جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
رابطه تاریخ با جغرافیا
جغرافیا را با تاریخ مناسبتی دیرین و گذشتهای ممزوج است. همگامی و همپائی این دو رشته از علوم انسانی در پارهای موارد چنان است که اذهان ساده غیرعلمی بعضاً این دوکلمه را به ترادف و حتی به قائممقامی یکدیگر در نوشتهها و گفتههای خود به کار میبردند. و به عهدی که تاریخ امالعلوم بود ـ شاید که هنوز هم بعضیها به مناسبت وسعت میدان تاریخ علوم آن را چنین بدانند ـ جغرافیا و به ویژه قسمتهای ناحیهای آن، در تاریخ حل میشد و به هنگامی که تاریخ، علم بررسی حوادث و گذران زندگی نوع بشر گردید و جغرافیا نیز استقلال خود را به مدد علوم جدید مسلم داشت، گوئی به انتقام آن روزگار عدم استقلال، نوعی تحاشی وکنارهگیری افراطی به جغرافیدانان صاحب قلم ورسالت دست داد که بر اثر آن کوشیدند حیات علمی جدید جغرافیا را در طرد و دوری هر چه بیشتر از تاریخ بدانند؛ معهذا نه آن امتزاج و نه این اختلاف هیچ یک مانع مناسبات تاریخ و جغرافی نشد و این دو در رابطهی با هم باقی ماندند. چرا؟ اینک ببینیم منشاء این ارتباط چیست و حد و حصر و حدود و ثغور آن کدام است؟
جغرافیا به مثابه علم بررسی و مطالعه پدیدههای فیزیک و بیولوژیک و انسانی سطح کره زمین و چگونگی توزیع آنها یکی از شاخههای دانش بشری است که در اولین قدم خود جوابگوی یکی از مهمترین احتیاجات فوق حیوانی یعنی نیاز به آگاهی و علم بر موقع و موضع و سپس ثبت و ضبط اماکن پیرامون است.
انسان در هر لحظه و برای هر کار مایل است موقع و مکان و جائی که در آن قراردارد و یا مایل است در آن خودیا امری را استقرار دهد آگاهی داشته باشد. خلاصه مدام میخواهد بداند کجاست و دیگران (اعم از افراد و اشیاء) به نسبت اودر کجا قرار گرفته و واقع میشوند. علم به کجائی در عالم جغرافیا جای بزرگی را اشغال میکند تا آنجا که یکی از دو رکن اساسی به کجائی یعنی موقع و موضعیابی و دیگری چگونگی یعنی کیفیات آن موقع و موضعهاست و بدیهی است محتوی این دو کلمه موقع و موضع بسیار عمیقترو وسیعتر و تفسیرات ناشی از آن در جغرافیای امروز به مراتب پردامنهتر از آن پاره جملههای غیرمرتبطی است که بعضاً هنوز در بعضی کتب درسی مسطور میباشد.
گفته شد که تاریخ علم بررسی زندگی نوع بشر است و این زندگی و این نوع بشر بر بستری جغرافیائی غنوده است. صحنهی زندگی و حوادث نوع انسان، قلمروهای جغرافیائی است و بنابراین عرصههای جغرافیا در زیر پای تاریخ مورد بحث ما کشیده شده، به این ترتیب جغرافیا بستر تاریخ میشود.
به عبارت دیگر حوادث تاریخی موقوف به مکانی معین بوده و این مکان در عقد طبیعی مناطق و نواحی جغرافیائی است.
گاه با کمی غلو گفته میشود که سرآغاز هر علمی با تاریخ است ولکن موقوف به مکانهای جغرافیائی است. اما شاید شگفت جلوه کند اگر بگوئیم که نخستین جغرافیدانان جهان مورخ بودند و پیش کسوت آنها هرودوت مورخ یونانی بود. میدانم که کلمه جغرافیا را نخست جامعه علمای اسکندریهای رواج دادند اما خود جغرافیا دو قرن پیش از آن مورد توجه کامل هرودوت مورخ بود.
هرودوت چه کرد؟ هرودوت بعنوان یک مورخ، قلمرو وقایعنگاری محلی وناحیهای را گسترد و برای این کار به مسافرتهای دور و درازی دست زد. کار مهم هرودوت این بود که به ثبت و ضبط وقایع و حوادث و جفت و جوری اسناد و مدارک اکتفا نکرد، بلکه به مهد و مهبط و عرصه و میدان و بستر جغرافیائی این وقایع شخصاً سفر کرد تا بتواند هر چه بیشتر عوامل موثر محیط را در آن وقایع و حوادث بررسی کند و جریان رودخانه تاریخ را در بسترهای طبیعی خویش مورد معاینه قرار دهد.
هرودوت به عنوان یک مورخ کار خود رادرحقیقت از جغرافیا شروع کرد. او میدانست که بدون شناسائی محیط حوادث تاریخی، خود آن حوادث رها از مکان میشوند به همین دلیل به همان اندازه که به زمان توجه داشت، مکان و مناطق و نواحی جغرافیائی را کاوید. اعتقاد علمی به ربط زمانها و مکانها او را واداشت تا زحمت سفر به ترکیه، مصر، فنیقیه و غیره را تحمل کند. هرودوت سعی کرد تا همه جا انسانها را در رابطه و وابسته به محیط جغرافیایی خود در نظر گیرد به همین دلیل از توصیفات جغرافیائی مناطق تاریخی نهراسید. چنین مورخی بیتردید به لحاظی جغرافیدان است.
کار هرودوت وقتی ارزش و اهمیت خود را به تمامی مینمایاند که میبینیم وی در حقیقت نخستین کسی است که به جغرافیای ناحیهای Reginal Geography روی میآورد بیآنکه هنوز جغرافیای علمی نقطه نظرها و زوایای عمومی General و ناحیهای Reginal خود را اعلام داشته باشد.
لازم به توضیح است که در همان زمانها و قبل از پیدایش و شکوفائی شهرهای بزرگ یونان مسائل عمومی جغرافیا مانند شکل زمین و یکجانگری و کلیبینی در مسائل و قوانین عمومی جغرافیا موضوع بحث علما بوده و آنان کارشان لازم و ملزوم یکدیگر بود.
جنگها و حوادث سیاسی و نظامی زمان و تاریخ، جغرافیای ناحیهای را ناچار توسعه بخشیدند و جغرافیای ناحیهای که با هرودوت متولد شده بود و احتیاجات تاریخ را در عالم جغرافیا اعلام داشته بود به عنوان فصل مشترک و نقطه وصل و ارتباط دو علم تاریخ و جغرافیا درآمد.از این زمان تاریخ بدون جغرافیای ناحیهای گام برنداشت معهذا تاریخ و جغرافیائی که تا سی چهل سال اخیر به دست ما رسید پیش از آن که از هم جدا باشند با هم بودند. اینک باید دید علت این نزدیکی و گاه امتزاج طولانی چه بوده است؟
در قرون وسطی جغرافیای عمومی تقریباً محو شد و جهان در خود فرو رفت و فئودالیسم قاهر و مطلقالعنان وابسته به مناطق کوچک و جهانگشایان بزرگ و زمین داران آن روزگار توجهی جز به مسائل ناحیهای جغرافیا نداشتند.
آنها تشنه تسلط بر املاک وسرزمینهای مجاور بودند و لازمهی این کار آگاهی و اطلاع از راهها و کم و کیف ثروتهای طبیعی بود؛ به همین دلیل جغرافیای ناحیهای در جوف تاریخ نظامی بهترین راهنمای آنهاست. علم یونان و شیوه تاریخ و جغرافینویسی (ناحیهای) آنها به دنیای عرب و اسلام منتقل شد و افتخار جغرافیدانان عرب و اسلام با همهی ضعف و قوتهایشان در همین توجه شدید به جغرافیای ناحیهای و احیای آن است که گاه به صورت مونوگرافیهائی از بلاد،و گاه به صورت مسالک و ممالک و گاهی به عنوان جغرافیای تاریخی و یا تاریخی با محتویاتی نسبتاً جغرافیائی بروز میکند:
ـ مسعودی بغدادی (۹۵۷) مروجالذهب را نوشت و برای نوشتههای خود به سفرهای دور و دراز (درست همان کاری که هرودوت شروع کرد) دست زد وی به فلسطین، ایران، ارمنستان، سوریه، مصر و افریقای شمالی رفت.
ـ محمدالادریسی مراکشی (قرن ۱۲) نزهتالمشتاق را نوشت و برای کار خود به سواحل فرانسه و انگلستان و داخله آسیا سفر کرد.
ـ ابن بطوطه مراکشی (قرن ۱۴) به افریقای شمالی و شرقی تا نیجریه و آسیای غربی و هند و بالاخره چین سفر کرد.
در نوشتهها و آثار این مورخان و جغرافیدان و این مسافران بزرگ خستگیناپذیر، همه جا مسایل جغرافیایی انسانی جای اصلی و عمدهای را اشغال کرده و این مطالب جغرافیائی همراهاند با تفصیلات تاریخی و سیاسی. گوئی اعتقاد علمی راسخی در همهی آنها وجود یافته و زنجیر شده است که انسان مورد بحث در تاریخ را جدا از سرزمینشان و جدا از محیط جغرافیائیشان نمیتوان شرح داد و مطالعه نمود. این نقطه نظری است که یکی از ارکان مسلم علم جغرافیای انسانی امروزی است.
پس از آن، عهد رنسانس آغازی است برای انجام مسافرتهای بزرگ اکتشافی و شروع تازهای جهت احیاء بیشترو توجه عمیقتر به جغرافیای ناحیهای و میدانیم که این اکتشافات چه افقهای نو و تازهای در تاریخ و جغرافیا گشود به حدی که حوادث سیاسی امپراطوریهای مستعمراتی جدا از تلاشهای مستعمرهچیان در دیگر قارهها نبود. کافی است بیاد آوریم که:
ـ ونیزیها بعد از اعراب به مسافرتهای تازه و دور و دراز دست زدند.
ـ مارکوپولو (قرن ۱۳) به آسیا و چین سفر کرد.
ـکلمب (قرن ۱۵) قارهی آمریکای امروزی را گشود.
ـ واسکودوگاما (قرن ۱۵) به سفر دوردنیا اقدام کرد.
ـ وسپوس Vespuce به نواحی شمالی امریکای شمالی سفر کرد.
ـ ونسان پنزون V. Pinzen به مصب آمازون دست یافت.
ـ کورتر مکزیک مرکزی را گشود.
ـ کابوت Cabot (قرن ۱۵) به لابرادور و ارض جدید سفر کرد.
ـ ماژلان (۲۳ ـ ۱۵۱۹) به سفر دور دنیا دست زد.
ـ و غیره
حوادث فوق، تاریخ را بار دیگر با جغرافیا دوخت و مناسبات و روابط تازهای بین این دو علم برقرار شد تا آنجا که تاریخ امپراطوریهای بزرگ مستعمراتی از اکتشافات جغرافیائی نمیتواند جدا باشد. یک نکته قابل تأمل است و آن اینکه در دورهی اکتشافات بزرگ، جغرافیا زود به زود کهنه میشد به همین دلیل به صورت شرح سفر و تاریخ اکتشافات و مونوگرافیها و غیره مدام تجدید طبع میگردید و این حجم زیاد کار آن را رونق بیشتر داد.
تحولات و ترقیاتی که در عالم نقشهکشی پدید آمد پس از آن به سرعت افق دید مورخان و جغرافیدانان را عوض کرد و این دو علم را در رابطه تازهتری گذارد.
با توجه به پیشرفت علوم ریاضی و فیزیک و طبیعی وعلوم انسانی تکامل علمی جغرافیا و تاریخ بر ما معلوم است و نیاز به تفصیل ندارد. بنابراین مطلب را به قصد بیان برداشت ما ایرانیان از رابطه تاریخ و جغرافیا بر میگردانیم.
گفتیم که:
ـ جغرافیای ناحیهای همه جا نظر به گذشته دارد اما اسیر آن نیست. جغرافیا حتی اسیر گذشته خود هم نیست. بالاخره دانستیم که جغرافیای ناحیهای فصل مشترک و نقطه ارتباط جغرافیا و تاریخ است و برتر از اینها جغرافیای تاریخی است که مظهر نزدیکترین نوع ارتباط و لازم و ملزوم بودن دو علم جغرافیا و تاریخ است. همچنین دیدیم که علمای اعراب و جهان اسلام اکثریت قریب به اتفاق به جغرافیای ناحیهای نظر داشتند و افتخارشان هم در همین است.
ما ایرانیان به دلیل اشتراکات فرهنگی و سیاسی و مذهبی که با آنها داشتیم جغرافیا را از طریق آنان درک کرده و به آن روی کردیم. ما همه جغرافیای یونان را از مسیر تمدن بین خود رایج کردیم؛ معهذا آن قسمت از جغرافیا که در جغرافیای عمومی بود چون در جامعه عرب و جهان اسلام مورد استقبال چندانی واقع نشد ما نیز به آن بیتوجه شدیم.
ما تاریخ و جغرافیا را یکجا و به صورت یک علم پذیرفتیم و صدها و هزاران رساله و کتاب داریم که نه تاریخ صرفاند و نه جغرافیای محض بلکه نوعی جغرافیا و تاریخ محلیاند که همهی دانش جغرافیایی ما را شاملاند. مسلمین به دلایل عدیده از جمله شناسائی ملل تابع خلافت و راههائی که به کعبه منتهی میشد و سفرهای تجارتی (به ویژه از دوره بنیعباس) و جهانگشائی و کنجکاویهای علمی به این قبیل کتب نیازمند بودند؛ چه شورها و تلاشها که در این راه از سوی علمای ملل اسلامی ابراز شده است. به همین دلیل مسالک و ممالکها نوشته شده و تقویم البلدانها نگاشته آمد و سفرنامهها (رحله) به رشته تحریر درآمد و همهی این قبیل کتب ترکیبی از تاریخ و جغرافیای ناحیهای هستند.
به این فهرست توجه کنید:
ـ ابن خرداد به (نیمه دوم قرن سوم) کتاب المسالک و الممالک را نوشت.
ـ احمدبن طیبسرخسی (قرن سوم) ـکتاب المسالک و المماک را نوشت.
ـ ابن واضح یعقوبی (اواخر قرن سوم ) ـکتاب البلدان را نوشت.
ـ سلام ترجمان (اواخر نیمه اول قرن سوم)ـ شرح سفر او به دیوار چین نوشته شد.
ـ ابن الفقیه همدانی (اواخر قرن سوم) ـ کتاب البلدان را نوشت که گویا همان کتاب المسالک و ممالک جیهانی است بادخل و تصرفاتی چند.
ـ قدامه بن جعفر (۳۱۰ بمرد) ـ کتاب الخراج را درباره راهها و خارج بلاد نوشت.
ـ ابوزید بلخی (۲۳۵ ـ ۳۲۲) ـ صورالاقلیم را نگاشت.
ـ جیهانی (۳۳۰ بمرد) ـ المسالک و الممالک را نوشت که ابن فقیه و ادریسی از آن اقتباس کردند.
ـ ابن فضلان (اوایل قرن ۴) ـ شرح سفر از بغداد تا بلغارستان را نوشت و یاقوت حموی در معجمالبلدان آن را نقل کرد.
ـاصطخری (اواسط قرن ۴) ـکتاب الاقالیم و کتاب مسالک و الممالک را نوشت که هر دو از کار صورالاقلیم ابوزید بلخی سرمشق گرفته است.
ـ ابودلف ینبوعی (اواسط قرن ۴) ـ شرح سفر به چین و ترک و هند و شرح عجایب و معادن که یاقوت در معجم البلدان از آنها نقل کرده است.
ـ مسعودی (۳۴۶ بمرد) ـ مروجالذهب را نوشت.
ـ ابوزید سیرافی (اوایل قرن ۴) ـ اخبار الصین والهند یا (سلسلهالتواریخ) را در باب ممالک و دریاها و انواع ماهیان دریاهای اطراف هند و جاوه و چین و سیلان و همچنین سفرنامه سلیمان تاجر را دارد.
ـ ابن حوقل (نیمه دوم قرن ۴) ـ المسالک و الممالک را نوشت.
ـ مقدسی (اواخر قرن ۴) ـ احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم.
ـ ناصر خسرو (۴۸۳ بمرد) ـ سفرنامه نوشت.
ـ ابن جبیر(۵۴۰ ـ ۶۱۴) ـ سفرنامه نوشت.
ـ زکریای قزوینی (۶۰۰ ـ ۶۸۲) ـ آثار البلاد نوشت.
ـ ابوالفداء (۶۷۲ ـ ۷۳۲) ـ تقویمالبلدان نوشت.
ـ حمدالله مستوفی (۷۵۰ بمرد) نزهتالقلوب را نوشت.
این فهرست میآموزد که فرهنگ جغرافیایی جهان عرب و اسلام که ما را با آن وصلتی فرهنگی و سیاسی و دینی است همه جا رنگ و بوئی ناحیهای دارد و به همین دلیل همراه است با تاریخ. اینها را بر اقدامات سیاحانی مانند شریف ادریسی و یاقوت حموی و ابنبطوطه بیفزائید آنگاه خواهید دید که مورخان چه پایه جغرافیدان، و جغرافیدانان چه پایه مورخ بودهاند. هر جا سخن از جغرافیا بوده تاریخ حاضر و ناظر، و هر جا سخن از تاریخ بوده جغرافیای ناحیهای لازم میآمده است.
ما به دلیل همین پیوند و رابطه تا همین اواخر چنان این دو علم را مخلوط کردیم که شخصیت هر دوی آنها نزدیک به محو شدن بود. آنچه در جهان علم از بابت ملازمه جغرافیای ناحیهای و تاریخ میشده است کاملاً ضروری و منطقی بوده است؛ اما آنچه را که ما در دوره رخوت در زمینه ادغام جغرافیا و تاریخ کردهایم، صرف تقلید از استادان دورهای خاص و محض تنبلی بوده و میباشد. چه افراطهائی در این زمینه به عمل آمده که گاه وحشتزاست؛ زیرا بعضاً به نام جغرافیا تاریخ نوشته و گاهی تحت عنوان تاریخ به کلی به جغرافیا پرداخته و عجب آن که حق هیچکدام را هم ادا نکردهاند. نمیتوان نامشان را برد، آتش فرعون است و زبان میسوزاند.
باری ارتباط اصلی و اساسی جغرافیا و تاریخ از جغرافیای ناحیهای شروع میشود و جغرافیای تاریخی زاده این ارتباط است. حوادث سیاسی و پس و پیشرویهای مرزها و جنگها و خلاصه سیاله زمانی تاریخ همیشه بستر مکانی و جغرافیائی خود را میجوید.
توفیق مورخان بزرگ گذشته و حال ناشی از شناسائیهائی است که درباره بستر حوادث خود دارند.
به هیچ روی نباید استقلال علوم را نفی کرد اما ادعای بینیازی علوم از یکدیگر احمقانه است؛ چه بشر جز بدنبال یک کلی و یک حقیقت اصلی نیست.
تاریخ را با جغرافیا در زمینههای دیگر ملازمت و همپائی و مناسبتی است و آن اشتراک هدفی است اخلاقی. میدانیم که کلیبینی جغرافیا و ارتفاع مادی که جغرافیدان باید به آن متوسل شود تا محیط را یکجا و به تمامی ببیند، وی را سرانجام به نوعی تهذیب اخلاقی میکشاند که من همیشه آن را با ارتفاع معنوی که عرفا و اخلاقیون از آنجا جنگ هفتادو دو ملت را عذر مینهند، مقایسه میکنم، چه بسا امروز هم جغرافیدانان واقعی با استحالهای که عکسهای هوائی و هواپیما و سفرهای فضائی و فضاپیمائیها در بینش ایشان پدید آورده است ندای ادراک و تفاهم بینالمللی و همبستگی جهانی نوع بشر و تقدیس وی را از طریق سازمان ملل در میدهند و یونسکو فریاد بر میکشد که جغرافیا بهترین و مناسبترین وسیله رفع تبعیضهای موجود و تفاهم بینالمللی است.
بیتردید نیز مورخان که آئینه عبرت خود را همیشه پیش رو دارند در این هدف از جغرافیدانان بیشتر میتوانند مؤثر واقع شوند زیرا جنگ هفتاد و دو ملت را آنها بهتر از ما میبینند. از این رو اشتراک مساعی آنها در این زمینه، رابطهی بزرگ این دو علم را برقرار ساخته است.
خلاصه و نتیجه آنکه جغرافیا و تاریخ در مکان (جغرافیای ناحیهای) و در هدف اخلاقی و انسانی تفاهم بینالمللی داشته، با هم در رابطهای عمیقاند بیآنکه این رابطه از روشهای پژوهشی و استقلال علمی آنها بکاهد.
اینک برای من یک سؤال باقی میماند که مایلم آن را همینجا برای دبیران ارجمند تاریخ و جغرافیا طرح کنم و آن این است که:
ـ آیا در کتب درسی تاریخ و جغرافیای کنونی ما این دو رابطه محترم داشته شده است؟ آیا دانشجویان و دانشآموزان ما تاریخ را درست در بستر جغرافیایی میبینند و تجسم آنها از محیط حوادث و جریانات درست و صحیح است؟ آیا دانشجویان و دانشآموزان ما در آموختن جغرافیا با تاریخ همپائی دارند و زمین و زمان، یعنی جغرافیا و تاریخ را در ملازمه و مرابطه با هم میدارند؟
دکتر کاظم ودیعی
منبع: مجله «بررسیهای تاریخی» سال چهارم، شماره ۱، فروردین ـ اردیبهشت ۱۳۴۸
منبع: مجله «بررسیهای تاریخی» سال چهارم، شماره ۱، فروردین ـ اردیبهشت ۱۳۴۸
منبع : دوران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست