پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا
هندسه مناسبات، دین، دولت و جامعه در ایران معاصر
● دین، دولت و جامعه:
مراد من از دین در این گفتار، نهادهای دینی مانند: حوزههای علوم دینی و الهیّات، مساجد، و مقامات و جوامع روحانی نیست. بلکه دین به مثابه مکتب راهنمای اندیشه و عمل انسانی مورد نظر است. دین را ـ با توجه به مصداق خاص آن، اسلام ـ به تعبیر زیر تعریف میکنم:
دین عبارت است از مجموعهیی از گزارههای حقیقی و واقعنما دربارهی جهان و انسان و نیز مجموعهیی از آموزههای دستوری و ارزشی، که جهت تنظیم مناسبات انسان با جهان و انسانهای دیگر، از طریق پیامبران از سوی خدا تنزیل، یا به تنفیذ وحی، توسط عقل سلیم آدمی دریافت میشود.
منظور از دولت، اینجا مفهوم مرادف حکومت، یعنی: مجموعهی دستگاههای مقنّنه، قضائیه و مجریّه است.
جامعه را تبلور آحاد مردم میدانم، نه اصالت الاجتماعی مطلقام و نه اصالت الفردی محض. وحدت اجتماع، وحدت شبه حقیقی است و طبیعت جامعه، محکوم به قواعد و قوانینی است، و معتقدم در تعارض میان مصلحت و منفعت فرد و جامعه، برحسب مورد و با لحاظ اهّم و مهم، گاه حق جمعی بر حق فردی، گاه حق فردی بر حق جمعی باید مقدم داشته شود.
● آسیبشناسی معرفت «حقیقت»:
بزرگترین آفت درک حقیقت، «افراط و تفریط» «و گرایش تک ساحتی در نظریهپردازی و فرضیهسازی است. متأسفانه ردپای این آفت را، بیش از پیش و در همهی حوزهها و رشتههای فلسفی و علمی بویژه در علومانسانی و اجتماعی عصر جدید به وضوح و وفور میتوان مشاهده کرد. ظهور فرضیههای متناقض فراوان، فتور و سستی و زوال شتابان نظریههای فلسفی و علمی، غیرقابل اعتماد شدن علم، بحران حیرت و نسبیّت، و شناوری حقیقت، ـ که دل آزارترین رنج بشر فرهیختهی معاصر است ـ از عوارض این آفت است.
میتوان فهرست بلندی ـ شامل هزاران نمونه شناخته شده ـ از نگرشهای تک بعدی و افراط و تفریطهای بشر در عرصه نظریهپردازی، ارائه کرد، من اینجا فقط از باب نمونه به برخی از موارد در برخی حوزههای معرفتی اشاره میکنم:
در قلمرو انسانشناسی: یکی، انسان را گرگ انسان میپندارد، دیگری آدمی را فرشته خصال و مظهر عطوفت و رحمت میانگارد، و او را معیار حق تلقی میکند!
درباره جایگاه زن: یکی آن را حیوان دراز موی انساننما میپندارد، که فقط برای خدمت به مرد آفریده شده است، دیگری، همچون هواداران رادیکال فمنیسم، او را برتر از مرد مینشاند و ابر انسانش میانگارد!
درخصوص اختیار و سرنوشت انسان: یکی انسان را مجبور و اسیر زندانها و زنجیرهای چهارگانه «تاریخ»، «محیط»، «طبیعت» و «نفس» میپندارد، دیگری چون اگزیستانسیالیستها، او را مطلقا" رها از هر قیدی، حتی فطرت الهی و طبیعت زمینی میانگارد!
در زمینه نسبت فرد و جامعه: یکی فرد را علی الاطلاق اصیل و حقیقی و جامعه را اعتباری و وهمی میداند، دیگری جامعه را اصیل دانسته برای آن وحدت حقیقی قائل است!
قلمرو سیاست، همیشه میدان افراط و تفریط بوده است: امروز در باب حدود اختیارات دولت، برخی عالمان سیاست دیدگاههای توتالیتاری را ترویج میکنند، برخی دیگر از "دولت کوچک" و شر ضروری بودن آن و حتی از "پایان دولت" سخن میرانند! و در نسبت میان دین و سیاست در اروپای قرون وسطی، برخی عقل و دمکراسی را به هیچ انگاشته، همه چیز سیاست، حتی جزئیّات امور روزمره را از دین مطالبه میکردند، اکنون سیاستمداران، دین را مطلقا به حاشیه رانده، خدا را از عرصه اجتماع بازنشسته کردهاند!
● علل ظهور پدیده سکولاریزم در غرب:
به نظر ما پدیده سکولاریزم از مصادیق و مظاهر افراطی "بشرمداری" معاصر است، امانیسم نیز به نوبه خود، واکنشی است در قبال تفکّر افراطی نصّ بسندگی قرون وسطی. در ترویج سکولاریزاسیون تدبیر اجتماع در غرب، ملحدان و موحّدان به تعاملی بدون تبانی آگاهانه، دست یازیدند، و این یک همدستی ناهمدلانه تاریخی بیبدیلی است که در آن دیار اتفاق افتاد و تاکنون پیاوردهای زیانباری نیز برای مدنیّت و معنویّت داشته است.
ملحدان با نیّات بدخواهانه و به قصد نجات از دین، مرام سکولاریزم را طرح و ترویج کردند، موحدان با مقاصد نیکخواهانه و ـ به ظن خود ـ به قصد نجات دین، به سکولاریزم تن در دادند!؛ آنان از پایگاه تقدم خرد بر وحی و حجّیت انحصاری عقل و به نیّت کنار گذاردن دین از صحنهی حیات و تثبیت لائیسیزم وامانیسم از سکولاریزاسیون جانبداری کردند، و اینان از جایگاه دلسوزی برای حفظ دین و حراست از قداست آن، سکولاریزاسیون تدبیر اجتماع را تأیید نمودند، به نطر ما موارد زیر در ظهور سکولاریزم فرنگی نقش اساسی ایفاء کردهاند:
۱) فقدان نظامات اجتماعی برگرفته از متن دین، علیرغم ادعای حکومتداری از سوی ارباب دین در قرون وسطی: این نقیصه خود به خود، روند سکولاریزاسیون را موجه میساخت، زیرا آنگاه که ما فاقد نظامات اجتماعی بر گرفته از وحی باشیم باید تدبیر اجتماع را به غیر وحی واگذاریم، چه آنکه در این صورت اگر دینداران نیز تأسیس حکومت کنند باید تنها به حکم عقل و فرمان علم بشری، جامعه را نظم و نسق دهند، انتساب نظرات و عملکرد شخصی خطاپذیر بشری ارباب دین به دین، جز بدبینی مردم و سستی عقاید آنان به بار نمیآورد، و درست بدین جهت بود که، در مغرب زمین دین ورزان عاقل، همصدا با عقل ورزان بیدین، حکم به جدایی دین و دنیا کردند!
۲) تحمیل عقاید دینی بر علم، و دین آجین نمودن فرضیّههای روزآمد علمی: کلیسای قرون وسطی، گاه سعی کرد نظریههای تطورپذیر بشری را بر متون دینی تطبیق کند، و گاه تلاش نمود فهم مخدوش خود را از متون، معیار درستی و نادرستی علوم و نظریههای قرارداده، به همه چیز صبغهی قدسی و دینی ببخشد، و این رفتار، از سویی سبب فتور علمی غرب در قرون وسطی ـ به رغم تحول شگرف و همزمان شرق اسلامی ـ گردید، و رفته رفته، مذهب به عقال عقل و مهار مهارت بدل شد، و از دیگر سو اصرار برخی ارباب دین بر حجّیت فهمیّات مخدوش خود، در برابر پیشرفت شتابان علوم، باعث القاء «تقابل علم و دین» گشت، و از این رو انسان غربی، چاره را جز در منزوی ساختن دین و جداسازی حساب دین از دانش ندید.
۳) نابردباری مذهبی و استبداد دینمدارانه: طی ده قرن اقتدار آباء دین در اروپا، همهی مذاهب رقیب حتّا خردهگرایشهای مسیحی ناساز با مشرب رسمی تحدید و تهدید شدند، هراندیشمندی اندیشناک سرنوشت خود بود و، هر دانشوری از محاکم تفتیش عقاید در تشویش به سر میبرد، این رفتار سبب القاء «تقابل دین و آزادیهای مشروع انسانی» گردید، و انسان غربی رَستن و رُستن خود را در گروه رهیدن از رهن دینواضمحلال قدرت وسلطهیدینیسراغ گرفت.
۴) رقابت قدرت میان امپراطوران از سویی و، دانشمنداران از دیگر سو، با ارباب کلیسا: طرح سکولاریزاسیون تدبیر اجتماع درست به معنی خلع سلاح کردن کلیسا، و تصرف اریکهی قدرت، توسط امانیسم در فرنگستان بود، چنانکه پذیرش سکولاریزم از سوی ارباب دین و اتخاذ موضع ملایمت و مسالمت طی قرون اخیر نیز، به معنی عقبنشینی دین به موقعیت قابل دفاع و منطبق با شراط جدید، و به قصد حفظ حداقل موجودیّت دین، یعنی: دین حدّاقلّی و دینداری انفرادیوسازگارباجامعهیسکولار، تلقی میگردد.
بههرحال: عواملیاد شده از جملهی موجبات اصلی سستی اساس دین و انزوای آن و در نتیجه ظهور سکولاریزم در مغرب زمین بشمار میروند و برخی از آنها همچنان نقش علّت مبقیه را برای تداوم مرام سکولاریزم و استمرار روند سکولاریزاسیون در فرنگ ایفاء میکنند.
به نظر ما تفاوتهای اساسی که میان اسلام و مسیحیت وجود دارد. ظهور و حضور سکولاریزم بومی و سکولاریستهای ملی را در دنیای اسلام منتفی میسازد.
قرآن به عنوان متن قطعی و حیانی، و سنت پیامبر اسلام(ص) و روایات موثّق بسیاری که از رهبران آسمانی در دسترس مسلمانان میباشد و همچنین منزلت عقل و مکانیسم و متدولوژی اجتهاد در اسلام، امکان طرّاحی نظامات اجتماعی دلخواه و مناسب هر زمان و مکانی را به مسلمین میدهد.
یک برنامهی رایانهای، متن حدود یک میلیون حدیث را به استناد ۱۲۰۰ عنوان کتاب تفسیری، روایی، تاریخی، عرفانی و... از پیامبر اسلام(ص) و رهبران آسمانی اسلام ثبت کرده است، این برنامه نشان میدهد که اگر هر حدیث، به طور میانگین ده بار هم تکرار شده باشد، حداقل یکصد هزار روایت غیر مکرّر کلامی، احکامی و اخلاقی در اختیار مسلمین میباشد، و این مجموعهی عظیمی برای تبیین و ترسیم نظامات اجتماعی اسلامی بشمار میرود.
بدور ماندن قرآن از آفت تحریف؛ و تجربهی تشکیل حکومت دینی تحت زعامت پیامبر(ص)، طولانی شدن دورهی بعثت و عصر اوصیاء پیامبر اسلام که آنان نیز رهبران آسمانی بودند، مجال وسیعی را برای مسلمانان فراهم آورد تا عقائد و احکام اسلامی را از سرچشمهی زلال وحی و مفسّران آسمانی آن فرا چنگ آورند، و دین را در دولت بیازمایند.
لزوم بکار بستن عقل و اجتهاد در اصول، و اصالت اجتهاد در فروع، امتیاز بزرگ اندیشهی اسلامی است، عقیده به ضرورت فهم اجتهادی دین، مشوّق مسلمانان در پذیرش عالمانهی عقائد اسلامی و، مانع جدّی رواج باورهای سست و رکون به اعتقادات بی سند، و رکود معرفت دینی در آیان آنان است، اصل اجتهاد به مثابه عاملی درون برانگیز در متن سازمان فکر اسلامی تعبیه شده است که متولّیان معرفتی جامعهی اسلامی را در بسترِ سیّالِ بعثتی مدام قرار داده، آنها را به نونگری، ژرفاکاوی و فهم گستری نسبت به دین وا میدارد.
عقل در قاموس فکری مسلمین، معادل وحی (نقل) است و، پیامبر درونی خوانده میشود، در نتیجه رقیب دین تلقی نمیشود، توصیههای جدّی به «تعقّل» و تدبّر» از سوی قرآن و، عقیده به «حجّیّت پیامبرانهی عقل» در اسلام، سبب ظهور مکاتب فلسفی بسیار غنی و مشارب کلامی بس استواری گردیده که پشتوانهی استدلالی رخنهناپذیری برای عقائد دینی بشمار میآیند، و توهّم «تقابل دین و عقل» را در فرهنگ اسلامی از اذهان زدوده و، موجب نضج عقائد و قواعدی چون «حسن و قبح عقلی» در کلام، و «تلازم حکم عقل و شرع» و «مستقّلات عقلیّه»، در فقه و حقوق اسلامی شده است. جایگاهی را که عقل و تعقل در فرهنگ دینی مسلمانان احراز کرده و کاربردهایی که خرد در کلام، فقه و، اخلاق اسلامیداردهرگزفروترازجایگاه نقلوتعبّد نیست.
نگرش اسلامبه منزلت رفیع علم و عالم نیز از امتیازاتایندین است، توجّه اسلام و مسلمین به منزلت دانش و دانشور، مجال خطور، به شبهی «تقابل علم و دین» نمیدهد، تجربهی تعاملعلم و الهیات در اسلام، شاهکار بیمثالی است که بنای تمدن دینی بزرگ را درانداخت، دانشمندان و شرقشناسان منصف، تمدّن کنونی مغرب را وامدار آن مدنیت معنوی سترگ میدانند.
ویژگی دیگر اسلام، استعداد نظامپردازی در همهی عرصههای اجتماعی است، خود پیامبر اسلام با تأسیس حکومت دینی در مدینه، الگوی حکومت دینی وجامعهی مدنی کامیابی را در حدود شرائط بومی عصری خود ارائه فرمود، پس از او اوصیاء و اصحاب آن بزرگوار و مصلحان جوامع اسلامی نیز با تبیین، تفسیر و تطبیق تعالیم دینی بر نیازهای اجتماعی انسان، در اعصار و امصار گوناگون، نمونههای موفقی از نظامات حیاتی اسلام را پدید آوردند.
در خور ذکر است که به برکت در دسترس بودن متن وحی اسلامی و، میراث عظیم بازمانده از پیشوایان دینی و، به یمن عقلانیت اسلامی و شیوهی کارساز اجتهاد، فقیهان و حقوقدانان اسلامی چهل هزار فرع فقهی و حقوقی در حوزهی اجتماعی و فردی اتنباط کرده و در اختیار امت اسلامی قرار دادهاند؛ فقه غنی، ژرف و گستردهی اسلامی، اکنون چون مشعلی فرا راه حیات جوامع مسلمان، روشنگر تکالیف، حقوق و نحوهی کنش و منش جمعی و فردی آنها است.
بخش عمدهای ابواب هفتادگانه فقه اسلامی بیانگر نظامات و قوانین اسلامی در مناسبات سیاسی، حقوقی، اقتصادی است. علوم فقهی، یعنی: فلسفهی فقه، فلسفهی احکام، علم اصول فقه، و علم قواعد ـ که شامل افزون بر هزار قاعده فقهی و حقوقی دقیق است ـ و علم فقه، استطاعت شگرفی را در جهت تأمین نیازهای معاصر مسلمین در عرصهی قانونگذاری منطبق با شرائط متطوّر بشری فراهم ساخته است.
در فرهنگ اسلامی پاسداشت کرامت انسان، و تکریم آزادیهای شناخته شدهی انسانی، روح بنیادیترین شعار اسلام، تاریخ گواه سماحت و مدارات شگفت مسلمین حتی با ادیان رقیب و جریانهای فکری معارض است. آیاتی نظیر آیات زیر، مبنای مناسبات فکری آحاد مردم در جامعهی اسلامی و جامعهی اسلامی با دیگر جوامع است:
اِنّا هَذَیناهُ السَّبیل اِمّا شاکِرا و اِمّا کَفُورا.(سورهی ۷۶، آیهی ۳) ما انسان را به راه راست رهنمون شدیم، او آزاد است: خواه سپاسگزار و پذیرده باشد، خواه ناسپاس و کفر ورزنده.
لا اِکْراهَ فِی الدّینِ قَد تَبِّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَّیّ، فَمَنْ یِکْفرْ بِالطّاغوُتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللّه فَقَدْ اِسْتَمْسَکْ بِالْعُرْوَةِ الوُثقی، لاانْفِصامَ لَها وَ اللّهَ سّمیعٌ عَلیمٌ. (سورهی ۲، آیهی ۲۵۶) اکراهی در دین نیست، چه آنکه رشد و غی و، سره و ناسره آشکار شده است، پس هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان بیاورد به دستاویز استواری چنگ زده است که گسستپذیر نیست، و خدا شنوا و دانا است.
فَبَشّرْ عِبادِ الَّذْیَن یْسْتَمِوُا الْقَوْلَ فَیَبَّبِعُونَ اَحْسَنَهُ (سورهی ۳۹، آیهی ۱۸) مژدهرسان به بندگانم که همهی سخنان را گوش فرا میدهند، سپس از بهترین آن پیروی میکنند.
به هر حال به نظر ما، نه سکولاریزم یک ایدئولوژی جهان شمولی است، و نه سکولاریزاسیون، گذرگاهی محتوم که همهی تاریخ بشر و ادیان مجبور به عبور از آن باشند. سکولاریزم، یک مرام غربزاد است که در شرائط تاریخی و اجتماعی خاص و در بستر فرهنگ فرنگ ظهور کرده است، سکولاریزاسیونِ دین و تدبیر اجتماع، یک مسألهی نسبی و غربی است، مشکل و مسألهی جهان اسلام نیست. با توجه به تفاوتهای دینی و فرهنگی که بدآنهااشاره شد، سکولاریزاسیون در دنیای اسلام هرگز یک ضرورت نیست، بلکه با بهرهگیری از دین و به کار بستن عقل، تدبیر اجتماع و حکومت، میتواند توأما اسلامی و عقلانی باشد.
● هندسه مناسبات دین، دولت و جامعه در ایران معاصر:
قرآن در، سورهی ۲ آیهی ۱۴۳، اسلام را دین اعتدال و امت اسلامی را ملت میانه قلمداد میکند:
وَ کَذالِکَ جَعَلْناکُمْ اُمةً وَسَطا، لَتِکُونُوا شُهداءَ عَلَیالنّاسِ وَیَکُونَالرَّسُولُعَلَیْکُمشُهَدا... شما را امتی میانه و متعدل گردانیدیم تا گواهان و الگوهایی باشید بر مردمان، و پیامبر نیز اسوه و گواهی باشد بر شما...
آیههای ۶۵ و ۶۶ سورهی ۵ (مائده) نیز پیروان حضرت کلیم و حضرت مسیح را به دو گروه تقسیم میکند، و گروهی از آنان را به صفت اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط میستاید:
وَ لَو اَنَّ اَهْلَ الْکِتابِ آمَنوُا وَتَّقْوا، لَکَفَّرْنا عَنْهُمْ سَیّئاتِهِمْ وَلَاَدْخَلْناهمْ جَنّاتِ النَّعیم وَ الَوْاَنَّهُم اَقامُوا التَوْراه وَ الْاِنْجیلَ وَ ما اُنْزِلِ اِلَیْهُمْ مِنْ رَبِّهمْ لَاَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ اَرْجُلِهِمْ. مِنْهُمْاُمَّهٌ مُقْتَصِدَهٌ وَکَثیرٌمِنْهُمْساءَمایَعْمَلُون اگر اهل کتاب و پیروان عهدین. ایمان آورند و تقوی پیشه کنند. گناهانشان را خواهیم زدود، و آنها را وارد بهشتهای نعمت خواهیم ساخت. و اگر تورات و انجیل آنچه را از سوی خدا بر آنان فرود آمده برپا دارند، از بالای سر و زیر پاهایشان، روزی نصیبشان خواهد شد، گروهی از ایشان مردمانی میانهرو هستند و گروه بزرگی از آنان بد رفتارند.
در نظریهی سیاسی امام خمینی(س)، که بر اساس آموزههای اسلامی طرّاحی شده و دو دهه است که در ایران به اجراء در آمده است، مناسبات دین، دولت و جامعه، با همدیگر به گونهای بسیار منطقی و معتدل تعریف و تنظیم گردیده است.
قانون اساسی ایران که طبق این نظریه و با همهپرسی از آحاد مردم ایران تدوین گردیده است، میثاق ملّی ایرانیان و متن منشور تبیین مناسبات «مثلث: دین، دولت و جامعه» در ایران معاصر است.
پس از سرنگونی رژیم ضدّ دینی و ضدّ مردمی شاهنشاهی که با خیزش تاریخی فراگیر مردم و پیشاهنگی عالمان دینی و دانشگاهی صورت بست، عنوان نظام سیاسی که مردم آن را برگزیدند «جمهوری اسلامی» است، همین عنوان که تنها از دو واژه تشکیل یافته، نمودار گویای روابط دین، دولت و مردم در ایران معاصر است.
«جمهوریت» از ماهیّت حکومت حکایت میکند و طبعا دولت برگزیدهی مردم باید باشد، «اسلامیت» نیز شاخص هوّیت این جمهوری است و در نتیجه، دین راهنمای منشأ مشروعیت، و وفاق و گزینش مردمی، مبنای تصمیمات دولتاند.
به نظر ما عناصر تشکیل دهندهی حوزهی نظری و عملی حکومت موارد هفتگانه زیر میباشد:
▪ فلسفهی سیاسیت: مبنای جهان شناختی و انسانشناختی حاکم بر سیاست.
▪ اهداف حکومت: اهداف حکومت در سه سطح قابل تبیین هستند: اهداف نهایی که عبارت است از تأمین کمال و سعادت ابدی انسان و اهداف میانی مانند استقرار عدالت، آزادی و امنیت، و اهداف ازاری، مانند تحقق توسعه هر یک از این سه دسته، به ترتیب نقش مقدمه و وسیلهی تأمین و تحقیق اهداف بالاتر را ایفاء میکنند.
▪ حقوق اساسی، مدنی، کیفریو بینالمللی، و احکام اجتماعی جاری در عرصههای سیاست، اقتصاد و حقوق.
▪ اخلاق سیاسی، اقتصادی و حقوقی: ارزشهای متعالی و شیوههای رفتاری شایستهی که کارگزاران حکومت و مردم باید بدآنها ملتزم باشند، مانند: لزوم تواضع حاکمان در برابر مردم، و انتقاد ناصحانه و خیرخواهانهی مردم نسبت به عملکرد دولتیان، و نیز مانند ضرورت اجتناب کارگزاران از تجمّل و تشریفات، و پرهیز مردم از رفتارهای مسرفانه.
▪ برنامه: که عبارت است از تدابیری که دستیابی به اهداف تحقق حقوق و قوانین و اخلاق را ممکن میسازد.
▪ سازمان حکومت: منظور مدلهای ساختار دولت و نهادهای تشکیل دهندهی حکومت است.
▪ آیینها و روشها: مقررات ناظر بر شیوههای تحقق و اجراء قوانین، اخلاق، برنامه و سازمان، مانند کیفیت سنجش و پرسش نظر مردم در گزینش و برگماری کارگزاران حکومت.
▪ در ایران معاصر، دین منبع تبیین فلسفه و اهداف نهایی و میانی حکومت و سیاسی، قلمداد میشود، چون عقل از نظر اسلام ـ که دین پذیرفته شدهی اکثریت مطلق مردم است ـ حجّت است، پس خرد نیز پشتوانهی اندیشهی دینی تلقی گشته، تشخیص عقلاء حجّت و حق است، از همین رو انتخاب هدفهای ابزاری و کاربردی بر عهدهی عقلاء و مردم است.
«حقوق و احکام اجتماعی» به سه دسته تقسیم میشوند: ۱ـ مصرّح در متون دین، ۲ـ مستتر و قابل استنباط از اصول و کلّیّات دینی و عقلی، ۳ـ مسکوت. حقوق و احکام مصرّح و مستتر به اتکاء متون وحیانی و عقل، و با فرآیند علمی و منطق تعریف شدهیی ـ که «متدلوژی اجتهاد» نامیده میشود ـ توسّط فقیهان و حقوقدانان اسلامی و با لحاظ مقتضیات زمانی و مکانی تبیین میگردد. دسته سومی از احکام و مقررات که در اصطلاح دینی «مباحات» نامیده میشوند به نظر مردم وانهاده شده است.
«اخلاق اجتماعی» اسلام، هر چند مستند به متن دین است، امّا یکسره عقلانی است، البتّه تشخیص بسیاری از موراد و مصادیق رفتار اخلاقی در چارچوب اندیشهی دینی با عرف مردم است.
عناصر سه گانه دیگر، یعنی «برنامه»، «سازمان» و «روش» که ساز و کارهای حکومت را تشکیل میدهند، با بهرهگیری از دستآوردهای علوم انسانی و اجتماعی و با رویههای متعارف عقلانی و با رأی مستقیم، یا غیرمستقیم مردم (توسط منتخبین آنان) تعیین میگردد.
برابر قانون اساسی، نمایندگان مجلس خبرگان که مسؤول انتخاب رهبر و نظارت بر عملکرد و استمرار صلاحیت او هستند، رئیس جمهور که مسؤول قوّهی مجریه است، و نمایندگان مجلس شورا به عنوان قوّهی مقنّنه که متولّی و تدوین و تصویب قوانین و مقررات جاری، برنامهها، و آیینهای مورد نیاز کشور است، به انتخاب مردم تعیین میشوند، همهی وزراء به پیشنهاد رئیس جمهور و رأی اعتماد نمایندگان مردم تعیین میگردند. در صورتی که رهبری صلاحیت علمی و عملی خود را از دست دهد خود به خود معزول است، هر چند این امر توسط مجلس خبرگان اعلام و جایگزین وی مشخص میشود.
با رأی نمایندگان مردم به عدمکفایت رئیس جمهوروتأیید رهبر، ویعزل میگردد، وزراء نیز با رأیعدماعتمادنمایندگانمردم،قابل عزل هستند.
رئیس قوهی قضائیه از سوی رهبر تعیین میگردد. براساس ماده اصل یکصد و هفتم قانون اساسی همهی آحاد مردم، مقامات و رهبر در مقابل قانون مساوی هستند. قوای سه گانه مقننه، مجریه و قضائیه مستقل از همدیگرند.
از نظر قانون اساسی احراز جایگاه رهبری، منوط به وجود صفات و صلاحیّتهای بسیار سنگینی در شخص رهبر است، این صفات عبارت است از: داشتن قدرت علمی عالی جهت استنباط فلسفه، اهداف و احکام و اخلاق حکومی از منابع وحیانی و عقلانی (اجتهاد)، عدالت، تقوی، دانش و بینش عالی سیاسی اجتماعی، مدیریت، شجاعت و قدرت روحی و جسمی کافی برای تصدّی وظائف رهبری.
طبق اصول ۱۸، ۲۹، ۳۰ و ۳۱ قانون اساسی، دولت موظف به ایجاد امکان اشتغال به کار، و شرائط مساوی برای احراز مشاغل، فراهم نمودن تأمین اجتماعی، و آموزش و پرورش رایگان از دوره ابتدایی تا تحصیلات عالیهی دانشگاهی و نیز فراهم نمودن مسکن، برای همه میباشد.
برابر اصل ۲۶ قانون اساسی احزاب، جمعیّتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده آزادند، و هر کس میتواند به دلخواه خود در هر تشکّلی فعّالیّت نماید، و هیچکس را نمیتوان از شرکت در تشکّلها منع، یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت.
در پایان در خور اشاره میدانم که ارادت معنوی میان مردم و رهبر، و اتکاء حکومت بر دو پایهی امیان و دمکراسی، سبب پیوندی استوار و کارساز میان جامعه و دولت شده است.
همه میدانیم احزاب و برخورد فعّال آحاد جامعه در همه پرسیها و انتخابها، شاخص نقش ملت در ادارهی امور کشور، و برخورداری دولت از پشتوانهی مردمی است. طی بیست سال گذشته، مردم ایران ۱۹ بار در همه پرسیها و انتخابها شرکت جستهاند، و اکنون دولت در تدارک تمهید بیستمین انتخاب مردم یعنی برپایی انتخابات شوراهای استانی، شهرستانی، شهری، دهستانی و دهکدهیی است، که در آن باید دویست هزار نفر جهت عضویت در این شوراها برگزیده شوند و این شوراها ادارهی امور جاری حوزههای یاد شده را به عهده خواهند داشت.
و نیز در خور ذکر است که در رفراندم تغییر نظام، از شاهنشاهی به جمهوری اسلامی، که در تاریخ ۱۲/۱/۱۳۵۸ برگزار شد ۲/۹۸% مردم رأی مثبت به جمهوری اسلامی دادند، و میزان حضور مردم در عرصهی تعیین سرنوشت در هر نوع از انتخابات نوعا رو به فزونی بوده است، از باب نمونه، آراء انتخابات آخرین و پنجمین دورهی مجلس شورای اسلامی ۳۱% بیش از چهارمین دوره بوده است، آراء آخرین و هفتمین انتخابات ریاست جمهوری، حضور مردم را ۷۳% بیش از دورهی پیشین نشان میدهد، آراء آخرین و سومین دوره انتخابات مجلس خبرگان، نیز از ۵۴% افزایش، نسبتبهدورهیقبلحکایت میکند.
▪ این متن در کنفرانس گفتگوی اندیشمندان ایرانی و ایتالیایی در سال ۱۳۷۷ (۱۰ و ۱۱ دسامبر ۱۹۹۸) در شهر تورنتوی ایتالیا عرضه گردیده است.
● اسلام و سرمایهداری
«در آمدی بر نقد قرائت لیبرال ـ سرمایهداری از "جامعه مدنی"»
دکتر محمد حکیمپور
در این نوشته، «سرمایهداری»، به معنای اصطلاحی آن منظور است که پدیدهای استثماری با عملکرد و راهکارهایی ویژه میباشد نه سرمایهداری به معنای لغوی آن که معطوف به هرگونه در اختیار داشتن مال و سرمایه است. نگرش اسلام به اصل اموال و سرمایه، بسیار مثبت است. اموال و هرگونه کالا که بگونهای نیازهای بشری را برآورد، در نظر اسلام، امری حیاتی و عامل بقاء و برپایی جامعه، و راه تداوم حیات انسانی، و رشد دین و دینباوری است. این موضوع را، در سراسر تعالیم اسلامی به روشنی میبینیم که با تعبیرهایی گونهگون، از ضرورت تمتّعات زندگی، و حیاتی بودن اموال و کالاها سخن گفته و سهم اصولی «اموال» را در جامعه انسانی، تبیین کردند.
از آنجا که در این مقاله، بنابر ارزیابی فشرده و کوتاه است، تنها به چند نمونه از این تعالیم اشاره میشود:
در قرآن کریم، «اموال»، عامل قوام و امداد الهی شمرده شده است:
۱) ولا تُوءْ توا السّفهاَء اَموالکُم الّتی جَعَل اللّه لکُم قیاما... اموال خود را، که خداوند سبب برپایی زندگی شما قرار داده است، به دست سفیهان (ناواردان و غیرمتخصصان) مسپارید...
۲) و امدد ناکُم باموالٍ و بَنینٍ... از طریق اموال و فرزندان به شما کمک رساندیم.
در احادیث نیز «مال و ثروت»، عامل پایداری اسلام و مسلمانان و ابزار سامانیابی کار اجتماع دانسته شده است:
امام باقر(ع) ـ به روایت امام صادق(ع):
... هی (الدّنانیر و الدّراهم) خواتیم اللّه فی اَرضِه، جَعَلها اللّه مَصَحَّهً لخلقه، و بها تستقیم شوؤنهم و مطالبهم درهم و دینار، مُهر (سکّهً) خدا است در زمین، خداوند آن را برای سامانیابی کار خلق قرار داده است، تا بدان وسیله، امور زندگانی مردمان بگذرد و نیازهای آنان برآورده شود.
مقصود از این تعبیر، اینست که خدای متعال چنین به فکر و نظر آدمیان داده است که این ابزار و وسیله (درهم، دینار، تومان و هر پولی) را پدید آورند و برای آن، اعتبار مالی قرار دهند، تا از تعویض کالا با کالا ـ کهکاری دشوار و دراکثر موارد، غیرعملیاست ـ آسوده گردند و زندگی و امور آنان به آسانی برگزار شود.امام صادق(ع):
احتفظ بما لک فاّنه قوام دینک از اموالت مراقبت کن که مایه پایداری دین تو است.
اسلام بر دستیابی به رشد اقتصادی و آبادی مزارع و سرزمینها و بهرهبرداری از منابع و سرمایههای طبیعی آن نیز تاکید کرده است:
در قرآن کریم آمده است:
هو انشأکم من الْاَرض و استَعمَرکُم فیها... خداوند شما را از زمین پدید آورد و آباد کردن آن را به شما سپرد...
امام صادق(ع) نیز فرمود:
فَکّر یا مفضّل فی هذه المعادن و ما یخرج منها من الجواهر المختلفة، مثل الجصَّ، و الِکلِس، و الجِبْس، و الزرانیخ و المرتک و القونیا و الزَیبق، و النحاس و الرصاص، و الفّضه و الذّهب،... و الیاقوت و ضروب الحجاره، و القار، و المومیا، و الکبریت، و النّفط و غیر ذلک مما یستعمله النّاس فی مآربهم؛ فهل یخفی علی ذی عقلٍ اَنَّ هذه کلّها ذخائر ذخرت للانسان فی هذه الارض یستخرجها فیستعملها عندالجاجه الیها... ای مفّضل! درباره این معادن بیندیش، و درباره مواد گوناگونی که از آنها بیرون آورده میشود، همچون گچ و آهک و سنگ گچ و زرنیخ و مردار سنگ و توتیا و سیماب و مس و سرب و سیم و زر... و یاقوت واقسام سنگها نیز قیر و مومیائی و گوگرد و نفت وجز اینها، که مردمان برای رفع نیازمندیهای خود به کار میبرند؛ آیا ممکن است بر شخص خردمند این مطلب پوشیده بماند که همه اینهاچیزهایی است که (برطبق حکمت) برای انسان در این زمین ذخیره شده است، تا آنها را از زمین بیرون آورد و هنگام نیاز به کار برد؟...
سرمایهگذاری تولیدی و پرهیز از راکد گذاردن اموال و کنز و گنج کردن آنها، نیز مطرح گردیده است:
... و الّذین یکنزون الذّهب و الفضّه و لاینفقونها فی سبیل اللّه فبشّرهم بعذابٍ الیم و کسانیکه طلا و نقره گنج میکنند و آن را در راه خدا انفاق نمیکنند به کیفری دردناک نویدشان ده.
اندوختن طلا و نقره (که در دوران گذشته، وسیله مبادله بوده و واحد پول را تشکیل میداده است) و اموال فراوان و متراکم، «کنز» است و هرگونه استفاده عمومی و سرمایهگذاری اموال، انفاق و خدمت به خلق است.
امام علی(ع):
لیس فی المال الصّامت نفل در مال راکد، زیاده و رشدی نیست.
امام صادق(ع):
ما یخلف الرّجل بعده شیئا اشّد علیه من المال الصّامت ... قلت له: کیف یصنع به؟ فقال: یجعله فی الحائط و البستان و الدّار آدمی، ثروتی ناخوشایندتر از سرمایههای راکد پس از خویش باقی نمیگذارد. سئوال شد پس با اینگونه اموال چه کند؟ امام فرمود: آن را در خانهسازی و احداث باغ، سرمایهگذاری کند. یقرواــپ ع بنابراین تعالیم که نمونهای بسیار اندک درباره مسائل مالی بوده روشن میگردد که به سرمایهها و اموال در اسلام با نگرشی بسیار اصولی و مثبت نگریسته شده و ثروت در جامعه اسلامی، جایگاهی ویژه دارد. پس چگونه است که اسلام در عین حال، با سرمایهداری در قلمروی گسترده آن مبارزه کرده و مال پرستی و افزونخواهی را به شدت محکوم کرده است؟
اسلام در برابر اموال، از عوارض منفی آن نیز سخن میگوید و سرمایهداری را با شیوه و اخلاقیات و عملکردهای ناهنجار آن معرفی میکند. اگر اموال و سرمایهها در جهتی درست و انسانی هدایت نشود، و در خدمت کل جامعه بشری قرار نگیرد، و از صورت ابزاری و آلی در آمده و به صورت هدف واصل در نزد گروهی خاصّ ذخیره گردد، مردود است بعبارت دیگر، بعد منفی سرمایهداری، مردود است زیرا عملکردهایی ناعادلانه و راهکارهای ظالمانه و ضدانسانی دارد و اقتصاد بازار آزاد که رکن قرائت لیبرال ـ سرمایهداری از جامعه مدنی غربی است، دقیقا" بر همین عملکردها و راهکارها مبتنی شده است.
پدیده سرمایهداری مصطلح، به این معنا و در بعد منفی آن، از ناهنجارترین، ویرانگرترین و شومترین پدیدههایی است که در اجتماعات بشری رخ نموده است. از آغاز پیدایش این پدیده تاکنون، پدیده دیگری به این شومی و ویرانگری نداشتهایم؛ زیرا که یا خود به تجاوز و نابودی انسانها دست یازیده است، و یا دستیار نزدیک همه تجاوزکاران و دژخیمان تاریخ بوده است. اگر قدرتهای بدنی و خانوادگی یا قبیلهای در گذشتههای دور، یکّهتازی کردند، و یا قدرتهای نظامی و خودکامه سیاسی، در دورانهای بعد، ره بیداد پوئیدند، و یا قدرتهای صنعتی و نظامی در این دوران، خاستگاه اصلی بسیاری از تجاوزگریها و بیدادگریها و پایمالشدهحقوقانسانهاگردیدند، ریشهاصلیهمه اینها درسرمایهداری و تمکّن بیحساب مالی نهفته است.
خصلت «سرمایهداری»، در تبیینی کلی و فشرده، خاستگاه اصلی خودخواهیها و سودجوییها، و سرچشمه نابسامانیها و نابودیها و تبعیضها و محرومیتها و ستیزها و آشوبها بوده است. تراکم سرمایه در بخشی و مالاندوزی گروهی، همواره رهآوردهایی ویرانگر داشته است و افراد و اجتماعات و حتی طبیعت و محیط زیست را نیز به تباهی کشیده است.
«اقتصاد سرمایهداری» و جامعه مدنی به این معنا و در قرائت سکولار، نظامی ضدّ الهی و بستر اقتصادی طاغوتی است، لگام گیسخته و مرزنشناس و عدالتگریز و قانونستیز، که جز به خود و قانون خود و آزادی در راه کارهای خود، به هیچ قانون، و آزادی و شیوه و روشی حرمت نمینهد، و جانب هیچ حق و عدلی را رعایت نمیکند.
سرمایهداری با معیارهای لیبرالیسم اقتصادی، دارای ویژگیهای همه تجاوزگران و طاغوتان در طول تاریخ است، بلکه امروزه با تکامل ابزاری که پدید آمده است، این تجاوزرگریها بسیار پیچیدهتر، سهمگینتر و ضدانسانیتر از همه مستکبران تاریخ گذشته، عمل میکند. تجاوزگری که از حدّ منطقه و کشورهای خاص گذشته و فرامنطقهای و جهانی شده است، از حریم انسانها هم گذشته و به حریم طبیعت و منابع آن نیز پنجه افکنده، حتی کمربند امنیتی کره زمین، یعنی لایه اوزن نیز از عملکرد آن در امان نمانده است. و شگفت اینجاست که در عین حال، داعیه اصلاحگری و قانونمداری نیز دارد و از حقوق انسانی و آزادی و آزادگی نیز دم میزنند؟ چه نیک و شگرف، قرآن کریم، کارنامه اینان را ترسیم فرموده است:
و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انّما نحن مصلحون چون به آنان گفته شود که در زمین، فساد مکنید، میگویند: ما مصلحانیم.
قرآن کریم، مسرفان را مفسد معرّفی میکند.
اکنون پارهای از دیدگاههای اسلام درباره سرمایهداری را تبیین میکنیم، و در ارزیابی شتابزدهای، برخی از راه کارها و رهآوردهای آن را برمیشماریم. و در آغاز از پیامدهای فردی آن گفتگو میکنیم که زمینه اصلی عملکردهای اجتماعی آن نیز هست:
۱) الهاء و باز دارندگی
این عنوان، در سوره «تکاثر» آمده است، که احوال زیادهداران را ترسیم میکند، و پیامدهای منفی افزونداری را به تصویر میکشد:
الهیکم التّکاثر. حتی زرتم المقابر. کلّا سوف تعلمون. ثمّ کلا سوف تعلمون! نازیدن به فزونداری (و فزونخواهی)، شمایان را سرگرم ساخت. (و در دنیا غرق کرد) تا (مرگ فرارسید و) به دیدار گورها شتافتید. نه آن است (که میپندارید)، به همین زودی خواهید دانست. نیز نه آن است (که میپندارید)، به همین زودی خواهید دانست.
در این آیه کریمه، زیادهداری و افتخار به آن، از عوامل بازدارنده انسان، به حساب آمده است. «الهاء» به معنای بازدارندگی از یاد خدا و گردن نهادن به قوانین الاهی و به "لهو" افکندن است.
امینالاسلام طبرسی میگوید:
الهاء، به معنای سرگرم کردن کسی به لهو و لعب است؛ و «الهیکم التّکاثر»، یعنی نازیدن (و پُز دادن) به فزونی مال و فرزند شما را از فرمانبرداری خدا، و به یاد آخرت بودن باز داشت و غافل ساخت و به قولی یعنی: مباهات کردن به فزونی مال و افراد، شما را از تدّبر درکارخدا (حکمتهای تکوینی آفرینش، و حکمتهای تشریحی احکام)، باز داشت...
تعبیرهای دیگری نیز در قرآن آمده است، که گر چه از این ریشه و ماده نیست؛ لیکن در ژرفای معنا، به همین حقیقت نظر دارد، یعنی بعد منفی و تباهگرِ مال اندوزی و باز دارندگیِ سرمایهداری را تبیین میکند چون:
... و ما الحیوة الدنیا الاّ متاع الغرور... ...زندگی دنیا جز کالایی گول زننده نیست.
با دل بستن به سود و سرمایه و کالاهای دنیایی، حالت غرور و خود محوری در نفس آدمی پدید میگردد، و انسانی را از هر فکر و اندیشه درست و راهگشای دیگری باز میدارد.
امام علی(ع) فرمود:
...و التکّاثر، لهوٌ و لعبٌ و شغلٌ، واستبدال الّذی هو ادنی بالّذی هو خیرً تکاثر، لهو است و لَعِب و مشغولیت، و گرفتن چیزی که پستتر است در برابر دادن چیزی بهتر.
همچنین تعبیر «فتنه» در آیه کریمه:
انّمااموالکمواولادکمفتنهًُ... جز این نیست که دارایی و فرزندان شما برای آزمونند.
اموال و فرزندان از عوامل آزمایش و آزمون انسانها شمرده شده است، و بسیاری از صاحبان سرمایهها در آزمونی شرکت میکنند که از آن، مردود بیرون میآیند زیرا که ثروت زیاد، موجب باز دارندگی آنان از سعادت و معنویت است. تعبیرهای دیگری نیز چون: مترف، مسرف، مستکبر و تهلکه که درباره سرمایهداران است، همه به نوعی بیانگر الهاء و بازدارندگیِ زیادهداری از عمل به حق و تندادن به ارزشهاست. و مترف و مسرف نیز که به معنای مصرفهای شاد خوارانه و زیاده از حدّ است، انسان را از راههای درست باز میداد، و تعبیر «استکبار» نیز به همین سرکشی از گردن نهادن به حق و حقیقت نظر دارد، و «تهلکه» و نابودی، پیآمد انکارناپذیر این دست گرایشهای سرمایهداری است.
تعبیر «موتی» در قرآن نیز با نظر به همین معیار، به مال اندوزان، تفسیر شده است:
انّک لا تسمع الموتی... تو نمیتوانی مردگان را شنوا سازی... از پیامبر بزرگوار اسلام پرسیدند... مردگان چه کسانیند؟ فرمود: «هر غنی مترف» یعنی هر ثروتمند شادخوار.
آری سرمایهداران در چنین جامعه و مدنیّت استکباری، از خود و تعالی معنوی خویش باز میمانند، و راه رشد و سعادت خویش گم میکنند، و تمامی عمر و نیروی حیات در بیراهه روی میگذارند. آنان براستی از خود بیگانه و از خود واماندهاند، به خود فراموشی گرفتار شدهاند و تمامی هوش و استعدادهای بدنی و روانی خویش را در راهی سرمایهگذاری کردهاند که گوهر اصلی انسانی را شکوفا نمیسازد؛ بلکه آن را در غبارها و لایههای تیره مادّیات میپوشاند. بنابراین گر چه یک سوره به نام «تکاثر» نامیده شده و از پیآمدهای شوم افزونخواهی سخن گفته است، لیکن در سراسر قرآن، تعبیرهای فراوانی است که در جوهر و ماهیت از همین دنیا دوستیها و دنیاطلبیهای افراطی و آثار آن سپرده برداشته است.
۲) باز دارندگی از اخلاق و ارزشهای انسانی
اخلاقیات در جامعه مدنی سرمایهداری، زمینههای اصلی بسیاری از خویهای غیرالاهی و سرشتهای غیرانسانی است. استکبار اقتصادی، بستر مناسب استکبار اخلاقی و طغیانگریهای روانی است، چنانکه کمبودداری و استضعاف اقتصادی، زمینه استضعاف اخلاقی و فکری میباشد.
مال اندوزی و زیادهخواهی، انسانی را به خصلتهایی شیطانی چون: آزمندی، حرص سیریناپذیر، نجل، خودخواهی، خود برتربینی، طغیان و سرکشی، لذت پرستی، شاد خواری و شکمبارگی، شهوتپرستی، تن آسایی، بیاحساسی و سنگ دلی میکشاند و عامل اصلی این اخلاقهای ضد انسانی، همان داشتنهای افراطی و مال اندوزیهایِ افرونخواهانه است. از اینرو مینگریم که در تعالیم اسلامی برای مبارزه باسرمایهداری، چه بسیار که با این خصلتها مبارزه شده است. از باب نمونه به چند روایت توجه کنیم:
پیامبر(ص):
انّ صلاح اوّل هذه الاّمة بالزّهد و الیقینِ، و هلاک آخرها بالشّحّ و الامل سامانیابی کار این امت، در آغاز، به زهد و یقین است، و بیسامانی آن، در پایان، به آزمندی و بخل و آرزوداری.
امام سجاد(ع) در دعایی از خداوند مسئلت میکند که به او چندان ثروت بدهد که از حدّ نیازداری بگذرد امّا به سرمایهداری نرسد و این همان زندگی بسنده و کفاف است تا به مشکلات فقر و اخلاق غیرانسانی سرمایهداری گرفتار نیاید:
امام سجاد(ع):
الّلهمّ انّی اسئلک خیرالمعیشة، معیشةً اقوی بها علی جمیع حاجاتی، و اتوصّل بها الیک فی حیاة الدّنیا و فی اخرتی، من غیر ان تُترفنی فیها فاطغی... خدایا از تو معیشتی نیک خواهانم: معیشتی که با آن، همه نیازمندیهایم را برآورم، و در زندگی این دنیا و در آخرتم با آن به قرب تو برسم، بی آنکه مرا غرق در نعمتسازی تا به طغیان افتم...
حرص و آزمندی سیریناپذیر، از ارکان اخلاق لیبرال ـ سرمایهداری است، و این حالت چنان گریبانگیر آنان میگردد که هر چه به سود و سرمایه و گستره ثروت خویش میافزایند، سیر نمیشوند، و به سراغ بیشتر و بیشترها میروند. این روند بگونهای وحشتناک دنبال میشود، و در نقطهای باز نمیایستد و احساس بینیازی و سیری پیش نمیآید.
پیامبر(ص):
یا ابن مسعود! اجسادهم لاتشبع، و قلوبهم لا تخشع...: ای ابن مسعود! بدنها (شکمها)شان سیر نمیشود، و دلهاشان خشوع پیدا نمیکند...
در این سخن نبوی به تأثیر متقابل جسم و جان، در حالت مالاندوزی اشاره شده و آمده است که سیری ناپذیری فزونخواهانه مال پرستان، با فقدان خشوع و خضوع قلب و روح (تفرعن و گردنفرازی) همراه است.
و اصولاً این حالت در مسائل مادی هست که اگر انسان بااحساس بسندگی با آنها روبرو گشت، و به بهرهبرداری به اندازه لازم و مفید دست یازید، پس از برخورداری از زیستی معقول و بسنده و مرفّه، احساس بینیازی میکند، و از زیاده خواهیهایی باز دارنده، روی بر میتابد و گرنه هیچگاه احساس بینیازی نمیکند.
امام علی(ع):
من رضی من الدّنیا بما یجزیه، کان ایسرما فیها یکفیه. و من لم یرض من الدّنیا بما یجزیه، لم یکن فیها شیی یکفیه آن کسی که به اندازه کفاف، از دنیا راضی شود، کمترین چیز دنیا برای او بسنده است؛ و آن کس که به اندازه کفاف راضی نشود، چیزی نیست که بتواند او را بسنده باشد.
آری گرفتاری جامعه بشری بر سر همین ماهیت افزونخواه و زیادهطلب است که در پهنه اقتصاد جهانی، هر چه را مالیّت و بهاء داشته باشد و بگونهای در بازارها و مبادلات، ارزش آفرین و سودآور باشد، باید به چنگ آورد و سلطه خویش را بر آن تثبیت کند، و در هیچ حد و مرزی درنگ نکند و چون جهنّمی، همه چیز را ببلعد. و به تعبیر قرآن کریم هر چه به او بدهند زیاده بر آن را طلب کند:
و جَعْلتُ له مالاً ممدودا... ثمّ یطمع ان ازید به او مالی فزاینده دادم باز طمع آن دارد که آن را افزونتر کنم.
سرمایهداران، چون به هیچ حد و اندازهای قانع نیستند و احساسی سیرناپذیر دارند، هیچگاه به بینیازی دست نمییابند:
امام کاظم(ع) فرمود:
من قَنع بما یکفیه استغنی، و من لم یقنع بما یکفیه لم یدرک الغنی ابدا هر کس به آنچه او را بسنده است قناعت کند، بی نیاز است، و هر کس چنین نباشد، هرگز به بینیازی نرسد.
از اینرو در تعالیم اسلامی، با زیر بناهای روحی و دَد صفتی درونی سرمایهداری مبارزه شده است؛ چنانکه با عملکرد بیرونی و اجتماعی آن؛ تراکم مال پرستی در نظر اسلام یک پدیده ساده مادی یا اجتماعی محض و یا سیاسی صرف نیست؛ بلکه پدیدهایست که بر مجموع زمینههای فرهنگی و فکری و تربیتی افراد بنا شده است. بدینجهت اسلام به ویران کردن زمینهها و پایگاههای درونی و روحی مالاندوزی نیز توجهی شایان کرده است.
۳) باز دارندگی از دادههای عقل انسانی
تفکر سرمایهداری و راهکارهای آن، از موانع شکوفایی خرد ناب انسانی است، که دادههای عقل آدمی را در زیر لایههای سنگین و تیره حبّ مال و آمال، مدفون میسازد و روشنگیریهای او را فرو میپوشاند و بدینسانند همه دلبستگیهایافراطیوحبّوعشقهای سرکش که در راه عقل و بررسیها و روشنگریهای او مانعی عظیم پدیدمیآورد.
منظور از عقل، عقل انسانی است. عقلی که برای انسانها ارزش قائل است، و جانداران و گیاهان و حتی مواد بیجان را حرمت مینهند. عقلی که خوب و بد و زشت و زیبا را میشناسد، و به ارزشهای اخلاقی و اصول نوع دوستی و دیگر خواهی فرا میخواند، عقلی که از درد و رنج دیگران رنج میکشد و به اندوه اندوهگینان، غمگین میگردد. عقلی که خودخواهی و خودپرستی را محکوم و مردود میشناسد و فراخوان به دیگر دوستیها و انسانگراییها است.
این عقل، منظور است که با عشقهای مادی و دلبستگیهای مال اندوزی بتدریج کم فروغ میشود تا بکلی از کار بیفتد؛ نه عقل ابزاری استوار بر محور سودپرستی و خودخواهی. بنابراین، نیرنگ بازیها وزیرکیهایِ سودجویانه و نقشهکشیهای برخاسته از خودخواهی و خودمحوری، منظور نیست، که با همه بیتعهدها و مسئولیت نشناسیها و قانون شکنیها نیز سازگار میافتد و همه ارزشهای اخلاقی و معیارهای انسانی را در راه جلب منافع، زیر پا مینهد و با ترفندها و حیلهگریها، هر مرز و حریمی را میشکند و بر هر فضیلتی گام میگذارد، و آن را پیروزی به حساب میآورد. این حسابگریهای مادّی در منطق دین، نیرنگ و سالوس و شیطنت است.
تفکر سرمایهداری لیبرال، با این عقل انسانی، ناسازگار است. چون تلاشهای اقتصادی آنگاه که از اهداف تأمین نیازهای انسانی و رفاه همگانی دور گردد و مالاندوزی، هدف شود و آزمندی پدید آید، فرصت فکر کردن درباره همه چیز جز افزایش سود و سرمایه را از انسان میگیرد و از همدمی با خرد و دریافت فروغ آن باز میدارد، و دیگر نمیتواند از این فروغ، برای بازداری خود از تلاش دایم در طلب مال، و بیرون آوردن آن از چنگ دیگران، بهرهمند گردد. و بدینگونه خرد انسانی از روشنگری و ارائه نیک و بد و انسانی و ضدانسانی، باز میماند و در چاله حسابگریهای مادی مدفون میشود.
همچنین داشتنهای افراطی، به زیستی افراطی و شهوتباره، و زیادهرویهایِ ویرانگرِ همه نیروهای آدمی میکشاند و انسان را در گرداب کاموری و شادخواری و لذتپرستی، غوطهور میسازد و این شیوهها در زندگی فردی نیز از عوامل تباهی جسم و روح و در نتیجه، خرد آدمی است؛ زیرا که کاموریهای افراطی و لذتپرستی و غوطهوری در خور و خواب و تمایلات جنسی، مایه تباهی جسم و هرز رفتن نیروها و از میان بردن سلامت و تعادل لازم در مزاج انسانی است، و موجب بر هم خوردن توازن در همه قوای انسانی بویژه عقل خواهد گردید.
امام علی(ع) میفرماید:
قد فرّقت الشهوات عقله: شهوتها، خرد او (دوستدار دنیا و مال) را تباه کرده است.
امام علی(ع):
... اقبلوا علی جیفةٍ قد افتضحوا بآکلها، و اصطلحوا علی حُبّها. و من عشق شیئأ اعشی بصره، و امرض قبله، فهو ینظر بعینٍ غیر صحیحةِ، و یسمع باذُنِ غیر سمیعةٍ (دنیاداران) به مرداری روی آورند که با خوردن آن رسوا شدند، و بر سر دوست داشتن آن با یکدیگر همداستان گشتند. هر کس چیزی را سخت دوست بدارد، چشمش نابینا و دلش بیمار میشود. چنین کسی با چشمی ناسالم میبیند و با گوشی ناشنوا میشنود.
چشم و گوش و همه حواسّ مال پرستان، یک سونگر است و همان سَمت و سوی افزایش سرمایه را مینگرد و جوانب و معیارهای دیگر را منظور نمیدارد. بنابراین براستی میتوان گفت که با چشم معیوب و گوش ناشنوا به مسائل مینگرد و با شناختی بیمارگونه و یک سونگر رویدادها را بررسی میکند و بدینگونه از درک و دریافت حقایق باز میماند.
زیادهداری در سخنی از امام صادق(ع) از سپاهیان نادانی شمرده شده است:
... القوام و ضدّه المکاثرة (از سپاهیان خرد) مالداری در حد قوام (اعتدال) است و ضد آن فزونخواهی است.
اینکه قرآن میگوید، انسانهایی هستند که قلبهاشان مهر شده است و از درک و احساس انسانی تهی گردیدند، توجه به همین واقعیت است که با پیروی از تمایلات و سرسپردگی به امیال و شهوات، عقل انسانی از کار میافتد گر چه عقل ابزاری او کارآ باشد.
... و طبع علی قلوبهم فهم لا یفقهون ... بر دلهاشان مهر نهاده شده پس آنان درک نمیکنند.
یا در تعبیر دیگر قرآن:
... لهم قلوبٌ لا یفقهون بها و لهم اعینٌ لایبصرون بها... ایشان را دلهایی است که بدان نمیفهمند و چشمهایی است که بدان نمیبینند...
آنها عقل دارند، لیکن درحوزه عمل، گوش بهفرمان شهواتند وهدایتهای عقل انسانی را نادیده میگیرند.
۴) باز دارندگی از عواطف انسانی
بیگمان در میان ویژگیهای انسانی، عواطف، جایگاهی بسی بلند دارد که زندگی فرد و جامعه و بقاء نوع و سامانیابی خانواده و ... بر آن استوار است. بگونهای که براستی میتوان گفت ضعف عواطف یا مرگ آن، با ضعف و مرگ انسانیت همراه است. انسان با عواطف خویش زندگی میکند بیش از آنکه با خرد بزید. محور اصلی دیگر دوستی و جامعهگرایی نیز عواطف است. انسان در پرتو عواطف است که به اخلاقهای انسانی و مدنی روی میآورد و از خویهای حیوانی و جنگلی دوری میگزیند.
پیامبر(ص) فرمود:
فی الانسان مضغةٌ اذا هی سَلمِت و صَحّت، سلم بها سائر الجسد، فاذا سقمت سقم بها سائر الجسد و فسَدَ و هی القلب در انسان، پاره گوشتی است (قلب ظاهری و مظهر قلب باطنی) که چون صحیح و سالم بماند، قسمتهای دیگ بدن نیز سالم میماند، و چون بیمار شود، باقی بدن بیمار و گرفتار فساد خواهد شد؛ و آن قلب است...
امّا عواطف انسان در مالاندوزی و سرمایه سالاری، ضعیف میشود و یا چنان تحت تاثیر گرایشهای آزمندانه پولپرستی قرار میگیرد که از کارآیی در درون آدمی میافتد.
امام علی(ع):
... اعلمو ان کثرة المال مفسدةٌ للدین، مقساةٌ للقلوب ... بدانید که فراوانی مال مایه تباه شدن دین است و سخت شدن دلها.
سخت شدن دلها و سنگوارگی قلبها، همین بیاحساسی و میرش وجدان و عواطف در انسانهای شادخوار و خوش گذران است. در جامعه مدنی «لیبرال ـ سرمایهداری»، انسانها بمنزله ابزار و کالا هستند و تنها با معیار بازدهی و سودآوری، ارزیابی و ارزشگذاری میشوند، حتی علم، فن، هنر و... هم ارزش ذاتی ندارد؛ بلکه آنگاه که به سود بیشتر و رشد تولید کمک کند، ارزشمند میگردد. بنابراین، نگرشِ سرمایهداری به انسانهای دیگر، نگرش ارزشی و انسانی نیست، بلکه نگرشی اقتصادی است. و این نوع نگرش یعنی نگرش ابزاری و کالایی به انسان، از ویژگیهای تفکر سرمایهداری است. باری اگر وجدان آدمی، کنار زده شود و قلب او در هم آلاید و سخت شود، استوانههای اصلی شخصیت انسان از لحاظ عقیده و عاطفه و دیگر گرایشهای ارزشی فرو میریزد و ایمان و اخلاق او رو به نشیب میگذارد و این فروپاشی و نشیبگرایی، به دیگر نواحی وجود آدمی و گستره زندگی علمی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی او سرایت میکند و بینش و عمل آدمی را به ناشایستگیها سوق میدهد. این قساوت قلب، انگیزه نیرومندی است در زندگی مالاندوزان و روش برخورد ایشان با اجتماع و چگونگی روابط با مردمان، و پیآمد حتمی آن، ستم کشیدن مردم و استثمار حقوق آنان و مکیده شدن خون ایشان است. از اینجا روشن میگردد که بر اجتماع سرمایهداری، عواطف انسانی فرمانروایی نمیکنند بلکه سروری و حاکمیت، با سنگدلی، بیاحساسی، بیتعهدی و ظلم و تجاوز اقتصادی است و لازمه آن فشار بر گُرده دیگران است.
قرآن، بی احساسی سرمایهداران و نظر تودههای مردم درباره آنان را چنین ترسیم میکند:
انّ قارون کان من قوم موسی فبغی علیهم و آتیناه من الکنوزما انّ مفاتحه لتنواُ بالعصبة اولی القّوة اذقال له قومه لا تفرح انّ اللّه لا یحّب الفرحین قارون از قوم موسی بود. پس بر آنان سرکشی کرد (ستم روا داشت)، و ما چندان گنج به او داده بودیم، که حمل آنها برای گروهی مردم نیرومند گران بود؛ آنگاه قومش به او گفتند: (از سرمستی دارایی) شادی مکن که خداوند (اینگونه) شادمانان را دوست ندارد.
میبینید که ثروتمندان، سرمست و شادمانند و حزن و اندوه را به دلهای سنگواره آنان راهی نیست. در شادی و غرور، غرق شدند و از اندرز و درد دردمندان غافلند. گر چه این شادمانیها عمقی ندارد، و بهر حال، افکار عمومی و قضاوت انسانها زندگی را بر آنان تلخ میسازد، و وجدان آدمی هر چند در لایههایی از زنگار لذتپرستی پنهان شده باشد، آنان را سرزنش میکند، و نگرانیهای روزافزون از دست دادن ثروتها، خواب خوش را از آنان میگیرد.
امام علی(ع) فرمود:
... فالمتّمتعون من الدّنیا تبکی قلوبهم و ان فرحوا، و یشّتد مقتهم لا نفسهم و ان اعتبطوا ببعض ما رزقوا ... دلهای بهرهمندان از دنیا، گریان است هر چند شادمان باشند، و با آنکه دیگران حتی به پارهای از آنچه بهره ایشان شده است رشک میبرند، اما خود آنان همواره از خود (و زندگی خود) بیزارتر میشوند.
۱۴ـ سوره تکاثر ۱۰۲ / ۱ـ۴.
۱۵ـ مجمع البیان ۱۰/۵۳۴.
۱۷ـ کافی ۲/۳۹۴.
۱۶. غارت جهان سوم، ۱۷. بیست کشور آمریکای لاتین.
۱۸ـ سوره تغابن ۶۴/۱۵.
۱۹ـ سوره نمل ۲۷/۸۰.
۱۰ـ تحف العقول ۲۰۴.
۱۱ـ غررالحکم ۲۵۹.
۱۲ـ نبود سرمایه و فقر و کمبودداری نیز در تعالیم بسیاری محکوم و مردد شناخته شده و معادل کفر و مرگ به حساب آمده است، که شرح آن نیاز به رسالهای جداگانه دارد.
۱۳ـ سوره بقره ۲/۱۱.
۱۶ـ سوره حدید ۵۷/۲۰.
۱ـ سوره نساء ۴/۵.
۲۷ـ چنانکه در آغاز اشاره کردیم، منظور از اینگونه تعالیم، ترویج زندگی صوفیانه و ترک دنیا و پرهیز از رفاه و بهبود وضع معیشت جامعه و مردم و نادیده گرفتن ارزش توسعه اقتصادی نیست؛ بلکه هدف چنانکه روشن است، ویژهسازی امکانات رفاهی، و سلطهافکنی بر کل منابع و سرمایهها و بازارها، توسط گروههای اندک و سود پرست است، چنانکه در نظام سرمایهداری کنونی جهان معمول ات. برای توضیح بیشتر به این کتابها مراجعه شود: ۱. دیکتاتوری کارتلها، ۲. مفهوم امپریالیسم اقتصادی،
۲۹ـ نهجالبلاغة ۳۳۰.
۲ـ سوره اسراء، ۱۷/۶.
۲۱ـ امالی شیخ صدوق ۲۰۱.
۲۲ـ بحار ۹۰/۱۲.
۲۸ـ نهجالبلاغة ۳۳۰.
۲۶ـ تحف العقول ۲۸۶.
۲۰ـ الحیاة ۳/۴۳۴.
۲۳ـ مکارم الاخلاق ۵۲۶.
۲۴ـ کافی ۲/۱۴۰.
۲۵ـ سوره مدثر ۷۴/۱۲ و ۱۵.
۳۶ـ بحار ۷۸/۲۱.
۳۲ـ سوره اعراف ۷/۱۷۹.
۳۰ـ کافی ۱/۲۲.
۳۵ـ سوره قصص ۲۸/۷۶.
۳۳ـ خصال صدوق ۳۱.
۳۴ـ تحف العقول ۱۴۱.
۳۱ـ سوره توبه ۹/۸۷.
۳ـ امالی طوسی ۲/۱۳۳ و ۲۹۲.
۴ـ امالی طوسی ۲/۱۳۳ و ۲۹۲.
۵ـ سوره هود ۱۱/۶۱.
۶ـ بحار ۳/۱۲۸.
۷ـ سوره توبه ۹/۳۴.
۸ـ مستدرک الوسائل ۱۱/۱۲۶.
۹ـ وسائل الشیعه ۱۲/۴۴.
۱۵ـ مجمع البیان ۱۰/۵۳۴.
۱۷ـ کافی ۲/۳۹۴.
۱۶. غارت جهان سوم، ۱۷. بیست کشور آمریکای لاتین.
۱۸ـ سوره تغابن ۶۴/۱۵.
۱۹ـ سوره نمل ۲۷/۸۰.
۱۰ـ تحف العقول ۲۰۴.
۱۱ـ غررالحکم ۲۵۹.
۱۲ـ نبود سرمایه و فقر و کمبودداری نیز در تعالیم بسیاری محکوم و مردد شناخته شده و معادل کفر و مرگ به حساب آمده است، که شرح آن نیاز به رسالهای جداگانه دارد.
۱۳ـ سوره بقره ۲/۱۱.
۱۶ـ سوره حدید ۵۷/۲۰.
۱ـ سوره نساء ۴/۵.
۲۷ـ چنانکه در آغاز اشاره کردیم، منظور از اینگونه تعالیم، ترویج زندگی صوفیانه و ترک دنیا و پرهیز از رفاه و بهبود وضع معیشت جامعه و مردم و نادیده گرفتن ارزش توسعه اقتصادی نیست؛ بلکه هدف چنانکه روشن است، ویژهسازی امکانات رفاهی، و سلطهافکنی بر کل منابع و سرمایهها و بازارها، توسط گروههای اندک و سود پرست است، چنانکه در نظام سرمایهداری کنونی جهان معمول ات. برای توضیح بیشتر به این کتابها مراجعه شود: ۱. دیکتاتوری کارتلها، ۲. مفهوم امپریالیسم اقتصادی،
۲۹ـ نهجالبلاغة ۳۳۰.
۲ـ سوره اسراء، ۱۷/۶.
۲۱ـ امالی شیخ صدوق ۲۰۱.
۲۲ـ بحار ۹۰/۱۲.
۲۸ـ نهجالبلاغة ۳۳۰.
۲۶ـ تحف العقول ۲۸۶.
۲۰ـ الحیاة ۳/۴۳۴.
۲۳ـ مکارم الاخلاق ۵۲۶.
۲۴ـ کافی ۲/۱۴۰.
۲۵ـ سوره مدثر ۷۴/۱۲ و ۱۵.
۳۶ـ بحار ۷۸/۲۱.
۳۲ـ سوره اعراف ۷/۱۷۹.
۳۰ـ کافی ۱/۲۲.
۳۵ـ سوره قصص ۲۸/۷۶.
۳۳ـ خصال صدوق ۳۱.
۳۴ـ تحف العقول ۱۴۱.
۳۱ـ سوره توبه ۹/۸۷.
۳ـ امالی طوسی ۲/۱۳۳ و ۲۹۲.
۴ـ امالی طوسی ۲/۱۳۳ و ۲۹۲.
۵ـ سوره هود ۱۱/۶۱.
۶ـ بحار ۳/۱۲۸.
۷ـ سوره توبه ۹/۳۴.
۸ـ مستدرک الوسائل ۱۱/۱۲۶.
۹ـ وسائل الشیعه ۱۲/۴۴.
منبع : طوبی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست