یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا
شاخصهای نابرابریهای آموزشی
● وقتی نیمکتها مثل هم نیستند
در جوامع امروز، مردم انتظارات گوناگون از آموزش و پرورش دارند، آنها از دستگاه آموزشی میخواهند در حل مسائل و مشکلات اجتماعی پیشقدم باشد، جامعه را به سمت رفاه و پیشرفت هدایت کند و مردم را از طریق فرآیند آموزش و پرورش به سوی زندگی بهتر و عادلانهتری سوق دهد. عوامل گوناگون فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی موثر بر آموزش و پرورش سبب میشوند افراد از آموزشهای متفاوت برخوردار شوند و پس از پایان تحصیلات یا قبل از پایان (ترک تحصیل) به مشاغل برخوردار از اعتبار و منزلت اجتماعی متفاوتی روی آورند. بهطور کلی تاثیر قابل ملاحظه چهار عامل اساسی به ایجاد تفاوت بین آموزش گروههای اجتماعی مختلف منجر میشود. این عوامل عبارتند از: محل اقامت، جنسیت، فقر (اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) و وابستگی به گروههای اقلیت (از هر جهت). تاثیر این عوامل را نمیتوان از یکدیگر جدا کرد. ضمن این که، هرعامل سبب تقویت عوامل دیگر نیز میشود.
● محل اقامت
تحقیقات انجام شده نشان میدهد مهمترین عامل تعیینکننده نرخ ثبتنام در مدارس، وجود مدرسه در محل اقامت است. در مناطق شهری که تعداد مدارس بیشتر است و دسترسی به آن آسانتر، حضور بیشتر کودکان در مدرسه شگفتآور نخواهد بود. گاهی اوقات کودکان مجبور هستند برای حضور در مدرسه مسافت زیادی را طی کنند یا این که والدین آنها مجبور هستند هزینه رفت و آمد نیز بپردازند. این شرایط (بهویژه برای دختران) سبب میشود تعداد کودکان بازمانده از تحصیل در این مناطق بیشتر باشد و احتمال وقوع افت تحصیلی و ترک تحصیل افزایش پیدا میکند. کودکانی که در محلات فقیر، حومه شهرها یا مناطق روستایی و دورافتاده سکونت دارند از امکانات آموزشی فوقالعاده اندکی برخوردار هستند. مدارس آنها بیشتر دارای ساختمانهای فرسوده، مستهلک و غیراستاندارد است حتی در بعضی از مناطق، ساختمان مدرسه وجود ندارد و کلاسها در مکانهایی مانند مسجد، کپر، چادر و... تشکیل میشود که حداقل استاندارد مکانهای آموزشی را ندارند. کلاسهای پرجمعیت، چند پایه و کادر آموزشی بیتجربه از دیگر خصوصیات محل اقامت این کودکان است. مدارس از لحاظ وسایل آموزشی و کمک آموزشی کمبود دارند. در برخی از مناطق مدارس فاقد وسایل خنککننده و گرمکننده هستند یا وسایل مزبور استاندارد نیستند و اصول ایمنی در آن رعایت نمیشود که در بعضی مواقع منجر به بروز حوادث تلخی میشود.
● جنسیت
هر چند از سال ۱۹۶۰ تاکنون، اختلاف بین نرخ پوشش تحصیلی دختران و پسران تا حدود زیادی کاهش پیدا کرده است ولی به استثنای آمریکای لاتین، در بیشتر کشورهای در حال رشد نرخ پوشش تحصیلی دختران نسبت به پسران هنوز پایینتر است. عوامل این نابرابری عبارتند از: توزیع نامناسب و نامتعادل مدارس ابتدایی بهخصوص در مناطق روستایی، کمبود یا نبود مدارس دخترانه، کمتجربگی معلمان زن و بیمیلی آنان برای حضور در مناطق محروم و دورافتاده، عوامل فرهنگی، (به این صورت که در بعضی از مناطق به دلیل تعصبات، سنتها و ارزشهای خانوادگی یا قومی، قبیلهای، دختران مجاز به حضور در مدارس نیستند) وظایف خانهداری و اینکه در بعضی از مناطق دختران مجبور به ماندن در خانه و مراقبت از کودکان کوچکتر یا انجام امور خانه هستند و فرصتی برای حضور در مدرسه ندارند، نامناسب بودن برنامههای آموزشی و محتوای دورههای تحصیلی با نیازهای دختران مناطق مختلف و بالاخره ازدواج در سنین پایین.
● فقر
بدون استثنا در تمامی کشورهای جهان، کودکان خانوادههای فقیر نسبت به کودکان طبقات مرفه امکان کمتری برای حضور در مدرسه و فرصت بیشتری برای ترک تحصیل دارند. در خانوادههای فقیر بهویژه در مناطق روستایی نیروی کار کودکان اغلب اهمیت زیادی در میزان درآمد و وضعیت معیشت خانواده دارد. در حقیقت کودکانی که به فعالیتهای اقتصادی مشغول هستند اغلب فرصت کمی برای حضور در مدرسه دارند یا اصلا فرصتی ندارند. طبق آمارهای جهانی بیش از ۲۵۰ میلیون کودک ۵ تا ۱۴ساله در سراسر جهان به جای تحصیل مجبور به کار کردن هستند. در برخی کشورهای در حال توسعه، یکی از موثرترین عوامل تقاضای آموزش متوسطه و عالی و حتی ابتدایی وضعیت اقتصادی و سطح درآمد خانواده است. حتی آموزش رایگان بار مالی قابل ملاحظهای بر والدین این کودکان تحمیل میکند. مثل هزینه ایاب و ذهاب، هزینه خرید لوازم التحریر، پوشاک و هزینه فرصتهای از دست رفته در اثر عدمکار اقتصادی کودکان به دلیل حضور در مدرسه. علاوه بر این تعداد کودکان مدرسه رو در خانوادههای فقیر بیشتر از خانوادههای ثروتمند است. آندره لوگان، در کتاب شکستهای تحصیلی میگوید: سطح آرزوهای دانشآموزان خانوادههای ثروتمند و مرفه متفاوت از خانوادههای فقیر و کمدرآمد است. همین تفاوتهای کمی و کیفی، بالا بودن شکستهای تحصیلی در طبقات اجتماعی کمدرآمد را بهرغم وجود سطح توانایی برابر توجیه میکند. در خانوادههای طبقات پایین، دانشآموزان شروع به تحصیلاتی ناشناخته میکنند، به امتحاناتی دشوار میاندیشند، با متونی مواجه میشوند که آنها را مشکل میپندارند، در حالی که دانشآموزان طبقات اجتماعی اقتصادی بالاتر با آرامش درباره آنها صحبت میکنند. خانوادههای طبقات اجتماعی بالا، انتظار بیشتری از فرزندان خود دارند، توقع دارند فرزندان آنان مدارج عالی تحصیلی را طی کنند و در بهترین مراکز آموزش عالی پذیرفته شوند و در این جهت بهترین امکانات آموزشی و کمک آموزشی را برای آنها فراهم میآورند. در حالی که خانوادههای طبقات پایین اجتماعی دورنمای کوتاهی از آموزش و پرورش دارند و از فرزندان خود انتظار آنچنانی برای ورود به دانشگاه ندارند و در همان حدی که سواد خواندن و نوشتن را داشته باشند کافی میدانند. به علت فقدان یا پایین بودن انگیزش اجتماعی خانوادگی اغلب این دانشآموزان در کسب مدارج عالی تحصیلی موفق نمیشوند و به سوی مشاغل سطح پایین نیز کشیده میشوند. کودکان خانوادههای ثروتمند در مقایسه با کودکان فقیر از آموزش غیررسمی بهتری برخوردارند، دسترسی به رایانه، اینترنت، ماهواره، استفاده از معلمان خصوصی و برنامههای آموزش تکمیلی و امکانات بیشتر برای گردش، تفریح و مسافرت و کسب تجارت، محیط آموزشی غنیتری را برای آنان فراهم میکند. کودکان طبقات محروم اجتماع اغلب در میان گروه دوستان و همسالان مانند خود هستند، این افراد با حسرت و سرخوردگی نسبت به طبقات دیگر اجتماع مینگرند، فقر، محرومیت و رنج ممکن است سبب شکلگیری رفتارها و ارزشهای هنجارشکن اجتماعی در میان این افراد شود و آنها را از درس و مدرسه بیزار کند. خانوادههای این کودکان فقیر اغلب از سطح تحصیلات پایینی برخوردارند که باعث میشوند نتوانند کمکهای درسی لازم را به دانشآموز بدهند. سوءتغذیه، سطح پایین بهداشت فردی و محیطی، تنشها، اضطرابها و کشمکشهای خانوادگی ممکن است تاثیر مخربی بر فرآیند آموزش و پرورش کودکان فقیر بگذارد.
● در اقلیت بودن (مذهب و زبان)
گاهی در بعضی از مناطق تبعیض بین اقلیتهای مذهبی ممکن است به صورت مستقیم و غیرمستقیم به آموزش و پرورش نیز سرایت کند و اعتقادات مذهبی سبب ایجاد شرایط نابرابر و ناعادلانه در آموزش و مدرسه شود. اگرچه دادههای موجود درباره میزان مشارکت اقلیتهای مذهبی در آموزش ابتدایی کمیاب است ولی شواهدی وجود دارد که نشان میدهد این گروههای خاص (خصوصا در مناطقی با تعصبات مذهبی) از نابرابریهای موجود در سیستم آموزشی رنج میبرند. یکی دیگر از تبعیضهای موجود در سیستم آموزشی انتخاب زبان آموزش است که برای گروهی مزیت دارد و برای گروه دیگر مشکلآفرین است. به عبارت دیگر کودکانی که زبان مادری آنها غیر از زبان آموزش است با مشکلات زیادی روبه رو هستند. در پایههای اولیه دبستان که کودکان ملزم به کسب مهارتهای پایه و سوادآموزی هستند و ناگزیرند که خود را با شرایط مدرسه وفق دهند، عدمآشنایی به زبان آموزش، عاملی است که ممکن است به جای موفقیت، شکست و به جای ادامه تحصیل، افت تحصیل را ایجاد کند.
امیرعباس میرزاخانی
منبع : روزنامه کارگزاران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست