاسبهای از قِبَل رژیم پهلوی بردند نه تنها هیچ گونه حركت اساسی در راستای تقویت اقتصاد ملی ایران انجام ندادند بلكه به تخریب كشاورزی و تولید بومی برای هر چه وابستهتر كردن كشور اقدام نمودند. ارتشبد حسن طوفانیان در كتاب خاطرات خویش گوشهای از كمكهای بلاعوض به كشورهای تحت سلطه آمریكا را برمیشمرد كه برخی اقلام كمكها به كشورهایی چون پاكستان تكاندهنده است، اما نوبت به كمكها به اسرائیل كه میرسد میگوید: "خوب البته یك كارهای دیگر من خیلی میكردم. مثلاً من مناسبات با اسرائیل را اداره میكردم، با اسرائیل را خیلی اداره میكردم." (خاطرات ارتشبد حسن طوفانیان، طرح تاریخ شفاهی هاروارد، انتشارات زیبا، سال ۸۱، ص۵۷) هرچند آقای طوفانیان از ارائه اطلاعات دقیق در مورد كمكهای بلاعوض به اسرائیل اجتناب میكند، اما با توجه به حجم كمكها به پاكستان زمانی كه میگوید: "خیلی اداره میكردم" مؤید آن است كه صهیونیستها در رأس لیست دریافت كنندگان كمك از محمدرضا پهلوی بودند. همچنین لازم است قضیه اعتراض به افزایش غیرمنطقی بودجه ارتش در این دوران را یادآور شویم و همچنین هزینه كردن بودجه عمرانی كشور را كه باید صرف ارائه ابتداییترین خدمات چون تأمین آب، برق، جاده، بهداشت، مدرسه و... برای مردم ایران میشد امّا برای پرداخت حقوقهای كلان به مستشاران نظامی آمریكا در ایران اختصاص مییافت: "رادفورد (رئیس سابق ستاد ارتش آمریكا) گفت اگر روزی جنگی بین قدرتهای بزرگ پیش بیاید قبل از اینكه ایران از وقوع جنگ اطلاع پیدا كند جنگ تمام شده است، زیرا در چنین جنگی فقط از سلاحهای اتمی استفاده خواهد شد... به این جهت كشورهایی مانند ایران، تركیه و پاكستان احتیاجی به ارتشهای بزرگ ندارند. این اولین باری بود كه من چنین مطلبی را از جانب یكی از ارشدترین مقامات آمریكا میشنیدم... آنگاه با شدت از نظر رئیس مستشاران نظامی آمریكا در ایران انتقاد كردم و گفتم هر سال هنگامی كه بودجه ارتش ایران برای سال بعد منتشر میشود و من با افزایش هزینه مخالفت میكنم و نظر خود را به شاه ابراز میدارم شاه جواب میدهد مقامات نظامی آمریكا در ایران حتی این افزایش را هم كافی نمیدانند. با عصبانیت گفتم محض رضای خدا ترتیبی بدهید كه اینگونه تناقضگویی بین مقامات مختلف آمریكا روی ندهد. اظهارات من بحدی با شدت و حرارت بیان میشد كه خداداد فرمانفرمائیان بلافاصله به همسرم آذر تلفن كرد و گفت كار فلانی تمام است. شاید حق با او بود زیرا با فاصله چند روز انتقال اختیارات مدیرعامل سازمان برنامه به نخستوزیر به شرحی كه در جای خود خواهد آمد صورت گرفت...".(خاطرات ابوالحسن ابتهاج، انتشارات پاكاپرینت لندن سال ۱۹۹۱، صص۵-۴۴۴) رئیس سازمان برنامه و بودجه سالهای ۷-۱۳۳۳ كه بعد از انتقاد از سیاستهای آمریكا ابتدا عزل میشود و سپس برای مدتی به زندان میافتد، گزارش ملاقات خود را با دیپلماتهای آمریكایی بعد از آزادی این گونه بیان میدارد: "در زمستان ۱۳۴۱ وقتی از زندان بیرون آمدم چند نفر از اعضای سفارت آمریكا در تهران از من درخواست ملاقات كردند... صورت جلسه این ملاقات بعداً به صورت گزارشی به وزارت خارجه آمریكا ارسال شد كه در اینجا قسمتی از آن درج میگردد. به: وزارت خارجه/ از: سفارت آمریكا در تهران/ تاریخ ۱۹ ژانویه ۱۹۶۳ موضوع: اظهارات ابتهاج در مورد اصلاحات ارضی و توسعه اقتصادی
در تاریخ دهم ژانویه ابوالحسن ابتهاج، طی ملاقاتی با چند تن از مقامات سفارت آمریكا در تهران اظهار داشت كه به نظر او ایران بطور یقین در آینده نزدیكی با یك بحران شدید سیاسی- اقتصادی روبرو خواهد شد، چون دولت بجای اینكه درآمد نفت را صرف برنامههای عمرانی بكند به تشویق دولت آمریكا قسمت عمده درآمد نفت را به مصرف خرید اسلحههایی میرساند كه به آن احتیاج ندارد...".(همان، ص۵۴۰)
بنابراین، اختصاص بودجه عمرانی ملت ایران به برنامههای نظامی آمریكا در منطقه خاورمیانه و پرداخت حقوق مستشاران این كشور كه سلطه ایالات متحده را بر جهان پی میگرفتند حتی از سوی نیروهای طرفدار آمریكا كه از تعقل بیشتری برخوردار بودند، به شدت مورد انتقاد قرار میگرفت. دومین نكته بسیار حائز اهمیت اینكه در زمان حمله عراق به ایران (كه به تشویق آمریكا صورت گرفت) ایران از نظر برخورداری از تكنولوژی سلاحهای دفاعی مهم در حد صفر بود. نه از تكنولوژی موشك دوربرد در ایران خبری بود (علیرغم پرداخت رقمهای كلان به پروژه مشترك خود با اسرائیل در این زمینه) و نه حتی موشكی از این نوع در اختیار ایران قرار داشت. حتی تكنولوژی ساخت موشكهای ضدتانك چون تاو در اختیار ایران قرار نگرفته بود. البته ایران بعدها در جریان دفاع مقدس، با اتكا به توان استعدادهایش توانست به تكنولوژی ساخت این سلاحها دست یافت و نیروهای اشغالگر عراق را از این آب و خاك مفتضحانه فراری دهد. در نهایت، محور بیشتر انتقادات به آمریكا و رژیم تحت حمایتش در ایران این بود كه چرا زمانی كه روستاهای كشور هیچگونه سهمی در بودجه عمرانی كشور نداشتند و در فقر مطلق زندگی میكردند و حتی شهرهای بزرگ كشور و در رأس آن تهران فاقد لولهكشی گاز، سیستم حمل و نقل پیشرفته شهری همچون تراموا، مترو، فاضلاب شهری، بزرگراه و... بودند كمكهای بسیار سخاوتمندانه به اسرائیل برای سركوب مردم فلسطین كه سرزمینشان غصب شده بود، میشد. چرا كمكهای تسلیحاتی فراوانی به عمان برای سركوب مردم در ظفار، به مراكش برای درهم شكستن مقاومت مردم در صحرا، به اتیوپی (حبشه) برای قلع و قمع مردم اریتره و... از پول ملت ایران میشد؟ آمریكا اگر در پی آقایی و سلطه بر جهان بود میبایست خود هزینه این سلطهطلبی را میپرداخت. چرا ملت ایران میبایست هزینههای درهم شكسته شدن مقاومت ملتها در برابر سلطهطلبی آمریكا را پرداخت میكردند؟ این سؤالی بود كه حتی از سوی افرادی چون آقای ابتهاج كه منتخب آمریكاییها بعد از كودتای ۲۸ مرداد بود نیز مطرح میشد. از جمله نكات دیگری كه كتاب "توافق مصلحتآمیز روابط ایران و اسرائیل" بر آن تأكید زیادی دارد دشمن تراشی كاذب برای ملت ایران است. در حالی كه همه محققان به خوبی میدانند كه چه قدرتهایی دشمن این مرز و بوم بوده و چگونه شیره جان این ملت را طی سالهای تسلط كامل بر همه شئون این كشور، مكیدهاند، كشورهای اسلامی غیرشیعه و همسایه شمالی یعنی اتحاد جماهیر شوروی تهدید اصلی برای ایران قلمداد شدهاند. جالب این كه همین اثر به مخالفت دیپلماتهای ایرانی آن زمان و دستگاه دیپلماسی وقت یعنی وزارت امور خارجه با این دشمن تراشی اشارات زیادی دارد. حتی شخصیتهایی چون ابوالحسن ابتهاج نیز این دشمن تراشی كاذب را به نفع ملت ایران نمیدانستند: "به او (هویدا) گفتم این مقدار اسلحهای كه ایران خریداری میكند كشورهای عرب مخصوصاً عربستان سعودی را وادار خواهد ساخت كه آنها نیز بیش از پیش اسلحه بخرند و این وضعیت نه به مصلحت ایران است و نه به مصلحت آنها. اگر من بجای شما بودم روابط دوستی و همكاری اقتصادی با كشورهای عرب منطقه خلیج فارس را توسعه میدادم چون ما نباید عربها را از خودمان بترسانیم. ایران باید برتری خود را از طریق پیشرفتهای اقتصادی نشان بدهد و از این راه سرمشق باشد...".(خاطرات ابوالحسن ابتهاج، انتشارات پاكاپرینت، سال ۱۹۹۱، ص ۵۵۸) این بخش به خوبی بیانگر آن است كه خط اختلافافكنی بین فِرق اسلامی چه آبشخوری دارد و چرا رهبر انقلاب اسلامی همواره بر وحدت شیعه و سنی تأكید ورزیده است، همچنین نقش صهیونیستها در تاریخسازی برای ایران آشكار میشود: "نماینده اسرائیل در تهران كه یك نفر ایرانی بود، وضع را در گزارش طعنهآمیز خود در اوایل ژوئن ۱۹۴۸ بدین ترتیب بیان داشته است: عناصر مذهبی به تحریك مسلمانان علیه یهودیان بطور عموم و ملت یهود در اسرائیل پرداختهاند. هزاران نفر بعنوان مجاهد مذهبی نامنویسی كرده و سروصدای ملت و مجلس بلند شده است ولی حتی عده قلیلی هم از آنها از مرز نخواهند گذاشت. بنابراین از نوادگان كورش، آن آریائی حقیقی كه امروز برادران همكیش اعراب شدهاند، نباید در هراس بود."(ص۱۶)جالبتر این كه نژادپرستانی كه در حادثه تأسفبار تاریخی "پوریم" به قتلعام ساكنان فلات قاره ایران پرداختند و از هیچ جنایتی دریغ نورزیدند با سوءاستفاده فراوان از دوران حاكمیت دیكتاتوری پهلوی اول و دوم به تاریخسازی برای ملت ایران پرداختند و به ویژه با طراحی جشنهای دو هزار و پانصد ساله كوشیدند به اهداف خود در دور ساختن ملت ایران از مسلمانان جهان و بدبین كردن ایرانیان نسبت به اسلام نزدیك شوند: "هنگامی كه نیكسون و كیسینجر در مه ۱۹۷۲ از تهران دیدن كردند مخالفت شدید و به دنبال آن سركوبی شدید در ایران رو به گسترش بود. به عنوان مثال در سال ۱۹۷۰ یك روحانی بازداشت و تا سرحد مرگ شكنجه شده بود به این اتهام كه با كنفرانسی درباره توسعه سرمایهگذاری(!؟) در ایران مخالفت ورزیده بود... در طول سال ۱۹۷۱ چندین تظاهرات علیه شاه صورت گرفت و اعلامیههای فتوكپی شده در اعتراض به ولخرجیهای تختجمشید در حالی كه چندین استان در قحطی به سر میبرد، انتشار یافت".(آخرین سفر شاه، ویلیام شوكراس، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، چاپ چهارم، نشر البرز، سال ۱۳۶۹) هرچند موضوع تاریخ نگاری صهیونیستها برای ایران خود بحث مستقلی را میطلبد، اما باید اذعان داشت ادامه دهندگان راه كسانی كه جنایاتی چون قتلعام پوریم را علیه ایرانیان مرتكب شدهاند، توانستند با تاریخسازی، روشنفكران كشور را در دو سده اخیر با اسلام بیگانه سازند. اكنون پس از مرور كوتاهی بر دشمنیهای صهیونیستها با ملت ایران لازم است یك بار دیگر به فرضیه طرح شده در این كتاب كه گویا هدف اصلی از انتشار آن نیز باید همان باشد نظری بیفكنیم. در واقع تدوین كنندگان این اثر تلاش دارند با همه تناقضات گفتاری، ادعای وجود ارتباطاتی بین ایران بعد از انقلاب و اسرائیل را به كرسی بنشانند.بهانههای طرح شده از سوی صهیونیستها برای داشتن رابطه با دولتی كه آن را بزرگترین خطر برای اسرائیل میدانند (ص۳۱۵) مسئله حفظ ارتباط با میانهروها در ایران (ص۳۰۸) و كسب اجازه خروج یهودیان از ایران در صورتی كه جمهوری اسلامی آنان را تحت فشار قرار دهد (ص۳۳۲) و... عنوان شده است. قبل از این كه به بررسی این ادله بپردازیم یادآوری این نكته خالی از لطف نخواهد بود كه صهیونیستها با علم به میزان منفور بودن خود در میان ملتها تلاش دارند با طرح برخی ادعاهای بیپایه، چهره انقلاب اسلامی را كه ازجمله اصول آن دفاع از حقوق ملت فلسطین و نابودی نژادپرستان صهیونیست است، مخدوش سازند. البته ایران به طور قطع در دورانی كه همه قدرتها و شیوخ منطقه جز "جبهه پایداری" در برابر صهیونیستها از عراق حمایت میكردند برخی قطعات سلاحهای آمریكایی را به دلیل تحریم بودن، از بازار سیاه تهیه میكرد. این مسئله دور از ذهن نیست كه احتمالاً برخی از دلالان اسلحه كه قطعات مورد نیاز سلاحهای آمریكایی را برای ایران تأمین میكردند با یهودیان سودجو نیز مراوده داشتند، اما این به معنی ارتباط بین ایران و اسرائیل نمیتواند تلقی شود. البته ماجرای مكفارلین یا "ایران كیت" مقوله كاملاً متفاوتی است. در جریان تلاش آمریكا برای نزدیكی به ایران و استقبال آقای هاشمیرفسنجانی از این تمایل واشنگتن، مذاكراتی بین این سیاستمدار از ایران و مقامات كاخ سفید صورت گرفت تا آمریكا از سیاستهای خصومتآمیز خود علیه ایران دوری جوید. قرار شده بود آمریكا به نشانه تغییر مواضع خود، اقدام به فروش برخی نیازهای تسلیحاتی ایران بنماید. ازجمله تمهیداتی كه مقامات كاخ سفید در جریان این مراودات صورت دادند تا ایران اقدام به افشای موضوع اعزام مكفارلین به عنوان یك مقام بلندپایه آمریكایی ننماید بارگیری این تسلیحات از اسرائیل یا سوختگیری هواپیماهای حامل تسلیحات در اسرائیل بود. همچنین تمهید دیگر آمریكا اختصاص پول دریافت شده از ایران به كنتراها بود تا در صورت افشا شدن این اقدام، به وجهه ایران نیز لطمه وارد شود، اما علیرغم این تدابیر، به محض اطلاع افكار عمومی از تلاش واشنگتن برای جلب نظر تهران به خود، بحران سیاسی تا مدتها بر كاخ سفید سایه افكند و محاكمات طولانی مقامات كاخ سفید، بیاعتبار شدن آمریكا را در جهان تشدید كرد. بنابراین تنها موردی كه به صورت حسابگرانه پروازی از اسرائیل به سوی جمهوری اسلامی صورت گرفت در ماجرای مكفارلین بود. در آن ماجرا نیز مقام مذاكره كننده در ایران از این ترفند اطلاع نداشت و از سوی دیگر بنا به قول آقای هاشمیرفسنجانی برخی سلاحهای ارسالی به دلیل از رده خارج بودن مرجوع شد. اما این كتاب در این زمینه آن چنان دچار تناقض است كه خواننده حتی بدون اطلاع از ماجرای مزبور نیز میتواند به تلاش اسرائیل برای تخریب چهره مقاوم ایران در برابر نژادپرستان حاكم بر فلسطین پی برد؛ زیرا به كرات اعتراف شده است كه "بزرگترین خطر برای اسرائیل تهدیدات خمینی است"(ص۳۱۴) همچنین تلاش برای اجرای طرح كودتا در ایران بعد از انقلاب توسط اسرائیل (طرح اوری لوبرانی، ص ۳۰۷) موضوعات مهمی است كه در تعارض آشكار با ادعای داشتن رابطه با ایران قرار میگیرد و خواننده نمیتواند بپذیرد اسرائیل در جریان تهاجم عراق به ایران كه برای به زانو درآوردن انقلاب اسلامی طراحی شده بود، چنین موضعی اتخاذ كرده باشد. اولاً بر خلاف آن چه این كتاب سعی در طرح آن دارد اقلیت یهودی در ایران هرگز تحت فشار نبوده است و یهودیان هر زمانی كه اراده میكردند میتوانستند از كشور خارج شوند؛ بنابراین اگر آنها حاضر نشدهاند میهن خود را ترك كنند به دلیل این نبوده كه با محدودیتی مواجه بودهاند. در ضمن همه كسانی كه با واقعیتها در ایران آشنایند میدانند حتی در دوران جنگ تحمیلی هر كسی میتوانست از كشور خارج شود و مبلغ پنج هزار دلار ارز هم با تسهیلات دولتی دریافت دارد. این سیاست بانك مركزی كه لطمه چشمگیری به توان ارزی كشور در آن زمان زد تا مدتها به شدت مورد انتقاد محافل سیاسی و مطبوعاتی كشور قرار داشت. بنابراین محدودیتی در سر راه شهروندان ایرانی حتی در سختترین شرایط جنگی كشور وجود نداشت. ثانیاً ادعای این كتاب مبنی بر فروش تسلیحات به ایران در دوران جنگ تحمیلی به منظور تقویت جناح میانهرو، نمیتواند از سوی هیچ صاحبنظری قابل پذیرش باشد زیرا پیروزی نظامی ایران بر نیروهای متجاوز عراق هرگز میانهروها را تقویت نمیكرد. تنها راه ممكن برای تقویت میانهروها یك پیروزی سیاسی بود كه قطعاً نیاز به مكانیزمهای دیگری داشت. ضعف استدلال نویسنده این كتاب، وی را به وادی خلاف واقعگوییهای دیگری نیز میاندازد: "یك سال بعد حل این مشكل پیدا شد بدین معنی كه رژیم خمینی پس از تحریم فروش سلاح به ایران از طرف آمریكا در نوامبر ۱۹۷۹ برای بدست آوردن قطعات یدكی جنگافزارهای آمریكائی خود به تلاش افتاد. در اینجا دفاع بنگوریون از فروش اسلحه به آلمان غربی در سال ۱۹۵۹ به داد ایران رسید، زیرا اگر فروش اسلحه به خمینی میتوانست به فرار یهودیان از ایران كمك كند، اسرائیل در این معامله هیچگونه مشكلی نمیدید. بنابراین یك قرارداد ضمنی با جمهوری اسلامی منعقد شد تا در مقابل فروش قطعات یدكی، به یهودیان ایران اجازهی خروج از كشور داده شود."(ص۳۰۰) این گونه چینش مطالب متعارض در كنار یكدیگر برای لطمه زدن به چهره ایران در میان ملتهای مسلمان به طور قطع توجه هیچ صاحبنظری را جلب نمیكند زیرا اولاً در جریان تحریم ایران، اسرائیل به مراتب موضع سختتری علیه جمهوری اسلامی داشت و به اعتراف بسیاری از تحلیلگران یكی از دلایل تداوم موضع خصمانه واشنگتن علیه تهران نقشآفرینی لابی صهیونیستی بود و همچنان است؛ بنابراین صهیونیستها نه تنها هرگز تحریم آمریكا علیه ایران را نشكستهاند، بلكه همواره خواهان سختتر شدن آن بودهاند. ثانیاً همان گونه كه اشاره شد، یهودیان ایران برای مسافرت به خارج از كشور با محدودیتی مواجه نبودهاند كه برای تسهیل آن به تهران امتیاز داده شود. ثالثاً، صهیونیستها دشمنی خود با امام خمینی(ره) را كه به اعتراف صریح كتاب بارها از ترور ایشان حمایت كرده و انجام نشدن آن را مصیبتبار خواندهاند (ص۱۹۵) در قبال یك موضع انسان دوستانه ظاهرفریب نمیتوانستند به فراموشی بسپارند. رابعاً وجود قرارداد ضمنی بین ایران واسرائیل در این زمینه ادعایی كاملاً بیاساس است و به هیچ وجه مبنایی ندارد.
در پایان این نوشتار میبایست به این واقعیت نیز اشاره داشت كه كتاب "توافق مصلحتآمیز روابط ایران و اسرائیل" دارای اطلاعات ارزشمندی در مورد موقعیت اسرائیلیها در ایران در دوران پهلوی دوم است. به عنوان نمونه، فروش سلاح به یكی از كشورهای آفریقایی با كاغذهای ماركدار ایران توسط اسرائیل كه با اعتراض دولت سوئیس مواجه میشود نشان از آن دارد كه همه امكانات ایران در داخل و خارج كشور كاملاً در اختیار صهیونیستها قرار داشته است و بر خلاف ادعای این كتاب این اقدام نمیتواند صرفاً تخلف یك عضو هیئت نمایندگی اسرائیل در تهران به حساب آید. (ص۱۸۸) همچنین مطرح شدن كمك به بهائیان در ایران به عنوان یكی از وظایف سفارت اسرائیل در ایران ازجمله نكات قابل توجه برای محققان خواهد بود. (ص۱۷۱) اطلاعاتی كه این كتاب در مورد سادات عرضه میدارد میتواند به شناخت ترفندهای آمریكا برای ایجاد تغییرات در كشورها، بسیار مؤثر واقع شود. البته مسائلی نیز در كتاب كاملاً مسكوت گذاشته شده است ازجمله این كه علیرغم خدمات فراوانی كه شاه به صهیونیستها ارائه میدهد، چرا بعد از سرنگون شدن توسط ملت ایران كاملاً مورد بیتوجهی آنها قرار میگیرد و در دوران آوارگی، باز این سادات است كه همه امكانات خود را در اختیار دیكتاتور فراری قرار میدهد. همچنین این كتاب در تخریب شخصیت رهبری انقلاب اسلامی در چنبرهٔ تناقضهایی گرفتار میشود چرا كه گاهی ایشان را برخوردار از حمایت ناصر عنوان میكند (ص۹۹) و در فراز دیگری مدعی میشود در ایامی كه امام خمینی(ره) در عراق در تبعید به سر میبرده گاهگاه نمایندهای از سفارت انگلیس در بغداد از ایشان دیدار میكرده است. (ص۱۳۸) صرفنظر از این تناقض گوییهای ناشیانه تبلیغاتی برای تخریب شخصیت امام خمینی(ره) این اثر علیرغم عدم انسجام در مطالب طرح شده و برخوردار نبودن از یك نگارش قوی بدون شك برای محققان و تاریخپژوهان میتواند مفید باشد.
منبع:دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران
منبع : خبرگزاری فارس
انتخابات ریاست جمهوری 1403 انتخابات ریاست جمهوری انتخابات مسعود پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم سعید جلیلی ایران انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ جلیلی سیاست مناظره مناظره انتخاباتی
تهران هواشناسی شهرداری تهران اربعین سازمان غذا و دارو پلیس سلامت قتل فضای مجازی تب دنگی وزارت بهداشت
قیمت خودرو قیمت طلا مسکن قیمت دلار حقوق بازنشستگان سهام عدالت قیمت سکه بازار خودرو دلار دولت سیزدهم تورم اقتصاد
محرم الناز شاکردوست تلویزیون بازیگر سینما سینمای ایران تئاتر کتاب تخت جمشید
فناوری دانش بنیان ناسا ماهواره
رژیم صهیونیستی جنگ غزه آمریکا غزه فلسطین روسیه جو بایدن دونالد ترامپ ولادیمیر پوتین حزب الله لبنان چین فرانسه
فوتبال پرسپولیس علیرضا بیرانوند استقلال یورو 2024 باشگاه پرسپولیس سپاهان کریستیانو رونالدو ترکیه نقل و انتقالات لیگ برتر لیگ برتر باشگاه استقلال
خودرو اینترنت تبلیغات اینستاگرام هوش مصنوعی گوگل سامسونگ الکامپ نمایشگاه الکامپ دوربین
خواب دیابت سرطان قهوه چاقی افسردگی