شنبه, ۱۶ تیر, ۱۴۰۳ / 6 July, 2024
مجله ویستا

چرا مسلمانان ارزش های بریتانیا را نمی پذیرند


اما بعد از بمب گذاری ۷ ژوئیه در متروی لندن، تنوع فرهنگی سپر بلا شده است. جاده ای كه به سمت تحلیل رفتن فرهنگ ها و همگون شدن همه مردم در جامعه به وجود آمده مدت ها است كه با تحلیل بردن تنوع فرهنگ ها همواره شده و این همگون شدن هیچ ربطی به حفظ یكپارچگی ندارد. بعید است كمیسیونی كه بلر برای حفظ یكپارچگی تعیین كرده به نتیجه ای دیگر برسد. اما واقعیت این است كه تنوع فرهنگی باعث فرقه گرایی و نزاع فرهنگی نشده است. به نظر می رسد كه اشكال كار در اینجاست كه تمایز صحیحی بین دو مقوله كاملاً متفاوت صورت نگرفته، یكی جامعه چندفرهنگی كه حاصل تلاش های ضدنژادپرستی دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ و دیگری تلقی غلط از تنوع فرهنگی به عنوان نوشداروی همه بی عدالتی های نژادی و قومی است كه حكومت ها یكی پس از دیگری دنبال كرده اند. در مقوله اول فرض بر این است كه جامعه ای به وجود می آید كه در آن فرهنگ های مختلف در یك جامعه به حیات خود ادامه می دهند. در مقوله دوم _ كه تنوع فرهنگی واقعی نیست _ و من نام «كالچرالیسم» روی آن می گذارم جامعه ای به وجود می آورد كه از لحاظ فرهنگی دچار تضاد و مغایرت است. اكنون دولت تونی بلر مصمم است عملكرد تنوع فرهنگی و تكثرگرایی در بخش اعظم جامعه انگلیس را تضعیف كند و پایه و اساس استدلالش را بر «تئوری تفكیك نژادی» قرار داده است؛ این تئوری در حقیقت برای توضیح و ریشه یابی رفتار جوانان مسلمان و بیگانگی آنان با فرهنگ جامعه بریتانیایی سرهم بندی شده اما این تئوری از دل حقایق بیرون نیامده است.اولاً تئوری تفكیك نژادی قابل تعمیم به بمب گذاری هفت ژوئیه نیست چون این تئوری به نسل قبل مربوط است كه در آن تفكیك نژادی در اثر سیاست های مسكن و شهرسازی و بستن كارخانه هایی به وجود آمد كه آن نسل در آن كارخانه ها كار می كردند.
ثانیاً تمام بمب گذاران در فرهنگ بریتانیا ادغام شده بودند و در اصطلاح به آن یكپارچگی مورد نظر سیاستگزاران پیوسته بودند. «عبدالله جمال» كه قبلاً نامش «جرماین لیندسی» بود با یك زن سفیدپوست انگلیسی ازدواج كرده بود. محمد صدیق خان فارغ التحصیل دانشگاه بود و كارش كمك به كودكان از همه ادیان بود. «شهزاد تنویر» نیز تحصیلكرده بود و به پدرش در یك فروشگاه ماهی فروشی كار می كرد. اما خانواده «حبیب حسین» تصمیم گرفتند پسرشان را به پاكستان بفرستند چون به مشروب خواری و سوگند یادكردن گرفتار شده بود. با این وجود این مردان جوان آماده شده بودند تا به نام اسلام جان خود را از دست بدهند و جان چند شهروند دیگر را هم بگیرند. یكی از دلایلی كه این مردان برای كار خود قائل بودن همان طور كه «محمد صدیق خان» بیان كرده حمله و ویرانی عراق بوده است. هر چقدر تونی بلر تلاش می كند دست داشتن در ویرانی عراق را انكار كند به همان اندازه مجبور است دلایل دیگری برای بمب گذاری هفت ژوئیه بتراشد و سیاست ارعاب را برای تضعیف حقوق و آزادی های مدنی در پیش بگیرد. برعكس هر چقدر تونی بلر در عقب نشینی از عراق تسریع ببخشد، سریع تر می تواند عناصر مهم ایجاد تروریسم را درك كند. در عوض، دولت تونی بلر اقدام های مستبدانه و اقتدارگرایانه در پیش گرفته است. طی پنج سال گذشته چهار لایحه ضدتروریسم به مجلس تقدیم شده كه آخرین آن در سپتامبر ۲۰۰۵ بود و هر بار تعریف تروریسم و نحوه مقابله با آن را بسط می دهند. قانون امنیت و جنایت ۲۰۰۱ كه بلافاصله بعد از حادثه یازده سپتامبر به تصویب رسید واكنش دولت بوش به تروریسم بود. این قانون حكم قرار احضار زندانی به دادگاه برای ملیت ها و خارجی های مقیم انگلیس را داشت. لردهای قانون در انگلیس این قانون تصویب شده در سال ۲۰۰۱ را رد كردند و حكومت تونی بلر را وادار كردند در این قانون تغییراتی ایجاد كند. اما به هر حال دولت بریتانیا براساس این قانون حق دارد مظنونین را سه ماه در بازداشت نگه دارد تا وضعیت شان مشخص شود. تونی بلر استدلال می كند كه «قواعد بازی عوض شده است» اما بازی ای كه او از آن صحبت می كند دموكراسی است، تغییر در بخشی از آن بدون پیامدهای زنجیره ای آن ممكن نیست و این تغییر در نهایت باعث از دست رفتن ارزش های بریتانیا می شود.
با این وصف تونی بلر انتظار دارد كه اقلیت های قومی ارزش های بریتانیایی را بپذیرند. وقتی حاكمان ما از ما به عنوان مستعمره های قدیم، آوارگان جدید و پناهجویان درمانده می خواهد كه خود را با ارزش های بریتانیا وفق دهیم منظور آنها ارزش هایی نیست كه خود به آن پایبندند بلكه منظورشان همان ارزش های عصر روشنگری است كه خود به آن خیانت كرده اند. ما كه اكنون در نظر آنان مادون انسان هستیم، تلاش خود را به كسب حقوق پایه انسانی معطوف كرده ایم، ما نه تنها برای ارزش های اساسی انسانی تلاش می كنیم بلكه بریتانیایی ها را به مبارزه می طلبیم تا آنان را نیز به این ارزش ها بازگردانیم. اما مهمترین تهدید برای ارزش های غربی از جهانی سازی و بنیادگرایی بازار ناشی می شود و تغییراتی را به وجود می آورد كه اخلاق اشخاص را تحت تاثیر قرار می دهد. چون بازار حتی ارتباطات شخصی را نیز تحت تاثیر پول نقد قرار می دهد. گذار از تامین منافع عمومی به تامین منافع بازار باعث شده است كه اولویت دولت به جای مردم، بنگاه های اقتصادی باشد كه به نوبه خود، ارزش های تجاری را جایگزین ارزش های اخلاقی، بی تفاوتی را جایگزین دلسوزی، خودخواهی را جایگزین از خودگذشتگی و بخل را جایگزین سخاوت می كند. روزگاری جنبش های بزرگی در كشور و در سطح بین الملل علیه فقر، استثمار و انواعی از بی عدالتی ها علیه سرمایه داری و استعمارگری شكل می گرفت. امروزه دیگر خبری از جنبش های بزرگ كارگری و انقلاب در جهان سوم نیست. بنابراین مبارزه علیه فقر، دیكتاتوری، اشغال خارجی بیشتر حول مذهب و «آه مظلومان» می گردد و خصوصیات جنبش هایی را دارد كه برخاسته از اعتقاد به منجی جهان است. در عین حال بعضی از این جنبش ها منحرف شده و سر از بنیادگرایی درمی آورد. با وجود این من ناامید نیستم. من بنیادگرایی اسلامی را یك فاز در حال گذار می بینم كه یقیناً در اوج خود قرار گرفته است و بدون تردید افول را تجربه خواهد كرد، چون حادثه ۷ ژوئیه به ضرر رهبران و روحانیون در بریتانیا تمام شد به خصوص كه عاملان این جنایت بر این باور بودند كه به نام قرآن دست به چنین كاری زده اند. به دنبال این فاز مرحله ای آغاز می شد كه مسلمانان به دنبال روح دین خود خواهند رفت و در نتیجه زنجیره ای از اصلاحات اسلامی آغاز خواهد شد. بعد از گذار از مرحله اصلاحات مرحله ای آغاز می شود كه یك تغییر بنیادی و قابل قبول در نحوه مبارزه با امپریالیست در دنیای اسلام اتفاق خواهد افتاد و جای اعمال تروریستی فردی را اقدام های جمعی و عمیق خواهد گرفت كه هدف و آرمان مشترك آن جنبشی بر ضد جهانی سازی و امپریالیست خواهد بود.
* سیوانادان مدیر موسسه روابط نژادی است
منبع: آبزرور
ای. سیوانادان*
ترجمه: علیرضا عبادتی
منبع : روزنامه شرق