شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
مجله ویستا

بحران فلسطین و سیاستمداران امروز


بحران فلسطین و سیاستمداران امروز
در شرایطی که به نظر می رسد تلاش هایی در مسیر ادامه روند صلح بین فلسطینیان و اسرائیل به جریان افتاده و هرازچندگاهی صحبت هایی از پیگیری دوباره فرآیند گفت وگو بین رهبران فلسطینی و اسرائیلی به گوش می رسد، نگاهی دقیق تر به روند این تحرکات نشان دهنده نوعی بی انگیزگی یا ناباوری نسبت به چشم اندازهای صلح در بحران اعراب و اسرائیل است. در واقع به نظر می رسد طراحان و مجریان اصلی سیاست و دیپلماسی در منطقه و جهان به رغم تلاش ها و موفقیت های گذشته در شرایط فعلی چندان به تحقق پیشرفت های واقعی در فرآیند صلح بین دو طرف اصلی بحران خوش بین نیستند و تلاش می کنند که ضمن حل و فصل سایر بحران های منطقه یی، بحران فلسطین را تا حد ممکن ساکن و غیرفعال نگه دارند تا حداقل کمکی در شعله ورتر شدن سایر بحران های منطقه یی نباشد.
تاکیدهای پیاپی بر نقشه راه بدون هرگونه تلاشی در پیشبرد آن و عدم وقوع مذاکرات جدی در این بحران و مهمتر از همه تلاش های محدود و تا حدی نمایشی و واکنشی امریکا، نکاتی است که نگاه نامطمئن و بی اعتماد امروز طرف های منطقه یی و جهانی را به چشم اندازهای صلح در فلسطین نشان می دهد.
اما دلیل بی اعتمادی به صلح در فلسطین چیست و چرا به رغم موفقیت های قابل توجه در این مسیر در خلال دهه ۹۰، شرایط امروز تا بدین حد ناامیدکننده و بحرانی شده است. حقیقت این است که مناقشه اعراب و اسرائیل به عنوان یکی از دیرپاترین بحران های دنیای امروز در طول زمان ابعاد متفاوتی یافته که برای حل و فصل آن چیزی فراتر از تحرک دیپلماتیک و انگیزه سیاسی لازم است. به عبارت دیگر برای حل بحران فلسطین نیاز به تبادل امتیازهایی است که برای هر دو طرف درگیر ناممکن و غیرقابل قبول تلقی می شود.
به طور خلاصه باید گفت مساله قدس شریف و آوارگان فلسطینی معضلاتی است که هیچ کدام از طرفین درگیر در بحران تمایلی برای مذاکره و چانه زنی بر روی آن ندارند و تاریخ بحران فلسطین شاهد بحران ها و واکنش های شدیدی است که هرگونه انعطاف در این دو موضوع پایه یی را سخت می کند.
حال اگر عناصری در دو طرف اسرائیلی و فلسطینی عزمی جدی برای صلح داشته باشند در نهایت مجبورند مذاکراتی را در خصوص دو ابرملتهب پیش گفته انجام داده سرانجام به توافقی مرضی الطرفین برسند که مسلماً و در هر حالتی مستلزم عدول از برخی مواضع اعلامی در خصوص قدس و آوارگان فلسطینی خواهد بود؛ موضوعی که علاوه بر ایجاد دغدغه جدی برای شخصیت های مذاکره کننده، می تواند با مخالفت های بسیار شدید در هر دو طرف روبه رو شده و در عمل بی اثر شود.
لذا هر رهبر فلسطینی یا اسرائیلی اگر بخواهد تا این مرحله پیش آید لازم است ضمن برخورداری از مقبولیت و توان کافی، از فرهمندی و اقتدار مورد نیاز فراتر از سیاستمداران معمولی در بین ملت خود برخوردار باشد تا بتواند مردم خود را به قبول تعهدات راضی کند تا بدین وسیله این مردمان کینه های کهنه را فراموش کرده، عصری نو را در رابطه با یکدیگر آغاز کند.
این موضوع همان معضلی است که امروز امید هرگونه پیشرفت عملی در بحران فلسطین را نقش بر آب کرده است چرا که رهبران امروز فلسطین و اسرائیل به هیچ وجه آن رهبران و عناصری نیستند که توان و فرهمندی مورد نیاز را برای اتخاذ تصمیمات بزرگ و عرضه آن به ملت خود داشته باشند.
در تمام سال های پایانی عمر عرفات و در دورانی که او در مقر خود در رام الله در محاصره نیروهای نظامی اسرائیل قرار داشت همیشه این سوال مطرح بود که چرا اسرائیل با توجه به عدم تمایل شارون برای مذاکره با عرفات و سرسختی مثال زدنی عرفات، او را به قتل نمی رساند؟ در آن شرایط جواب عموم تحلیلگران این بود که سوای تبعات امنیتی و حیثیتی که ترور یا قتل مستقیم و علنی عرفات به بار می آورد، یاسر عرفات تنها طرف قابل قبول و موجود برای مذاکره بوده و تنها شخصیتی بود که با توجه به اقتدار و فرهمندی بالا، توان صلح با اسرائیل و قبولاندن این صلح به ملت فلسطینی را داشت.
مرگ عرفات که گفته می شود اثر دست سرویس های امنیتی اسرائیل در آن پیدا بود، ثابت کرد که این دیدگاه حداقل در طرف اسرائیلی طرفدار چندانی نداشته و این رژیم کار با یک چهره سیاست پیشه و دیپلمات مآب و نه چندان محبوب را به کار با یک چهره فرهمند و تاریخی ترجیح می دهد. سیر روند جانشینی عرفات نیز موید توسعه این دیدگاه بود.
چنانچه تصمیم گیرندگان فتح، اسرائیل، دولت های منطقه یی و طرف های بین المللی بالاتفاق از جانشینی محمود عباس دیپلمات میانه رو حمایت کردند. اما روند حوادث نشان داد که ابومازن به هیچ وجه توان و شرایط لازم را برای جانشینی عرفات نداشت، چرا که پیروزی حماسی در انتخابات فلسطین و ظهور اسماعیل هنیه در سمت نخست وزیر تشکیلات خودگردان و در نهایت درگیری های شدید بین فتح و حماس، فلسطینیان را در عمل فاقد رهبری معرفی کرد. در آن سو نیز حذف شارون از صحنه قدرت در پی سکته مغزی و جانشینی اولمرت طرف اسرائیلی را نیز خالی از وجود یک شخصیت فرهمند و مقتدر کرد.
لذا هر دو طرف به تدریج فقدان شخصیتی را که توان و اقتدار لازم برای انجام مذاکراتی حساس و بحث انگیز داشته باشد احساس کردند. بحران فلسطین با توجه به قدمت و عمق آن طی زمان زخم های عمیقی را به دو طرف درگیر در آن وارد کرده که گذشت زمان آنها را چرکی و دردناک کرده است به نحوی که برای جراحی این زخم ها شجاعت و قدرتی فراتر از مقدورات یک سیاستمدار یا دیپلمات عادی مورد نیاز است.
بنابراین نگاه برای حل و فصل نهایی بحران فلسطین نیاز به سیاستمداران افراطی ولی عملگرایی است که به رغم مواضع تند و سازش ناپذیر، قدرت و شجاعت لازم را برای اتخاذ تصمیمات مهم داشته باشند.
مرتضی شربیانی
منبع : روزنامه اعتماد