پنجشنبه, ۱۳ دی, ۱۴۰۳ / 2 January, 2025
مجله ویستا
گزیرهای ناگزیر در دقایق الهام
حکیمی پسران را پند همی داد که جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر بر محل خطر است: یا دزد به یکبار ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد، اما هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده. اگر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خود دولت است. هنرمند هر جا رود قدر بیند و بر صدر نشیند و بی هنر لقمه چیند و سختی بیند.(سعدی شیرازی)
اگر نتوانیم هنر را بروشنی تعریف کنیم اما بیگمان میتوانیم ویژگیهای آن را در سنجش آفریدههای هنری بازشناسیم و با ژرفنگری در ترفندهای هنری، آن را بازنماییم.
برای نمونه فرآیند چند آفریده هنری را بازنگری میکنیم:
یک سنگ، بیهیچ ارزش هنری، در بدنه یک کوه جای دارد. این سنگ از کوه بریده میشود. پیکر تراش هنرمندی این سنگ را برمیگزیند، با چشمان جادوییاش در آن مینگرد، پیش از دست بردن در سنگ، نطفهِ یک اثر هنری در ذهن او بسته میشود.
در آشوب خیالش تندیسی زیبا شکل میگیرد و در یک فضای انتزاعی، مجرد و روحانی و در فضای خیال هنرمند تندیسی آفریده میشود. پیکر تراش دست به کار میشود. تمام خدایگونگی خود را با دستهای هنرمندش در سنگ میدمد. آرام هنرمند از درون خود برمیخیزد، از خود بیرون میآید و از راه دستان جادوییاش به درون سنگ سفر میکند. کمکم سنگ، هنری میشود، جان میگیرد، نگاه میکند، حرف میزند، به زبان هنر حرف میزند.
با همه هنرمندان، در همه دوران. و این بار، دیگر هنرمند از راه این مجسمه خود را در دیگران میدمد. در کوچههای روح دیگران سفر میکند. خود را در آنها میگسترد، به آنها میپیوندد، آنها را از خود میسازد، و با آنها یگانه میشود این یک اثر هنری است.
یا:
صداها در گونه مجرد خود، هنگامی که آرایش هنری نیافته باشند، ارزش هنری ندارند و چه بسا ناهماهنگ، گوش خراش و دل آزار هم باشند، اما زمانی که ذهن زیبایی آفرین هنرمندی در رهگذر <الهام> قرار میگیرد، ناگهان نطفه یک قطعه هنری در فضای خیال او شکل میگیرد و او دست به قلم میشود. خدای گونگی خود را به دستش میسپارد تا <خالق اثری> شود.
پس از آن، از راه قلم، خود را در کاغذ میدمد و آرام آرام از درون خود برمیخیزد و از راه دستانش به صفحه روبهرو سفر میکند، در صفحه روبه رو <نتها> با آرایشی هنرمندانه، به رقص درمیآیند و هنرمند خنیاگر در آینه رو به رو خود را به تماشا مینشیند. ولی هنوز راضی نیست، ساز را با احترامی شایسته برمی دارد، خود را این بار در ساز میدمد و او را از خود پر میکند، ساز جان میگیرد، شعله ور میشود، به آواز درمیآید، حرف میزند و هنرمند را مینوازد: این بار دیگر خنیاگر خود را از راه این آهنگ، در دیگران میدمد، به کوچههای روح دیگران سفر میکند و خود را در آنها میگسترد، به آنها میپیوندد و با آنها یگانه میشود.
همه آثار هنری همین گونهاند. همان طوری که هنرمند اگر در سنگ بدمد مجسمه پیدا میشود، اگر در رنگ بدمد نقاشی پدید میآید، اگر در آهنگ بدمد موسیقی آفریده میشود، اگر هم در کلمات بدمد شعر آفریده میشود، و راستی هنرمند در این که <میآفریند> یک تکه از خداست و فصل مشترک همه پدیدههای هنری، زیبایی آنهاست. شعر هم یک پدیده هنری است.
در ناگهانی غریب، آرامش درونی شاعر به هم میخورد. شاعر در معرض الهام قرار میگیرد، حالی شگفت به او دست میدهد، رنگی آسمانی پیدا میکند، دردی مرموز در او چنگ میزند، چیزی در روح او سنگینی میکند، در اندرون خسته دلیاش خروش و غوغا برپا میگردد. او دست به دامن قلم میشود. قلم از او دستگیری میکند و پارههای دلش را بر کاغذ میریزد، تا آرام بگیرد. سپس هنرمند شاعر، خسته و کوفته از این زایمان، به استراحت میپردازد تا نطفهِ شعری دیگر در ذهن او بسته شود.
این گونه است که روح به غلیان درآمده هنرمند در کلمات حلول میکند و شعر پدید میآید. پس زبان ادب، زبان عادی نیست، بلکه زبانی است که روح هنرمند در آن دمیده شده و سرشت زیباشناختی یافته است.
واژهها در کاربرد معمول خود هیچ ویژگی هنری ندارند، هنرمند سخنور، این واژهها را برمیگزیند، روح خود را در آنها میدمد و آنها ناگهان جان میگیرند و زنده میشوند، پس از آن همین واژههای جان گرفته، شاعر را در دیگران میدمند و او را در آنها میگسترند و آنها را با هم یگانه میکنند.
پس بنا بر قولی شعر <یافتن است نه بافتن>، و جالب است که در لحظههای الهام احساس شاعر چند برابر میشود. بدون اینکه خود او دخالتی داشته باشد.
تو مپندار که من شعر به خود میگویم
تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم
مولوی
یا:
ای که درون جان من تلقین شعرم میکنی
گر تن زنم خامش کنم، ترسم که فرمان بشکنم
مولوی
یا:
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در خروش و در غوغاست
حافظ
▪ اکنون چند پرسش، خود را به رخ ما میکشند:
ـ آیا شاعر چقدر در آفرینش اثر ادبی خود آزاد است؟
ـآیا شاعر باید همواره چشم به راه غمزه یک الهام تازه باشد؟
ـ آیا خود شاعر در پیدایش این الهام نقشی دارد یا خیر؟
ـ آیا شاعر در لحظه آفرینش اثر باید دخالت مستقیم داشته باشد یا خیر؟
ـ آیا پس از تولد کودک شعر، به بهانه اینکه نباید در الهام نخستین، دست برد، باید بیهیچ مراقبتی نوزاد را رها کرد؟
ـ و بالاخره آیا برای هر کودکی که از زهدان ذهن به دنیا میآید، باید شناسنامه گرفت؟
● اگر باور کنیم که پیدایش یک شعر به تولد یک کودک بسیار مانند است، میتوانیم پنج مرحله به شرح زیر برای مراقبتهای ویژه داشته باشیم:
۱) مراقبتهای پیش از ازدواج
همچنان که سلامت و تندرستی یک دختر و چگونگی تربیت، تغذیه، ورزش و عوامل روحی او در سرنوشت فرزند آیندهاش بسیار مؤثر است، کارکردهای گونهگون پیش از زمان الهام نیز در چگونگی شعر آینده شاعر بسیار تأثیرگذار است.
شاعر در این مرحله باید با صیقل دادن اندرون، شفاف کردن عاطفه، پرواز دادن خیال، استوار کردن اندیشه و گسترش آگاهی، خود را آماده لحظههای شگفت الهام کند. این عوامل در زمان تولد شعر. در چگونگی شکلگیری آن، بدون دخالت مستقیم و ساختگی شاعر، بسیار اثرگذار خواهند بود.
هنرمندانی که تربیتی اندیشهورز یافته باشند، آفریدههای هنری آنها، حتی بدون آنکه خود بخواهند، از عنصر اندیشه مایهور میشود، و هنرمندانی که پیش از الهام، به جای اندیشه و تعقل، بیشتر به احساس و عاطفه خو گرفتهاند، آفریدههای هنری آنها، بیشتر عاطفی و احساسی متولد میشوند. نزار قبانی میگوید:
<شاعری که گمان میکند خود او به تنهایی شعرش را به روی کاغذ میآورد، اشتباه میکند. این پنداری نادرست است، من احساس میکنم که همه بشریت و تاریخ در طی اعصار جاهلی و اسلامی و اموی و عباسی و نیز زندگان و مردگان، در سرودن شعر با من شرکت میجویند(۱).
پس <شعر گفتن بدون زمینه فرهنگی، مثل چاپ اسکناس بدون پشتوانه است>. و <شاعری که آثار شاعران بزرگ را مطالعه نکرده است، همچون جهانگردی است که پا از خانه مسکونی خود برون نگذاشته باشد(۲).>
۲) مراقبتهای در آستانه ازدواج
یک دختر که خود را برای ازدواج آماده میکند، برای گزینش همسر آیندهاش، دقت و بررسی میکند و سپس یک آزمایشگاه تزویج او را با همسر آیندهش تأیید میکند و... یک شاعر نیز در آستانهِ الهام، خود را برای الهامپذیری آماده میکند و با دقت در تجربههای پیشین خود، فضایی مناسب را برای الهامپذیری فراهم میکند، و چنانچه در گزینش فضای مناسب و موقعیت در خور الهام ناتوان باشد، در الهامپذیری هم ناکام خواهد بود.
شاید همه شاعران، این تجربه را دریافته باشند که فرشته الهام، ناگهان، مضمونی را بر آنها فرو میبارد، اما آنها در یک موقعیت نامناسب روحی هستند و یا درگیر کاری پرمشغله و ناسازند و نمیتوانند آن هدیه الهامی را ثبت و ضبط کنند و مضمون بادآورده چون قاصدکی بر باد میرود و دیگر هرگز برنمیگردد و از آن هدیه، چیزی جز یک حسرت گنگ باقی نمیماند.
در این مرحله، مطالعه شعر شاعران گذشته، همنشینی با شاعران دیگر، پیوستگی با انجمنهای ادبی و دلبستگی به برخی از جریانهای ادبی در چگونگی شعر آینده شاعر تأثیر خواهد گذاشت.
کسانی که در شرایطی مشترک تربیت هنری میشوند و با افراد و گروههای ویژهای آمد و شد دارند و با فضایی مشترک پیوند میخورند، آفریدههای هنری آنها هم همانندیها و همسانیهای گوناگونی با هم مییابند.
۳) مراقبتهای زمان بارداری
رفتار یک مادر در زمان بارداری، در سلامت فرزند آیندهاش بسیار مؤثر است. از سوی کارشناسان بهداشت، سفارشهای گوناگونی به مادران باردار میشود: از جمله: انجام ورزشهای مناسب، تغذیه خوب، تأمین ویتامینهای مختلف، آرامش لازم، جلوگیری از آسیبهای جسمی و...
یک شاعر هم در زمان بارش الهام، برای جلوگیری از آسیبپذیری اثر خود، به آرامش و تمرکز، پرواز خیال، ریاضت شاعرانه، سکوت مناسب و... نیاز دارد. در این مرحله همه آموختهها و اندوختههای پیشین نیز به کمک شاعر میآیند، تا او را در آفرینش یک اثر ارزشمند هنری یاری دهند و از جرقه زده شده، شعلهای برافروزند و آتشی به پا کنند.
۴) مراقبتهای هنگام زایمان
مادری که پیش از تولد نوزادش، همه سفارشهای بایسته را به کار بسته باشد و از همه کارکردهایی که موجب آسیب دیدن جنین است، پرهیز کرده باشد، برای زایمان نیز مراقبتهای دیگری لازم دارد که مراعات همه آنها در سلامت نوزاد تأثیر دارد. مثلاً اگر اکسیژن کافی به نوزاد نرسد باعث خفگی یا آسیب مغزی او میشود.
شاعر هم در هنگام سرایش شعر، باید ذهن خود را آزاد بگذارد، تا کودک شعر به راحتی متولد شود و عقل مصلحتاندیش را در مرحله حساس آفرینش هیچگونه دخالتی ندهد. اگر هوشیاری شاعر، در این مرحله از آفرینش دخالت کند، به احتمال زیاد کودک شعر دچار آسیب میشود.
در این زمان حساس تنها باید به ثبت آنچه آفریده میشود، همت گماشت و از دگرگونی آن پرهیز کرد، برخی از شاعران جوان در همین مرحله و هم زمان با آفرینش اثر، میخواهند در شکل شعر، قالب شعر، وزن شعر و... دخالت کنند و این کارکرد ناشایست، چه بسا آنها را دچار ناکامی کند و در آفرینش بعدی دچار پریشانی نماید.
باید دانست که ویژگیها و خلصتهای اثر آفریده شده را عوامل دیگری که از پیش گفته شد، میآفرینند و شایستهتر است وظایف باقی مانده شاعر، پس از آفرینش اثر، به عمل درآیند.
در دقایق الهامگزیرهای ناگزیری پیش میآید، احساسات آدمی ناشناخته و ناگفتنی مینمایند. نمیتوان به سادگی گفت شادمانم یا غمگین، امیدوارم یا ناامید، گریانم یا خندان و...
این حالات شبیه مرگ است همانند هنگام مرگ، روح از بدن جدا میشود و در سویی دیگر به پرواز درمیآید. آیا شعر را میتوان گونهای از <موت ارادی> دانست؟
این چنین است که شاعر راستین، هرگز به اختیار خویش و پیرو طرحی از پیشتعیین شده، مسئلهای ویژه را در دستور کار خود قرار نمیدهد که بنشیند و با جابهجایی و آرایش واژهها، جملههایی را در خدمت آن دستور درآورد و به گمان خود شاعری کند.
انسان اهل هنر تا آرامشش به هم نخورد، تا از شاهراه تعادل منحرف نگردد، تا قطار هوشیاریاش از ریل خارج نشود، تا دیگ درونش به غلیان درنیاید، نیازی به هنر احساس نمیکند. و آنچه بنویسد یا بگوید هنری نخواهد بود.
لحظههای الهام، لحظههای شگفت و شگرفی هستند. احساس شاعر در این دقایق چند برابر میشود: چشم شاعر چیزی دیگر میبیند، گوشش چیزی دیگر میشنود، مشامش چیزی دیگر دریافت میکند و... او به آسمان مینگرد و میبیند که:
بر این رواق زبرجد نوشتهاند به زر
که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند
حافظ
به راستی او در دقایق الهام، با چشمانی از هنر، این رواق زبرجد را میبیند و نوشتههای روی آن را با نگاهی از جنسی دیگر میخواند.
در رهگذر همین الهام است که گویش شاعر چیزی دیگر میشنود و میگوید:
گوش کن، وزش ظلمت را میشنوی
یا:
من صدای نفس باغچه را میشنوم
و صدای ظلمت را، وقتی از برگی میریزد
سهراب سپهری
آیا جز شاعر و زمانی جز هنگامه الهام کسی صدای نفس باغچه را شنیده است؟ شاعر جز در لحظههای الهام نمیتواند بشنود که چنگ و عود چه میگویند:
دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند
پنهان خورید باده که تعزیر میکنند
حافظ
و هرگز جز در این لحظههای ویژه، شاعر بوی هجرت را احساس نمیکند:
بوی هجرت میآید
بالش من پر آواز پر چلچلههاست
سهراب سپهری
البته گفتنی است که دقایق الهام تنها ویژه هنرمندان نیست، هر انسانی که درونی آشفته و ناآرام داشته باشد و شعلههای زیبایی او را به آتش بکشند، چنین لحظههایی را تجربه میکند. منتها اگر هنرمند باشد میآفریند و اگر نه به آفریدههای هنری روی میآورد و لذت میبرد.
۵) مراقبتهای پس از زایمان
پس از تولد کودک به او شیر میدهند، او را لباس مناسب میپوشانند، شستوشو میدهند، واکسن میزنند و برای حفظ سلامت، از او مراقبت ویژه میکنند. شاعر نیز در آرامشی که پس از آفرینش اثر به او دست میدهد و هوشیاری خود را باز مییابد، باید به بررسی، پیرایش، ویرایش و آرایش آفریدهِ خود بپردازد این مرحله نیز در کمال اثر آفریده شده بسیار مؤثر است.
بیگمان همه آنچه در مرحله الهام از قلم شاعر تراویده است، به همان گونه نخستین، شایسته عرضه نیست. زدودنیها باید زدوده شوند، افزودنیها افزوده شوند و اثر به گونهای درخور آراسته شود.
نشانههای روشنی داریم که بزرگترین شاعران گذشته هم در این مرحله، آفریده خود را بازبینی میکردند، میپیراستند و میآراستند، و این سخن شایستهای نیست که برخی در پاسخ به نقد آثارشان میگویند: <هر چه آمد نوشتم و به همین دلیل حاضر نیستم آن را تغییر بدهم>.
این گونه است که شاعر میتواند پیش از آفرینش اثر خویش و پس از سرایش آن، دخالتی مؤثر داشته باشد، و آن دخالت به سود کمال اثر پایان پذیرد. اما در هنگامه بارش الهام و در گرماگرم سرایش شعر، هرگونه دخالتی نارواست و در واقع سراینده در بند ناگزیری است و هیچ اختیاری از خویش ندارد.
اگر زبان شعر با زبان بیماران روانی که دچار زبان پریشی(aphasia) هستند. همگونی دارد، از همین روست، هر چند آگاهی شاعر از هنجارگریزی خویش بیش از آگاهی یک زبان پریش از پریشانگویی خود است.
در پایان شایان یادآوری است که زبان و ادب دو چیز متفاوتند. برخی این دو را درهم میآمیزند و آنها را از هم باز نمیشناسند، اینان نمیدانند که ادب، زبانی پرورش یافته است. ادب از زبان آغاز میشود. اما از آن میگذرد و سرشت زیباییشناسی مییابد و عنصری انگیزنده، افروزنده و تپنده میشود. و اگر شاعر امروز نتواند هنجارهای روز را بشکند و خود را از بند عادتهای زبانی و تنگناهای ذهنی خارج کند در آفرینش خود کامیاب نیست و سخن او در آسمانی فراخ، پرباز نمیکند.
دکتر کاووس حسن لی
پانوشت:
۱ -- نزار قبانی، داستان من و شعر: ترجمه دکتر غلامحسین یوسفی، دکتر یوسف حسین بکار انتشارات توس، ه۰۳۹; ۱۳۵ ص ۱۷۳
۲ -- حسینی، حسن برادهها، انتشارات برگ ه۰۳۹; ۱۳۲ ص ۳۲ و ۵۰
پانوشت:
۱ -- نزار قبانی، داستان من و شعر: ترجمه دکتر غلامحسین یوسفی، دکتر یوسف حسین بکار انتشارات توس، ه۰۳۹; ۱۳۵ ص ۱۷۳
۲ -- حسینی، حسن برادهها، انتشارات برگ ه۰۳۹; ۱۳۲ ص ۳۲ و ۵۰
منبع : حماسه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست