سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
مجله ویستا
از «کار» تا «لیکود»
آشنایی ایرانیان با اسرائیل عموما از منظر روابط خارجی بوده و شناخت ساختار داخلی سیاست و حكومت در این رژیم میان ما چندان فراگیر نشده است. این امر در شرایطی كه اسرائیل یكی از دشمنان اصلی ما محسوب میشود، چندان مناسب نمینماید. برهمیناساس مقاله حاضر به تشریح ساختار حزبی و پارلمانی رژیم اسرائیل میپردازد تا در تعمیق و توسعه دانش سیاسی و تاریخی خوانندگان درباره رژیم صهیونیستی، حائز اثر واقع شود.
● احزاب پس از تشكیل اسرائیل
در ساعت ۱۸:۰۱ روز چهاردهم مه ۱۹۴۸ دیوید بن گوریون طی بیانیهای ایجاد دولت اسرائیل را بهطوررسمی اعلام كرد. تاسیس حاكمیت اسرائیل، سرفصلی نوین و فضایی جدید را برای مطالعات صهیونیسم مهیا نمود. پس از تاسیس اسرائیل، سازمان جهانی صهیونیسم و گروههای تشكیلدهنده آن، در سازمان حكومتی آن مستحیل گردیدند.
هرچند سازمان جهانی صهیونیسم كنگرههایی را پس از تاسیس اسرائیل برگزار كرد و به حیات خود ادامه داد، اما این تداوم در قالب غیررسمی و محدود به اموری بود كه توسط كنیست مشخص میگردیدند. ازآنپس دولت اسرائیل بود كه بهصورت ساختار رسمی صهیونیسم و تنها واحد سیاسی مستقل و مشخص یهودیان در سرزمینهای اشغالی درآمد.
ناگزیر بیشتر گروهها، اتحادیهها و سازمانهای صهیونیستی در چارچوب حاكمیت اسرائیل به فعالیت پرداختند و هریك به احزاب و گروههایی در ساختار انتخاباتی و نظام حزبی اسرائیل مبدل شدند. این امر از آنجا شدت بیشتری یافت كه ساختار سیاسی اسرائیل بر میراث باقیمانده از قیمومت بنا نهاده شد و ازاینرو طبعا ویژگی سیستم حكومتی انگلستان را به ارث برد.
در نظام حكومتی انگلستان نقش احزاب بسیار چشمگیر و مهم تلقی میشود. همین ویژگی بنا بر توضیحات فوق به نظام حكومتی اسرائیل نیز تسری یافت. در اسرائیل نیز احزاب بهصورت نهادهایی برای سیاستسازی، بازتولید آنها، مشخصنمودن اهداف ملی، طرحریزی استراتژیهای كلان، بازبینی و تطبیق سیاستهای قبلی صهیونیسم با اوضاع و شرایط نوین، درآمدند. دلایل رویكرد اسرائیل به نظام پارلمانی و تعدد احزاب را میتوان چنین ذكر كرد: ۱ــ وجود حالتی شبیه بهتعدد احزاب در دوران الیشیوف (دوره قبل از شكلگیری اسرائیل) ۲ــ تبعیت از نظام حزبی دولت انگلستان كه قیمومت فلسطین را برعهده داشت ۳ــ توجه به نظام چندحزبی و تعدد احزاب به دلیل وجود گروههای مختلف قومی در اسرائیل (در اسرائیل حدودا از صدودو كشور جهان یهودیانی زندگی میكنند كه یكی از راههای مهم كنترل این عده میتواند توجه آنها به احزاب باشد. چراكه جامعه یهودی اسرائیل از یكپارچگی جامعهشناختی بیبهره است).
● ویژگیهای احزاب اسرائیل (ساختار نظام حزبی)
تمام نظامهای حزبی حاضر در صحنه سیاسی كشورها، از مشخصات ویژهای برخوردارند كه آنها را از ساختارهای حزبی فعال در دیگر كشورها متمایز میكند. این ویژگی سبب میشود شناخت پدیدههای حزبی و سیاسی آسانتر شود و تجزیه و تحلیل عملكرد احزاب بهصورت منفرد، دقیقتر صورت گیرد. نظام حزبی اسرائیل نیز دارای خصوصیاتی میباشد كه ذیلا به آنها اشاره میشود:
۱ــ كثرت احزاب: اولین و شاید یكی از بارزترین خصوصیات نظام حزبی در اسرائیل، تعدد و كثرت قابلتوجه این احزاب میباشد. پیش از هر انتخابات در اسرائیل تعداد بسیار زیادی از احزاب و گروهها در قالب ائتلافها و لیستهای متفاوت در صحنه سیاسی و انتخاباتی اسرائیل ظاهر شده و به رقابت میپردازند. شاید یكی از دلایل حضور این تعداد زیاد از احزاب در اسرائیل، نوع و بافت تركیب جمعیتی این رژیم باشد. در اسرائیل از صدودو كشور جهان، یهودیانی حضور دارند كه حدودا به پنجاه زبان مختلف تكلم میكنند. این بافت ناهمگون و تصنعی، سبب بهوجودآمدن گروههای متعدد در نظام حزبی اسرائیل شده است؛ زیرا همواره در میان این گروههای مختلف، بهتدریج بر سر مسائل گوناگون، اختلافاتی بروز میكند كه بهعنوان بارزترین نمونههای آن، میتوان به اختلافات میان یهودیان شرقی (سفاردیم) و غربی (اشكنازی)، اختلاف میان یهودیان دیندار و لائیك، اختلافات قومی، زبانی و نژادی بین یهودیان (بهعنوانمثال اختلافات میان یهودیان سیاهپوست و سفیدپوست)، اختلافات موجود درباره روند صلح و نیز به اختلافات میان یهودیان و جامعه عرب اسرائیل اشاره كرد.
۲ــ نظام نسبی انتخاباتی: نظام انتخابات در اسرائیل، بهگونهای است كه هر حزبی میتواند در قالب هر لیست دلخواه در انتخابات شركت كند و تنها با كسب ۵/۱ درصد آرای رایدهندگان، حداقل به یك كرسی در مجلس دست یابد. همین امر سبب شده است نظام انتخاباتی اسرائیل را اغلب نظامی سهل و آسانگیر برای حضور احزاب و لیستهای انتخاباتی متعدد در پارلمان تلقی كنند؛ چراكه حد نصاب دسترسی حداقل به یك كرسی در پارلمان، كسب تنها ۵/۱ درصد آرا میباشد. ازسویدیگر وجود همین حد نصاب سبب ترغیب احزاب كوچكتر برای شركت در انتخابات میشود و همین امر باعث شلوغی هرچهبیشتر صحنه رقابتهای انتخاباتی در اسرائیل میگردد.
۳ــ ائتلافها و تجزیههای حزبی مستمر: یكی دیگر از ویژگیهای بارز و برجسته نظام حزبی در اسرائیل، تجزیه تشكلهای سیاسی و ازهمپاشیدن ائتلافهای حزبی است. در ساختار حزبی اسرائیل، احزاب (خصوصا احزاب كوچكتر) قادرند با حفظ استقلال تشكیلاتیشان، به ائتلاف با احزاب دیگر و حتی با احزاب بزرگ و قدرتمند دست بزنند. ضمنآنكه به دلیل وجود نظام نسبی انتخاباتی، احزاب همواره میتوانند بهراحتی از یك ائتلاف خارج شوند و به ائتلاف تازهای بپیوندند. درواقع باید گفت نگرشی به تاریخچه و پیشینه حركتهای حزبی و انتخاباتی در اسرائیل، صحنهای از تحولات گسترده و عجیب را در ائتلافهای سیاسی به نمایش میگذارد. بهطورمثال هرچند حزب كارگر از مجموعه ائتلاف میان احزاب چپ و كارگری شكل گرفته است اما بهعنوان نمونه گروه «سرزمین یكپارچه اسرائیل» كه گروهی از تشكل كارگری بود، پس از شروع فرایند موسوم به روند صلح، از ائتلاف كارگری خارج شد و به گروه رقیب، یعنی به حزب لیكود، پیوست. هرچند ائتلاف و تجزیههای حزبی در سراسر جهان مشاهده میشود، اما نكته مهم در اسرائیل، آن است كه میزان شكلگیری ائتلافها و در مقابل آن تجزیه و گسست ائتلافها در این رژیم در مقایسه با سایر نقاط جهان بسیار بالا و از سرعت بیشتری برخوردار است.
۴ــ كاركردهای متنوع: بیشتر احزاب اسرائیل ریشه در دوران الیشوف، یعنی فلسطین قبل از شكلگیری اسرائیل، دارند و از درون اتحادیهها و سازمانهای یهودی و صهیونیستی آن هنگام شكل گرفتهاند. ازاینرو، احزاب مذكور از نوعی ویژگی چندمنظوره برخوردار هستند. تا پیش از تاسیس اسرائیل، هركدام از این گروهها و اتحادیهها همچون یك دولت كوچك از ساختار و نهادهای متنوع اقتصادی، دینی، اجتماعی و حتی نظامی برخوردار بودند و در امور و شئون گوناگونی مانند اسكان مهاجران، شهركسازی، امور پزشكی و درمانی، اقدامات نظامی و... فعالیت میكردند. همین ویژگی تاحدودزیادی به دوران پس از تشكیل رژیم اسرائیل نیز تسری پیدا كرد و احزاب همچنان علاوه بر امور سیاسی و حركت به سمت دستیابی به قدرت، در امور متنوعی فعال هستند و حتی در مواردی نقش جایگزین دولت را ایفا میكنند. آنها برای انجام این امور از دولت بودجه و كمك دریافت میكنند و معمولا به دولت حساب پس نمیدهند. بهعنوانمثال احزاب كارگری مبالغ كلانی از دولت برای احداث و تقویت كیبوتصها، مؤشافها، و اجرای طرحهای اقتصادی در قالب هستدروت دریافت میكنند و احزاب دینی هم وظیفه تبلیغ و اجرای امور مذهبی را به نیابت از دولت عهدهدار هستند.۵ــ حضور كنگره حزبی در ساختار و رهبری: ساختار احزاب در اسرائیل عمدتا در درون كنگره حزبی شكل میگیرد. كنگره، بالاترین مرجع تصمیمگیری و سیاستگذاری در حزب است. كنگرههای حزبی هرچندیكبار تشكیل میشوند و در فاصله میان تشكیل این كنگرهها، كمیسیونی متشكل از چند صد عضو كه از سوی كنگره انتخاب میشوند، به كار سیاستگذاری حزب میپردازد. احزاب اسرائیل در سلسلهمراتب سازمانی خود، از هیاتهای اجرایی كوچكتری مانند دبیرخانه، كمیته اجرایی و دفتر سیاسی برخوردارند و هركدام از آنها اساسنامه خاص خود را دارند كه محدوده صلاحیتها، اختیارات و وظایف هیاتها و نیز روابط آنها را مشخص میكند. انتخاب رهبران حزبی معمولا طبق روشهای دموكراتیك و با حضور اعضای اصلی در كنگره صورت میگیرد. هرچند احزاب اسرائیل در ساختارهای درونحزبی (تصمیمگیری) و نیز در انتخاب رهبران حزب، بهشیوهای تقریبا دموكراتیك عمل میكنند اما واقعیت آن است كه در احزاب قدیمی و قویتر مثل كارگر و لیكود، روشهای محافظهكارانه و غیردموكراتیك حاكم است. درواقع احزاب بزرگ اسرائیل تحتتاثیر كاریزمای سران و شخصیتهای بزرگ حزبی قرار دارند. این امر بهویژه زمانیكه كمیتهای بهنام كمیته گزینش یا كمیته داوطلبی در احزاب اسرائیل وجود داشت، بیشتر بود؛ چراكه مسئولیت انتخاب نخبگان حزب برعهده این كمیته قرار داشت و این امر، ضربه بزرگی برای دموكراسی حزبی به حساب میآمد. با ظهور احزاب جدید، خصوصا در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰.م، این حالت كمرنگتر شد و اینك احزاب برجسته نیز سعی میكنند از روشهای دموكراتیك پیروی نمایند. در سالهای اخیر احزاب اسرائیل در زمینه ساختار و مناسبات، بهشدت از ویژگیهای احزاب امریكا متاثر شدهاند. احزاب نوین و همچنین رهبران میانهرو احزاب قدیمی، روش پیشین انحصار قدرت و مناصب در دست سران حزب را مورد چالش قرار دادهاند.
۶ــ ارتباط احزاب با دین: هرچند در میان احزاب اسرائیل، احزاب با گرایش شدید و خاص به مسائل دینی وجود دارند كه به احزاب دینی معروف هستند، اما بنا به ارتباط بسیار تنگاتنگ شكلگیری اسرائیل و هویت آن با دین یهود، میتوان گفت تقریبا تمامی احزاب اسرائیل بهنحوی با مسائل دینی مرتبط هستند و هریك رویكردی خاص به دین دارند. این مساله بهاندازهای حائز اهمیت است كه حتی در احزاب سكولار نیز نمیتوان بدون فهم نگرش دینی این احزاب، تعریف صحیحی از آنها ارائه داد.
● احزاب نوین اسرائیل و تقسیمبندی آنها
با توجه به عوامل افتراق و جدایی كه معمولا مسائل بنیادین ایدئولوژیك میباشند و نیز با توجه به وقایعی نظیر مسائل مربوط به مناطق اشغالی، طرح صلح با اعراب، مقوله ارتباط دین و نهادهای دینی با دولت و... میتوان احزاب اسرائیل را در یك تقسیمبندی كلی در سه گروه عمده جای داد:
۱ــ جریان اشتراكی: طرفداران این جریان، بیشتر تلاش میكنند صهیونیسم براساس اصول ماركسیستی و سوسیالیستی تبیین شود؛ گروههایی مثل كارگران جوان، ماپای، وحدت عمل.
۲ــ جریان لیبرال: این جریان، سعی در تبیین صهیونیسم براساس اصول سرمایهداری و نگرش به اصول جهان غرب دارد.
۳ــ جریان دینی: رویكرد به دین، اهمیتدادن به مسائل دینی یهود و سعی در سوقدادن كل جامعه به سمت گرایشات دینی، در سرلوحه كار این طیف قرار دارد.
همین سه طیف را میتوان بهصورت دقیقتر و با لحاظ مسائل جدید اسرائیل و منطقه چنین بازتعریف كرد:
۱ــ جناح چپ: دارای ویژگیهایی از قبیل: اعتقاد به اصول سوسیالیستی، پیروی از نظام لائیك و غیردینی، معتقد به صلح با فلسطینیها در قبال عقبنشینی از مناطق اشغالی.
۲ــ جناح راست: معتقد به اصول سرمایهداری، دارابودن گرایشات دینی قویتر نسبت به جناح چپ، مخالف عقبنشینی از مناطق اشغالی و عدم تمایل به صلح.
۳ــ جناح دینی: اعضای این جناح گرایشات شدید دینی دارند و به دو گروه معتقد به مكتب صهیونیسم و مخالف صهیونیسم تقسیم میشوند. احزاب دینی اصولا اعتقادی به روند صلح ندارند.
در كنار سه گروه فوق، گروه چهارمی نیز وجود دارد كه به احزاب عربی معروف هستند. فلسفه وجودی این احزاب بیشتر برای حضور اعراب در صحنه انتخابات و كانونی برای گردآوری اعراب اسرائیل میباشد (اعراب ساكن در مناطق اشغالی ۱۹۴۸) تا بدینطریق رژیم صهیونیستی از خود وجههای دموكراتیك در جهان به نمایش گذارد.
الفــ احزاب جریان كارگری و جناح چپ
قبل از تشكیل اسرائیل و نیز پس از آن احزاب كارگری بسیاری با تمایلات سوسیالیستی و گاه ماركسیستی در اسرائیل بهوجود آمدند اما امروزه فقط تعدادی از آنها باقی ماندهاند كه تعدادی نیز در ائتلافهای جدید و با نام جدید شركت میكنند. جناح چپ فعلی در اسرائیل هماكنون شامل احزاب كارگر، میرتس، مبام، راتس و شینوی میباشد. این احزاب هرچند همگی، در یك طیف قرار دارند اما بهلحاظ نحوه عملكرد یكسان نیستند بلكه برخی میانهروتر و برخی در مقایسه با سایرین، تندروتر هستند. اما معمولا همگی در لیستهای واحد انتخاباتی حضور دارند و در مقاطع انتخابات، كمیتههایی برای ایجاد هماهنگی میان آنها فعالیت میكند. در زیر به شرح احزاب این طیف (جناح چپ فعلی) میپردازیم:
۱ــ حزب كارگر:
[نام عبری: «مفلیغت هعفودا هیسرتیلیت»]
در سال ۱۹۲۰ كلیه احزاب كارگری اسرائیل تحت عنوان «مبای» گرد هم آمدند و یك حزب قدرتمند را تشكیل دادند. این حزب هرچند در ابتدا با مخالفت گروههایی از هواداران و اعضای حركت جهانی صهیونیسم مواجه بود اما سرانجام توانست با قدرت به راه خود ادامه دهد. مبای با توجه به عقاید سوسیالیستی ــ صهیونیستی، ایجاد گروههای كارگری و كشاورزی مشترك را در فلسطین پیریزی نمود و طرح ایجاد كیبوتص یا همان مزارع اشتراكی را به كنگره جهانی صهیونیسم ارائه داد. با تصویب این طرح، مبای حركت جدی خود را در اسرائیل آغاز نمود.
حزب مبای توسط بن گوریون رهبری میشد كه شدیدا خواستار تشكیل یك دولت یهودی در فلسطین بود. هرچند بعدها احزاب كارگری دیگری در صحنه سیاسی اسرائیل وارد شدند اما همچنان حزب سوسیالیست ــ دموكراتیك «مبای» تحت رهبری دیوید بن گوریون بزرگترین آنها بود.
در سال ۱۹۴۸، مبای با تركیب چند حزب كوچكتر (مانند حزب پاسدار جوان و حزب متحد كارگران)، حزب «مبام» را تشكیل داد. در سال ۱۹۵۴، حزب مبام بر اثر بروز پارهای اختلافات عقیدتی و تشكیلاتی دستخوش انشعاب گردید. گروه «جنبش برای اتحاد كار» از آن جدا شد و اتحادیه كار ــ كارگران صهیون را تشكیل داد. سه حزب مبام، اتحاد كار و حزب رافی نیز در یكدیگر ادغام شدند و حزب كار اسرائیل را بهوجود آوردند.
این حزب اصلیترین حزب كارگری و سوسیالیستی درون اسرائیل است كه با نام معراخ یا تجمع كارگری در صحنه سیاسی و حزبی اسرائیل فعالیت میكند. حزب معراخ كه پس از تاسیس اسرائیل حركت رسمی خود را آغاز كرد، همواره قدرت اصلی را در عرصه انتخاباتی اسرائیل به خود اختصاص داده، چنانكه تمامی نخستوزیران اسرائیل تا سال ۱۹۷۷ همگی از اعضای این حزب بودند.
شاخصترین و مهمترین افراد بنیانگذار حزب كارگر عبارتند از: لوی اشكول، گلد مایر، بنحاس سابیر (همگی از مبای)
اسرائیل گالیلی، ایگال آلون و اسحقبنهارون (از حزب احدوت معقودا) و موشه دایان و شیمون پرز (از حزب رافی) و اسحق رابین.حزب كارگر در چارچوب معراخ توانست در كنیست هفتم و هشتم كرسیهای بسیاری را به خود اختصاص دهد و دولتهای ائتلافی را بر مبنای حزب تشكیل دهد و عملا تداومدهنده برتری مبای در سالهای قبل باشد. سرانجام در سال ۱۹۷۷، در كنیست نهم، حزب كارگر با تحمل شكستی سنگین قدرت را به دستراستیها و حزب لیكود واگذار كرد و برای اولینبار از سال ۱۹۴۸، یك حزب دستراستی و غیركارگری حكومت را در دست گرفت. در انتخابات سالهای ۱۹۸۴ و ۱۹۸۸، جایگاه و موقعیت حزب كارگر نسبت به قبل بهبود یافت تاجاییكه تقریبا به وضعیتی همسان با حزب لیكود دست یافت و با این حزب بهصورتائتلافی تشكیل كابینه داد. بااینوجود در هر دو كابینه وحدت ملی، برتری نسبی با لیكود بود و دولت در دست اسحق شامیر (از لیكود) قرار داشت. در انتخابات سال ۱۹۹۲، حزب كارگر مجددا موفق شد اكثریت نسبی كرسیها را كسب و دولت را در دست گیرد. ریاست دولت با اسحق رابین بود كه در سال ۱۹۹۵ ترور شد و متعاقب آن در انتخابات سال ۱۹۹۶ حزب كارگر با شكست مواجه گردید و حزب لیكود به رهبری بنیامین نتانیاهو دولت را در دست گرفت. حزب كارگر با عزل شیمون پرز از رهبری حزب و انتخاب ایهود باراك به این سمت، توانست در انتخابات زودهنگام سال ۱۹۹۹ از رقیبش حزب لیكود پیشی بگیرد و باراك به سمت نخستوزیری انتخاب شد. اما باراك هم در یك انتخابات زودرس دولت را به رهبر جدید حزب، یعنی به آریل شارون واگذار كرد.
حزب كارگر از همان بدو شكلگیری، مانند سایر احزاب با مشكلات و حوادثی روبرو شد و اختلافات داخلی بر سر مسائل سیاسی، اجتماعی و سازمانی و رقابت بر سر رهبری باعث گردید بارها در این حزب انشعاباتی رخ دهد. در تاریخچه این حزب شاهد خروج افرادی چون موشه دایان، لوفا الیاف، شولامیت آلونی و یوسی سرید از حزب هستیم كه هریك از آنها پس از خروج از حزب، به تشكیل احزاب جدیدتر اقدام كردند اما جز حزب دستراستی متعلق به شولامیت آلونی، همگی آنها سرانجام منحل گردیدند. از جدیدترین مشكلهای حزب كارگر، میتوان به جدایی تعدادی از سران حزب به رهبری هاییم رامون در سال ۱۹۹۴ اشاره كرد كه وی و گروهش بر سر مساله هستدروت با حزب دچار اختلاف شده و با لیست جدید و مجزایی در انتخابات شركت كردند و حتی توانستند به موفقیت نیز برسند. از دیگر حوادث و مشكلات این حزب میتوان به ترور اسحق رابین در اوج مذاكرات صلح اشاره كرد. از نقطهنظر و دیدگاه سیاسی، حزب كارگر به تداوم روند صلح و گفتوگو با اعراب فلسطینی معتقد است و سعی میكند یك راهحل میانه برای مساله مناطق اشغالی ۱۹۶۷ و جولان تهیه كند. این حزب نه عقبنشینی و امتیازدهی كامل به طرف مقابل و نه عكس آن، یعنی ندادن هیچ حق و امتیاز به اعراب را میپذیرد. بهعنوانمثال این حزب در سال ۱۹۹۱ برنامههای كلی خود را چنین اعلام كرد: «ما آماده مذاكره با فلسطینیهایی كه اسرائیل را بهرسمیت میشناسند، مخالف تروریسم و موافق قطعنامههای ۲۴۲ و ۳۳۸ سازمان ملل متحد میباشند، هستیم.» اعتراف حزب به وجود حقوق ــ حداقلی ــ برای فلسطینیها، تحقق صلح در مراحل زمانی متعدد و به آرامی ــ دخالتدادن اردن، لبنان و سوریه در مساله صلح ــ كندكردن روند شهركسازی در اسرائیل، كاهش نیروهای نظامی در جولان و مرزهای لبنان از جمله برنامههای ارائهشده حزب بودند. حزب كارگر هرچند به تمامی سیاستها و برنامههای فوق پایبند نیست و حتی در مواردی عكس آن عمل نموده است، اما دركل در چارچوب سیاستهای كلان فوق حركت میكند.
از جنبه اقتصادی و اجتماعی، حزب كارگر به یك اقتصاد تركیبی متشكل از بخشهای خصوصی، دولتی و هستدروت اعتقاد دارد و فرصتدهی به تمام اقشار جامعه را در سرلوحه شعارهای اقتصادی خود قرار داده است. این حزب با وجود تمایلات كارگری و چپگرایی، همواره از واگذاری طرحهای اقتصادی به بخش خصوصی و تداوم خدمات اجتماعی از سوی دولت پشتیبانی میكند. در مورد مسائل فوق همواره در درون حزب كارگر، دو حركت تندرو و میانهرو وجود داشتهاند؛ بدینمعناكه تعدادی از اعضا و رهبران حزب به اجرای برنامهها و سیاستهای حزبی بسیار پایبند و معتقد بودند اما درهمانحال بعضی رهبران میانهروی و محافظهكاری را ترجیح میدادند. ضمنا همانطوركه گفتیم، در مواردی هم تعدادی از اعضا و رهبران علنا با برنامهها و سیاستهای حزب مخالفت میكردند كه معمولا یكی از دو راه خروج از حزب یا باقیماندن در درون تشكیلات حزب و مبارزه درونحزبی را انتخاب میكردند. بهعنوانمثال، در سال ۱۹۹۴ افیگدرو كهلانی با تشكیل گروهی بهنام «راه سوم» بهشدت با عقبنشینی اسرائیل از مناطق اشغالی از در مخالفت درآمد. او تلاش میكرد در برنامههای عقبنشینی نوعی تعدیل ایجاد نماید.
حزب كارگر بااینكه تمایلات چپگرایانه دارد، اما بیشتر از حزب دستراستی لیكود مورد توجه و تایید طبقه متوسط جامعه اسرائیل قرار گرفته است. انتخابات سال ۱۹۷۷، در مطالعات پیرامون این حزب، حادثهای مهم و حائز اهمیت بهشمار میرود؛ چراكه اثبات كرد طبقه كارگر به برنامههای حزب چندان توجه ندارند و برعكس در مقایسه با سالهای قبل، یهودیان غربی و طبقات بالای جامعه هستند كه به حزب كارگر تمایل نشان میدهند و یهودیان شرقی و اقشار پایین جامعه گرایش بیشتری به حزب لیكود دارند.
البته ساكنان كیبوتصها و موشافها، معمولا حامی حزب كارگر هستند. در راس ساختار سازمانی حزب كارگر، كنگره یا همان شورایعالی قرار دارد كه هرچندسال یكبار تشكیل جلسه میدهد. در فاصله تشكیل این جلسات، هر سال یكبار كمیته مركزی برپا میگردد. دفتر حزب مسئول اجرای مصوبات كنگره، كمیته مركزی و سازمان اداری حزب است. دفتر سیاسی نیز بهعنوان بازوی اجرایی حزب شناخته میشود. حزب كارگر به عنوان یكی از بزرگترین احزاب كنونی اسرائیل و میراثی از احزاب، حركتها و گروههای كارگری گذشته، در سالهای اخیر در روند انتخاب رهبر (دبیركل)، نامزد نخستوزیری، اعضای پارلمان و سایر پستها و مناصب، از یك روش تقریبا دموكراتیك تبعیت نموده و سعی دارد روشهای غیردموكراتیك گذشته را كه بلای جان احزاب عمده اسرائیل بود، كنار گذارد. برهمیناساس در سالهای اخیر شاهد حضور اعضای جوانتر ــ در كنار اعضای قدیمی ــ در كادر رهبری حزب كارگر هستیم.
از رهبران و مقامات سطح بالای حزب كارگر، بعد از سال ۱۹۹۵، میتوان به شیمون پرز، ایهود باراك، ابراهام شوحاط، میخائیل حاریش، دیوید لیبائی، موشه شاحل، اسرائیل كیسار، شیمون شیطریت، كوزی برعام، سینه افراییم، حییم رامون و بنیامین الیعیزر اشاره كرد.
حزب كارگر همواره در انتخابات پارلمان حضور قوی داشته و هربار كرسیهای زیادی را نیز بهدست آورده است. بهعنوانمثال در پارلمان هفتم چهلوهفت كرسی، در پارلمان هشتم چهلوسه كرسی و در پارلمان نهم بیستوهشت كرسی را به خود اختصاص داد؛ همچنین در پارلمان دوازدهم سیونه كرسی و در پارلمان سیزدهم چهلوچهار كرسی را بهدست آورد كه با توجه به وجود مجموع صدوبیست كرسی در كنیست، ارقام قابل توجهای میباشد.
از جالبترین موضوعات درخصوص حزب كار، این است كه اولا تمامی نخستوزیران اسرائیل تا سال ۱۹۷۷ همگی از این حزب بودند و ثانیا هر چهار جنگ اعراب و اسرائیل، یعنی جنگهای ۱۹۴۸، ۱۹۵۶، ۱۹۶۷، ۱۹۷۳، در دورانهای تصدی این حزب بر رژیم اسرائیل روی دادهاند.۲ــ حزب مبام؛ «حزب متحد كارگران»:
[نام عبری: «مپام مفلیغت هبوعالیم ممئوحیدت»]
یك حزب سوسیالیستی صهیونیستی است كه در سال ۱۹۴۸ با اتحاد دو حزب كارگری صهیونیستی هشومیر هتسعیر، و احدوت هسودا ــ بوعالی تیسون بهوجود آمد. این دو حزب كه در مقایسه با حزب مبای تمایلات چپگرایانهتری داشتند، به انضمام چند گروه چپگرای كوچك دیگر و عدهای از شخصیتها و در راس آنها موشی سینه، فرمانده كل هاگانا در اواسط دهه ۱۹۴۰، با یكدیگر متحد شدند و حزب مبام را تشكیل دادند. البته اتحاد فوق با موفقیت توام نبود و بهسرعت دچار اختلاف شد. این اختلافات عبارت بودند از: موضع حزب در برابر شوروی سابق، عملیات نظامی بر ضد كشورهای عربی همسایه، پذیرفتن عضویت شهروندان عرب در حزب و نیز اختلاف درباره هستادروت. با گذشت زمان، این اختلافات شدت بیشتری یافت؛ چنانكه در سال ۱۹۵۳ به جداشدن یك گروه كوچك به رهبری موشی سینه كه بهشدت طرفدار اتحاد شوروی بود، انجامید. در سال ۱۹۵۲ بیشتر اعضای حزب احدوت هسودا ــ بوعالی تیسون، از حزب مبام خارج شدند. اعتراض به حمایت حزب از اتحاد شوروی، مخالفت حزب با سیاست عملیات انتقامجویانه بر ضد كشورهای عربی و موافقت رهبری حزب با پذیرش عضویت شهروندان عرب در حزب و هستادروت، دلایل این امر بود.
در سال ۱۹۶۹ حزب مبام به حزب معراخ (تجمع كارگران) به رهبری حزب كارگر پیوست ولی در سال ۱۹۸۴ از این تجمع كنار كشید و در سال ۱۹۹۳ به همراه حزب راستی و شینوی، گروه میرتس را تشكیل داد.
مبام اخیرا با تاكید بر مسائل اجتماعی و با اظهارنظر درخصوص مناطق اشغالی، شهركسازی، حقوق فلسطینیان و نیز تاكید بر برابری اعراب و یهودیان در اسرائیل، تلاش میكند خطی تازه و متفاوت از حزب كارگر برای خود ترسیم كند. حزب مبام به لحاظ پایگاه حزبی و انتخاباتی، اعضای جنبش كیبوتص كشوری و قشرهای خاصی از كارگران و روشنفكران را نمایندگی میكند. بااینحال این حزب از پایگاه انتخاباتی گستردهای برخوردار نیست و بیشتر رایدهندگان به این حزب، یهودیان غربی هستند. تعداد اعضای مبام در سال ۱۹۴۹ در پارلمان اسرائیل پانزده نفر بود كه این تعداد در سال ۱۹۹۸ به سه نفر تقلیل یافت.
ساختار سازمانی حزب مبام از این قرار است: ۱ــ كنگره، كه عالیترین ارگان تصمیمگیری حزب بهشمار میرود ۲ــ شورای منتخب كنگره، كه در فاصله بین تشكیل دو كنگره ایفای نقش میكند ۳ــ كمیته مركزی ۴ــ كمیته سیاسی ۵ــ دبیرخانه.
تعداد كرسیهای حزب مبام در كنیست: كنیست اول (۱۹۴۹) پانزده كرسی، كنیست دوم (۱۹۵۱) نُه كرسی، كنیست پنجم (۱۹۶۱) نُه كرسی، كنیست هشتم (۱۹۷۳) هشت كرسی، كنیست سیزدهم (۱۹۹۲) چهار كرسی.
۳ــ حزب میرتس:
لفظ میرتس از حرف اول مبام و حرف اول و آخر راتس گرفته شده و معنای آن زندگی میباشد. حزب میرتس را میتوان یك فراكسیون پارلمانی دانست كه در سال ۱۹۹۲ از ائتلاف سه حزب مبام، راتس و شینوی تشكیل شد. انگیزه اولیه تشكیل این ائتلاف، وحدتبخشیدن به گروههای صلحطلب اسرائیلی جهت احراز كرسیهای بیشتر در كنیست بود. سه حزب مزبور، علیرغم پارهای اختلافنظرها در زمینه امور اقتصادی و اجتماعی، در مسائل كلی سیاسی با یكدیگر اتفاقنظر دارند.
برای شناخت بیشتر جهتگیریهای این حزب، برنامه انتخاباتی میرتس در سال ۱۹۹۲ ذكر میشود: ۱ــ اعتراف به حقوق فلسطینیها در تعیین سرنوشت خود در مناطق اشغالی ۲ــ مختارگذاشتن فلسطینیها برای تعیین سرنوشت خود در قالب اتحاد با اردن یا بهطورمستقل، البته با ملحوظكردن مسائل امنیتی اسرائیل ۳ــ توقف شهركسازی برای اسكان یهودیان ۴ــ حل مساله جولان از طریق ارائه یك راهحل معقول و منصفانه ۵ــ ایجاد تدابیر امنیتی و خلعسلاح مناطقی كه اسرائیل آنها را تخلیه میكند ۶ــ درنظرگرفتن قدس بهعنوان یك شهر تجزیهناپذیر و انتخاب آن بهعنوان پایتخت اسرائیل.
در مورد مسائل مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، هركدام از احزاب تشكیلدهنده میرتس میتوانند برای خود بهطورجداگانه در پارلمان برنامه ارائه دهند. بااینوجود میتوان برتری حزب راتس و شخص شولامیت آلونی رهبر آن را در این ائتلاف حس كرد. دركل باید گفت: سه حزب تشكیلدهنده میرتس، علاقه چندانی برای ادغام كامل سازمانی ندارند.
۴ــ حزب راتس؛«لیست حقوق شهروندان»:
[نام عبری: «زشیمات زخویوف هازراح»]
این حزب در سال ۱۹۷۳ در آستانه انتخابات كنیست هشتم، توسط شولامیت آلونی شكل گرفت. بیشتر اعضای تشكیلدهنده این حزب، از اعضای قبلی حزب كارگر بودند. خود شولامیت آلونی قبلا در حزب كارگر عضویت داشت اما بهدلیل اختلاف با گلدمایر كه رهبر حزب كارگر و نخستوزیر وقت اسرائیل بود، حزب كارگر نام او را در لیست انتخاباتی خود قرار نداد. این مساله، باعث شد وی از حزب كارگر كنارهگیری نماید. علاوهبراین، آلونی بهشدت با وجود كمیته گزینش مخالف بود. این كمیته نامزدهای حزب را برای انتخابات معین میكرد. آلونی معتقد بود كه باید یك راهحل مناسبتر و دموكراتیكتری برای انتخاب نامزدها در نظر گرفت. حزب راتس پس از تاسیس و شركت در انتخابات، در سال ۱۹۷۵ با گروه دیگری از جداشدگان از حزب كارگر و نیز شینوی، ائتلاف كرد اما بر اثر بروز پارهای اختلافات، این ائتلاف چندان دوام نیاورد. حزب راتس در سال ۱۹۹۲ مجددا به همراه مبام و شینوی به فراكسیون میرتس پیوست تا هرچهبیشتر جناح طرفداران صلح را در جبهه چپگرایان تقویت نماید. راتس به مسائلی همچون حقوق بشر، جدایی دین از سیاست و برابری افراد معتقد است. در مسائل سیاسی نیز این حزب عقیده دارد كه باید عقبنشینی از مناطق اشغالی ۱۹۶۷ با هدف دستیابی به صلح صورت گیرد. حزب راتس در میان افراد تحصیلكرده و بهویژه جوانان نیز طرفداران زیادی دارد. در حكومت شیمون پرز، حضور اعضای راتس برجستهتر بود، چنانكه سه وزیر كابینه (شولامیت آلونی، یوسی سرید، ران كوهین) از اعضای این حزب بودند.
تعداد كرسیهای راتس در پارلمانهای مختلف: پارلمان هشتم: سه نفر، پارلمان نهم: یك نفر، پارلمان دهم: یك نفر، پارلمان یازدهم: سه نفر، پارلمان دوازدهم: پنج نفر، پارلمان سیزدهم: پنج نفر.
۵ــ حزب شینوی؛«تغییر و میانهروی»:
[نام عبری: «مفلیغت همركاز»]
این حزب، كه تمایلات میانهرو دارد، در سال ۱۹۷۴ به پیشنهاد تعدادی از شخصیتهای برجسته (در راس آنها آمنون روبنشتاین و مردخای فیرشوبسكی) تاسیس گردید. حزب شینوی در شرایطی بهوجود آمد كه در جامعه اسرائیل اعتراضات فراوانی علیه نتایج جنگ ۱۹۷۳ وجود داشت. بنیانگذاران حزب شینوی بر این عقیده بودند كه تمام مشكلات اسرائیل، از ضعف در نظام سیاسی و اداری این رژیم ناشی میشوند. آنها برای حل مشكلات و بحرانهای موجود، برنامهای را تعیین كردند كه ازآنپس همواره مبنای فعالیتهای حزب را تشكیل داده است.مهمترین اصول این برنامه را میتوان چنین ذكر كرد: مذاكره با همسایگان عرب اسرائیل براساس یك راهحل میانه، اصلاح نظام انتخاباتی بهمنظور تضمین مسئولیت نمایندگان در قبال مردم، دموكراتیزهكردن احزاب، نظارت بر كار احزاب با تصویب قوانین خاص، تدوین و تهیه قانون اساسی، اصلاح نظام آموزشی، پركردن شكاف اجتماعی از طریق تغییر در سیستم مالیاتی و خدماتی.
حزب شینوی هرچند در سال ۱۹۷۶ به حكومت راستگرای بگین پیوست اما همواره گرایش عمده در آن تمایل به چپگرایان بوده است. شینوی در سال ۱۹۷۸ مجددا بهصورت منفرد فعالیت خود را آغاز كرد (با نام شینوی فیوزماه: تغییر و تلاش). شینوی از سال ۱۹۸۰ با عنوان شینوی مفلیغت همركاز (تغییر و میانهروی) در عرصه فعالیت حزبی ظاهر شد و سرانجام در سال ۱۹۹۲ به همراه مبام و راتس فراكسیون میرتس را تشكیل داد. این حزب تحت كنترل اشكنازیهایی (یهودیان غربی) از طبقه متوسط قرار دارد و بیشتر طرفداران آن قشر تحصیلكرده و صاحبان مشاغل غیردولتی هستند. در سال ۱۹۹۴، آمنون روبنشتاین تنها عضو شینوی در دولت بود.
تعداد كرسیهای شینوی در پارلمانها؛ پارلمان نهم: پنج نفر، پارلمان دهم: دو نفر، پارلمان یازدهم: سه نفر، پارلمان دوازدهم: دو نفر، پارلمان سیزدهم: سه نفر.
بــ احزاب دستراستی (ناسیونال ــ لیبرال)
بیشتر گرایشات دستراستی با رنگ و بوی ناسیونالیستی و لیبرالیستی، از داخل سازمان جهانی صهیونیسم و تفكرات شخصی بهنام ولادیمیر ژابوتینسكی نشأت میگیرند. ژابوتینسكی در زمان تصدی وایزمن بر رهبری جنبش صهیونیسم، در مورد درك مفهوم صهیونیسم و نحوه اجرای سیاستهای جنبش صهیونیستی، با او اختلافاتی پیدا كرد. درآنزمان وایزمن و اكثر رهبران صهیونیسم جهانی و گروههای كارگری، معتقد بودند كه تز صهیونیسم از طریق خرید اراضی و احداث شهركهای یهودینشین در زمینهای خریداریشده تحقق خواهد یافت. اما ژابوتینسكی ضمن انتقاد از آنان، اصول حاكم بر گروه خود را چنین برشمرد: ۱ــ قراردادن شرق اردن در محدوده سرزمین موعود ۲ــ برخورد شدید نظامی (با اعراب) ۳ــ عدم رعایت هیچ محدودیتی در امر مهاجرت به فلسطین ۴ــ مصادره اراضی فلسطینیها (به جای خرید اراضی) ۵ــ جلوگیری از رشد اتحادیههای كارگری.
طرفداران ژابوتینسكی بنابرهمیناصول به مخالفت با وایزمن پرداختند و نحوه رهبری وایزمن را نوعی انحراف از صهیونیسم تلقی كردند. پس از كشمكشهای فراوان، ژابوتینسكی سرانجام از سازمان جهانی صهیونیسم خارج شد و متعاقب آن «اتحادیه صهیونیستهای اصلاحطلب» را بهوجود آورد. این سازمان جدید، خواهان مهاجرت دستهجمعی و بدون محدودیت به فلسطین بود. همچنین این گروه انجام تلاشهای فردی برای تشكیل یك جامعه منسجم یهودی ــ صهیونیستی را بسیار ضروری میدانستند و حركتهای گروهی و كارگری را چندان مورد توجه قرار نمیدادند. درواقع این گروه را علیرغم تمام تندرویهایش، میتوان تداومدهنده و دنبالهرو همان مكتب لیبرالیسم اروپایی دانست كه در درون اسرائیل رنگ صهیونیستی به خود گرفت. این حركت، بهویژه در بعد اقتصادی و اجتماعی، از مكتب لیبرالیسم و تاحدودی ناسیونالیسم اروپایی متاثر گردید و در تاریخچه صهیونیسم و اسرائیل همواره در تقابل با حركتهای كارگری و سوسیالیستی موضعگیری نموده است و این دو گروه در مواردی حتی به جنگ و زدوخورد نظامی با یكدیگر نیز پرداختهاند. با تمام این اوصاف اصولی كه این گروه مطرح ساخت، سرلوحه تمام راستگراها خصوصا راستگراهای غیرمذهبی اسرائیل تا امروز بوده است. از ویژگیهای بارز گروههای دستراستی اسرائیل، میتوان به فعالیتهای ناسیونالیستی شدید آنان اشاره كرد؛ هرچند البته مفهوم واژه ناسیونالیسم را در جامعه اسرائیل باید بهصورت ویژه و استثنایی تعبیر نمود. دیگر مشخصه بارز این گروه، فعالیتهای نظامی میباشد؛ چنانكه از همان آغاز قرن بیستم كه فعالیتهای نظامی یهودیان شكل گرفت، ژابوتینسكی و همفكران او در زمره گروههای پیشرو نظامی قرار داشتند.
قبل از تشكیل اسرائیل و حتی در خارج از فلسطین (شرق اروپا)، یك سازمان نظامی موسوم به «تبار» برای تعلیم یهودیان و اعزام آنها به اسرائیل تاسیس شد. اكثر رهبران راستگرای صهیونیست در پایگاههای این سازمان در فلسطین، اروپا و امریكا آموزش دیدند. از جمله این رهبران میتوان به مناخیم بگین و اسحق شامیر اشاره كرد. هرچند در زمان شكلگیری اسرائیل گروههای نظامی و تروریستی بسیاری فعال بودند و حتی گروههای كارگری نیز بازوی نظامی ویژهای داشتند، اما تمایل به حركات نظامی و نظامیگری مفرط را میتوان وجه مشخصه اكثر گروههای راستگرای اسرائیل دانست. به پشتوانه همین نظامیگری، دولتهای راستگرای اسرائیل همواره از سیاست تقویت قوای نظامی بهشدت حمایت كردهاند و با تكیه بر قدرت نظامی، از ترك مناطق اشغالی كرانه باختری سرباز میزنند.
از منظر فعالیتهای اقتصادی، این گروهها حامی سرمایهداری و فعالیتهای تجاری آزادانه هستند. درواقع گرایش گروهها و احزاب دستراستی به برنامههای كارگری و سوسیالیستی بسیار ضعیف و كمرنگ است. لازم به ذكر است، در این طیف نیز مانند سایر گرایشهای سیاسی و حزبی، اعضای طیف تماما یكشكل و منطبق بر هم نیستند بلكه احزاب تندرو و میانهرو متعددی را شامل میشوند. جناح راست، احزاب متعددی چون لیكود، هتحیا، تسومت، یعود، مولیدات و... را در بر میگیرد كه وجه اشتراك آنها را چنین میتوان برشمرد: ۱ــ تشكیل اسرائیل بزرگ با استفاده از نیروهای نظامی ۲ــ خارجنشدن از سرزمینهای اشغالی ۳ــ توسعه شهركهای یهودینشین ۴ــ مخالفت با تشكیل هرگونه حكومت فلسطینی ۵ــ مخالفت با هرگونه صلحی كه در آن اسرائیل مجبور گردد سرزمینهای اشغالی را به فلسطینیان بازگرداند.
۱ــ لیكود:
ائتلاف لیكود هرچند رسما در سال ۱۹۷۳ شكل گرفت و همانطور كه ذكر شد شامل گروهها و احزاب كوچكتری مثل حیروت، آزادگان و... میباشد، اما ریشه تفكرات این ائتلاف و قدمت برخی احزاب تشكیلدهنده آن، به دوران قبل از تاسیس اسرائیل بازمیگردد. درواقع باید گفت تاریخچه احزاب و گروههای تشكیلدهنده لیكود، بیشتر با فعالیتهای نظامی یهودیان و صهیونیستها در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ ارتباط مییابد.
پس از تشكیل اسرائیل و ادغام تمام گروههای نظامی در ارتش ملی، این گروهها ضمن حفظ بخشهای سیاسی خود در خارج از قالب و ساختار ارتش، سعی كردند به فعالیتهای سیاسی دموكراتیك وارد شوند. در اواسط دهه ۱۹۶۰، حزب حیروت گامهای بزرگی را در راستای گسترش پایگاه سیاسی و بهدستآوردن مشروعیت برداشت. از سال ۱۹۶۳، فعالیتهای حیروت و برخی گروههای افراطی دستراستی از جنبه صرفا نظامی و تروریستی، به مرحله جدیدی وارد شد كه به آن مرحله درونرژیمی گفته میشود. این گروهها سعی كردند قدرت سیاسی را با استفاده از مكانیسمهای نمایندگی و انتخابات بهدست آورند. برایناساس، در سال ۱۹۶۵، حیروت و حزب لیبرال، ائتلاف گاهال را تشكیل دادند تا بتوانند در انتخابات هیستادروت (اتحادیه كارگری) و كنیست (پارلمان) اعضای خود را به این مراكز وارد سازند. گاهال توانست پس از انتخابات ۱۹۶۹ تعدادی از وزارتخانهها را بهدست گیرد. البته این وزرا در سال ۱۹۷۰ در اعتراض به سیاستهای آشتیجویانه دولت در قبال مسائل مربوط به سرزمین، از كابینه استعفا دادند.
سرانجام در سال ۱۹۷۳ ائتلاف لیكود با حضور سازمانها و احزاب دستراستی و با تركیبی از كانون آزاد، حیروت، لعام و گاهال (بلوك لیبرال ــ آزاد) شكل گرفت. در یك دید كلی و با نگرشی در مقیاس وسیعتر، لیكود را میتوان وارث مستقیم ایدئولوژی حزب تجدیدنظرطلب ژابوتینسكی دانست. از مشخصات حزب تجدیدنظرطلب كه در سال ۱۹۲۵ شكل گرفت، میتوان تاكید بر ناسیونالیسم افراطی، ضدیت با سوسیالیسم و گرایش به نظامیگری را ذكر كرد. ائتلاف لیكود برای اولینبار به پیشنهاد ژنرال آریل شارون ــ كه اندكی پیش از انتخابات سال ۱۹۷۳ از ارتش استعفا داده و به حزب آزادگان ملحق شده بود ــ تشكیل شد.از همان آغاز شكلگیری، حزب حیروت، به رهبری مناخیم بگین، از قدرت بیشتری در حزب برخوردار بود و سرانجام نیز ساختار حیروت توانست بر كل ائتلاف لیكود چیره شود و حتی در سال ۱۹۸۵ احزاب تشكیلدهنده ائتلاف لیكود توافق نمودند با منحلكردن ساختارهای حزبی خود، از روش و تشكیلات حزب حیروت پیروی كنند. هدف اصلی شكلگیری ائتلاف لیكود را میتوان چنین برشمرد: گردهمآمدن تمامی احزاب و گروههای راستگرای اسرائیل در یك گروه و ارائه لیست واحد انتخاباتی با هدف كنارزدن حزب كارگر از قدرت و بهدستگرفتن قدرت سیاسی در اسرائیل و اجرای برنامههای سیاسی و اقتصادی مطابق با نظریات گروههای راستگرا. بااینهمه علیرغمآنكه در انتخابات سال ۱۹۷۳ موقعیت حزب كارگر به دلیل پیامدهای جنگ اكتبر سال ۱۹۷۳ بهشدت متزلزل شده بود، اما حزب تازهتاسیس لیكود نتوانست به توفیقی دست یابد. سرانجام در انتخابات دوره نهم كنیست (۱۹۷۷) بود كه حزب لیكود توانست بر رقیب قدرتمند خود ــ یعنی حزب كارگر ــ تفوق پیدا كند و قدرت را تا سال ۱۹۸۴ بهطورمطلق در دست داشته باشد. لیكود در این مدت توانست برنامههای اسكان یهودیان و شهركسازی به شیوه گسترده در كرانه باختری را اجرا كند و همزمان ساختارهای سیاسی و اقتصادی اسرائیل را طبق برنامههای خود، متحول سازد.
لیكود در این ایام بیشتر بر شعارهای قومی تكیه كرده بود و از این رهگذر توانست حزب كار را كه از بدو پیدایش دولت اسرائیل (۱۹۴۸) تا سال ۱۹۷۷ پیوسته حكومت را در دست داشت، شكست دهد. پس از انتخابات ۱۹۷۷، مناخیم بگین، رهبر حیروت، بهعنوان رئیس دولت انتخاب شد. بگین در سال ۱۹۸۳ از نخستوزیری استعفا كرد. امضای قرارداد صلح جداگانه با مصر (قرارداد كمپ دیوید) و حمله به لبنان، از مهمترین اقدامات بگین در طول دوران نخستوزیری وی بودند. خط سیاسی بگین و لیكود، در توسعه مهاجرنشینیها در سرزمینهای اشغالی و مخالفت با ایجاد یك موطن فلسطینی ــ بههرشكلممكن ــ خلاصه میشد. پس از كنارهگیری بگین، لیكود مجبور شد متعاقب انتخابات ۱۹۸۴ و ۱۹۸۸، حزب كارگر را در قدرت شریك كند. دلیل این امر عدم احراز اكثریت در كنیست، جهت تشكیل كابینه بود كه در نتیجه آن، دولتی موسوم به دولت وحدت ملی شكل گرفت.
در سال ۱۹۹۲ حزب كارگر بار دیگر در انتخابات پیروز شد و لیكود را از صحنه سیاسی و قدرت دور كرد. اسحق رابین، رهبر حزب كار، توانست حزب خود را نسبت به حزب رقیب لیكود بیشازپیش در عرصه سیاسی كشور مطرح سازد و پس از پانزده سال، بار دیگر قدرت را بهصورتمطلق در دست گیرد. اما چهارم نوامبر ۱۹۹۵ رابین توسط یك یهودی متعصب دستراستی (مذهبی) ترور شد و جانشین وی، شیمون پرز، پیشنهاد كرد انتخابات پیش از موعد برگزار شود؛ زیرا امیدوار بود از اوضاع و جو جدید و روحیه همدردی مردم پس از ترور رابین، به نفع خود استفاده كند. اما حسابهای شیمون پرز اشتباه از آب درآمد و بنیامین نتانیاهو، از ائتلاف لیكود، در انتخابات پیروز گردید و به نخستوزیری رسید. پیروزی نتانیاهو در انتخابات سال ۱۹۹۶، تعجب همگان را برانگیخت. در درون ائتلاف لیكود، بازهم قدرت اصلی را حزب حیروت در اختیار داشت. ازاینرو اكثر پستهای دولتی توسط اعضای این حزب اشغال شدند و این حزب توانست در مقایسه با سایر گروههای ائتلافی سهم بهمراتب بیشتری را به خود اختصاص دهد.
از برجستهترین اعضای لیكود ــ كه عضو حیروت بودند ــ میتوان به اسحق شامیر، آتز، دیوید لوی، آریل شارون و نتانیاهو اشاره كرد. نتانیاهو مانند سایر راستگراهای اسرائیل، بیشتر بر قدرت نظامی تكیه داشت و به روند صلح علاقهای نشان نمیداد؛ تااینكه سرانجام قدرت را در اختیار ایهود باراك از حزب كارگر قرار داد. باراك نیز سرانجام نتوانست قدرت را حفظ كند و در یك انتخابات زودرس مجددا قدرت را به آریل شارون، از ائتلاف لیكود، سپرد. بهدستگیری قدرت توسط شارون پس از زمامداری كوتاهمدت ایهود باراك، شوك سنگینی به منطقه و اسرائیل وارد آورد.
ظهور مجدد شارون در صحنه سیاسی اسرائیل، بهعنوان یك رهبر قدیمی و سنتی راستگرا، و تاكید مجدد وی بر شعارها و اهداف و استراتژیهای سنتی احزاب دستراستی، نشان داد كه سیاستها و اهداف خاص گروههای راستگرا در اسرائیل هنوز طرفدارانی دارند و همچنان به قوت خود باقی هستند. برای آگاهی بیشتر با این سیاستها و اهداف، بهعنوانمثال میتوان به برنامه انتخاباتی و شعارهای انتخاباتی لیكود در سال ۱۹۹۶ اشاره كرد: «حقوق ملت یهود در سرزمین اسرائیل ابدی و خدشهناپذیر است؛ امنیت و صلح باید برای یهودیان تامین شود؛ اسرائیل حق مطالبه تمامی زمینهای كرانه باختری و نوار غزه را دارد؛ حفظ پیمان كمپ دیوید و عدم تشكیل دولت مستقل فلسطینی؛ تشكیلات خودگردان فلسطینی به مفهوم دولت نیست و دارای تمامیت ارضی نبوده و حق تعیین سرنوشت ندارد؛ حفظ نوار امنیتی برای امنیت اسرائیل در مرزهای این كشور ضروری است؛ قدس پایتخت ابدی اسرائیل است و قابل تجزیه نیست؛ سیطره اسرائیل بر جولان طبق مصوبه پارلمان دهم؛ آغاز مجدد و گسترده شهركسازی در كلیه سرزمینهای اسرائیل.»
در زمینه اقتصادی، لیكود به واگذاری شركتهای دولتی به بخش خصوصی قائل است. همچنین فروش سهام دولتی در بانكها به مردم و بخش خصوصی، از جمله برنامههای اقتصادی این حزب را تشكیل میدهد. در مورد هیستادروت، لیكود معتقد است ارتباط موجود میان سندیكاهای كارگری و صندوق بیماران و بازنشستگی باید از میان برود و خود دولت عهدهدار تامین اجتماعی و درمانی شود. در دهه اخیر، لیكود دچار تحولات بسیاری شده است. در زمان رهبری مناخیم بگین این حزب دارای ثبات بیشتری بود؛ زیرا آرای بگین خطمشی سیاسی حزب را مشخص میكرد. با كنارهگیری بگین از سیاست در سال ۱۹۸۳، رهبری حزب به اسحق شامیر رسید اما وی در تحكیم حزب ناكام ماند و در زمان او لیكود به سه جبهه شامیر، آرنس و شارون تقسیم شد و آنها بر سر احراز مناصب حزبی دچار اختلاف و درگیری شدند. آرنس پس از ناكامی در انتخابات ۱۹۹۲، از حزب كنارهگیری كرد و بنیامین نتانیاهو كه یكی از طرفداران وی بود، توانست در انتخابات ۱۹۹۴ ریاست حزب را بهدست آورد. اما شارون و لیفی، رهبری نتانیاهو را نپذیرفتند و اعلام كردند كه در جهت كنارزدن وی گام خواهند برداشت. در مارس ۱۹۹۵ میان لیفی و طرفدارانش درگیری سختی با نتانیاهو بر سر مسائل سازمانی حزب پیش آمد و متعاقبا لیفی اعلام كرد لیكود دیگر خانه من نخواهد بود. وی در انتخابات ۱۹۹۶ جنبش جدیدی را تشكیل داد و بهطورانفرادی در انتخابات شركت كرد. البته لیفی از تشكل لیكود در پارلمان كناره نگرفت. (وی از طرفداری تیرههای یهودی شرقی در لیكود بهرهمند است.)
طرفداران لیكود را اقشار مختلف ثروتمند، متوسط و فقیر تشكیل میدهند و اغلب آنان یهودیان شرقی هستند. لیكود در شهرهای بزرگی چون تلآویو، حیفا و قدس معمولا آرای بسیاری را بهدست میآورد و اكثریت آرای شهرهای شرقینشین را نیز تصاحب میكند. همچنین این حزب در میان یهودیان افراطی و نژادپرست، طرفداران بسیاری دارد.
بهلحاظ سازمانی، لیكود از یك كنگره با سههزاروپانصد عضو تشكیل شده و پس از آن كمیته مركزی، دفتر سیاسی و دبیرخانه قرار دارند. برای درك بهتر قدرت لیكود میتوان به تعداد كرسیهای این ائتلاف در پارلمانهای مختلف اشاره كرد: «پارلمان هشتم سیونه كرسی، پارلمان نهم چهلوسه كرسی، پارلمان دهم چهلوهشت كرسی، پارلمان یازدهم چهلویك كرسی، پارلمان دوازدهم چهل كرسی، پارلمان سیزدهم سیودو كرسی.»
همانطوركه در تقسیمبندی اولیه احزاب راستگرا اشاره كردیم و در توضیحاتی كه پیرامون ائتلاف لیكود آمد، لیكود خود از احزاب و گروههای خاصی تشكیل شده است كه در این قسمت هریك بهطورخاص و جزئیتر مورد بررسی قرار میگیرند:
۱ــ۱ــ حیروت (آزادی): یك حزب راست افراطی فرقهگرا است كه در سال ۱۹۴۸ همزمان با اعلام تاسیس دولت اسرائیل، توسط سازمان ایتل (ارگون تشفایی لئومی یا سازمان نظامی قوی) تحت فرماندهی مناخیم بگین، بنیانگذاری شد. پس از تشكیل این حزب، سازمان مذكور خود را منحل كرد و سایر سازمانهای نظامی و گروههای افراطی دستراستی كه قبل از اعلام تاسیس اسرائیل فعال بودند، به این حزب پیوستند. علیرغمآنكه سازمان ایتل از حیث اندیشه و سازمان، زاییده جنبش اصلاحی بود كه در سال ۱۹۲۵ از سوی ولادیمیر ژابوتینسكی شكل گرفت اما با تشكیل حزب حیروت، سران این حزب، اصلاحطلبان را كه در آن زمان در اسرائیل وجود داشتند را نادیده گرفته و ترجیح دادند با آن همكاری ننمایند. در سال ۱۹۴۹، دو حزب حیروت و اصلاحطلب هركدام بهطورجداگانه در انتخابات شركت كردند و در سال ۱۹۵۰ بار دیگر با یكدیگر متحد گردیدند اما در سال ۱۹۵۱، سران حزب اصلاحطلب مجددا از حزب حیروت جدا شدند.حیروت در برنامههای انتخاباتی دهه ۱۹۵۰ تا نیمه دهه ۱۹۶۰، در زمینه سیاست خارجی و امنیت خواستار «یكپارچگی سرزمین اسرائیل در مرزهای تاریخیاش» (شامل برخی زمینهای واقع در كرانه شرقی رود اردن) جهت اعمال سیاست نظامی فعال بر ضد كشورهای عربی بهمنظور آرامسازی مرزها و نیز جلوگیری از عملیات چریكهای فلسطینی شده بود. در زمینه مسائل اقتصادی و اجتماعی، حیروت طرفدار اقتصاد مبتنی بر اقدامات فردی و رقابت آزاد بود و اعتقاد داشت كه نظام اقتصادی مبتنی بر سه بخش دولتی، هستدروتی و خصوصی باید با یك اقتصاد ملی كه همه عناصر آن درهمآمیخته و تابع قانون واحدی باشند، جایگزین شود. از دیگر خواستههای حزب در زمینه مسائل اقتصادی و اجتماعی، میتوان به اعتقاد این حزب به جداكردن طرحهای نظری و علمی اقتصادی هستدروت و تاكید آن بر ایفای نقش بهعنوان یك اتحادیه كارگری اشاره كرد كه خواهان واگذاری مالكیت این طرحها به اتحادیه كارگری و اتحادیههای تعاونی مربوط بود. حیروت همچنین ملیكردن و فك ارتباط صندوق بیماران و صندوقهای بازنشستگی از هستدروت و ادغام آن در خدمات درمانی و اجتماعی دولتی را مدنظر داشت. این حزب درخصوص ارتباط دین با حكومت، بر لزوم احترامگذاشتن به ارزشهای دین یهود تاكید میكرد.
شمار كرسیهای حزب حیروت (تا پیش از ادغام در لیكود) در دورههای مختلف كنیست بهاینترتیب میباشد: كنیست اول (۱۹۴۹) چهارده كرسی، كنیست دوم (۱۹۵۱) هشت كرسی، كنیست سوم (۱۹۵۵) پانزده كرسی، كنیست چهارم (۱۹۵۹) هفده كرسی، كنیست پنجم (۱۹۶۱) هفده كرسی، كنیست ششم (۱۹۶۵) پانزده كرسی (از مجموع بیستوشش كرسی گروه گاحل)؛ كنیست هفتم (۱۹۶۹) پانزده كرسی (از مجموع بیستوشش كرسی گروه گاحل).
۲ــ۱ــ حزب آزادگان: حزب آزادگان (همفلگا هلبرالیت هیسزئیلیت یا حزب لیبرال اسرائیل) از جمله احزاب میانهرو اسرائیل است. این حزب در سال ۱۹۶۱ از اتحاد دو حزب «پیشرو» و «اتحاد صهیونیستهای عمومی ــ حزب میانهرو» تشكیل شد. اما این اتحاد چندان دوام نیاورد و بهدنبال موافقت سران این حزب با حزب حیروت برای تاسیس گروه گاحل، بیشتر اعضای حزب پیشرو سابق از حزب آزادگان كنارهگیری كردند و حزب جدیدی بهنام حزب لیبرال مستقل را تشكیل دادند. این حزب تازهتاسیس در اوایل دهه ۱۹۸۰ به معراخ پیوست. اتحاد صهیونیستهای عمومی ــ حزب میانهرو، با نام حزب آزادگان، ابتدا در چارچوب گروه گاحل و سپس گروه لیكود به فعالیت خود ادامه داد، تااینكه در نیمه دوم دهه ۱۹۸۰ در حزب حیروت ادغام شد. حزب آزادگان در چارچوب لیكود، با منازعات بیوقفه اعضایش بر سر تصاحب ریاست حزب و موقعیتهای برتر روبرو بود و همین امر به شكلگیری جناحهای مختلف در درون این حزب منجر شد. در آستانه انتخابات پارلمانی سال ۱۹۹۲، گروهی از اعضای حزب آزادگان به رهبری اسحاق موداعی از لیكود جدا شدند اما پس از انتخابات، حزب مذكور بهدلیل بهدستنیاوردن درصد آرای لازم برای ورود به كنیست، منحل گردید.
اعضا و هواداران حزب آزادگان، از میان طبقات متوسط و سرمایهدار جامعه بودند. برنامه اقتصادی ــ اجتماعی این حزب شامل موارد زیر بود: اقتصاد متكی بر فعالیت بخش خصوصی با حداقل دخالت دولت؛ تفكیك نقش هستدروت بهعنوان یك اتحادیه كارگری از نقش اقتصادی آن؛ داوری اجباری بهمنظور حل منازعات كارگری، ملیكردن خدمات بهداشتی و تامین اجتماعی و تدوین قانون اساسی دولت.
در زمینه مسائل سیاسی و اجتماعی، میان حزب آزادگان و حزب لیكود، چه در چارچوب گاحل یا لیكود، اتفاقنظر وجود دارد.
شمار كرسیهای حزب آزادگان در دورههای مختلف كنیست (تا پیش از تشكیل لیكود) به ترتیب زیر میباشد: كنیست پنجم (۱۹۶۱) هفده كرسی، كنیست ششم یازده كرسی (از مجموع بیستوشش كرسی گاحل)، كنیست هفتم (۱۹۶۹) یازده كرسی (از مجموع بیستوشش كرسی گاحل).
۳ــ۱ــ حزب مركز آزاد: مركز آزاد (یا همركاز هخوفشی)، یك حزب دستراستی است كه در سال ۱۹۶۷ توسط گروهی به رهبری شموئیل تمیر تاسیس شد. این گروه پس از اعتراض به تسلط مستبدانه مناخیم بگین، رهبر وقت حزب حیروت، و درخواست اجرای پارهای اصلاحات دموكراتیك در نحوه اداره امور حزب، از حیروت اخراج شدند. در انتخابات سال ۱۹۶۹، حزب مركز آزاد توانست دو كرسی كنیست را از آن خود كند. این حزب، در سال ۱۹۷۳ در تشكیل حزب لیكود شركت كرد و بهعنوان بخشی از این تشكل تازهتاسیسیافته درآمد.
در سال ۱۹۷۵، حزب مركز آزاد به دو گروه تقسیم شد: گروه اول به رهبری شموئیل تمیر، ضمن حفظ نام مركز آزاد، از لیكود خارج شد و در سال ۱۹۷۶ در تاسیس جنبش دموكراتیك برای تغییر شركت كرد. اما گروه دیگر، به رهبری الیمیزر شوستاك، با نام مركز مستقل در حزب لیكود باقی ماند و در سال ۱۹۷۶ با مشاركت حزب فهرست رسمی و گروه «سرزمین یكپارچه اسرائیل»، حزب لعام را در چارچوب لیكود تاسیس كرد.
۴ــ ۱ــ حزب فهرست رسمی: حزب فهرست رسمی (یا هرشیماه همملخیت) در سال ۱۹۶۸ توسط شماری از اعضای سابق حزب رافی به رهبری دیوید بن گوریون كه در اعتراض به تصمیم بیشتر اعضای این حزب مبنی بر مشاركت با احزاب مبای و احدوت هعفودا در تاسیس حزب كارگر، از حزب خارج شده بودند، تشكیل شد.
حزب فهرست رسمی در انتخابات سال ۱۹۶۹ شركت كرد و چهار تن از نامزدهای آن توانستند به كنیست راه یابند. در سال ۱۹۷۳ این حزب در تاسیس لیكود مشاركت كرد (در آن زمان بنگوریون از حزب خارج شده و سیاست را بهطوركلی كنار گذاشته بود). سه سال بعد، یعنی در سال ۱۹۷۶، این حزب به اتفاق حزب مركز مستقل و گروه «سرزمین یكپارچه اسرائیل»، حزب لعام را در چارچوب لیكود تشكیل دادند.
۲ــ حزب هتحیا:
هتحیا (رستاخیز) یكی از احزاب افراطی فرقهگرا است كه در اواخر سال ۱۹۷۹ توسط تعدادی از گروههای سیاسی و حامیان سیاست شهركسازی مخالف معاهده كمپدیوید كه در ماه مه همان سال به امضای اسرائیل و مصر رسید، تشكیل شد. تلاش برای لغو موافقتنامه مزبور، بسیج افكار عمومی بر ضد هرگونه عقبنشینی از شبهجزیره سینا و جلوگیری از هرگونه توافقی بهمنظور دادن خودمختاری به منطقه كرانه باختری در راس اهداف موسسان این حزب قرار داشت. در تاسیس این حزب، تشكلهای مذهبی و لائیك شركت كردند. این تشكلها از سال ۱۹۷۸ با ایجاد جبهه واحدی به نام بنای («بریت نثمانی ایرتس یسرائیل» یا پیمان وفاداران به سرزمین اسرائیل)، سعی كردند با فشارآوردن به دولت بگین، از هرگونه عقبنشینی از سرزمینهای اشغالی جلوگیری كنند. پس از امضای معاهده كمپ دیوید، این تشكلها به منظور تقویت همكاری فیمابین خود و مقابله با آنچه آن را سرآغاز فاصلهگرفتن از آرمانهای اساسی صهیونیستی مینامیدند، درصدد تشكیل یك حزب سیاسی برآمدند.در تشكیل حزب هتحیا چندین تشكل و گروه سیاسی راستگرای افراطی شركت داشتند كه مهمترین آنها عبارتند از: گروه پروفسور یوفال نئمان، رئیس وقت دانشگاه تلآویو، جنبش مذهبی و حامی سیاست شهركسازی گوش ایمونیم، گروه «وفاداران به اصول حیروت» در لیكود به رهبری غیئولا كوهن و گروه «جنبش سرزمین اسرائیل» در لیكود به رهبری موشی شمیر. موسسان حزب هتحیا، معاهده كمپ دیوید را خیانت به آرمانهای اساسی صهیونیسم، تهدید برای امنیت اسرائیل و نشانهای بر حركت روبهعقب اجتماعی، سیاسی و روحی جامعه، دولت و دستگاه حكومت در اسرائیل میدانند. از نظر موسسان این حزب تنها راه علاج این سیر قهقرایی، بازگشت به اصول اولیه جنبش صهیونیسم، مطابق با فهم آنان از این اصول است. موسسان حزب هتحیا، با اتخاذ آن دسته از اصول اولیه جنبش صهیونیسم كه با دیدگاه فكری و سیاسی آنها هماهنگی دارد، این اصول را در بیانیه اعلام تاسیس حزب قرار دادهاند. این اصول عبارتند از: ایده سرزمین یكپارچه اسرائیل؛ تاكید بر اهمیت تورات و فرهنگ یهودی در ساختن ملت، طلایهداری در مهاجرت به اسرائیل و آمادگی برای پذیرش و تحمل سختیها و فداكاری در راه تاسیس وطن ملی یهود، تكیه بر نیروی نظامی به منظور دفاع از اسرائیل، اعتمادنكردن به فلسطینیان و اعراب و اعتقاد به ممكننبودن دستیابی به صلح با آنان.
هتحیا، از دید موسسانش، تنها یك حزب سیاسی نیست بلكه یك حزب و جنبش ریشهدار است كه هدف بلندمدت آن احیای مجدد آمال و آرزوهای بنیانگذاران جنبش صهیونیسم میباشد.
حزب هتحیا در انتخابات كنیست دهم (سال ۱۹۸۱) شركت كرد و برنامه سیاسی این حزب در انتخابات مذكور شامل نكات عدیدهای بود كه از جمله میتوان به لغو معاهده كمپ دیوید و تاكید بر الحاق فوری سرزمینهای اشغالی اشاره كرد. در این انتخابات هتحیا توانست سه كرسی كنیست را از آن خود كند. با نزدیكشدن زمان عقبنشینی از سینا، بهرغم مخالفت شدید دولت، سران این حزب تلاش كردند مردم را به ایستادگی وادار كنند اما در این كار موفق نشدند. بااینهمه، در سال ۱۹۸۲، و در پی تهاجم اسرائیل به لبنان، آنان با پیوستن به كابینه بگین موافقت كردند و یوفال نئمان، رهبر حزب، بهعنوان وزیر علوم و توسعه و رئیس كمیته وزارتی امور شهركسازی منصوب شد. كمیته مذكور بعدها با احداث بیش از چهل شهرك یهودینشین (عمدتا در كرانه باختری) موافقت كرد.
در انتخابات پارلمانی (سال ۱۹۹۲)، هتحیا در برنامه سیاسی خود بر موارد زیر تاكید كرده بود: رد اعطای خودمختاری به فلسطینیان، الحاق فوری كرانه باختری و نوار غزه به حاكمیت اسرائیل و توسعه عملیات شهركسازی در آنها، سركوب شدید قیام مردم فلسطین (انتفاضه)، مقابله قاطعتر با فلسطینیان و موسسات آنها و انتقال آوارگان فلسطینی در كرانه باختری و نوار غزه به كشورهای عربی و اسكان دایم آنان در این كشورها. اما در میان ناباوری محافل سیاسی، این حزب با بهدستنیاوردن حداقل درصد آرای لازم برای ورود به كنیست (۵/۱ درصد كل آرای رایدهندگان)، نتوانست هیچیك از نامزدهای خود را به كنیست راه دهد. به دنبال این شكست، یوفال نئمان از ریاست حزب استعفا داد و از دنیای سیاست كنارهگیری كرد. درحالحاضر اوضاع حزب بهشدت متزلزل گردیده و تقریبا هیچ فعالیت سیاسی ندارد.
شمار كرسیهای حزب در دورههای مختلف كنیست بهشرح زیر میباشد: كنیست دهم (۱۹۸۱) سه كرسی، كنیست یازدهم (۱۹۸۴) پنج كرسی، كنیست دوازدهم (۱۹۸۸) سه كرسی.
۳ــ حزب تسومت:
تسومت (دوراهی)، از احزاب فرقهگرای بهشدت افراطی است كه رفائیل ایتان، رئیس سابق ستاد ارتش اسرائیل، آن را پس از بازنشستهشدن، در سال ۱۹۸۳بنیانگذاری كرد. شماری از نظامیان بازنشسته و همكاران سابق ایتان در ارتش و تعدادی از ساكنان كیبوتسها و موشافها (طرفدار تفكر «سرزمین یكپارچه اسرائیل») و در راس آنها گروه كیبوتس عین فیرد، اعضای اولیه حزب تسومت را تشكیل میدادند.
اندكی پیش از انتخابات سال ۱۹۸۴، حزب تسومت به حزب هتحیا پیوست. هتحیا، همانگونه كه پیشتر گفتیم، از جنبش مذهبی گوش ایمونیم و چندین گروه دیگر با گرایشهای حزبی و سیاسی گوناگون تشكیل میشود. این گروهها بهرغم اختلاف در اهداف اجتماعی و بینش كلی نسبت به ماهیت دولت، همگی مدافع سیاست شهركسازی و برخوردار از یك برنامه سیاسی افراطی و نیز وفادار به تفكر «سرزمین یكپارچه اسرائیل» هستند.
دیری نپایید كه بین ایتان و تعدادی از سران حزب هتحیا در موارد بسیاری اختلافنظر پدید آمد. دركل نگرش ایتان بهمسائل با آنان فرق میكرد. او پرورشیافته جنبش كارگری صهیونیستی، بالماخ و ارتش اسرائیل بود درحالیكه رقبایش از عناصر مذهبی و دستراستی و پرورشیافتگان حزب مفدال اقلیتها (مدارس دینی)، حزب حیروت و جنبش اصلاحطلب بودند. ایتان با پافشاری بر بهسربازیرفتن محصلان مدارس دینی و مخالفت با دخالتدادن شعب در برخی موارد قانونگذاری و اختصاص بودجه از سوی دولت به موسسات دینی، خشم عناصر مذهبی را برانگیخت. در مقابل، ایتان نیز از نحوه عملكرد گوش آمونیم و عناصر مذهبی و نیز از شكل و ماهیت ایدههای سیاسی آنها به خشم آمده بود. باگذشتزمان، اختلافات میان طرفین به اوج خود رسید و در سال ۱۹۸۷ ایتان و غیئولا كوهن، رهبر سابق گروه حیروت در حزب احیاء، به جبههگیری علیه یكدیگر پرداختند و همدیگر را به تلاش برای سلطه بر حزب متهم كردند. اندكی پیش از انتخابات سال ۱۹۸۸، حزب تسومت دچار انشعاب شد و ایتان حزب خود را یكبار دیگر سازماندهی كرد.
در انتخابات سال ۱۹۸۸، تسومت توانست كرسیهایی در كنیست بهدست آورد و در سال ۱۹۹۰ با مطرحشدن حزب كارگر از كابینه ائتلافی اسحاق شامیر، تسومت وارد كابینه شد و ایتان وزارت كشاورزی را عهدهدار گردید. در اواخر سال ۱۹۹۱، ایتان در اعتراض به مخالفت شامیر با طرح انتخاب مستقیم نخستوزیر از سوی مردم، از مقام خود كنارهگیری كرد اما در ماه مه ۱۹۹۲ و در پی تصویب طرح مزبور در كنیست، دوباره به كابینه بازگشت. نتایج انتخابات سال ۱۹۹۲ دور از انتظار محافل سیاسی و خود حزب تسومت بود. در این انتخابات تسومت به یك پیروزی بزرگ نائل آمد و هشت نفر از نامزدهای این حزب توانستند به كنیست سیزدهم راه یابند، درحالیكه در كنیست دوازدهم، تسومت تنها توانسته بود دو نماینده خود را در كنیست جای دهد.
تسومت از لحاظ فكری، در عرصه مسائل سیاسی و امنیتی گرایشهایی بهشدت افراطی و در زمینه مسائل اقتصادی و اجتماعی جهتگیریهایی بهاصطلاح چپگرایانه دارد و از دشمنان سرسخت فلسطینیان، از جمله فلسطینیان ساكن در اراضی اشغالی سال ۱۹۴۸ كه دارای تابعیت اسرائیلیاند، بهشمار میرود. ایده «سرزمین یكپارچه اسرائیل» مركز ثقل تفكر و محور اصلی فعالیتهای این حزب را تشكیل میدهد. اصول و خطمشیهای عمده تسومت در آخرین انتخابات پارلمانی (سال ۱۹۹۲) عبارت بودند از: پافشاری بر یكپارچگی شهر بیتالمقدس بهعنوان پایتخت اسرائیل؛ مخالفت با هرگونه عقبنشینی از اراضی اشغالی فلسطین و سوریه؛ گسترش عملیات شهركسازی در تمامی اراضی؛ مقابله و سركوب قاطع، خشونتآمیز و فراگیرتر قیام مردم فلسطین (انتفاضه)؛ خودداری از بهرسمیتشناختن یا مذاكره با ساف؛ رد تشكیل كشور مستقل فلسطین در كرانه باختری رود اردن؛ مخالفت با اعطای خودمختاری همراه با اختیارات گسترده به فلسطینیان؛ ادامه تسلط اسرائیل بر اراضی اشغالی و سیطره كامل آن بر امور امنیت داخلی و خارجی؛ احاطه كامل بر منابع طبیعی و زیرساختارها، زمینها، آب و برق و راههای اصلی و محدودكردن خودمختاری فلسطینیان به امور شهرداریها؛ بسط فوری حاكمیت اسرائیل بر كرانه باختری و نوار غزه از طریق انتقال و اسكان فلسطینیان در كشورهای عربی؛ همچنین مشروطكردن تابعیت اسرائیلی فلسطینیان ساكن در اراضی اشغالی سال ۱۹۴۸ و برخورداری آنان از حقوق سیاسی و اجتماعی مترتب بر آن به اثبات وفاداری و تبعیت كامل آنان از دولت اسرائیل و خدمت در ارتش این دولت به مدت سه سال (برابر با مدت خدمت یهودیان در ارتش) و سلب تابعیت و بیرونراندن آن عده كه به امنیت اسرائیلی خلل وارد میكنند.در عرصه اقتصاد و اجتماع و درخصوص رابطه میان دین و حكومت، تسومت بر بهبود شرایط زندگی اقشار فقیر و محروم جامعه، برابری در تحصیل، واگذاری ارائه خدمات بهداشتی و تامین اجتماعی به دولت، جدایی دین از سیاست، مقابله با سختگیریهای مذهبی و نیز بر سربازیرفتن محصلان مدارس دینی تاكید دارد. پایگاه انتخاباتی تسومت را اغلب اشكنازها تشكیل میدهند. گروههای متنوعی در میان رایدهندگان این حزب پیدا میشوند؛ چراكه عدهای مجذوب صراحت و ثبات تقریبی مواضع سیاسی تسومت شده و شماری دیگر فریفته نكات معینی در برنامه سیاسی آن گردیدهاند. تسومت از حمایت جوانان، ارتشیان، ساكنان شهركهای مرزهای شمالی و هواداران ایده «سرزمین یكپارچه اسرائیل» ساكن در كیبوتسها و موشافهای وابسته به جنبش كارگری صهیونیستی برخوردار است.
۴ــ حزب یعود:
یعود (پیمان) یكی از احزاب دستراستی بهشدت قومیتگرا است كه در فوریه ۱۹۹۴ توسط سه عضو كنیست به نامهای غونین سیغف، آلیكس، گولد فارب و استیر سلموفتیس تشكیل شد. این سه عضو كنیست بهدلیل درگیری با رفائیل ایتان، رهبر حزب تسومت، به همراه شماری از هوادارانشان از این حزب جدا شدند. این عده، یكی از سران حزب تسومت را به كلاهبرداری متهم كردند ولی ایتان ضمن رد این اتهام، آنان را مورد تهاجم شدید قرار داد و همین امر به جداشدن آنها از حزب منجر شد. سه عضو جداشده، نخست یك گروه مستقل در كنیست تشكیل دادند و سپس حزبی به نام یعود را تاسیس كردند. دبیرخانه موقت این حزب، سیغف را به ریاست حزب، گولد فارب را بهعنوان رئیس گروه پارلمانی و سلموفتیس را به ریاست كمیته مركزی برگزید. حزب یعود بهرغم تاكید بر «یكپارچگی سرزمین اسرائیل» در برنامه سیاسی خود، راه را برای پیوستن به كابینه ائتلافی اسحاق رابین همچنان باز گذاشت. در اواسط سال ۱۹۹۴، در مذاكرات نمایندگان این حزب با نمایندگان حزب كارگر، طرفین در زمینه پیوستن یعود به كابینه به توافق رسیدند و بعدها این توافق صورت واقعیت نیز پیدا كرد.
۵ــ حزب مولیدت:
مولیدت (میهن) یك حزب راستگرای بهشدت قومیتگرا و از دشمنان سرسخت فلسطینیان و اعراب است. این حزب را سرلشگر ذخیره رحبعام زئیفی (معروف به گاندی) اندكی پیش از انتخابات سال ۱۹۸۸ با شعار ترانسفر (كه از نظر مولیدت به معنی تبعید تمامی ساكنان فلسطینی كرانه باختری و نوار غزه به كشورهای عربی است) بنیانگذاری كرد.
مولیدت در انتخابات مزبور توانست دو تن از نامزدهای حزب خود را راهی كنیست كند و باتوجهبهاینكه تنها سه ماه از تاسیس این حزب گذشته بود و در آن زمان، حزب، فاقد رهبری و نیز موسسات ارگانی و امكانات مالی قابلتوجهی بود، این موفقیت نشان میدهد شعارهای افراطی در میان صهیونیستها از جذابیت برخوردار است؛ چنانكه پیش از مولیدت، حزب كاخ به رهبری خاخام مئیر كهانا، نیز توانست با همین شعار در انتخابات سال ۱۹۸۴ وارد كنیست شود؛ هرچند دادگاه عالی اسرائیل از شركت این حزب در انتخابات سال ۱۹۸۸ به دلیل افكار نژادپرستانه آن جلوگیری كرد.
در انتخابات سال ۱۹۹۲، حزب مولیدت توانست سه كرسی كنیست را از آن خود كند ولی اندكی پس از انتخابات، میان زئیفی، رهبر حزب و عضو كنیست، و شائول گوتمان، عضو دیگر حزب در كنیست و نفر دوم در لیست انتخاباتی حزب مولیدت، اختلافی پیش آمد و همین اختلاف سبب شد تا در ماه مه ۱۹۹۴، گوتمان از حزب اخراج شود؛ هرچند كماكان عضو كنیست باقی ماند.
مولیدت، به لحاظ فكری، در بیشتر موارد مواضع مشتركی با افراطیترین احزاب جناح راست دارد. اما آنچه مولیدت را از دیگر احزاب افراطی جناح راست متمایز میكند و در حقیقت همین مساله سبب ادامه حیات این حزب میباشد، شعار «ترانسفر» است كه مولیدت آشكارا آن را هدف اصلی خود اعلام كرده و شیوههای اجرای آن را نیز پیشنهاد میكند. مولیدت ادعا میكند كه او خواهان خروج بهاصطلاح توافقی و داوطلبانه فلسطینیان است و مانند احزاب كاهانا و كاخ در پی اخراج قهری آنان نیست. زئیفی، رهبر حزب مولیدت، در تعریف «ترانسفر توافقی» میگوید: ترانسفر توافقی، عبارت است از عمل مبادله جمعیت با توافق دولتها بهمنظور دستیابی به هدفی مشترك؛ مانند پایاندادن به وضعیت جنگی (چنانكه بین تركیه و یونان در اوایل این قرن اتفاق افتاد) یا تحقق صلح (همانطوری كه بین اسرائیل و مصر در دهه ۱۹۸۰ و زمانیكه اسرائیل اقدام به تخلیه ساكنان یهودی شبهجزیره سینا نمود، پیش آمد). وی در بیان منظور خود از «ترانسفر داوطلبانه» میگوید: ترانسفر داوطلبانه به معنی مهاجرت فرد به دلایل شخصی، خانوادگی، اجتماعی، دینی، قومی، امنیتی، اقتصادی و غیره است.
۶ــ حزب كاخ:
كاخ (به معنی: «این چنین با مشت») یك حزب دستراستی، نژادپرست و بهشدت افراطی (به لحاظ دینی و قومی) و دارای گرایشهای فاشیستی آشكار است كه در سال ۱۹۷۳ توسط خاخام مئیر كهانا كه در سال ۱۹۷۱ به اسرائیل مهاجرت كرده بود تاسیس شد. وی ریاست «اتحادیه دفاع از یهودیان» را كه در سال ۱۹۶۸ در امریكا تشكیل شد، نیز برعهده داشت.
مرام كاخ یا بهعبارتدقیقتر، مرام رهبر آن، كهانا، تركیبی از اندیشههای مذهبی، كراهت شدید نسبت به اعراب و تفكراتی فاشیستی برگرفته از جنبشهای دستراستی نژادپرست امریكا است. حزب كاخ نخستین حزب سیاسی در تاریخ اسرائیل است كه آشكارا شعار بیرونراندن فلسطینیان (اعم از فلسطینیان سال ۱۹۴۸ كه دارای تابعیت اسرائیلاند یا آنهایی كه در مناطقی اشغالشده در جریان جنگ ۱۹۶۷ ساكنند) را از سراسر اسرائیل مطرح كرد. حزب كاخ پس از تشكیل، ابتدا فلسطینیان سال ۱۹۴۸ را مورد تهاجم قرار داد و با تلاش برای تلخكردن زندگی و تحریك احساسات خصمانه یهودیان بر ضد آنها، سعی كرد زمینه اخراج آنان را از اسرائیل فراهم كند. حملات تبلیغی كاخ علیه فلسطینیان، بسیار مبتذل و مستهجن بود. این حملات در نیمه نخست دهه ۱۹۸۰ به اوج خود رسید. در آن زمان كهانا، رهبر حزب، بهراهاندازی راهپیماییهایی به سمت شهرها و روستاهای عربنشین بهمنظور برانگیختن ساكنان آنها و نیز جلب توجه رایدهندگان یهودی به خود و حزبش، اقدام كرد. این راهپیماییها همواره به درگیری با فلسطینیان میانجامید و بههمیندلیل مقامات اسرائیل با احساس خطر از ادامه این راهپیماییها، كهانا را از ورود به شهرها و روستاهای عربنشین منع كردند. در نیمه دوم دهه ۱۹۸۰، كاخ بهجای مناطق اشغالی سال ۱۹۴۸، كرانه باختری را در كانون تحركات خود قرار داد. هماكنون بیشترین حامیان و طرفداران كاخ را یهودیان ساكن در كرانه باختری تشكیل میدهند و مقر این حزب نیز در شهرك یهودینشین كریات اربع در نزدیكی شهر الخلیل، قرار دارد. هماكنون اقدامات عملیاتی دو سازمان مسلح مخفی «كمیته تامین راهها» (تاسیس در ۱۹۸۶) و «دولت یهودا» (تاسیس در سال ۱۹۸۹) كه به اشخاص حمله میكنند و به تخریب داراییها، درختان و كشتزارها و نیز به ترور شخصیتهای فلسطینی میپردازند، به كاخ نسبت داده میشوند.در نوامبر ۱۹۹۰، كهانا كه برای جمعآوری كمك برای حزب خود در امریكا به سر میبرد، توسط یك امریكایی مصریتبار به قتل رسید. پس از قتل وی، كاخ به دو جناح «كاخ» و «كهانا زنده» تقسیم شد. جناح كاخ در مقایسه با جناح كهانا زنده، بزرگتر و خطرناكتر است و تعداد اعضای ثبتشده آن چندصد نفر و شمار هوادارانش بالغ بر چندهزار نفر میباشند. كادر رهبری این جناح عبارتند از: باروخ مرزیل (رئیس)، نوعام فدرمان (سخنگو) و تیران بولاك (رئیس «كمیته تامین راهها»). جناح كهانا به رهبری بنیامین كهانا (فرزند مئیر كهانا) چندان نیرومند نیست و شمار اعضای آن تنها به چند ده نفر میرسد. در سپیدهدم روز بیستوپنجم فوریه ۱۹۹۴، باروخ گولدشتاین، پزشك و افسر ذخیره ارتش اسرائیل و عضو جناح كاخ، با ورود به حرم حضرت ابراهیم(ع) در شهر الخلیل، مرتكب جنایتی فجیع شد. گولدشتاین به سوی نمازگزاران مسلمان اقدام به تیراندازی نمود و دهها تن از آنان را كشته و زخمی كرد. بهدنبال این جنایت، رژیم صهیونیستی با تروریستخواندن دو حزب كاخ و كهانا، فعالیت آنها را غیرقانونی اعلام كرد و نیز دستور بازداشت پنج تن از رهبران كاخ و مصادره سلاح شخصی برخی اعضای این حزب را صادر نمود.
بهطوركلی پایگاه حزبی و مردمی كاخ را شماری از اقشار اجتماعی بیبضاعت و كمسواد، ناراضی از دستگاه حكومت و دشمن سرسخت فلسطینیان تشكیل میدهند. در میان سران و اعضای هسته اصلی این حزب، تعداد قابلتوجهی عناصر مهاجرتكرده از امریكا وجود دارند كه از ویژگیهای بارز آنان باید به تعصب دینی، دشمنی با غیریهودیان و اعتقادشان به منجی آخرالزمان اشاره كرد.
جــ اردوگاه مذهبگرایان
در اسرائیل، مذهبگرایان به دو بخش عمده تقسیم میشوند: مذهبگرایان صهیونیستی كه در زبان عبری «هتسوینم هداتییم» نامیده میشوند و مذهبگرایان افراطی كه در زبان عبری به آنان حریدیم (پرهیزكاران) گفته میشود. هر دو گروه، به جناح ارتدوكسی یهودیت وابسته هستند. در صحنه سیاسی اسرائیل، حزب مفدال نماینده مذهبگرایان صهیونیستی است و احزاب اگودات اسرائیل، دیگل هتوراه و شاس، مذهبگرایان افراطی را نمایندگی میكنند. مذهبگرایان اصلاحطلب و محافظهكار كه گروه اندكی هستند، فعالیت سازمانیافتهای در صحنه سیاسی ندارند.
مذهبگرایان افراطی (حریدیم) بهنوبهخود به دو فرقه تقسیم میشوند: فرقه حسیدیه و فرقه لتوانیه. حسیدیه جنبشی با منش صوفیگرایانه است كه در قرن هیجدهم در لتوانی (واقع در جنوب شرقی لهستان) شكل گرفت. پیروان این فرقه با ارائه تفكری تازه از دین، برداشتهای مرسوم آن زمان را نادرست خواندند و به مخالفت با آن پرداختند. مطابق تفكر جدید در این فرقه، هدف از دین، پیوستن به خدا از طریق غرقشدن در اندیشه به او و تلاش برای شناخت خصوصیات او میباشد.
پیروان این فرقه خود را از مطالعه عمیق در تعالیم دینی بینیاز میدانند؛ زیرا به اعتقاد آنان صرف اقامه شعائر مذهبی، آنها را از این امر بینیاز میكند. آنان همچنین ادعا میكنند هر انسانی كه راستگو و درستكردار باشد، میتواند همانند خدا شود و به اسرار او پی ببرد. حسیدیه، با اعتقاداتشان خشم خاخامها را برانگیختند و معارضان آنها، تفكرات این جنبش را نوعی چشمبندی توصیف كردند. معارضان جنبش حسیدیه اغلب به «لتوانیها» معروفند؛ زیرا پیدایی آنها در لتوانی بود.
با گذشت زمان از شدت منازعه میان حسیدیه و معارضان آن كاسته شد و از اوایل قرن بیستم، طرفین با تشكیل حزب اگودات اسرائیل و «شورای عالی علمای تورات»، بهعنوان كمیته عالی سیاسی ــ مذهبی حزب، راه همزیستی و همكاری سیاسی با یكدیگر را در پیش گرفتند. اما اندكی پیش از انتخابات سال ۱۹۸۸ و با آغاز مجدد منازعه میان طرفین، لتوانیها از حزب اگودات اسرائیل منشعب شدند و حزب جدیدی بهنام دیگل هتوراه را تشكیل دادند.
۱ــ حزب مفدال:
مفدال (مفلغا داتیت لئومیت، یا حزب دینی ملی) یكی از احزاب مذهبی صهیونیستی است كه در سال ۱۹۵۶ با اتحاد دو حزب مذهبی صهیونیستی باسابقه «همزرامی» و «هبوعیل همزرامی» تشكیل شد. حزب همزرامی در سال ۱۹۰۲ در روسیه و حزب هبوعیل همزرامی در سال ۱۹۲۲ در فلسطین پایهگذاری شدند. این دو حزب مشتركا جناح مذهبی جنبش صهیونیستی را تشكیل میدادند. حییم موشی شابیرا، یوسف بورگ، اسحاق روفائیل و زیرح فیرهاتیك برجستهترین رهبران حزب مفدال بههنگام تاسیس به شمار میروند. حزب مفدال از بدو تاسیس تا سال ۱۹۷۷، همپیمانی دیرینه با احزاب همزرامی و هبوعیل همزرامی و نیز همپیمانی با حزب مبای كه از نیمه دهه سوم برقرار بود، را حفظ كرد و در تمامی كابینههای ائتلافی كه به رهبری حزب مبای یا حزب كارگر تا سال ۱۹۷۷ تشكیل میشدند، شركت داشت.
شورای عالی خاخامان اسرائیل و موسسات آموزش دینی دولتی، در اختیار حزب مفدال هستند و این حزب تعدادی یشیف (آموزشگاههای حرفهای و مدرسه عالی تلمود) را اداره میكند و در دانشگاه علوم دینی بار ــ ایلان كه در دهه پنجاه احداث شده است، نفوذ زیادی دارد. جنبش مدافع سیاست شهركسازی هكیبوتس هداتی (كیبوتس دینی) شامل تعدادی كیبوتس و دهها موشاف، و نیز جنبش جوانان بنیعكیفا (تشكیلشده در سال ۱۹۲۹) و یك جنبش زنان كه در دهه ۱۹۶۰ تاسیس یافته است، به مفدال وابستهاند. همچنین این حزب چندین موسسه مالی و اقتصادی و در راس آن بانك همزرامی، بانك بوعیل همزرامی و شركت ساختمانی مشحاف را در اختیار دارد. روزنامه هتسوفیه، ارگان حزب مفدال است.
۲ــ حزب یهدوت هتوراه:
یهدوت هتوراه (یهودیان تورات) یك گروه انتخاباتی پارلمانی و مذهبی است كه در سال ۱۹۹۲ با ائتلاف احزاب اگودات اسرائیل و دیگل هتوراه تشكیل شد (این دو حزب نمایندگان آن عده از اشكنازیها هستند كه امروزه در اسرائیل به حریدیها، یعنی بنیادگرایان، موسومند). حزب اگودات اسرائیل و حزب دیگل هتوراه توافق كردند كه در جهت ادغام دو حزب «شورای عالی علمای تورات» و تهیه لیست انتخاباتی واحد برای انتخابات سراسری كنیست تلاش كنند اما تا اواخر سال ۱۹۹۵، این ادغام تحقق نیافت. در انتخابات سال ۱۹۹۲ گرچه یهدوت هتوراه توانست چهار كرسی كنیست را به خود اختصاص دهد، بااینوجود از مشاركت در كابینه تشكیلشده به رهبری اسحاق رابین خودداری كرد.
۳ــ حزب اگودات اسرائیل:
اگودات اسرائیل (مجمع اسرائیل) یك حزب سیاسی ــ مذهبی مخالف صهیونیسم است كه در سال ۱۹۱۲ در لهستان توسط برخی رهبران دینی وابسته به جناح ارتدوكسی یهودیت از كشورهای آلمان، لتوانی، مجارستان و لهستان، تشكیل شد. این رهبران علیرغم وجود پارهای اختلافات اساسی و غیراساسی در میان خودشان، در یك نكته اتفاقنظر داشتند و آن دشمنی با صهیونیسم و قرارگرفتن آن در جایگاه یك ایده جنبشی و یا یك برنامه سیاسی و اجتماعی است.
ایده صهیونیسم بر پایه عقاید ناسیونالیستی و لائیك (در تلفیق با پارهای اندیشههای لیبرالی و نیز سوسیالیستی) تشكیل شده و از قوم یهود دعوت میكند برای پایاندادن به زیستن در شرایط تبعیدگونه در سراسر جهان، به فلسطین مهاجرت كنند و به دولت و جامعه امروز اسرائیل كه براساس اصول تازهای استوار است كمككنند. اما این ایده از نظر حزب اگودات اسرائیل، كفر، خروج از دین، مایه تخریب مبانی روحی و مادی زندگی فرقههای گوناگون یهودی در سراسر دنیا و نافرمانی در برابر مشیت الهی به حساب میآید. درواقع این حزب با تمسك به تورات و احكام دین یهود، دین را یگانه تنظیمكننده زندگی و رفتار فردی و گروهی یهودیان میداند. همچنین این حزب برای ارزشها و شیوههای مرسوم زندگی و رفتاری یهودیان در جوامعی كه در میان آنها بهسر میبرند، احترام قائل بوده و آنها را ارزشمند و معتبر میشمارد. اگودات اسرائیل به شیوه خاص خود، به منجی آخرالزمان عقیده دارد. طبق عقیده آنان، نجات ملت یهود (بلكه سراسر عالم) و بازگشت آنان از «تبعیدگاه» به «سرزمین مقدس» و استقرار «پادشاهی پروردگار» روی زمین، جز با ظهور منجی آخرالزمان (هرگاه خدا اراده كند) امكانپذیر نخواهد بود و از دست جنبش صهیونیستی و یا هیچكس دیگر، كاری ساخته نیست.در حزب اگودات اسرائیل، تصمیمات مهم توسط شورایی بهنام شورای عالی علمای تورات گرفته میشوند. شورای مذكور، از روسای مدارس دینی تشكیل یافته و هرزمانكه لازم باشد، تشكیل جلسه میدهد. رسیدگی به امور روزمره حزب و نهادهای وابسته، به واسطه گروه نمایندگان حزب در كنیست و ارگانهای خاصی كه با شیوههای پیچیده انتخاب میشوند، انجام میپذیرد. درحالحاضر پایگاه انتخاباتی حزب اگودات اسرائیل را توده بنیادگرایان و اشكنازیها، كه بیشتر آنان در شهر بیتالمقدس و منطقه بنیبراك واقع در نزدیكی تلآویو ساكنند، تشكیل میدهند. پایگاه این حزب هرچند به لحاظ جغرافیایی و طیف طرفداران گسترده نیست، اما در نوع خود بسیار قوی، محكم و باثبات است. درواقع حزب اگودات اسرائیل با تكیه بر چنین پایگاهی است كه در اكثر انتخابات كنیست همواره در حدود چهار كرسی را به خود اختصاص میدهد. جداشدن یهودیان شرقی از این حزب و متعاقبا تاسیس حزب شاس توسط آنان، اخیرا ناكامیهایی را در حزب آگودات اسرائیل بهدنبال داشته است.
۴ــ حزب دیگل هتوراه:
دیگل هتوراه (به معنی: بیرق تورات) نیز یكی از احزاب مذهبی افراطی است كه بیشتر اعضای آن را بنیادگرایان تشكیل میدهند. این حزب اندكی پیش از انتخابات سال ۱۹۸۸ توسط سران یهودیان لیتوانیالاصل و عضو حزب اگودات اسرائیل و بنا به توصیه خاخام الیعیرز شاخ، رهبر عالی روحی طوایف لیتوانی و رئیس مدارس دینی بونیباج در منطقه بنیبراك، تاسیس شد. خاخام مذكور به سران طوایف یهودیان لیتوانی توصیه كرده بود از حزب اگودات اسرائیل جدا شوند و حزب جدیدی تشكیل دهند. این خاخام از اینكه سران حزب اگودات اسرائیل (كه اغلب از فرق حسیدیهاند) بهجای محكوم و تكفیركردن رهبران فرقه حسیدیه حباد، با آنان روابط مستحكمی برقرار نمودند، به خشم آمده بود. پیروان فرقه حباد مدعی بودند خاخام من لوبافیچ، رهبر روحی این فرقه كه در نیویورك اقامت داشت، همان «منجی موعود» است. اما با تشدید بیماری خاخام من لوبافیچ (رهبر روحی فرقه حباد)، پیروان این فرقه متوجه بیاساسبودن ادعای او شدند. ازاینرو آنها حزب اگودات اسرائیل و بهطوركلی سیاست را كنار گذاشتند و همین امر موجب شد تا موضوع بیاساس «منجی موعود» بودن خاخام لوبافیچ كه علت اصلی اختلاف دو حزب اغودات اسرائیل و دیگل هتوراه بود، نیز به فراموشی سپرده شود (لازم به یادآوری است كه خاخام مذكور در سال ۱۹۹۴ درگذشت).
درخصوص مناطق اشغالی و حل مشكل فلسطین، دیگل هتوراه در مقایسه با اگودات اسرائیل، دركل دیدگاه معتدلتری دارد. آبراهام رافیتس، رهبر دیگل هتوراه، در مقالهای كه اندكی پس از انتخابات سال ۱۹۸۸ در روزنامه جروزالمپست منتشر ساخت، نهتنها موافقت خود را با عقبنشینی از بعضی سرزمینهای اشغالی اعلام كرد، بلكه پس از مطرحشدن بحث استقرار یك كشور خلعسلاحشده فلسطینی در آن سرزمینها، اظهار داشت آماده احترامگذاشتن به پرچم چنین كشوری است.
۵ــ حزب شاس:
شاس (شومری توراه سفاردیم: نگهبانان سفاردی تورات) یكی از احزاب مذهبی بنیادگرا است. این حزب اندكی پیش از انتخابات سال ۱۹۸۴ توسط اعضای سفاردی حزب اغودات اسرائیل و تشویق خاخام الیعیرز شاخ و خاخام عوفاریا یوسف (خاخام بزرگ سابق یهودیان شرقی) تاسیس شد. دو خاخام مذكور در اعتراض به تسلط اشكنازیها (یهودیان غربی) بر حزب اگودات اسرائیل و عدم پرداخت سهم مناسبی در نهادها و لیست انتخاباتی حزب به سفاردیها (یهودیان شرقی)، طرفداران خود را به تشكیل حزب شاس تشویق كردند.
موفقیت پیدرپی شاس در انتخابات تاحدودی از ادامه حضور فعال یهودیان سفاردی در صحنه سیاست و آگاهی بیشتر آنان از موقعیت انتخاباتی قوی خود و تمایل شدید بسیاری از آنها برای داشتن حزبی سیاسی كه نماینده مستقیم سفاردیها محسوب شود، حكایت میكند.
دیدگاه مذهبی و فكری و اهداف كلی حزب شاس با حزب اگودات اسرائیل، شباهت دارد. هر دو حزب معتقدند كه دولت و جامعه باید براساس تورات و تعالیم دین یهود (موسوم به هالاخاه) حركت كنند. هر دو حزب بر مسائل مذهبی، تامین منافع مادی اتباع خود و خدمت به نهادها و تشكیلات وابسته تاكید دارند و به موضوعاتی كه به حوزه سیاست خارجی و امنیت مربوط میشوند، از قبیل مسائل مربوط به سرزمینهای اشغالی، موضع در برابر ملت فلسطین و حل مسالمتآمیز بحران خاورمیانه اهمیت زیادی نمیدهند. در مقایسه با اگودات اسرائیل، حزب شاس بهطوركلی آمادگی بیشتری جهت همكاری با احزاب لائیك و غیرمذهبی دارد و مواضع سیاسی آن در مقایسه با دیگر احزاب دینی از اعتدال بیشتری برخوردار است. پایگاه انتخاباتی شاس شمار بسیاری از یهودیان اعم از مذهبگرا و یا غیرمذهبی را در برمیگیرد؛ زیرا در دیدگاه یهودیان شرقی، شاس فراتر از یك حزب صرفا مذهبی تلقی میشود.
شاس بنیادگرایان شرقی را رهبری میكند اما بااینحال از سودجستن از حربه فرقهگرایی غافل نیست. فرقهگرایی مدنظر شاس، با آداب و عادات ارتباط دارد و برخلاف آنچه در دنیای بنیادگرایی مرسوم است، پیروان را به ادای فرایض مذهبی ملزم نمیكند. كسانی كه به نفع شاس رای میدهند، نهتنها بنیادگرا نیستند بلكه حتی ممكن است از معتقدان به مقدسبودن روز شنبه نیز نباشند؛ اما آنچه آنان را مجذوب این حزب میكند، همان تبلیغ و ترویج عادات و تقالید است. شاس بهگونهای موفقیتآمیز، توانسته است با تحریك احساسات افراد، بنیادگرایی و فرقهگرایی را در یكدیگر ادغام كند و هر دو را وسیله موفقیت خویش قرار دهد. از دید سنتگرایان كه از شمال آفریقا به اسرائیل مهاجرت كردهاند، شاس یك حزب مذهبی نیست «بلكه نمادی از سنتها و عشق به وطن اصلی و گذشتههای شیرین است كه در واقعیات رژیم اسرائیل حل شده یا از بین رفتهاند.»
«شورای علمای تورات»، عالیترین ارگان دینی و سیاسی حزب شاس است و تصمیمات مهم، توسط این شورا اتخاذ میگردند. رسیدگی به امور حزب و نهادهای آن و اخذ تصمیمات روزمره، به وسیله گروه نمایندگان حزب در كنیست و ارگانهای مشخص و منتخب صورت میپذیرد.
● تجلیگاه حضور احزاب: كنیست
محل ظهور و تجلی قدرت احزاب در ساختار سیاسی اسرائیل، پارلمان آن، موسوم به كنیست، میباشد. اسرائیل از جمله معدود واحدهای سیاسی است كه قانون اساسی مكتوب ندارد، بااینحال كنیست یا همان پارلمان اسرائیل در این راه قدم برداشته و در موارد لزوم و مقتضی، به تهیه و تنظیم پارهای قوانین اقدام مینماید. قوانینی كه كنیست آنها را تهیه میكند، هرچند هم كه لازم و ضروری باشند، قوانین كلی و اساسی شمرده نمیشوند.كنیست یا قوه مقننه اسرائیل، بر كارهای دولت نیز نظارت مستقیم دارد و با توجه به توضیحات فوق میتوان آن را هیات قانونگذاری مركزی در نظام سیاسی اسرائیل در نظر گرفت. نام كنیست از واژه عبری هكنیست هجدولا (مجلس بزرگتر) برگرفته شده كه نام هیات مقننه یهودیان دوران باستان بود. پس از ورود مهاجران یهود به فلسطین، مركزی شبیه به مجلس را تاسیس نموده و آن را اسیفات هنفحاریم یا هیات برگزیدگان نامیدند. تاریخ شروع كار هیات برگزیدگان، نوزدهم آوریل ۱۹۲۰ در قدس بود. این هیات خود را نماینده كلیه امور جامعه یهودی در فلسطین اعلام كرد. سرانجام پس از كشوقوسهای فراوان، هیات برگزیدگان پس از چهارمین دوره خود كه تا پایان دوره قیمومت طول كشید، در سیزدهم فوریه ۱۹۴۹ منحل گردید و مجلس موسسان به كنیست تغییر نام یافت. در فوریه ۱۹۴۹ قانون انتقال جایگزین نظام قانون و اداره كشوری شد و هیات قانونگذاری، اسرائیل را كشوری پارلمانی اعلام كرد كه دارای كنیستی با صدوبیست عضو است. اعضای كنیست از طریق انتخابات برگزیده میشوند. كنیست در اولین جلسه خود وایزمن را بهعنوان نخستین رئیسجمهوری اسرائیل برگزید. در بیستوچهارم فوریه ۱۹۴۹ كنیست در مشورت با احزاب موجود و بنا به دستور وایزمن، بن گوریون را به تشكیل دولت مكلف كرد. بنگوریون دولت خود را در هشتم مارس ۱۹۴۹ به پارلمان معرفی نمود و با هفتادوسه رای موافق از كنیست رای اعتماد گرفت. در قانون كلی كنیست مصوب ۱۹۵۸ آمده است: كنیست متشكل از صدوبیست نماینده است كه براساس كاندیداتوری احزاب و نیروهای مختلف انتخاب میشوند. سن رایدهندگان در انتخابات، حداقل هیجده سال و سن كاندیداتور حداقل بیستویك سال میباشد.
غیر از صاحبمنصبان دولتی، رجال دینی، قضات، افسران ارتش، بقیه مردم از حق كاندیدشدن در كنیست برخوردار هستند. مدت دوره مجلس چهار سال میباشد و میتواند پیش از اتمام دوره كاری، انحلال خود را اعلام كند. اعضای پارلمان دارای مصونیت پارلمانی هستند. دولت حق نقض مصوبات پارلمان را ندارد و نخستوزیر با رایگیری مخفی اعضای كنیست انتخاب میشود. كنیست اسرائیل دارای كمیسیونهای دائمی به شرح زیر است: ۱ــ كمیسیون امور خارجی و امنیت ۲ــ كمیسیون آموزش و فرهنگ ۳ــ كمیسیون قانون و قضا ۴ــ كمیسیون اقتصاد ۵ــ كمیسیون پارلمانی ۶ــ كمیسیون دارائی ۷ــ كمیسیون كار و رفاه اجتماعی ۸ــ كمیسیون كشور و محیط زیست ۹ــ كمیسیون نظارت بر دولت ۱۰ــ كمیسیون مهاجرت و جذب یهودیان.
رئیس كنیست دستور جلسات را با پیشنهاد دولت ارائه میدهد و جلسه هفتگی به پیشنهاد اعضا برپا میگردد. مجلس در روزهای دوشنبه، سهشنبه و چهارشنبه هر هفته جلسه علنی دارد. در این جلسات، لوایح سهبار خوانده میشوند و پس از امضای نخستوزیر، وزیر مربوطه و رئیسجمهور، منتشر میگردند.
● انتخابات كنیست
رایگیری برای انتخاب در كنیست، ضوابط و قوانین خاص خود را دارد و شركت احزاب در این انتخابات، در قالب ویژهای صورت میگیرد. واجدین شرایط رایدادن، فقط میتوانند در محل سكونت و منطقه خود آرایشان را به صندوق بریزند (سربازان و كارمندان سفارتخانهها و بعضی مشاغل از این قانون مستثنی هستند). برای كاندیدشدن و تبلیغات، هیچ محدودیتی وجود ندارد، جزآنكه افراد كاندید باید حداقل بیستویك سال سن داشته باشند. (چنانكه گفته شد قوای ارتش، ماموران صاحبمنصب دولتی، رجال دینی و قضات، حق كاندیدشدن را ندارند). انتخابات بهطورمستقیم، با حقوق برابر و بهصورت مخفیانه انجام میپذیرد. لیستهایی كه شرایط كاندیداتوری را دارا باشند، وارد انتخابات شده و در صورت كسب حدنصاب (۵/۱ درصد از مجموع كل آرا) وارد پارلمان میشوند. تعداد نمایندگان هر لیست، متناسب با آرای كسبشده و نیز با توجه به تعداد اعضای پارلمان (صدوبیست نفر) تنظیم میگردد. در انتخابات مجلس، كمیته مركزی متشكل از نمایندگان احزاب، به ریاست یكی از اعضای دادگاه عالی، بر روند انتخابات نظارت میكند.
در اسرائیل رایدهندگان به لیستهای انتخاباتی احزاب رای میدهند و نه به فرد خاص. هر حزب تعداد كرسیهای معینی در مجلس دارد و احزاب میتوانند برای تبلیغات انتخاباتی خود از بودجه حزبی استفاده كنند. البته سقف هزینه تبلیغات، طبق قانون مشخص شده است. لازم به ذكر است، لیستهای جدید انتخاباتی، در صورت كسب حداقل یك كرسی در مجلس از كمكهای مالی دولت بهرهمند خواهند شد. بالطبع كمیسیون نظارت بر امور دولت، بر جریان انتخابات كنیست نظارت خواهد كرد. هرچند در سیستم انتخابات اسرائیل معمولا احزاب قدرتمند به مجلس وارد میشوند، اما امكان ورود احزاب بسیار كوچك نیز بعید نیست.
لیست كاندیداها به كمیته مركزی انتخابات ارائه میگردد و كاندیداها موافقت خود را كتبا به این كمیته ارسال میكنند و اكثر احزاب بزرگ در لیست خود به تعداد اعضای مجلس كه صدوبیست نفر میباشند، كاندید معرفی میكنند. طبق سهمیه كرسی احزاب، تعدادی از كاندیداها پذیرفته میشوند و معمولا نحوه تركیب كاندیداها در لیست، به عامل فشاری در دست رهبری احزاب تبدیل میشود و طایفهگری، در انتخابات نقشی فعال ایفا میكند؛ چنانكه حزب كارگر معمولا به آرای یهودیان غربی تكیه دارد اما حزب لیكود بیشتر به آرای شرقیان توجه میكند. در سالهای اخیر برای جلوگیری از درگیری و جنجالآفرینی در درون احزاب، ابتدا انتخابات مقدماتی و اولیه صورت میگیرد. در این انتخابات مقدماتی، طبعا برخی افراد كنار گذاشته میشوند و كسانیكه باقی میمانند، برای رقابت در انتخابات اصلی كاندید میشوند. میانگین عمر اعضای مجلس، دركل از میانگین متوسط عمر جمعیت جامعه بالاتر است و نسبت نمایندگان مرد در مقایسه با زنان، ده به یك میباشد. كنیست در اسرائیل معمولا نماینده اقوام مختلف است اما بسیاری از اقلیتهای كوچك هرگز موفق نمیشوند متناسب با جمعیت خود در كنیست حضور پیدا كنند.منابع فارسی
۱ــ الیاس شوفانی و عبدالكریم الجادری، سازمان صهیونیسم، ترجمه: مركز مطالعات و تحقیقات اندیشهسازان نور، ۱۳۷۷
۲ــ اسعد عبدالرحمن، تشكیلات جهانی صهیونیسم و اسرائیل، دوره بن گوریون
۳ــ محمدعلی مهتدی، «احزاب سیاسی اسرائیل»، فصلنامه خاورمیانه، سال اول، شماره سوم
۴ــ رژیم صهیونیستی تداوم سیاستهای سركوبگرانه علیه فلسطینیان، روزنامه اطلاعات ۱۰/۸/۱۳۷۲
۵ــ جمیله كدیور، پشت پرده صلح، انتشارات اطلاعات، تهران، ۱۳۷۴
منابع عربی
۱ــ اسعد عبدالرحمان و نواف انرو، الفكر السیاسی السراییلی قبل الانتفاضه و بعد الانتفاضه، عمان، دارالشرق للنشر، ۱۹۹۵
۲ــ شمعون برز، الشرق الوسط الجدید، ترجمه: محمد حلمی عبدالحافظ، عمان، الاهلیه للنشر و توزیع، ۱۹۹۴
۳ــ انیس صایغ، الفكره الصهیونیه (النصوص السیاسیه) بیروت، مركز البحاث، منظمه التحریر الفلسطینیه، ۱۹۷۰
۴ــ كمال الغالی، النظام السیاسی السراییل، القاهره، معهد البحوث و الدراسات العربیه، ۱۹۷۳
۵ــ محمود خالد، معسكر الیمین الصهیونی، عمان، منشور دارالكامل، ۱۹۸۸
۶ــ منصور كمیل، اثر قیام اسراییل علی وضع المنظمه الصهیونیه، بیروت، مركز البحاث، ۱۹۹۱
۷ــ سعید تیم، النظام السراییلی، بیروت، دارالجبل، ۱۹۸۹
۸ــ رجاء شحاده، قانون المحتل، جامعه الكویت، موسسه الدراسات الفلسطینیه، ۱۹۹۰
۹ــ عبدالوهاب المسیری و سوسن محمدحسن، موسوعهٔ المفاهیم و المصطلحات.
۱۰ــ الصهیونیه، القاهره، مركز الدراسات و الاستراتجیه بالاهرام، ۱۹۷۵
منابع لاتین
۱- Zeer Sternhell, “The founding myths of Israel”, Princeton University Press, ۱۹۹۸
۲- Israel Shahak, “Open secrets”, London, Pluto Press, ۱۹۹۷
۳- Noam Chamsky, “The old and new orders”, New York, ۱۹۹۶
۴- Hodgkin, “Judaization of Jerusalem”, Palestinian Academic Society for the Studies of International Affiars (PASSIA), ۱۹۹۶
۵- Robert Freedman, “Israel under Rabin”, Oxford, Westview Press, ۱۹۹۵
۶- O Akiva, “Israel, polotics, myths and identity crises”, London, Pluto Press, ۱۹۹۴
۷- Binyamin Netanyahu, “A place among the nations”, New York: Bantam Books, ۱۹۹۳
۸- Michell Cohen, “Zion and state, nation, class and the shaping of modern Israel”, New York, ۱۹۹۲
۹- Uri Bialer, “Israel’s foreign policy orientation (۱۹۵۶-۱۹۸۴)”, Cambridge University Press, ۱۹۹۰
۱۰- Hassan Fassim, “Political zionism as it stands”, New Dehli, ۱۹۶۰
۱۱- walter Lagueur, “A history of zionism”, New York, Schochen Books, ۱۹۷۲
۱۲- Don Peretz, “The government and politics of Israel”, West Veiw Press, ۱۹۸۳
۱۳- W. D Rubinstein, “The left, the right and the jews”, London, Groom Helm, ۱۹۸۲
۱۴- Bernard Avishai, “The tragedy of zionism: revolution and democracy in the land of Israel”, New York: Farrar Straus Giroux, ۱۹۸۲
۱۵- Ariam Asher, “Politics in Israel: The second generation”, Newjercy, Chattam House Publishers, ۱۹۸۹
منابع اینترنتی
۱- www.columbia.edu/cu/lweb/indiv/mideast/cuvlm/Israel.html
۲- www.maven.co.il/subjects.asp?s
۳- www.stateofisrael.com/parties
۴- www.law.emory.edu/eilr/volumes/spq۹۷/almagor.html
۵- www.us.israel.org/jsource/politics/partytoc.html
۶- www.politicalresources.net/Israel.htm
۷- www.ddtravel-acc.com
۸- www.israel.net
۹- www.datelineisrael.com
۱۰- www.striker.ottawa.on.ca/~aland/Israel
۱۱- www.olivebranch.com/Israel/intro.html
۱۲- www.jesusisrael.com
۱۳- www.arabicnews.com/ansub/daily/day/۰۱۰۸۱۷/۲۰۰۱۰۸۱۷۲۶.htm
۱۴- www.hadash.org.il/interesting-siles/۳۸-paries.htm
۱۵- politicalresources.net./Israel.htm
۱۶- www.us.israel.org/jsource
۱۷- http://www.pna.net/reports/alhag-jerusalem.htm
۱۸- http://www.passia.org
۱۹- http://www.arij.org
۲۰- http://www.idf.il/english/history.stm
۲۱- http://www.israel.mfa.gov.il/mfa/go.asp
۲۲- http://www.likud.org.il
۲۳- http://www.cbs.gov.il
داود راكی
● احزاب پس از تشكیل اسرائیل
در ساعت ۱۸:۰۱ روز چهاردهم مه ۱۹۴۸ دیوید بن گوریون طی بیانیهای ایجاد دولت اسرائیل را بهطوررسمی اعلام كرد. تاسیس حاكمیت اسرائیل، سرفصلی نوین و فضایی جدید را برای مطالعات صهیونیسم مهیا نمود. پس از تاسیس اسرائیل، سازمان جهانی صهیونیسم و گروههای تشكیلدهنده آن، در سازمان حكومتی آن مستحیل گردیدند.
هرچند سازمان جهانی صهیونیسم كنگرههایی را پس از تاسیس اسرائیل برگزار كرد و به حیات خود ادامه داد، اما این تداوم در قالب غیررسمی و محدود به اموری بود كه توسط كنیست مشخص میگردیدند. ازآنپس دولت اسرائیل بود كه بهصورت ساختار رسمی صهیونیسم و تنها واحد سیاسی مستقل و مشخص یهودیان در سرزمینهای اشغالی درآمد.
ناگزیر بیشتر گروهها، اتحادیهها و سازمانهای صهیونیستی در چارچوب حاكمیت اسرائیل به فعالیت پرداختند و هریك به احزاب و گروههایی در ساختار انتخاباتی و نظام حزبی اسرائیل مبدل شدند. این امر از آنجا شدت بیشتری یافت كه ساختار سیاسی اسرائیل بر میراث باقیمانده از قیمومت بنا نهاده شد و ازاینرو طبعا ویژگی سیستم حكومتی انگلستان را به ارث برد.
در نظام حكومتی انگلستان نقش احزاب بسیار چشمگیر و مهم تلقی میشود. همین ویژگی بنا بر توضیحات فوق به نظام حكومتی اسرائیل نیز تسری یافت. در اسرائیل نیز احزاب بهصورت نهادهایی برای سیاستسازی، بازتولید آنها، مشخصنمودن اهداف ملی، طرحریزی استراتژیهای كلان، بازبینی و تطبیق سیاستهای قبلی صهیونیسم با اوضاع و شرایط نوین، درآمدند. دلایل رویكرد اسرائیل به نظام پارلمانی و تعدد احزاب را میتوان چنین ذكر كرد: ۱ــ وجود حالتی شبیه بهتعدد احزاب در دوران الیشیوف (دوره قبل از شكلگیری اسرائیل) ۲ــ تبعیت از نظام حزبی دولت انگلستان كه قیمومت فلسطین را برعهده داشت ۳ــ توجه به نظام چندحزبی و تعدد احزاب به دلیل وجود گروههای مختلف قومی در اسرائیل (در اسرائیل حدودا از صدودو كشور جهان یهودیانی زندگی میكنند كه یكی از راههای مهم كنترل این عده میتواند توجه آنها به احزاب باشد. چراكه جامعه یهودی اسرائیل از یكپارچگی جامعهشناختی بیبهره است).
● ویژگیهای احزاب اسرائیل (ساختار نظام حزبی)
تمام نظامهای حزبی حاضر در صحنه سیاسی كشورها، از مشخصات ویژهای برخوردارند كه آنها را از ساختارهای حزبی فعال در دیگر كشورها متمایز میكند. این ویژگی سبب میشود شناخت پدیدههای حزبی و سیاسی آسانتر شود و تجزیه و تحلیل عملكرد احزاب بهصورت منفرد، دقیقتر صورت گیرد. نظام حزبی اسرائیل نیز دارای خصوصیاتی میباشد كه ذیلا به آنها اشاره میشود:
۱ــ كثرت احزاب: اولین و شاید یكی از بارزترین خصوصیات نظام حزبی در اسرائیل، تعدد و كثرت قابلتوجه این احزاب میباشد. پیش از هر انتخابات در اسرائیل تعداد بسیار زیادی از احزاب و گروهها در قالب ائتلافها و لیستهای متفاوت در صحنه سیاسی و انتخاباتی اسرائیل ظاهر شده و به رقابت میپردازند. شاید یكی از دلایل حضور این تعداد زیاد از احزاب در اسرائیل، نوع و بافت تركیب جمعیتی این رژیم باشد. در اسرائیل از صدودو كشور جهان، یهودیانی حضور دارند كه حدودا به پنجاه زبان مختلف تكلم میكنند. این بافت ناهمگون و تصنعی، سبب بهوجودآمدن گروههای متعدد در نظام حزبی اسرائیل شده است؛ زیرا همواره در میان این گروههای مختلف، بهتدریج بر سر مسائل گوناگون، اختلافاتی بروز میكند كه بهعنوان بارزترین نمونههای آن، میتوان به اختلافات میان یهودیان شرقی (سفاردیم) و غربی (اشكنازی)، اختلاف میان یهودیان دیندار و لائیك، اختلافات قومی، زبانی و نژادی بین یهودیان (بهعنوانمثال اختلافات میان یهودیان سیاهپوست و سفیدپوست)، اختلافات موجود درباره روند صلح و نیز به اختلافات میان یهودیان و جامعه عرب اسرائیل اشاره كرد.
۲ــ نظام نسبی انتخاباتی: نظام انتخابات در اسرائیل، بهگونهای است كه هر حزبی میتواند در قالب هر لیست دلخواه در انتخابات شركت كند و تنها با كسب ۵/۱ درصد آرای رایدهندگان، حداقل به یك كرسی در مجلس دست یابد. همین امر سبب شده است نظام انتخاباتی اسرائیل را اغلب نظامی سهل و آسانگیر برای حضور احزاب و لیستهای انتخاباتی متعدد در پارلمان تلقی كنند؛ چراكه حد نصاب دسترسی حداقل به یك كرسی در پارلمان، كسب تنها ۵/۱ درصد آرا میباشد. ازسویدیگر وجود همین حد نصاب سبب ترغیب احزاب كوچكتر برای شركت در انتخابات میشود و همین امر باعث شلوغی هرچهبیشتر صحنه رقابتهای انتخاباتی در اسرائیل میگردد.
۳ــ ائتلافها و تجزیههای حزبی مستمر: یكی دیگر از ویژگیهای بارز و برجسته نظام حزبی در اسرائیل، تجزیه تشكلهای سیاسی و ازهمپاشیدن ائتلافهای حزبی است. در ساختار حزبی اسرائیل، احزاب (خصوصا احزاب كوچكتر) قادرند با حفظ استقلال تشكیلاتیشان، به ائتلاف با احزاب دیگر و حتی با احزاب بزرگ و قدرتمند دست بزنند. ضمنآنكه به دلیل وجود نظام نسبی انتخاباتی، احزاب همواره میتوانند بهراحتی از یك ائتلاف خارج شوند و به ائتلاف تازهای بپیوندند. درواقع باید گفت نگرشی به تاریخچه و پیشینه حركتهای حزبی و انتخاباتی در اسرائیل، صحنهای از تحولات گسترده و عجیب را در ائتلافهای سیاسی به نمایش میگذارد. بهطورمثال هرچند حزب كارگر از مجموعه ائتلاف میان احزاب چپ و كارگری شكل گرفته است اما بهعنوان نمونه گروه «سرزمین یكپارچه اسرائیل» كه گروهی از تشكل كارگری بود، پس از شروع فرایند موسوم به روند صلح، از ائتلاف كارگری خارج شد و به گروه رقیب، یعنی به حزب لیكود، پیوست. هرچند ائتلاف و تجزیههای حزبی در سراسر جهان مشاهده میشود، اما نكته مهم در اسرائیل، آن است كه میزان شكلگیری ائتلافها و در مقابل آن تجزیه و گسست ائتلافها در این رژیم در مقایسه با سایر نقاط جهان بسیار بالا و از سرعت بیشتری برخوردار است.
۴ــ كاركردهای متنوع: بیشتر احزاب اسرائیل ریشه در دوران الیشوف، یعنی فلسطین قبل از شكلگیری اسرائیل، دارند و از درون اتحادیهها و سازمانهای یهودی و صهیونیستی آن هنگام شكل گرفتهاند. ازاینرو، احزاب مذكور از نوعی ویژگی چندمنظوره برخوردار هستند. تا پیش از تاسیس اسرائیل، هركدام از این گروهها و اتحادیهها همچون یك دولت كوچك از ساختار و نهادهای متنوع اقتصادی، دینی، اجتماعی و حتی نظامی برخوردار بودند و در امور و شئون گوناگونی مانند اسكان مهاجران، شهركسازی، امور پزشكی و درمانی، اقدامات نظامی و... فعالیت میكردند. همین ویژگی تاحدودزیادی به دوران پس از تشكیل رژیم اسرائیل نیز تسری پیدا كرد و احزاب همچنان علاوه بر امور سیاسی و حركت به سمت دستیابی به قدرت، در امور متنوعی فعال هستند و حتی در مواردی نقش جایگزین دولت را ایفا میكنند. آنها برای انجام این امور از دولت بودجه و كمك دریافت میكنند و معمولا به دولت حساب پس نمیدهند. بهعنوانمثال احزاب كارگری مبالغ كلانی از دولت برای احداث و تقویت كیبوتصها، مؤشافها، و اجرای طرحهای اقتصادی در قالب هستدروت دریافت میكنند و احزاب دینی هم وظیفه تبلیغ و اجرای امور مذهبی را به نیابت از دولت عهدهدار هستند.۵ــ حضور كنگره حزبی در ساختار و رهبری: ساختار احزاب در اسرائیل عمدتا در درون كنگره حزبی شكل میگیرد. كنگره، بالاترین مرجع تصمیمگیری و سیاستگذاری در حزب است. كنگرههای حزبی هرچندیكبار تشكیل میشوند و در فاصله میان تشكیل این كنگرهها، كمیسیونی متشكل از چند صد عضو كه از سوی كنگره انتخاب میشوند، به كار سیاستگذاری حزب میپردازد. احزاب اسرائیل در سلسلهمراتب سازمانی خود، از هیاتهای اجرایی كوچكتری مانند دبیرخانه، كمیته اجرایی و دفتر سیاسی برخوردارند و هركدام از آنها اساسنامه خاص خود را دارند كه محدوده صلاحیتها، اختیارات و وظایف هیاتها و نیز روابط آنها را مشخص میكند. انتخاب رهبران حزبی معمولا طبق روشهای دموكراتیك و با حضور اعضای اصلی در كنگره صورت میگیرد. هرچند احزاب اسرائیل در ساختارهای درونحزبی (تصمیمگیری) و نیز در انتخاب رهبران حزب، بهشیوهای تقریبا دموكراتیك عمل میكنند اما واقعیت آن است كه در احزاب قدیمی و قویتر مثل كارگر و لیكود، روشهای محافظهكارانه و غیردموكراتیك حاكم است. درواقع احزاب بزرگ اسرائیل تحتتاثیر كاریزمای سران و شخصیتهای بزرگ حزبی قرار دارند. این امر بهویژه زمانیكه كمیتهای بهنام كمیته گزینش یا كمیته داوطلبی در احزاب اسرائیل وجود داشت، بیشتر بود؛ چراكه مسئولیت انتخاب نخبگان حزب برعهده این كمیته قرار داشت و این امر، ضربه بزرگی برای دموكراسی حزبی به حساب میآمد. با ظهور احزاب جدید، خصوصا در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰.م، این حالت كمرنگتر شد و اینك احزاب برجسته نیز سعی میكنند از روشهای دموكراتیك پیروی نمایند. در سالهای اخیر احزاب اسرائیل در زمینه ساختار و مناسبات، بهشدت از ویژگیهای احزاب امریكا متاثر شدهاند. احزاب نوین و همچنین رهبران میانهرو احزاب قدیمی، روش پیشین انحصار قدرت و مناصب در دست سران حزب را مورد چالش قرار دادهاند.
۶ــ ارتباط احزاب با دین: هرچند در میان احزاب اسرائیل، احزاب با گرایش شدید و خاص به مسائل دینی وجود دارند كه به احزاب دینی معروف هستند، اما بنا به ارتباط بسیار تنگاتنگ شكلگیری اسرائیل و هویت آن با دین یهود، میتوان گفت تقریبا تمامی احزاب اسرائیل بهنحوی با مسائل دینی مرتبط هستند و هریك رویكردی خاص به دین دارند. این مساله بهاندازهای حائز اهمیت است كه حتی در احزاب سكولار نیز نمیتوان بدون فهم نگرش دینی این احزاب، تعریف صحیحی از آنها ارائه داد.
● احزاب نوین اسرائیل و تقسیمبندی آنها
با توجه به عوامل افتراق و جدایی كه معمولا مسائل بنیادین ایدئولوژیك میباشند و نیز با توجه به وقایعی نظیر مسائل مربوط به مناطق اشغالی، طرح صلح با اعراب، مقوله ارتباط دین و نهادهای دینی با دولت و... میتوان احزاب اسرائیل را در یك تقسیمبندی كلی در سه گروه عمده جای داد:
۱ــ جریان اشتراكی: طرفداران این جریان، بیشتر تلاش میكنند صهیونیسم براساس اصول ماركسیستی و سوسیالیستی تبیین شود؛ گروههایی مثل كارگران جوان، ماپای، وحدت عمل.
۲ــ جریان لیبرال: این جریان، سعی در تبیین صهیونیسم براساس اصول سرمایهداری و نگرش به اصول جهان غرب دارد.
۳ــ جریان دینی: رویكرد به دین، اهمیتدادن به مسائل دینی یهود و سعی در سوقدادن كل جامعه به سمت گرایشات دینی، در سرلوحه كار این طیف قرار دارد.
همین سه طیف را میتوان بهصورت دقیقتر و با لحاظ مسائل جدید اسرائیل و منطقه چنین بازتعریف كرد:
۱ــ جناح چپ: دارای ویژگیهایی از قبیل: اعتقاد به اصول سوسیالیستی، پیروی از نظام لائیك و غیردینی، معتقد به صلح با فلسطینیها در قبال عقبنشینی از مناطق اشغالی.
۲ــ جناح راست: معتقد به اصول سرمایهداری، دارابودن گرایشات دینی قویتر نسبت به جناح چپ، مخالف عقبنشینی از مناطق اشغالی و عدم تمایل به صلح.
۳ــ جناح دینی: اعضای این جناح گرایشات شدید دینی دارند و به دو گروه معتقد به مكتب صهیونیسم و مخالف صهیونیسم تقسیم میشوند. احزاب دینی اصولا اعتقادی به روند صلح ندارند.
در كنار سه گروه فوق، گروه چهارمی نیز وجود دارد كه به احزاب عربی معروف هستند. فلسفه وجودی این احزاب بیشتر برای حضور اعراب در صحنه انتخابات و كانونی برای گردآوری اعراب اسرائیل میباشد (اعراب ساكن در مناطق اشغالی ۱۹۴۸) تا بدینطریق رژیم صهیونیستی از خود وجههای دموكراتیك در جهان به نمایش گذارد.
الفــ احزاب جریان كارگری و جناح چپ
قبل از تشكیل اسرائیل و نیز پس از آن احزاب كارگری بسیاری با تمایلات سوسیالیستی و گاه ماركسیستی در اسرائیل بهوجود آمدند اما امروزه فقط تعدادی از آنها باقی ماندهاند كه تعدادی نیز در ائتلافهای جدید و با نام جدید شركت میكنند. جناح چپ فعلی در اسرائیل هماكنون شامل احزاب كارگر، میرتس، مبام، راتس و شینوی میباشد. این احزاب هرچند همگی، در یك طیف قرار دارند اما بهلحاظ نحوه عملكرد یكسان نیستند بلكه برخی میانهروتر و برخی در مقایسه با سایرین، تندروتر هستند. اما معمولا همگی در لیستهای واحد انتخاباتی حضور دارند و در مقاطع انتخابات، كمیتههایی برای ایجاد هماهنگی میان آنها فعالیت میكند. در زیر به شرح احزاب این طیف (جناح چپ فعلی) میپردازیم:
۱ــ حزب كارگر:
[نام عبری: «مفلیغت هعفودا هیسرتیلیت»]
در سال ۱۹۲۰ كلیه احزاب كارگری اسرائیل تحت عنوان «مبای» گرد هم آمدند و یك حزب قدرتمند را تشكیل دادند. این حزب هرچند در ابتدا با مخالفت گروههایی از هواداران و اعضای حركت جهانی صهیونیسم مواجه بود اما سرانجام توانست با قدرت به راه خود ادامه دهد. مبای با توجه به عقاید سوسیالیستی ــ صهیونیستی، ایجاد گروههای كارگری و كشاورزی مشترك را در فلسطین پیریزی نمود و طرح ایجاد كیبوتص یا همان مزارع اشتراكی را به كنگره جهانی صهیونیسم ارائه داد. با تصویب این طرح، مبای حركت جدی خود را در اسرائیل آغاز نمود.
حزب مبای توسط بن گوریون رهبری میشد كه شدیدا خواستار تشكیل یك دولت یهودی در فلسطین بود. هرچند بعدها احزاب كارگری دیگری در صحنه سیاسی اسرائیل وارد شدند اما همچنان حزب سوسیالیست ــ دموكراتیك «مبای» تحت رهبری دیوید بن گوریون بزرگترین آنها بود.
در سال ۱۹۴۸، مبای با تركیب چند حزب كوچكتر (مانند حزب پاسدار جوان و حزب متحد كارگران)، حزب «مبام» را تشكیل داد. در سال ۱۹۵۴، حزب مبام بر اثر بروز پارهای اختلافات عقیدتی و تشكیلاتی دستخوش انشعاب گردید. گروه «جنبش برای اتحاد كار» از آن جدا شد و اتحادیه كار ــ كارگران صهیون را تشكیل داد. سه حزب مبام، اتحاد كار و حزب رافی نیز در یكدیگر ادغام شدند و حزب كار اسرائیل را بهوجود آوردند.
این حزب اصلیترین حزب كارگری و سوسیالیستی درون اسرائیل است كه با نام معراخ یا تجمع كارگری در صحنه سیاسی و حزبی اسرائیل فعالیت میكند. حزب معراخ كه پس از تاسیس اسرائیل حركت رسمی خود را آغاز كرد، همواره قدرت اصلی را در عرصه انتخاباتی اسرائیل به خود اختصاص داده، چنانكه تمامی نخستوزیران اسرائیل تا سال ۱۹۷۷ همگی از اعضای این حزب بودند.
شاخصترین و مهمترین افراد بنیانگذار حزب كارگر عبارتند از: لوی اشكول، گلد مایر، بنحاس سابیر (همگی از مبای)
اسرائیل گالیلی، ایگال آلون و اسحقبنهارون (از حزب احدوت معقودا) و موشه دایان و شیمون پرز (از حزب رافی) و اسحق رابین.حزب كارگر در چارچوب معراخ توانست در كنیست هفتم و هشتم كرسیهای بسیاری را به خود اختصاص دهد و دولتهای ائتلافی را بر مبنای حزب تشكیل دهد و عملا تداومدهنده برتری مبای در سالهای قبل باشد. سرانجام در سال ۱۹۷۷، در كنیست نهم، حزب كارگر با تحمل شكستی سنگین قدرت را به دستراستیها و حزب لیكود واگذار كرد و برای اولینبار از سال ۱۹۴۸، یك حزب دستراستی و غیركارگری حكومت را در دست گرفت. در انتخابات سالهای ۱۹۸۴ و ۱۹۸۸، جایگاه و موقعیت حزب كارگر نسبت به قبل بهبود یافت تاجاییكه تقریبا به وضعیتی همسان با حزب لیكود دست یافت و با این حزب بهصورتائتلافی تشكیل كابینه داد. بااینوجود در هر دو كابینه وحدت ملی، برتری نسبی با لیكود بود و دولت در دست اسحق شامیر (از لیكود) قرار داشت. در انتخابات سال ۱۹۹۲، حزب كارگر مجددا موفق شد اكثریت نسبی كرسیها را كسب و دولت را در دست گیرد. ریاست دولت با اسحق رابین بود كه در سال ۱۹۹۵ ترور شد و متعاقب آن در انتخابات سال ۱۹۹۶ حزب كارگر با شكست مواجه گردید و حزب لیكود به رهبری بنیامین نتانیاهو دولت را در دست گرفت. حزب كارگر با عزل شیمون پرز از رهبری حزب و انتخاب ایهود باراك به این سمت، توانست در انتخابات زودهنگام سال ۱۹۹۹ از رقیبش حزب لیكود پیشی بگیرد و باراك به سمت نخستوزیری انتخاب شد. اما باراك هم در یك انتخابات زودرس دولت را به رهبر جدید حزب، یعنی به آریل شارون واگذار كرد.
حزب كارگر از همان بدو شكلگیری، مانند سایر احزاب با مشكلات و حوادثی روبرو شد و اختلافات داخلی بر سر مسائل سیاسی، اجتماعی و سازمانی و رقابت بر سر رهبری باعث گردید بارها در این حزب انشعاباتی رخ دهد. در تاریخچه این حزب شاهد خروج افرادی چون موشه دایان، لوفا الیاف، شولامیت آلونی و یوسی سرید از حزب هستیم كه هریك از آنها پس از خروج از حزب، به تشكیل احزاب جدیدتر اقدام كردند اما جز حزب دستراستی متعلق به شولامیت آلونی، همگی آنها سرانجام منحل گردیدند. از جدیدترین مشكلهای حزب كارگر، میتوان به جدایی تعدادی از سران حزب به رهبری هاییم رامون در سال ۱۹۹۴ اشاره كرد كه وی و گروهش بر سر مساله هستدروت با حزب دچار اختلاف شده و با لیست جدید و مجزایی در انتخابات شركت كردند و حتی توانستند به موفقیت نیز برسند. از دیگر حوادث و مشكلات این حزب میتوان به ترور اسحق رابین در اوج مذاكرات صلح اشاره كرد. از نقطهنظر و دیدگاه سیاسی، حزب كارگر به تداوم روند صلح و گفتوگو با اعراب فلسطینی معتقد است و سعی میكند یك راهحل میانه برای مساله مناطق اشغالی ۱۹۶۷ و جولان تهیه كند. این حزب نه عقبنشینی و امتیازدهی كامل به طرف مقابل و نه عكس آن، یعنی ندادن هیچ حق و امتیاز به اعراب را میپذیرد. بهعنوانمثال این حزب در سال ۱۹۹۱ برنامههای كلی خود را چنین اعلام كرد: «ما آماده مذاكره با فلسطینیهایی كه اسرائیل را بهرسمیت میشناسند، مخالف تروریسم و موافق قطعنامههای ۲۴۲ و ۳۳۸ سازمان ملل متحد میباشند، هستیم.» اعتراف حزب به وجود حقوق ــ حداقلی ــ برای فلسطینیها، تحقق صلح در مراحل زمانی متعدد و به آرامی ــ دخالتدادن اردن، لبنان و سوریه در مساله صلح ــ كندكردن روند شهركسازی در اسرائیل، كاهش نیروهای نظامی در جولان و مرزهای لبنان از جمله برنامههای ارائهشده حزب بودند. حزب كارگر هرچند به تمامی سیاستها و برنامههای فوق پایبند نیست و حتی در مواردی عكس آن عمل نموده است، اما دركل در چارچوب سیاستهای كلان فوق حركت میكند.
از جنبه اقتصادی و اجتماعی، حزب كارگر به یك اقتصاد تركیبی متشكل از بخشهای خصوصی، دولتی و هستدروت اعتقاد دارد و فرصتدهی به تمام اقشار جامعه را در سرلوحه شعارهای اقتصادی خود قرار داده است. این حزب با وجود تمایلات كارگری و چپگرایی، همواره از واگذاری طرحهای اقتصادی به بخش خصوصی و تداوم خدمات اجتماعی از سوی دولت پشتیبانی میكند. در مورد مسائل فوق همواره در درون حزب كارگر، دو حركت تندرو و میانهرو وجود داشتهاند؛ بدینمعناكه تعدادی از اعضا و رهبران حزب به اجرای برنامهها و سیاستهای حزبی بسیار پایبند و معتقد بودند اما درهمانحال بعضی رهبران میانهروی و محافظهكاری را ترجیح میدادند. ضمنا همانطوركه گفتیم، در مواردی هم تعدادی از اعضا و رهبران علنا با برنامهها و سیاستهای حزب مخالفت میكردند كه معمولا یكی از دو راه خروج از حزب یا باقیماندن در درون تشكیلات حزب و مبارزه درونحزبی را انتخاب میكردند. بهعنوانمثال، در سال ۱۹۹۴ افیگدرو كهلانی با تشكیل گروهی بهنام «راه سوم» بهشدت با عقبنشینی اسرائیل از مناطق اشغالی از در مخالفت درآمد. او تلاش میكرد در برنامههای عقبنشینی نوعی تعدیل ایجاد نماید.
حزب كارگر بااینكه تمایلات چپگرایانه دارد، اما بیشتر از حزب دستراستی لیكود مورد توجه و تایید طبقه متوسط جامعه اسرائیل قرار گرفته است. انتخابات سال ۱۹۷۷، در مطالعات پیرامون این حزب، حادثهای مهم و حائز اهمیت بهشمار میرود؛ چراكه اثبات كرد طبقه كارگر به برنامههای حزب چندان توجه ندارند و برعكس در مقایسه با سالهای قبل، یهودیان غربی و طبقات بالای جامعه هستند كه به حزب كارگر تمایل نشان میدهند و یهودیان شرقی و اقشار پایین جامعه گرایش بیشتری به حزب لیكود دارند.
البته ساكنان كیبوتصها و موشافها، معمولا حامی حزب كارگر هستند. در راس ساختار سازمانی حزب كارگر، كنگره یا همان شورایعالی قرار دارد كه هرچندسال یكبار تشكیل جلسه میدهد. در فاصله تشكیل این جلسات، هر سال یكبار كمیته مركزی برپا میگردد. دفتر حزب مسئول اجرای مصوبات كنگره، كمیته مركزی و سازمان اداری حزب است. دفتر سیاسی نیز بهعنوان بازوی اجرایی حزب شناخته میشود. حزب كارگر به عنوان یكی از بزرگترین احزاب كنونی اسرائیل و میراثی از احزاب، حركتها و گروههای كارگری گذشته، در سالهای اخیر در روند انتخاب رهبر (دبیركل)، نامزد نخستوزیری، اعضای پارلمان و سایر پستها و مناصب، از یك روش تقریبا دموكراتیك تبعیت نموده و سعی دارد روشهای غیردموكراتیك گذشته را كه بلای جان احزاب عمده اسرائیل بود، كنار گذارد. برهمیناساس در سالهای اخیر شاهد حضور اعضای جوانتر ــ در كنار اعضای قدیمی ــ در كادر رهبری حزب كارگر هستیم.
از رهبران و مقامات سطح بالای حزب كارگر، بعد از سال ۱۹۹۵، میتوان به شیمون پرز، ایهود باراك، ابراهام شوحاط، میخائیل حاریش، دیوید لیبائی، موشه شاحل، اسرائیل كیسار، شیمون شیطریت، كوزی برعام، سینه افراییم، حییم رامون و بنیامین الیعیزر اشاره كرد.
حزب كارگر همواره در انتخابات پارلمان حضور قوی داشته و هربار كرسیهای زیادی را نیز بهدست آورده است. بهعنوانمثال در پارلمان هفتم چهلوهفت كرسی، در پارلمان هشتم چهلوسه كرسی و در پارلمان نهم بیستوهشت كرسی را به خود اختصاص داد؛ همچنین در پارلمان دوازدهم سیونه كرسی و در پارلمان سیزدهم چهلوچهار كرسی را بهدست آورد كه با توجه به وجود مجموع صدوبیست كرسی در كنیست، ارقام قابل توجهای میباشد.
از جالبترین موضوعات درخصوص حزب كار، این است كه اولا تمامی نخستوزیران اسرائیل تا سال ۱۹۷۷ همگی از این حزب بودند و ثانیا هر چهار جنگ اعراب و اسرائیل، یعنی جنگهای ۱۹۴۸، ۱۹۵۶، ۱۹۶۷، ۱۹۷۳، در دورانهای تصدی این حزب بر رژیم اسرائیل روی دادهاند.۲ــ حزب مبام؛ «حزب متحد كارگران»:
[نام عبری: «مپام مفلیغت هبوعالیم ممئوحیدت»]
یك حزب سوسیالیستی صهیونیستی است كه در سال ۱۹۴۸ با اتحاد دو حزب كارگری صهیونیستی هشومیر هتسعیر، و احدوت هسودا ــ بوعالی تیسون بهوجود آمد. این دو حزب كه در مقایسه با حزب مبای تمایلات چپگرایانهتری داشتند، به انضمام چند گروه چپگرای كوچك دیگر و عدهای از شخصیتها و در راس آنها موشی سینه، فرمانده كل هاگانا در اواسط دهه ۱۹۴۰، با یكدیگر متحد شدند و حزب مبام را تشكیل دادند. البته اتحاد فوق با موفقیت توام نبود و بهسرعت دچار اختلاف شد. این اختلافات عبارت بودند از: موضع حزب در برابر شوروی سابق، عملیات نظامی بر ضد كشورهای عربی همسایه، پذیرفتن عضویت شهروندان عرب در حزب و نیز اختلاف درباره هستادروت. با گذشت زمان، این اختلافات شدت بیشتری یافت؛ چنانكه در سال ۱۹۵۳ به جداشدن یك گروه كوچك به رهبری موشی سینه كه بهشدت طرفدار اتحاد شوروی بود، انجامید. در سال ۱۹۵۲ بیشتر اعضای حزب احدوت هسودا ــ بوعالی تیسون، از حزب مبام خارج شدند. اعتراض به حمایت حزب از اتحاد شوروی، مخالفت حزب با سیاست عملیات انتقامجویانه بر ضد كشورهای عربی و موافقت رهبری حزب با پذیرش عضویت شهروندان عرب در حزب و هستادروت، دلایل این امر بود.
در سال ۱۹۶۹ حزب مبام به حزب معراخ (تجمع كارگران) به رهبری حزب كارگر پیوست ولی در سال ۱۹۸۴ از این تجمع كنار كشید و در سال ۱۹۹۳ به همراه حزب راستی و شینوی، گروه میرتس را تشكیل داد.
مبام اخیرا با تاكید بر مسائل اجتماعی و با اظهارنظر درخصوص مناطق اشغالی، شهركسازی، حقوق فلسطینیان و نیز تاكید بر برابری اعراب و یهودیان در اسرائیل، تلاش میكند خطی تازه و متفاوت از حزب كارگر برای خود ترسیم كند. حزب مبام به لحاظ پایگاه حزبی و انتخاباتی، اعضای جنبش كیبوتص كشوری و قشرهای خاصی از كارگران و روشنفكران را نمایندگی میكند. بااینحال این حزب از پایگاه انتخاباتی گستردهای برخوردار نیست و بیشتر رایدهندگان به این حزب، یهودیان غربی هستند. تعداد اعضای مبام در سال ۱۹۴۹ در پارلمان اسرائیل پانزده نفر بود كه این تعداد در سال ۱۹۹۸ به سه نفر تقلیل یافت.
ساختار سازمانی حزب مبام از این قرار است: ۱ــ كنگره، كه عالیترین ارگان تصمیمگیری حزب بهشمار میرود ۲ــ شورای منتخب كنگره، كه در فاصله بین تشكیل دو كنگره ایفای نقش میكند ۳ــ كمیته مركزی ۴ــ كمیته سیاسی ۵ــ دبیرخانه.
تعداد كرسیهای حزب مبام در كنیست: كنیست اول (۱۹۴۹) پانزده كرسی، كنیست دوم (۱۹۵۱) نُه كرسی، كنیست پنجم (۱۹۶۱) نُه كرسی، كنیست هشتم (۱۹۷۳) هشت كرسی، كنیست سیزدهم (۱۹۹۲) چهار كرسی.
۳ــ حزب میرتس:
لفظ میرتس از حرف اول مبام و حرف اول و آخر راتس گرفته شده و معنای آن زندگی میباشد. حزب میرتس را میتوان یك فراكسیون پارلمانی دانست كه در سال ۱۹۹۲ از ائتلاف سه حزب مبام، راتس و شینوی تشكیل شد. انگیزه اولیه تشكیل این ائتلاف، وحدتبخشیدن به گروههای صلحطلب اسرائیلی جهت احراز كرسیهای بیشتر در كنیست بود. سه حزب مزبور، علیرغم پارهای اختلافنظرها در زمینه امور اقتصادی و اجتماعی، در مسائل كلی سیاسی با یكدیگر اتفاقنظر دارند.
برای شناخت بیشتر جهتگیریهای این حزب، برنامه انتخاباتی میرتس در سال ۱۹۹۲ ذكر میشود: ۱ــ اعتراف به حقوق فلسطینیها در تعیین سرنوشت خود در مناطق اشغالی ۲ــ مختارگذاشتن فلسطینیها برای تعیین سرنوشت خود در قالب اتحاد با اردن یا بهطورمستقل، البته با ملحوظكردن مسائل امنیتی اسرائیل ۳ــ توقف شهركسازی برای اسكان یهودیان ۴ــ حل مساله جولان از طریق ارائه یك راهحل معقول و منصفانه ۵ــ ایجاد تدابیر امنیتی و خلعسلاح مناطقی كه اسرائیل آنها را تخلیه میكند ۶ــ درنظرگرفتن قدس بهعنوان یك شهر تجزیهناپذیر و انتخاب آن بهعنوان پایتخت اسرائیل.
در مورد مسائل مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، هركدام از احزاب تشكیلدهنده میرتس میتوانند برای خود بهطورجداگانه در پارلمان برنامه ارائه دهند. بااینوجود میتوان برتری حزب راتس و شخص شولامیت آلونی رهبر آن را در این ائتلاف حس كرد. دركل باید گفت: سه حزب تشكیلدهنده میرتس، علاقه چندانی برای ادغام كامل سازمانی ندارند.
۴ــ حزب راتس؛«لیست حقوق شهروندان»:
[نام عبری: «زشیمات زخویوف هازراح»]
این حزب در سال ۱۹۷۳ در آستانه انتخابات كنیست هشتم، توسط شولامیت آلونی شكل گرفت. بیشتر اعضای تشكیلدهنده این حزب، از اعضای قبلی حزب كارگر بودند. خود شولامیت آلونی قبلا در حزب كارگر عضویت داشت اما بهدلیل اختلاف با گلدمایر كه رهبر حزب كارگر و نخستوزیر وقت اسرائیل بود، حزب كارگر نام او را در لیست انتخاباتی خود قرار نداد. این مساله، باعث شد وی از حزب كارگر كنارهگیری نماید. علاوهبراین، آلونی بهشدت با وجود كمیته گزینش مخالف بود. این كمیته نامزدهای حزب را برای انتخابات معین میكرد. آلونی معتقد بود كه باید یك راهحل مناسبتر و دموكراتیكتری برای انتخاب نامزدها در نظر گرفت. حزب راتس پس از تاسیس و شركت در انتخابات، در سال ۱۹۷۵ با گروه دیگری از جداشدگان از حزب كارگر و نیز شینوی، ائتلاف كرد اما بر اثر بروز پارهای اختلافات، این ائتلاف چندان دوام نیاورد. حزب راتس در سال ۱۹۹۲ مجددا به همراه مبام و شینوی به فراكسیون میرتس پیوست تا هرچهبیشتر جناح طرفداران صلح را در جبهه چپگرایان تقویت نماید. راتس به مسائلی همچون حقوق بشر، جدایی دین از سیاست و برابری افراد معتقد است. در مسائل سیاسی نیز این حزب عقیده دارد كه باید عقبنشینی از مناطق اشغالی ۱۹۶۷ با هدف دستیابی به صلح صورت گیرد. حزب راتس در میان افراد تحصیلكرده و بهویژه جوانان نیز طرفداران زیادی دارد. در حكومت شیمون پرز، حضور اعضای راتس برجستهتر بود، چنانكه سه وزیر كابینه (شولامیت آلونی، یوسی سرید، ران كوهین) از اعضای این حزب بودند.
تعداد كرسیهای راتس در پارلمانهای مختلف: پارلمان هشتم: سه نفر، پارلمان نهم: یك نفر، پارلمان دهم: یك نفر، پارلمان یازدهم: سه نفر، پارلمان دوازدهم: پنج نفر، پارلمان سیزدهم: پنج نفر.
۵ــ حزب شینوی؛«تغییر و میانهروی»:
[نام عبری: «مفلیغت همركاز»]
این حزب، كه تمایلات میانهرو دارد، در سال ۱۹۷۴ به پیشنهاد تعدادی از شخصیتهای برجسته (در راس آنها آمنون روبنشتاین و مردخای فیرشوبسكی) تاسیس گردید. حزب شینوی در شرایطی بهوجود آمد كه در جامعه اسرائیل اعتراضات فراوانی علیه نتایج جنگ ۱۹۷۳ وجود داشت. بنیانگذاران حزب شینوی بر این عقیده بودند كه تمام مشكلات اسرائیل، از ضعف در نظام سیاسی و اداری این رژیم ناشی میشوند. آنها برای حل مشكلات و بحرانهای موجود، برنامهای را تعیین كردند كه ازآنپس همواره مبنای فعالیتهای حزب را تشكیل داده است.مهمترین اصول این برنامه را میتوان چنین ذكر كرد: مذاكره با همسایگان عرب اسرائیل براساس یك راهحل میانه، اصلاح نظام انتخاباتی بهمنظور تضمین مسئولیت نمایندگان در قبال مردم، دموكراتیزهكردن احزاب، نظارت بر كار احزاب با تصویب قوانین خاص، تدوین و تهیه قانون اساسی، اصلاح نظام آموزشی، پركردن شكاف اجتماعی از طریق تغییر در سیستم مالیاتی و خدماتی.
حزب شینوی هرچند در سال ۱۹۷۶ به حكومت راستگرای بگین پیوست اما همواره گرایش عمده در آن تمایل به چپگرایان بوده است. شینوی در سال ۱۹۷۸ مجددا بهصورت منفرد فعالیت خود را آغاز كرد (با نام شینوی فیوزماه: تغییر و تلاش). شینوی از سال ۱۹۸۰ با عنوان شینوی مفلیغت همركاز (تغییر و میانهروی) در عرصه فعالیت حزبی ظاهر شد و سرانجام در سال ۱۹۹۲ به همراه مبام و راتس فراكسیون میرتس را تشكیل داد. این حزب تحت كنترل اشكنازیهایی (یهودیان غربی) از طبقه متوسط قرار دارد و بیشتر طرفداران آن قشر تحصیلكرده و صاحبان مشاغل غیردولتی هستند. در سال ۱۹۹۴، آمنون روبنشتاین تنها عضو شینوی در دولت بود.
تعداد كرسیهای شینوی در پارلمانها؛ پارلمان نهم: پنج نفر، پارلمان دهم: دو نفر، پارلمان یازدهم: سه نفر، پارلمان دوازدهم: دو نفر، پارلمان سیزدهم: سه نفر.
بــ احزاب دستراستی (ناسیونال ــ لیبرال)
بیشتر گرایشات دستراستی با رنگ و بوی ناسیونالیستی و لیبرالیستی، از داخل سازمان جهانی صهیونیسم و تفكرات شخصی بهنام ولادیمیر ژابوتینسكی نشأت میگیرند. ژابوتینسكی در زمان تصدی وایزمن بر رهبری جنبش صهیونیسم، در مورد درك مفهوم صهیونیسم و نحوه اجرای سیاستهای جنبش صهیونیستی، با او اختلافاتی پیدا كرد. درآنزمان وایزمن و اكثر رهبران صهیونیسم جهانی و گروههای كارگری، معتقد بودند كه تز صهیونیسم از طریق خرید اراضی و احداث شهركهای یهودینشین در زمینهای خریداریشده تحقق خواهد یافت. اما ژابوتینسكی ضمن انتقاد از آنان، اصول حاكم بر گروه خود را چنین برشمرد: ۱ــ قراردادن شرق اردن در محدوده سرزمین موعود ۲ــ برخورد شدید نظامی (با اعراب) ۳ــ عدم رعایت هیچ محدودیتی در امر مهاجرت به فلسطین ۴ــ مصادره اراضی فلسطینیها (به جای خرید اراضی) ۵ــ جلوگیری از رشد اتحادیههای كارگری.
طرفداران ژابوتینسكی بنابرهمیناصول به مخالفت با وایزمن پرداختند و نحوه رهبری وایزمن را نوعی انحراف از صهیونیسم تلقی كردند. پس از كشمكشهای فراوان، ژابوتینسكی سرانجام از سازمان جهانی صهیونیسم خارج شد و متعاقب آن «اتحادیه صهیونیستهای اصلاحطلب» را بهوجود آورد. این سازمان جدید، خواهان مهاجرت دستهجمعی و بدون محدودیت به فلسطین بود. همچنین این گروه انجام تلاشهای فردی برای تشكیل یك جامعه منسجم یهودی ــ صهیونیستی را بسیار ضروری میدانستند و حركتهای گروهی و كارگری را چندان مورد توجه قرار نمیدادند. درواقع این گروه را علیرغم تمام تندرویهایش، میتوان تداومدهنده و دنبالهرو همان مكتب لیبرالیسم اروپایی دانست كه در درون اسرائیل رنگ صهیونیستی به خود گرفت. این حركت، بهویژه در بعد اقتصادی و اجتماعی، از مكتب لیبرالیسم و تاحدودی ناسیونالیسم اروپایی متاثر گردید و در تاریخچه صهیونیسم و اسرائیل همواره در تقابل با حركتهای كارگری و سوسیالیستی موضعگیری نموده است و این دو گروه در مواردی حتی به جنگ و زدوخورد نظامی با یكدیگر نیز پرداختهاند. با تمام این اوصاف اصولی كه این گروه مطرح ساخت، سرلوحه تمام راستگراها خصوصا راستگراهای غیرمذهبی اسرائیل تا امروز بوده است. از ویژگیهای بارز گروههای دستراستی اسرائیل، میتوان به فعالیتهای ناسیونالیستی شدید آنان اشاره كرد؛ هرچند البته مفهوم واژه ناسیونالیسم را در جامعه اسرائیل باید بهصورت ویژه و استثنایی تعبیر نمود. دیگر مشخصه بارز این گروه، فعالیتهای نظامی میباشد؛ چنانكه از همان آغاز قرن بیستم كه فعالیتهای نظامی یهودیان شكل گرفت، ژابوتینسكی و همفكران او در زمره گروههای پیشرو نظامی قرار داشتند.
قبل از تشكیل اسرائیل و حتی در خارج از فلسطین (شرق اروپا)، یك سازمان نظامی موسوم به «تبار» برای تعلیم یهودیان و اعزام آنها به اسرائیل تاسیس شد. اكثر رهبران راستگرای صهیونیست در پایگاههای این سازمان در فلسطین، اروپا و امریكا آموزش دیدند. از جمله این رهبران میتوان به مناخیم بگین و اسحق شامیر اشاره كرد. هرچند در زمان شكلگیری اسرائیل گروههای نظامی و تروریستی بسیاری فعال بودند و حتی گروههای كارگری نیز بازوی نظامی ویژهای داشتند، اما تمایل به حركات نظامی و نظامیگری مفرط را میتوان وجه مشخصه اكثر گروههای راستگرای اسرائیل دانست. به پشتوانه همین نظامیگری، دولتهای راستگرای اسرائیل همواره از سیاست تقویت قوای نظامی بهشدت حمایت كردهاند و با تكیه بر قدرت نظامی، از ترك مناطق اشغالی كرانه باختری سرباز میزنند.
از منظر فعالیتهای اقتصادی، این گروهها حامی سرمایهداری و فعالیتهای تجاری آزادانه هستند. درواقع گرایش گروهها و احزاب دستراستی به برنامههای كارگری و سوسیالیستی بسیار ضعیف و كمرنگ است. لازم به ذكر است، در این طیف نیز مانند سایر گرایشهای سیاسی و حزبی، اعضای طیف تماما یكشكل و منطبق بر هم نیستند بلكه احزاب تندرو و میانهرو متعددی را شامل میشوند. جناح راست، احزاب متعددی چون لیكود، هتحیا، تسومت، یعود، مولیدات و... را در بر میگیرد كه وجه اشتراك آنها را چنین میتوان برشمرد: ۱ــ تشكیل اسرائیل بزرگ با استفاده از نیروهای نظامی ۲ــ خارجنشدن از سرزمینهای اشغالی ۳ــ توسعه شهركهای یهودینشین ۴ــ مخالفت با تشكیل هرگونه حكومت فلسطینی ۵ــ مخالفت با هرگونه صلحی كه در آن اسرائیل مجبور گردد سرزمینهای اشغالی را به فلسطینیان بازگرداند.
۱ــ لیكود:
ائتلاف لیكود هرچند رسما در سال ۱۹۷۳ شكل گرفت و همانطور كه ذكر شد شامل گروهها و احزاب كوچكتری مثل حیروت، آزادگان و... میباشد، اما ریشه تفكرات این ائتلاف و قدمت برخی احزاب تشكیلدهنده آن، به دوران قبل از تاسیس اسرائیل بازمیگردد. درواقع باید گفت تاریخچه احزاب و گروههای تشكیلدهنده لیكود، بیشتر با فعالیتهای نظامی یهودیان و صهیونیستها در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ ارتباط مییابد.
پس از تشكیل اسرائیل و ادغام تمام گروههای نظامی در ارتش ملی، این گروهها ضمن حفظ بخشهای سیاسی خود در خارج از قالب و ساختار ارتش، سعی كردند به فعالیتهای سیاسی دموكراتیك وارد شوند. در اواسط دهه ۱۹۶۰، حزب حیروت گامهای بزرگی را در راستای گسترش پایگاه سیاسی و بهدستآوردن مشروعیت برداشت. از سال ۱۹۶۳، فعالیتهای حیروت و برخی گروههای افراطی دستراستی از جنبه صرفا نظامی و تروریستی، به مرحله جدیدی وارد شد كه به آن مرحله درونرژیمی گفته میشود. این گروهها سعی كردند قدرت سیاسی را با استفاده از مكانیسمهای نمایندگی و انتخابات بهدست آورند. برایناساس، در سال ۱۹۶۵، حیروت و حزب لیبرال، ائتلاف گاهال را تشكیل دادند تا بتوانند در انتخابات هیستادروت (اتحادیه كارگری) و كنیست (پارلمان) اعضای خود را به این مراكز وارد سازند. گاهال توانست پس از انتخابات ۱۹۶۹ تعدادی از وزارتخانهها را بهدست گیرد. البته این وزرا در سال ۱۹۷۰ در اعتراض به سیاستهای آشتیجویانه دولت در قبال مسائل مربوط به سرزمین، از كابینه استعفا دادند.
سرانجام در سال ۱۹۷۳ ائتلاف لیكود با حضور سازمانها و احزاب دستراستی و با تركیبی از كانون آزاد، حیروت، لعام و گاهال (بلوك لیبرال ــ آزاد) شكل گرفت. در یك دید كلی و با نگرشی در مقیاس وسیعتر، لیكود را میتوان وارث مستقیم ایدئولوژی حزب تجدیدنظرطلب ژابوتینسكی دانست. از مشخصات حزب تجدیدنظرطلب كه در سال ۱۹۲۵ شكل گرفت، میتوان تاكید بر ناسیونالیسم افراطی، ضدیت با سوسیالیسم و گرایش به نظامیگری را ذكر كرد. ائتلاف لیكود برای اولینبار به پیشنهاد ژنرال آریل شارون ــ كه اندكی پیش از انتخابات سال ۱۹۷۳ از ارتش استعفا داده و به حزب آزادگان ملحق شده بود ــ تشكیل شد.از همان آغاز شكلگیری، حزب حیروت، به رهبری مناخیم بگین، از قدرت بیشتری در حزب برخوردار بود و سرانجام نیز ساختار حیروت توانست بر كل ائتلاف لیكود چیره شود و حتی در سال ۱۹۸۵ احزاب تشكیلدهنده ائتلاف لیكود توافق نمودند با منحلكردن ساختارهای حزبی خود، از روش و تشكیلات حزب حیروت پیروی كنند. هدف اصلی شكلگیری ائتلاف لیكود را میتوان چنین برشمرد: گردهمآمدن تمامی احزاب و گروههای راستگرای اسرائیل در یك گروه و ارائه لیست واحد انتخاباتی با هدف كنارزدن حزب كارگر از قدرت و بهدستگرفتن قدرت سیاسی در اسرائیل و اجرای برنامههای سیاسی و اقتصادی مطابق با نظریات گروههای راستگرا. بااینهمه علیرغمآنكه در انتخابات سال ۱۹۷۳ موقعیت حزب كارگر به دلیل پیامدهای جنگ اكتبر سال ۱۹۷۳ بهشدت متزلزل شده بود، اما حزب تازهتاسیس لیكود نتوانست به توفیقی دست یابد. سرانجام در انتخابات دوره نهم كنیست (۱۹۷۷) بود كه حزب لیكود توانست بر رقیب قدرتمند خود ــ یعنی حزب كارگر ــ تفوق پیدا كند و قدرت را تا سال ۱۹۸۴ بهطورمطلق در دست داشته باشد. لیكود در این مدت توانست برنامههای اسكان یهودیان و شهركسازی به شیوه گسترده در كرانه باختری را اجرا كند و همزمان ساختارهای سیاسی و اقتصادی اسرائیل را طبق برنامههای خود، متحول سازد.
لیكود در این ایام بیشتر بر شعارهای قومی تكیه كرده بود و از این رهگذر توانست حزب كار را كه از بدو پیدایش دولت اسرائیل (۱۹۴۸) تا سال ۱۹۷۷ پیوسته حكومت را در دست داشت، شكست دهد. پس از انتخابات ۱۹۷۷، مناخیم بگین، رهبر حیروت، بهعنوان رئیس دولت انتخاب شد. بگین در سال ۱۹۸۳ از نخستوزیری استعفا كرد. امضای قرارداد صلح جداگانه با مصر (قرارداد كمپ دیوید) و حمله به لبنان، از مهمترین اقدامات بگین در طول دوران نخستوزیری وی بودند. خط سیاسی بگین و لیكود، در توسعه مهاجرنشینیها در سرزمینهای اشغالی و مخالفت با ایجاد یك موطن فلسطینی ــ بههرشكلممكن ــ خلاصه میشد. پس از كنارهگیری بگین، لیكود مجبور شد متعاقب انتخابات ۱۹۸۴ و ۱۹۸۸، حزب كارگر را در قدرت شریك كند. دلیل این امر عدم احراز اكثریت در كنیست، جهت تشكیل كابینه بود كه در نتیجه آن، دولتی موسوم به دولت وحدت ملی شكل گرفت.
در سال ۱۹۹۲ حزب كارگر بار دیگر در انتخابات پیروز شد و لیكود را از صحنه سیاسی و قدرت دور كرد. اسحق رابین، رهبر حزب كار، توانست حزب خود را نسبت به حزب رقیب لیكود بیشازپیش در عرصه سیاسی كشور مطرح سازد و پس از پانزده سال، بار دیگر قدرت را بهصورتمطلق در دست گیرد. اما چهارم نوامبر ۱۹۹۵ رابین توسط یك یهودی متعصب دستراستی (مذهبی) ترور شد و جانشین وی، شیمون پرز، پیشنهاد كرد انتخابات پیش از موعد برگزار شود؛ زیرا امیدوار بود از اوضاع و جو جدید و روحیه همدردی مردم پس از ترور رابین، به نفع خود استفاده كند. اما حسابهای شیمون پرز اشتباه از آب درآمد و بنیامین نتانیاهو، از ائتلاف لیكود، در انتخابات پیروز گردید و به نخستوزیری رسید. پیروزی نتانیاهو در انتخابات سال ۱۹۹۶، تعجب همگان را برانگیخت. در درون ائتلاف لیكود، بازهم قدرت اصلی را حزب حیروت در اختیار داشت. ازاینرو اكثر پستهای دولتی توسط اعضای این حزب اشغال شدند و این حزب توانست در مقایسه با سایر گروههای ائتلافی سهم بهمراتب بیشتری را به خود اختصاص دهد.
از برجستهترین اعضای لیكود ــ كه عضو حیروت بودند ــ میتوان به اسحق شامیر، آتز، دیوید لوی، آریل شارون و نتانیاهو اشاره كرد. نتانیاهو مانند سایر راستگراهای اسرائیل، بیشتر بر قدرت نظامی تكیه داشت و به روند صلح علاقهای نشان نمیداد؛ تااینكه سرانجام قدرت را در اختیار ایهود باراك از حزب كارگر قرار داد. باراك نیز سرانجام نتوانست قدرت را حفظ كند و در یك انتخابات زودرس مجددا قدرت را به آریل شارون، از ائتلاف لیكود، سپرد. بهدستگیری قدرت توسط شارون پس از زمامداری كوتاهمدت ایهود باراك، شوك سنگینی به منطقه و اسرائیل وارد آورد.
ظهور مجدد شارون در صحنه سیاسی اسرائیل، بهعنوان یك رهبر قدیمی و سنتی راستگرا، و تاكید مجدد وی بر شعارها و اهداف و استراتژیهای سنتی احزاب دستراستی، نشان داد كه سیاستها و اهداف خاص گروههای راستگرا در اسرائیل هنوز طرفدارانی دارند و همچنان به قوت خود باقی هستند. برای آگاهی بیشتر با این سیاستها و اهداف، بهعنوانمثال میتوان به برنامه انتخاباتی و شعارهای انتخاباتی لیكود در سال ۱۹۹۶ اشاره كرد: «حقوق ملت یهود در سرزمین اسرائیل ابدی و خدشهناپذیر است؛ امنیت و صلح باید برای یهودیان تامین شود؛ اسرائیل حق مطالبه تمامی زمینهای كرانه باختری و نوار غزه را دارد؛ حفظ پیمان كمپ دیوید و عدم تشكیل دولت مستقل فلسطینی؛ تشكیلات خودگردان فلسطینی به مفهوم دولت نیست و دارای تمامیت ارضی نبوده و حق تعیین سرنوشت ندارد؛ حفظ نوار امنیتی برای امنیت اسرائیل در مرزهای این كشور ضروری است؛ قدس پایتخت ابدی اسرائیل است و قابل تجزیه نیست؛ سیطره اسرائیل بر جولان طبق مصوبه پارلمان دهم؛ آغاز مجدد و گسترده شهركسازی در كلیه سرزمینهای اسرائیل.»
در زمینه اقتصادی، لیكود به واگذاری شركتهای دولتی به بخش خصوصی قائل است. همچنین فروش سهام دولتی در بانكها به مردم و بخش خصوصی، از جمله برنامههای اقتصادی این حزب را تشكیل میدهد. در مورد هیستادروت، لیكود معتقد است ارتباط موجود میان سندیكاهای كارگری و صندوق بیماران و بازنشستگی باید از میان برود و خود دولت عهدهدار تامین اجتماعی و درمانی شود. در دهه اخیر، لیكود دچار تحولات بسیاری شده است. در زمان رهبری مناخیم بگین این حزب دارای ثبات بیشتری بود؛ زیرا آرای بگین خطمشی سیاسی حزب را مشخص میكرد. با كنارهگیری بگین از سیاست در سال ۱۹۸۳، رهبری حزب به اسحق شامیر رسید اما وی در تحكیم حزب ناكام ماند و در زمان او لیكود به سه جبهه شامیر، آرنس و شارون تقسیم شد و آنها بر سر احراز مناصب حزبی دچار اختلاف و درگیری شدند. آرنس پس از ناكامی در انتخابات ۱۹۹۲، از حزب كنارهگیری كرد و بنیامین نتانیاهو كه یكی از طرفداران وی بود، توانست در انتخابات ۱۹۹۴ ریاست حزب را بهدست آورد. اما شارون و لیفی، رهبری نتانیاهو را نپذیرفتند و اعلام كردند كه در جهت كنارزدن وی گام خواهند برداشت. در مارس ۱۹۹۵ میان لیفی و طرفدارانش درگیری سختی با نتانیاهو بر سر مسائل سازمانی حزب پیش آمد و متعاقبا لیفی اعلام كرد لیكود دیگر خانه من نخواهد بود. وی در انتخابات ۱۹۹۶ جنبش جدیدی را تشكیل داد و بهطورانفرادی در انتخابات شركت كرد. البته لیفی از تشكل لیكود در پارلمان كناره نگرفت. (وی از طرفداری تیرههای یهودی شرقی در لیكود بهرهمند است.)
طرفداران لیكود را اقشار مختلف ثروتمند، متوسط و فقیر تشكیل میدهند و اغلب آنان یهودیان شرقی هستند. لیكود در شهرهای بزرگی چون تلآویو، حیفا و قدس معمولا آرای بسیاری را بهدست میآورد و اكثریت آرای شهرهای شرقینشین را نیز تصاحب میكند. همچنین این حزب در میان یهودیان افراطی و نژادپرست، طرفداران بسیاری دارد.
بهلحاظ سازمانی، لیكود از یك كنگره با سههزاروپانصد عضو تشكیل شده و پس از آن كمیته مركزی، دفتر سیاسی و دبیرخانه قرار دارند. برای درك بهتر قدرت لیكود میتوان به تعداد كرسیهای این ائتلاف در پارلمانهای مختلف اشاره كرد: «پارلمان هشتم سیونه كرسی، پارلمان نهم چهلوسه كرسی، پارلمان دهم چهلوهشت كرسی، پارلمان یازدهم چهلویك كرسی، پارلمان دوازدهم چهل كرسی، پارلمان سیزدهم سیودو كرسی.»
همانطوركه در تقسیمبندی اولیه احزاب راستگرا اشاره كردیم و در توضیحاتی كه پیرامون ائتلاف لیكود آمد، لیكود خود از احزاب و گروههای خاصی تشكیل شده است كه در این قسمت هریك بهطورخاص و جزئیتر مورد بررسی قرار میگیرند:
۱ــ۱ــ حیروت (آزادی): یك حزب راست افراطی فرقهگرا است كه در سال ۱۹۴۸ همزمان با اعلام تاسیس دولت اسرائیل، توسط سازمان ایتل (ارگون تشفایی لئومی یا سازمان نظامی قوی) تحت فرماندهی مناخیم بگین، بنیانگذاری شد. پس از تشكیل این حزب، سازمان مذكور خود را منحل كرد و سایر سازمانهای نظامی و گروههای افراطی دستراستی كه قبل از اعلام تاسیس اسرائیل فعال بودند، به این حزب پیوستند. علیرغمآنكه سازمان ایتل از حیث اندیشه و سازمان، زاییده جنبش اصلاحی بود كه در سال ۱۹۲۵ از سوی ولادیمیر ژابوتینسكی شكل گرفت اما با تشكیل حزب حیروت، سران این حزب، اصلاحطلبان را كه در آن زمان در اسرائیل وجود داشتند را نادیده گرفته و ترجیح دادند با آن همكاری ننمایند. در سال ۱۹۴۹، دو حزب حیروت و اصلاحطلب هركدام بهطورجداگانه در انتخابات شركت كردند و در سال ۱۹۵۰ بار دیگر با یكدیگر متحد گردیدند اما در سال ۱۹۵۱، سران حزب اصلاحطلب مجددا از حزب حیروت جدا شدند.حیروت در برنامههای انتخاباتی دهه ۱۹۵۰ تا نیمه دهه ۱۹۶۰، در زمینه سیاست خارجی و امنیت خواستار «یكپارچگی سرزمین اسرائیل در مرزهای تاریخیاش» (شامل برخی زمینهای واقع در كرانه شرقی رود اردن) جهت اعمال سیاست نظامی فعال بر ضد كشورهای عربی بهمنظور آرامسازی مرزها و نیز جلوگیری از عملیات چریكهای فلسطینی شده بود. در زمینه مسائل اقتصادی و اجتماعی، حیروت طرفدار اقتصاد مبتنی بر اقدامات فردی و رقابت آزاد بود و اعتقاد داشت كه نظام اقتصادی مبتنی بر سه بخش دولتی، هستدروتی و خصوصی باید با یك اقتصاد ملی كه همه عناصر آن درهمآمیخته و تابع قانون واحدی باشند، جایگزین شود. از دیگر خواستههای حزب در زمینه مسائل اقتصادی و اجتماعی، میتوان به اعتقاد این حزب به جداكردن طرحهای نظری و علمی اقتصادی هستدروت و تاكید آن بر ایفای نقش بهعنوان یك اتحادیه كارگری اشاره كرد كه خواهان واگذاری مالكیت این طرحها به اتحادیه كارگری و اتحادیههای تعاونی مربوط بود. حیروت همچنین ملیكردن و فك ارتباط صندوق بیماران و صندوقهای بازنشستگی از هستدروت و ادغام آن در خدمات درمانی و اجتماعی دولتی را مدنظر داشت. این حزب درخصوص ارتباط دین با حكومت، بر لزوم احترامگذاشتن به ارزشهای دین یهود تاكید میكرد.
شمار كرسیهای حزب حیروت (تا پیش از ادغام در لیكود) در دورههای مختلف كنیست بهاینترتیب میباشد: كنیست اول (۱۹۴۹) چهارده كرسی، كنیست دوم (۱۹۵۱) هشت كرسی، كنیست سوم (۱۹۵۵) پانزده كرسی، كنیست چهارم (۱۹۵۹) هفده كرسی، كنیست پنجم (۱۹۶۱) هفده كرسی، كنیست ششم (۱۹۶۵) پانزده كرسی (از مجموع بیستوشش كرسی گروه گاحل)؛ كنیست هفتم (۱۹۶۹) پانزده كرسی (از مجموع بیستوشش كرسی گروه گاحل).
۲ــ۱ــ حزب آزادگان: حزب آزادگان (همفلگا هلبرالیت هیسزئیلیت یا حزب لیبرال اسرائیل) از جمله احزاب میانهرو اسرائیل است. این حزب در سال ۱۹۶۱ از اتحاد دو حزب «پیشرو» و «اتحاد صهیونیستهای عمومی ــ حزب میانهرو» تشكیل شد. اما این اتحاد چندان دوام نیاورد و بهدنبال موافقت سران این حزب با حزب حیروت برای تاسیس گروه گاحل، بیشتر اعضای حزب پیشرو سابق از حزب آزادگان كنارهگیری كردند و حزب جدیدی بهنام حزب لیبرال مستقل را تشكیل دادند. این حزب تازهتاسیس در اوایل دهه ۱۹۸۰ به معراخ پیوست. اتحاد صهیونیستهای عمومی ــ حزب میانهرو، با نام حزب آزادگان، ابتدا در چارچوب گروه گاحل و سپس گروه لیكود به فعالیت خود ادامه داد، تااینكه در نیمه دوم دهه ۱۹۸۰ در حزب حیروت ادغام شد. حزب آزادگان در چارچوب لیكود، با منازعات بیوقفه اعضایش بر سر تصاحب ریاست حزب و موقعیتهای برتر روبرو بود و همین امر به شكلگیری جناحهای مختلف در درون این حزب منجر شد. در آستانه انتخابات پارلمانی سال ۱۹۹۲، گروهی از اعضای حزب آزادگان به رهبری اسحاق موداعی از لیكود جدا شدند اما پس از انتخابات، حزب مذكور بهدلیل بهدستنیاوردن درصد آرای لازم برای ورود به كنیست، منحل گردید.
اعضا و هواداران حزب آزادگان، از میان طبقات متوسط و سرمایهدار جامعه بودند. برنامه اقتصادی ــ اجتماعی این حزب شامل موارد زیر بود: اقتصاد متكی بر فعالیت بخش خصوصی با حداقل دخالت دولت؛ تفكیك نقش هستدروت بهعنوان یك اتحادیه كارگری از نقش اقتصادی آن؛ داوری اجباری بهمنظور حل منازعات كارگری، ملیكردن خدمات بهداشتی و تامین اجتماعی و تدوین قانون اساسی دولت.
در زمینه مسائل سیاسی و اجتماعی، میان حزب آزادگان و حزب لیكود، چه در چارچوب گاحل یا لیكود، اتفاقنظر وجود دارد.
شمار كرسیهای حزب آزادگان در دورههای مختلف كنیست (تا پیش از تشكیل لیكود) به ترتیب زیر میباشد: كنیست پنجم (۱۹۶۱) هفده كرسی، كنیست ششم یازده كرسی (از مجموع بیستوشش كرسی گاحل)، كنیست هفتم (۱۹۶۹) یازده كرسی (از مجموع بیستوشش كرسی گاحل).
۳ــ۱ــ حزب مركز آزاد: مركز آزاد (یا همركاز هخوفشی)، یك حزب دستراستی است كه در سال ۱۹۶۷ توسط گروهی به رهبری شموئیل تمیر تاسیس شد. این گروه پس از اعتراض به تسلط مستبدانه مناخیم بگین، رهبر وقت حزب حیروت، و درخواست اجرای پارهای اصلاحات دموكراتیك در نحوه اداره امور حزب، از حیروت اخراج شدند. در انتخابات سال ۱۹۶۹، حزب مركز آزاد توانست دو كرسی كنیست را از آن خود كند. این حزب، در سال ۱۹۷۳ در تشكیل حزب لیكود شركت كرد و بهعنوان بخشی از این تشكل تازهتاسیسیافته درآمد.
در سال ۱۹۷۵، حزب مركز آزاد به دو گروه تقسیم شد: گروه اول به رهبری شموئیل تمیر، ضمن حفظ نام مركز آزاد، از لیكود خارج شد و در سال ۱۹۷۶ در تاسیس جنبش دموكراتیك برای تغییر شركت كرد. اما گروه دیگر، به رهبری الیمیزر شوستاك، با نام مركز مستقل در حزب لیكود باقی ماند و در سال ۱۹۷۶ با مشاركت حزب فهرست رسمی و گروه «سرزمین یكپارچه اسرائیل»، حزب لعام را در چارچوب لیكود تاسیس كرد.
۴ــ ۱ــ حزب فهرست رسمی: حزب فهرست رسمی (یا هرشیماه همملخیت) در سال ۱۹۶۸ توسط شماری از اعضای سابق حزب رافی به رهبری دیوید بن گوریون كه در اعتراض به تصمیم بیشتر اعضای این حزب مبنی بر مشاركت با احزاب مبای و احدوت هعفودا در تاسیس حزب كارگر، از حزب خارج شده بودند، تشكیل شد.
حزب فهرست رسمی در انتخابات سال ۱۹۶۹ شركت كرد و چهار تن از نامزدهای آن توانستند به كنیست راه یابند. در سال ۱۹۷۳ این حزب در تاسیس لیكود مشاركت كرد (در آن زمان بنگوریون از حزب خارج شده و سیاست را بهطوركلی كنار گذاشته بود). سه سال بعد، یعنی در سال ۱۹۷۶، این حزب به اتفاق حزب مركز مستقل و گروه «سرزمین یكپارچه اسرائیل»، حزب لعام را در چارچوب لیكود تشكیل دادند.
۲ــ حزب هتحیا:
هتحیا (رستاخیز) یكی از احزاب افراطی فرقهگرا است كه در اواخر سال ۱۹۷۹ توسط تعدادی از گروههای سیاسی و حامیان سیاست شهركسازی مخالف معاهده كمپدیوید كه در ماه مه همان سال به امضای اسرائیل و مصر رسید، تشكیل شد. تلاش برای لغو موافقتنامه مزبور، بسیج افكار عمومی بر ضد هرگونه عقبنشینی از شبهجزیره سینا و جلوگیری از هرگونه توافقی بهمنظور دادن خودمختاری به منطقه كرانه باختری در راس اهداف موسسان این حزب قرار داشت. در تاسیس این حزب، تشكلهای مذهبی و لائیك شركت كردند. این تشكلها از سال ۱۹۷۸ با ایجاد جبهه واحدی به نام بنای («بریت نثمانی ایرتس یسرائیل» یا پیمان وفاداران به سرزمین اسرائیل)، سعی كردند با فشارآوردن به دولت بگین، از هرگونه عقبنشینی از سرزمینهای اشغالی جلوگیری كنند. پس از امضای معاهده كمپ دیوید، این تشكلها به منظور تقویت همكاری فیمابین خود و مقابله با آنچه آن را سرآغاز فاصلهگرفتن از آرمانهای اساسی صهیونیستی مینامیدند، درصدد تشكیل یك حزب سیاسی برآمدند.در تشكیل حزب هتحیا چندین تشكل و گروه سیاسی راستگرای افراطی شركت داشتند كه مهمترین آنها عبارتند از: گروه پروفسور یوفال نئمان، رئیس وقت دانشگاه تلآویو، جنبش مذهبی و حامی سیاست شهركسازی گوش ایمونیم، گروه «وفاداران به اصول حیروت» در لیكود به رهبری غیئولا كوهن و گروه «جنبش سرزمین اسرائیل» در لیكود به رهبری موشی شمیر. موسسان حزب هتحیا، معاهده كمپ دیوید را خیانت به آرمانهای اساسی صهیونیسم، تهدید برای امنیت اسرائیل و نشانهای بر حركت روبهعقب اجتماعی، سیاسی و روحی جامعه، دولت و دستگاه حكومت در اسرائیل میدانند. از نظر موسسان این حزب تنها راه علاج این سیر قهقرایی، بازگشت به اصول اولیه جنبش صهیونیسم، مطابق با فهم آنان از این اصول است. موسسان حزب هتحیا، با اتخاذ آن دسته از اصول اولیه جنبش صهیونیسم كه با دیدگاه فكری و سیاسی آنها هماهنگی دارد، این اصول را در بیانیه اعلام تاسیس حزب قرار دادهاند. این اصول عبارتند از: ایده سرزمین یكپارچه اسرائیل؛ تاكید بر اهمیت تورات و فرهنگ یهودی در ساختن ملت، طلایهداری در مهاجرت به اسرائیل و آمادگی برای پذیرش و تحمل سختیها و فداكاری در راه تاسیس وطن ملی یهود، تكیه بر نیروی نظامی به منظور دفاع از اسرائیل، اعتمادنكردن به فلسطینیان و اعراب و اعتقاد به ممكننبودن دستیابی به صلح با آنان.
هتحیا، از دید موسسانش، تنها یك حزب سیاسی نیست بلكه یك حزب و جنبش ریشهدار است كه هدف بلندمدت آن احیای مجدد آمال و آرزوهای بنیانگذاران جنبش صهیونیسم میباشد.
حزب هتحیا در انتخابات كنیست دهم (سال ۱۹۸۱) شركت كرد و برنامه سیاسی این حزب در انتخابات مذكور شامل نكات عدیدهای بود كه از جمله میتوان به لغو معاهده كمپ دیوید و تاكید بر الحاق فوری سرزمینهای اشغالی اشاره كرد. در این انتخابات هتحیا توانست سه كرسی كنیست را از آن خود كند. با نزدیكشدن زمان عقبنشینی از سینا، بهرغم مخالفت شدید دولت، سران این حزب تلاش كردند مردم را به ایستادگی وادار كنند اما در این كار موفق نشدند. بااینهمه، در سال ۱۹۸۲، و در پی تهاجم اسرائیل به لبنان، آنان با پیوستن به كابینه بگین موافقت كردند و یوفال نئمان، رهبر حزب، بهعنوان وزیر علوم و توسعه و رئیس كمیته وزارتی امور شهركسازی منصوب شد. كمیته مذكور بعدها با احداث بیش از چهل شهرك یهودینشین (عمدتا در كرانه باختری) موافقت كرد.
در انتخابات پارلمانی (سال ۱۹۹۲)، هتحیا در برنامه سیاسی خود بر موارد زیر تاكید كرده بود: رد اعطای خودمختاری به فلسطینیان، الحاق فوری كرانه باختری و نوار غزه به حاكمیت اسرائیل و توسعه عملیات شهركسازی در آنها، سركوب شدید قیام مردم فلسطین (انتفاضه)، مقابله قاطعتر با فلسطینیان و موسسات آنها و انتقال آوارگان فلسطینی در كرانه باختری و نوار غزه به كشورهای عربی و اسكان دایم آنان در این كشورها. اما در میان ناباوری محافل سیاسی، این حزب با بهدستنیاوردن حداقل درصد آرای لازم برای ورود به كنیست (۵/۱ درصد كل آرای رایدهندگان)، نتوانست هیچیك از نامزدهای خود را به كنیست راه دهد. به دنبال این شكست، یوفال نئمان از ریاست حزب استعفا داد و از دنیای سیاست كنارهگیری كرد. درحالحاضر اوضاع حزب بهشدت متزلزل گردیده و تقریبا هیچ فعالیت سیاسی ندارد.
شمار كرسیهای حزب در دورههای مختلف كنیست بهشرح زیر میباشد: كنیست دهم (۱۹۸۱) سه كرسی، كنیست یازدهم (۱۹۸۴) پنج كرسی، كنیست دوازدهم (۱۹۸۸) سه كرسی.
۳ــ حزب تسومت:
تسومت (دوراهی)، از احزاب فرقهگرای بهشدت افراطی است كه رفائیل ایتان، رئیس سابق ستاد ارتش اسرائیل، آن را پس از بازنشستهشدن، در سال ۱۹۸۳بنیانگذاری كرد. شماری از نظامیان بازنشسته و همكاران سابق ایتان در ارتش و تعدادی از ساكنان كیبوتسها و موشافها (طرفدار تفكر «سرزمین یكپارچه اسرائیل») و در راس آنها گروه كیبوتس عین فیرد، اعضای اولیه حزب تسومت را تشكیل میدادند.
اندكی پیش از انتخابات سال ۱۹۸۴، حزب تسومت به حزب هتحیا پیوست. هتحیا، همانگونه كه پیشتر گفتیم، از جنبش مذهبی گوش ایمونیم و چندین گروه دیگر با گرایشهای حزبی و سیاسی گوناگون تشكیل میشود. این گروهها بهرغم اختلاف در اهداف اجتماعی و بینش كلی نسبت به ماهیت دولت، همگی مدافع سیاست شهركسازی و برخوردار از یك برنامه سیاسی افراطی و نیز وفادار به تفكر «سرزمین یكپارچه اسرائیل» هستند.
دیری نپایید كه بین ایتان و تعدادی از سران حزب هتحیا در موارد بسیاری اختلافنظر پدید آمد. دركل نگرش ایتان بهمسائل با آنان فرق میكرد. او پرورشیافته جنبش كارگری صهیونیستی، بالماخ و ارتش اسرائیل بود درحالیكه رقبایش از عناصر مذهبی و دستراستی و پرورشیافتگان حزب مفدال اقلیتها (مدارس دینی)، حزب حیروت و جنبش اصلاحطلب بودند. ایتان با پافشاری بر بهسربازیرفتن محصلان مدارس دینی و مخالفت با دخالتدادن شعب در برخی موارد قانونگذاری و اختصاص بودجه از سوی دولت به موسسات دینی، خشم عناصر مذهبی را برانگیخت. در مقابل، ایتان نیز از نحوه عملكرد گوش آمونیم و عناصر مذهبی و نیز از شكل و ماهیت ایدههای سیاسی آنها به خشم آمده بود. باگذشتزمان، اختلافات میان طرفین به اوج خود رسید و در سال ۱۹۸۷ ایتان و غیئولا كوهن، رهبر سابق گروه حیروت در حزب احیاء، به جبههگیری علیه یكدیگر پرداختند و همدیگر را به تلاش برای سلطه بر حزب متهم كردند. اندكی پیش از انتخابات سال ۱۹۸۸، حزب تسومت دچار انشعاب شد و ایتان حزب خود را یكبار دیگر سازماندهی كرد.
در انتخابات سال ۱۹۸۸، تسومت توانست كرسیهایی در كنیست بهدست آورد و در سال ۱۹۹۰ با مطرحشدن حزب كارگر از كابینه ائتلافی اسحاق شامیر، تسومت وارد كابینه شد و ایتان وزارت كشاورزی را عهدهدار گردید. در اواخر سال ۱۹۹۱، ایتان در اعتراض به مخالفت شامیر با طرح انتخاب مستقیم نخستوزیر از سوی مردم، از مقام خود كنارهگیری كرد اما در ماه مه ۱۹۹۲ و در پی تصویب طرح مزبور در كنیست، دوباره به كابینه بازگشت. نتایج انتخابات سال ۱۹۹۲ دور از انتظار محافل سیاسی و خود حزب تسومت بود. در این انتخابات تسومت به یك پیروزی بزرگ نائل آمد و هشت نفر از نامزدهای این حزب توانستند به كنیست سیزدهم راه یابند، درحالیكه در كنیست دوازدهم، تسومت تنها توانسته بود دو نماینده خود را در كنیست جای دهد.
تسومت از لحاظ فكری، در عرصه مسائل سیاسی و امنیتی گرایشهایی بهشدت افراطی و در زمینه مسائل اقتصادی و اجتماعی جهتگیریهایی بهاصطلاح چپگرایانه دارد و از دشمنان سرسخت فلسطینیان، از جمله فلسطینیان ساكن در اراضی اشغالی سال ۱۹۴۸ كه دارای تابعیت اسرائیلیاند، بهشمار میرود. ایده «سرزمین یكپارچه اسرائیل» مركز ثقل تفكر و محور اصلی فعالیتهای این حزب را تشكیل میدهد. اصول و خطمشیهای عمده تسومت در آخرین انتخابات پارلمانی (سال ۱۹۹۲) عبارت بودند از: پافشاری بر یكپارچگی شهر بیتالمقدس بهعنوان پایتخت اسرائیل؛ مخالفت با هرگونه عقبنشینی از اراضی اشغالی فلسطین و سوریه؛ گسترش عملیات شهركسازی در تمامی اراضی؛ مقابله و سركوب قاطع، خشونتآمیز و فراگیرتر قیام مردم فلسطین (انتفاضه)؛ خودداری از بهرسمیتشناختن یا مذاكره با ساف؛ رد تشكیل كشور مستقل فلسطین در كرانه باختری رود اردن؛ مخالفت با اعطای خودمختاری همراه با اختیارات گسترده به فلسطینیان؛ ادامه تسلط اسرائیل بر اراضی اشغالی و سیطره كامل آن بر امور امنیت داخلی و خارجی؛ احاطه كامل بر منابع طبیعی و زیرساختارها، زمینها، آب و برق و راههای اصلی و محدودكردن خودمختاری فلسطینیان به امور شهرداریها؛ بسط فوری حاكمیت اسرائیل بر كرانه باختری و نوار غزه از طریق انتقال و اسكان فلسطینیان در كشورهای عربی؛ همچنین مشروطكردن تابعیت اسرائیلی فلسطینیان ساكن در اراضی اشغالی سال ۱۹۴۸ و برخورداری آنان از حقوق سیاسی و اجتماعی مترتب بر آن به اثبات وفاداری و تبعیت كامل آنان از دولت اسرائیل و خدمت در ارتش این دولت به مدت سه سال (برابر با مدت خدمت یهودیان در ارتش) و سلب تابعیت و بیرونراندن آن عده كه به امنیت اسرائیلی خلل وارد میكنند.در عرصه اقتصاد و اجتماع و درخصوص رابطه میان دین و حكومت، تسومت بر بهبود شرایط زندگی اقشار فقیر و محروم جامعه، برابری در تحصیل، واگذاری ارائه خدمات بهداشتی و تامین اجتماعی به دولت، جدایی دین از سیاست، مقابله با سختگیریهای مذهبی و نیز بر سربازیرفتن محصلان مدارس دینی تاكید دارد. پایگاه انتخاباتی تسومت را اغلب اشكنازها تشكیل میدهند. گروههای متنوعی در میان رایدهندگان این حزب پیدا میشوند؛ چراكه عدهای مجذوب صراحت و ثبات تقریبی مواضع سیاسی تسومت شده و شماری دیگر فریفته نكات معینی در برنامه سیاسی آن گردیدهاند. تسومت از حمایت جوانان، ارتشیان، ساكنان شهركهای مرزهای شمالی و هواداران ایده «سرزمین یكپارچه اسرائیل» ساكن در كیبوتسها و موشافهای وابسته به جنبش كارگری صهیونیستی برخوردار است.
۴ــ حزب یعود:
یعود (پیمان) یكی از احزاب دستراستی بهشدت قومیتگرا است كه در فوریه ۱۹۹۴ توسط سه عضو كنیست به نامهای غونین سیغف، آلیكس، گولد فارب و استیر سلموفتیس تشكیل شد. این سه عضو كنیست بهدلیل درگیری با رفائیل ایتان، رهبر حزب تسومت، به همراه شماری از هوادارانشان از این حزب جدا شدند. این عده، یكی از سران حزب تسومت را به كلاهبرداری متهم كردند ولی ایتان ضمن رد این اتهام، آنان را مورد تهاجم شدید قرار داد و همین امر به جداشدن آنها از حزب منجر شد. سه عضو جداشده، نخست یك گروه مستقل در كنیست تشكیل دادند و سپس حزبی به نام یعود را تاسیس كردند. دبیرخانه موقت این حزب، سیغف را به ریاست حزب، گولد فارب را بهعنوان رئیس گروه پارلمانی و سلموفتیس را به ریاست كمیته مركزی برگزید. حزب یعود بهرغم تاكید بر «یكپارچگی سرزمین اسرائیل» در برنامه سیاسی خود، راه را برای پیوستن به كابینه ائتلافی اسحاق رابین همچنان باز گذاشت. در اواسط سال ۱۹۹۴، در مذاكرات نمایندگان این حزب با نمایندگان حزب كارگر، طرفین در زمینه پیوستن یعود به كابینه به توافق رسیدند و بعدها این توافق صورت واقعیت نیز پیدا كرد.
۵ــ حزب مولیدت:
مولیدت (میهن) یك حزب راستگرای بهشدت قومیتگرا و از دشمنان سرسخت فلسطینیان و اعراب است. این حزب را سرلشگر ذخیره رحبعام زئیفی (معروف به گاندی) اندكی پیش از انتخابات سال ۱۹۸۸ با شعار ترانسفر (كه از نظر مولیدت به معنی تبعید تمامی ساكنان فلسطینی كرانه باختری و نوار غزه به كشورهای عربی است) بنیانگذاری كرد.
مولیدت در انتخابات مزبور توانست دو تن از نامزدهای حزب خود را راهی كنیست كند و باتوجهبهاینكه تنها سه ماه از تاسیس این حزب گذشته بود و در آن زمان، حزب، فاقد رهبری و نیز موسسات ارگانی و امكانات مالی قابلتوجهی بود، این موفقیت نشان میدهد شعارهای افراطی در میان صهیونیستها از جذابیت برخوردار است؛ چنانكه پیش از مولیدت، حزب كاخ به رهبری خاخام مئیر كهانا، نیز توانست با همین شعار در انتخابات سال ۱۹۸۴ وارد كنیست شود؛ هرچند دادگاه عالی اسرائیل از شركت این حزب در انتخابات سال ۱۹۸۸ به دلیل افكار نژادپرستانه آن جلوگیری كرد.
در انتخابات سال ۱۹۹۲، حزب مولیدت توانست سه كرسی كنیست را از آن خود كند ولی اندكی پس از انتخابات، میان زئیفی، رهبر حزب و عضو كنیست، و شائول گوتمان، عضو دیگر حزب در كنیست و نفر دوم در لیست انتخاباتی حزب مولیدت، اختلافی پیش آمد و همین اختلاف سبب شد تا در ماه مه ۱۹۹۴، گوتمان از حزب اخراج شود؛ هرچند كماكان عضو كنیست باقی ماند.
مولیدت، به لحاظ فكری، در بیشتر موارد مواضع مشتركی با افراطیترین احزاب جناح راست دارد. اما آنچه مولیدت را از دیگر احزاب افراطی جناح راست متمایز میكند و در حقیقت همین مساله سبب ادامه حیات این حزب میباشد، شعار «ترانسفر» است كه مولیدت آشكارا آن را هدف اصلی خود اعلام كرده و شیوههای اجرای آن را نیز پیشنهاد میكند. مولیدت ادعا میكند كه او خواهان خروج بهاصطلاح توافقی و داوطلبانه فلسطینیان است و مانند احزاب كاهانا و كاخ در پی اخراج قهری آنان نیست. زئیفی، رهبر حزب مولیدت، در تعریف «ترانسفر توافقی» میگوید: ترانسفر توافقی، عبارت است از عمل مبادله جمعیت با توافق دولتها بهمنظور دستیابی به هدفی مشترك؛ مانند پایاندادن به وضعیت جنگی (چنانكه بین تركیه و یونان در اوایل این قرن اتفاق افتاد) یا تحقق صلح (همانطوری كه بین اسرائیل و مصر در دهه ۱۹۸۰ و زمانیكه اسرائیل اقدام به تخلیه ساكنان یهودی شبهجزیره سینا نمود، پیش آمد). وی در بیان منظور خود از «ترانسفر داوطلبانه» میگوید: ترانسفر داوطلبانه به معنی مهاجرت فرد به دلایل شخصی، خانوادگی، اجتماعی، دینی، قومی، امنیتی، اقتصادی و غیره است.
۶ــ حزب كاخ:
كاخ (به معنی: «این چنین با مشت») یك حزب دستراستی، نژادپرست و بهشدت افراطی (به لحاظ دینی و قومی) و دارای گرایشهای فاشیستی آشكار است كه در سال ۱۹۷۳ توسط خاخام مئیر كهانا كه در سال ۱۹۷۱ به اسرائیل مهاجرت كرده بود تاسیس شد. وی ریاست «اتحادیه دفاع از یهودیان» را كه در سال ۱۹۶۸ در امریكا تشكیل شد، نیز برعهده داشت.
مرام كاخ یا بهعبارتدقیقتر، مرام رهبر آن، كهانا، تركیبی از اندیشههای مذهبی، كراهت شدید نسبت به اعراب و تفكراتی فاشیستی برگرفته از جنبشهای دستراستی نژادپرست امریكا است. حزب كاخ نخستین حزب سیاسی در تاریخ اسرائیل است كه آشكارا شعار بیرونراندن فلسطینیان (اعم از فلسطینیان سال ۱۹۴۸ كه دارای تابعیت اسرائیلاند یا آنهایی كه در مناطقی اشغالشده در جریان جنگ ۱۹۶۷ ساكنند) را از سراسر اسرائیل مطرح كرد. حزب كاخ پس از تشكیل، ابتدا فلسطینیان سال ۱۹۴۸ را مورد تهاجم قرار داد و با تلاش برای تلخكردن زندگی و تحریك احساسات خصمانه یهودیان بر ضد آنها، سعی كرد زمینه اخراج آنان را از اسرائیل فراهم كند. حملات تبلیغی كاخ علیه فلسطینیان، بسیار مبتذل و مستهجن بود. این حملات در نیمه نخست دهه ۱۹۸۰ به اوج خود رسید. در آن زمان كهانا، رهبر حزب، بهراهاندازی راهپیماییهایی به سمت شهرها و روستاهای عربنشین بهمنظور برانگیختن ساكنان آنها و نیز جلب توجه رایدهندگان یهودی به خود و حزبش، اقدام كرد. این راهپیماییها همواره به درگیری با فلسطینیان میانجامید و بههمیندلیل مقامات اسرائیل با احساس خطر از ادامه این راهپیماییها، كهانا را از ورود به شهرها و روستاهای عربنشین منع كردند. در نیمه دوم دهه ۱۹۸۰، كاخ بهجای مناطق اشغالی سال ۱۹۴۸، كرانه باختری را در كانون تحركات خود قرار داد. هماكنون بیشترین حامیان و طرفداران كاخ را یهودیان ساكن در كرانه باختری تشكیل میدهند و مقر این حزب نیز در شهرك یهودینشین كریات اربع در نزدیكی شهر الخلیل، قرار دارد. هماكنون اقدامات عملیاتی دو سازمان مسلح مخفی «كمیته تامین راهها» (تاسیس در ۱۹۸۶) و «دولت یهودا» (تاسیس در سال ۱۹۸۹) كه به اشخاص حمله میكنند و به تخریب داراییها، درختان و كشتزارها و نیز به ترور شخصیتهای فلسطینی میپردازند، به كاخ نسبت داده میشوند.در نوامبر ۱۹۹۰، كهانا كه برای جمعآوری كمك برای حزب خود در امریكا به سر میبرد، توسط یك امریكایی مصریتبار به قتل رسید. پس از قتل وی، كاخ به دو جناح «كاخ» و «كهانا زنده» تقسیم شد. جناح كاخ در مقایسه با جناح كهانا زنده، بزرگتر و خطرناكتر است و تعداد اعضای ثبتشده آن چندصد نفر و شمار هوادارانش بالغ بر چندهزار نفر میباشند. كادر رهبری این جناح عبارتند از: باروخ مرزیل (رئیس)، نوعام فدرمان (سخنگو) و تیران بولاك (رئیس «كمیته تامین راهها»). جناح كهانا به رهبری بنیامین كهانا (فرزند مئیر كهانا) چندان نیرومند نیست و شمار اعضای آن تنها به چند ده نفر میرسد. در سپیدهدم روز بیستوپنجم فوریه ۱۹۹۴، باروخ گولدشتاین، پزشك و افسر ذخیره ارتش اسرائیل و عضو جناح كاخ، با ورود به حرم حضرت ابراهیم(ع) در شهر الخلیل، مرتكب جنایتی فجیع شد. گولدشتاین به سوی نمازگزاران مسلمان اقدام به تیراندازی نمود و دهها تن از آنان را كشته و زخمی كرد. بهدنبال این جنایت، رژیم صهیونیستی با تروریستخواندن دو حزب كاخ و كهانا، فعالیت آنها را غیرقانونی اعلام كرد و نیز دستور بازداشت پنج تن از رهبران كاخ و مصادره سلاح شخصی برخی اعضای این حزب را صادر نمود.
بهطوركلی پایگاه حزبی و مردمی كاخ را شماری از اقشار اجتماعی بیبضاعت و كمسواد، ناراضی از دستگاه حكومت و دشمن سرسخت فلسطینیان تشكیل میدهند. در میان سران و اعضای هسته اصلی این حزب، تعداد قابلتوجهی عناصر مهاجرتكرده از امریكا وجود دارند كه از ویژگیهای بارز آنان باید به تعصب دینی، دشمنی با غیریهودیان و اعتقادشان به منجی آخرالزمان اشاره كرد.
جــ اردوگاه مذهبگرایان
در اسرائیل، مذهبگرایان به دو بخش عمده تقسیم میشوند: مذهبگرایان صهیونیستی كه در زبان عبری «هتسوینم هداتییم» نامیده میشوند و مذهبگرایان افراطی كه در زبان عبری به آنان حریدیم (پرهیزكاران) گفته میشود. هر دو گروه، به جناح ارتدوكسی یهودیت وابسته هستند. در صحنه سیاسی اسرائیل، حزب مفدال نماینده مذهبگرایان صهیونیستی است و احزاب اگودات اسرائیل، دیگل هتوراه و شاس، مذهبگرایان افراطی را نمایندگی میكنند. مذهبگرایان اصلاحطلب و محافظهكار كه گروه اندكی هستند، فعالیت سازمانیافتهای در صحنه سیاسی ندارند.
مذهبگرایان افراطی (حریدیم) بهنوبهخود به دو فرقه تقسیم میشوند: فرقه حسیدیه و فرقه لتوانیه. حسیدیه جنبشی با منش صوفیگرایانه است كه در قرن هیجدهم در لتوانی (واقع در جنوب شرقی لهستان) شكل گرفت. پیروان این فرقه با ارائه تفكری تازه از دین، برداشتهای مرسوم آن زمان را نادرست خواندند و به مخالفت با آن پرداختند. مطابق تفكر جدید در این فرقه، هدف از دین، پیوستن به خدا از طریق غرقشدن در اندیشه به او و تلاش برای شناخت خصوصیات او میباشد.
پیروان این فرقه خود را از مطالعه عمیق در تعالیم دینی بینیاز میدانند؛ زیرا به اعتقاد آنان صرف اقامه شعائر مذهبی، آنها را از این امر بینیاز میكند. آنان همچنین ادعا میكنند هر انسانی كه راستگو و درستكردار باشد، میتواند همانند خدا شود و به اسرار او پی ببرد. حسیدیه، با اعتقاداتشان خشم خاخامها را برانگیختند و معارضان آنها، تفكرات این جنبش را نوعی چشمبندی توصیف كردند. معارضان جنبش حسیدیه اغلب به «لتوانیها» معروفند؛ زیرا پیدایی آنها در لتوانی بود.
با گذشت زمان از شدت منازعه میان حسیدیه و معارضان آن كاسته شد و از اوایل قرن بیستم، طرفین با تشكیل حزب اگودات اسرائیل و «شورای عالی علمای تورات»، بهعنوان كمیته عالی سیاسی ــ مذهبی حزب، راه همزیستی و همكاری سیاسی با یكدیگر را در پیش گرفتند. اما اندكی پیش از انتخابات سال ۱۹۸۸ و با آغاز مجدد منازعه میان طرفین، لتوانیها از حزب اگودات اسرائیل منشعب شدند و حزب جدیدی بهنام دیگل هتوراه را تشكیل دادند.
۱ــ حزب مفدال:
مفدال (مفلغا داتیت لئومیت، یا حزب دینی ملی) یكی از احزاب مذهبی صهیونیستی است كه در سال ۱۹۵۶ با اتحاد دو حزب مذهبی صهیونیستی باسابقه «همزرامی» و «هبوعیل همزرامی» تشكیل شد. حزب همزرامی در سال ۱۹۰۲ در روسیه و حزب هبوعیل همزرامی در سال ۱۹۲۲ در فلسطین پایهگذاری شدند. این دو حزب مشتركا جناح مذهبی جنبش صهیونیستی را تشكیل میدادند. حییم موشی شابیرا، یوسف بورگ، اسحاق روفائیل و زیرح فیرهاتیك برجستهترین رهبران حزب مفدال بههنگام تاسیس به شمار میروند. حزب مفدال از بدو تاسیس تا سال ۱۹۷۷، همپیمانی دیرینه با احزاب همزرامی و هبوعیل همزرامی و نیز همپیمانی با حزب مبای كه از نیمه دهه سوم برقرار بود، را حفظ كرد و در تمامی كابینههای ائتلافی كه به رهبری حزب مبای یا حزب كارگر تا سال ۱۹۷۷ تشكیل میشدند، شركت داشت.
شورای عالی خاخامان اسرائیل و موسسات آموزش دینی دولتی، در اختیار حزب مفدال هستند و این حزب تعدادی یشیف (آموزشگاههای حرفهای و مدرسه عالی تلمود) را اداره میكند و در دانشگاه علوم دینی بار ــ ایلان كه در دهه پنجاه احداث شده است، نفوذ زیادی دارد. جنبش مدافع سیاست شهركسازی هكیبوتس هداتی (كیبوتس دینی) شامل تعدادی كیبوتس و دهها موشاف، و نیز جنبش جوانان بنیعكیفا (تشكیلشده در سال ۱۹۲۹) و یك جنبش زنان كه در دهه ۱۹۶۰ تاسیس یافته است، به مفدال وابستهاند. همچنین این حزب چندین موسسه مالی و اقتصادی و در راس آن بانك همزرامی، بانك بوعیل همزرامی و شركت ساختمانی مشحاف را در اختیار دارد. روزنامه هتسوفیه، ارگان حزب مفدال است.
۲ــ حزب یهدوت هتوراه:
یهدوت هتوراه (یهودیان تورات) یك گروه انتخاباتی پارلمانی و مذهبی است كه در سال ۱۹۹۲ با ائتلاف احزاب اگودات اسرائیل و دیگل هتوراه تشكیل شد (این دو حزب نمایندگان آن عده از اشكنازیها هستند كه امروزه در اسرائیل به حریدیها، یعنی بنیادگرایان، موسومند). حزب اگودات اسرائیل و حزب دیگل هتوراه توافق كردند كه در جهت ادغام دو حزب «شورای عالی علمای تورات» و تهیه لیست انتخاباتی واحد برای انتخابات سراسری كنیست تلاش كنند اما تا اواخر سال ۱۹۹۵، این ادغام تحقق نیافت. در انتخابات سال ۱۹۹۲ گرچه یهدوت هتوراه توانست چهار كرسی كنیست را به خود اختصاص دهد، بااینوجود از مشاركت در كابینه تشكیلشده به رهبری اسحاق رابین خودداری كرد.
۳ــ حزب اگودات اسرائیل:
اگودات اسرائیل (مجمع اسرائیل) یك حزب سیاسی ــ مذهبی مخالف صهیونیسم است كه در سال ۱۹۱۲ در لهستان توسط برخی رهبران دینی وابسته به جناح ارتدوكسی یهودیت از كشورهای آلمان، لتوانی، مجارستان و لهستان، تشكیل شد. این رهبران علیرغم وجود پارهای اختلافات اساسی و غیراساسی در میان خودشان، در یك نكته اتفاقنظر داشتند و آن دشمنی با صهیونیسم و قرارگرفتن آن در جایگاه یك ایده جنبشی و یا یك برنامه سیاسی و اجتماعی است.
ایده صهیونیسم بر پایه عقاید ناسیونالیستی و لائیك (در تلفیق با پارهای اندیشههای لیبرالی و نیز سوسیالیستی) تشكیل شده و از قوم یهود دعوت میكند برای پایاندادن به زیستن در شرایط تبعیدگونه در سراسر جهان، به فلسطین مهاجرت كنند و به دولت و جامعه امروز اسرائیل كه براساس اصول تازهای استوار است كمككنند. اما این ایده از نظر حزب اگودات اسرائیل، كفر، خروج از دین، مایه تخریب مبانی روحی و مادی زندگی فرقههای گوناگون یهودی در سراسر دنیا و نافرمانی در برابر مشیت الهی به حساب میآید. درواقع این حزب با تمسك به تورات و احكام دین یهود، دین را یگانه تنظیمكننده زندگی و رفتار فردی و گروهی یهودیان میداند. همچنین این حزب برای ارزشها و شیوههای مرسوم زندگی و رفتاری یهودیان در جوامعی كه در میان آنها بهسر میبرند، احترام قائل بوده و آنها را ارزشمند و معتبر میشمارد. اگودات اسرائیل به شیوه خاص خود، به منجی آخرالزمان عقیده دارد. طبق عقیده آنان، نجات ملت یهود (بلكه سراسر عالم) و بازگشت آنان از «تبعیدگاه» به «سرزمین مقدس» و استقرار «پادشاهی پروردگار» روی زمین، جز با ظهور منجی آخرالزمان (هرگاه خدا اراده كند) امكانپذیر نخواهد بود و از دست جنبش صهیونیستی و یا هیچكس دیگر، كاری ساخته نیست.در حزب اگودات اسرائیل، تصمیمات مهم توسط شورایی بهنام شورای عالی علمای تورات گرفته میشوند. شورای مذكور، از روسای مدارس دینی تشكیل یافته و هرزمانكه لازم باشد، تشكیل جلسه میدهد. رسیدگی به امور روزمره حزب و نهادهای وابسته، به واسطه گروه نمایندگان حزب در كنیست و ارگانهای خاصی كه با شیوههای پیچیده انتخاب میشوند، انجام میپذیرد. درحالحاضر پایگاه انتخاباتی حزب اگودات اسرائیل را توده بنیادگرایان و اشكنازیها، كه بیشتر آنان در شهر بیتالمقدس و منطقه بنیبراك واقع در نزدیكی تلآویو ساكنند، تشكیل میدهند. پایگاه این حزب هرچند به لحاظ جغرافیایی و طیف طرفداران گسترده نیست، اما در نوع خود بسیار قوی، محكم و باثبات است. درواقع حزب اگودات اسرائیل با تكیه بر چنین پایگاهی است كه در اكثر انتخابات كنیست همواره در حدود چهار كرسی را به خود اختصاص میدهد. جداشدن یهودیان شرقی از این حزب و متعاقبا تاسیس حزب شاس توسط آنان، اخیرا ناكامیهایی را در حزب آگودات اسرائیل بهدنبال داشته است.
۴ــ حزب دیگل هتوراه:
دیگل هتوراه (به معنی: بیرق تورات) نیز یكی از احزاب مذهبی افراطی است كه بیشتر اعضای آن را بنیادگرایان تشكیل میدهند. این حزب اندكی پیش از انتخابات سال ۱۹۸۸ توسط سران یهودیان لیتوانیالاصل و عضو حزب اگودات اسرائیل و بنا به توصیه خاخام الیعیرز شاخ، رهبر عالی روحی طوایف لیتوانی و رئیس مدارس دینی بونیباج در منطقه بنیبراك، تاسیس شد. خاخام مذكور به سران طوایف یهودیان لیتوانی توصیه كرده بود از حزب اگودات اسرائیل جدا شوند و حزب جدیدی تشكیل دهند. این خاخام از اینكه سران حزب اگودات اسرائیل (كه اغلب از فرق حسیدیهاند) بهجای محكوم و تكفیركردن رهبران فرقه حسیدیه حباد، با آنان روابط مستحكمی برقرار نمودند، به خشم آمده بود. پیروان فرقه حباد مدعی بودند خاخام من لوبافیچ، رهبر روحی این فرقه كه در نیویورك اقامت داشت، همان «منجی موعود» است. اما با تشدید بیماری خاخام من لوبافیچ (رهبر روحی فرقه حباد)، پیروان این فرقه متوجه بیاساسبودن ادعای او شدند. ازاینرو آنها حزب اگودات اسرائیل و بهطوركلی سیاست را كنار گذاشتند و همین امر موجب شد تا موضوع بیاساس «منجی موعود» بودن خاخام لوبافیچ كه علت اصلی اختلاف دو حزب اغودات اسرائیل و دیگل هتوراه بود، نیز به فراموشی سپرده شود (لازم به یادآوری است كه خاخام مذكور در سال ۱۹۹۴ درگذشت).
درخصوص مناطق اشغالی و حل مشكل فلسطین، دیگل هتوراه در مقایسه با اگودات اسرائیل، دركل دیدگاه معتدلتری دارد. آبراهام رافیتس، رهبر دیگل هتوراه، در مقالهای كه اندكی پس از انتخابات سال ۱۹۸۸ در روزنامه جروزالمپست منتشر ساخت، نهتنها موافقت خود را با عقبنشینی از بعضی سرزمینهای اشغالی اعلام كرد، بلكه پس از مطرحشدن بحث استقرار یك كشور خلعسلاحشده فلسطینی در آن سرزمینها، اظهار داشت آماده احترامگذاشتن به پرچم چنین كشوری است.
۵ــ حزب شاس:
شاس (شومری توراه سفاردیم: نگهبانان سفاردی تورات) یكی از احزاب مذهبی بنیادگرا است. این حزب اندكی پیش از انتخابات سال ۱۹۸۴ توسط اعضای سفاردی حزب اغودات اسرائیل و تشویق خاخام الیعیرز شاخ و خاخام عوفاریا یوسف (خاخام بزرگ سابق یهودیان شرقی) تاسیس شد. دو خاخام مذكور در اعتراض به تسلط اشكنازیها (یهودیان غربی) بر حزب اگودات اسرائیل و عدم پرداخت سهم مناسبی در نهادها و لیست انتخاباتی حزب به سفاردیها (یهودیان شرقی)، طرفداران خود را به تشكیل حزب شاس تشویق كردند.
موفقیت پیدرپی شاس در انتخابات تاحدودی از ادامه حضور فعال یهودیان سفاردی در صحنه سیاست و آگاهی بیشتر آنان از موقعیت انتخاباتی قوی خود و تمایل شدید بسیاری از آنها برای داشتن حزبی سیاسی كه نماینده مستقیم سفاردیها محسوب شود، حكایت میكند.
دیدگاه مذهبی و فكری و اهداف كلی حزب شاس با حزب اگودات اسرائیل، شباهت دارد. هر دو حزب معتقدند كه دولت و جامعه باید براساس تورات و تعالیم دین یهود (موسوم به هالاخاه) حركت كنند. هر دو حزب بر مسائل مذهبی، تامین منافع مادی اتباع خود و خدمت به نهادها و تشكیلات وابسته تاكید دارند و به موضوعاتی كه به حوزه سیاست خارجی و امنیت مربوط میشوند، از قبیل مسائل مربوط به سرزمینهای اشغالی، موضع در برابر ملت فلسطین و حل مسالمتآمیز بحران خاورمیانه اهمیت زیادی نمیدهند. در مقایسه با اگودات اسرائیل، حزب شاس بهطوركلی آمادگی بیشتری جهت همكاری با احزاب لائیك و غیرمذهبی دارد و مواضع سیاسی آن در مقایسه با دیگر احزاب دینی از اعتدال بیشتری برخوردار است. پایگاه انتخاباتی شاس شمار بسیاری از یهودیان اعم از مذهبگرا و یا غیرمذهبی را در برمیگیرد؛ زیرا در دیدگاه یهودیان شرقی، شاس فراتر از یك حزب صرفا مذهبی تلقی میشود.
شاس بنیادگرایان شرقی را رهبری میكند اما بااینحال از سودجستن از حربه فرقهگرایی غافل نیست. فرقهگرایی مدنظر شاس، با آداب و عادات ارتباط دارد و برخلاف آنچه در دنیای بنیادگرایی مرسوم است، پیروان را به ادای فرایض مذهبی ملزم نمیكند. كسانی كه به نفع شاس رای میدهند، نهتنها بنیادگرا نیستند بلكه حتی ممكن است از معتقدان به مقدسبودن روز شنبه نیز نباشند؛ اما آنچه آنان را مجذوب این حزب میكند، همان تبلیغ و ترویج عادات و تقالید است. شاس بهگونهای موفقیتآمیز، توانسته است با تحریك احساسات افراد، بنیادگرایی و فرقهگرایی را در یكدیگر ادغام كند و هر دو را وسیله موفقیت خویش قرار دهد. از دید سنتگرایان كه از شمال آفریقا به اسرائیل مهاجرت كردهاند، شاس یك حزب مذهبی نیست «بلكه نمادی از سنتها و عشق به وطن اصلی و گذشتههای شیرین است كه در واقعیات رژیم اسرائیل حل شده یا از بین رفتهاند.»
«شورای علمای تورات»، عالیترین ارگان دینی و سیاسی حزب شاس است و تصمیمات مهم، توسط این شورا اتخاذ میگردند. رسیدگی به امور حزب و نهادهای آن و اخذ تصمیمات روزمره، به وسیله گروه نمایندگان حزب در كنیست و ارگانهای مشخص و منتخب صورت میپذیرد.
● تجلیگاه حضور احزاب: كنیست
محل ظهور و تجلی قدرت احزاب در ساختار سیاسی اسرائیل، پارلمان آن، موسوم به كنیست، میباشد. اسرائیل از جمله معدود واحدهای سیاسی است كه قانون اساسی مكتوب ندارد، بااینحال كنیست یا همان پارلمان اسرائیل در این راه قدم برداشته و در موارد لزوم و مقتضی، به تهیه و تنظیم پارهای قوانین اقدام مینماید. قوانینی كه كنیست آنها را تهیه میكند، هرچند هم كه لازم و ضروری باشند، قوانین كلی و اساسی شمرده نمیشوند.كنیست یا قوه مقننه اسرائیل، بر كارهای دولت نیز نظارت مستقیم دارد و با توجه به توضیحات فوق میتوان آن را هیات قانونگذاری مركزی در نظام سیاسی اسرائیل در نظر گرفت. نام كنیست از واژه عبری هكنیست هجدولا (مجلس بزرگتر) برگرفته شده كه نام هیات مقننه یهودیان دوران باستان بود. پس از ورود مهاجران یهود به فلسطین، مركزی شبیه به مجلس را تاسیس نموده و آن را اسیفات هنفحاریم یا هیات برگزیدگان نامیدند. تاریخ شروع كار هیات برگزیدگان، نوزدهم آوریل ۱۹۲۰ در قدس بود. این هیات خود را نماینده كلیه امور جامعه یهودی در فلسطین اعلام كرد. سرانجام پس از كشوقوسهای فراوان، هیات برگزیدگان پس از چهارمین دوره خود كه تا پایان دوره قیمومت طول كشید، در سیزدهم فوریه ۱۹۴۹ منحل گردید و مجلس موسسان به كنیست تغییر نام یافت. در فوریه ۱۹۴۹ قانون انتقال جایگزین نظام قانون و اداره كشوری شد و هیات قانونگذاری، اسرائیل را كشوری پارلمانی اعلام كرد كه دارای كنیستی با صدوبیست عضو است. اعضای كنیست از طریق انتخابات برگزیده میشوند. كنیست در اولین جلسه خود وایزمن را بهعنوان نخستین رئیسجمهوری اسرائیل برگزید. در بیستوچهارم فوریه ۱۹۴۹ كنیست در مشورت با احزاب موجود و بنا به دستور وایزمن، بن گوریون را به تشكیل دولت مكلف كرد. بنگوریون دولت خود را در هشتم مارس ۱۹۴۹ به پارلمان معرفی نمود و با هفتادوسه رای موافق از كنیست رای اعتماد گرفت. در قانون كلی كنیست مصوب ۱۹۵۸ آمده است: كنیست متشكل از صدوبیست نماینده است كه براساس كاندیداتوری احزاب و نیروهای مختلف انتخاب میشوند. سن رایدهندگان در انتخابات، حداقل هیجده سال و سن كاندیداتور حداقل بیستویك سال میباشد.
غیر از صاحبمنصبان دولتی، رجال دینی، قضات، افسران ارتش، بقیه مردم از حق كاندیدشدن در كنیست برخوردار هستند. مدت دوره مجلس چهار سال میباشد و میتواند پیش از اتمام دوره كاری، انحلال خود را اعلام كند. اعضای پارلمان دارای مصونیت پارلمانی هستند. دولت حق نقض مصوبات پارلمان را ندارد و نخستوزیر با رایگیری مخفی اعضای كنیست انتخاب میشود. كنیست اسرائیل دارای كمیسیونهای دائمی به شرح زیر است: ۱ــ كمیسیون امور خارجی و امنیت ۲ــ كمیسیون آموزش و فرهنگ ۳ــ كمیسیون قانون و قضا ۴ــ كمیسیون اقتصاد ۵ــ كمیسیون پارلمانی ۶ــ كمیسیون دارائی ۷ــ كمیسیون كار و رفاه اجتماعی ۸ــ كمیسیون كشور و محیط زیست ۹ــ كمیسیون نظارت بر دولت ۱۰ــ كمیسیون مهاجرت و جذب یهودیان.
رئیس كنیست دستور جلسات را با پیشنهاد دولت ارائه میدهد و جلسه هفتگی به پیشنهاد اعضا برپا میگردد. مجلس در روزهای دوشنبه، سهشنبه و چهارشنبه هر هفته جلسه علنی دارد. در این جلسات، لوایح سهبار خوانده میشوند و پس از امضای نخستوزیر، وزیر مربوطه و رئیسجمهور، منتشر میگردند.
● انتخابات كنیست
رایگیری برای انتخاب در كنیست، ضوابط و قوانین خاص خود را دارد و شركت احزاب در این انتخابات، در قالب ویژهای صورت میگیرد. واجدین شرایط رایدادن، فقط میتوانند در محل سكونت و منطقه خود آرایشان را به صندوق بریزند (سربازان و كارمندان سفارتخانهها و بعضی مشاغل از این قانون مستثنی هستند). برای كاندیدشدن و تبلیغات، هیچ محدودیتی وجود ندارد، جزآنكه افراد كاندید باید حداقل بیستویك سال سن داشته باشند. (چنانكه گفته شد قوای ارتش، ماموران صاحبمنصب دولتی، رجال دینی و قضات، حق كاندیدشدن را ندارند). انتخابات بهطورمستقیم، با حقوق برابر و بهصورت مخفیانه انجام میپذیرد. لیستهایی كه شرایط كاندیداتوری را دارا باشند، وارد انتخابات شده و در صورت كسب حدنصاب (۵/۱ درصد از مجموع كل آرا) وارد پارلمان میشوند. تعداد نمایندگان هر لیست، متناسب با آرای كسبشده و نیز با توجه به تعداد اعضای پارلمان (صدوبیست نفر) تنظیم میگردد. در انتخابات مجلس، كمیته مركزی متشكل از نمایندگان احزاب، به ریاست یكی از اعضای دادگاه عالی، بر روند انتخابات نظارت میكند.
در اسرائیل رایدهندگان به لیستهای انتخاباتی احزاب رای میدهند و نه به فرد خاص. هر حزب تعداد كرسیهای معینی در مجلس دارد و احزاب میتوانند برای تبلیغات انتخاباتی خود از بودجه حزبی استفاده كنند. البته سقف هزینه تبلیغات، طبق قانون مشخص شده است. لازم به ذكر است، لیستهای جدید انتخاباتی، در صورت كسب حداقل یك كرسی در مجلس از كمكهای مالی دولت بهرهمند خواهند شد. بالطبع كمیسیون نظارت بر امور دولت، بر جریان انتخابات كنیست نظارت خواهد كرد. هرچند در سیستم انتخابات اسرائیل معمولا احزاب قدرتمند به مجلس وارد میشوند، اما امكان ورود احزاب بسیار كوچك نیز بعید نیست.
لیست كاندیداها به كمیته مركزی انتخابات ارائه میگردد و كاندیداها موافقت خود را كتبا به این كمیته ارسال میكنند و اكثر احزاب بزرگ در لیست خود به تعداد اعضای مجلس كه صدوبیست نفر میباشند، كاندید معرفی میكنند. طبق سهمیه كرسی احزاب، تعدادی از كاندیداها پذیرفته میشوند و معمولا نحوه تركیب كاندیداها در لیست، به عامل فشاری در دست رهبری احزاب تبدیل میشود و طایفهگری، در انتخابات نقشی فعال ایفا میكند؛ چنانكه حزب كارگر معمولا به آرای یهودیان غربی تكیه دارد اما حزب لیكود بیشتر به آرای شرقیان توجه میكند. در سالهای اخیر برای جلوگیری از درگیری و جنجالآفرینی در درون احزاب، ابتدا انتخابات مقدماتی و اولیه صورت میگیرد. در این انتخابات مقدماتی، طبعا برخی افراد كنار گذاشته میشوند و كسانیكه باقی میمانند، برای رقابت در انتخابات اصلی كاندید میشوند. میانگین عمر اعضای مجلس، دركل از میانگین متوسط عمر جمعیت جامعه بالاتر است و نسبت نمایندگان مرد در مقایسه با زنان، ده به یك میباشد. كنیست در اسرائیل معمولا نماینده اقوام مختلف است اما بسیاری از اقلیتهای كوچك هرگز موفق نمیشوند متناسب با جمعیت خود در كنیست حضور پیدا كنند.منابع فارسی
۱ــ الیاس شوفانی و عبدالكریم الجادری، سازمان صهیونیسم، ترجمه: مركز مطالعات و تحقیقات اندیشهسازان نور، ۱۳۷۷
۲ــ اسعد عبدالرحمن، تشكیلات جهانی صهیونیسم و اسرائیل، دوره بن گوریون
۳ــ محمدعلی مهتدی، «احزاب سیاسی اسرائیل»، فصلنامه خاورمیانه، سال اول، شماره سوم
۴ــ رژیم صهیونیستی تداوم سیاستهای سركوبگرانه علیه فلسطینیان، روزنامه اطلاعات ۱۰/۸/۱۳۷۲
۵ــ جمیله كدیور، پشت پرده صلح، انتشارات اطلاعات، تهران، ۱۳۷۴
منابع عربی
۱ــ اسعد عبدالرحمان و نواف انرو، الفكر السیاسی السراییلی قبل الانتفاضه و بعد الانتفاضه، عمان، دارالشرق للنشر، ۱۹۹۵
۲ــ شمعون برز، الشرق الوسط الجدید، ترجمه: محمد حلمی عبدالحافظ، عمان، الاهلیه للنشر و توزیع، ۱۹۹۴
۳ــ انیس صایغ، الفكره الصهیونیه (النصوص السیاسیه) بیروت، مركز البحاث، منظمه التحریر الفلسطینیه، ۱۹۷۰
۴ــ كمال الغالی، النظام السیاسی السراییل، القاهره، معهد البحوث و الدراسات العربیه، ۱۹۷۳
۵ــ محمود خالد، معسكر الیمین الصهیونی، عمان، منشور دارالكامل، ۱۹۸۸
۶ــ منصور كمیل، اثر قیام اسراییل علی وضع المنظمه الصهیونیه، بیروت، مركز البحاث، ۱۹۹۱
۷ــ سعید تیم، النظام السراییلی، بیروت، دارالجبل، ۱۹۸۹
۸ــ رجاء شحاده، قانون المحتل، جامعه الكویت، موسسه الدراسات الفلسطینیه، ۱۹۹۰
۹ــ عبدالوهاب المسیری و سوسن محمدحسن، موسوعهٔ المفاهیم و المصطلحات.
۱۰ــ الصهیونیه، القاهره، مركز الدراسات و الاستراتجیه بالاهرام، ۱۹۷۵
منابع لاتین
۱- Zeer Sternhell, “The founding myths of Israel”, Princeton University Press, ۱۹۹۸
۲- Israel Shahak, “Open secrets”, London, Pluto Press, ۱۹۹۷
۳- Noam Chamsky, “The old and new orders”, New York, ۱۹۹۶
۴- Hodgkin, “Judaization of Jerusalem”, Palestinian Academic Society for the Studies of International Affiars (PASSIA), ۱۹۹۶
۵- Robert Freedman, “Israel under Rabin”, Oxford, Westview Press, ۱۹۹۵
۶- O Akiva, “Israel, polotics, myths and identity crises”, London, Pluto Press, ۱۹۹۴
۷- Binyamin Netanyahu, “A place among the nations”, New York: Bantam Books, ۱۹۹۳
۸- Michell Cohen, “Zion and state, nation, class and the shaping of modern Israel”, New York, ۱۹۹۲
۹- Uri Bialer, “Israel’s foreign policy orientation (۱۹۵۶-۱۹۸۴)”, Cambridge University Press, ۱۹۹۰
۱۰- Hassan Fassim, “Political zionism as it stands”, New Dehli, ۱۹۶۰
۱۱- walter Lagueur, “A history of zionism”, New York, Schochen Books, ۱۹۷۲
۱۲- Don Peretz, “The government and politics of Israel”, West Veiw Press, ۱۹۸۳
۱۳- W. D Rubinstein, “The left, the right and the jews”, London, Groom Helm, ۱۹۸۲
۱۴- Bernard Avishai, “The tragedy of zionism: revolution and democracy in the land of Israel”, New York: Farrar Straus Giroux, ۱۹۸۲
۱۵- Ariam Asher, “Politics in Israel: The second generation”, Newjercy, Chattam House Publishers, ۱۹۸۹
منابع اینترنتی
۱- www.columbia.edu/cu/lweb/indiv/mideast/cuvlm/Israel.html
۲- www.maven.co.il/subjects.asp?s
۳- www.stateofisrael.com/parties
۴- www.law.emory.edu/eilr/volumes/spq۹۷/almagor.html
۵- www.us.israel.org/jsource/politics/partytoc.html
۶- www.politicalresources.net/Israel.htm
۷- www.ddtravel-acc.com
۸- www.israel.net
۹- www.datelineisrael.com
۱۰- www.striker.ottawa.on.ca/~aland/Israel
۱۱- www.olivebranch.com/Israel/intro.html
۱۲- www.jesusisrael.com
۱۳- www.arabicnews.com/ansub/daily/day/۰۱۰۸۱۷/۲۰۰۱۰۸۱۷۲۶.htm
۱۴- www.hadash.org.il/interesting-siles/۳۸-paries.htm
۱۵- politicalresources.net./Israel.htm
۱۶- www.us.israel.org/jsource
۱۷- http://www.pna.net/reports/alhag-jerusalem.htm
۱۸- http://www.passia.org
۱۹- http://www.arij.org
۲۰- http://www.idf.il/english/history.stm
۲۱- http://www.israel.mfa.gov.il/mfa/go.asp
۲۲- http://www.likud.org.il
۲۳- http://www.cbs.gov.il
داود راكی
منبع : ماهنامه زمانه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست